محمدرضا طاهرى
مراسم سوگوارى حضرت سیدالشهدا(ع) از دیرباز نقشى اساسى و غیر قابل انکار به فرهنگ جامعه شیعى داشته و مؤلفههاى بزرگى از هویت مذهبى شیعیان ایران و جهان را شکل داده است.
متأسفانه در طول سالهاى اخیر ـ و شاید به دلیل بیتوجهى و کمکارى هنرمندان و شاعران طراز اول شیعه ـ شاهد برخى از انحرافات و عدول از اهداف راستین این نهضت بزرگ، بهویژه در امر مداحى و سینهزنى بودهایم. مقاله حاضر به صورت اجمالى به نقد و بررسى برخى از این موارد پرداخته است.
امام علی(ع) در یکى از سخنان خود خطاب به کمیل میفرماید: «هیچ حرکتى نیست که انجام دهى مگر آنکه براى آن محتاج به معرفت و شناخت هستى (تحفه العقول ص 17) این امر دلیل روشنى دارد، رسول اکرم(ص) در این باره چنین فرموده است: «کسى که کار انجام میدهد و در آن آگاهى و شناخت لازم را ندارد، آنچه را که خراب میکند، بیش از آن چیزى است که اصلاح مینماید.» این دستور دینى که غالباً در زندگى روزمره و در امور جزیى به کار گرفته میشود، گاه در مسائل بسیار مهم به دست فراموشى سپرده میشود از نمونههاى برجسته آن که در اینجا مورد بررسى قرار میگیرد، عزادارى براى امام حسین(ع) است. برگزارکنندگان مراسم عزادارى براى سیدالشهدا(ع) بایستى شناخت و معرفت کامل نسبت به این امام همام و نهضت عاشورایى آن حضرت داشته باشند اما فقدان این شناخت موجب شده تا بسیارى از مجالس سوگوارى امروزى هر چه که پرشورتر میشود، از هدف خود دورتر شود همچنان که امام صادق(ع) فرموده «کسى که عملى را بدون بصیرت و آگاهى انجام دهد، مانند رهروى است که راه را اشتباه پیموده است. لذا هر چه تندتر رود، از مقصود دورتر میشود. (اصول کافی، ج 1، ص 54) اثبات این ادعا چندان دشوار نیست. اشعار و نوحههایى که امروزه در مجالس عزادارى امام حسین(ع) خوانده میشود، دلیل روشنى بر صدق دعوى ماست. در ابتدا ویژگیهاى مشترک این اشعار را به اختصار بیان نموده و سپس به بررسى آنها میپردازیم.
چشمان یار
همه چیز از چشمان یار آغاز شود. برجستهترین ویژگى رهبر نهضت عاشورا و علمدارش از نظر شاعران و مداحان امروزى چشمان سیاه، ابروان کمان و قامت رعنایشان است، به طورى که کمتر نوحه یا شعرى را میبینید که بر این ویژگیها تأکید نکرده باشد:
سیاهه چشات جزیره دله
هر کى از نسل توه چه خوشگله
از نگاه تو محبت میباره
مردى از مردونگیت کم میآره
اسیر شده به تار موى تو دل خرابم
شبا تو دامن خیال صحن تو میخوابم
***
همه هستیمو مدیون چشاتم میدونی
از همون روز ازل مست نگاتم میدونی
***
کار چشماش دلبریه
قد و بالاى قشنگش عجب محشریه
***
اونى که چشماش قشنگه
یک تنه با صد تا لشگر
مثل مرتضى میجنگه
اونا که یوسفو دیدند
همه دستا رو بریدند
اگه عباسو میدیدند
سراشون همه بریدند
***
با اینکه من خوب میدونم آدمى بیاصل و نسبم
بده اجازهاى خدا عشقمو نقاشى کنم
خوب میشه قلب عاشقم یک طرح خوشگل میزنم
نقش یه مرد پهلوون طرح شمایل میزنم
به روى صفحه میکشم پیشونى بلندشو
ابروهاى کمونیشو صورت آسمونیشو
تا که به چشماش میرسم کشیدنش چه مشکله
آخه چشاى یار من سیاهه خیلى خوشگله
حدیث کربلا یا حدیث نفس
نکته مهم دیگر این اشعار نفسانیت غالب بر آن است. ظاهراً شاعران و مداحان امروزى آنچنان غرق تماشاى چشم و سیماى یار شدهاند که فراموش کردهاند براى امام حسین(ع) و حماسه کربلا شعر میسرایند و نوحه میخوانند. شما بایستى در مجلس عزادارى براى سیدالشهدا(ع) به درد دلهاى یک عاشق دلخسته گوش کنید، براى او سینه بزنید و اشک بریزید. روشن نیست که ما باید بر مصائب حسین(ع) بگرییم یا حسین(ع) بر مصائب ما؟
دوستش دارم چیکار کنم
چیکار با عشق یار کنم
گفته میخوام با یک نگاه
عقلتو تار و مار کنم
صید دو چشمونش شدم
کى میتونم فرار کنم
دوستت دارم چیکار کنم
خودت بگو چیکار کنم
کربلا رو از تو میخوام
خودت بگو چیکار کنم
چون به یه چشم به هم زدن
قربون چشم یار کنم
دوسش دارم چیکار کنم
چیکار با عشق یار کنم
خدا حسینو دوست دارم
خودت بگو چیکار کنم
***
ایهاالناس، ایهاالناس
شدهام شیداى عباس
دل خاطرخواه من شد
عاقبت رسواى عباس
میبرد دل از هر دو عالم
نرگس شهلاى عباس
***
بعضى وقتا که دلم حال و هواتو میکنه
تو دلم زمزمه کرب و بلاتو میکنه
به دلم میگم برو سنگ صبور سینهباش
که گذرنامهتو مولا خودش امضا میکنه
دلامون هوایى کرب و بلا چیکار کنیم
غم ما جدایى کرب و بلا چیکار کنیم
***
آخر یه روز حاجتمو ازت میگیرم
میآم تو بینالحرمین برات میمیرم
مجنونم و خوب میدونن لیلى پرستم
میون همه دلبرا پاى تو هستم
***
ز هجر کربلات آقا دیگه دارم دق میکننم
اگه بذارى من بیام دلمو عاشق میکنم
نبینم کربلا تو من میمیرم
حالا که دست روزگار به صورتم سیلى زده
جواب زشتى منو آقا تو با بدى نده
از هجر کربلاى تو موهام داره سفید میشه
دلم داره از اومدن خسته و ناامید میشه
***
حسینیه یا خانقاه
یکى دیگر از ویژگیهاى مهم و مشترک این اشعار تأکید بر دیوانگى و جنون است. عقلگریزى از شیوههاى کهن فرار از بار سنگین مسئولیت است، مسئولیتى که از آگاهى و معرفت نسبت به امام(ع) و نهضت عاشورایى او سرچشمه میگیرد. نمایش دیوانگى که گاه با نوعى رقص پا و حرکات سر به طرفین نیز همراه است، از خصائص تشیع صفوى و خانقاهى است. البته این دیوانگان هنوز در مراتب پایین دیوانگى قرار دارند و بر خلاف ادعایشان، جنونشان چندان دیدنى نیست. مراتب بالاتر دیوانگى را میتوان در دراویش کردستان مشاهده نمود:
اگه دیوونه ندیدهای
به ما میگن دیوونه
اگه دیوونه شنیدهای
به ما میگن دیوونه
منم یه روز عاقل بودم
عشق تو مجنونم کرد
ز شهر عقل و عاقلا
یکباره بیرونم کرد
***
سفر عشقو شروع کن دلتو بزن به دریا
بیا یک عده مجنون بشیم آواره شهرها
***
دیوونه چى میگه
شدهام دیوانه
چى میگه دیوونه
خدا شده دیوانه زهرا
دل شده شیدایی
نمیرود جایی
از در میخانه زهرا
مکتب حسینى یا میکده حسینی
مدرسه و مکتب حسینى که درسآموز جهاد و شهادت و ایثار و ظلمستیزى است، در این اشعار به میخانه و میکده بدل میشود. اینگونه اشعار ظاهراً از تعابیر عرفانى برخى شعرا از حماسه کربلا، بهویژه «عمان سامانی» تقلید شده است. اما روشن است که تعبیر عرفانى از یک حماسه با عرفانزدگى کاملاً متفاوت است. تعابیر عرفانى تعابیرى استعاری، غامض، شخصى و نیازمند تفسیر هستند. اگر این تعابیر را وارد حوزه عمومى کنند و با آن سینه بزنند، به عرفانزدگى تبدیل میشود. در تاریخ ایران عرفانزدگى گرایش منفعلانهاى در برابر بیعدالتیهاى موجود بوده و در کنار جنون راه گریز مناسبى از مسئولیت و درد آگاهى بوده است.
دوباره خادما در میکده را وا میکنن
براى روضه حسین خیمهاى برپا میکنن
دیواراى میکده رو بیرق و پرچم میزنن
فرشتهها تو این عزا حلقه ماتم میزنن
***
تو بذار که من بمونم سگ میخونهات همیشه
دیگه دنیا رو نمیخوام کنج میخونهات رو عشقه
***
دیوونه حسینم و دیوونه حسینم
خراب و مست گوشه میخونه حسینم
***
بیا اى که خمار عشقى بر در میخانه ابالفضل
که شوى مست مست ساغر میخانه ابالفضل
امام، شاه یا ارباب
عدم شناخت لازم نسبت به مقام امامت و ولایت موجب شده تا شاعران براى ستایش امام(ع) او را شاه یا ارباب خطاب کنند و ادبیات را به کار گیرند که درخور دربار شاهان و سلاطین جور است. مثلاً شاعر یا مداح خود را سگِ امام(ع) و خاندانش بخواند. اینگونه عبارات فقط در دربار شاهان ظالم پاداش دارد و در بارگاه امامان معصوم(ع) چیزى جز خوارى و مذلّت نفس نیست:
بگذار آدمیان طعنه ز ؟؟؟ گویم
هر که خود را سگ کوى تو ؟؟؟ آدم است
هر کى میخواد هر چى بگه
من سگ کوى زینبم
بهشت جاودان ز تو
کران و بیکران ز تو
سلطنت جهان ز تو
من سگ کوى زینبم
***
تمام حرف دلم خلاصه در یک کلام
که من سگ زینب و حسینم والسلام
ملاحظه میشود که ویژگى مشترک همه این اشعار، زمینهزدایى از نهضت عاشوراست که با توسل به نوعى احساسگرایى و با چاشنى عشق و عرفان و تصوف صورت گرفته است. چرا باید مدرسه و مکتب حسینى را به میکده و خانقاه بدل سازیم؟ آیا به گفته شریعتی، ما از خون حسین(ع) ماده تخدیرى ساختهایم؟ چرا از ویژگیهاى برجسته امام حسین(ع) چون آزادگی، ظلمستیزى و عدالتخواهى صرف نظر میکنیم و فقط چشم و ابروى او را میبینیم؟ چرا رابطه امام و امت را به ارتباطى صرفاً عاطفى و احساسى که سطحیترین ارتباط است، فرو میکاهیم؟ چرا امام حسین(ع) را ارباب خطاب میکنیم؟ آیا مفهوم ارباب از مفهوم امام جایگاه و مقام سیدالشهدا(ع) را بهتر بیان میکند؟
امام حسین(ع) به عاشق و خاطرخواه و بنده و نوکر و دیوانه و مجنون و مست و خمار و سگ و کفتر نیازى ندارد. امام(ع) یاریکننده و فریادرس میطلبد. فریادى که در شور و غوغاى چنین مجالسى شنیده نمیشود و بیپاسخ میماند.
مجالسى که باید آزادگى و شهادت و ظلمستیزى امام(ع) را مجسم سازد، تصویرگر لب لعل و نرگس شهلا و ابروان کمال یار است. مجالسى که باید ظلم بنیامیه بر حسین(ع) و خاندانش را بازگو کند، نمایشگر حاجات و آمال و آرزوهاى شاعرو نوحهخوان است:
وقتى چشام روى هم بسته میشه
وقتى دلم از زمونه خسته میشه
چشمامو دریا میکنم
عقدههامو وا میکنم
یاد قدیما میکنم، یادش بهخیر
با بچههاى کوچهمون
با چادراى مادرامون گوشه یک پیادهرو
یاد محرم کرده بودیم تکیه علم کرده بودیم
همه پیرن مشکى به تن سینه و زنجیر میزنن
یک قلب کوچیک تو سینه مست و خریدار حسین
***
عشق و عاشقیاى که مفهوم کلیشهاى بسیارى از اشعار عاشورایى امروزى است، یک عشق حقیقى نیست؛ بلکه نوعى عشق تینایجرى و بازارى است که همراه با نوعى رقص پا و آهنگ پاپ اجرا میشود، اینگونه اشعار با اندکى تغییر اشعار خوبى براى یک خواننده لسآنجلسى خواهد بود. همچنان که آنها را هم در عزا و هم در مولودیخوانى میخوانند. در واقع هیچ تفاوتى در عزادارى و مولودیخوانى دیده نمیشود، جز اینکه در یکى سینه میزنند و در دیگرى دست. این به معناى غلبه صورت بر معناست که از آن جمله کاهش رغبت نسبت به سخنرانى در برابر نوحهسرایى و سینهزنى است. اکنون مجالس عزادارى نه با سخنران که با مداح آن شناخته میشود. جوانان بهویژه به مجالسى رغبت دارند که مداح محبوبشان اجراى برنامه دارد. اجراى برنامه مفهوم دقیقى است. مداحان امروزى غالباً بر روى سن رفته و با حرکات مختلفى که از خود نشان میدهند، به اجراى مداحى میپردازند. ظاهراً مدل لباس و ریش برخى مداحان نیز به صورت مد درآمده است. بدینسان فرایند زمینهزدایى از نهضت عاشورا به تکامل میرسد. پس از تبدیل مکتب حسینى به دربار و میکده و خانقاه، حال باید افتتاح بازار حسینى را اعلام کنیم. شما میتوانید به این بازار بروید و از جدیدترین کاستها و از مدلهاى جدید لباس و ریش و تسبیح آگاه شوید. بیشک ظهور مداح دیجیها به رونق این بازار خواهد افزود.
امام حسین(ع) در کربلا شهید شد و ما امروز نهضت او را مثله میکنیم. نهضت عاشورا در مجالس امروزى از اول محرم آغاز میشود و هم محرم با شام غریبان به پایان میرسد. نه پیشینهاى دارد و نه پیامدی. آیا امام حسین(ع) خود، خاندان و فرزندانش را به قتلگاه آورد تا ما فقط اشک بریزیم و از چشم و ابروى او سخن بگوییم و بهترین خواستهمان این باشد که در بینالحرمین آنقدر سینه بزنیم تا بمیریم؟
آخر یه روز حاجتمو ازت میگیرم
میام تو بینالحرمین برات میمیرم
هر زمانى که حادثه مسجد ارگ اتفاق میافتد، نوحه سر دهیم که:
دیدى آخر حاجتمو ازت گرفتم
میون خیمه غمش آتش گرفتم
امام حسین(ع) در وصیتنامه خود هدف قیام را اصلاح جامعه و امر به معروف و نهى از منکر اعلام کردند؛ اما ما هنوز معناى امر به معروف و نهى از منکر را نمیدانیم. سیدالشهدا(ع) حدود ده سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند؛ اما چرا فقط هفتاد و دو نفر نداى او را لبیک گفتند. بیتردید شیعیان زیادى بودند که آن حضرت را دوست میداشتند؛ اما تنها دوست داشتن کافى نبود. عبدالله بن عمر نیز بر حسین(ع) گریست؛ اما به یارى او برنخاست. امام حسین(ع) دو سال (و یا یک سال) قبل از مرگ معاویه خطبه مهمى را براى خواص در منا بیان میکند که اگر در آن زمان مردم به امام زمان خود معرفت میداشتند، هیچگاه لازم نمیشد تا حسین(ع) خون دهد که امت به خواب رفته او بیدار شود. امام(ع) در این خطبه خواص شیعیان خود را مورد خطاب قرار میدهد و امروزه نیز خواص جامعه ما و از جمله شاعران و مداحان نهضت عاشورا مشمول این خطاب هستند. امام(ع) خواص را اینگونه مورد عتاب قرار میدهد که «به حق ائمه بیاعتنایى کردید، حق ناتوانان را تباه ساختید؛ ولى آنچه را که حق خود میپنداشتید، طلبکار شدید. نه مالى هزنیه کردید و نه جانى را براى آفریدگار آن به مخاطره افکندید و نه به خاطر خدا با گروهى از مردم از در دشمنى درآمدید. شما از خداوند طمع بهشت او، همجوارى رسولانش و امان از عذابش را دارید؟! میبینید که پیمانهاى الهى نقض گردیده و هراسناک نمیشوید؛ ولى از براى پیمانهاى پدرانتان میهراسید. حال آنکه پیمان رسول خدا(ص) شکسته شده و نابینایان و گنگان و زمینگیران رها شدند. نه دل میسوزانید و نه درخور جایگاهتان رفتار میکنید و نه آنکه را چنین میکند، یارى میرسانید. بلکه با چربزبانى و سازشکارى نزد ستمگران خود را آسوده میسازید. اینها همه چیزهایى است که خداوند شما را به بازداشتن او و بازایستادن از آن فرمان میدهد و شما از آن غافلید.»
سخنان امام(ع) به خوبى وضعیت جامعه اسلامى را در عهد آن حضرت(ع) بیان میکند. هنگامى که خواص جامعه نسبت به بیعدالتیها و مفاسد جامعه سکوت اختیار کنند و درخور جایگاهشان رفتار نکنند و به امام زمان خود معرفت و شناخت نداشته باشند و لذا حق آنان را ادا ننمایند، حادثه کربلا اتفاق خواهد افتاد. حفظ دین، اصلاح جامعه اسلامى و امر به معروف و نهى از منکر اهداف قیام عاشورا بودند. این اهداف بایستى در اشعار و نوحههاى عاشورایى حضور داشته باشند. از سوى دیگر نهضت عاشورا الهامبخش آزادگى و شهادت و ظلمستیزى است. همچنان که نهضت عاشورا از اول محرم آغاز نمیشود در دهم محرم نیز پایان نمییابد. مکتب حسینى ثمرات زیادى داشته است، انقلاب اسلامى خود از ثمرات این نهضت است و شهدا و جانبازان هشت سال دفاع مقدس درسآموزان این مکتب هستند. چگونه است که براى حادثهاى چون حادثه مسجد ارگ به سرعت نوحه ساخته میشود و در مجالس عزادارى خوانده میشود، اما بزرگترین انقلاب قرن و هشت سال حماسه حسینى هیچ حضورى در اشعار و نوحههاى عاشورایى ندارد. در پایان اشعار و نوحههایى نسبتاً مناسب که میتواند در این زمینه راهگشا باشد، ذکر میشود تا مجالس عزادارى ما همچنان که به نام حسین(ع) است، در خدمت اهداف و آرمانهاى نهضت عاشورا نیز باشد:
شمشیر کجم راست کند قامت دین را
تطهیر کند خون دلم دین مبین را
طاغوت بیالوده زمین را ز فسادش
از جور و ستم پاک کنم روى زمین را
هرگز ننهم دست، من از قبضه شمشیر
چون برگ بریزم به زمین دشمن دین را
غوغا شود امروز در این عرصه پیکار
پایین کشم از تخت ریاکار لعین را
از نسل على هستم و هرگز نهراسم
خشنود نمایم ز خود آن عرشنشین را
***
گر حسین بن على شش ماهه قربان میکند
کاخ بیداد و ستم از ریشه ویران میکند
از قیام کربلا میکند محشر به پا
اى اهل ایمان این است فرمان
بایست جنگید با ظلم و طغیان
گرچه عباس دلاور در نبرد کربلا
میشود در راه قرآن دستش از پیکر جدا
از قیام کربلا میکند محشر به پا
اى اهل ایمان این است زمان
بایست جنگید با ظلم و طغیان
***
امروز که روزِ آقایى عشق است
عزت مدینه، ذلت دمشق است
این قیامت کبرى ست
یا قیام عاشوراست
اى حسین عطشان
آفتاب دین را به خضوع است
بدترین غروب و بهترین طلوع است
بشکفتن ارزشهات
روز محو لغزشهاست
از جوشش خونها، پر زند شفاعت
در خانه دلها، در زند شفاعت
تا که را شود شامل
همچو حر دریا دل
اى حسین عطشان
در خون شهیدان، انفجار نور است
گرچه نقش آنان، پایان ستور است
سینههاى بشکسته
ره به دشمنان بسته
اى حسین عطشان
اسلام یزیدى محکوم زوال است
آیین حسینی، معراج کمال است
طفل بیگناه او
بهترین گواه او
این حسین عطشان
***
اى اسیر داغ تو تا ابد جانها
اى به نامت سرفراز، نسل انسانها
اى شهید کربلا کشته راه خدا یا حسین یا حسین
چون تو، کس قربان نشد در ره داور
کرده ایثار خدا اصغر و اکبر
شد تن خونین تو عزت و آیین تو
تو سرت بر نیزهها مشعل ایمان
در اسارت ماندهاند عترت قرآن
شد سرت آیات نور گه به نی، گاهى تنور
یا حسین آزادگان دل به تو بستند
رهروان راه حق بر تو پیوستند
نهضت حق راه تو عقش را درگاه تو
خط نسل انقلاب، امتداد توست
شیعه آرى زنده است تا به یاد توست
اى عزیز فاطمه رهنماى ما همه
منبع: مجله سوره شماره 16