سلام
الف: در قرآن خواندم که خداوند گناهانی که بنده از روی نادانی انجام می دهد را می بخشد
با این حساب تکلیف گناهانی که به اراده خودمان انجام پذیرفته چیست؟

ب: آیه یک سوره تحریم که خطاب به پیامبر می باشد موضوعش چه بود که خداوند فرمود چرا چیزی که من حلال کردم حرام می کنی؟ لطفا درمورد اینها توضیح مفصل و جامعی بفرمایید
ممنون از لطفتون

پرسش: بخشيده شدن گناهان ندانسته در قرآن شرح : در قرآن خواندم که خداوند گناهاني که بنده از روي ناداني انجام مي دهد مي بخشد .با اين حساب تکليف گناهاني که به اراده خودمان انجام پذيرفته چيست؟
پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز

آيه اي از قرآن که مورد نظر شماست ،قيد جهالت را در توبه شرط كرد و فرمود ه : «اِنَّما التَّوْبَْه عَلي اللهِ لِلَّذِينَ يعْمَلُونَ السُّوءَ بِجِهالةٍ ثُمَّ يتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَاؤُلئِک يتوب الله عَلَيهِمْ وَ کانَ الله عَلِيماً حَکيماً؛(1) پذيرش توبه بر خدا است، نسبت به کساني که از روي جهالت، کار زشت انجام مي‏دهند، آن‏گاه زود توبه مي‏کنند. خدا توبه اينان را مي‏پذيرد و خدا دانا و حکيم است».در آية بالا قيد« بجهاله »به کار رفته، جهل و جهالت دو معني دارد: ندانستن، و عدم علم کامل.
بيش تر اوقات کلمه جاهل و جهالت در مورد دوم به کار مي‏رود که انسان آگاه و دانا است، ولي آگاهي او نسبت به زشتي کار تأثيري در او نمي‏گذارد، بلکه بسان افراد ناآگاه، کارهاي بد را انجام مي‏دهد. امام صادق(ع) در مورد آيات مربوط به جهالت فرمود:
«گناهي است که بندة خدا آن را انجام مي‏دهد .اگر چه از حکم آن آگاه مي‏باشد، ولي آن‏گاه که تصميم مي‏گيرد عمل خلافي را انجام دهد، در واقع جاهل است». حضرت به جريان يوسف (ع) و برادرانش اشاره مي‏کند که قرآن از يوسف ياد مي‏کند که به برادرانش گفت: «هَلْ عَلِمْتُمْ مافَعَلْتُمْ بِيوسُفَ وَ أَخِيه إذ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛(2) آيا به خاطر داريد ستمي را که بر يوسف و برادر او روا داشتيد، در حالي که همگي جاهل بوديد». برادران يوسف همگي زشتي ظلم را درک مي‏کردند، ولي به دليل خود خواهي يا حسادت يا هوي و هوس چنان برخورد کردند که گويي نسبت به زشتي کار خود به کلي ناآگاه بودند».(3)
بنابراين کار زشتي که از روي هوي و هوس انجام گيرد، پس از ندامت و تحقق توبه، قابل بخشش است، ولي عملي که از روي عناد و لجاجت و تکبر از انسان سر زند، مشمول رحمت بيکران الهي نمي‏گردد. زيرا پشيماني از شخص لجوج حاصل نمي‏گردد. البته گاهي اتفاق افتاده ‏ که يک نفر لجوج از عناد خود دست برمي‏دارد و در مقابل حق، سر فرود مي‏آورد، در اين‏ گونه مواقع معلوم مي‏شود که عناد او از روي جهالت بوده ‏است.(4) بنابراين گناهاني که به اراده خودمان انجام مي شود و حتي از بدي آن خبر داريم اگر از روي عناد و لجاجت نباشد و به خاطر هواي نفس باشد با توبه بخشيده مي شود.
پي‌نوشت‌ها:
1. نساء (4) آيه 17.
2. يوسف (12) آيه 89.
3. بحارالأنوار، ج 6، ص 32.
4. ترجمه الميزان، ج 4، ص 390.

پرسش: ب: آيه يک سوره تحريم که خطاب به پيامبر مي باشد موضوعش چه بود که خداوند فرمود چرا چيزي که من حلال کردم حرام مي کني؟
پاسخ:
در مورد شان نزول سوره اختلاف است. بعضي گفته اند که رسول خدا با کنيزش خلوت کرده بود و حفصه ديد . رسول خدا براي اين که به اطلاع عايشه نرساند و غيرت عايشه را تحريک نکند، از او قول گرفت که اگر به کسي نگويد، ماريه بر او حرام باشد يا گفته اند ايشان در منزل يکي از همسرانش با شربتي از عسل پذيرايي مي شد و بعضي ديگر خوش نداشتند که ايشان به همسران ديگر علاقه مند شود. از اين رو کاري کردند که ايشان نوشيدن اين شربت را بر خود حرام کرد و...(1) ولي قدر جامع همه اين است که پيامبر کار حلالي را انجام مي داده و از نعمتي که خدا بر وي حلال کرده ،استفاده مي نموده ، اين کار به دلايلي غير منطقي و از سرخودخواهي و ظلم به مذاق بعضي همسران خوش نمي آمده است و اظهار ناراحتي مي کرده اند.
رسول خدا که سعي بليغ در جلب رضايت همسرانش داشته، با حرام کردن عملي حلال بر خود با قسم، سعي در جلب رضايت آنان داشته،خدا ظلم همسران در حق رسولش را نپسنديده و به دفاع از رسولش برخاسته ، او را امر کرده که کفاره قسم بدهد و از حلال خدا استفاده کند.
بنا بر اين آنچه پيامبر انجام داد و در پي آن سوره تحريم نازل شد ، قسم بر ترک حلال براي جلب رضاي همسرانش بود. ايشان عملا حلالي را بر خود حرام کرد، نه به عنوان عبادت و بندگي و براي جلب رضاي خدا( آن گونه که بعضي مؤمنان داغ انجام دادند و آيه 87 مائده نازل شد و کارشان را محکوم کرد .تجاوزگري به حريم تشريع که مختص خداست، ناميد). بلکه حلال را با قسم بر خود حرام کرد تا همسران را راضي کند . خداوند اين مشقت و محروميت را بر ايشان روا ندانست . پايبندي به اين قسم را لازم نشمرد . راه نجات از اين قسم را با دادن کفاره قسم به ايشان نماياند . وعده داد که پيامدهاي ناگواري که براي اين شکستن قسم ممکن است تصور شود. جبران و تدارک خواهد نمود.
بنا بر اين نهي در اين جا نهي ارشادي است، نه نهي مولوي . کاري که انجام شده بود ،گناه نبود. بلکه اقدامي بود که پيآمدهاي سخت براي پيامبر داشت و او را از حلالي محروم مي نمود.
به آيه مربوط به کار رسول خدا توجه کنيد:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغي‏ مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ؛(2)
اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده، به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى‏كنى؟! خداوند آمرزنده و رحيم است.
اين که از رسول خدا هم با عنوان "النبي" ياد مي کند، براي اين است که ايشان را اکرام کرده باشد . خطاب نسبت به ايشان، خطاب از سر دلسوزي و براي رعايت جانب ايشان و در حقيقت براي توبيخ همسراني است که با ايشان به نحوي سختگيرانه و ظالمانه برخورد مي کردند. ايشان براي جلب رضايت آنان بر خود سخت گرفت .با قسم، حلال خدا را بر خود عملا حرام کرد تا آنان را راضي سازد. (3)
آيات بعد نيز شاهد آن است که زنان حضرت در حق ايشان ظالم و سخت گير بوده،ايشان مي خواسته با محروم کردن خود از بعض حقوقش، رضايت آنان را کسب کند .خدا در صدد دفاع از ايشان در مقابل آنان برآمده و با نهي از اين اقدام، آنان را توبيخ کرده است.
اين خطاب شبيه خطاب در آيه زير است:
عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذينَ صَدَقُوا وَ تَعْلَمَ الْكاذِبينَ؛(4)
خداوند تو را بخشيد ! چرا پيش از آنكه راستگويان و دروغگويان را بشناسى، به آن ها اجازه دادى؟! (خوب بود صبر مى‏كردى، تا هر دو گروه خود را نشان دهند!)
در اين جا گر چه به ظاهر توبيخ پيامبر است، ولي در واقع توبيخ منافقان است که براي توجيه فرار خود از جبهه مي خواستند ظاهر اجازه گرفتن به آن بدهند.
تحريمي که گناه عظيم و تجاوز به حدود تشريع است، تحريم عملي حلال خدا به عنوان عبادت و براي کسب رضاي خداست . اقدام پيامبر اصلا اين گونه نبود. در اين جا گر چه ظاهر آيه نهي و توبيخ پيامبر است. ولي در واقع براي دفاع از پيامبر و رعايت جانب او و توبيخ همسران ظالم اوست . از پيامبر اقدام خلاف شرعي سر نزده تا با عصمت ايشان منافات داشته باشد.
پي نوشت ها:
1. اسباب النزول، واحدي، 459-462.
2. تحريم(66)آيه1.
3. البحر المحيط، ج10،ص207.
4. توبه(9)آيه43.