اگر هرکس از برادران شیعه بتواند به این سوالاتم پاسخ صحیح بدهد به خدا قسم من حاضرم که شیعه بشوم
س ۱ـ در آیه 9 سوره تحریم آمده است: «یا ایها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم، ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت گیر». شما شیعیان صفوی اصحاب رسول اکرم ص را منافق وکافر میدانید سوال اینجاست اگر اصحاب محمدص کافر ومنافق بودند چرا پیامبر ص با انها نجنگید ایا این به معنی این نیست که پیامبر ص حکم خداوند متعال را انجام نداد واگر بگویید منظور خداوند جهاد فرهنگی با انها ست این هم درست نیست چرا که فرموده با انها سخت باش جهاد فرهنگی را کسی به شدت وسختی انجام نمیدهد بلکه با لطف ونرمی ومهربانی جهاد فرهنگی را انجام میدهند چرا تا اخرین لحظه های عمر مبارک خود همنشین صحابه وخلفا بود.؟
س۲ـ در ایه ۲۸سوره کهف امده :واصبر نفسک مع اللذین یدعون ربهم بالغدات والعشی یریدون وجهه ولاتعد عیناک عنهم . یعنی با کسانی باش که پروردگارشان را (همواره ودرهر)صبحگاه وشامگاه می خوانند وخوشنودی او را میجویند ودیدگانت را از انان برمگیر . سوال اینجاست اگر اصحاب پیامبر ص این خصوصیت را نداشتند که این ایه مبارکه فرموده پس چرا پیامبر ص همنشینی صحابه را اختیار کرد وقتی که پیامبر همنشینی انها را اختیار نمود پس بطور قطع معلوم میشود که صحابه کسانی بودند که صبحگاهان وشامگاهان خداوند را میخواندند ورضا وخشنودی اورا میخواستند .؟
س۳ـ چگونه ممکن است که ائمه علم غیب بدانند در صورتیکه انبیا علم غیب نمیدانستند حضرت یوسف چند شبانه روز درچاه کنعان بود حضرت یعقوب خبر نداشت وتمام دشت کوه وجنگل را دنبال او گشت ونتوانست که وی را پیدا کند .؟
س ۴ـ ایا چهره ای را که شما از پیامبر ص وحضرت علی رض نشان میدهید حاضرید که ما چنین چهره ای را به یکی از علمایتان نسبت بدهیم مثلا بگوییم که ایت الله قزوینی همنشین منافقین وفاسقین است وزنان بی دین وبی تقوا دارد و دامادهای کافر ومشرک ومنافق دارد و دست بیعت ودوستی با ظالمین وستمگران داده و بر فرزندانش اسمای کفار ومنافقین گذاشته و و و
اگرشما احترام یک اخوند را چنین نگاه میدارید بهیچ وجه حاضر نیستید چنین صفات ناپسندی را از وی قبول کنیید چگونه چنیین صفات نا پسندی را به سرور دو عالم و امام انبیا ومرسلین و حضرت علی اسدالله الغالب وفاتح خیبر نسبت می دهید شرم وحیا خوب چیزی است.
ایا اگر یک محدث یا راوی ان صفاتی را داشته باشد که شما انها را به پیامبر خدا ص وحضرت علی رض نسبت میدهید کسی بر احادیث وروایات او اعتماد خواهد کرد .؟
س ۵ـ شیعه وسنی این حدیث را قبول دارندکه پیامبر فرموده امت من ۷۳فرقه میشه که همگی به جهنم میروند جز از یک فرقه که به جنت میروه بدون از شک باید ان یک فرقه همان باشد که در زمان پیامبر خدا بوده وتا ۲۵ سال فقط همان یک فرقه بود واگر خلفا مذهب را تغییر میدادند ومذهبی دیگر را می اوردند غیر ممکن بود حضرت علی با انها بیعت کند وپشت سر انها نماز بخواند و اگر انها دین خدا را تغییر دادند وحضرت علی باز هم سکوت کرد پس این بزرگترین ظلم وستم است که حضرت علی نسبت به دین خدا روا داشته وپیامبر میفرماید کسیکه از گفتن حق سکوت کند او بمانند شیطان گنگ است ومذهب شیعه که در ان زمان وجود نداشت پس لابد جز ان ۷۲ فرقه است که به جهنم میروند.؟
س۶ـ يا نساء النبي لستن کأحد من النساء إن اتقيتن ترجمه: اي همسران پيامبر! شما همچون يکي از زنان معمولي نيستيد اگر تقوا پيشه کنيد./سوره احزاب /آيه32
خداوند میفرماید:ای همسران پیامبر شما همچون یکی از زنان معمولی نیستید یعنی به مقام ومنزلت وفضیلت شما هیچ زنی در عالم چه در گذشته وچه در اینده نمی رسد ولی بشرط اینکه تقوا پیشه کنیید
سوال اینجاست ایا اگر زنان پیامبر ص تقوا پیشه نمی کردند ایا پیامبر ص حاضر بود که با انها زندگی کند به خدا من این را در باره یک مسلمان ومومن و متقی معمولی قبول ندارم که حاضر باشد با چنیین همسری زندگی کند چه برسد به پیامبر خدا که او استاد ومعلم تمام بشریت است که باید الگو برای تمام انسانها تا قیامت باشد .
اگر پیامبر خدا اخرین لحظه های زندگی خود را در کنار حضرت عایشه سپری کرد واین خود بر تقوا حضرت عایشه دلالت دارد .
مقام ومنزلت وفضیلت همسران پیامبر ص از تمام زنان دنیا بیشتر است ودشمنی با انها دشمنی با خدا ورسول است.
س ۷ـ مگر اصحاب رسول گرامی اسلام چه کار بدی را انجام دادند که شما شیعیان صفوی با انها بغض وعداوت می ورزید جز اینکه انها انتخاب حضرت علی را انتخاب کردند باکسانی که حضرت علی با انها بیعت کرد یعنی انها را انتخاب کرد صحابه کرام هم بیعت کردند یعنی انتخاب حضرت علی را تایید کردند ایا این کار بدی است ایا شما که انتخاب حضرت علی وحضرت حسن وحضرت حسین را ایراد میگیرید و انتخاب انهارا قبول ندارید میتوان شما را دوستداران اهلبیت دانست .؟
س ۸ـ ایا قبل از امدن صحابه بزرگوار به کشورمان یکنفر کلمه گوی لااله الا الله محمدرسول الله وجود داشت کسی از نماز وروزه خبری داشت کسی یک ایه از قران را میدانست کسی بود که اهلبیت را بشناسد اگر واقعا ما اسلام را دوست داریم پس خود را مدیون صحابه بدانیم که انها بودند با فدا کردن جان ومال خود وبا متحمل شدن هزاران مشقت وزحمت این دین مبارک را به ما رساندند اما حقیقت چیزی دیگر است دشمنی با صحابه به این خاطر است که چرا انها اسلام را به کشورمان اوردند در حقیقت مذهب شیعه دشمنی با اسلام دارد چونکه صحابه را پایه اسلام میدانند با صحابه دشمنی میکنند .؟
س ۹ـ ایا کسی از شما شیعیان صفوی دوست دارد که یکی از نزدیکانش ویا یکی از دوستانش در قبرستان غیر مسلمین دفن شود اگر شما دوست ندارید پس خداوند متعال چگونه دوست داشته که سرور دوعالم و اشرف مخلوقات نعوذبالله در کنار ۲ مشرک ومنافق بقول شما دفن شود ایا دفن خلفا در کنار پیامبر ص بدون حکم خدا صورت گرفته ایاچنین چیزی ممکن است چرا حضرت علی و امام حسن وقتی خلافت را بدست گرفتند رضایت دادند بدفن حضرت ابوبکر وعمر در کنار پیامبر ص وهیچ اقدامی نکردند زیرا حضرت علی وامام حسن از فضل ومقام اندو بزرگوار به خوبی خبر داشتند .
اگر در انزمان کسی بهتر از ان دو وجود میداشت خداوند قبر انها را درکنار پیامبر ص قرار میداد زیرا پیامبر پاکترین انسانها بود گوارا نبود جز پاکترین انسانها در کنار او باشند وخداوند میفر ماید مشرکین نجس هستند .؟
س ۱۰ـ
آیه 26 سوره نور:
الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ...
معنی:
زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید، و زنان پاک برای مردان پاکند و مردان پاک برای زنان پاک ...
فکر نمیکنم که ایه کریمه لازم به هیچ تفسیر مغرضانه ای داشته باشد یک کودک هم با خواند ترجمه اش منظور این ایه را خواهد فهمید اما چه کسی میتواند یک شیعه صفوی را که غرق در احساسات است به قران وعقل ومنطق کار ندارد قانع کرد
پیامبر ص را جز پاکان میدانند نعوذ بالله ونعوذبالله دو همسرش را جز ناپاکان میدانند اما قران چیزی دیگر می فرماید که زن ناپاک لایق مرد پاک نیست اگر پیامبر پاکترین انسان روی زمین است همسرانش هم پاکترین زنان روی زمین هستند
اما شیعه صفوی میگوید چونکه در شریعت حضرت نوح ولوط جایز بوده که مردان پاک با زنان ناپاک ازدواج کنند شریعت محمد ص باید هم چنان باشد اگر خدا هم بگوید زنان پاک برای مردان پاک هستند ومردان ناپاک برای زنان ناپاک هستند ما قبول نمیکنیم زیرا باید بپذیرم که همسران پیامبر هم پاکیزه ومتقی بوده اند ما انها را دوست نداریم باید شریعت محمد ص همچون شریعت حضرت نوح ولوط باشد انها زنان ناپاک داشته اند چه اشکالی دارد که پیامبر ص هم زنان ناپاک داشته باشد اعوذ بالله من القوم الجاهلین
مثنوی
الخبیثات لخبیثین را بخوان
رو و پشت این سخن را باز دان
ناصحان او را به عنبر یا گلاب
می دوا سازند بهر فتح باب
مر خبیثان را نسازد طیبات
در خور و لایق نباشد ای ثقات
س۱۱ـ ایا شما شیعیان صفوی در طول تاریخ کوچکترین خدمتی را برای اسلام انجام داده ای یک وجب به خاک اسلام افزوده اید و یا در مقابل لشکری از لشکریان کفر جنگیده اید
بلکه شما بزرگترین وبال مصیبت برای امت اسلام بودید وحدت ویکپارچگی انها را از بین بردیدودهها فرقه ومذاهب بوجود اوردید وانها را به جان هم انداختید وجلوی فتح وپیروزیها مسلمین را گرفتید
مدعی محبت علی واهلبیت بودید ولی علی رض از دست شما به فریاد امده بود ودرنهج البلاغه فرمود ای کاش که شما را نمیدیدم وهرگز شما را نمی شناختم شما در لباس مردان هستید ولی مردنیستی
شما بودید که سبب شهادت حضرت حسین رض شدید ۱۸هزار نامه برایش فرستادید و به او قول شرف دادید که از او حمایت میکنید ولی وقتیکه او را به دست لشکریان ستمگر ابن زیاد دادید کسی به یاری او نرفت وخاک شوم کربلا را میبوسید ومی خورید بخاطر مصیبتی که بر خاندان پیامبر بر این خاک شوم امد ایا کسی مکانی که بر او یا خاندان یا دوستانش مصیبتی امده محترم میشمارد انها را میخورد ومیبوسد شما چرا این خاک شوم را محترم میشماری ؟
س ۱۲ـ ایا انتظار امام مهدی انتظار دجال نیست زیرا ظهور دجال قبل از ظهورامام مهدی است ایا پیامبر ص به خدا از دجال پناه نمی خواست
س۱۳ـ ایا شما شیعیان صفوی میدانید که ما چرا خلفا را دوست داریم برای اینکه دلیر وشجاع بودند کسی نتوانست خلافت را از انها غصب کند
برای اینکه دست بیعت با هیچ منافق وظالم وستمگری ندادند شما خلفا را منافق وظالم وستمگرمیدانید در حالیکه علی رض با انها بیعت کرده یعنی انا را تایید نموده ولی خلفای ما با هیچ منافق وطالم وستمگری بیعت نکردند و انها را تایید نکردند.
برای اینکه مشاور هیچ منافق وطالم وستمگری نشدند وپشت سر انها نماز نمی خواندند شما خلفا را منافق وظالم وستمگر میدانید درحالیکه علی رض مشاور انها بود و۲۵سال پشت سر انها نماز خواند.
برای اینکه یکرنگ و رک راست بودند باکسانیکه بغض وعداوت انها را در دل داشت بیعت ننمود وپشت سر انها نماز نکرد ومشاور انها نگشت واسمای انها را بر فرزندان خود نگذاشت ودختر خود را به ازدواج یک منافق وظالم وستمگر ندادند درحالیکه شما خلفا را منافق وظالم وستمگر میدانید ومیگویید علی بغض وعداوت انها را در دل داشت ولی ظاهر عمل علی رض با انها بسیار بسیار دوستانه وبرادرانه بود با انها بیعت کرد وپشت سر انها نماز میخواند ومشاور انها بود و اسما خلفا را برفرزندان خویش نهاد ودختر خود را به یکی از خلفا داد پس ما نعوذبالله نتیجه میگیریم که علی رض ادم دو رنگی بود وصفات منافقین را داشت .
س ۱۴ـ ایا حضرت علی رض پیامبر بود یا یک پیرو پیامبر اگر حضرت علی خودش پیامبر بود پس اجازه داشت که احکام وشریعت برای مردم بیان کنه اما اگر حضرت علی رض یک پیرو پیامبر بود پس اسلام در زمان پیامبرص کامل شده که خداوند متعال میفرماید : الیوم اکملت لکم دینکم وقتی که دین اسلام در زمان پیامبر ص کامل شده پس حضرت علی رض اجازه نداشته که ذره ای به دین بیفزاید ویا کم کند پس مذهب شما با دینی که در زمان پیامبر ص بود کاملا فرق دارد در زمان پیامبر نه تاسوعا بود ونه عاشورا ونه عید غدیر ونه حسنیه ونه مهدیه بود نه روضه خوانی ونوحه خوانی ونه قمه زنی و نه زنجیر زنی بود و هیچ گنبد وحرمی نبود ؟
س ۱۵-ایا اگر صحابه برای رضای خداوند ایمان نه اوردند پس به چه امیدی ایمان اوردند زمانی که مهاجرین وانصار ایمان اوردند در نزد پیامبر ص هیچ مال ومنصبی نبود وعلم غیب هم نداشتند که بدانند در اینده پیامبر ص در دعوتش موفق میشود یانه و در ان زمان ایمان اوردن سخت تر از اخگر بدست گرفتن بود.؟
س ۱۶ـ ایا دلیل و سبب پیدایش منافقین در مدینه چیز دیگری جز این بود که پیامبرص بوسیله اصحابش قدرت پیداکرده بود دشمنانش نمی توانستند علنا با او دشمنی کنند لباس اسلام را پوشیدند .؟
س ۱۷ـ شما شیعیان صفوی در نطر بگیرید زندگی پیامبر ص را در مکه که همه اش تحمل اذیت وازار وررنج وعذاب بود مشرکین کفار او را ساحر و دروغگو می نامیدند
و اگر به زندگی پیامبر ص در مدینه نگاه کنیم همه اش عزت وکرامت و ایستادگی ومقاومت وفتح وپیروزی بودعلت وسببش چه بود پیامبر ص در مکه نصرت خداوند را نداشت ودر مدینه خداوند او را نصرت نمود
ایا اسباب دیگری جز ایمان اوردن صحابه داشت که خداوند بوسیله صحابه او را قوت داد تا توانست از دشمنانش پیروز شود خداوند مسبب الاسباب است .؟
س ۱۸ـ ایا شما شیعیان در تمام مسایلی که با اهلسنت اختلاف دارید مانند امامت و استعانت خواستن از امامان وتاسوعا وعاشورا وعید غدیر وغیره یک کوچکترین دلیل از قران دارید ویا یک دلیل منطقی دارید که پیش کنید .؟
س ۱۹ـ ایا کدامین شخص مکانی را محترم می شمارد که در ان مکان بر وی ویا خاندانش ویا یکی از دوستانش مصیبتی به اید شما چرا کربلا را محترم میشمارید که بزرگترین مصیبت بر خاندان پیامبر ص امد وجای خوشی وشادمانی یزیدیان بود وقدم شوم یزیدیان بر ان خاک شوم افتاده است.؟
س ۲۰ـ ایا شما شیعیان دهها وبلکه صدها روایت ندارید که پیامبر ص و امامان توصیه کرده اند که فقط وفقط همسر با دین وبا تقوا اخنیار کنید چگونه خود پیامبر ص همسرانی را اختیار کرده است که بقول شما نه دین داشته اند ونه تقوا نه صدق وامانت مگر خداوند نهی نفرموده که چیزی را خود انجام نمی دهید به دیگران نگویید که فرموده لم تقولون مالا تفعلون وفرموده اتامرون الناس بالبر وتنسون انفسکم .؟
س ۲۱ـ ایا ازدواج پیامبر ص با عایشه وحقصه کار درستی بوده یا خطا واشتباه بوده اگر کار درستی بوده به این معنی است که عایشه وحفصه زنان با دین وتقوا بوده اند ولیاقت همسر بودن پیامبر نیز داشته اند واگر نه کدام ادم مومن وبا تقوا وباحیا وغیرت برای خود همسرانی انتخاب میکند که نه دین داشته باشند ونه تقوا وبقول شما که پیامبر علم غیب هم داشته است یعنی با علم وشناخت انها را انتخاب کرده است
واگر ازدواج پیامبر با عایشه وحفصه اشتباه وخطا بوده پس معصوم بودن پیامبر ص چه شد واگر هم پیامبر ص خطا میکرد باید وحی خطای پیامبر را اصلاح میکرد چرا چنین ایه ای نازل نشد که پیامبر ص از ازدواج با عایشه وحفصه نهی کند یا امر به طلاق انها بدهد.؟
س ۲۲ـ چرا همسران پیامبر طلب فدک نکردند وحضرت فاطمه رض طلب فدک نمود مال میت تنها به دختر تعلق نمی گیرد همسر هم ارث میبرد مگر دختر پیامبر ص مال دنیا را چنان دوست داشت که به خاطر ان با خلیفه مسلمین دعوا کند .؟
س ۲۳ـ ایا این بزرگترین حماقت نیست که شما ایات منافقین را برای کسانی میخوانید که خداوند متعال در حق انها فرموده والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار ...... الی اخر الایه وفرموده محمدرسول الله والذین معهم اشدا علی الکفار ورحما بینهم....آلی اخر الایه چرا علم خداوند متعال را زیر سوال میبرید که از اینده صحابه خبر نداشته وانها را در دهها ایه قران مورد مدح وستایش قرار داده .؟
س۲۴ـ ایا اگر پیامبر وامامان علم غیب داشته اند چرا علم غیب بکار انها نه امد نابینایی برا ی پرسش مسئله ای پیش پیامبر در زمانی امد که پیامبر مشغول تبلیغ سران وبزرگان قوم بود پیامبر از او روی میگرداند وحی میاید که چرا چنین کردی برمنافقی نماز میخواند وحی میاید که چرا بر منافقی نماز خواندی ایا اگر پیامبر غیب میدانست نباید میدانست که رضای خداوند در کدام عمل است
حضرت علی در راه نماز شهید میشود نمی داند که کسی برای کشتن من در کمین است حضرت حسن مسموم میشود نمی داند ابی که میخورد در ان زهر ریخته شده حضرت حسین را مردم کوفه فریب میدهند واورا بدام لشکر ابن زیاد می اندازند و او از مکر فریب انها با خبر نبود تا منجر به شهادت او ۷۲تن از یارانش شد بیشتر امامان یا مسموم شده اند ویا شهید شده اند فکر نمی کنم که هیچکدام از انها قصد خودکشی داشته است همه این مصیبتها به این خاطر نبوده است که انها علم غیب نداشته اند
س۲۵ـ ایا اگرحضرت علی رض درظاهر باخلفابیعت کرده وپشت سرانهانمازخوانده واسمای فرزندانش رابه اسم خلفانامگذاری کرده ودرباطن دشمنی خلفارابدل داشته واز انها بغض ونفرت داشته پس ایابه این نمیگویند دو رنگی ایادورنگی کار منافقین نیست دورنگی دور ازادب واخلاق یک انسان مسلمان ومومن وشجاع ودلیراست چرا اهل تشیع چنین اخلاق زشت ونارئایی را نسبت به امیرالمومنیین وشیرخدا وفاتح خیبر میدهند. ؟
س۲۶ـ اگرشخصی یک صدتومانی را ازکودکی بزور بگیردانچنان دادفریاد راه میندازد که انشخص مجبورمیشودکه فرارکندیاانراپس بدهد ایاپذیرفتنی است که خلافت راازعلی شیرخدا بگیرندواو سکوت کند وازحقی که خدا ورسول برای او معین کرده اند دفاع نکند شما برادران شیعه علی رض را ازکودکی هم ترسوتر میدانید.؟
س۲۷ـ شیعه های صفوی میگویند دو دختر نبی اکرم ص که همسران حضرت عثمان بودند زیرشکنجه حضرت عثمان رض وفات یافتند اما نبی اکرم ص میفرماید انسان مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود اگر دختر اول نبی اکرم ص زیر شکنجه حضرت عثمان رض وفات یافته چرا دختر دوم خود را به نکاح حضرت عثمان رض در اورد. ؟
س۲۸ـ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (سوره نور)
خداوند به كسانى از شما(اصحاب رسول الله ص) كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد; و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت; و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مىكند، آنچنان كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند. (55)
خداوند متعال میفرماید : که از مومنان وصالحان شما اصحاب رسول الله ص کسانیرا بر روی زمین حکمران وخلیفه میگرداند چرا شما شیعیان صفوی میگویید چنیین نشد بعد از رسول اکرم ص مرتدین وظالمین حکمران وخلیفه گشتند سبحان الله علم خداوند را هم زیر سوال میبرید . ؟
س۲۹ـسیدالشهدا حضرت حمزه رضی الله عنه بصورت دردناکی شهید گشت زیرا گوش وبینی او بریده شدند وجگر او بیرون اورده شد و رسول اکرم ص او را بسیار دوست میداشت و از شهادت او بسیار غمگین گشت
اما سوال اینجاست که چرا پیامبر اکرم ص دستور نداد که بر قبر او حرم یا گنبدی بسازند همچون شیعیان که بر قبور امامان وبزرگان خود میسازند
چرا رسول اکرم ص دستور نداد که برای حضرت حمزه رض هرسال عزادری کنند و اربعین بگیرند
چرا رسول اکرم ص دستور نداد که برای حضرت حمزه رض خود را برسر صورت بزنند وسینه زنی وزنجیر زنی انجام بدهند
خداوند متعال فرمود:الیوم اکملت لکم دینکم دین در زمان حیات پیامبر اکرم ص تکمیل گشت هر خوبی وبدی را برای ما رسول اکرم ص واضح وروشن فرمود ما نمیتوانیم جز انچه رسول الله ص ویارانش انجام داده اند در دین کوچکترین کمی وزیادی بیاوریم چه بدعت وخرافاتی که شیعه در دین خود وارد نکرد ایا انهامیتوانند بگویند دین ما اسلام ناب محمدی است؟
س۳۰ـ اگر امام حسین رضی الله عنه و خاندانش بدست کفار ومشرکین به شهادت میرسیدند ایا شیعیان اینچنین برایش عزاداری میکردند نه هرگز پس چرا برای حضرت حمزه رض چنین عزاداری نمیکنند شهادت او نیز چنین دردناک وغم انگیز بود
شیعه برای بد وظالم جلوه دادن اموی ها این کارها را میکنند هیچ در غم وفکر اهلبیت رض نیستند
اما فراموش نکنند که ما اهلسنت هیچگاه نگفته ایم همه اموی ها خوب بوده اند بعضی انها خوب بوده اند مانند عمر بن عبدالعزیز رح وبعضی انها بد بوده اند مانند یزید پلید وستمگر یزید نه تنهااهلبیت را بشهادت رسانیدبلکه تعداد بیشماری از اصحاب رض را نیز بشهادت رسانید. ؟
س۳۱ـ در قرن بیست یکم هیچ کس از علمای شیعه تحریف قران را باور ندارد وتمامین بر این باورند که حفاظت قران کریم را خداوند متعال برعهده گرفته که هیچ کس قادر به تحریف و تغییر قران نیست و تمام احادیث و روایاتی را که در کتب شیعه وجود دارند دروغ و بی ارزش میدانند
سوال اینجاست که عالم شیعه محدث نوری کتابی تالیف کرده که او را فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب نامگذاری کرده است او در این کتاب کوشیده است که ثابت کند که قران کریم تحریف وتغییر شده است و در این باره دو هزار حدیث و روایات از کتب ومنابع شیعه جمع اوری کرده است وقتی که به یک عقاید فاسدی که شیعیان خودشان هم قبولش ندارند دوهزار حدیث و روایات وجود دارد به دیگر روایات واحادیث شیعه چگونه دل بست و بر انان اعتماد کرد
چگونه اعتماد شما شیعیان بر احادیث و روایات بیش از قران کریم است زیرا که شما امامان را محدث و مفهم قران میدانید وقتی که شما به یک دروغی دو هزار احادیث و روایات داری ما از کجا بدانیم که احادیث و روایت دیگرتان حقیقتا از رسول اکرم ص و امامان هستند یانه در کتب شیعه محال است که شما یک حدیث و روایتی را پیدا کنید وبعد حدیث وروایاتی کاملا ضد وخلاف ان پیدا نکنید واین خود یک دلیلی بزرگ بر بی اعتباری وبی ارزشی احادیث و روایات شیعه است .
قیاس کن زگلستان من بهار مرا
پرسش 1:
چگونه ممکن است که ائمه علم غيب بدانند در صورتي که انبيا علم غيب نمي دانستند حضرت يوسف چند شبانه روز درچاه کنعان بود حضرت يعقوب خبر نداشت وتمام دشت کوه وجنگل را دنبال او گشت ونتوانست که وي را پيدا کند .؟ س??ـ آيا اگر پيامبر وامامان علم غيب داشته اند چرا علم غيب بکار آنها نه آمد نابينايي برا ي پرسش مسئله اي پيش پيامبر در زماني امد که پيامبر مشغول تبليغ سران وبزرگان قوم بود پيامبر از او روي مي گرداند وحي ميايد که چرا چنين کردي برمنافقي نماز مي خواند وحي مي آيد که چرا بر منافقي نماز خواندي ايا اگر پيامبر غيب مي دانست نبايد مي دانست که رضاي خداوند در کدام عمل است حضرت علي در راه نماز شهيد مي شود نمي داند که کسي براي کشتن من در کمين است حضرت حسن مسموم مي شود نمي داند ابي که ميخورد در ان زهر ريخته شده حضرت حسين را مردم کوفه فريب ميدهند واورا بدام لشکر ابن زياد مي اندازند و او از مکر فريب آنها با خبر نبود تا منجر به شهادت او ??تن از يارانش شد بيشتر امامان يا مسموم شده اند و يا شهيد شده اند فکر نمي کنم که هيچکدام از آنها قصد خودکشي داشته است همه اين مصيبتها به اين خاطر نبوده است که آنها علم غيب نداشته اند؟
پاسخ:
در مورد علم غيب نيز دچار مغالطه شده ايد و به اين نکته توجه نکرده ايد که در فرهنگ اهل بيت، داشتن چنين مقامي که هم انبياءالهي از آن برخوردار بودند و هم ائمه معصومين از اهل بيت پيامبر اسلام(ص) واجد آن بودند؛ به معناي داشتن بالفعل علم غيب به هر چيز نمي باشد. بلکه به معناي اين است كه اين توانائي به اذن الهي در وجود آنها بود که اگر در مسير انجام وظائف رسالت و يا امامت خود در برهه اي از زمان به هر دليل (نظير اثبات حقانيت خود و يا هدايت ديگران ) به داشتن علم غيب و اخبار از غيب احتياج داشتند و اراده مي نمودند به امر الهي، متناسب با نياز از علم غيب بهره مند مي گشتند.(1) و الا هرگز در مورد مسائل عادي زندگي خويش و حتي در مورد قضاوتها و برنامه ريزي هاي فردي و اجتماعي نه انبياء الهي(ع) و نه ائمه اهل بيت (ع) دانستن و آگاه شدن و استفاده عملي از چنين علمي را اراده نمي کردند و دائما نيز به نداشتن بالفعل چنين علمي اعتراف مي نمودند (2) و خداوند نيز چنين علمي را مستقلا به آنها عطا نکرده بود (3)بخصوص در مورد حوادثي که اراده الهي و رضايت الهي به جهت آزمايش و ابتلاء يکي از اين بزرگواران در عدم آگاهي آنها از عاقبت يک حادثه قرار مي گرفت و لذا عدم آگاهي حضرت يعقوب(ع) از وضعيت حضرت يوسف(ع) به معناي نفي اصل اين مقام از ايشان و ساير انبياء الهي و يا ناقص بودن مقام آنها نمي باشد،همانطور كه عدم آگاهي پيامبر(ص) از منافق بودن فردي که بر اساس ظواهر مسلمان بوده است نه خللي به عصمت حضرت وارد مي سازد و نه منافاتي با اصل چنين مقام و توانائي در حضرت دارد.
همين مطلب عينا در مورد علم غيب ساير ائمه اهل بيت نيز مطرح مي گردد ،لذا بر فرض عدم داشتن علم بالفعل به مسموم بودن آب و يا كمين و توطئه دشمن براي آنها خللي به اين مقام آنها وارد نيست،علي الخصوص كه اگر آنها در همين موارد جزئي نيز از سرنوشت خود، با علم غيب نيز با خبر مي شدند، باز هم مامور نبودند بر اساس آن علم وظايف ظاهري خود را تنظيم نمايند. بلكه همان علم ظاهري و طبيعي ملاك عمل آنها بود و الا پيامبر و يا امامي كه رفتارش بر اساس آگاهي هاي غير عادي است چگونه مي تواند الگو و اسوه عملي براي ديگران باشد (4). اما در مورد برخي حوادث نظير حادثه كربلا و بي وفائي مردم كوفه، مسأله كاملا متفاوت است. زيرا اولا: مردم كوفه قصد فريب نداشتند، بلكه افراد ضعيف الايماني بودند كه علارغم تصميم جدي و اقدام اوليه بر ياري و نصرت ولي خدا به محض تغيير شرايط و سخت شدن كار عهد و پيمان خود را رها كردند. ثانيا:نه تنها امام حسين (ع)بلكه بسياري از افراد عادي نيز به بي وفائي و سست عنصر بودن مردم كوفه اطمينان داشتند و به همين دليل بارها سعي كردند پيشواي خود را از حركت به سوي كوفه بازدارند، ولي از ديدگاه ما همانطور كه تاريخ نيز تاييد مي نمايد، ايشان در هر شرايط و مكاني چه مدينه و چه در مكه باقي مي ماندند و اگر به سوي كوفه حركت نمي كردند، دو راه بيشتر نداشتند ؛يا قبول نمايد بيعت ذلت بار با فردي كه اصل دين را بر باد خواهد داد و يا با توطئه بني اميه مظلومانه و بي سر و صدا كشته شود. (5) لذا با توجه به هدف الهي كه ايشان دارد حركت به كوفه بهترين تصميم در آن شرايط بود ولو با علم به كشته شدن در اين راه و قطعا انتخاب آگاهانه براي كشته شدن در شرايطي كه اصل دين در خطر نابودي قرار مي گيرد، خودكشي تلقي نمي گردد.(6)
پي نوشت ها:
1. آل عمران (3) آيه 179/ آل عمران(3) آيه 44/و...
2. انعام (6) آيه 50.
3. همان آيه 59.
4. ممتحنه (60) آيه 6.
5. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج45، ص 8، الوفاء بيروت،1404ق.
6. آل عمران (3) آيه 157.
پرسش 2:
شيعه و سني اين حديث را قبول دارند که پيامبر فرموده امت من ??فرقه مي شه که همگي به جهنم مي روند جز از يک فرقه که به جنت مي رود بدون از شک بايد آن يک فرقه همان باشد که در زمان پيامبر خدا بوده و تا ?? سال فقط همان يک فرقه بود و اگر خلفا مذهب را تغيير مي دادند ومذهبي ديگر را مي آوردند غير ممکن بود حضرت علي با آنها بيعت کند و پشت سر آنها نماز بخواند و اگر آنها دين خدا را تغيير دادند و حضرت علي باز هم سکوت کرد پس اين بزرگترين ظلم و ستم است که حضرت علي نسبت به دين خدا روا داشته و پيامبر مي فرمايد کسيکه از گفتن حق سکوت کند او بمانند شيطان گنگ است ومذهب شيعه که در ان زمان وجود نداشت. پس لابد جز ان ?? فرقه است که به جهنم مي روند.؟
پاسخ:
سخن در حقانيت شيعه بين فرق اسلامي مربوط به زماني است كه فرق اسلامي پديد آمده اند و گرنه در عصر رسالت نه شيعه اصطلاحي به وجود آمده بود و نه اهل سنت.
البته موجبات انحراف و مخالفت با دستورات رسول خدا و سيره پيامبر بعضا ديده مي شد كه همان موارد را مي توان آغاز تحزب و تفرق دانست و امام علي نيز در مقابل اجتهادات برخي در برابر نصوص پيامبر به مخالفت برخاست كه مي توانيد در اين باره به كتاب و زين الاجتهاد والنص مرحوم شرف الدين مراجعه نماييد.
نه تنها در برابر تخلفات خلفا سكوت نكردو اعتراض نمود، بلكه نسبت به غصب خلافت هم وي در قالبهاي مختلف به دفاع از حق خود پرداخت: امام علي- طبق گفته «ابن قتيبه دينوري» - شبها حضرت فاطمه را بر مر کب سوار مي کرد و در مجالس انصار مي گردانيد. فاطمه(س) از آنها مي خواست از امام پشتيباني کنند. آنان در پاسخ ميگفتند: اي دختر رسول خدا !بيعت ما با ابوبکر انجام شده و کار از کار گذشته است. نميتوانيم نقض بيعت کنيم. اگر شوهر تو قبل از ابوبکر به سوي ما مي آمد، به او مراجعه کرده و رهبري او رامي پذيرفتيم. (1) حضرت بعد از بررسيهاي لازم به اين نتيجه رسيد که قيام وي به نفع جامعه اسلامي نيست. لذا سکوت نمود (2). سکوت حضرت بدان معنا نيست که امام از حق خود دفاع نکرد و خلفا را تأييد مي نمود، بلکه سکوت امام در راستاي حفظ وحدت اسلامي،(3) حفظ دين(4) و فراهم نبودن شرايط قيام بود.(5) لذا خود امام بار ها به علل سکوت خود تصريح وياد آور شد که حق وي را غصب نموده اند، اما جهت مصالح عمو مي سکوت مي نمايد. در اين جا به برخي سخنان امام علي (ع) مراجعه نماييد.(6)
از اين مطالب گذشته سخن در 73 فرقه و فرقه ناجيه است. گر چه سر منشا آن به دوران پس از رحلت پيامبر بر مي گردد. اما شيعه واهل سنت اصطلاحي مدتها بعد خط وخطوط خود را مشخص نموده و از يكديگر جدا شدند.
در اين بين بايد با بهره گيري از عقل فرقه حقه را يافت.
عقل بطور كلي چنين حكم ميكند كه هر مذهبي كه امام و پيشواي آن از جانب وحي معرفي شده باشد، معصوم و به پيامبر نزديك باشد مؤيد به علم الهي و صالح براي امر امامت باشد. چنين مكتب و مذهبي بر حق است؛ اين كبري كلي را قرآن كريم و روايات بسياري از منابع اهل سنت و شيعه در مورد مذهب شيعه دوازده امامي تأييد ميكنند: به تعدادي از آيات و رواياتي كه حكم كلي عقل را منطبق بر عقيده شيعه در مورد امامت و پيروي از معصوم و اينكه پيشوايان اين مذهب مورد عنايت خاص الهي و منصوص و معرفي شده از جانب وحي اند اشاره ميشود و منابعي از اهل سنت در پاورقي جهت مطالعه و تحقيق مطلب ذكر ميشود.
1- "اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام ديناً"(7)
2- "يا ايّها الذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم. . . "(8) فخر رازي از علماي معروف اهل سنت از اين آيه معصوم بودن اولوالامر را استفاده كرده(9) كه كاملاً صحيح است؛ اما اينكه اولوالامر معصوم چه كساني هستند قرآن و سنّت ائمه اهل بيتعليهم السلام را معرفي ميكنند؛ اما قرآن آياتي متعدد دارد كه شأن نزول و يا مصداق آن ائمه اهل بيت(ع) است. به عنوان مثال "انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت. . . (10) كه به تفسير ابن كثير، ج 3، ص 491، شواهد التنزيل: حاكم حسكاني، ج 2، ص 18. المستدرك علي الصحيحين: حاكم نيشابوري، ج 3، ص 148 و. . . مراجعه فرماييد تا معلوم شود كه امامان اهل بيت معصوماند.
اما در سنت نيز روايات متعددي وارد شده است به عنوان مثال حديث منزلت(11)، حديث اطاعت(12) ميگويند. علي(ع) به منزله هارون به موسي نسبت به پيامبرع(ص) است و اطاعت علي(ع) اطاعت از پيامبر و اطاعت از پيامبر اطاعت از خداست كه مضمون آيه شريفه اطاعت را تفسير و بيان ميكند.
روايتي را فخر رازي نقل ميكند كه بهترين شاهد و مؤيد براي حكم عقل است كه بايد از علي(ع) پيروي و تبعيت كنيم چون مورد اطمينان و تأييد وحي است. ". . . فقد ثبت بالتواتر، و من اقتدي في دينه بعلي بن ابيطالب فقد اهتدي و الدليل عليه قوله (ص) اللهم ادر الحق مع علي حيث دار. . . و من اتخذ عليّاً اماماً لدينه فقد استمسك بالعروة الوثقي في دينه و نفسه"(13) يعني. . . . به تواتر ثابت شده و هر كسي در امور دينش به علي بن ابي طالب اقتدا كند هدايت يافته است و دليل اين گفتار حديثي از پيامبر(ص) است كه فرمود: خدايا حق را به دور علي بچرخان هر جا علي(ع) بچرخد. . . و هر كسي كه علي(ع) را امام و پيشواي ديني خود قرار دهد به ريسمان محكمي در دين و در نفسش چنگ زده است.
سبط بن الجوزي از ابي سعيد خدري نقل ميكند كه پيامبر(ص) به علي(ع) نگاه ميكرد و ميفرمود: اين مرد و شيعيان او در قيامت از نجات يافتگان هستند. (14)
آيت الله جعفر سبحاني دو دليل عقلي ميآورند كه پيامبر(ص) امام و پيشواي مسلمين را معرفي كرده است و حق انتخاب رهبر و پيشوا را به عهده مردم نگذاشته است و مسلم است كه مذهبي بر حق خواهد بود كه از شخصي معرفي شده از ناحيه وحي متابعت و پيروي كند.
عقل بديهي حكم ميكند كه اگر فرد مصلحي با زحمات زياد طرحي و روش جديدي را براي جامعه بشري ابداع كند. حتماً براي حفظ و استمرار آن چاره ميانديشد. پيامبر كه از بيان كوچكترين مسايل مربوط به سعادت بشر دريغ نكرده چگونه معقول است در مورد رهبري كه سرنوشت ساز است سكوت كند (و يا اينكه انتخاب را به مردم واگذار كند در حالي كه خودش از همه بهتر به شخص واجد شرايط آگاهتر است).
خطر سه گانه مثلث دوم، ايران و منافقين به اضافه نظام قبيله عرب متعصب به روشني لزوم معرفي و نصّ منصب امامت را اثبات ميكند. لذا بوعلي سينا(15) ميگويد: تعيين جانشين از طريق نص پيامبر بر آن به واقع نزديكتر است چون با تعيين جانشين هر نوع نزاع و اختلاف ريشه كن ميشود. (16)
منابع جهت مطالعه بيشتر:
- راهنماشناسي آيت اللّه مصباح يزدي؛
- شناخت امام، فقيهي ايماني، منشور جاويد بخش امامت، آيت اللّه سبحاني.
پي نوشت ها:
1. ابومحمد عبداللّه بن مسلم قتيبة دينوري، الامامة و السياسة، بيروت، لبنان ،دارالکتب العلميه، ص16.
2. فيض الاسلام نهج البلاغه، تهران، چاب آفتاب خطبه 3، ص37.
3.همان، رک:مر تضي مطهري سيري در نهج البلاغه، صدرا، ص 182.
4. ابن أبي الحديد شرح نهج البلاغة، دار إحياء الكتب العربية، 1378 - 1959، چاپ اول، ج 17 - 18، ص 107.
5. دينوري ،همان، ص 15.
6. ابن ابي الحديد، همان ج 1، ص 308؛ فيض الاسلام، همان، ص 1039 .
7. مائده: 3. ابراهيم بن محمد مؤيد جويني: فرائد السمطين، ج 1، ص 312 (مؤسسه محمودي، بيروت) ايضاً ايضاح المكنون در ذيل كشف الظنون، اسماعيل پاشا، ج 4، ص 182 (دارالفكر).
مضمون حديث از پيامبر چنين است: خداوند پيامبرش را امر فرمود تا مرا علي(ع) را در غدير نصب كند و پيامبر(ص) فرمود: من كنت مولاه فهذا علي مولاه. . . و آنگاه اين آيه نازل شد كه اليوم اكملت. . .
8. نساء: 59.
9. التفسير الكبير: امام فخر رازي (چاپ دوم، دارالكتب العلميه، تهران) ج 10، ص 144، سطر 2.
10. احزاب: 33.
11. شواهد التنزيل: حاكم حسكاني، ج 2، ص 190 (مؤسسه الطبع و النشر، حديث منزلت را شيخ ما ابو حازم حافظ به پنج هزار سند تخريج كرده است).
12. المستدرك علي الصحيحين، حاكم نيشابوري، ج 3، ص 195 (مؤسسه طبع و نشر).
13. امام فخر رازي: تفسير كبير، طبع سوم، ذيل سوره حمد، ج 1، ص 205. ايضاً المستدرك علي الصحيحين: ابي عبداله حاكم نيشابوري (دار المعرفة، بيروت، كتاب معرفة الصحابه)، ج 3، ص 124. أيضاً سنن ترمذي: كتاب مناقب، ج 5، ص 633، ح 3714 (بيروت).
14. نظر النبي (ص) الي علي بن ابيطالب فقال: "هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامه" تذكرة الخواص: سبط ابن الجوزي (موسسه اهل بيت، بيروت، 1401 ه) ص 56.
15. شفاء، الهيات، مقاله دهم، فصل پنجم، ص 565.
16. منشور عقايد اماميه، آيت الله سبحاني (مؤسسه امام صادقعليه السلام، اعتماد، زمستان 1376) ص 152.
پرسش 3:
س?ـ يا نساء النبي لستن کأحد من النساء إن اتقيتن ترجمه: اي همسران پيامبر! شما همچون يکي
از زنان معمولي نيستيد اگر تقوا پيشه کنيد./سوره احزاب /آيه32 خداوند ميفرمايد:اي همسران پيامبر شما همچون يکي از زنان معمولي نيستيد يعني به مقام ومنزلت وفضيلت شما هيچ زني در عالم چه در گذشته وچه در اينده نمي رسد ولي بشرط اينکه تقوا پيشه کنييد سوال اينجاست ايا اگر زنان پيامبر ص تقوا پيشه نمي کردند ايا پيامبر ص حاضر بود که با انها زندگي کند به خدا من اين را در باره يک مسلمان ومومن و متقي معمولي قبول ندارم که حاضر باشد با چنيين همسري زندگي کند
چه برسد به پيامبر خدا که او استاد ومعلم تمام بشريت است که بايد الگو براي تمام انسانها تا قيامت باشد . اگر پيامبر خدا اخرين لحظه هاي زندگي خود را در کنار حضرت عايشه سپري کرد واين خود بر تقوا حضرت عايشه دلالت دارد . مقام ومنزلت وفضيلت همسران پيامبر ص از تمام زنان دنيا بيشتر است ودشمني با انها دشمني با خدا ورسول است.
س ??ـ آيه 26 سوره نور: الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ... معني: زنان پليد براي مردان پليدند و مردان پليد براي زنان پليد، و زنان پاک براي مردان پاکند و مردان پاک براي زنان پاک ... فکر نميکنم که ايه کريمه لازم به هيچ تفسير مغرضانه اي داشته باشد يک کودک هم با خواند ترجمه اش منظور اين ايه را خواهد فهميد اما چه کسي ميتواند يک شيعه صفوي را که غرق در احساسات است به قران وعقل ومنطق کار ندارد قانع کرد پيامبر ص را جز پاکان ميدانند نعوذ بالله ونعوذبالله دو همسرش را جز ناپاکان ميدانند اما قران چيزي ديگر مي فرمايد که زن ناپاک لايق مرد پاک نيست اگر پيامبر پاکترين انسان روي زمين است همسرانش هم پاکترين زنان روي زمين هستند اما شيعه صفوي ميگويد چونکه در شريعت حضرت نوح ولوط جايز بوده که مردان پاک با زنان ناپاک ازدواج کنند شريعت محمد ص بايد هم چنان باشد اگر خدا هم بگويد زنان پاک براي مردان پاک هستند ومردان ناپاک براي زنان ناپاک هستند ما قبول نميکنيم زيرا بايد بپذيرم که همسران پيامبر هم پاکيزه ومتقي بوده اند ما انها را دوست نداريم بايد شريعت محمد ص همچون شريعت حضرت نوح ولوط باشد انها زنان ناپاک داشته اند چه اشکالي دارد که پيامبر ص هم زنان ناپاک داشته باشد اعوذ بالله من القوم الجاهلين مثنوي الخبيثات لخبيثين را بخوان رو و پشت اين سخن را باز دان ناصحان او را به عنبر يا گلاب مي دوا سازند بهر فتح باب مر خبيثان را نسازد طيبات در خور و لايق نباشد اي ثقات س ??ـ ايا شما شيعيان دهها وبلکه صدها روايت نداريد که پيامبر ص و امامان توصيه کرده اند که فقط وفقط همسر با دين وبا تقوا اخنيار کنيد چگونه خود پيامبر ص همسراني را اختيار کرده است که بقول شما نه دين داشته اند ونه تقوا نه صدق وامانت مگر خداوند نهي نفرموده که چيزي را خود انجام نمي دهيد به ديگران نگوييد که فرموده لم تقولون مالا تفعلون وفرموده اتامرون الناس بالبر وتنسون انفسکم .؟ س ??ـ ايا ازدواج پيامبر ص با عايشه وحقصه کار درستي بوده
يا خطا واشتباه بوده اگر کار درستي بوده به اين معني است که عايشه وحفصه زنان با دين وتقوا بوده اند ولياقت همسر بودن پيامبر نيز داشته اند
پاسخ:
گر چه در دوران و عصر آن حضرت اختلاف و تفرق در فرق وجود نداشت. اما اين آينده منفي را پيش بيني نمود و راه مبارزه با آن را بيان نمود. مگر در دوران پيامبر فرق اهل سنت چه فرق كلامي و چه فرق فقهي كه گاه و بي گاه يكديگر را نيز تكفير مي كردند و مي كنند، وجود داشتند!؟ اما دور انديشي پيامبر و آگاهي آن حضرت از آنچه بر سر امت خواهد آمد آن بزرگوار را بر آن داشت تا در اين باره توصيه هايي نمايند از اين رو بر وحدت جامعه اسلامي توصيه مي نمود، وحدت بر محور حق و حقيقت بود. همواره اهل بيت خود و به خصوص امام علي (ع) را تجلي حقيقت معرفي مي نمود. از مردم مي خواست که بر گرد اين محور اجتماع کرده، وحدت داشته باشند. (1) نه اين که اگر اکثريت جامعه بر گرد باطل جمع شدند، ديگران هم به خاطر حفظ وحدت به سمت آنان بروند؛ اين ادعايي است که نه با نقل جور در ميآيد و نه عقل .
لازم است توجه شما را به آنچه در متون و منابع مورد پذيرش تان است جلب نماييم در منابع شما اهل سنت آمده است که : پيامبر در تفسير آيه «اولئک هم خير البريه(2) آن ها بهترين انسانها هستند »خطاب به علي(ع) فرمود: «انت و شيعتک يوم القيامه راضين مرضيين؛ (3)تو و شيعيان تو در روز قيامت از خدا خشنودند و خدا از آنان خشنود است».
نيز با اشاره به علي (ع) فرمودند: «ان هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامه؛(4) همانا او (علي) و شيعيانش در روز قيامت پيروز و سعادتمندند».
در اين راستا نه فقط نيم نگاهي، بلكه نگاه گذرا به كتاب ينابيع الموده قندوزي گار گشا است شما را به مطالعه نمودن آن توصيه مي نماييم.
پيامبر(ص)همانند ديگر مردم بودند و در رابطه با مردم و داد و ستد با آنها به علم عادي رفتار ميکردند و از علم غيب بهره نميگرفتند. کارهاي عادي و روزمره ايشان مانند ديگر مردم بود، خوردن و خوابيدن، ازدواج و ...، آن حضرت تافته جدا بافته از مردم نبودند. افزون بر آن در آن زمان اين گونه ازدواجها مرسوم بود.
وانگهي در آن عصر غربت اسلام، ابوبکر اسلام آورده و از شخصيتهاي مهم عصر پيامبر بود. هنوز ولايت را غصب نکرده و نسبت به حضرت زهرا نيز اهانت نکرده بود. همچنين عايشه در آن عصر دچار مشکل نشده بود و مسايلي مانند جنگ جمل را به وجود نياورده بود. در آموزه هاي ديني وضع فعلي انسان ها ملاک است.
ديگر اين که ازدواجهاي پيامبر در راستاي گسترش اهداف عالي اسلامي صورت ميگرفت که از جمله ازدواج با دختر ابوبکر بود، و در رأس اين اهداف، هدف سياسي ـ تبليغي بود، چون که ابوبکر که از طايفه بزرگ تيم بود. پيوند با اين خانواده، گامي بزرگ در جهت تبليغ اسلام به شمار ميرفت. چرا که در آن فرهنگ پيوند ازدواج نقش به سزايي در پشتيباني قبايل ايفا ميکرد.
ابوبکر از جمله کساني بود که در دوره غربت اسلام مسلمان شد و از خانواده آبرومندي بود، بنابر اين بر حسب امور ظاهري، اين ازدواج نه تنها جنبه منفي نداشت، بلکه در مسيرگسترش اسلام از نقش مثبتي بهره مند بود.
مردم.
بنا بر اين زندگي آن حضرت با عايشه در آن زمان كاملا طبيعي بوده و مشكل خاصي نداشته و منافات باآيه مذكور ندارد.
آيه در مقام بيان قاعده كلي است كه مردان پاك دقت كنند زنان پاكي را به همسري اختيار نمايند پيامبر نيز در اين مسئله دقت لازم نموده وزنان پاكي را به همسري اختيار نموده، اما آيا اين پاكي پس از رحلت باقي ماند!؟همان گونه كه پيشتر گذشت ميزان در حال افراد عاقبت و سرانجام شان است نسبت به آيه مربوط به همسران نوح و لوط و اين نكته كه شما گفتيد از نخست زنان بدي بوده و نوح ولوط مجاز بودند با آنان ازدواج نمايد آيه اين مطالب را نمي رساند بلكه آنان ابتدا زنان نا پاكي نبوده اند همان گونه كه از كلمه خانتا استفاده مي شود(4)
توجه داشته باشيد كه اجماع علماى شيعه بر اين است كه هيچ زنى از زنان پيامبران و حتى زن نوح و لوط كه خداوند صراحتا از خيانت آنها سخن گفته است، در تمام عمرشان متهم به زنا نبودهاند.
علامه آلوسى از مفسران شهير اهل سنت نيز با تأييد همين ديدگاه، سخن كسانى را كه مىگويند شيعه اعتقاد به فاحشه بودن برخى از زنان پيامبر دارد، رد و آن را دروغ و شايعه مىداند.(5) خيانت زن نوح اين بوده كه او به مردم مىگفت كه او ديوانه است و خيانت زن لوط اين بوده كه او جاى مهمانان را به كفار نشان مىداده، با اين بيان ممكن است كه گاهي برخي از زنان پيامبر چنانچه از سري از اسرار پيامبر آگاه شدند به ديگران بگويند و امانت دار نباشند و در كتمان سر خيانت نمايند. و يا آنكه با دستور الهي وقرن في بيوتكن (6) عمل نكرده و به مصاف جنگ با برخي خلفا بياييند.
سياق آيات و روايات فريقين مربوط به آيه الخبيثات للخبيثين محدود بودن مفهوم آيه از جنبه هاي عفت و ناموسي را مي رساند و امكان خطا در ساير موارد را نفي نمي كند و اين از مشتركات همه همسران انبياء است.
پينوشتها:
1. به تفسير آيه اطاعت، آيه محبت ذي القربي، و رواياتي چون روايت ثقلين، روايت سفينه، علي مع الحق و... مراجعه نماييد.
2. بينه (98) آيه 7.
3. الدر المنثور، تاليف سيوطي، انتشارات دار الفکر ، بيروت، ج 8، ص 538.
4. همان.
5. الآلوسي البغدادي الحنفي، أبو الفضل شهاب الدين السيد محمود بن عبد الله (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج18، ص 122، ناشر: دار إحياء التراث العربي ـ بيروت.
6. الأحزاب :33.
پرسش 4:
س??ـ ايا شما شيعيان صفوي در طول تاريخ کوچکترين خدمتي را براي اسلام انجام داده اي يک وجب به خاک اسلام افزوده ايد و يا در مقابل لشکري از لشکريان کفر جنگيده ايد بلکه شما بزرگترين وبال مصيبت براي امت اسلام بوديد وحدت ويکپارچگي انها را از بين برديدودهها فرقه ومذاهب بوجود اورديد وانها را به جان هم انداختيد وجلوي فتح وپيروزيها مسلمين را گرفتيد مدعي محبت علي واهلبيت بوديد ولي علي رض از دست شما به فرياد امده بود ودرنهج البلاغه فرمود اي کاش که شما را نميديدم وهرگز شما را نمي شناختم شما در لباس مردان هستيد ولي مردنيستي شما بوديد که سبب شهادت حضرت حسين رض شديد ??هزار نامه برايش فرستاديد و به او قول شرف داديد که از او حمايت ميکنيد ولي وقتيکه او را به دست لشکريان ستمگر ابن زياد داديد کسي به ياري او نرفت وخاک شوم کربلا را ميبوسيد ومي خوريد بخاطر مصيبتي که بر خاندان پيامبر بر اين خاک شوم امد ايا کسي مکاني که بر او يا خاندان يا دوستانش مصيبتي امده محترم ميشمارد انها را ميخورد وميبوسد شما چرا اين خاک شوم را محترم ميشماري ؟
پاسخ:
مصداق فرمايشات امام علي مردم و برخي از صحابه اي هستند كه برخي اهل سنت در بست آنها را عادل مي دانند.
جاه طلبي و مال پرستي بخشي از صحابه بود که علي (ع) را تنها گذاشتند. در ضمن بدانيد علي مردم را به خاطر کوتاهي در نبرد با معاويه که از صحابه مورد اعتماد شماست سرزنش نمود نه به علت کوتاهي شيعيان.
اما در رابطه با نقش شيعيان در نهضت عاشورا بايد بدانيد كه
از رؤساي شيعه ميتوان از افرادي همچون سليمان بن صرد خزاعي، مسيببن نجبه فرازي، مسلمبن عوسجه، حبيببن مظاهر اسدي و ابوثمامه صائدي نام برد که از ياران حضرت علي در صفين بودند(3). اين افراد عميقا به خاندان اهل بيت عشق ميورزيدند. اينان شيعياني بودند که نه تنها در قتل امام نقش نداشتند، بلکه تا آخرين لحظه با امام بودند. برخي به شهادت رسيدند.
عده ديگر جمعيت کوفه را طرفدارن خلفا و باند امويان تشکيل مي دادند. هواداران بنياميه که از آن ها با عنوان «باند اموي» ياد ميکنيم، درصد قابل توجهي از مردم کوفه را تشکيل ميدادند. در مدت بيستسالي که از حکومت بنياميه- بر کوفه - ميگذشت، آن ها بسيار قوي شده بودند. افرادي همچون عمروبن حجاج زبيدي، يزيدبن حرث، عمروبن حريث، عبدالله بن مسلم، عمارة بن عقبة، عمربن سعد و مسلمبن عمر و باهلي را ميتوان از سران اين باند به شمار آورد. (4)
اما در اين ميان برخي از مردم کوفه بي تفاوت بودند. شايد بتوان گفت بيش ترين بخش جمعيت کوفه را افراد بيتفاوت و ابنالوقتي تشکيل ميدادند که همتي جز پر کردن شکم و پرداختن به شهوات شان نداشتند. آن ها هنگامي که پيروزي مسلم را نزديک ديدند، به او پيوستند، اما با ظهور آثار شکست به سرعت صحنه را خالي کردند و فشار رواني فراواني به طرفداران واقعي نهضت وارد آوردند. سپس بهدنبال وعده و وعيدهاي «ابن زياد» به سپاه عمر سعد پيوستند و به جنگ با امام پرداختند، در صورتي که اگر نهضت مسلم به پيروزي ميرسيد، همين افراد بيش ترين طرفداري را از حکومت او ميکردند . شايد همين ها باشند که فرزدق در ملاقات خود با امام چنين به معرفي آن ها ميپردازد: «قلب هاي آن ها با تو است، اما شمشيرهاي شان عليه تو کشيده شده است». (5)
آري شيعيان کوتاهي نموده اند. اما کوتاهي در مقابله با خلفايي بوده که شما از آنها تمجيد نموده ايد.
از يك سو شما شيعه را مقصر مي دانيد به آن جهت كه حسين را تنها گذاشته و در برابر خليفه مسلمانان ايستادگي نكردند و نجنگيدند. نيز اگر مي جنگيدند باز زبان اعتراض شما گشوده مي شد كه چرا در برابر خليفه به حق مسلمين ايستادگي نموده و طغيان و خروج نمودند اين همان يك بام و دو هواست.
شما موضعت آن را روشن نفرموديد كه شيعه بالاخره حسين را بايد اطاعت مي کرد يا يزيد خليفه المسلمين را،
اين يادآوري لازم است که شيعه در برافراشتن بناي شکوهمند تمدن اسلامي نقش مؤثري داشت است، کافي است در اينجا کتابهاي مربوط به علوم وتمدن اسلامي را ورق بزنيم که همه جا نام دانشمندان شيعه ميدرخشند.
در ادبيات و علوم ادبي، کافي است که پايه گذار آن اميرمؤمنان علي (ع) بوده و ادامه دهنده راه او و شاگردش ابوالاسود دوئلي، و پس از آن شخصيتهاي شيعي که غالباًدر عراق ميزيستند،مانند: مازني (متوفاي /248)، ابن سکيت (متوفاي /244) ابواسحاق نحوي از (ياران امام کاظم (ع)) خليل بن احمد مؤلف کتاب «العين» (متوفاي /170 )، ابن دريد مؤلف «الجمهرة» (متوفاي /321)و صاحب بن عباد،مؤلف کتاب «المحيط»(متوفاي /386).
در علم تفسير، اولين مفسر پس از رسول خدا (ص) امير مؤمنان و ائمه اهل بيت (ع) و پس از آنان اصحاب و شاگردان آنان بودهاند. و در طول چهارده قرن، صدها تفسير بر قرآن به صورتهاي مختلف نوشتهاند.
در علم حديث شيعه بر ديگر فرق اسلامي تقدم داشته و سنت رسول خدا (ص) را، روزي که نوشتن حديث در عصر خلفاء ممنوع بود، با نوشتن و مذاکره،حفظ کردند. در اين باره ميتوان از «عبدالله بن ابي رافع» و «علي بن أبي رافع» از ياران امام علي (ع) و سپس شخصيتهاي از شاگردان امام سجاد و حضرت صادق و باقر (ع) ياد کرد.
رشد حديث در عصر حضرت صادق (ع) به جايي رسيد که حسن بن علي الوّشاء ميگويد: و من در مسجد کوفه نهصد محدّث را ديدم که همگان ميگفتند: حدثني جعفر بن محمد(ع)
در قلمرو فقه، در مکتب پيشوايان اهل بيت (ع) مجتهدان برجستهاي تريبت شدهاند مانند:ابان بن تغلب (متوفاي /141)، زرارة بن اعين (متوفاي /150)، محمد بن مسلم (متوفاي /150)، صفوان بن يحيي بجلي مؤلف سي کتاب (متوفاي /210ه) و صدها مجتهد توانا و محقق مانند شيخ مفيد، و سيد مرتضي و شيخ طوسي و ابن ادريس و محقق حلّي و علامه حلّي که آثار گرانبهايي از خود به يادگار نهادهاند.
شيعه نه تنها در اين علوم تلاشگر و خدمتگزار بوده،بلکه در ديگر علوم مانند تاريخ، رجال و درايه، شعر و ادب نيز خدمات شاياني را به جهان اسلام عرضه کرده است که ذکر نام و اسامي آنان در اين مختصر نميگنجد.
آنچه گفته شد مربوط به علوم نقلي است، ولي در علوم عقلي مانند کلام و فلسفه بر تمام مذاهب، تقدم داشتهاند، زيرا شيعه، بيش از تمام فرقههاي اسلامي به عقل بها داده است. و با الهام از گفتارهاي امير مؤمنان و فرزندان معصوم او (ع) در تبيين عقايد اسلامي بيش از حد کوشش کرده،و متکلمان عاليقدر و فلاسفه بزرگ به جهان اسلام تحويل داده است، و کلام شيعي يک از پربارترين مکاتب کلام اسلامي است که علاوه بر کتاب و سنت از عقل و خرد به نحو شايسته بهره ميگيرد.
يکي از پايههاي تمدن علمي، شناخت عالم طبيعت و قوانين آن است، ودر عصر حضرت صادق (ع) شاگرد نامدار او جابربن حيان در علوم طبيعي به پايهاي رسيد که او را امروز پدر شيمي مينامند.
و در تدوين علوم جغرافيا،يعقوبي (متوفاي/290) نخستين جغرافي دان است که کتابي به نام «البلدان نگاشت. و دوره طلايي اسلام که قرن سه و چهار است بنا بر اعتقاد انديشمندان ميان پرده شيعي است. زيرا حکومتهاي شيعي فاطميان و بويهيان و حمدانيان بر دنياي اسلام حکم مي راندند که درخشان ترين دوران تاريخ تمدن اسلامي را آفريدند.(6)
اين تلاش همه جانبه توسط دانشمندان شيعي از قرن نخست هجري تا به امروز ادامه داشته و در اين راه حوزهها و مدارس و دانشگاههاي فراواني تأسيس کرده اند که پيوسته در راه علم و دانش خدمتگزار بشريت بوده است. آنچه گفته شد اشارهاي گذرا به نقش شيعه در علم و تمدن اسلامي بود. براي آگاهي بيشتر به کتابهاي مربوط به اين موضوع رجوع فرماييد.
اكنون نيز بحمد الله گوي سبقت را در توليد علم و فن آوري از ديگر كشورهاي اسلايم ربوده و پيشگام است.
پي نوشت ها :
1. نهج البلاغه، خطبه26.
2. نهج البلاغه، خطبه شماره 27.
3. تاريخ الطبري، ج محمد جير طبري، ج4 ، ص261، قاهره، مطبعه الا ستقامه بالقاهره، 1358ه.
4. مقتلالحسين، (ع)، عبدالرزاق موسوي مقرم، چاپ پنجم،قم، دارالکتاب الاسلامي، 1399 ق، ص149، حياةالامام الحسين، (ع)، ج3، ص441.
5. تجارب الامم، ابوعلي مسکويه رازي، ج2، ص57. تحقيق ابوالقاسم امامي، چاپ اول، تهران، دار سروش للطباعة والنشر، 1366.
6. دائره المعارف اسلام (انگليسي) مدخل آل بويه.
پرسش 5:
آيا انتظار امام مهدي انتظار دجال نيست. زيرا ظهور دجال قبل از ظهورامام مهدي است؟ آيا پيامبر (ص) به خدا از دجال پناه نمي خواست؟
پاسخ:
نه انتظار امام زمان (ع) انتظار دجال نيست، زيرا اين امر برخلاف فلسفه ظهور مي باشد، چون فلسفه ظهور منجي آن است که نياز هاي مردم جهان را بر آورده و جهان را پر از عدل و داد کند، و حال اينکه دجال در جامعه فساد و ظلم مي کند و در روايات از دجال مذمت شده است. دجال، از ريشه «دَجل» به معناي دروغگو و حيلهگر است. از ظاهر روايات اسلامي استفاده ميشود که دجال فردي است که درآخرالزمان و پيش از قيام حضرت مهدي (عج) خروج ميکند و با انجام کارهاي شگفتانگيز، جمع زيادي را فريب ميدهد. ميکند. اين فرد سرانجام به دست حضرت عيسي مسيح به هلاکت ميرسد. (1) از پيامبر(ص) روايت شده : تمام پيامبراني که بعد از نوح مبعوث شدند قوم خويش را از فتنه دجال مي ترساندند.(2 . آيا امکان دارد که انسان هامنتظر چنين موجودي باشند؟ از همه مهمتر اينکه اصل مسئله مهدويت اختصاص به مذهب شيعه ندارد، بلکه اعتقاد به ظهور منجي عقيده اي است که در اديان يهوديت، زردشتي و مسيحيت پذيرفته شده است، با اين تفاوت که در مصداق موعود اختلاف دارند.
اهل سنت نيز اصل مهدويت را قبول دارند، منتهي برخي از آنان تصور مي کنند که امام زمان (ع) متولد نشده وبعد متولد خواهد شد. البته بعضي از آنان باور دارند که امام متولد شده است (3). در اين زمينه کتاب هايي نيز نوشته اند. آيت الله صافي در کتاب منتخب الاثر، تعدادي علماي اهل سنت- که قائل به حيات حضرت بوده اند-، را ذکر نموده . درکتاب" نويد امن و امان "نيزياداوري مي نمايد که برخي از علماي اهل سنت نيز ولادت حضرت و شرح تفصيلات آن را در کتابهاي خود ذکر نموده اند..(4)بدينسان مي توان گفت: عمده اختلاف شيعه و اهل سنت در اين است كه شيعه معتقد هستند امام زمان (ع) به دنيا آمده ، ولي برخي اهل سنت معتقد هستند كه حضرت آخرالزمان به دنيا خواهد آمد و قيام خواهد كرد.(5)
در اين جا نمونه هائي از روايات اهل سنت را بيان ميکنيم که در کتاب ها ي مشهور و مورد اعتماد آنها آمده است:
1- پيامبر فرمود: "اگر از عمر دنيا تنها يک روز مانده باشد ،حتماً خداوند آن روز را طولاني کند تا آن که مردي از خاندان مرا در آن برانگيزد که هم نام من است" (6)
2- نيز فرمود: "مردي از خاندان من قيام ميکند که در نام و سيرت شبيه من است. جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد همان گونه که از ظلم و ستم لبريز گشته است".(7)
3- ابن خلکان در وفيات الاعيان مي نويسد: «ابوالقاسم محمد فرزند حسن عسکري فرزند علي هادي فرزند محمدجواد.... دوازدهمين امام از ائمه ي دوازده گانه شيعه است که به «حجت» معروف است... ولادت او روز جمعه نيمه شعبان سال 255 هـ . ق است».(8)
4- ذهبي نيز در سه کتاب از کتاب هايش به ولادت امام مهدي (عج ) اشاره کرده و در کتاب العبر، و در حوادث سال 256 هـ . ق مي نويسد: «در اين سال محمدبن حسن بن علي الهادي فرزند محمدجواد فرزند علي الرضا فرزند موسي الکاظم فرزند جعفر الصادق علوي حسيني به دنيا آمد. »(9)
برخي از کتاب هاي اهل سنت- که مستقلا درباره امام زمان (ع) سامان يافته اند- عبارتند:
-اخبار المهدي، حماد بن يعقوب
- البرهان في علامات مهدي آخر الزمان، متقي هندي
- البيان في اخبار صاحب الزمان، محمد بن يوسف نوفلي گنجي شافعي
- المهدي، شمس الدين ابن قيم
- مناقب المهدي، حافظ ابو نعيم اصفهاني
- علامات المهدي، جلال الدين سيوطي
- نعت المهدي، حافظ ابو نعيم اصفهاني
پي نوشت ها:
1.مجله حوزه - ويژه نامه امام زمان (ع) ش 71 - 70، ص 262.
2. داد گستر جهان ،ابراهيم اميني،قم ، انتشارات شفق ،1378، ص225.
3. آيت الله صافي، نويد امن و امان، قم، انتشارات حضرت معصومه (س) ، 1375 هـ . ش.
4. همان، ص 238.
5. شيخ كليني، كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365 هـ . ش، ج 1، ص 329.
6. أبوداود سليمان بن الأشعث، سنن ابي داود، بيروت ،المكتبة العصرية، بي تا ، ج 2، ص 106، ح 2282.
7. أبو القاسم الطبراني، معجم کبير، قاهره، مكتبة ابن تيمية ، 1415 هـ.ق ، ج 10، ص 83، ح 10229.
8. ابن خلکان، وفيات الاعيان، بيروت ، دار صادر، بي تا، ج4، ص562.
9. شمس الدين أبو عبد الله الذهبي ، العبر في خبر من غبر، بيروت ،دارالكتب العلميه ، بي تا ، ج3 ، ص31.
پرسش 6:
چرا همسران پيامبر طلب فدک نکردند و حضرت فاطمه رض طلب فدک نمود مال ميت تنها به دختر تعلق نمي گيرد همسر هم ارث مي برد مگر دختر پيامبر ص مال دنيا را چنان دوست داشت که به خاطر ان با خليفه مسلمين دعوا کند .؟
پاسخ:
گرچه درخصوص واگذاري وسرنوشت فدک اختلاف نظر وجود دارد، ولي حق اين است که فدک ارث نبود، بلکه رسول خدا(ص)آن را به حضرت زهرا (س) بخشيد تا درمعاش خود وفرزندانش از آن استفاده نمايد. (1) به عبارت ديگر: فدک از اموالي بود که اختصاص به پيامبر اسلام داشت، که هر جا صلاح ميدانست، به مصرف برساند. (2) جهت آگاهي بيشتر درباره فدک مي خوانيم: يهوديان خيبر حاضر شدند با پيامبر از در صلح وارد شوند. نيمي از اراضي فدک را در اختيار حضرت بگذارند. در برابر آن در انجام مراسم مذهبي خود کاملاً آزاد باشند . متقابلاً حکومت اسلامي امنيت منطقه آنان را تأمين کند. طبق صريح آيات و روايات اين گونه سرزمينها از اموال خالص حاکم اسلامي است. در آيههاي 6 و 7 سوره حشر ميخوانيم: آنچه را خداوند به رسولش از آنها (يهوديان) باز گرداند، چيزي است که شما براي به دست آوردن آن زحمتي نکشيديد، نه اسبي تاختيد و نه شتري... آنچه را خداوند از اهل اين آباديها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خويشاوندان... او است (3) مضمون آيه اين است: اگر کفار، بدون جنگ چيزي را براي صلح و تسليم شدن دادند، مانند ساير غنايم جنگي نيست که يک پنجم آن خمس و چهار پنجم آن ميان مجاهدان تقسيم شود، بلکه آنان سهمي ندارند و همه آنها در اختيار پيامبر قرار ميگيرد.(4) جمعي از مفسران شيعه وسني شأن نزول آيه "فأتِ ذالقربي حقَّه ..." را خويشاوندان پيامبر دانستهاند.(5) برخي از عالمان اهل سنت نيز باور دارند که رسول خدا (ص) فدک را به حضرت زهرا (س) اعطا نمود ، سيوطي از ابوسعيد خدري وابن عباس نقل مي کند أخرج البزار و أبو يعلى و ابن أبى حاتم و ابن مردويه عن أبى سعيد الخدري رضى الله عنه قال لما نزلت هذه الآية وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ دعا رسول الله صلى الله عليه و سلم فاطمة فأعطاها فدك. و أخرج ابن مردويه عن ابن عباس رضى الله عنهما قال لما نزلت وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ أقطع رسول الله صلى الله عليه و سلم فاطمة فدك(6) حسکاني نيز به اين مطلب تصريح مي نمايد (7) خود حضرت زهرا (س) نيز در مقام احتجاج در برابر ابابکر ياد آورشد که فدک هبه ي رسول خدا مي باشد. (8)
بر اين اساس فدک ارث نبود ،که ديگر همسران حضرت ادعاي ارث مي نمودند . افزون برآن کسي که فرزند داشته باشد، ارث به فرزند وي مي رسد و همسر و يا همسران وي- يک هشتم- ارث مي برند.
درخصوص درخواست فدک توسط حضرت زهرا (س) بايد گفت : تاريخ زندگي پيامبر و خاندان او به خوبي گواهي ميدهد که آنان هرگز دلبستگي به دنيا نداشته و چيزي که از نظر آنان ارزشي نداشت، مال دنيا بود، اما علت اين که پيامبر فدک را به حضرت داد
ممکن است عوامل زير باشد:
-1- براي اينکه دودمان پيامبر پس از فوت حضرت به صورت آبرومندي زندگي کنند. حيثيت و شرف رسول اکرم و خاندان وي محفوظ بماند ،رسول خدا (ص) براي تأمين زندگي آنان فدک را به دختر خود بخشيد.
2- بي ترديد اموال حضرت خديجه در گسترش اسلام و روند زندگي شخصي پيامبر بسيار تأثير گزار بود. پيامبر با اعطاي فدک به حضرت زهرا (س)، زحمات و ايثارگريهاي خديجه را خواست جبران کند. از اين رو فدک را به فاطمه (س) بخشيد.
3- پيامبر ميدانست که گروهي کينه حضرت علي (ع) را در دل دارند، زيرا بسياري از بستگان ايشان با شمشير وي در ميدانهاي جهاد کشته شده بودند. يکي از راههاي زدودن کينهها اين بود که امام از طريق کمکهاي مالي از آنان دلجويي کند تا آنان را به خود جلب نمايد. از سوي ديگر با بهرهگيري از درآمدهاي فدک به حمايت از فقيران پرداخته ؛ از اين طريق، موانع عاطفي که بر سر راه خلافت او بود، از ميان برداشته شود. هرچند پيامبر فدک را به زهرا (س) بخشيد، ولي درآمد آن در اختيار صاحب ولايت بود تا از آن، علاوه بر تأمين ضروريات زندگي خود، به نفع اسلام و مسلمانان استفاده کند.
4- ممکن است اعطاي فدک جنبه سياسي داشته باشد، يعني به گونه اي زمينه سازي براي امامت حضرت علي(ع) و فرزندان معصومش باشد، با اين تحليل فدک تنها در ارتباط با حضرت فاطمه(س) نبود، بلکه متعلق به فرزندانش نيز بود. برخورد حکومتها، با مساله فدک اين نظر را تقريب ميکند که تعاملات در فدک به گونهاي رنگ سياسي داشت، به همين خاطر برخي از حاکمان آن را به فرزندان حضرت فاطمه ميدادند . برخي ديگر از دست آنان ميگرفتند. بر اين اساس درخواست فدک توسط حضرت زهرا (س) منطقي بود ورنگ دنيا گرايي ومال دوستي نداشت
پي نوشتها:
1. ر.ك: کاظم موسوي بجنوردي، دايرة المعارف بزرگ اسلامي، تهران ،1372 ه ش، چاپ اول، ج 5، ص 231.
2. محمدباقر صدر، فدک في التاريخ، مركز الغدير للدراسات الإسلامية ، 1415 - 1994 م، ص 36- 35 .
3. کاظم موسوي بجنوردي، همان .
4. علي اكبر رشاد، دانشنامه امام علي (ع)، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه اسلامي، 1380، ج 8، ص 356
5. ناصر مکارم شيرازي ، تفسير نمونه، تهران ، دار الکتب الاسلاميه ،1374، ج 16، ص 441
6. سيوطى جلال الدين، الدر المنثور، قم، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى، 1404، ج4 ، ص177.
7. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامى، سال چاپ: 1411، ج?، ص 38?.
8. کاظم بجنور دي، همان.
پرسش 7:
س??ـ شيعه هاي صفوي ميگويند دو دختر نبي اکرم ص که همسران حضرت عثمان بودند زيرشکنجه حضرت عثمان رض وفات يافتند اما نبي اکرم ص ميفرمايد انسان مومن از يک سوراخ دو بار گزيده نميشود اگر دختر اول نبي اکرم ص زير شکنجه حضرت عثمان رض وفات يافته چرا دختر دوم خود را به نکاح حضرت عثمان رض در اورد. ؟
پاسخ:
در ابتدا بايد گفت: چنين مطلبي را مورخان و عالمان معروف شيعه ذکر نکرده و در منابع معتبر ما نيامده آست، اگر - احيانا - فردي اين مطلب را گفته باشد، اين امر نظرشخصي تلقي مي شود نه ديدگاه شيعه ، چنانکه در ميان اهل سنت، نيز نظرفرد، ديدگاه فرقه اهل سنت تلقي نمي گردد.
آنچه که در برخي منابع ما در اين خصوص آمده اين است:" رقيه دختر پيغمبر را نيز عتبة بن ابى لهب تزويج كرد و ليكن قبل از دخول وى را طلاق داد، و او را سخت در اذيت و فشار قرار مي داد، حضرت رسول عتبه را نفرين كرد. پس از اينكه عتبه رقيه را طلاق داد عثمان بن عفان او را بنكاح درآورد، و از وى فرزندى آورد بنام عبد اللَّه، در نتيجه عبد اللَّه مريض شد و از دنيا رفت، و براى دفن او عثمان در مدينه ماند و در جنگ بدر شركت نكرد، و اين رقيه به اتفاق عثمان به حبشه مهاجرت كرده بودند و اما امّ كلثوم را نيز عثمان بعد از وفات رقيه تزويج كرد و در منزل او از دنيا رفت،(1) و ازدواج با دختران پيامبر به خودي خود فظيلتي نيست لذا براي مشرکاني چون فرزندان ابو لهب و ابوالعاص بن ربيع که جزء مشرکين بود و در بدر اسير شد و بعدها مسلمان شد اهل سنت نيز برتري قائل نيستند.
پينوشت:
1. امين الاسلام، ابى على الفضل بن الحسن الطبرسى،(متوفي548 )، اعلام الورى بأعلام الهدى، صحيح و تعليق: على اكبر غفارى . بيروت، دارالمعرفه ، ص 140.
پرسش 8:
31 سوال براي شيعه شدن
شرح : اگر هرکس از برادران شيعه بتواند به اين سوالاتم پاسخ صحيح بدهد به خدا قسم من حاضرم که شيعه بشوم س ?ـ در آيه 9 سوره تحريم آمده است: «يا ايها النبي جاهد الکفار و المنافقين و اغلظ عليهم، اي پيامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت گير». شما شيعيان صفوي اصحاب رسول اکرم ص را منافق وکافر ميدانيد سوال اينجاست اگر اصحاب محمدص کافر ومنافق بودند چرا پيامبر ص با انها نجنگيد ايا اين به معني اين نيست که پيامبر ص حکم خداوند متعال را انجام نداد واگر بگوييد منظور خداوند جهاد فرهنگي با انها ست اين هم درست نيست چرا که فرموده با انها سخت باش جهاد فرهنگي را کسي به شدت وسختي انجام نميدهد بلکه با لطف ونرمي ومهرباني جهاد فرهنگي را انجام ميدهند چرا تا اخرين لحظه هاي عمر مبارک خود همنشين صحابه وخلفا بود.؟
پاسخ:
در اين که اصحاب پيامبر در قرآن مورد تمجيد قرار گرفته اند، شکي نيست. علاوه بر آيه واصبر نفسك ...كه دليل بر جايگاه صحابه دارد، آيات فراوان ديگر هم به تمجيد و بزرگداشت آنان وارد شده از جمله:
و السابقون الاولون من المهاجرين و الانصار و الذين اتبعوهم باحسان رضي الله عنهم و رضوا عنه و اعد لهم جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا ذلک الفوز العظيم.(1)
لقد تاب الله علي النبي و المهاجرين و الانصار الذين اتبعوه في ساعه العسرة من بعد ما کاد يزيغ قلوب فريق منهم ثم تاب عليهم انه بهم رؤوف رحيم.(2)
ان الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا باموالهم و انفسهم في سبيل الله و الذين آووا و نصروا اولئک بعضهم اولياء بعض.(3)
اما گويا توجه نكرده ايد در آيات قرآن فقط تمجيد از صحابه نيست. بلکه آيات فراواني هم در توبيخ آنان است از جمله:
يا ايها الذين آمنوا ما لکم اذا قيل لکم انفروا في سبيل الله اثاقلتم الي الارض ارضيتم بالحيوه الدنيا من الاخره...الا تنفروا يعذبکم عذابا اليما و يستبدل قوما غيرکم و لاتضروه شيئا و الله علي کل شيء قدير الا تنصروه فقد نصره الله اذ اخرجه الذين کفروا...لو کان عرضا قريبا و سفرا قاصدا لاتبعوک و لکن بعدت عليهم الشقة.(4)
بسياري از آيات سوره توبه خطاب به اصحاب رسول خدا است که نفاق داشتند و از فداکاري و جهاد دريغ داشتند. به بهانه هاي مختلف سعي در فرار از جنگ و جهاد داشتند. معلوم مي شود اين گونه نبود که همه اصحاب پيامبر از مهاجر و انصار در درجات بالاي ايمان بوده و هميشه آماده جانفشاني بوده و...
سوره فتح از ديگر سوره هايي است که نشان مي دهد بسياري از اصحاب بر پيمان خود استقامت نداشته، پيمان شکسته و شايستگي قرب خدا را از دست داده، مستحق نفرين و لعن خدا و عذاب آخرت گشته اند. به اين آيه توجه کنيد:
ان الذين يبايعونک انما يبايعون الله يد الله فوق ايديهم فمن نکث فانما ينکث علي نفسه.(5)
سوره انفال نشان مي دهد بسياري از اصحاب تابع اوامر ايشان نبودند. به آياتي از اين سوره توجه کنيد:
ان فريقا من المؤمنين لکارهون يجادلونک في الحق ...
آيات سوره نور حکايت دارد که جمعي از اصحاب به زن مؤمني _که ظاهرا از خانواده رسول خدا بوده و آيات هم او را يکي از همسران پيامبر (عايشه يا ماريه ) معرفي مي کند- تهمت فحشا زدند. بسياري نيز بدون اينکه بينه طلب کنند، به نقل اين بهتان و پخش آن همت گماردند. خدا به شدت آنان را توبيخ مي کند و مي فرمايد:
لو لا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنالت بانفسهم خيرا و قالوا هذا افک مبين ...و لو لا فضل الله عليکم و رحمته في الدنيا و الاخرة لمسکم فيما افضتم فيه عذاب عظيم و...
آيات توبيخ اصحاب بسيار فراوان است که اين ها نمونه اي بود.
بنا بر اين اگر آيات فراواني از قرآن در تمجيد از اصحاب است، آيات فراواني هم در توبيخ آنان است و نشان مي دهد جمعي بوده اند که بر صراط مستقيم پا مي فشرده، اگر هم لغزشي از آنان سر مي زد، توبه مي کرده و در صدد اصلاح بر مي آمده اند. اما جمعي هم بوده که گر چه عنوان صحابي داشتند، ولي از انجام وظيفه سر مي پيچيدند و دنبال منافع دنيوي بودند. منافقانه ادعاي ايمان داشتند. آيات فراواني از قرآن خطاب به منافقان و بي ايماناني است که خود را به عنوان اصحاب رسول خدا جا زده، ولي در واقع ايمان نداشتند و دنبال فرصت براي ضربه زدن بودند.
تعريف و تمجيد قرآن از اصحاب دليل اين نيست که اصحاب تا آخر عمر بر صراط مستقيم ثابت مانده باشند و تا پايان عمر عادل بودند. اصحابي که با ايمان از دنيا رفتند، کساني بودند که بعد از رسول خدا بر ميثاق هاي خود با خدا و پيامبر پاي فشردند. از دستورهاي خدا و پيامبر سر نپيچيدند. آنان که در زمان پيامبر انسان هاي خوبي بودند، ولي بعد از ايشان، پيمان شکستند، پرونده افتخارات خود را با پيمان شکني ختم کردند و عاقبت بخير نشدند. بسيارند امت ها و افرادي که در يک برهه با توجه به اعمال و اعتقادت شان شايسته تمجيد بوده و ستايش شدند، ولي بعد شايستگي را از دست دادند و مستحق لعن و نفرين گرديدند. بني اسرائيل نمونه اين افراد و امت ها هستند. آنان در يک برهه بر ايمان و توحيد و يکتا پرستي پاي فشردند. شکنجه ها و کشتار هاي وحشيانه فرعونيان را تاب آوردند، ولي از ايمان و توحيد دست نکشيدند. خدا آن قوم را برگزيد و بر جهانيان برتري داد و اين مدال را به گردن شان آويخت:
يا بني اسرائيل اذکروا نعمتي التي انعمت عليکم و اني فضلتکم علي العالمين .(6)
همين بني اسرائيل وقتي سرکشي و گردن فرازي پيشه کردند و پيامبر کشي پيش گرفتند و از فرامين خدا و رسول رو گرداندند، مورد لعن و نفرين خدا واقع شدند و اين لعن ابدي نثارشان گرديد:
ضربت عليهم الذلة و المسکنه و باءو بغضب من الله ذلک بانهم کانوا يکفرون بايات الله و يقتلون النبيين بغير الحق ذلک بما عصوا و کانوا يعتدون. (7)
لازم به توجه است كه پيامبر حتي با منافقاني كه چهره نفاق خود را براي همه آشكار نمودند مانند عبد الله بن ابي با مدارا برخورد نمودند.
بنا بر اين نمي توان به طور مطلق معتقد به جايگاه رفيع صحابه بود. با اين بيان به فرض جمعي با خلوص نيت اسلام آورده باشند و تا پايان عمر رسول خدا در ركاب آن حضرت به جان فشاني و تبليغ اسلام پرداخته باشند. اما پس از رحلت رسول خدا با يكديگر در گير شده و به جنگ با هم مي پردازند و يكي توسط ديگري كشته مي شود اين از ديگاه شما اهل سنت تضادي آشكارا است كه هر دو را به حق مي دانيد و براي هر دو دعا مي كنيد و حال آنكه قطعا در اين بين يكي ظالم است. مانند ماجراي حجر بن عدي كه به وسيله معاويه كشته شد ويا مانند طلحه و زبير و نمونه هايي از اين دست كه بسيار است مهم پايان كار صحابه است كه در برابر ناملايمات و تزاحم حقوق شخصي و حزبي و قبيلگي با مصالح اسلام كدام را بر مي گزينند. آيا مانند امام علي مصالح مسلمين و اسلام را مقدم مي كنند يا مانند برخي ديگر مصالح مهاجرين و غيره..را . اگر تا پايان كار پيرو حق و حقيقت بودند. برآن جايگاه نخست وخدادادي باقي خواهند ماند وگرنه هيچ جاي ترديد نيست كه جايگاه رفيع اوليه را از دست داده اند. دفن افراد در کنار پيامبر (ص)و عدم اعتراض ائمه (ع)، دليل برخوب يا بد بودن افراد نمي شود. در باره بيعت ومشاوره امام علي (ع) با خلفا و ازدواج عمر با ام کلثوم (اگر چنين ازدواجي واقع شده باشد ) ان حضرت طبق مصلحت اسلام و مسلمين عمل کرد. و نامگزاري فرزندان ائمه، براساس فرهنگ ان عصر بوده ودليل برحق يا ناحق بودن افراد نيست.
گمان نكنيد آنچه در اين پرسش بهره برده بوديدتازگي دارد مطالب مذكور را از قرنهاي پيش دانشمندان شيعه به آنها پاسخ داده اند چنانچه مايل به آشنايي با پاسخهاي دانشمندان شيعه هستيد ميتوانيد به كتابهايي چون نهج الحق وكشف الصدق علامه حلي (م 726ق)ويا كتاب. کتاب دلائل الصدق مرحوم مظفر (م 1381ق) نيز مجموعه تاليفات علامه شرف الدين
پي نوشت ها
1. توبه(9)، آيه 100.
2. همان، آيه 117.
3. انفال، آيه 72.
4. توبه، آيه 38-42.
5. فتح(48)، آيه 10.
6. بقره(2)، آيه 47.
7. همان، آيه 61.
پرسش 9:
س?ـ در ايه ??سوره کهف امده :واصبر نفسک مع اللذين يدعون ربهم بالغدات والعشي يريدون وجهه ولاتعد عيناک عنهم . يعني با کساني باش که پروردگارشان را (همواره ودرهر)صبحگاه وشامگاه مي خوانند وخوشنودي او را ميجويند وديدگانت را از انان برمگير . سوال اينجاست اگر اصحاب پيامبر ص اين خصوصيت را نداشتند که اين ايه مبارکه فرموده پس چرا پيامبر ص همنشيني صحابه را اختيار کرد وقتي که پيامبر همنشيني انها را اختيار نمود پس بطور قطع معلوم ميشود که صحابه کساني بودند که صبحگاهان وشامگاهان خداوند را ميخواندند ورضا وخشنودي اورا ميخواستند .؟
س ?ـ ايا چهره اي را که شما از پيامبر ص وحضرت علي رض نشان ميدهيد حاضريد که ما چنين چهره اي را به يکي از علمايتان نسبت بدهيم مثلا بگوييم که ايت الله قزويني همنشين منافقين وفاسقين است وزنان بي دين وبي تقوا دارد و دامادهاي کافر ومشرک ومنافق دارد و دست بيعت ودوستي با ظالمين وستمگران داده و بر فرزندانش اسماي کفار ومنافقين گذاشته و و و اگرشما احترام يک اخوند را چنين نگاه ميداريد بهيچ وجه حاضر نيستيد چنين صفات ناپسندي را از وي قبول کنييد چگونه چنيين صفات نا پسندي را به سرور دو عالم و امام انبيا ومرسلين و حضرت علي اسدالله الغالب وفاتح خيبر نسبت مي دهيد شرم وحيا خوب چيزي است. ايا اگر يک محدث يا راوي ان صفاتي را داشته باشد که شما انها را به پيامبر خدا ص وحضرت علي رض نسبت ميدهيد کسي بر احاديث وروايات او اعتماد خواهد کرد .؟
س ?ـ مگر اصحاب رسول گرامي اسلام چه کار بدي را انجام دادند که شما شيعيان صفوي با انها بغض وعداوت مي ورزيد جز اينکه انها انتخاب حضرت علي را انتخاب کردند باکساني که حضرت علي با انها بيعت کرد يعني انها را انتخاب کرد صحابه کرام هم بيعت کردند يعني انتخاب حضرت علي را تاييد کردند ايا اين کار بدي است ايا شما که انتخاب حضرت علي وحضرت حسن وحضرت حسين را ايراد ميگيريد و انتخاب انهارا قبول نداريد ميتوان شما را دوستداران اهلبيت دانست .؟
پاسخ:
در خصوص بيعت امام علي (ع) با ابابکر، بايد بدانيد كه ميان شيعه اختلاف نظر وجود دارد. اختلاف در زمينه بيعت و عدم بيعت امام با ابوبکر و تاريخ و چگونگي بيعت حضرت مي باشد.
برخي بيعت امام با ابوبكر را از اساس نمي پذيرند، از جمله شيخ مفيد.
شيخ مفيد در باره بيعت امام علي)ع(مينويسد:
اتفاق نظر همه [دانشمندان] اين است كه بيعت امير مؤمنان)ع( با ابوبكر به تأخير افتاد. (يعني در روز سقيفه اين اتفاق نيفتاد). برخي كمترين زمان بيعت ايشان را سه روز [پس از ماجراي سقيفه] مطرح كردهاند. عدهاي ميگويند: بيعت علي )ع( بعد از وفات فاطمه)ع(بود. برخي نيز ميگويند: چهل روز بعد بيعت كرد. گروهي ديگر ميگويند: شش ماه طول كشيد.
نظربرخي بر اين است كه امير مؤمنان علي بن ابي طالب)ع(هرگز با ابوبكر بيعت نكرد. آنها اتفاق نظر دارند كه بيعت علي)ع( با ابوبكر از همان روز سقيفه به تأخير افتاد. سپس در خصوص بيعت ايشان بعد از اين زمان، اختلاف كردهاند. كه [به نظر شيخ مفيد] امير مو?منان)ع( با ابوبكر بيعت نكرده است.(1)
برخى معتقدند که حضرت در همان ابتداى کار و قبل از وفات فاطمه زهرا(س) بيعت نمود. عده کثيرى بر اين باورند که علي(ع) بعد از رحلت جانگداز فاطمه(س) بيعت کرد. صاحب اعيان الشيعه مى گويد: بعضى از روايات دلالت دارد که علي(ع) همان روزى که ايشان را به مسجد بردند، بيعت کرد؛ ولي بيش تر روايات دلالت دارند که آن حضرت پس از وفات فاطمه(س)با ابوبکر بيعت کرد. (2)
در برخي کتاب هاي اهل سنت آمده است که امام پس از رحلت حضرت زهرا با ابابکر بيعت نمود. (3) در مجموع، دلالت بيش تر روايات و نتيجه تحقيق علما بر اين است که حضرت پس از رحلت فاطمه زهرا بيعت نمود. البته بيعت بر اساس آن نبوده است که حضرت حکومت ابابکر را مشروع مي دانست؛ زيرا اعتراضهايي كه در اين باره در متون نقل كرده اند گواه بر نارضايتي وناچاري وي بوده است كه برخي از مطالب گذشت بلکه بيعت حضرت جهت مصالح و حفظ دين بود. برخي باور دارند که بيعت امام با خلفا، اجباري بوده (4)يا مصلحت در آن بوده است؛ چنان که هنگام جنگ با مرتدان، عثمان نزد امام آمد و گفت:
تا وقتى تو بيعت نکنى، کسى به جنگ اين افراد نخواهد رفت.
امام باز هم خوددارى کرد؛ ولى سرانجام پذيرفت و مسلمانان خوشحال شدند. (5)
در نهايت اين گونه بيعت نشانه رضايت ايشان نيست همان گونه كه در خطبه هايي مثل شقشقيه خطبه و3خطبه 5 و6 و175 و192 كه برخي پيش و برخي پس از خلافت آن حضرت ايراد شده نمايان گر بطلان ادعاي شما است از اين رو شما را به مطالعه وتدبر آن خطبه ها توصيه مي نماييم.
پي نوشت ها:
1. الشريف المرتضى، الفصول المختارة، چاپ: دوم، سال چاپ: 1414 - 1993، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، لبنان، ص 56 به بعد.
2. اعيان الشيعه، ج 2، ص 171، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1418.
3. تاريخ الطبرى، ج 2، ص 448، قاهره، مطبعة الاستقامة، 1358.
4. بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 270، مکتبة البحوث و الدراسات في دارالفکر، 1420.
5. على محمد ميرجليلى، امام على و زمامداران، ص 79، وثوق، قم، به نقل از انساب الاشراف بلاذرى، ج 2، ص 270 .
پرسش 10:
س ?ـ ايا قبل از امدن صحابه بزرگوار به کشورمان يکنفر کلمه گوي لااله الا الله محمدرسول الله وجود داشت کسي از نماز وروزه خبري داشت کسي يک ايه از قران را ميدانست کسي بود که اهلبيت را بشناسد اگر واقعا ما اسلام را دوست داريم پس خود را مديون صحابه بدانيم که انها بودند با فدا کردن جان ومال خود وبا متحمل شدن هزاران مشقت وزحمت اين دين مبارک را به ما رساندند اما حقيقت چيزي ديگر است دشمني با صحابه به اين خاطر است که چرا انها اسلام را به کشورمان اوردند در حقيقت مذهب شيعه دشمني با اسلام دارد چونکه صحابه را پايه اسلام ميدانند با صحابه دشمني ميکنند .؟
پاسخ:
چنانچه امور حكومت به دست اهل بيت بود و حق در اختيار حقداران قرار داشت، قطعا گستره کشورهاي اسلامي بيش از اين بود و از عمق ايمان بيش تري نيز برخوردار بودند. شاهد سخن ايمان يمني ها به دست امام علي است. هنگامي كه امام به دستور پيامبر به سمت مردم يمن رفت و براي هدايت آنان به دين اسلام همت گماشت ، ايمان آوردند در حالي كه پيش از او كسان ديگري براي هدايت يمني ها رفته بودند و حاصلي از تلاش خود نديدند.(1)
عمر ايران را فتح کرد، نه اينکه ايرانيان را مسلمان کرده باشد، چون ايرانيان اکثرا در قرن هاي بعد از فتح شدن مسلمان شدند،(2) گر چه پيش از فتوحات افراد زيادي از آن جمله سلمان اسلام آوردند.(2)
نيز باذان و ايرانيان ساكن يمن به مشاهده تحقق يك پيشگويي غيبي از سوي پيامبر به حقانيت حضرت رسول پي بردند؛ در حالي كه در آغاز كار از احكام اسلامي و قوانين الهي پيامبر اسلام خبر نداشتند. اسلام آوردن ايرانيان به خاطر همين حقانيت پيامبر بود.(3)
مردم بحرين هم در زمان پيامبر مسلمان شدند. حاكم بحرين و ايرانيان ساكن آن جا اسلام را پذيرفتند.(4) پذيرش اسلام از سوي ايرانيان ساكن بحرين و يمن و ايرانيان ديگر مناطق - آن هم در زمان پيامبر اسلام - بزرگ ترين تأثير را در دل هاي مردم ايران گذاشت. بنابراين ميتوان گفت كه علت اصلي اسلام آوردن مردم ايران، اين است كه آنان در اثر راهنماييهاي علماي مورد اعتماد خود، به حقانيت پيامبر اكرم پي بردند و اسلام را پذيرفتند. در اين پذيرش هيچ گونه فشار، زور و تهديدي در كار نبود، بلكه با ميل و رغبت، آن را قبول كردند.(5)
براي روشن شدن موضوع توجه به چند امر لازم است:
1. اگر حرکت ترسيمي از سوي رسول خدا(ص)، پس از فوت ايشان ادامه مي يافت و زمام امامت و خلافت به دست وصي ايشان اميرمؤمنان(ع) مي افتاد، دعوت اسلامي پيامبر به ميدان وسيع تري گسترش مي يافت . همسايگان دولت اسلامي و ساير ملل خود به پذيرش اين دين الهي پيشقدم مي شدند. فتوحات خونين و لشکرکشي هاي دوران خلفا، به گونه اي ديگر رقم مي خورد.
2. لازمه هر فتح و پيروزي، توسعه فرهنگ اسلامي است، يعني به موازات فتح شهرها بايد مردم آن سامان به حقايق، اصول و اهداف اسلام آشنا شوند. هسته و پوسته اسلام را بشناسند. در غالب لشکرکشي هاي صورت گرفته در عهد ابوبکر، عمر و عثمان اين نکته مهم مدنظر حاکمان وقت نبود. آنان اهتمامي در ارشاد مردم، تعليم، فرهنگ سازي و تربيت ايشان نداشتند! چه در منطقه شام و چه در ايران. آنان فقط در برابر اقبال مردم، شهادتين را بر زبان ايشان جاري مي ساختند. به برخي از حرکات و شعائر آنان را تمرين مي دادند،بدون آن که عقيده باطلي را از ذهن ايشان بزدايند و فکر صحيحي را بر ايشان ترسيم نمايند.
نتيجه فتوحات آن بود که:بسياري از کشورها و مناطقي که دوره خلفا فتح مي شدند، به سمت کفر و نافرماني بر مي گشتند و سپس دوباره به دست مسلمانان فتح مي شدند! اين نتيجه اکتفا به ظاهر اسلام بود، در صورتي که پيامبر از مردم اسلام و ايمان را به طور توأم خواستار بود:
قالت الاعراب آمنا، قل لم تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما يدخل الايمان ؛(6)
عرب هاي باديه نشين گفتند: ايمان آورديم بگو: ايمان نياورده ايد، ولي بگوييد اسلام آورده ايم. اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است.
3. فتوحات خلفاي سه گانه به خصوص عمر، پيامدهاي ناهنجار بسياري را در صف پيکار جويان مسلمان بر جاي گذاشت، از جمله:
الف) پيدايش طبقه جاهل مسلک مقدس مأب که خوارج جزيي از آن ها بود.
ب) انحطاط اخلاق امت اسلام، در پي سرازير شدن مال و ثروت فراوان به درون سرزمين اسلامي.
ج) کاشت بذر اختلاف در جامعه اسلامي بر اثر مستي نعمت و ثروت هاي بي حد و حصر.(7)
4. فتوحات بزرگ و پيروزي مسلمانان در گرو عوامل چندي بود. وقتي به پيروزي مسلمانان در ايران دقت کنيد، مي توانيد به ناخشنودي مردم از حکومت ساساني، وجود امتيازات طبقاتي بسيار خشن در جامعه، بي روح شدن آئين زرتشتي و آشفتگي نظام حکومتي ساساني برسيد. ايمان و اعتقاد شخصي بسياري از جهادگران مسلمان را نيز بايد مد نظر داشت که در سرعت فتوحات مؤثر بود.
براي آگاهي كامل از اين مسائل به كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران نوشته شهيد مطهري و کتاب تاريخ خلفا نوشته رسول جعفريان مراجعه كنيد تا چگونگي اسلام آوردن مردم فهيم ايران روشن تر گردد.
پي نوشت ها :
1. الواقدي، محمد بن عمر، كتاب المغازى، تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى، چاپ سوم، 1409، ج3، ص1079 ؛سيد محسن امين، سيره معصومان، مترجم: على حجتى كرمانى، موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت (ع)، ج 3، ص 327.
2. زرين كوب، تاريخ ايران پس از اسلام 1 /239 ـ 240.
3. السيرة النبويه (زندگاني محمد (ص) پيامبر اسلام)، ج 1 ،ص 140- 141.
4. تاريخ طبري، ج 2، ص 519؛ خدمات متقابل ايران و اسلام، ص 58.
5. براي آگاهي بيش تر در اين موضوع ر.ك: كتاب «خدمات متقابل ايران و اسلام».
6. سوره حجرات، آيه 14.
7. سيري در سيره ائمه اطهار(ع)، مطهري، ص 50؛ جاذبه و دافعه امام علي(ع)، مطهري، 153؛ سيري در نهج البلاغه، مطهري، 258.
پرسش 11:
آيا اگرحضرت علي رض درظاهر باخلفابيعت کرده وپشت سر آنها نمازخوانده واسماي فرزندانش رابه اسم خلفانامگذاري کرده و در باطن دشمني خلفارابدل داشته واز انها بغض ونفرت داشته پس ايابه اين نميگويند دو رنگي ايادورنگي کار منافقين نيست دورنگي دور ازادب واخلاق يک انسان مسلمان ومومن وشجاع ودليراست چرا اهل تشيع چنين اخلاق زشت ونارئايي را نسبت به اميرالمومنيين وشيرخدا وفاتح خيبر ميدهند. ؟
س??ـ اگرشخصي يک صدتوماني را از کودکي بزور بگيرد آن چنان داد فرياد راه مي اندازد که آن شخص مجبورمي شودکه فرارکنديا آن را پس بدهد. آيا پذيرفتني است که خلافت راازعلي شيرخدا بگيرندو او سکوت کند و ازحقي که خدا ورسول براي او معين کرده اند دفاع نکند شما برادران شيعه علي را ازکودکي هم ترسوتر مي دانيد.؟
پاسخ:
نسبت به بيعت و سكوت امام علي پاسخ گذشت.
آنچه بيان نموديد مبني بر رابطه حسنه خلفا با امام علي البته در زمان حيات رسول خدا امري نيست كه استبعاد گردد؛ زيرا در زمان رسول خدا همگي در كنار رسول الله قرار داشتند و زمينه اختلاف وجود نداشته تا اختلافي با يك ديگر داشته باشند.
منشا اختلافات را از سقيفه بايد پي جو بود! از آن ماجرا به بعد اختلافات آغاز شد. در زمان ازدواج امام علي - كه رسول خدا زنده بودند - اختلافي با خلفا نداشته تا از روابط آن زمان، عدم اختلاف امام علي با خلفا را در طول زندگيشان استفاده كنيم .
بعد از اين که اميرالمؤمنين(ع) دربارة خلافت و امامت با غاصبان احتجاج کرد و از آنان مطالبة حق خويش را نمود و حجّت را بر آنان تمام کرد و احساس کرد که آنان به او توجه نمى کنند و امامت را به او واگذار نمى کنند و از طرفى بيعت نکرد و به عدم شرکت او در مجالس آنان باعث تضعيف روحية مسلمانان و باعث اختلاف و درگيرى مى شد، لذا آن حضرت بنابر نقلى بعد از شهادت حضرت زهرا(س) با ابوبکر بيعت کرد و در نمازهاى جمعه و جماعت و عيد شرکت مى کرد.
گرچه بيعت او اضطرارى بود و چاره اى نداشت. ولى از خلافت آنان راضى نبود، لذا در جنگ هاى آنان شرکت نمى کرد و پست و مقامى را نمى پذيرفت، به بيعت خود پاى بند بود و بر خلاف آن تعهّد (بيعت) عمل نمى کرد.
البته نسبت به نام گذاري هاي اهل بيت به نام هايي مانند نام خلفا بايد دانست:
وجود ذکر نام ها ي خلفا در ميان فرزندان يا شيعيان علي و فرزندان شان (ع) به تنهايي نمي تواند دليل منطقي و عقلاني بر تأييد باشد، در حالي که دلايل متعدد عقلي و نقلي نيز بر عدم تأييد آن ها وجود دارد. ممکن است اين نام گذاري در راستاي فرهنگ آن زمان بايد جستجو کرد. اما هر چه باشد، صرف نام گذاري دليل بر تأييد آن هم از هر جهت، منطقاً نا پذيرفتني است.
ضمن آن که ما نام معاويه و يزيد را نيز در ميان شيعيان و برخي از منتسبين به ائمه بسيار داريم.
به نمونه هاي زير توجه فرماييد.
تسميه به نام معاويه:
ـ معاوية بن عبدالله بن جعفربن ابيطالب از بني هاشم؛
ـ معاوية بن عمار و معاوية بن وهب از شيعيان و اصحاب امام باقر(ع)؛
ـ معاوية بن سعيد، معاوية بن سلمه، معاوية بن سواده، معاوية بن صالح،، همگي از شيعيان و اصحاب امام صادق(ع)؛
ـ معاوية الجعفري از شيعيان و اصحاب امام موسي کاظم(ع)؛
ـ معاوية بن حکيم و معاوية بن يحيي از اصحاب امام رضا (ع) و ....
نام گذاري به يزيد:
ـ يزيد بن معاوية بن عبدالله بن جعفر (مادرش فاطمه بنت حسين بن حسن بن علي(ع))؛
ـ يزيد بن احنف، يزيدبن جبله، يزيد بن طعمه، يزيد بن قيس، يزيد بن نويره، يزيد بن هاني از شيعيان و اصحاب حضرت علي (ع)؛
ـ يزيد بن لهيط، يزيد بن حصين، يزيد بن زياد از شيعيان و اصحاب امام حسين (ع) و هر سه از شهداي کربلا؛
ـ يزيدبن حاتم از شيعيان و اصحاب امام زين العابدين (ع)؛
ملاحظه مي کنيد که اين اسامي حتي در ميان شيعيان همچون بسياري اسامي ديگر رايج و متداول بوده است. آيا به استناد اين نام گذاري ها مي توان نتيجه گرفت روابط «معاوية بن ابي سفيان» با «اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (ع)» و بني هاشم و شيعيان آنها بسيار حسنه بوده است و آن گاه کدام انسان مي تواند از اين نام ها مثلاً نتيجه بگيرد «يزيدبن معاويه» هيچ ظلم و جنايتي در حق خاندان پيامبر(ص)مرتکب نشده و در قتل سيدالشهدا حضرت امام حسين (ع) نقشي نداشته است؟!
اما اگر به معناي تأييد نيست، پس دليل آن چيست، به خصوص نام هاي عمر و ابوبکر و عثمان در ميان فرزندان امام علي (ع) ؟
در پاسخ مي توان گفت: نام هاي مذکور از نام هاي معروف و شناخته شده عربي است. اين نام ها به نام افراد خاصي علم و مشخص نشده بود تا اگر کسي در آن دوره نام فرزندش را به يکي از آنها انتخاب کند ،حتماً نشانه تعلق و علاقه اي به آن شخص باشد.
نام گذاري در هر اجتماعي، به فرهنگ و سنت آن اجتماع وابسته است. عربها براي خود يک سري نامهاي متداول داشتهاند که مربوط به فرهنگ آن جامعه است، که از جمله آن: ابوبکر، عثمان، عمر، معاويه، عمر، يزيد و ... ميباشد.
اين اسامي در فرهنگ زمان امامان پيشين مطلوب و مرسوم بود و امروز هم در بسياري از کشورها و مناطق عرب نشين، اين اسمها مورد پسند مردم است و مردم فرزندانشان را بدين نامها نامگذاري ميکنند. امامان (ع) نيز طبق فرهنگ و سنت متداول زمان خويش براي فرزندانشان اسامي ميناميدند.
براي آگاهي بيشتر ،به کتاب، معجم رجال الحديث، آيت الله خوئي، مراجعه شود .
پرسش 12:
س ??ـ شما شيعيان صفوي در نطر بگيريد زندگي پيامبر ص را در مکه که همه اش تحمل اذيت وازار وررنج وعذاب بود مشرکين کفار او را ساحر و دروغگو مي ناميدند و اگر به زندگي پيامبر ص در مدينه نگاه کنيم همه اش عزت وکرامت و ايستادگي ومقاومت وفتح وپيروزي بودعلت وسببش چه بود پيامبر ص در مکه نصرت خداوند را نداشت ودر مدينه خداوند او را نصرت نمود ايا اسباب ديگري جز ايمان اوردن صحابه داشت که خداوند بوسيله صحابه او را قوت داد تا توانست از دشمنانش پيروز شود خداوند مسبب الاسباب است .؟ س ??ـ ايا اين بزرگترين حماقت نيست که شما ايات منافقين را براي کساني ميخوانيد که خداوند متعال در حق انها فرموده والسابقون الاولون من المهاجرين والانصار ...... الي اخر الايه وفرموده محمدرسول الله والذين معهم اشدا علي الکفار ورحما بينهم....آلي اخر الايه چرا علم خداوند متعال را زير سوال ميبريد که از اينده صحابه خبر نداشته وانها را در دهها ايه قران مورد مدح وستايش قرار داده .؟
س??ـ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (سوره نور) خداوند به كسانى از شما(اصحاب رسول الله ص) كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد; و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت; و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مىكند، آنچنان كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند. (55) خداوند متعال ميفرمايد : که از مومنان وصالحان شما اصحاب رسول الله ص کسانيرا بر روي زمين حکمران وخليفه ميگرداند چرا شما شيعيان صفوي ميگوييد چنيين نشد بعد از رسول اکرم ص مرتدين وظالمين حکمران وخليفه گشتند سبحان الله علم خداوند را هم زير سوال ميبريد . ؟
پاسخ:
اما آيه شريفه وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ...
گرچه شأن نزول هيچگاه مضمون آيه را مقيد و منحصر نمىكند. ليكن روشنگر مضامين آيه است. اغلب مفسّران شيعه و سنّى مانند: واحدى نيشابورى در «اسباب النزول»، طبرسى در «مجمع البيان»، سيد قطب در «فى ظلال القرآن» و قرطبى در «الجامع الاحكام القرآن» با مختصر تفاوتى نوشتهاند: هنگامى كه رسولاكرم و مسلمانان مكه به مدينه هجرت كردند و انصار با آغوش باز از آنان استقبال نمودند، طوايف عرب بر ضد آنان به توطئه پرداختند، به گونهاى كه مسلمانان از ترس مشركان و دشمنان شبانگاهان با اسلحه مىخوابيدند و صبحگاهان با سلاح بر مىخاستند. در واقع، شب و روز در حال آماده باش به سر مىبردند... ادامه اين وضع براى مسلمانها طاقتفرسا بود. مؤمنان با خود مىگفتند كى مىتوانيم با خيال آسوده بخوابيم و فارغ از ترس و اضطراب زندگى كنيم و به جز از خدا از هيچ قدرتى نهراسيم و با آرامش خاطر خداى را بپرستيم.(1) در چنين شرايطى بود كه آيه نازل شد و از تحقق حكومت الهى و رفع ترس و اضطراب و تثبيت حاكميت دين خبر داد. اين وعده در عصر رسول اكرم(ص) تحقق پيدا كرد و مسلمانها در اواخر عمر پيامبر به آرامش و حاكميت و تمكين دين رسيدند.
ممكن است برخي از مفسران اهل سنت به اين آيه بر صحّت خلافت ابوبكر و... استدلال كرده باشند،كه صرفاً يك ادعاى بىاساس مىباشد. اما عده زيادي نيز از اين برداشت رو گردان هستند.تنها به برخي از موارد اشاره مي كنيم.
يكم - فخر رازى اين آيه را دليل بر حكومت مطلقه رسول خدا(ص) مىداند و در ضمن آن صحّت و حقانيت خلافت خلفاى چهارگانه را نيز مشمول آيه مىشمارد،(2) ولى در آغاز و انجام، اسمى از خلافت ابوبكر به طور اخصّ نمىآورد و مضمون آيه را به حاكميت رسولاكرم(ص) تفسير كرده است.
دوم - قاضى القضاة ابى السّعود، آيه را به صورت عام و كلى آورده و هيچگونه اشارتى به مصاديق و افراد خاص نكرده است، بلكه وى معتقد است اين آيه دلالت بر صحّت نبوت پيامبر دارد و اين وعده در سالهاى آخر عمر رسول اكرم (ص) محقق شد و اسلام بر جزيرةالعرب حكومت نمود.(3)
سوم - ابى محمد حسين بن مسعود فرّاء بغوى از ابن عباس نقل مىكند كه مطابق اين وعده خداى متعال در آينده چنان اسلام را گسترش مىدهد كه تمام شهرها به تصرف مسلمانها در آمده و اسلام بر تمام اديان پيروز مىشود.(4)
چهارم - تفسير الدّر المنثور جلال الدين سيوطى آيه را به زمان پيامبر تطبيق مىدهد و نامى از خلفا نمىآورد.(6)
پنجم - در «تفسير قرآن العظيم»، اسماعيل بن كثير ذيل آيه روايتى مىآورد: دوازده تن در جامعه اسلامى به حكومت مىرسند و آنان عادل هستند؛ آخر آنها حضرت مهدى است، گرچه اسامى خلفاى اربعه را در جرگه اين دوازده نفر مىآورد.(7)
ششم - سيد قطب ذيل اين آيه مىفرمايد: اين وعده الهى مخصوص مؤمنان و صالحان از امت محمد(ص) است. آنگاه يك قاعده كلى را بيان مىكند كه هرگاه امت اسلامى به اين دو صفت متّصف شوند خدا آنها را خليفه در زمين قرار داده و دينى را كه مورد رضايت الهى است. تمكين و گسترش مىبخشد و ترس آنان را به امنيت تبديل مىكند. بىگمان، وعده الهى حق است.(8)
هفتم - محمد بن جرير طبرى پس از شرح مختصرى از آيه مىفرمايد: خداوند مطابق اين وعده، پيامبر(ص) را پس از اينكه ده سال در ناامنى و خوف به سر برد و خدا را مخفيانه و آشكارا عبادت كرد بر جزيرةالعرب مسلط نمود و مسلمانان را در امنيت قرار داد، ولى چون پس از پيامبر (ص) ستمگرى و تكبر را پيشه ساختند خداوند متعال نعمت امنيت و تمكين واقعى دين را از آنان سلب نمود و دوباره به ترس و خوف مبتلا شدند.(9)
هشتم- جلالالدين سيوطى به احاديثى در شأن نزول آيه مىپردازد و مىگويد: پيغمبر و يارانش خدا را قريب ده سال در مكه به تنهايى عبادت مىكردند و هيچگونه شريكى قائل نبودند، اما به صورت مخفيانه و بدون اينكه امر به قتال و جهاد كنند از ترس مشركان اسلحه را از خود دور نمىكردند. پيامبر(ص) فرمود: چرا تغيير وضعيت نمىدهيد، مختصرى از نظر روحى تغيير كنيد تا هر يك در ملأ اعلا بنشينيد. اين آيه نازل شد و حكومت رسول خدا تثبيت گرديد. اضطراب رفت و امنيت آمد. از ابىّ بن كعب نقل شده كه پيغمبر فرمود: «بشر هذه الامة بالسناء و الرفعة و الدين و النصر و التمكين فى الارض؛ اين امت به عزت و رفعت و دين و پيروزى و حكومت در زمين بشارت داده شد». «فمن عمل منهم عمل الآخرة للدّنيا لم يكن له فى الآخرة من نصيب؛ هر كس از امت كار آخرت را براى آبادى دنيايش انجام دهد در قيامت نصيب و بهرهاى نخواهد داشت». در اين حديث هيچگونه اشارهاى به حكومت خلفاى راشدين نكرده است.(17)
بنابراين، ديدگاه مفسّران اهلسنّت كاملاً مختلف است و بيشتر آنها به حكومت پيامبر اكرم(ص) و بعضى از آنان حكومت خلفاى راشدين را هم افزودهاند .گروهى از مفسّران اسلامى هم اصلاً مصداقى براى آيه ذكر نكردهاند و تحقق اين آيه را به آينده حكومت اسلامى موكول كردهاند و گروهى ديگر بر اين باورند كه آيه در صدد بيان يك قاعده كلى و سنّت تاريخى است؛ به اين معنا كه اگر جوامع اسلامى راه ايمان و عمل صالح را به معناى واقعى در پيش گيرند و مجموعه دين را در زندگى فردى و اجتماعى حاكم قرار دهند بدون ترديد زمينههاى پيروزى سياسى، فرهنگى، نظامى و اقتصادى آنها فراهم گرديده، حكومت الهى بر زمين پيدا خواهند كرد.
اما مفسّران شيعه به يمن پيروى از اهلبيت پيغمبر، مصداق اتمّ و اكمل مضمون آيه را به آينده و به ظهور حضرت مهدى (عج) تفسير نمودهاند. كه مي توانيد در اين باره به متون تفسيري شيعه مراجعه نماييد.
پي نوشت ها :
1. واحدي نيشابوري، اسباب النزول، مترجم: حجتى سيد محمد باقر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى،مكان چاپ تهران، سال چاپ: 1377 ش، ص 163.
2. فخر رازي،تفسير الكبير، چاپ : دوم،بي تا، بي جا، ج 24، ص 23.
3. أبي السعود، تفسير أبي السعود،ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، ج 6، ص 190.
4. بغوى حسين بن مسعود، معالم التنزيل فى تفسير القرآن،ناشر: داراحياء التراث العربى، بيروت،سال چاپ: 1420 ق ،ج 4، ص 425.
6. سيوطى جلال الدين،الدر المنثور فى تفسير المأثور، ناشر: كتابخانه آية الله مرعشى نجفى،قم،سال چاپ: 1404 ق،ج5،ص55.
7. ابن كثير،تفسير ابن كثير،سال چاپ: 1412 - 1992 م،ناشر : دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع ،بيروت - لبنان، ج 3، ص 312 و 313.
8. سيد بن قطب بن ابراهيم شاذلي،فى ظلال القرآن،ناشر: دارالشروق،بيروت- قاهره،سال چاپ: 1412 ق،ج 4، جزء 18، ص 2529.
9. ابن كثير ، تفسير ابن كثير ،سال چاپ : 1412 - 1992 م،ناشر : دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت - لبنان، ج 18، ص 211.
17) سيوطى جلال الدين،الدر المنثور فى تفسير المأثور،ناشر: كتابخانه آية الله مرعشى نجفي، قم،سال چاپ: 1404 ق، ج 5، ص 55.
پرسش 13:
آيا شما شيعيان در تمام مسايلي که با اهلسنت اختلاف داريد مانند امامت و استعانت خواستن از امامان و تاسوعا و عاشورا و عيد غدير وغيره يک کوچکترين دليل از قرآن داريد و يا يک دليل منطقي داريد که پيش کنيد؟
پاسخ:
تمام آنچه در مجموع اين پاسخ ها به سوالات متعدد شما ارائه شد. قطره اي از درياي دلايل عقلي و نقلي ماست که ارائه شد؛ اگر بيش از اين دليل مي خواهيد سوالات خود را مطرح نماييد تا ترديدتان برطرف گردد.
پرسش 14:
آيا کدامين شخص مکاني را محترم مي شمارد که در آن مکان بر وي ويا خاندانش ويا يکي از دوستانش مصيبتي بيايد شما چرا کربلا را محترم مي شماريد که بزرگترين مصيبت بر خاندان پيامبر (ص) آمد وجاي خوشي و شادماني يزيديان بود وقدم شوم يزيديان بر آن خاک شوم افتاده است.؟
پاسخ:
اگر كمي دقت مي كرديد جواب سوال خود را مي يافتيد. توجه و احترام شيعيان به سرزمين كربلا به اين دليل نيست كه حضرت امام حسين(ع) و فرزندان و اعضاي خانواده و يارانش را در آنجا به شهادت رسانده اند و يا به قول شما يزيديان در آن به خوشي و شادماني پرداخته اند؛ بلكه به اين دليل است كه كه امام معصوم و حجت خدايي چون حضرت اباعبدالله(ع) و خاندان پاك رسول خدا(ص) در آن مدفون هستند.
همين مساله هم در مورد مكانهاي ديگري كه اين بدنهاي شريف را در خود دارند نيز صادق است، مثل نجف، مدينه، سامراء، كاظمين و مشهد. اگر قرار باشد براساس تصور شما از مكانهاي مقدس فعلي، آنها را مورد ارزيابي قرار دهيم، شايد همگي آنها داراي همين خصوصيت باشند. مثلا مدينه النبي را در نظر بگيريد. اين شهر همان مكاني است كه به حضرت علي(ع) و امامان ديگر شيعه ظلمهاي فراوان شد و چند تن از اين بزرگواران در اين شهر به شهادت رسيدند. همينطور در اين شهر به حضرت فاطمه زهرا(س) جسارت شد و ايشان در نهايت غربت به شهادت رسيده و در همان جا مدفون هستند. همين شهر ساليان سال مكان رفت و آمد دشمنان قسم خورده اهل بيت از بني اميه و بني عباس و ديگران بود. با اين حال باز هم اين شهر براي ما مقدس و مورد احترام است و دلهاي شيعيان هموراه متوجه به آن است. اين علاقه هم به جهت زندگي و دفن وجود حضرت رسول(ص) و امامان معصوم و حضرت فاطمه زهرا (س) در اين شهر مي باشد و توجه ما به آن به اين دليل است.
در آخر اشاره به اين نكته مهم است كه امامان معصوم به جهت موقعيت خاص حضرت امام حسين(ع) و وضعيت خاص به شهادت رسيدن ايشان، توجه ويژه اي به سرزمين كربلا و زيارت قبر ايشان داشتند. به عنوان مثال در دوران حكومت متوكل امام هادي(ع) مدتي به بيماري سختي مبتلا شده بودند و آن حضرت شفاي خويش را زيارت قبر شريف حضرت امام حسين (ع) مي دانستند. از اين رو به برخي از يارانشان فرمودند كه از مال آن حضرت گروهي يا شخصي را اجير كنند و آنها را به كربلا فرستاده تا در كنار ضريح آن حضرت به راز و نياز پرداخته و براي ايشان دعا و طلب شفا نمايند.
ياران امام پس از مشورت به محضر آن حضرت رسيده و عرض كردند: اي پسر رسول خدا ! محضر تو افضل از كربلاست، زيرا شما امام زمان و حجت زنده الهي و بهترين خلق خدا در روي زمين هستيد و دعاي شما حتما مستجاب است. چگونه دعاي ما درباره شما آن هم در كربلا موثر واقع مي شود؟"
امام به آرامي پاسخ دادند: براي خداوند مواضعي است كه دوست دارد در آنجا عبادت شود. رسول اكرم (ص) با اينكه مقام و عظمتشان از خانه خدا و حجرالاسود افضل بود ، در عين حال خانه خدا و حجرالاسود را طواف مي كردند. براي خداوند مكانهايي است كه هر كه آنجا دعا و زيارت كند، خداوند از او بپذيرد و دعاي او مستجاب گردد. قبر شريف امام حسين(عليه السلام) نيز چنين است.(1)
به علاوه در احاديثي آمده است كه خود سرزمين كربلا داراي ارزش ذاتي است و از آن تعبير به قطعه اي از بهشت شده است: قال رسول الله (ص): الكَرْبَلَاء لَمِنْ بَطْحَاءِ الْجَنَّةِ؛ كربلا قطعه اي از بهشت است.(2)
امام حسين (ع) حبيب خداست و براي برپايي دين خدا جانش را فدا كرد و با اخلاص كامل فرزندان و اهل بيت و اصحاب خويش را تقديم محبوب خود نمود و در اين راه مصايب فراواني را به جان و دل خريد. به همين دليل در پيشگاه خدا از قرب و منزلت ويژه اي برخوردار است .
پي نوشت:
1. طبسي، محمدجواد، حياه الامام الهادي(ع)، انتشارت فيض كاشاني، قم، 1426ق، ص256.
2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج98 ص114.
پرسش 15:
hيا حضرت علي رض پيامبر بود يا يک پيرو پيامبر اگر حضرت علي خودش پيامبر بود پس اجازه داشت که احکام وشريعت براي مردم بيان کنه اما اگر حضرت علي رض يک پيرو پيامبر بود پس اسلام در زمان پيامبرص کامل شده که خداوند متعال مي فرمايد : اليوم اکملت لکم دينکم وقتي که دين اسلام در زمان پيامبر (ص) کامل شده پس حضرت علي رض اجازه نداشته که ذره اي به دين بيفزايد ويا کم کند پس مذهب شما با ديني که در زمان پيامبر ص بود کاملا فرق دارد در زمان پيامبر نه تاسوعا بود ونه عاشورا ونه عيد غدير ونه حسنيه ونه مهديه بود نه روضه خواني ونوحه خواني ونه قمه زني و نه زنجير زني بود و هيچ گنبد وحرمي نبود ؟
س??ـسيدالشهدا حضرت حمزه رضي الله عنه بصورت دردناکي شهيد گشت زيرا گوش وبيني او بريده شدند وجگر او بيرون اورده شد و رسول اکرم ص او را بسيار دوست مي داشت و از شهادت او بسيار غمگين گشت اما سوال اينجاست که چرا پيامبر اکرم ص دستور نداد که بر قبر او حرم يا گنبدي بسازند همچون شيعيان که بر قبور امامان وبزرگان خود ميسازند چرا رسول اکرم ص دستور نداد که براي حضرت حمزه رض هرسال عزادري کنند و اربعين بگيرند چرا رسول اکرم ص دستور نداد که براي حضرت حمزه رض خود را برسر صورت بزنند وسينه زني وزنجير زني انجام بدهند خداوند متعال فرمود:اليوم اکملت لکم دينکم دين در زمان حيات پيامبر اکرم ص تکميل گشت هر خوبي وبدي را براي ما رسول اکرم ص واضح وروشن فرمود ما نميتوانيم جز انچه رسول الله ص ويارانش انجام داده اند در دين کوچکترين کمي وزيادي بياوريم چه بدعت وخرافاتي که شيعه در دين خود وارد نکرد ايا انهاميتوانند بگويند دين ما اسلام ناب محمدي است؟
س??ـ اگر امام حسين رضي الله عنه و خاندانش بدست کفار ومشرکين به شهادت ميرسيدند ايا شيعيان اينچنين برايش عزاداري ميکردند نه هرگز پس چرا براي حضرت حمزه رض چنين عزاداري نميکنند شهادت او نيز چنين دردناک وغم انگيز بود شيعه براي بد وظالم جلوه دادن اموي ها اين کارها را ميکنند هيچ در غم وفکر اهلبيت رض نيستند اما فراموش نکنند که ما اهل سنت هيچگاه نگفته ايم همه اموي ها خوب بوده اند بعضي آنها خوب بوده اند مانند عمر بن عبدالعزيز رح وبعضي انها بد بوده اند مانند يزيد پليد و ستمگر يزيد نه تنهااهلبيت را بشهادت رسانيدبلکه تعداد بيشماري از اصحاب رض را نيز بشهادت رسانيد. ؟
پاسخ:
اگر چه همه پيروان اهل بيت (ع) به مقتضاي روايات نبوي فراوان که در بسياري از منابع اهل سنت نيز وجود دارد.(1)علي (ع) را باب علم نبي مي دانند و لذا کاملا طبيعي است که بيان و تبيين برخي از احکام دين که بر قلب مطهر پيامبر اسلام(ص) نازل گشته از ناحيه پيامبر به ايشان واگذار شده باشد تا در زمان مقتضي بيان فرمايند که چنين حادثه اي هيچ منافاتي با ختم نبوت به معناي قطع وحي تشريعي ندارد.
اما فارغ از اين مطلب در مورد ادامه مطلب شما برگشت نموديد به همان بحث قديمي و تكراري «بدعت» در دين كه برخي از اهل سنت با ارائه تفسير غلط و غير منطقي و غير عاقلانه از آن، دچار افراطهاي گاها زشتي شده اند ،بارها تبيين گشته است كه اگر چه به لحاظ لغوي «بدعت» به هر چيزي گفته مي شود كه بدون پيشينه و الگوي قبلي ايجاد مي گردد، يا گفتاري كه بدون پيشينه بر زبان جاري مي گردد، از اين رو خداوند خود را بديع آسمان ها و زمين مي نامد (بديع السماوات و الارض) (2) زيرا بديع از ماده «بدع» است، به معناي نوآور. اما در منظر ديني بدعتي كه در دين حرام شمرده مي شود بدعت اصطلاحي است يعني وارد کردن چيز تازه اي در دين به اسم دين كه در قرآن و سنت ريشه ندارد؛ (3) يعني همان کاري که عمر بن خطاب در موارد مختلف انجام داد مثلا در اذان به جاي «حي علي خير العمل » جمله«الصلوه خير من النوم » را وارد نمود و يا اينکه نماز تراويح را ابداع کرد و برخي از حلال هاي الهي ديگر را ممنوع اعلام نمود و ... (4). چنين مواردي حقيقتا در اصطلاح ديني بدعت است و حرام ؛که با تبيين متعصبانه اي كه برخي از افراد كوته بين در طول تاريخ از آن برداشت نموده اند متفاوت مي باشد، تعريف اشتباهي كه بر اساس آن هر نوع آداب و رسوم اجتماعي و امكانات و تكنولوژي جديد و در يك كلام هر نوع نوآوري را در زندگي بدعت تلقي مي كنند ؛ ولو اين كه مربوط به حوزه دين نباشد و يا اگر به نحوي به مسائل اعتقادي مربوط باشد رفتار فرد به قصد نسبت آن به اسم دين نباشد؛ لذا اگر چه معتقديم اصل عزاداري و نوحه خواني در مصيبت افراد هم در زمان رسول خدا وجود داشت و هم خود حضرت در مصيبت حمزه سيد الشهداء دستور به نوحه خواني و عزاداري براي ايشان دادند(5)، ولي در عين حال با توجه به آداب و رسوم هر قوم و هر مكاني تغيير در شيوه عزاداري و در كيفيت آن بدعت تلقي نمي گردد. بلكه با توجه به شرايط خاص مي تواند شدت و حدت بيشتري نيز پيدا نمايد ،لذا عزاداري ويژه براي حضرت حسين بن علي (ع) با توجه به تفاوتهاي فاحشي كه بين شهادت ايشان و ساير شهداء عظيم الشان اسلام نظير حمزه سيد الشهداء وجود دارد. كاملا طبيعي بوده، بلكه اقامه مجالس عزا براي ايشان با رويكرد و شدت بيشتري را ضروري نشان مي دهد ،زيرا بر خلاف سايرين ،شهادت ايشان معلول يك جنگ عادي بين دنياي كفر و دنياي اسلام نيست بلكه با توجه به جبهه مقابل ايشان كه بخش اعظم امت اسلامي است، اين حادثه نمود. بيروني يك انحراف عظيم در درون امت اسلامي است كه تبيين آن و برجسته نمودن آن در طول تاريخ همواره نتيجه چنين انحرافي را به مسلمين گوشزد مي نمايد و آثار و بركات و عبرت هاي فراواني را به دنبال داشته و دارد كه كوچك ترين آن تبيين انحراف بني اميه و كساني است كه آنها را بر جامعه اسلامي مسلط ساختند.
پي نوشت ها:
1.الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى241هـ)، فضائل الصحابة، ج2، ص634، تحقيق. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.
2 . بقره (2) آيه 117.
3 . طريحي، مجمع البحرين،ج1، ص 164، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1408ه ق.
4. رک:البخاري الجعفي، ابوعبدالله محمد بن إسماعيل (متوفاى256هـ)، صحيح البخاري، ج2، ص707، كِتَاب صَلَاةِ التَّرَاوِيحِ، بَاب فَضْلِ من قام رَمَضَانَ ، تحقيق د. مصطفي ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
و صحيح مسلم ج 2 باب 2 ص 290 و ج 1 ص 193 ، ناشر : دارالفکر بيروت/ مسند احمد ، ج 4 ص 265 ، ناشر : دارصادر بيروت/ سنن ابن ماجه ، ج ص 188 ، ناشر : دارالفکر بيروت/سنن النسايي ، ج 1 ص 166 و ص 170 ، چاپ اول ، ناشر : دارالفکر بيروت/ السنن الکبري ، ج 1 ص 209 ، ناشر : دارالفکر بيروت/ مسند ابي داود الطيالسي ، ص 89 ، ناشر : دارالمعرفة و ...
5. سيره ابن هشام جلد 3 صفحه 104، بيروت، دار احيا ء التراث العربي ،بي تا.
پرسش 16:
س??ـ در قرن بيست يکم هيچ کس از علماي شيعه تحريف قران را باور ندارد وتمامين بر اين باورند که حفاظت قران کريم را خداوند متعال برعهده گرفته که هيچ کس قادر به تحريف و تغيير قران نيست و تمام احاديث و رواياتي را که در کتب شيعه وجود دارند دروغ و بي ارزش ميدانند سوال اينجاست که عالم شيعه محدث نوري کتابي تاليف کرده که او را فصل الخطاب في تحريف کتاب رب الارباب نامگذاري کرده است او در اين کتاب کوشيده است که ثابت کند که قران کريم تحريف وتغيير شده است و در اين باره دو هزار حديث و روايات از کتب ومنابع شيعه جمع اوري کرده است وقتي که به يک عقايد فاسدي که شيعيان خودشان هم قبولش ندارند دوهزار حديث و روايات وجود دارد به ديگر روايات واحاديث شيعه چگونه دل بست و بر انان اعتماد کرد چگونه اعتماد شما شيعيان بر احاديث و روايات بيش از قران کريم است زيرا که شما امامان را محدث و مفهم قران ميدانيد وقتي که شما به يک دروغي دو هزار احاديث و روايات داري ما از کجا بدانيم که احاديث و روايت ديگرتان حقيقتا از رسول اکرم ص و امامان هستند يانه در کتب شيعه محال است که شما يک حديث و روايتي را پيدا کنيد وبعد حديث ورواياتي کاملا ضد وخلاف ان پيدا نکنيد واين خود يک دليلي بزرگ بر بي اعتباري وبي ارزشي احاديث و روايات شيعه است . قياس کن زگلستان من بهار مرا
پاسخ:
پرسشگر محترم متاسفانه از زمان خود پيامبر دشمنان راه ضربه زدن به دين را در اين ديدند که خود را به لباس دينداري درآورده و افکار و باورها و نقشه هاي خود را به زبان رسول خدا، امامان و اصحاب پيامبر به جامعه تزريق کنند و جعل احاديث دروغين در زمان خود پيامبر به حدي زياد بود که ايشان بر منبر بارها کساني که به دروغ از زبان ايشان حديث جعل مي کردند را لعن کرد و به مسلمانان دستور داد هر گاه از ايشان روايتي شنيدند، آن را به قرآن عرضه کنند و در صورتي که با قرآن مخالف نبود، آن را بپذيرند.
اين جعل حديث فقط مربوط به شيعه نيست. بلکه در عالم اهل سنت هم به همين وفور وجود دارد و لذا بخاري کتاب صحيح خودش را که چند هزار حديث است از بين ده ها بلکه صد ها هزار حديث انتخاب کرده است و بسياري از عالمان اهل سنت به معرفي احاديث دروغين همت گمارده و آنها را در مجموعه هايي جمع آوري کرده اند (با اين وجود در منابع دست اول اهل تسنن از جمله صحيح بخاري و مسلم مطالبي است كه انسان از بيان آن شرم دارد. (1) و در باب همين تحريف قرآن هم کتب روايي اهل سنت پر از رواياتي است که به ظاهر بر تحريف قرآن دلالت دارد و روايات دلالت کننده بر تحريف در کتب روايي اهل سنت اگر بيشتر نباشد، کمتر نيست.
خوشبختانه در اصول فقه عالمان شيعه بحث کرده اند که روايات فقط در باب احکام حجت تعبدي هستند و در باب معارف و ... حجت تعبدي نيستند و عقايد بايد مستند به برهان باشد. قرآن هم قبول تعبدي عقايد را از ما نخواسته است بلکه بر عقايد برهان اقامه کرده و ما را به پذيرش برهان دعوت کرده است. اگر روايتي متواتر باشد، حجت است و اما روايات معتبر غير متواتر در غير احکام بايد مورد توجه و عنايت واقع شوند تا به کمک آنها به هدايت برسيم.
نکته مهم ديگر اين که روايات مبين و مفسر قرآن هستند نه اين که در عرض قرآن و رقيب آن باشند، روايات ما را در فهم قرآن کمک مي کنند و مبين و مفسر قرآن هستند.
با توجه به اين نکته ها و با توجه به تلاش عالمان در معرفي رجال احاديث و معرفي احاديث جعلي و ... ، روايات فراواني براي ما مي ماند که از لحاظ سند و متن قابل اعتمادند و ما را به حق رهنمون مي شوند.
ما شيعه و غير شيعه را به تعبد به هر روايتي دعوت نمي کنيم بلکه توصيه مي کنيم بعد از بررسي رجال سند روايت و اعتماد يافتن به آنها ، به متن روايت توجه کرده و با اصول قرآني و عقلي و روايي (روايات متواتر و معتبر و قطعي) تطبيق دهند و در صورت همراستا بودن ، آن را بپذيرند.
براي عقايد و باورهاي حق دلايل محکم قرآني و برهاني و روايي معتبر ، فراوان است و طالبان حقيقت در هيچ مرحله اي سرگردان نمي مانند و آنان نيز که حق طلب نيستند، راه فرار و توجيه مي يابند و شانه خالي مي کنند در حالي که حق را شناخته و حجت بر آنها تمام شده است و نزد خدا و عقل و وجدان خويش محکومند.
نوشته ايد: "چگونه اعتماد شما شيعيان بر احاديث و روايات بيش از قران کريم است" ، در بالا رد اين مطلب به صراحت گفته شد که ما روايات را مبين قرآن مي دانيم و اصل قرآن است و اگر روايتي داشته باشيم که از لحاظ سند معتبر بوده و متعدد هم نقل شده باشد. ولي مخالف ظاهر قرآن باشد و جمع عقلايي و قابل قبول هم نداشته باشد ، قطعا ظاهر قرآن را مقدم شمرده و آن روايت را کنار مي نهيم و دستور عرض به قرآن که از پيامبر و امامان رسيده، به اين معنا است .
بنا بر اين شما در عقايد به برهان هاي قرآني و عقلي متمسک شويد و اگر روايتي مؤيد اين ادله بود يا با اين ادله تعارض نداشت و سندش هم معتبر بود، بپذيريد و يقين بدانيد که به حق راه خواهيد يافت.
فقط حق است که مؤيد به برهان مي باشد و غير حق باطل است و باطل زايل شدني و بي پايه است و برهان ندارد :
ُّفَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلال (2)
بعد از حق، چه چيزى جز گمراهى وجود دارد؟!
در ضمن خيلي از رواياتي كه در آن اشاره به تحريف قرآن شده است مراد تحريف معنوي است نه لفظي.
پي نوشت ها:
1. براي اطلاعات بيشتر مي توانيد به كتاب سيري در صحيحين تاليف آيه الله نجمي ،و سايت وليعصر مراجعه بفرماييد.
2. يونس (10) آيه 32.