چرا مردم از مرگ نمىترسند؟
با ترسیم و تعریفى که از سوى پیشوایان دینى براى مرگ شده، درمىیابیم که مرگ براى مؤمن چیزى نیست که از آن بترسد، بلکه ترس از مرگ باید براى کسانى باشد که در زندگى آنان جز اعمال ناشایست دیده نمىشود. خطاکار هر لحظه تصوّر مىکند ممکن است مأموران قانون براى مجازات به تعقیب او بیایند. وى پیش از تسلیم شدن به قانون آرامش ندارد و پس از آن که بازداشت شد، هر قدم که به دادگاه نزدیکتر مىشود، دلهره او بیشتر مىشود، چون که مىداند رسیدن به دادگاه و سپس بازداشتگاه یعنى آغاز تحمل مجازات خطاهاى گذشته، همینطور گناهکار به علّت خطاهایى که مرتکب شده مىداند با رسیدن مرگ، باید به کیفر گناهان خود برسد، از این رو از مرگ و مردن مىترسد.
اما مؤمنان و انسانهاى شایسته چون مرگ را تغییر منزل مىدانند و از رسیدگى به پرونده اعمال خود هراسى ندارند، از مرگ نمىترسند.
با نگاهى کوتاه روایاتى که در این موضوع از معصومان(ع) به دست ما رسیده بهتر مىتوانیم چهره مرگ را ترسیم کنیم:
1 - پیامبر اکرم(ص) فرمود: "مرگ هدیه مؤمن است".(1)
2 - امیرالمؤمنین(ع) فرمود: "میان ما و بهشت یا جهنّم چیزى جز مرگ نیست".(2)
3 - پیامبر(ص) فرمود: "مردم دو دسته هستند: گروهى (با مرگ خود جامعه را) راحت مىکنند. گروهى (با مرگ) راحت مىشوند.
مؤمن با مردن از گرفتارىهاى دنیا راحت مىشود و به دریاى رحمت خدا و ثواب الهى وارد مىشود، اما با مردن ستمکار، مردم، حیوانات و درختان از او آسوده مىشوند و براى (رسیدن به مجازات) اعمال گذشته خود فرستاده مىشود".(3)
4 - امام صادق(ع) فرمود: هر مؤمنى در هنگام مرگ پیامبر(ص) و على(ع) را مىبیند و خوشحال مىشود و هر مشرکى هم در آن هنگام آنان را مىبیند، اما سبب ناراحتى او خواهد شد.(4)
5 - به امام صادق(ع) گفته شد: مرگ را براى ما توصیف کنید، حضرت فرمود: "(مرگ) براى مؤمن همانند بوییدن خوشبوترین بوییدنىها است که بوى آن او را به خواب ببرد و از همه رنجها و ناراحتىها راحت شود امإ؛ حح براى کافر همانند نیش مار و عقرب یا شدیدتر از آن است".(5)
از مجموعه سخنان پیشوایان دینى به این نتیجه مىرسیم که:
مرگ هدیه براى مؤمن و فاصله تا بهشت و سبب راحتى از گرفتاریهاى دنیا و همانند بوییدن خوشبوترین بوییدنىها است. مؤمن در حال مرگ پیامبر(ص) و على(ع) را مىبیند و خوشحال مىشود، بنابراین عامل ترس نیست تا مؤمن از آن بترسد؛ اما مرگ براى کافران و گناهکاران همچون گزیدن مار و عقرب و فاصله رسیدن به عذاب و کیفر گناهان است و از این رو از آن مىترسد.
پاسخ این سؤال را از زاویه دیگر نیز مىتوان بررسى نمود و عوامل مختلف و متعدد را در مورد آن مىتوان مورد ارزیابى قرار داد.
بسیارى از اندیشوران، چه مسلمان و چه غیر مسلمان کوشیدهاند تا پاسخى معقول و موجه به این پرسش اساسى دهند که فرصت طرح و بررسى آن در این جا نیست. ما تنها به نظر ابن سینا در این باب اشاره کرده و به تحلیل آیات و روایات در پاسخ به این سؤال مىپردازیم.
در دیدگاه ابن سینا موجبات ترس از مرگ یکى از امور ذیل ست:
1 - با مرگ، حقیقت و زندگى ظاهرى و دنیوى برچیده مىشود.
2 - این که نمىدانیم چه وقت مىمیریم.
3 - مرگ پدیدهاى ناشناخته است و از آن تجربه نداریم و برایمان امرى مبهم است
4 - تجربه مرگ انفرادى و فردى است، نه جمعى.
5 - مرگ موجب جدایى انسان از متعلقات دوستان و خویشاوندان مىشود
6 - با رسیدن مرگ، هه آرزوها و آمال بشرى برباد مىرود.(6)
ترس از مرگ در فرهنگ قرآنى و روایى به اعتبار و از جهت تفاوت انسانها علتهاى گوناگونى دارد. در یک منظر کلى مىتوان انسانها را از این جهت به سه گروه ناقصان، متوسطان و کاملان تقسیم کرد.
اما دلیل وحشت از مرگ در انسانهاى ناقص این است که انسان به حکم فطرت خود حُبّ به بقا و میل به جاودانگى داشته و از فنا، زوال و نیستى متنفر مىباشد. از این رو به عالمى که عالم حیات تلقى مىشود، عشق ورزیده و از عالمى که به پندار خود عالم نیستى است، تنفر دارد.
بنابراین چنین افرادى به دلیل این که ایمان به عالم آخرت نداشته و قلوبشان به حیات ازلى و بقاى سرمدى اطمینان نیافته است، به دنیا علاقهمند و به حسب فطرت از مرگ هراسان و گریزانند.
خدا عقیده این گروه از انسانها را چنین بیان مىکند.
"ان هى الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین؛ زندگانى دنیایى ما چیزى نیست. مىمیریم و زندگى مىکنیم و دیگر برانگیخته نخواهیم شد".(7)
عامل ترس از مرگ در انسانهاى متوسط چیز دیگرى است. متوسطان که ایمانشان به عالم آخرت و حیات قیامت کامل نیست، به دلیل غفلت از آخرت و عالم بالاتر و برترى و توجه به امور دنیوى و تلاش در آبادانى آن از مرگ مىترسند.
ریشه این غفلت متابعت از خواستههاى نفسانى و مخالفت با خدا یا آرزوهاى دراز است.
اما گروه سوم که انسانهاى کامل و مؤمنان مطمئن هستند،از مرگ کراهت ندارند، ولى از آن وحشت و خوف دارند اما ترس آنها مثبت و ارزشمند است، چرا که خوف آنها از حضور در مقابل عظمت خداوند بوده و مانند ترس وابستگان به دنیاى مادى نیست. خداوند در قلب اولیاى الهى تجلى کرده و مرگ را چون زندگى، امتحان بزرگ الهى مىدانند. شوق دیدار خداوند دارند و از این جهت از مرگ هراسان نیستند، بلکه از آن استقبال مىکنند.
بنابراین هر ترس و وحشت از مرگ بد و منفى یا خوب و مثبت نیست. اگر ترس از مرگ بر اثر غفلت و محدودیت نظر و اندیشه به دنیاى مادى باشد، وحشتى منفى و نابخردانه است. اما اگر وحشت از مرگ براساس خوف از عظمت حق تعالى و ترس از چگونگى رویارویى با خدا باشد، در عین حال که شوق وصال به پروردگار و راحتى از زندگى سخت مادى نیز در آن باشد، ترس مثبت است. ثانیاً با تفاوت انسانها و نوع نگرشها عوامل ترس از مرگ متفاوت و گوناگون خواهد بود.
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها:
1 - بحارالأنوار، ج 79، ص 171، به نقل از دعوات راوندى،
2 - همان.
3 - امالى الشیخ الطوسى، منشورات مکتبةالداورى، قم ص 184؛ معانىالأخبار، ابن بابویه، مؤسسة اعلمى، بیروت، ص 143؛ با کمى تفاوت روایت از امام صادق(ع) نقل شده است.
4 - بحارالأنوار، همان، ص 174، ح 8.
5 - معانىالأخبار، همان، ص 287.
6 - ابن سینا، رسائل، انتشارات قم، بىنا، رسالة الشفاء من خوف الموت، ص 346 - 360.
7 - مؤمنون(23) آیه 37.