چرا امام حسین(ع) مانند برادرش امام حسن(ع) صلح نکرد و با یاران اندکش جنگ کرد؟

پیامبر گرامى اسلام رحلت کرد و جسد مبارکش هنوز تغسیل و تکفین و تدفین نشده بود که گروهى در محلّى به نام سقیفه بنى ساعده جمع شدند وبرخلاف دستور قرآن و نص صریح رسول خدا(ص)شخصى را به عنوان خلیفه مسلمانان برگزیدند. نتیجه این شد که اسلام عزیز از مسیر اصلى خود منحرف شود و این انحراف ادامه پیدا کرد ودر عصر زمام دارى معاویة بن ابى سفیان به اوج رسید.
در این عصر از عدالت و انصاف و ارزش هاى اسلامى خبرى نبود. دون صفتان و معاندان و مخالفان اسلام همه پست هاى کلیدى را اشغال کردند. باوفاترین صحابه رسول خدا(ص)و یاران على (ع)مورد اهانت و بی مهری ومورد ضرب و شتم قرار گرفتند .
در منابر و خطبه هاى نماز جمعه به دومین شخصیت عالم انسانى , امیرمؤمنان علی (ع)سبّ و لعن مى نمودند.سنّت هاى رسول خدا(ص)به دست فراموشى سپرده شد و یا عمداً آن را زیر پا مى گذاشتند
بعد از مرگ معاویه پسرش یزید به عنوان امیرمؤمنان و خلیفه مسلمانان بر اریکه خلافت تکیه زد. کسى که پاى بند چیزى جز شهوات و تمایلات حیوانى نبود و آشکارا شراب مى خورد و ...
در چنین شرایطی امام حسین (ع)قیام نمود و این اهداف را دنبال نمود:
1ـ زنده کردن اسلام .
2ـ آگاه ساختن مسلمانان و افشاى ماهیت امویان .
3ـ احیاى سنّت نبوى و سیره علوى .
4ـ اصلاح جامعه و بیدار کردن امت .
5ـ از بین بردن سلطه استبدادى بنى امیه .
6ـ آزادسازى اراده ملّت از محکومیت سلطه و زور.
7ـ حاکم ساختن حق و نیروبخشیدن به حق پرستان .
8ـ تأمین قسط و عدل اجتماعى و اجراى قانون شرع .
9ـ از بین بردن بدعت ها و کج روى ها.
10ـ زنده کردن سنّت مهمّ فراموش شدهء امر به معروف و نهى از منکر. (1)
اما این که چرا امام حسین راه صلح برادرش امام حسن(ع) را نپیمود:
شرایط زمان حضرت امام حسن (ع) با شرایط زمان‏امام حسین (ع) بسیار متفاوت بود و ناچار اقتضاى حرکت‏هاى متفاوتى داشت. در زمان امام حسن (ع) مردم آمادگى روحى براى مبارزه‏اى سخت و طولانى با معاویه را نداشتند به دلیل:
الف) جنگ‏هاى قبلى (صفین- نهروان- جمل)
ب) حیله‏گرى و تزویر معاویه و سست عنصرى گروه بسیارى از مردم
ج) خطرات بیرونى که مجموع جامعه اسلامى آن زمان را تهدید مى‏کرد و درگیرى داخلى آنان را براى حمله به مسلمانان بر مى‏انگیخت
د) حفظ جان شیعیان باقى مانده
ه) روشن کردن حیله‏گرى معاویه و رشد فکرى جامعه
اما در زمانى که امام حسین (ع) قیام نمود از یک سو خطر به وجود آمدن ناگهانى ارتداد کلان وجود نداشت از طرف دیگر انحراف دستگاه حکومت چند صد برابر شده بود. از نظر اجتماعى نیز شرایط بر اثر ظلم و بیدادگرى حاکم، مردم را به ستوه آورده و نارضایتى عمومى بیداد مى‏کرد. بنابراین یکى از شرایط پدید آوردن انقلاب فراهم آمده بود ولى شرط دیگر آن- که وجود روح حماسه و ایثارگرى است- جز در تعداد معدودى فراهم نبود. بنابراین بر امام لازم بود که از همین مقدار استفاده کند و موقعیت را از دست ندهد و هر چند در چنان وضعیتى نمى‏توانست پیروزى نظامى به دست آورد ولى حرکتى پدید آورد که پایه نظام‏هاى ستمگر را براى همیشه لرزاند و روح خروش و حماسه را در کالبد مسلمانان و همه آزادى خواهان جهان دمید و آثار بسیار گران‏بهایى در تاریخ بشریت بر جاى گذارد
درتوضیح بیان می داریم:
بعد از شهادت حضرت على (ع)و انجام مراسم غسل و کفن و دفن , امام مجتبى روى منبر رفت بعد ازحمد و ثناى الهى و درود و صلوات بر جدّ بزرگوار خود حضرت خاتم الأنبیا و تمجید و تعریف از پدر مظلومش ومعرفى خود و خاندان رسالت , اعلان بیعت کرد و مردم هم با او بیعت نمودند.و از فرداى آن روز عمال و حکّام خودرا در ولایات منصوب نمود. جاسوسى را که از طرف معاویه وارد کوفه شده بود, دستگیر کردند و گردن زدند و به ابن عباس (حاکم بصره )نوشت : جاسوس دیگرى را که از طرف معاویه وارد بصره شده است , بگیر و گردن بزن . به دنبال آن نامه اى با لحن تند به معاویه نوشت که : جاسوس مى فرستى و مکر و حیله ها مى کنى ؟! از قرار معلوم گویا قصد جنگ دارى ! اگر چنین است , من آماده ام .
معاویه , جواب نامه را نوشت و براى حضرت فرستاد. مکاتبه بین حضرت و معاویه ادامه داشت تا به حضرت خبر دادند معاویه لشگر فراوانى تجهیز نموده و به جانب عراق گسیل داشته است .
از طرفى با منافقان و خارجیان که داخل لشکر حضرت امام حسن بودند و از ترس حضرت على (ع)اظهارمخالفت نداشتند, به وسیله جاسوسان خود تماس گرفت که : اگر حسن بن على (ع)را بکشید, به هر کدام دویست هزار درهم خواهم داد و یکى از دخترانم را به ازدواج قاتل درخواهم آورد.
امام مجتبى پس از اطلاع , بالاى منبر رفت و مردم را براى مقابله با معاویه ترغیب کرد. ابتدا با سردى مواجه شد, ولى بالأخره گروه زیادى را جمع کرد و از کوفه بیرون رفتند و در نخیله پس از تقسیم و گروه بندى لشکر, عده اى را براى مقابله با لشکر معاویه فرستاد, امّا طولى نکشید که خبر آوردند فلان فرمانده و فلانى به معاویه پیوسته و شیرازه لشکر متزلزل شده است .
حتى به حضرت خبر دادند گروهى از فرماندهان به معاویه پیام دادند: در صورت تمایل , حسن بن على را دست بسته تحویل شما خواهیم کرد. این جا بود که حضرت احساس کرد جان خودش و پیروانش در خطر جدى قرارگرفته است . مهم ّتر از همه به خاطر چهره دروغینی که معاویه بین مردم پیدا کرده بود, اگر امام و یارانش شهید می شدند,خونشان هدر می رفت و چندان اثرى نداشت .
این بود که امام از راه ناچارى و براى حفظ اسلام و حفظ شیعیان و نشان دادن چهره واقعى معاویه ، با او سازش نمود,
بنا به نقل برخی از مورخان در صلح نامه موادّى گنجانده شده بود که از جمله این بود که معاویه متعرض امام نگردد و به کتاب وسنّت رسول خداو سیره خلفاى شایسته عمل کند و بعد از خود کسى را براى خلافت تعیین ننماید و شیعیان على (ع)در شام و حجاز و عراق و یمن از شر او ایمن باشند. نیز حضرت امیرمؤمنان را در نماز و منابر سب نکنند و...روشن است عمل به این ها سراسر به ضرر معاویه تمام خواهد شد و از طرفى نمى تواند به آن عمل نکند, چون چهره واقعیش بین مردم آشکار خواهد شد مردم مى فهمند که معاویه پاى بند هیچ اصلى از اصول اسلامى نیست . افزون براین موقعیت زمان امام مجتبى و حضرت سیدالشهدا تفاوت داشت , چون معاویه قابل مقایسه با یزید نبود،زیرا:
اولاً: معاویه , پیامبررا درک کرده بود و از صحابى به شمار مى آمد, برخلاف یزید;
ثانیاً: عنوان کاتب وحى را داشت . مى گویند: یکى از نویسندگان وحى آسمانى معاویه بود;
مهم تر از همه با این که فاسد و فاسق بود و رسول خدا و شریعتش را قبول نداشت , امّا مى دانست اگر بخواهدحکومتش دوام داشته باشد, باید شئون اسلامى را در ظاهر رعایت کند. در این امر به حدّى متظاهر بود که بسیارى از مردم حتّى برخى از زاهدان لشکر امام على (ع)مردد مى شدند که آیا حق با على است یا با معاویه !
دیگر آن که سال ها بود از طرف عمر و عثمان بر مردم شام حکمرانى مى کرد و گروهى را با پول و ثروت , عده اى را با دادن پست و مقام و برخى را از طریق رعب و تهدید و بالاخره دسته چهارم را با تزویر و تظاهر به اسلام ساکت کرده بود. کسى حرف نمى زد یا حق حرف زدن را نداشت . معاویه به گونه اى بر اوضاع مسلّط شده بود که مى توانست هر کسى را بخواهد بکشد و آب از آب تکان نخورد. به همین خاطر, امام حسین بعد از امام مجتبى ده سال در دوره حکومت معاویه زندگى کرد. در این دوره به قیام رو نیاورد. در ضمن معاویه بنابرقانون صلح نامه، متعهد شده بود که خلافت موروثی نشود، ولی با آمدن یزید خلافت عملا موروثی شد.
بنابراین یزید از هر جهت با معاویه فرق داشت . امام از فرصت بهترین استفاده را کرد و با شهادت خود, دودمان بنى امیه را برباد داد.
اما چرا قیام با یاران کم:
امام حسین در زمانى قرار گرفته بود که بدعت هاى زیادى در اسلام به وجود آمده بود, که مى دانست اگر قیام نکند, چیزى از اسلام باقى نخواهد ماند. چنان که خود فرمود: وقتى زمام دار حکومت اسلامى افرادى مثل یزید با شد, باید فاتحه اسلامرا خواند.(2) از طرفى مى دانست که جد بزرگوارش فرمود:« آن جا که بدعت ها ظاهرو آشکارگردد, بر عهده عالمان است که حقایق را بگویند, و اگر کتمان کنند, لعنت خدا بر آنان باد» (3).
بر این اساس باید قیام مى کرد, هر چند با یاران اندک . البته آغاز قیام آن حضرت ، تعداد بسیاری از شهر کوفه اعلام وفاداری نمودند ؛ بنابراین آغاز حرکت و قیام امام حسین ، در ظاهر با تعداد بسیار شروع شد.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
1- جواد محدثى , فرهنگ عاشورا, ص 62ـ
2- مطهرى , مجموعه آثار, ج 17 ص 13
3- اصول کافى , ج 1 ص 54