چگونه ایین یارسانیان را رد میکنید؟؟
پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز
نام فرقه اى است که در قرن هفتم هجرى در منطقه کردنشین غرب ایران مجاور کشور عراق شکل گرفت. «اهل حق» و «یارسان» دو نام مشهور براى این فرقه است؛ ولى با الفاظ دیگرى نیز همچون: طایفه سان، طایفه، یارستان، على اللهى، درویش گورانى (1)، آیین حق، آیین حقیقت و دین حقیقت (2) از این فرقه یاد مى شود. یارسان، بنا به قولى مخفف یارستان و به معناى یاران حق است (3) و به قولى دیگر، مرکب از دو کلمه یار (به معناى دوست و صحابه) و سان (به معناى شاه و سلطان) است که روى هم به معناى پیروان و یاران سلطان اسحاق مى باشد. (4)
اهل حق، علیاللهی مذهب و مسلکی است با گرایش های عرفانی و آداب و متون مذهبی خاص که در موارد زیادی با اعتقادات و سنن اسلامی مطابقت ندارد.
این مسلک در میان طوایفی از کردها، لرها، ترک ها، پیروانی دارد. آنان نسبت به حضرت علی (ع) غلو می کنند و برای او مقام خداوندگاری اعتقاد دارند.
آنان به جز سلطان اسحاق که پایهگذار این مذهب به حساب می آید، مهمترین مظهر خدا روی زمین را حضرت علی(ع) می دانند. در بسیاری از آثار اهل حق، بر الوهیت حضرت علی(ع) تأکید شده است. آنان تصور می کنند که در زمان حضرت محمد(ص) خدا، در وجود علی(ع) تجلّی کرد . حضرت محمد به الوهیت حضرت علی آگاهی داشت؛ اما به خواست حضرت علی این سر را فاش نکرد.
اهل حق، علی(ع) را مظهر ذات الهی و حضرت محمد(ص) را مظهر صفات الهی به حساب می آورند. اهل حق، هنگام برخورد با یکدیگر، به جای «سلام» «یا علی» می گویند. تراشیدن یا کوتاه کردن شارب (سبیل) را گناهی بزرگ به حساب می آورند و حرام می دانند. به سبب مقدس بودن سبیل، تارهای جدا شده از آن را در جایی محفوظ نگه می دارند.
از شعائر مخصوص دیگر آنان، گرفتن روزه مخصوص است. آنان روزه ماه رمضان را انجام نمی دهند و سه روز پیاپی روزه می گیرند. زمان آن، مصادف با چله زمستان کُردی می باشد. پس از سه روز، روزه مداوم ، روزه چهارم را که مصادف با پانزدهم ماه است، جشن می گیرند که آن را «عید خاوندگاری» می نامند. نام این روز، روز «غار» است. این روزه را به یاد روزها و ساعاتی که سلطان اسحاق و یارانش در غاری سپری کردهاند، انجام میدهند.
برای اهل حق مقدسترین جایگاه و کعبه مقصود، «پردیوَر» می باشد. در روستای شیخان، کنار رودخانه «سیروان» در اورامان کردستان، قطعه سنگ بزرگی است که جایگاه سلطان اسحاق و یارانش را مشخص می کند. این محل را «پردیوَر» مینامند که زیارتگاه و محل دعا و نیاز آنان است. گویند سلطان اسحاق، در همین مکان با یارانش پیمان بست.
اهل حق معتقدند که خداوند به صورت انسان در زمان هایی تجلی یافته است . به تصور آنان، سلطان اسحاق، برترین مظهر تجلی خدا در روی زمین است. پایه گذار این فرقه، سلطان اسحاق است.
در تاریخ ولادت سلطان اسحاق اختلاف کردهاند. برخی ولادت او را در سال 612، و گروهی در سال 675 ذکر کردهاند. محل ولادت او را روستای «برزنجه» از توابع «حلبچه» در استان «سلیمانیه» عراق دانستهاند.
به عقیده اهل حق، چون سلطان اسحاق، عقاید خود را آشکار کرد، مردم از جمله پدر و برادران اسحاق با وی به مخالفت برخاستند و قصد جان او را کردند. او با یاران خود در غاری پناه گرفت. سه روز در آن جا پنهان شد تا این که مهاجمان محل را ترک کردند و سلطان و همراهان به سلامت بیرون آمدند. سلطان اسحاق سپس به روستای «شیخان» رفت و در آن جا «پردیوَر» را که به منزله مرکزی روحانی و معنوی بود، برای یاران خود بنا کرد . به تقویت و نشر مذهب خود پرداخت. سپس در روستای «شیخان» مرگ او فرا رسید. گروهی از پیروان اهل حق نوشتهاند که وی سیصد سال عمر کرد که امری غریب به حساب می آید.
آنان بعد از سلطان اسحاق، به هفت تن که برخی جزء مریدان سلطان اسحاق بودهاند، اعتقاد دارند. این هفت تن را جزئی از ذات سلطان اسحاق می دانند. (5) آنان دارای عقاید خاص و پیچیدهای هستند که خیلی از عقاید خود را به دیگران نمیگویند.
راه و روش اهل حق، نادرست و باطل است؛ چون آنان خیلی از معارف و احکام غیر منطقی را برای خود به وجود آوردهاند. همچنین افرادی چون سلطان اسحاق و حضرت علی(ع) و... را به عنوان خدا و افرادی که خدا در آنان تجلی کرده و به صورت و شکل آنان در زمین آشکار شده، به شمار می آورند. به قیامت به صورتی که اسلام و قرآن می گوید، عقیده ندارند.
با دقت در افکار و عقاید آنان به خوبی روشن می گردد که مسلک و مذهب آنان بیپایه و اساس و باطل است.
البته ممکن است برخی از افراد اهل حق این عقاید را نداشته باشد؛ اما عقاید مشهور آن ها همان چیزهایی است که بیان شد.
برای آگاهی بیش تر از عقاید و افکار آنان، به دائره المعارف بزرگ اسلامی، جلد 10، و کتاب سخن با اهل حق، سید عباس طباطبایی فر مراجعه نمایید.
پی نوشت ها:
1. شناخت فرقه اهل حق، خدابنده، عبداللّه، امیرکبیر، تهران ، ۱۳۸۲ ، ص ۱۸.
2. حق الحقایق یا شاهنامه حقیقت، جیحون آبادى، نعمت اللّه، تصحیح محمد مکرى، کتابخانه طهورى، تهران، ۱۳۶۱ش، ص ۳۱۵، ۳۱۷ و ۴۲۰.
3. سرسپردگان، خواجه الدین، سید محمدعلی، کتابفروشى منوچهری، تهران، ۱۳۶۲ش، مقدمه، ص ۱۰.
4. نامه سرانجام کلام خزانه، صفى زاده (بوره که ئى)، صدیق، انتشارات هیرمند، تهران، ۱۳۷۵، ص ۲۲.
5. کاظم موسوی بجنوردی ودیگران ،دائره المعارف بزرگ اسلامی، ، ج 10، ص 467 ـ 474.
براي آگاهي بيش تر، ر.ك: دائره المعارف بزرگ اسلامی و http://www.pedar.net/1495.html