آیا تقلید به شیوه کنونی در ایران امروز درست است؟

سوال:آیا تقلید به شیوه کنونی در ایران امروز درست است-اگر اشتباه است اصلاح آن نباید از طرف دولت صورت گیرد؟

پاسخ : به نظر ما همین شیوه تقلید صحیح است ،اما این را نیز بایددر نظر داشته باشیم که در گوشه و کنار افرادى هستند که مساله «تقلید» در احکام را انکار مى‏کنند و منطق آنها این است که همه موظفند که در مسائل دینى تحقیق کنند و مسائل مذهبى را بدون استثنا از قرآن و سایر منابع اسلامى استفاده نمایند؛ زیرا:
اولا: قرآن با هر گونه تقلید مبارزه پى گیر دارد و پیوسته از پیرویهاى نسنجیده انتقاد مى‏کند.
ثانیا: تقلید یک نوع تبعیت بدون دلیل است و عقل و منطق پیروى بدون دلیل را نمى‏پذیرد.
ثالثا: تقلید مایه پراکندگى صفوف مسلمانان است، زیرا مراجع تقلید غالبا متعدد بوده و آراى آنها در همه مسائل یکسان نیست.
به عقیده ما سرچشمه تمام این ایرادها یک چیز بیش نیست و آن این که: کلمه تقلید دو معنى دارد، یک معنى معمولى که در عرف عام فهمیده مى‏شود و لفظ «تقلید» در مکالمات روزمره در آن به کار مى‏رود و یکى معنى علمى که در کتابهاى فقهى و اصولى از آن بحث مى‏گردد. تمام این ایرادهایى که کرده‏اند و مى‏کنند، همه متوجه معنى اول است و معنى دوم هیچ گونه ارتباطى با معنى اول ندارد.
توضیح این که: در گفتار روزانه به کارهاى بى رویه افرادى که چشم و گوش بسته پشت سر دیگران مى‏افتند و اعمال نادرست آنها را تکرار مى‏کنند «تقلید» گفته مى‏شود. این گونه پیروى کورکورانه افراد بى خبر از بى خبرانى همانند خود، بطور قطع عملى است بسیار زشت و زننده، نه با منطق سازگار است و نه با روح تعلیمات اسلام؛ و هیچ آدم با شخصیت و با فکرى حاضر نمى‏شود که چشم و گوش بسته دنبال این و آن بیفتد و هر عمل بى رویه‏اى را که دیگران انجام مى‏دهند، او نیز انجام دهد.

این همان تقلید است که بت پرستان براى توجیه اعمال خود به آن متوسل مى‏شدند و مى‏گفتند: آیین بت پرستى آیین نیاکان ماست و ما حاضر نیستیم که از پیروى آنان چشم بپوشیم.
قرآن مجید منطق آنان را در آیه زیر یادآورى مى‏کند و از آنان چنین نقل مى‏نماید:
«انا وجدنا آبائنا على امة و انا على آثارهم مقتدون؛ ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا مى‏کنیم.» [1] آنان در این کار احمقانه (سجده در مقابل سنگ و چوب بى ارزش) روى اعمال ابلهانه نیاکان ما تکیه مى‏کردند و چشم و گوش بسته، از آیین خرافى آنان پیروى مى‏نمودند.
این همان تقلیدى است که سرچشمه توسعه بسیاى از مفاسد اجتماعى و چشم هم چشمى‏ها و مدپرستى‏ها و آلودگیهاست.
این همان تقلیدى است که در شعر مولوى به آن اشاره شده است: خلق را تقلیدشان بر باد داد .
همان طورى که گفتیم تمامى حملاتى که افراد بى اطلاع به مساله «تقلید» دارند، روى همین معنى است. ولى تقلید در اصطلاح علمى، مفهومى کاملا جدا از این مفهوم دارد و مى‏توان آن را در جمله «مراجعه افراد غیر متخصص به افراد متخصص، در مسائل تخصصى» خلاصه نمود.
یعنى در تمام مسائل علمى که نیاز به تخصص هایى دارد و آگاهى بر آن در گرو مطالعه و بررسیهاى سالیان دراز است، افرادى که وارد به آن رشته نیستند - به هنگام نیاز - به دانشمندان و صاحبنظران و متفکران مورد اعتماد مراجعه کنند و از افکار آنان استفاده بنمایند. این معنا از تقلید که در کتب علمى به آن اشاره شده است و گاهى از آن به مراجعه غیر عالم به عالم تعبیر مى‏شود، اساس زندگى بشر در تمام مسائل صنعتى و کشاورزى و پزشکى و امثال آن است.
اگر یک روز این موضوع از زندگى بشر برداشته شود، یعنى هیچ بیمارى به پزشکى مراجعه نکند، هیچ انسانى به معمار ومهندس رجوع ننماید، هیچ فردى در مسائل حقوقى با حقوقدانان مشورت نکند و هیچ کس به هیچ کارشناس و میکانیک و متخصصى در مسائل گوناگون بازگشت ننماید، تمام زندگى اجتماعى فرو مى‏ریزد و هرج و مرج در تمام شؤون آشکار مى‏شود.
مسائل دینى از این قانون مستثنا نیست؛ البته در اصول عقاید دینى - یعنى شناختن خدا و پیامبر و جانشینان او و روز رستاخیز - همه مردم باید تحقیق کنند و تحقیق در این مسائل، کار مشکل و پیچیده‏اى نیست و هرکس مى‏تواند این چند اصل را با دلیل و منطق به فراخور فهم و معلومات خود دریابد. ولى در مسائل مربوط به احکام اسلامى در باب عبادات، معاملات، سیاسات اسلامى، احکام مربوط به فرد و خانه و اجتماع، نماز، روزه، جهاد، دیات، حدود، قصاص، ازدواج و طلاق و هزاران مسائل مختلف و مربوط به قسمتهاى زندگى انسانها، هرگز همه افراد نمى‏توانند شخصا تخصص پیدا کنند و احکام را از منابع دینى - قرآن، حدیث، دلیل عقل و اجماع - استفاده نمایند.
بنابراین، ناچارند درباره این گونه مسائل به دانشمندان و صاحبنظران دلسوز و مورد اعتماد مراجعه نمایند؛ دانشمندانى که سالیان دراز در مسائل اسلامى زحمت کشیده‏اند و به کتاب آسمانى و سنت پیامبر و احادیث جانشینان او آشنایى کامل دارند.
با توجه به این بیان، کاملا روشن مى‏شود که این گونه مراجعه به دانشمندان، پیروى بدون دلیل نیست؛ بلکه این پیروى و اقتباس، پیوسته آمیخته با یک دلیل عقلى و منطقى است و آن این که «نظریه شخص عالم و دانشمند و متخصص - بخصوص در حالى که بى نظر هم باشد - به حقیقت بسیار نزدیکتر است و غالبا از حقیقت جدا نیست» و اگر هم در آن اشتباه باشد، اشتباهات او محدود است، در حالى که اگر شخص بى اطلاع بخواهد به میل و عقیده شخصى خود کار کند، اعمال او سرتاسر اشتباه خواهد بود.
مثلا، اگر انسان هنگام بیمارى به پزشک مراجعه کند نسخه مى‏گیرد، البته ممکن است که پزشک اشتباه کند ولى بطور قطع اشتباهات او نسبت به نتایج مثبتى که از نسخه او گرفته مى‏شود، بسیار کمتر است - منظور پزشکان آگاه و متفکر است - اما اگر انان پیروى از پزشک را کنار بگذارد و هر موقع بیمار شد به میل و اراده خود هر دارویى را که به فکرش رسید بخورد، بدون شک کار فوق العاده خطرناکى مرتکب مى‏گرددو بسیار اتفاق مى‏افتد که جان خود را در این راه به خطر مى‏اندازد.
نتیجه: پیروى افراد غیر وارد از افراد مطلع، پیوسته آمیخته با یک دلیل اجمالى و منطقى است.
این نیز مسلم است که چنین پیروى و اقتباس، نشانه کمبود شخصیت انسان نیست بلکه شخصیت اوست؛ زیرا مى‏دانیم که دایره علوم به اندازه‏اى وسیع است که تنها در یک علم، دهها و گاهى صدها رشته تخصص وجود دارد و اگر انسان عمر نوح و مغز بوعلى داشته باشد، هرگز نمى‏تواند در یک صدم این علوم متخصص گردد. بنابراین چاره‏اى جز این نیست که در غیر رشته‏هاى تخصصى خود به دیگران مراجعه کند.
مثلا مهندس هنگامى که بیمار مى‏شود، به دوست پزشک خود مراجعه مى‏کند و پزشک هنگامى که بخواهد خانه بسازد، از رفیق مهندس خود نقشه مى‏گیرد و هر دو هنگامى که اتومبیلشان خراب مى‏شود، به مکانیک رجوع مى‏نمایند و در احکام اسلامى که از آن آگاهى ندارند، به علما و دانشمندان مذهبى مراجعه مى‏کنند.
تنها چیزى که در اینجا باقى مى‏ماند این است که مى‏گویند: چه مانعى دارد که انسان در مسائل مورد نیاز به دانشمندان مراجعه کند و دلیل هر مساله را از آنها بپرسد.
ولى این سخن همانند آن است که کسى بگوید: چه مانعى دارد که هنگامیکه انسان بیمار مى‏شود، به پزشک مراجعه کند و نسخه‏اى که مى‏گیرد، دلایل یک یک داروها و طرز استعمال آن را از او بخواهد، آیا چنین کارى امکان‏پذیر است که تمام پزشکان دلایل نسخه‏هاى خود را براى مردم شرح دهندو آیا به فرض این که چنین کارى بکنند، فردى که از علم تشریح و فیزیولوژى و خواص داروها و عکس العمل‏هاى مختلف آن آگاه نیست، از توضیح طبیب مى‏تواند به خودى خود چیزى را درک کند و شخصا تصمیم بگیرد؟
کسانى که این سخن را مى‏گویند هرگز از وسعت علوم اسلامى آگاه نیستند؛ آنها نمى‏دانند که براى فهم تمام جزئیات قران و دهها هزار حدیث و بررسى احوال رجال مختلفى که در سلسله سند احادیث قرار دارند و شناخت احادیث صحیح از غیر صحیح و درست از نادرست و فهم ریزه کاریهاى آیات و سنت پیامبر، سالیان درازى وقت لازم است تا انسان در این مسائل به سر حد تخصص برسد.
گاهى مى‏شود براى فهم یک حکم اسلامى مثلا مربوط به ازدواج و طلاق و حق حضانت و تربیت اطفال و امثال آن، باید چندین آیه ازقرآن و دهها حدیث را زیر و رو کرد و سپس حالات دهها نفر را که در سلسله سند حدیث قرار دارند، از کتب رجال با دقت مورد مطالعه قرار داد و لغات متعددى را که در این احادیث است، با مراجعه به کتب متعدد لغت و موارد استعمال آن در موارد ادبیات عرب درک کرد. آیا به راستى همه مردم مى‏توانند در تمام موارد مربوط به مسائل اسلامى از تمام این جزئیات آگاه شوند؟ آیا مفهوم این سخن آن نیست که همه مردم تمام کارهاى زندگى خود را رها کرده و به صورت محصل علوم دینى در آیند؟ تازه معلوم نیست همه افراد، استعداد رسیدن به سرحد اجتهاد و ذوق استنباط احکام شرعى را داشته باشند و چه بسا آنها استعدادهاى دیگرى داشته باشند.
پى‏نوشت‏ها
[1]. سوره زخرف، آیه 23.