چراامام حسین (ع) با این که می دانست کشته می شود فرزندانش اسیر می شوند به طرف جنگ رفت چرا صبر نکرد که یاران بیشتری جمع کند بعد به جنگ برود او که شنیده بود مسلم شهید شده چرا باز به راهش ادامه داد؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مرکز
امام حسین و سائر امامان در امور زندگی و متعارف، مانند جنگ و صلح، مبارزه و مسافرت از علم غیب خود استفاده نمی‌کنند. آنان مانند دیگران، اگر بیمار بشوند، دوا می‌خورند، گرسنه می‌شوند، غذا می‌خورند، خسته می‌شوند، استراحت می‌کنند، مسافرت می‌کنند. ممکن است در ضمن مسافرت دچار مشکل شوند.
امام حسین(ع) حضرت مسلم را به عنوان نماینده خود به کوفه می‌فرستد تا از اوضاع مردم کوفه به او خبر بدهد، مسلم را در کوفه به شهادت می‌رسانند. تمام این کارها، بر اساس روال معمول بین مردم انجام می‌شود. امام ملزم نبود که بر اساس علم غیب از خیانت مردم کوفه آگاه شود و ‌به ‌آن سمت حرکت نکند.
کارهای امامان در امور دنیوی، مانند دیگران است تا عمل آنان بتواند الگو و اسوه و سرمشق دیگران قرار گیرد . استفاده از علم غیب برای رهاندن خود و بستگان از خطر و جلب منافع و سود برای خود، نمی تواند آن ها را الگوی دیگران قرار دهد.
اگر فلسفه قیام حسینی خوب درک شود، پاسخ روشنی به دست خواهد آمد. امر به معروف و نهی از منکر یکی از اصول عملی اسلام است ، که از مهم ترین و عالی ترین واجبات اسلامی است. درباره عظمت این دو وظیفه مهم، به تعبیری رساتر و کامل تر از آن چه در قرآن کریم و کلمات اهل بیت و اماما ن معصوم(ع) آمده است،‌دست نمی‌یابیم.
قرآن می‌فرماید: «کنتم خیر امة اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون بالله؛(1) مسلمانان بهترین امتی هستید (یا بودید) که خدا برای مردم جهان نمایان فرمود، زیرا امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید و ایمان به خدا دارید».
پیشوای یکتاپرستان حضرت علی (ع) می‌فرماید: «و ما أعمال البرّ کلّها و الجهاد فی سبیل الله عند الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر إلا کنفثة فی بحر لجیّ؛ (2) تمام کارهای نیک و (حتی) جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر، همچون آب دهان در برابر دریای پهناور است».
حضرت صادق(ع) فرمود: «إن الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء فریضة‌ عظیمة بها تقام الفرائض و...؛ امر به معروف از منکر، روش پیامبران و شیوه صالحان و فریضه بزرگ الهی است، که سایر واجبات به وسیله آن بر پا می‌شوند».(3)
همان گونه که سایر واجبات اسلامی، با وجود شرایطی بر انسان واجب می‌شوند، وجوب امر به معروف و نهی از منکر نیز شرایطی دارد. امر به معروف و نهی از منکر با وجود چهار شرط بر انسان واجب می‌شود:
أ ) علم و آگاهی به معروف و منکر.
ب) احتمال اثر کردن امر یا نهی.
ج) اصرار داشتن مرتکب معصیت بر تکرار و استمرار گناه.
د) ضرر و مفسده‌ای متوجه مال، آبرو و جان آمر و ناهی و یا یکی از مؤمنان نشود.(4)
فقها در توضیح شرط چهار (عدم ضرر و مفسده) می‌فرمایند: واجبات و منهیات الهی از نظر درجه اهمیت یکسان نیستند. بعضی از معروف‌ها و منکر‌ها از نظر شارع مقدس اسلام به اندازه‌ای با اهمیت است که برای حفظ آن واجب، یا نهی از آن منکر، باید بذل جان کرد، ولی در برخی موارد حفظ جان بر وجوب امر به معروف و نهی از منکر مقدّم است.
این که در کدام مورد امر به معروف و نهی از منکر باید تا حد بذل جان پیش رفت و در کدام مورد باید حفظ مال، آبرو، و جان را مقدم داشت، بستگی به موضوع امر به معروف و نهی از منکر دارد. اگر موضوع از احکام جزئی و در سطح محدود، باشد،‌ حفظ مال، آبرو و جان مقدّم است. اما اگر موضوع در درجة بالای اهمیت است ،باید امر به معروف و نهی از منکر کرد، گرچه انسان در این راه کشته شود.
شهید مطهری می‌فرماید:
ارزش امر به معروف و نهی از منکر بالاتر از این‌ها است. البته با توجه به موردش. ببین امر به معروف و نهی از منکر را برای چه می‌خواهی بکنی؟ در چه موضوعی می‌خواهی امر به معروف و نهی از منکر کنی؟ یک وقت موضوع کوچکی است،‌مثلاً کسی کوچه را کثیف می‌کند، پوست خربزه را می‌اندازد در کوچه،‌ این جا باید نهی از منکر کنید،‌ حال اگر بدانید اگر او را نهی کنید، ‌یک فحش ناموس به شما می‌دهد، این کار این قدر ارزش ندارد که یک فحش ناموسی بشنوید.
یک وقت هست موضوعی است که اسلام برای آن اهمیتی بالاتر از جان و مال و حیثیت انسان قائل است. می‌بینید قرآن به خطر افتاده است، ‌اصول قرآنی به خطر افتاده است، ‌آیا این جا می‌گویی: امر به معروف نکن،‌نهی از منکر نکن، که اگر این را بگویم،‌جانم، آبرویم، در خطر است؟ اجتماع نمی‌پسندد. و...».
شهید مطهری با نقل این مطالب، آن را به شدت رد می‌کند.
امام خمینی(ره) می‌فرماید: «اگر معروف و منکر از موضوعاتی باشد که از نظر اسلام بسیار مهم است و امر به معروف و نهی از منکر در چنین موضوعی، متوقف بر بذل جان باشد، بذل جان واجب است».(5)
امام حسین(ع) نیز در چنین موقعیتی بودند و «معروف» اصل اسلام و سنت پیامبر بود که در حال از بین رفتن یا تحریف بود.
حضرت اباعبدالله الحسین(ع) دیدند اگر در آن برهه از زمان و در آن اوضاع خاصی که بر جامعه اسلامی حاکم بود، امر به معروف و نهی از منکر نکند، اصل اسلام در خطر است و فاتحه اسلام خوانده می‌شود؛ نیز زحماتی که جدّ بزرگوارش برای اسلام کشیده و جان فشانی شهیدانی که خونشان را در راه اسلام نثار کردند، در معرض بی اثر شدن است. از این رو بر خود لازم دانست که قیام کند،‌گرچه جان خود و بستگانش را در این راه فدا کند.
یک روز پیش از حرکت امام حسین(ع) از مدینه به طرف مکه مروان بن حکم حضرت را در کوچه دید و گفت: یا اباعبدالله! تو را نصیحت می‌کنم به این که با یزید بیعت کنی که خیر دین و دنیایت در بیعت با یزید است. حضرت در پاسخ فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و علی الأسلام السلام اذ قد بلیت الأمة براع مثل یزید؛ وقتی فردی مانند یزید حاکم امت اسلام باشد ، فاتحه اسلام خوانده است.(6)
بنابراین معلوم است که در آن زمان و موقعیت، اساس اسلام در خطر بود. حضرت در جای دیگر فرمود:
«ألا ترون أنّ الحق لا یُعمَل به و أنّ الباطل لا یتناهی عنه،‌لیرغب المؤمن فی لقاء اله محقا؛
آیا نمی‌بیند به حق عمل نمی‌شود؟ آیا نمی‌بیند قوانین الهی پایمال می‌شود؟ آیا نمی‌بیند این همه مفاسد پیدا شده و احدی نهی نمی‌کند؟ در چنین اوضاعی، مؤمن باید از جان خود بگذرد و لقای پروردگار را در نظر بگیرد».(7)
در نتیجه عمل حضرت مصداق عملی امر به معروف و نهی از منکر بود . در نتیجه بخشی آن نیاز به آن همه جان فشانی و سختی وجود داشت ، به علاوه این عمل عین تکلیف حضرت محسوب می شد . در نتیجه تلاش در این مسیر به هلاکت انداختن خود به حساب نمی آید ، همان گونه که جهاد به عنوان یک تکلیف دینی منافاتی با آیه مورد نظر ندارد .برای اطلاع از این مسئله به منبع ذیل مراجعه شود(8) . در باره علم غیب امام معصوم گفت:
اولیا و ائمه معصومین(ع) از جانب الهی و با آگاهی دادن خداوند از غیب (علم لدنی) به برخی پدیده‏ها قبل از به وجود آمدن علم پیدا می کنند . از حوادث آینده آگاه بوده، در برخی موارد به عنوان معجزه به مردم اعلام کرده‏اند؛ هم چنین به علم خاصی از جانب خداوند از حوادث گذشته آگاهی دارند، مانند نحوه آفرینش آدم و حوا و حوادث زمان پیامبران.
درباره علم ائمه(ع) مباحثی فراوان قابل طرح است که در این جا به چند روایت در این ارتباط اشاره می شود. امام صادق(ع) فرمود: «إنّ الامام إذا شاء أن یعلم اُعلم؛ امام هر گاه بخواهد بداند، آگاه و دانا می شود».(9)
در روایت دیگر آمده که: «إذا أراد الامام أن یعلم شیئاً أعلمه الله ذلک؛ هر گاه امام بخواهد شیء را بداند ، خداوند او را آگاه می سازد».(10)
از امام صادق(ع) نقل شده : «انّی لأعلم ما فی السموات وما فی الأرض و أعلم ما فی الجنّه و أعلم ما فی النار و أعلم ما کان و ما یکون؛ آنچه در آسمان و زمین و بهشت و دوزخ است، می دانم . به آنچه بوده و بعد به وجود می آید ، علم دارم».(11)
طبق برخی روایات ، علومی وجود دارد که تنها به ذات احدیت اختصاص دارد . اگر منظور از علم ما کان و مایکون تمام علوم و دانش های هستی باشد ، طبق این گونه روایات نمی توان به امام یا پیامبر یا هر موجودی غیر از ذات احدیت نسبت داد . اما در این باره اینکه علی رغم علم امام حسین چرا به کربلا رفت باید گفت:
اولاً: امام حسین بعد از امیر مؤمنان(ع) و برادرش امام حسن مجتبى(ع) وصی و جانشین پیامبر و امام معصوم است . ما احکام دین و قوانین شریعت از جمله شرایط امر به معروف و نهی از منکر را از کلمات و رفتار او می‌آموزیم . او خود عالم به وظایف الهی و آگاه از شرایط نهی از منکر بوده است. او با علم لدنی به خوبی می‌دانست که چگونه در آن شرایط عمل کند.
دوم: منکری که امام حسین(ع) برای نهی از آن قیام کرد ،غیر از اموری است که در کتاب‌های فقهی آمده و مربوط به عملکرد خلاف شرع برخی افراد است، چون یزید برای نابودی اسلام اقدام کرد . امام حسین(ع) از چنین منکری نهی کرد . همه انبیا(ع) برای نهی از چنین منکراتی جهاد کرده‌اند . چه بسا در همین راه شهید شده‌اند. پیامبر اسلام(ص) برای تحقق اسلام و حفظ دین خدا چندین جنگ خونین انجام داد . در مقابل کسانی که جلو برقراری دین اسلام را می‌گرفتند ،ایستاد و جهاد نمود.
سوم: علل و عوامل متعدد در شکل‌گیری نهضت امام حسین(ع) نقش داشته و تنها یکی از عوامل آن نهی از منکر بوده است . در شکل‌گیری این قیام غیر نهی از منکر، عوامل زیر هر کدام به نحوی نقش داشته است:
1ـ یزید بعد از به قدرت رسیدن به استاندار مدینه نامه نوشت که از حسین(ع) برای او بیعت بگیرد . اگر بیعت نکرد، او را به قتل برساند. پس اگر امام قیام نمی‌کرد ،باز در خطر بود . خون او این تأثیر که بقای اسلام را برای همیشه تأمین کند، نمی‌داشت.
2ـ مردم کوفه برای امام نامه نوشتند . اگر امام به دعوت آن ها پاسخ مثبت نمی‌داد، حجت بر آنها تمام نبود . امام حسین(ع) به عنوان امام زمان آن عصر وظیفه داشت برای رهبری قیام کند و به سوی عراق بیاید و سفیر خود را بدان جا فرستد تا حجت بر آن ها تمام گردد و عذری در قیامت نداشته باشند.
3ـ مهم‌ترین عامل که آن را علت کامل و یا علت تکمیل کننده سایر عوامل تلقی کرد ، همان است که در زیارت نورانی اربعین آمده:
«وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة وحیرة الضلالة؛(12) جانش را در راه تو فدا کرد تا بندگانت را از نادانی و حیرت گمراهی نجات دهد».
بنابر این اساس قیام امام برای نجات مردم از جهالت نوین و گمراهی جدید بود که به نام دین و خلیفه مسلمانان می‌خواست از سوی یزید اجرا شود. حضرت با قیام خود حقایق را روشن ساخت . برای ابد روشن نمود که جهالت نوین یزیدی ربطی به دین ندارد . نباید نفاق در لباس دین مردم را به حقایق آسمانی بدبین کند.
در کتاب «جلوه‌های عرفانی نهضت حسینی» درباره عوامل قیام امام حسین(ع) به تفصیل بحث شده است.
پی‌نوشت‌ها:
1. آل عمران(3) آیه 109.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار‌.
3. وسائل الشیعه، ج11، ص 395،نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، بی تا.
4. شهید مطهری، مجموعه آثار، ج17، ص 267،نشر صدرا ،1378 ش.
5. امام خمینی، تحریرالوسیله، ج1، ص 472،نشر آثار امام خمینی، 1379 ش.
6. اعیان الشیعه، ج2، ص 402،دارالاحیا لتراث العربی، بیروت ،بی تا.
7. بحارالانوار،‌ج42، ص 192،نشر دارالاحیا التراث العربی، بیروت ،1403 ق
8.جلوه های عرفانی نهضت حسینی ،نشر بوستان کتاب، قم، 1387 ش
9. اصول کافی، ج 1، کتاب الحجه، ص 258، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران ـ 1388ق.
10. همان.
11. همان، ص 261.
12. مفاتیح الجنان، ص 775.