1- علت خلقت انسان چیست؟(آیا نعوذبالله خداوند با خلقت انسان به دنبال سرگرمی می گشت که با نظاره کردن اعمال بندهگانی چون ما گذران زمان کند؟)
2- برای اعمال خوب و بد انسان میتواند موجب جهنم ویا بهشت گردد تا بعد از یک سیر زندگی طولانی و عبور از مرگ به جهنم و یا بهشت برود و در آن مکانها زندگی کند؟(علت ادامه زندگی در بهشت چیست و بعد از آن چه زندگی بهشتی چه میشودآیا زندگی دیگری هم هست و این داستان همچنان ادامه دارد؟)

پرسش: علت زندگی انسان و زندگی وی پس از مرگ
شرح : 1- علت خلقت انسان چیست؟(آیا نعوذبالله خداوند با خلقت انسان به دنبال سرگرمی می گشت که با نظاره کردن اعمال بندهگانی چون ما گذران زمان کند؟) 2
پاسخ:
تصور سرگرمی برای خداوند بی نیاز و گذر زمان بای حقیقتی که فرازمان است تصوری ساده انگارانه و از سر عدم تعمق است ؛ تصور ما از انجام کارها، معمولا به دست آوردن سود یا رفع یک نیاز است؛ زیرا ما انسان ها موجوداتی محدود و ناقص هستیم و همواره اعمال ما به یکی از این دو امر برمی گردد؛ اما خداوند، هیچ نقصی ندارد تا با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد . خدا فاقد هیچ کمالی نیست تا به کمال رسیدن برای او متصور باشد؛ بلکه خدایی او اقتضای آفرینش دارد؛ زیرا «آفریدن» به معنای ایجاد کردن است. هر وجودی، خیر است و لازمه فیاض (بخشنده) بودن خداوند، عطا کردن او است. خداوند در قرآن می فرماید:
«و ما کان عطاء ربک محظورا»؛(1) «عطای پروردگارت منع نشده است».
هر چیزی که اقتضای وجود و هستی داشته یا امکان وجود داشتن آن باشد، فیض وجود از خدا دریافت می کند. خداوند بخل در وجود و هستی دادن ندارد تا موجودی که امکان وجود آن است، وجود را دریافت نکند.
جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت و حکمت خداست؛ به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند.
هر «بود»ی، «نمود»ی دارد. نمی شود خدا فیاض باشد، اما فیضی نداشته باشد. همان گونه که نمی تواند نور باشد. اما روشنایی نداشته باشد و رحمت باشد، اما بخشش نداشته باشد. بنابراین، از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان و از جمله انسان، نتیجه صفات خداوند است.
خداوند فیض و بخشش دارد و لازمه آن این است که هر چه امکان وجود دارد، فیض و هستی خداوند را دریافت کند. چون قابلیت وجود برای جهان هستی بود، خداوند آن را آفرید. بنابراین، جهان هستی نشان دهنده و نتیجه صفات خداوند است . از این رو، خلقت جهان هستی با تمامی نظم و زیباییش، جلوه گر جلال و جمال خداست.
خداوند از آن جا که "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بی نهایت دارد، جهان و انسان را آفریده است. لازمه این صفات آن است که اولا، جهان را بیافریند. ثانیا، خلقت او بهترین و کامل‏ترین آفرینش باشد. در مجموعه هستی اگر وجود مخلوقی، زیبایی و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند؛ زیرا عدم خلقت آن موجود، ناشی از عدم اطلاع و آگاهی از زیبایی آن است، یا در اثر ضعف و ناتوانی از خلقت آن است.
چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بی نهایت، باز آن زیبایی را خلق نکند، ناشی از عدم "فضل" و "جود" و بخشندگی است و خدا از بخل، منزه است. "جود" و رحمت و بخشندگی او بی نهایت است. پس جهانی که خدا خلق می کند، باید کامل‏ترین صورت ممکن را داشته باشد. هر چه امکان تحقق دارد، از طرف خداوند فیض وجود دریافت می کند. هدف نهایی تک تک موجودات و مجموعه عالم هستی، اعم از دنیا و آخرت، همین است.
در حقیقت، غایت و هدف افعال الهی همان خود اوست . خداوند چون خداست، می‌آفریند. آفرینش، لازمه خدایی اوست؛ زیرا وجود بهتر و ارزشمند تر از عدم است. خداوند این فیض را از عام دریغ نمی نماید؛ در عین حال، آفرینش خداوند هم بر اساس صفات حکمت و علم او در نهایت اتقان و استحکام و هدف مندی است . همچنین مسیری معین برای موجودات آن تعبیه شده است . سرانجامی دقیق و محاسبه ای کامل در برابر رفتارها و کنش های اختیاری موجودات مختار، در نظر گرفته شده است.
بر این اساس، آخرت و معاد و زندگی پس از مرگ هم در همین جهت، ضرورت وجود می یابد؛ چون به شکوه بیش از پیش این مجموعه و عادلانه بودن ساختار عالم کمک می کند. این امر همخوان با روح جاودانگی طلب انسان است و بستر رسیدن به کمالات وجودی انسان را که برترین مخلوق خداوند است، مهیا می سازد و بدون وجود حیات اخروی نه انگیزه مناسبی برای تلاش و تکامل انسان وجود داست و نه زمینه مساعدی برای تجلی عدالت خداوند در برابر بندگان مطیع و خاطی .
البته همه آنچه ذکر شد از منظر غایت فاعل و هدفی است که علت ایجاد عالم در آفرینش دارد. در کنار این امر، این عالم و خود مخلوق خداوند هم به نوعی دارای هدف و مقصدی است که در مسیر حرکت خود در نهایت به آن منتهی می گردد.
در پايان، براي درك حقيقت هدف خداوند تذكر اين نكته ضروري است كه ما دو هدف داریم: یکی هدف فعل و دیگری هدف فاعل. بین این دو تفاوت وجود دارد. به این مثال توجه نمایید:
صنعتگری موتوری را می سازد که قادر به حرکت با سرعت 800 کیلومتر در ساعت است. هدف این موتور که فعل صنعتگر است، رسیدن به سرعت مورد نظر است. اما هدف اصلی سازنده موتور، نشان دادن توانمندی خود یا رسیدن به شهرت و مانند آن است. با این توضیح باید گفت که فارغ از هدف خداوند در خلقت عالم و اقتضای ذات و صفاتش، این عالم هم مسیر و مقصدی را در پیش دارد که هدف آن به شمار می رود. اين هدف، تکامل انسان و رسیدن به غایت نهایی ذات انسانی اوست.
در آیات قرآن آزمایش (2) و عبادت (3) به عنوان علّت آفرینش انسان شناخته شده است. در عین حال، آفرینش بسیاری از مظاهر خلقت مانند آنچه در زمین است، برای او تعریف شده است. (4) از این امر می توان نتیجه گرفت که غایت حکیمانه ای که خداوند در مسیر خلقت عالم در نظر گرفته، تکامل انسان و رسیدن او به درجات والای وجودی و در نهایت، بهره مندی او از این کمالات و رشد و پیشرفت آدمی است.

پی نوشت ها :
1. اسراء (17) آیه‏ 20.
2. ملک (67) آیه 2.
3. ذاریات (51) آیه 56.
4. بقره (2) آیه 29.

پرسش: - برای اعمال خوب و بد انسان میتواند موجب جهنم ویا بهشت گردد تا بعد از یک سیر زندگی طولانی و عبور از مرگ به جهنم و یا بهشت برود و در آن مکانها زندگی کند؟(علت ادامه زندگی در بهشت چیست و بعد از آن چه زندگی بهشتی چه میشودآیا زندگی دیگری هم هست و این داستان همچنان ادامه دارد؟)
پاسخ:
در نگاه دقیق به روشنی می توان دریافت که ادامه زندگی انسان در آخرت، لازمه حکیمانه بودن داستان آفرینش است؛ زیرا بهشت و دوزخ ،نتیجه و پاداش انتخاب های درست و یا نادرست انسان ها در زندگی دنیا است که انگیزه انسان ها را برای رسیدن به کمال و سعادت بالا می برند. اگر قرار باشد با رسیدن به این جایگاه یا پس از زندگی محدودی در بهشت دیگر انتهای داستان فرا برسد و فنا و نابودی در انتظار انسان باشد ، برای وی چه انگیزه ای برای رسیدن به این نتایج باقی می ماند ؟
انسان دارای روح جاودانه است . چون هستی و وجود یافت ، دلیلی برای نابودی او وجود ندارد. جاودانگی جزئی از ذات وجود آدمی است . به همین خاطر جاودانگی عالم آخرت و بهشت، پدیده ای است که خواسته فطری و درونی انسان است که همیشه آن را می خواهد ؛ بنابراین عالم آخرت و بهشت، پاسخی به خواستة درونی آدمی است.
به علاوه که آخرت محل بر طرف شدن محدودیت ها و سرآغاز زندگی سراسر کمال و خوشی است . تکامل و رشد در ابعاد گوناگون در آن وجود دارد . امکان تعالی و تکامل روحی و معرفتی و.... به طور نامحدود برای بشر در آن جهان می طلبد که حیات در آن سرا هم نامحدود باشد .
البته چگونگی حیات و زندگی در آخرت به صورت کامل و واضح برای ما روشن نیست اما اصل حیات بهشتی با همه شکوه و زیبایی ها و تنوع آن همواره ادامه خواهد داشت و به پایان نخواهد رسید ، البته در مورد احتمال تکراری و ملالت بار شدن این زندگی و لذت ها باید گفت :
در بهشت هم انسان می تواند با افزودن به درجات معرفت و شناخت خود مراتب بالاتری از قابلیت های انسانی را برای خود رقم بزند و به کمالات بیش تری دست یابد. شوق رسیدن به مراتب بالاتر و بهره های روجی و معنوی همراه آن خود بالاترین انگیزه و هدف برای انسان بهشتی است .
اما بر فرض که زندگی بهشتیان تنها لذت محض و بهره های التذاذی از حیات ابدی بهشت باشد ، در آن عالم نیز هر لحظه و آن، چیز تازه ای تحقق می یابد. خلقت تداوم یافته و هر لحظه چیزی نو پدید می یابد. نوعی حیات ناشناخته در همه موجودات وجود دارد که شوق و میلی جدید را آن به آن تجدید می سازد؛ تصور هر نوع ملالت و یکنواختی ناشی از زندگی ما در عالم دنیاست که غرق در محدودیت ها و کاستی است.
همه لذت ها در آن جا از خلوص تمام برخوردار است. به علاوه ظرفیت ما در درک آن ها مانند دنیا نیست . در واقع همان احساس میل به غذای لذیذ که پس از مدتی در همان انسان سیر بی میل به غذا دوباره شکل می گیرد، در بهشتیان بدون فاصله محقق می شود. تفاوت مهم بین نعمت ها و انسان های بهشتی و دنیایی است.
ً نعمت های بهشت همواره جسمانی نیستند. بلکه در بسیاری از موارد روحانی خالص یا مخلوطی از نعمت جسمانی و روحانی اند که در آن ها محدودیت های مادی و جسمانی وجود ندارد؛ آیا در عشق یک عالم بزرگ به مطالعه و تحقیق و لذت روحی که از آن می برد، تکرار و یکنواختی معنا پیدا می کند؟ مسلما نعمت های عظیم روحی بهشتیان هزاران بار از این نمونه ها فراتر است.
حتی در مورد نعمات جسمانی و حسی بهشت نیز همین اصل برقرار است. زیرا از آن جا که ذات و صفات خدا بی نهایت است، بدون شک جلوه های او نیز بی پایان است. هر روز لطف و عنایت تازه ای و هر دم رحمت جدیدی از آن خزانه غیب به بهشتیان می رسد، به گونه­ای که اصلاً تکراری در آن نیست.
امام صادق (ع) فرمود: «خداوند بهشتى آفریده که هیچ چشمى ندیده و هیچ مخلوقى از آن آگاه نیست. خداوند هر صبحگاه آن را مى گشاید و مى گوید: بوى خوشت را افزون کن و نسیمت را بیفزا». (1) بنا بر این برای بهشتیان هیچ گونه ملال و دلزدگی از بهشت و نعماتش معنی و مفهوم ندارد.
«برای اهل بهشت سفره هایی می گسترانند که بر آن، آنچه مورد علاقه آن هاست ، قرار داده می شود. طعام هایی که از آن لذیذتر و معطر تر نیست». (2)
در بهشت نوعي تکامل وجود دارد، در همه چیز حتی در خود بهشتیان. هر تکاملی جلوه جدیدی از زیبایی های همان منظر واحد را به انسان می نمایاند، چه رسد به اینکه همان منظر نیز در حال تکامل است؛ در روايتي آمده است:
«سوگند به خدایی که قرآن را بر محمد نازل کرد! اهل بهشت پیوسته بر جمال و زیبایی شان افزوده می شود، همچنان که در دنیا بر پیری و فرتوتی آنان افزوده می شد». (3)
بنا براین در بهشت یکنواختی و در جا زدن و خستگی و ملال نیست. البته این حقیقت را نباید از یاد برد که واقعیت بهشت و نعمت های آن برتر از درک ما بوده، مقایسه آن با دنیای مادی به این اشکال ها منتهی می شود،در حالی که تفاوت آن ها را جز خدا نمی داند..
برای مطالعه بیش تر مي توانيد به اين منابع مراجعه نماييد:
1. جوادی آملی، تفسیر موضوعی قران کریم (معاد در قران) ج 5، نشر مرکز اسرا.
2. گفتار فلسفی، معاد از نظر روح و جسم ، ج 2، هیئت نشر معارف اسلامی.
3. ناصر مکارم شیرازی، پیام قران، ج 6، نشر دارالکتب الاسلامیه تهران.
پی نوشت ها:
1. بحرانى سيد هاشم‏، البرهان فى تفسير القرآن‏ ، بنياد بعثت‏ ، تهران‏، 1416 ه ق‏ ، ج4 ص 394 .
2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت ، 1404 ه ق ، ج8،ص199.
3. فيض كاشانى ، علم اليقين في أصول الدين‏، انتشارات بيدار، قم‏ ، 1418 ه ق‏ ، ج 2 ،ص 1256 .