سلام
شفاعت ائمه شامل چه کسانی میشود؟
ایا ممکن کسی در تمام عمر کار خیری انجام نداده باشد ولی فقط بخاطر گریه که برای عذای امام حسین(ع)کرده است مورد شفاعت قرار بگیرد؟
شفاعت سبب نمیشود که انسان طمع کند و با تکیه به شفاعت ائمه(ع) دست به کار خیر و عمل صالحی نزند؟
از انجا که در روایات امده ائمه فوج فوج مسلمین را مورد شفاعت قرار میدهند پس گناهکاران نیز میتوانند به شفاعت ائمه امیدوار باشند و با توجه به این مسئله به زندگی همراه با فراموشی خدا و روز قیامت و حسابرسی خودشان ادامه داده و با شفاعت ائمه به بهشت را پیدا کنند؟
ایااین موضوع با انصاف و عدالت الهی منافات ندارد؟ دو انسان با اعمالی کاملا متفاوت از یکدیگر هر دو به بهشت خدا بروند؟

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
واژه شفاعت از ماده شفع و در مقابل وتر است. شخصی که متوسل به شفیع می‌شود، به دلیل این که توان و نیرویش را برای رسیدن به کمال مطلوب کافی نمی‌داند، نیروی خود را با نیروی شفیع پیوند می‌زند تا از این راه به آنچه که می‌خواهد دست یابد. شفاعت در مواردی مؤثر است که زمینه و استعداد همراهی وجود داشته باشد.
بنابر این شفیع به منزلة بال دوم برای کسی است که دارای یک بال است . با کمک شفیع، بال دیگری برای پرواز می‌یابد، در کلمات امیر مؤمنان آمده است:
«الشیفیع جناح الطالب»؛(1) بنابر این کسانی که در ظلمت کامل قرار دارند، زمینه‌ای برای شفاعت در آن ها وجود ندارد و از شفاعت شافعان محروم خواهند بود.
بزرگان معتقدند که هدایت‌پذیری و حرکت در مسیر ولایت ،تأمین کننده شفاعت در عالم آخرت است . اگر کسی در دنیا از هدایت بی‌نصیب باشد، در آخرت نیز از شفاعت بی‌نصیب خواهد بود.
شفاعت گرچه حقیقتی غیر قابل انکار است و بدون تردید عده‌ای از شفاعت بهره‌مند می‌شوند، اما بذر هدایت دنیوی در آخرت به صورت شفاعت شکوفه می‌زند . توقع شفاعت از سوی کسی که در دنیا بذر هدایت را دریافت نکرده ، در آخرت درست مثل کشاورزی است که بدون پاشیدن بذر توقع محصول داشته باشد.(2)
کسانى که داراى بینش و عقائد فکرى و رهبرى صحیح باشند و تنها در عمل دچار لغزش هایى شده باشند، مشمول شفاعت شافعان مى‏شوند. قرآن مى‏فرماید:
«لایَملِکُونُ الشَّفاعَةَ الاّ مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحمنِ عَهداً» (3) تنها کسانى از شفاعت بهره‏مند مى‏شوند که میان خود و خدا پیمانى داشته باشند . خدا و اولیاى او و راه آنان را قلباً پذیرفته باشند.
امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏فرماید: «اِستَجِیبُوا الاَنبیاءَ وَ سَلِّمُوا بِاَمرِهِم وَ اعْمَلوا بِطاعَتِهِم تَدخُلُوا فِى شَفاعَتِهِم؛ (4)دعوت و نداى پیامبران گرامى را بپذیرید . نسبت به فرمان‏هاى آن بزرگواران تسلیم باشید . عمل شما طبق دستور و فرمان آنان باشيد تا مشمول شفاعت آنان گرديد».
آرى، کسانى که در دنیا از اولیاى خدا و علماى ربّانى پیروى کرده باشند، در آن روز هم مى‏توانند از آنان بهره گیرند و مشمول شفاعت آن بزرگواران باشند، یعنى باید بذر شفاعت را در دنیا کاشت تا در آخرت برداشت کرد.
شفاعت در روز رستاخیز بی حساب و بی قید و شرط نیست بلکه برنامه دقیقی دارد، هم در مورد شفاعت شونده و هم در مورد نوع جرمی که فرد گنهکار مرتکب گردیده ؛ تا استحقاق و شایستگی در افراد برای شفاعت کردن و شفاعت شدن وجود نداشته باشد، شفاعت معنا نخواهد داشت. از این رو طبق آیات قرآن کریم شفاعت شامل حال افرادی می‌گردد که راه حق را با تلاش و کوشش پیموده اند، ولی ممکن است در این مسیر گرفتار لغزش هایی شده باشند که موجب یأس و ناامیدی در آنان گردد . در نتیجه از ادامه راه حق باز مانند.
در منطق قرآن و اسلام، شفاعت به عنوان نیرویی محرک، انسان ها را ترغیب می‌کند تا از ادامه راه حق مأیوس نگردند . به مؤمن گنهکار نوید می‌دهد که اگر لغزشی از شما سر زد، شفیعانی هستند که به اجازه خداوند رحمان شما را شفاعت کنند.
امام کاظم (ع) از امام علی (ع) نقل می‌فرماید که پیامبر(ص) فرمود :
" شفاعت برای کسانی است که گناهان کبیره مرتکب می‌گردند" آن گاه امام کاظم علیه السلام در توضیح مطلب می‌فرماید:
" هر فرد با ایمانی که مرتکب گناهی می‌شود، طبعاٌ پشیمان خواهد شد . پیامبر فرموده پشیمانی از گناه، توبه است . کسی که پشیمان نگردد، مؤمن واقعی نیست . شفاعت برای او نخواهد بود . عمل او ظلم است . خداوند می‌فرماید ظالمان دوست و شفاعت کننده ای ندارند. " (5 )
بزرگان معتقدند که هدایت‌پذیری و حرکت در مسیر ولایت ،تأمین کننده شفاعت در عالم آخرت است . اگر کسی در دنیا از هدایت بی‌نصیب باشد، در آخرت نیز از شفاعت بی‌نصیب خواهد بود.
عارف بی‌بدیل معاصر امام خمینی(ره) در این خصوص سخنی شنیدنی دارد :
« شفاعت در آن عالم امر جزافی نیست و از روی تناسب یعنی شافع و مشفوع له است. از این جهت کسانی که از نور توحید و ولایت بی‌بهره‌اند ، ممکن نیست به نور شفاعت نایل شوند و اهل معاصی نیز اگر کدورت معاصی آن ها را زیاد فرا گرفته باشد ،ممکن است پس از مدت‌ها مدیدی به شفاعت نایل شوند، بنابر این باید به فکر اصلاح خود باشیم و با انوار اطاعت و مودّت اولیا(ع)خود را متناسب با آن ها کنیم تا مورد شفاعت آن ها شویم و نور شفاعت آن ها با نورانیت اطاعت ما شفع و جذبه روحانیت آن ها ما را مجذوب کند » .(6)
بنا بر این اگر شفاعت به معنای پارتی بازی و دور زدن قانون و فرار از قانون و حاکمیت خدا تلقی شود، غلط است و با توحید و عدالت خدا منافات دارد. اما شفاعت به معنای ساز و کار قانونمندی که خدا قرار داده و همگان را به بهره مندی از این ساز و کار فرا خوانده ،نه مخالف توحید است و نه مخالف عدالت، بلکه مظهر لطف و رحمت خداوند نسبت به بندگان است.
اگر شفاعت به معنای وسیله ای باشد که به وساطت آن بتوان از نفوذ حکم خدا جلوگیری کرد ، این پارتی بازی و شرک است که تنها در اجتماعات بشری ممکن است، نه در درگاه خدا. یعنی اگر کسی شفاعت را این گونه تصور کند که در کنار دستگاه خدا ، دستگاه دیگری است با قانون دیگر که گناهکار می تواند بدون توبه و عمل صالح فقط با توسل به صاحب آن دستگاه -مثلا امام حسین - و گریه و زاری برای مظلومیت او ، از عذاب نجات یابد و کسب رضای امام با گریه کافی است و ایمان و توبه و عمل و...، لازم نیست ؛ چنین شفاعتی نادرست و بر خلاف عدل الهی است.
اگر بر اساس شفاعت عده ای به بهشت می روند ، خلاف عدل نیست، زیرا اولا درجات این عده با سایر بهشتیان متفاوت است. ثانیا رفتن این عده به بهشت باعث کاستی در دگر بهشتیان نمی شود .
اگر شفاعت به معنای درست، آن گونه که بیان شد تلقی شود، نه تنها باعث سستی انسان در انجام اعمال صالح نمی شود بلکه سبب تشويق او در کار های نیک از جمله ولایت مداری می شود .
در کنار همه این ها نباید ارزش و اهمیت گریه بر اباعبدالله را کم دانست و گمان کرد که هر فرد گنهکاری این توفیق را به دست می آورد ؛ در واقع هر چند ظاهر اشک ریختن بر آن حضرت ساده و عادی است ، اما هم نصیب هر فردی نمی شود و هم اثر بخشی آن کم و ساده نیست . همان طور که با توبه همه گناهان انسان محو و شسته می شود ،با گریه بر سید مظلوما ن نیز ممکن است گناهان او آمرزیده شود به خصوص آن که گریه بر امام مظلوم در واقع نوعی توبه و اظهار همراهی و همدلی با حق و حقیقت، همراه با توسل است .

پی‌نوشت‌ها:
1. نهج البلاغه، حکمت 63.
2. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، ص 191، نشر مؤسسه آثار امام، 1387ش.
3 . مریم(19)آیه 87.
4. تفسیر برهان، ج 3، ص 57، نشر موسسیه البعثت بیروت 1419 ق.
5.همان.
6. شرح جنود عقل و جهل، ص 374، نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1377ش.