آیه 6 سوره مائده :

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ (أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ)وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَیْنِ ...

در معنی قسمتی که داخل پرانتز وارد شده معنی تحت اللفظی می شود (به طرف آرنج ها)اما در تفاسیر شیعه گفته شده که کلمه الی معانی زیادی دارد و یکی از معانی آن (از)است که البته با توجه به اینکه اکثر مسلمین عرب مادر زاد هستند وزبان مادری آنها عربی است چطور آنها متوجه معانی کلمه (الی)نمی شوند و ما می شویم
یک قسمت هم عینا از یک تفسیر شیعه می آورم
میفرماید: «و ایدیکم الی المرافق» دستها را تا مرفق (آرنج) بشویید و به همین خاطر لفظ «الی المرافق» بکار رفته است تا مقدار واجب برای شستن را تعیین کند ولی هرگز در مقام بیان کیفیت شستشو نیست که از بالا به پایین یا از پایین به بالا بشویید. کیفیت غسل به «عرف» و «عادت مردم» واگذار شده است و عادت مردم شستن دستها از بالا به پایین است و نه از پایین به بالا! مثلاً وقتی پزشک می گوید پای این بیمار را بشویید معمولاً از زانو رو به پایین می شوید نه رو به بالا
که برای خود من این تفسیر قانع کننده نیست
اگر اینجا به عادت مردم واگذار شده در نماز ایستادن هم به عادت مردم واگذار شده که اکثرا برای ادای احترام جلوی فرد بزرگی دستها را روی شکم قرار می دهند ( همان تکتف یا تکفیر که برادران اهل سنت می گویند)
یکجا هم که حضورا سوال از بزرگی پرسیدم گفت : ما به امامان خود رجوع می کنیم
که البته برای من قانع کننده هست اما برای اهل سنت که آنها را معصوم و مفسر واقعی قرآن نمی دانند قانع کننده نیست
لطفا راهنمایی کنید
ممنون از الطفاتی که به اینجانب دارید

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز
مردم زمان پیامبر عرب بودند . معنای آیات و واژه های آن ها را می فهمیدند، ولی دو مطلب را توجه داشته باش:
آیا فقط عرب و معنای واژه ها را بلد بودن برای فهم معارف و احکام قرآن کافی است؟
اگر چنین است ،پس چرا خداوند پیامبر را به تعلیم قرآن به مسلمانان مأموریت داده و وظیفه تبیین آیات را بر دوش وی قرار داده است؟به آیات زیر توجه کنید:
وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛ (1)
اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه را به سوى مردم نازل شده است، براى آن ها روشن سازى.
وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ؛ (2)
آن ها را كتاب بياموزد.
كَما أَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتاب؛ (3)
همان‏گونه رسولى از خودتان در ميان تان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شما را پاك كند و به شما، كتاب و حكمت بياموزد.
مگر قرآن نیست که با وجود "کتاب و پیامبر" برای کافران عذری برای کافر ماندن و هدایت نشدن باقی نمی گذارد:
وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى‏ عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُه؛ (4)
چگونه ممكن است كافر شويد، با اينكه (در دامان وحى قرار گرفته‏ايد، و) آيات خدا بر شما خوانده مى‏شود،و پيامبر او در ميان شماست؟
یعنی کتاب به تنهایی کافی نیست، زیرا کافران می گویند از قرآن این گونه فهمیدیم، اما پیامبر سخن قرآن را تکرار کرده و فهم افراد را تصدیق یا تصحیح می کند. به همین جهت هم وقتی می خواهد رحلت کند، می فرماید :
بین شما دو میراث گرانبها می گذارم که تا به آن دو متمسک باشید، گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم. (5)
باید برای فهم معنای آیات و برای تایید یا تصحیح فهم خویش از آیات، به پیامبر و اهل بیت مراجعه کنیم و گرنه ممکن است گمراه شویم.
2. پیامبر و امامان هم عرب بودند . طبیعی است که در هر زبانی الفاظ و واژه های مشترک و دارای چند معنا وجود دارد. صاحب کتاب یعنی پیامبر و جانشینان معصوم او می توانند معیین کنند واژه در کدام معنا استفاده شده است.
اما وضو:
در آيه تشريع وضو آمده "فاغسلوا وجوهکم و ايديکم الي المرافق" در اين آيه اهل سنت بدون استناد به عمل و سخن پيامبر و عترت ايشان، "الي" را به معناي جهت و نهايت و آخر شستن در مقابل "من" به معناي ابتداي شستن گرفته و گفته اند: شستن از نوک انگشتان شروع و به مرفق و آرنج ختم گردد.
البته "الي" به معناي جهت و انتها مي آيد، ولي اين يک معناي آن است ،همچنان که غايت و آخرين حد نيز يکي ديگر از معاني معروف آن مي باشد .اين که «الي» در اين جا به کدام معنا است ،علاوه بر قرائن بايد از سنت و سيره رسول خدا که مفسر و مبين قرآن است،بفهميم.
در اين جا قرينه قوي وجود دارد که "الي" به معناي غايت و تعيين آخرين حد شستن و مسح کردن است،نه تعيين کننده جهت شستن، زيرا "يد" هم به چهار انگشت دست گفته می شود؛ هم به دست تا مچ ؛ هم به دست تا آرنج و هم به دست تا کتف. در اين جا خداوند حد دست را معين کرده، فرموده دست ها تا آرنج شسته شوند . منظور تعيين جهت شستن نبوده ،همچنان که در حکم مسح پا نيز "الي "تعيين حد مسح است، زيرا در پا هم اين ابهام هست . انگشتان یا تا مچ يا تا زانو و يا تا باسن که شامل ران ها هم مي شود ، "پا" مي گويند . خداوند هنگام اعلام وجوب مسح پا ، با آوردن "الي الکعبين"حد مسح را بيان فرموده است .
بنا بر روايت راوي گويد: از امام باقر پرسيدم : از کجا دانستيد و گفتيد که مسح فقط بعض سر است (بر عکس اهل سنت که مسح همه سر را لازم مي دانند) ؟
فرمود: رسول خدا فرمود و کتاب از جانب خدا به او نازل شده (و او مفسر کتاب است) زيرا خدا فرموده : "فاغسلوا وجوهکم"و مي فهميم که همه صورت بايد شسته شود. بعد خدا فرمود: "و ايديکم الي المرافق" و دست ها تا مرفق ها را به وجه و صورت، عطف کرد .پس متوجه مي شويم بايد دست ها تا مرفق ها شسته شود.بعد بين شستن و مسح جدايي انداخت و فرمود :"و امسحوا برؤسکم " از اين که فرمود "برؤسکم"مي فهميم که مسح بايد به بعض سر باشد. زيرا باء آمده و به معناي بعض است. بعد پاها را تا کعبين به سر در مسح عطف کرد .همچنان که دست ها را به وجه و صورت عطف کرده بود . مي فهميم که مسح پاها تا کعبين کافي است . رسول خدا آيه را اين گونه تفسير کرد، ولي مردم تفسير پيامبر را ضايع کردند.(6)
زراره و ابن بکير خدمت امام باقر رسيدند و پرسيدند :وضوي رسول خدا چگونه بود؟حضرت ظرف آبي طلب کرد و دست راستش را در آب فرو برد . کفي آب برداشت و بر صورت ريخت و آن را شست. بعد کف دست چپش را پر از آب کرد و بر دست راستش ريخت . آن را از آرنج تا نوک انگشتان از بالا به پايين شست، به طوري که هنگام شستن دستش به سوي مرفق باز نمي گشت . بعد با کف راستش بر دست چپش آب ريخت و آن را مانند دست راستش شست.سپس سر و دو قدمش را با خيسي وضو مسح کرد، بدون اينکه از آب ديگري استفاده کند و فرمود :خداي بزرگ مي فرمايد :
"يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الي الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ايديکم "پس او نبايد جايي از صورت را نشسته بگذارد . بعد امر کرده به شستن دست ها تا آرنج ها ،پس نبايد جايي از دست ها تا آرنج ها را نشسته بگذارد ،پس بايد صورت و دست ها را تا آرنج بشويد، زيرا خدا فرموده "فاغسلوا وجوهکم و ايديکم الي المرافق"
بعد خداوند مي فرمايد : "و امسحوا برؤسکم و ارجلکم الي الکعبين" بنا بر اين مسح به قسمتي از سر و پا از نوک انگشتان تا بلندي کعب و روي پا ها کافي است (7)
اين تفسير پيامبر از آيه است و ما بايد به تفسير پيامبر پايبند باشيم.
براي آگاهي بيش تر ر . ك : وضوء النبي من خلال ملابسات التشريع , علي الشهرستاني , نشر مشعر.
پي نوشت ها:
1. نحل (16) آیه 44.
2. آل عمران (3) آیه 164.
3. بقره (2) آیه 151.
4. آل عمران (3) آیه 101.
5. حدیث متواتر "ثقلین"؛ سید علی میلانی، حدیث الثقلین،چ اول، قم، مرکز الابحاث العقائدیه ، 1421 ق .
6.بحرانی، البرهان،چ اول، تهران، بنیاد بعثت، 1416 ق، ج2، ص257.
7. همان.