با عرض سلام و تشکر به جهت پاسخ‌های قبلی‌ شما.

افرادی که از اسلام مرتد شده اند، مبادرت به پخش فیلم‌ها و دلایلی کرده اند که اسلام ریشه در تفکر صائبین و ستاره پرستان یا دیگر تفکرات الحادی جاهلیت دارد.

آن‌ها حجر الاسود را برای خود رمز گشای میکنند و اثبات می‌کند که پیامبر اکرم تحت تأثیر آن تفکرات بوده است.

"حجر الاسود شبیه آلت زنانه است و برای این شکل است که جاهلیت به آن احترام میگذاشت چون آلت زنانه شأن خالقی و الهی قائل بوده است و میپرستیده اند."

پا را فراتر نیز میگذارند و می‌گویند که حجر الاسود نشان خدای جنسی‌ بوده و مراسم حج جاهلییت نیز نماد همین بوده. مردم آن زمان عریان حج میکردند و نعوذ بالله پیامبر نیز تحت تاثیر و بر گرفته از همین فکر بوده که حج را بدون استفاده از هیچ لباسی برگزار و به حجر الاسود احترام میگذشتند. حتا سند میاورند که این سنت جاهلی حج عریان انجام دادن در زمان عمر ممنوع شده

در این فایل‌ها که ذکر خواهد شد استدلال آن‌ها که بسیار هم منطقی‌ به نظر می‌رسد آورده شده است.
http://www.youtube.com/watch?v=qjtPCJg5YV4
http://www.youtube.com/watch?v=JAK8vdCG_UM

متأسفانه این فیلم‌ها انگلیسی است ولی‌ استدعا دارم حتما ببینید و نقد دلایل آن را بفرماید.

در فیلم بعدی نیز که آورده میشود آن‌ها با دلایل خود نشان میدهند که اسلام برگرفته و ادامه ستاره پرستی‌ است. با تطبیق وقت و شکل نماز و حتا نشان مقدس مسلمانان که ستاره و ماه است که در مساجد و پرچم‌های کشور‌های اسلامی وجود دارد این ایده را تقویت میکنند. حتا اهمیت ماه قمری و التزام اسلام به ماه‌های قمری را بر آمده از همین تفکر میداند.
http://www.youtube.com/watch?v=NnvzoqpnHxw
گرچه بنده مختصر این افکار را عرض کردم ولی‌ لطفا خود فیلم‌ها را ببینید چون دقیق تر و با جزئیات این شبهات را بیان کرده.

با تشکر و امید موفقیت روز افزون

به نام خدا
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني

با مشاهده و بررسی های اجمالی که در مورد کلیپ های آدرس داده شده حاصل شد ، به نظر می رسد سازندگان این متن به نوعی رفتار کاملا مغرضانه و غیر علمی دست زده و اموری بسیار سطحی و بدیهی البطلان را مطرح نموده و بر اساس آن نتایجی ناردست گرفته اند ؛ البته بحث مربوط به این قبیل تلاش های اسلام ستیزانه مجال دیگری و ارائه مستندات تصویری و روایی مختلف را می طلبد که در این مجال زمینه آن نیست، اما به طور مختصر به چند نکته اصلی این ادعا پرداخته می شود .
در خصوص صابئین علی رغم اختلاف نظرهای گوناگون که در منابع مختلف در خصوص ماهیت و پیشینه و باورهای این گروه مطرح شده ، لااقل این اصل حقیقتی مسلم است که ایشان فرقه یا دینی خاص در زمره ادیان آسمانی بودند و علی رغم محدودیت و قلت پیروان این تفکر اما گروهی شناخته شده محسوب می شدند و در مرتبه ای کم رنگ تر و ضعیف تر از ادیان قوی و دارای پیروان زیاد همچون یهود و مسیحیت برای خود جایگاهی حد اقلی داشتند .
در قرآن در دو مورد با تعابیری مشابه تنها از ایشان نام برده شده :
« إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون(1) كسانى كه (به پيامبر اسلام) ايمان آورده‏اند، و كسانى كه به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان [پيروان يحيى‏] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است و هيچ گونه ترس و اندوهى براى آنها نيست. (هر كدام از پيروان اديان الهى، كه در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل كرده‏اند، مأجور و رستگارند ) » .
در تفاسیر به طور مبسوط در مورد ماهیت این گروه و منشا پیدایش ایشان و پیغمبری که داشتند و فرقه های منحرفی که در بین ایشان به وجود آمد نام برده شده که می توانید به آن مراجعه نمایید (2) ؛ اما آنچه نمی توان از ان گذشت تاکید قر؟آن و منابع روایی بر موحد بودن این گروه است یعنی در قؤان که همواره از همه نمادهای شرک و پرستش غیر خدا حتی ستاره پرستان به شدت و با مذمت یاد شده این گروه خاص (صابئین ) در زمره موحدان و مومنان به خدا نام برده شده اند و معنا ندارد که ما این گروه را ستاره پرست یا متمایل به پرستش ستاره ها بدانیم .
به همین دلیل علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می نویسد :
« مراد از" صابئين" پرستندگان كواكب نيست به دليل خود آيه كه ميان صابئين و مشركين مقابله انداخته بلكه- به طورى كه بعضى گفته‏اند- صابئين عبارتند از معتقدين به كيشى كه حد وسط ميان يهوديت و مجوسيت است و كتابى دارند كه آن را به حضرت يحيى بن زكرياى پيغمبر نسبت داده‏اند، و امروز عامه مردم ايشان را (صابئى) مى‏گويند » (3)
در نتیجه تلقی ریشه داشتن اسلام با این همه مبارزات روشن فکری و عملی با نمادهای شرک و بت پرستی و پرستش غیر خداوند ادعایی مضحک و عجیب است و بدیهی است که جایگاه ماه و خورشید و ستارگان در اسلام نیز چیزی در حد نماد ها و آیات اله و ابزاری برای کشف زمان و عبادات و مانند آن است و نماد شدن ماه و ستاره برای امت اسلام امری متاخر و مربوط به حکومت های اسلامی در ادوار بعدی است نه چیزی که در صدر اسلام توجهی به آن شده باشد .
اما در مورد ادعای حجر الاسود هم مساله عجیب تر و مضحک تر از ادعای اول است زیرا آنچه به عنوان حجر الاسود در این فیلم مطرح می شود قاب نقره ای است که بر گرد حجر قرار گرفته است و به دلیل محل استقرار آن که روی زاویه ای 90 درجه بنای کعبه بوده و برای استقرار نیازمند کشیده شدن به دو طرف دیوار و اتکا بر سطح بالا و پایین زاویه حالتی مشخص پیدا نموده است .
به علاوه این قاب نقره ای در ابتدا نبوده و بعدها به دلیل تکه تکه شدن سنگ به دور آن کشیده شده تا اجزاء مختلف حجر را نگه دارد و اتفاقا در طول تاریخ بارها تعویض شده است.
توصيف دقيق و كامل حجرالأسود براى ما ميسر نيست; زيرا آنچه از حجرالأسود اكنون ديده مى شود، هشت قطعه كوچك با حجم هاى مختلف و بزرگترين آنها به اندازه يك خرماست. روايت مى شود كه اين قطعه ها مجموعاً پانزده تا بوده كه هفت تاى آنها در ميان خمير قهوه اى رنگ ـ نگهدارنده اى كه هر استلام كننده حجرالأسود آن را مشاهده مى كند و مخلوطى از موم و مشك و عنبر است كه بر روى سنگ اصلى قرار گرفته ـ پنهان شده است.
ابعاد حجرالأسود را محمد بن نافع خزاعى در هنگامى كه قرامطه آن را در سده چهارم هجرى از جاى كندند ديده و طول آن را يك ذراع روايت كرده و گفته است تنها در قسمت بالاى سنگ، سياهى ديده و ساير قسمت هاى سنگ سفيد بوده است.(4)
نخستين كسى كه براى حجر قاب نقره ساخت، عبدالله بن زبير بود و از آن پس پيوسته خليفگان و اميران و ثروتمندان نسبت به ساخت قاب از طلا و نقره اقدام كرده اند. آخرين كسى كه پيش از دوران سعودى قابى از نقره خالص براى حجرالأسود تقديم كرد سلطان محمد رشاد خان بود كه در سال 1331هـ . ق. بدين كار همت گماشت در سال1366هـ . ق. ملك عبدالعزيز قسمتى از اين قاب را نوسازى كرد و در سال 1375هـ . ق. ملك سعود قاب محمد رشاد را با قاب جديد ديگرى از نقره خالص جايگزين ساخت.(5)
پی نوشت ها :
1. بقره (2) آیه 62.
2. رک : ترجمه تفسير الميزان‏، موسوى همدانى سيد محمد باقر ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏ ، قم‏ 1374 ش، ج 1،ص 294.
3. همان ج 14،ص 505
4. رک : محمّد يوسف حريرى، فرهنگ اصطلاحات حج ،انتشارات هجرت 1384 ش، ص 64.
5. http://www.hadj.ir/books/35/4.htm