دل بستگی به دنیا یعنی چه؟
پرسش:اولا دل بستگی به دنیا یعنی چه؟ و به چه شخصی به واسطه کارهایش وابسته به دنیا می گویند(آن گونه که قران حکیم گفته). و ثانیا: باید چه کارهایی انجام داد و خط مشی ما در زندگی باید چگونه باشد تا بگوییم وابسته به دنیا نیستیم؟
پاسخ:
برای پاسخ به این پرسش میتوان به منابع شناخت دنیا نگریست و چهره راستین آن را یافت.
1. دین:
در دیدگاه امام علی(ع)، دین نخستین منبع شناخت دنیا است؛ زیرا هیچ كس بهتر از خداوند دنیا را نمیشناسد. یكی از اهداف بعثت انبیاء نیز شناساندن حقیقت دنیا بوده است: «او خدایی است كه دنیا را مسكن آفریدگان برگزید و پیامبرانش را به راهنمایی جن و انس فرستاد تا دنیا را آن گونه كه هست، بشناسانند واز زیانهایش برحذر دارند و با مطرح كردن مَثَلها عیوب دنیا پرستی را نشان دهند.1
2. دنیا:
منبع دیگر شناخت دنیا، خود دنیا است. او خود را در گردش درسآموز خویش برای ما وصف میكند، اما این ماهستیم كه فریفته او میشویم. رساترین نصیحت از آنِ او است؛ اگر سخن صادقانه او را دروغ نشماریم.
دنیا در سخنان حضرت علی(ع)، معرِّفی خوب برای خویش است؛ زیرا اولاً، راست میگوید: «دنیا خانهای راست گو است برای كسی كه آن را تصدیق كند.»2 ثانیاً، در معرفی خود هرگز انسان را فریب نمیدهد: چه هنگام تو را فریب داد؟! آیا با گورهای پدرانت كه پوسیدهاند تو را فریب داد یا با آرامگاههای مادرانت كه در زیر خاك آرمیدهاند؟! دنیا با سرنوشت آنان حال تو را مجسم كرده و با گورهایشان گور تو را به نمایش گذاشته است.3 اما اگر دنیا هرگز انسان را فریب نمیدهد، پس چرا در سخنان آن حضرت به فریبكاری و نیرنگ بازی شهره است؟4 و چرا بارها و بارها بشر را از فریب دنیا برحذر داشته است؟5 چگونه است كه دنیا فریب نمیدهد، اما باید از فریبش بر حذر ماند؟ این بدان دلیل است كه آن حضرت، مجرم راستین را در این فریب انسان میداند، نه دنیا: راست میگویم؛ دنیا نیست كه تو را فریفته است، بلكه تویی كه فریفته دنیا شدهای؛ چرا كه دنیا پندها را بیپرده با تو گفته و دور از هر تبعیضی از حقایق آگاهت كرده است و بیگمان دنیا با این همه هشدارهای پی در پی - از فرود آمدن بلا در تن و كاستن نیرویت - صادقتر و وفادارتر از آن است كه دروغت بگوید یا فریبت دهد. چه بسیار پندهایی از دنیا را كه متهم كردی و خبرهای راستی را كه دروغ انگاشتی.6 ثالثاً در معرفی خود دلسوز است و میخواهد انسان را از تباهی نجات دهد: اگر در خانههای فروپاشیده و ویرانههای خلوت و خاموش به شناخت دنیا برخیزی، با یادآوریهای زیبا و پندهای رسایش، او را دوستی دلسوز و یاری مهربان مییابی كه تباهی تو را دریغ میدارد.7
برای شناخت دنیا موانعی نیز هست. در نگاه امام(ع) این موانع بدین قرار است:
1. عشق به دنیا:
امام عشق به دنیا را موجب ضعف قوای ظاهری و باطنی آدمی، و مانع شناخت دنیا میداند:
«بر لاشه مرداری روی آوردند كه با خوردنش كارشان به رسوایی كشید و همگان بر دوستیاش هم داستان شدند. آری، آن كس كه به چیزی عشق ورزد، چشمش كور و قلبش بیمار میشود. چنین كسی با چشم نابینا مینگرد و با گوشی ناشنوا میشنود؛ زیرا بیگمان، شهوتها پرده خودش را دریدهاند و دنیا قلبش را میرانده و او را باتمام وجود شیفته خود ساخته است. چنین است كه او برده دنیا و دنیاداران میشود؛ همسو با سایه دنیا به هر سو میگردد و به هر جا روی میآورد، بی آن كه از نهیبهای خداوند اثر پذیرد و از ادامه این راه باز ایستد یا پند پذیرد.»8
بنا بر این حدیث، خطر بزرگِ عشق این است كه در آغاز، ابزار شناخت را از كار میاندازد و آن گاه انسان را شیفته خود میكند و انسان را به چرخهای در میآورد كه گمراهی در آن روبه افزایش است. عشق، آدمی را كور میكند و شیفتگی دنیا ابزار شناخت رااز میان میبرد و راه را بر هدایت و پند پذیری میبندد. آن حضرت - از زاویهای دیگر حب دنیا را امری طبیعی دانسته، میفرماید:«مردم فرزندان دنیایند و فرزند بر دوستی مادر آفریده شده است.» 9
چگونه حب دنیا از یك سو امری طبیعی و فطری و روا است و از سوی دیگر ریشه فسادها، گمراهیها و جهل؟
سه پاسخ برای از میان بردن این ناسازگاری، مطرح است:
نخست: نه دنیا ناپسند است و نه حب آن، بلكه آن را هدف كردن و راضی شدن به زندگی دنیایی، ناپسند است.10
دوم: حبی كه فرزند را به آن نمیتوان نكوهید و طبیعی و فطری است، با حبی كه نكوهیده است، از جهت شدت و ضعف گوناگون است. حب دنیا اگر در حد برآوردنِ نیازهای طبیعی حیات باشد، نه تنها نكوهیده نیست، پسندیده نیز هست؛ ولی اگر به زیان كشیده شود و مصداق شیفتگی گردد، ناپسند است.
سوم:آن حبّ دنیا؛ كه برای رفع حوایج طبیعی دنیا است و یا دنیا را وسیله بندگی خدا میكند، اصلاً حبّ دنیا نیست؛ بلكه حبّ آخرت است.
2. دل بستن به زیور دنیا:
دل بستن به زیورهای دنیا مانع دیگری برای شناخت دنیا است. آدمی نباید زیور دنیا را با حقیقت آن اشتباه كند؛ زیرا همین اشتباه، مانع شناخت حقیقت دنیا میشود. حضرت امیر(ع) درباره پیامبراكرم(ص) میفرماید:«پردهای بر در خانهاش آویخته بودند كه نقش و تصویر بر آن بود. به یكی از همسرانش فرمود:«این پرده را از برابر چشمانم دور كن كه هر گاه نگاهم به آن میخورد، به یاد دنیا و زینتهایش میافتم.»11
3. فراموشی مرگ و آرزوهای دراز:
آدمی بییاد مرگ، دنیا را ابدی میانگارد. آرزوی دراز نیز حجاب شناخت میشود. آرزوی دراز آن است كه در حال و آینده تحققپذیر نباشد و از توجه به واقعیات برنخیزد. امام علی(ع) میفرماید: «یاد مرگ از دل شما رفته است و آرزوهای دروغین جایش را گرفته. و از این رو، دنیا بیش از آخرت شما را تصاحب كرده و متاع زودگذر دنیا بیش ازمتاع جاویدان آخرت در شما نفوذ كرده است.»12
آرزوی دراز نه تنها مانع شناخت حقیقت دنیا است، عقل را نیز در هر امری ناكار میكند: بدانید كه آرزوهای دراز عقل را غافل میكند و یاد خدا را به فراموشی میسپارد. آروزهای ناروا را دروغ انگارید كه فریبندهاند و صاحبش فریب خورده است.13 قربانگاه اندیشهها زیر برق آرزوهاست.14
موانع شناخت دنیا را چگونه میتوان رفع كرد؟
1. زهد: در روایات حضرت امیر(ع)، زهد گونهای نگریستن به دنیا است نه روش زندگی در آن؛ چنان كه میفرماید: ای مردم، به دنیا چونان زاهدانِ روی گردان بنگرید... پس فراوانی آن چه شما را خوش میآید، دچار فریبتان نكند كه دوران همدمی با آن بسیار كوتاه است.15 نگاه زاهدانه به دنیا دو مانع راه شناخت دنیا را از میان بر میدارد: نخست شادی به داراییها، و دیگری اندوه از نداشتنها، خوش بینی و بدبینی، همان افراط و تفریط در دنیاشناسی است و زهد، واقع بینی است.
2. عبرت: عبرت به معنای نفوذ در چیزی و گذر از سویی به سوی دیگر است. عبرت، آدمی را با سنتهای حاكم بر دنیا آشنا میسازد. «اعتبار» در سخنان حضرت علی(ع) از راههای شناخت حقیقت دنیا ست؛ چنان كه میفرماید:مؤمن تنها با چشم عبرت به دنیا مینگرد.16
خدای رحمت كند كسی را كه بیندیشد و عبرت گیرد و در روشنایی عبرتها بینش یابد.17
«فَاتَّعِظُوا بِالْعِبَرِ، واعْتَبِروُا بِالْغِیَرِ؛ پس، از عبرتها پند گیرید و از دگرگونیها عبرت پذیرید.»18
مقصود از «عِبَرِ» دراین جا همان دگرگونیها(غِیَر) است؛ یعنی از دگرگونیها پند وعبرت گیرید. و مقصود از دگرگونیها، همان تبدیل آسایش به گرفتاری و سختی به آسانی است كه نتیجه عبرت از آنها، حقیقت زهد است (لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ) 19
حقیقت دنیا چیست؟
برای شناخت دنیا باید آن را از حیث هدف آفرینش آن، اجزا و پدیدههای آن، ارزش آن و سنتهای جاری در آن بررسی كرد. از منظر علی(ع) دنیا هدفمند است. هدف نیز یا به فاعل باز میگردد یا به فعل. خداوندِ آفریننده دنیا، از آفرینش نفعی نمیبرد. هدف فعل، یعنی غایتی كه فعل(آفرینش دنیا) به آن میانجامد. دنیا برای خود خلق نشده، بلكه برای چیز دیگری آفریده شده است.
آخرت، غایت آفرینش دنیا است و دنیا تنها محل امتحان. هدف از آفرینش انسان در دنیا نیز زندگی در این دنیا نیست، بلكه زندگی جاودانه اخروی است. آن حضرت در نامه خود به فرزندش امام حسن(ع) چنین مینویسد: پسرم، بدان كه تو برای آخرت آفریده شدهای نه برای دنیا، و برای رفتن نه ماندن، و برای مرگ نه زندگی جاودانه، كه هر لحظه ممكن است از دنیا كوچ كنی و به آخرت درآیی. 20
بنابراین، انسان باید در زندگی هدفی سازگار با غایت آفرینش خود داشته باشد، و آن هدف، تنها حیات جاودان است. وقتی دین از اجزا و پدیدههای دنیا سخن میگوید نباید آن را سازگار با تفسیر علوم دانست، یادر سوی دیگر، آن را مغایر با زبان علوم شمرد.
نظریه میانهرو این است كه به ظاهر متون و زبان دینی بنگریم و آن را زبان آیهای و نشانهای بشمریم. چنین زبانی بر ظاهر گفتار استوار است، نه بر تحلیلهای برون دینی؛ هر چند هدف آن چیزی ورای بازشناساندن جهان است، به باز نمودن واقعیت نیز میپردازد.
دنیا به معنای نظام آفرینش، ارزشمند و كامل است و از حیث ارتباط باانسان نیز نعمت و خیر و جای رستگاری. اما در باب ارتباط انسان با دنیا، اولاً بی ارزشی دنیا نسبی و در مقایسه باارزشهای برتر است، و ثانیاً دنیایی نكوهیده و بیارزش است كه آدمی را از آخرت و رستگاری نهایی او باز دارد.
از سنتهای دنیا كه عبرتهای آنند، یكی دگرگونی احوال دنیا و اختلاط شادی و غم در آن است، كه هم از مغرور یا دلسرد شدن جلوگیری میكند و هم بهشت و جهنم را به یادی میآورد، و دیگری استدراج و امهال است كه از وسایل امتحان بندگان به شمار میآید.
قانون الهی در هلاك اقوام و نابودی اشخاص چنین است كه هرگز بلافاصله پس از سركشی و نافرمانی كسی را كیفر نمیدهد، بلكه نخست او را مهلت میدهد(امهال) و گاه در این مهلت دادن، نعمتهای مادی خود را بر او افزون میكند(استدراج). حضرت علی(ع) میفرماید: «خدا هرگز جباران دنیا را در هم نشکسته است مگر پس از آن كه مهلتهای لازم و نعمتهای فراوان بخشید.»21
پینوشت:
1. نهج البلاغه، خطبه 183.
2. نهج البلاغه، حكمت 131.
3. همان.
4. برای نمونه: فاحذروا الدنیا فأنها غدارة غرارة خدوع؛ نهج البلاغه، خطبه 230.
5. برای نمونه: و لا تغرنكم الدنیا؛ همان.
6. نهج البلاغه، خطبه 223.
7. همان.
8. نهج البلاغه، خطبه 109.
9. غررالحكم، ج 2، ص 64، ح 185.
10. بیست گفتار، مرتضی مطهری، ص 200.
11. در نهج السعاده، ج 2، ص 657، این واقعه با نام عایشه آمده است. 12. نهج البلاغه، خطبه 160.
13. نهج البلاغه، خطبه 86.
14. همان، حكمت 219.
15. همان، خطبه 103.
16. نهج البلاغه، حكمت 367.
17. همان، خطبه 103.
18. همان، خطبه 157.
19. حدید(57): 23.
20. نهج البلاغه، نامه 31.
21. همان، خطبه 88.