پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
عالم آخرت هم روحانی و هم جسمانی است. تنها مجرد و روحانی نیست. هم روح که مجرد است، از مواهب خاص خود و هم جسم از مواهب جسمانی بهره مند می شود. این مسئله اختصاص به بهشتیان ندارد، بلکه برای جهنمیان نیز همین گونه است. در این میان نظرات دیگری نیز وجود دارد. هم چنین در کیفیت معاد جسمانی نیز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسى مىگوید: معاد جسمانى از امورى است که همه صاحبان ادیان در آن اتفاق نظر دارند. از ضروریات دین محسوب مىشود. منکران آن از زمره مسلمانان خارجند. آیات قرآن در این زمینه صراحت دارد و قابل تأویل نیست. اخبار در این زمینه متواتر است و قابل انکار نمىباشد. (1)
اینان مىگویند: درست است که کانون پاداش و کیفر و لذّت و ألم، روح است، ولى می دانیم که روح، بسیارى از لذّتها و آلام را از طریق جسم دریافت مىکند. بنابراین، باید معاد جسمانى باشد، همان طور که ظاهر آیات و روایات بر همین امر دلالت دارد. آیاتى از قبیل:
1- «أیحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلى قادرین على ان نسوّى بنانه؛
آیا انسان مىپندارد که استخوانهاى او را جمع نخواهیم کرد، آرى قادریم که حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب کنیم». (2)
2- بگو همان کسى آن را زنده مىکند که نخستین بار آفرید و او به هر مخلوقى آگاه است». (3)
3-خداوند کسانى که در قبرها هستند، زنده مىکند. (4)
4-در صور دمیده مىشود، پس همه از قبرها به سوى پروردگارش شتابان مىروند. (5)
مراد از جسمانى بودن معاد چیست ؟
بعضى جسمانى بودن معاد را به معناى این مىدانند که جسم انسان با خصوصیات مادى که براى دنیا خلق شده و پیوسته در تحول است که گاهى استخوانش مىشکند، دیوانه مىشود، احتیاج به تخلیه و دفع فضولات دارد، سرما مىخورد، گرمازده مىشود، خسته مىشود، پیر مىشود و. . . در آخرت هم با همین خصوصیات زنده خواهد شد. بدن اخروى عین بدن دنیوى است.
اما جسمانى بودن به این معنا که قابلیت براى بقا و جاودانگى ندارد. بدون شک هیچ یک از معتقدان به معاد جسمانى ملتزم نمىشوند جسمى که در دنیا بود، با همان وضعیت بر نمىگردد، بلکه منظور بازگشت آن به گونه دیگر خواهد بود، به طورى که از جهت شباهت عین جسم اول باشد و از جهتى مثل آن است، به طورى که هر کس این قالب را ببیند، بگوید این، فلانى است، آن فلان شخص دیگر است.
مادى بودن در قیامت و آخرت مادیتى خواهد بود که با قوانین مربوط به آن جا سازگار باشد. قابلیت جاودانگى داشته و فضولات نداشته باشد و موجب خستگى و ملالت نباشد.
صدرالمتألهین می گوید:
آن چه در اعتقاد به حشر بدنها از روز قیامت لازم است، آن است که بدن هایى از قبرها برانگیخته مىشوند، به طورى که اگر کسى تک تک آنها را ببیند، بگوید: این فلان کس است یا بگوید این بدن فلان است و آن بدن به همان است. (6)
مراد همان بدن است و به معناى احوال و اطوار است، یعنى بدنهاى آنان به احوال و اطوار مختلف در مىآ ید. با اطوار عالی محشور مىشود و نه با مادّیت و کثافت که در دنیا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابلیت بقا نداشت. (7)
بنابراین انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانیتى که با قوانین آن سازگار باشد و از نعمتهاى آن جا استفاده خواهد کرد.
نیازهاى روحی و جسمانی انسان در بهشت هم برآورده مىشود: «ما تشتهیه الانفس». (8) در بهشت شخصى بهشتى هر چه را اراده کند، نزدش حاضر مىشود. نعمت ها ی بهشتی هم روحانی است و هم جسمانی. تمام لذتهای دنیوی، در عالم آخرت و بهشت نیز موجود است. در آیات فراوان قرآن، نعمت های مادی و جسمانی زیادی از قبیل :باغ ها، جویبارها، تخت ها، میوه ها، خدمتکاران، قصرها، حوریان، لباس های فاخر و. . . بر می شمرد (الرحمن- واقعه) که بدون شک استفاده از نعمت ها همراه با به کار بردن ابزارهای مادی خواهد بود:
أوّلاً: نعمتهای بهشت از نظر کیفیت با آن چه در این جهان است، قابل قیاس نیست.
دوم: نعمتهای این جهان گذرا و ناپایدار و نعمتهای بهشتی جاودانه است.
سوم: نعمتهای دنیوی با انواع سختیها و نا ملایمات همراه است، ولی نعمتهای بهشتی، نعمتهایی خالص و بدون درد و رنج است. انسان در آن جا هیچناراحتی و نگرانی ندارد. با توجه به آیات و روایات، معاد جسمانی است. همین لذایذ و نعمتها در بهشت وجود دارد، ولی از عوارض مادی خالی هستند، مثلاً انسان گرچه در بهشت خوردن و آشامیدن دارد، ولی خوردنیها و آشامیدنیها دارای مواد زاید نیستند که لازم باشد از بدن به صورت ادرار و مدفوع خارج گردند و محیط را آلوده کنند. انسان در بهشت از این رنج در امان است. مثلاً در بهشت گرچه روابط زناشویی وجود دارد، ولی نجاست و جنابت و حاملگی وجود ندارد. نحوه استفاده از ابزارهای مادی و کیفیت آن ها نیز با وسایل کنونی بسیار متفاوت است. فهم قاصر ما از درک این امور ناتوان است.
پى نوشتها:
1. مجلسی بحارالانوار، دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 7، ص 47.
2. قیامت (75) آیه 3 و 4.
3. یس (36) آیه 79.
4. حج (22) آیه 7.
5. یس، آیه 51.
6. علامه تهرانى، معادشناسى، نشر حکمت 14014 ق ج 6، مجلس 37.
7. معادشناسى، علامه تهرانى، ج 6، ص 158 تا 166
8. زخرف (43) آیه 71.