سؤال26: همراه بردن ابوبکر و در معرض خطر گذاشتن علی، فضیلت و ارزش زنده ماندن او. را نشان میدهد.

سؤال26
وقتی پیامبر از مکه مهاجرت کرد، ابوبکر را همراه خود برد و او را نجات داد و از طرفی علی را در معرض خطر نابودی قرار داد، سؤال اینجاست که کدام یک سزاوارتر است که خاری به پایش نخلد و در معرض مرگ قرار نگیرد؟ و اگر بگویید علی میدانست که کشته نمی شود، پس او را در معرض خطر قرار نداد، در این صورت خوابیدن در بستر پیامبر برای او فضیلت نخواهد بود.
پاسخ
پیامبر به هنگام هجرت، یاران خود را به دو قسمت تقسیم نکرد، گروهی را به همراه خود ببرد تا خاری به پایش نخلد و دیگری را رها کند، تا زیر ضربات دشمن جان بسپارد.
خوابیدن در جایگاه پیامبر و جان نثاری در راه هدف، شأن مردان بزرگ است که بقای دین و دعوت الهی را بر همه چیز ترجیح می دهند و در آن شرایط جز علی کسی این بار امانت را به دوش نمی کشید و لذا او را در جایگاه خود قرار داد تا دشمن تصور کند پیامبر خانه را ترک نکرده است و در شأن چنین جان نثاری این آیه فرود آمد که:
« و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله والله رؤوف بالعباد(1)» (بقره/207)
«برخی از مردم کسانی هستند که جان خود را با خدا معامله می کنند و در پی خشنودی او هستند و خدا به بندگان خویش مهربان است».
بنابراین بسیار دور از انسانیت و عقل است که چنین عمل عظیمی را که در تاریخ کم نظیر است، نشانۀ بی ارزشی جان علی در نظر پیامبر تفسیر کنیم.و امّا اینکه علی می دانست که کشته نمی شود، سخنی است بی پایه، آنچه که در تاریخ صحیح آمده است، به شکل دیگری است. و آن این که، پس از سپری شدن شب هجرت، دو شب بعد، علی همراه «هند بن أبی هاله» فرزند خدیجه و ربیب پیامبر در نیمه های شب، شرفیاب محضر رسول خدا شدند، در یکی از شبها پیامبر به علی فرمود: «انّهم لن یصلوا من الآن الیک یأمر تکرهه(2)» یعنی اکنون دیگر نمی توانند به تو آسیبی برسانند و آن حضرت، این اطمینان خاطر را در شب دوم یا سوم به علی داده است، نه شب اول(3). اتفاقاً، تاکتیک مبارزه، چنین حکم می کند که افراد ضعیف عقب نشینی ها و مهاجرت ها با خود ببرند و افراد قوی را در صفوف نخستین پیکار با دشمن بر جای گذارند تا بتوانند با مقاومت خود، سپر امنیتی را برای عقب نشینی کنندگان و مهاجران فراهم سازند، و پیامبر نیز چنین کرد.
پی نوشت ها:
1. اسدالغابه: 4/25، مستدرک حاکم: 3/133، مسند احمد: 1/330.
2. این جمله را ابن هشام و طبری و ابن اثیر نقل کرده اند.
3. فروغ ابدیت، ج1، ص 428-429.