با سلام. سوال اول: اینکه اگر در حین نماز مثلاً در هنگام رفتن به سجده اعضاء انسان با برخور به جایی زخمی شد و خون آمد(هنگام سجده سرم خورد به گوشه میز)حکم چیست؟ قطع نماز یا ادامه آن؟
سوال دوم: غسل جنابت فقط و فقط با بیرون جهیدن آب منی بر مرد واجب میشود یا صرف دخول حتی اگر مرد ارضا نشود و منی بیرون نیاید باز هم غسل واجب می شود؟
سوال سوم: چرا مائیکه از زبان عربی چیزی نمی فهمیم و فقط کلماتش را ادا میکنیم نباید نماز را عیناًً با ترجمه فارسی بخوانی؟ تا حال هیچ کس جواب قانع کننده ای به من نداده است؟ مگر نمیگوییم خدا خود گفته که بنده من با هرزبانی که بخواهد میتواند با من حرف بزند. پس منیکه فارسی حرف بزنم بهتر میفهمم به خدای خود چه میگویم و بیشتر حواسم جمع است تا کلمات عربی که معانی اش را نمیدانم و به همین دلیل شاید حواسم نباشد و فقط مثل طوطی سخن بگویم. تعجب نکنید من ایمانم ضعیف نیست اما میگویم همه ما انسانیم و مخلوق خداون پس چرا نباید به زبان خودمان با مخلوقمان ارتباط برقرار کنیم؟
با تشکر و سپاس از شما

پرسش 1:
مسائل نماز
شرح : با سلام. سوال اول: اينکه اگر در حين نماز مثلاً در هنگام رفتن به سجده اعضاء انسان با برخور به جايي زخمي شد و خون آمد(هنگام سجده سرم خورد به گوشه ميز)حکم چيست؟ قطع نماز يا ادامه آن؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مرکز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
اگر خون از يک درهم (به مساحت يک سکه 25 توماني) کم تر است، اشکالي ندارد و مي توانيد نماز را ادامه دهيد و صحيح است.
اما در صورتي که خون از يک درهم بيش تر باشد، به شرطي که هيچ کدام از اجزاي نماز را در حال نجاست نخوانده باشيد، مي توانيد همان جا بدون اين که صورت نماز به هم بخورد، آن را بشوييد و نماز را ادامه دهيد و اگر تطهير نجاست در حال نماز مقدور نيست و وقت نماز هم تنگ است، نماز را ادامه دهيد و صحيح است؛ اما اگر وقت نماز وسعت دارد، لازم است نماز را قطع کنيد و بعد از شستشو، نماز را از سر بگيريد. (1)
پي نوشت:
1. امام خميني، توضيح المسائل، م 787 و 788.

پرسش 2:
غسل جنابت فقط و فقط با بيرون جهيدن آب مني بر مرد واجب مي شود يا صرف دخول حتي اگر مرد ارضا نشود و مني بيرون نيايد باز هم غسل واجب مي شود؟
پاسخ:

غسل جنابت، هم به واسطه خروج مني و هم به واسطه دخول به اندازه ختنه گاه و بيش از آن، حتي بدون ارضا، واجب مي گردد. (1)

پي نوشت:
1. امام خميني، توضيح المسائل، م 343.

پرسش 3:
سوال سوم: چرا مائي که از زبان عربي چيزي نمي فهميم و فقط کلماتش را ادا مي کنيم نبايد نماز را عيناًً با ترجمه فارسي بخواني؟ تا حال هيچ کس جواب قانع کننده اي به من نداده است؟ مگر نمي گوييم خدا خود گفته که بنده من با هرزباني که بخواهد مي تواند با من حرف بزند. پس مني که فارسي حرف بزنم بهتر مي فهمم به خداي خود چه مي گويم و بيشتر حواسم جمع است تا کلمات عربي که معاني اش را نميدانم و به همين دليل شايد حواسم نباشد و فقط مثل طوطي سخن بگويم. تعجب نکنيد من ايمانم ضعيف نيست. اما مي گويم همه ما انسانيم و مخلوق خداون پس چرا نبايد به زبان خودمان با مخلوقمان ارتباط برقرار کنيم؟ با تشکر و سپاس از شما

پاسخ:

خواندن نماز به صورت عربي و با همان الفاظ و کلماتي که پيامبر و ديگر مسلمانان صدر اسلام مي‌خواندند، دلايل مختلفي دارد که به برخي از آن‌ها اشاره مي‌کنيم.
اول: تعبدي و توقيفي بودن خواندن نماز به لفظ عربي؛ به اين معنا که شريعت اسلام دستور به عربي خواندن نماز داده و با توجه به اين که روح عبادت بر تسليم و تعبد است، انساني که مي‌خواهد عبادت خدا کند، کاري را انجام مي‌دهد که خداوند خواسته است. طبق آيات و روايات و سيره پيامبر، اين واجب و تکليف ديني به اين شکل واجب شده است؛ هر چند انسان مي‌تواند در غير نماز با هر زباني با خداوند سخن گويد.
دوم: اين امر به جهت ايجاد زباني مشترک ميان همه پيروان اسلام و در واقع فراهم سازي وحدت و پيوند بين المللي ديني است.
سوم: قرائت و اذکاري که در نماز است، به صورت دقيق در هيچ زباني ترجمه ندارد؛ يعني نمي‌توان همان مفاهيمي که در اذکار نماز است، به صورت دقيق ترجمه کرد و آن را بيان نمود. چه بسا برخي از کلمات يا جملات، معاني بسياري در خود جاي داده که با يک يا چند جمله نتوان همه آن‌ها را بيان نمود. (1)
به عنوان مثال، از سوره حمد نام مي‏بريم که هيچ ترجمه‏اي که بتواند تمام مفاهيم آن را به زبان ديگر بيان کند، نيست؛ حتي تنها کلمه الله، هيچ معادلي در زبان ديگر ندارد؛ هر چند در قالب جمله اي بتوان آن را ترجمه کرد. کلمه خدا در زبان فارسي نيز معادل معناي الله نيست.
از طرف ديگر، ضمن تجربه زندگي انسان‌ها نشان داده است آن جا که دست‌هاي انساني در کارهاي مختلف دخالت کرده است، آن را به صورت‌هاي مختلف در آورده که گاهي با اصل و حقيقت خود فاصله بسيار دارد. در مورد احکام و تکاليف ديني نيز ما اين مسئله را در اديان ديگر مشاهده مي‌کنيم که دست بردن انسان‌ها در احکام و دستورهاي ديني، آن ها را به چه وضعي در آورده و گاهي آن را به صورت کلي پاک کرده و از بين برده است.
در مورد نماز و عبادت نيز امروزه در اديان ديگر چيزي نمي‌بينيم که خواسته الهي باشد تا پيروان آن اديان خود را موظف به انجام آن بدانند. به همين جهت، آن ارتباط دائمي و هميشگي که مسلمانان با خدا دارند، در اديان ديگر مشاهده نمي‌کنيم.
اگر چه با توجه به اسبابي که ذکر کرديم، نماز بايد به زبان عربي خوانده شود، اما اين بدان معنا نيست که انسان نتواند به هيچ زبان ديگري با خداوند سخن بگويد.
انسان مي‌تواند با هر زباني که خواست، در غير نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نياز کند. درد‌ها و نياز‌هاي خود را با او در ميان گذارد و دعا بخواند. حتي در قنوت نماز که قسمت خواستن حاجت‌ها است، به فتواي بيش تر مراجع، انسان مي‌تواند به فارسي يا هر زبان ديگر با او سخن گويد.
شايد يکي از رموز خواندن نماز به زبان عربي و با ديگر شرايط و آداب، حفظ نماز بعد از قرن‌ها است؛ در حالي که در اديان ديگر ما اثري از آن نمي‌بينيم. چه بسا اگر به همان صورت که پيامبران گفته بودند، عمل مي‌کردند و به خواست خود با آن برخورد نمي‌کردند، آن‌ها نيز نيايشي به عنوان نماز مي‌داشتند.
هشام بن حکم از امام صادق(ع) پرسيد: چرا نماز واجب شد؛ در حالي که هم وقت مي‌گيرد و هم انسان را به زحمت مي‌اندازد؟ امام فرمود:
«پيامبراني آمدند و مردم را به آيين خود دعوت نمودند. عده اي هم دين آنان را پذيرفتند؛ امّا با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آن‌ها از ميان رفت. خداوند اراده نمود که اسلام و نام پيامبر (ص) زنده بماند و اين از طريق نماز امکان پذير است»؛ (2) يعني علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احياي دين هم هست.
در مسائل عبادي بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که خواست و اراده ما در آن نقشي ندارد؛ بلکه بايد آن‏ها را طبق دستور شرع انجام دهيم تا مقصود و هدف و مصالحي که شارع (خداوند) در نظر دارد و ما از آن بي خبريم، حاصل گردد. همان گونه که در اصل نماز تعبّد و تسليم وجود دارد، در اجزا و شرايط مختلف و از جمله عربي خواندن، اين نکته مهم نهفته است.
امير مؤمنان (ع) در روايتي پس از بيان اين که معناي اسلام، تسليم شدن در مقابل پروردگار است که نشان تسليم در عمل آشکار مي‌شود، مي‌فرمايد: «مؤمن، بناي دين خود را بر اساس رأي و نظر شخصي نمي‌گذارد؛ بلکه بر آنچه از پروردگارش رسيده بنيان مي‌نهد». (3)
نماز، رابطه بنده با خدا و اظهار عبوديت و شکر‌گزاري در مقابل نعمت‌هاي او است. طبيعي است که بنده آن را به جا مي‌آورد که خواسته خداوند و معبود او است. اصولاً هدف اصلي از خلقت انسان، بندگي است و نماز، بهترين شيوه اظهار بندگي است. اگر قرار باشد که هر انساني طبق خواسته خود عمل نمايد، نه آن چيزي که خداوند از او خواسته، اين ديگر بندگي خداوند نمي‌شود؛ بلکه بندگي خود و عمل طبق خواسته خويشتن است.
پي ‏نوشت ‏ها:
1. محمدتقي، مصباح يزدي، قرآن‏شناسي، ص 102 - 92، با اقتباس و تلخيص، چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشي امام خميني، 1380 هـ. ش.
2. غلامعلي نعيم آبادي، نماز زيباترين الگوي پرستش، ص 35، به نقل از علل الشرائع، ج 2، ص 10.
3. علامه مجلسي، بحار الانوار، نشر اسلاميه، تهران، بي تا، ج 65، ص 309.