اگر خداوند از زمانی که انسان متولد میشود میداند چگونه آدمی است پس چرا او را امتحان میکند؟
خدا علم مطلق دارد و برای آنکه از سرنوشت انسان آگاه شود، لازم نیست امتحانی برگزار کند تا به نتیجه آزمون اطلاع پیدا کند، اما میپرسید پس اگر نتیجه آزمایش از اول معلوم است چرا باید آزمایش و امتحان کرد و چرا دنیا را سرای آزمون خواندهاند.
در پاسخ باید گفت: فلسفه و حکمت آزمون همیشه آن نیست که بخواهیم نتیجه آن را ملاحظه کنیم، بلکه گاهی پیدا شدن صحنه آزمایش و امتحان و سربلند بیرون آمدن و موفقیت امتحان دهندگان، به خودی خود امری مطلوب و زیبا است.
اگر خداوند، قادر مطلق، عالم مطلق و فضل او بی نهایت است باید زیباترین و کاملترین جهان را خلق کند. زیباترین وجود و کاملترین جهان، دنیایی است که موجودی با اختیار خود در عرصههای سخت امتحان (در حالی که عشق به خدای نادیده میورزد) صحنههای زیبایی از عشق به معشوق را خلق کند.
اگر در جهان خلقت صحنههایی که ابراهیم (ع) در ذبح اسماعیل (ع) به رغم محبت به فرزندش آفرید، نبود و یا نمایش عشق یوسف (ع) و اعتماد او به خداوند (در حالی که در اوج شهوت و زیبایی بود و همه چیز برای او فراهم بود) نبود، آیا جهان بدون این صحنههای عالی و شگفت آور و زیبا باز کاملترین و زیباترین جهان بود؟ این نکته همان است که فلاسفه از آن به «نظام احسن» تعبیر میکنند.
نکته دیگر آن است که گاهی امتحان و آزمون برای پی بردن به نتیجه آزمایش نیست، بلکه برای به کمال رسیدن امتحان دهنده انجام میپذیرد.
فلسفه و حکمت امتحان آن است که شخص در ضمن آزمون، کاملتر شود (نظیر آزمونهایی که برخی مؤسسات قبل از برگزاری کنکور دارند). اگر دقت کنید این نکته با نکته قبلی قابل جمع است، یعنی آزمونها از دو جهت هدف خلقت را تأمین میکند:
نخست خلق زیباترین و کاملترین عالم و دیگری (که از دل نکته نخست در میآید) اینکه اراده الهی تعلق به آن گرفته که کمال انسان در کوره آزمایشها و سختیها به دست او برسد، مانند سنگ و فلزات مختلف که باید در آزمایشگاههای مختلف و در کورهها و درجات مختلف، حرارت و آزمایش شود تا فلز خالص پدید آید.
بنابر این کمال و ماهیت انسان به گونه ای است که در سایه آزمونهای جهان هستی، مشکلات و حوادثی که برای او اتفاق میافتد، نیز چگونگی برخورد با حوادث و آزمونها و چگونگی بهره وری از آنها، استعدادهای بالقوه به صورت بالفعل درآمده، راه سعادت و شقاوت خود را تعیین مینماید.
بررسی آیات و روایات:
از مطالعه آیات و سخن معصومان میتوان به برخی فلسفههای امتحان و آزمایش الهی اشاره نمود:
1ـ فعلیت بخشیدن و آشکار نمودن استعدادها و قابلیتهای انسان:
یکی از فلسفههای آزمایش، پرورش استعدادهای نهفته انسان و برآمدن گوهرهای درونی است. آدمی در کوران آزمایش الهی همانند سنگ معدنی میماند که در کورههای آتشین نهاده میشود تا ناخالصی آن جدا گردد و دُرّ گرانبهای او آشکار شود.
قرآن مجید به این حقیقت تصریح میکند: «ولیبتلی الله ما فی صدورکم ولیمحّص ما فی قلوبکم والله علیم بذات الصدور(1)؛ تا خداوند آن چه در سینههایتان پنهان دارید، بیازماید و آن چه در دلهای شماست، خالص گرداند و خداوند از آن چه در درون سینهها است، با خبر است».
اگر امتحان و آزمایش در کار نبود، کمالهای نهفتة درون افراد به صورت گنج پنهانی باقی میماند و خود را نشان نمیداد.
2ـ تعیین فرجام
امتحان همان گونه که برای شکوفایی استعداد انسانی در امور دنیایی سودمند است، برای تعیین فرجام هم نقش مؤثری دارد. فرجام یا جهنم است (که سرانجام کافران است) و یا بهشت است (که سرانجام مؤمنان است) و تعیین سرانجام با امتحان و آزمایش میسّر میشود.(2)
با آزمایش و امتحانهای الهی، هدف افراد مشخص میشود. کافران چون از عهده امتحان بر نمیآیند، راه جهنم را که به ظاهر راه راحتی است، انتخاب میکنند، ولی مؤمنان در راه هدف، استقامت کرده وسختیهای آزمایش و امتحان را تحمل میکنند و در آخرت به بهشت نائل میشوند.
خدا در این زمینه میفرماید: «ام حسبتم أن تدخلوا الجنّة ولمّا یعلم الله الذین جاهدوا منکم ویعلم الصابرین(3)؛ آیا چنین پنداشتید که «تنها با ادعای ایمان» وارد بهشت خواهید شد، در حالی که خداوند از میان شما هنوز مجاهدان و صابران را مشخص نساخته است؟!»
3ـ تبیین مقیاس پاداشها و کیفرها
شکی نیست تنها داشتن صفات درونی مقیاس پاداش و کیفر نیست، بلکه تا صفات نیک و بد آدمی ظاهر نشود، هرگز نمیتوان فردی را به سبب صفات درونی او کیفر و پاداش داد. صفات به وسیله رفتارها و کردار آدمی آشکار میگردد و ظهور آن بدون این که انسان در بوته آزمایش و امتحان قرار گیرد، امکانپذیر نیست، و این خود یکی از انگیزههای امتحان خداوند است که در سخنان امام علی(ع) وارد شده است: «ألا إنّ الله تعالی قد کشف الخلق کشفة لا أنّه جهل ما أخفوه مِن مصون أسرارهم و مکنون ضمائرهم «ولکن لیبلوهم أیّهم أحسنُ عملاً» فیکون الثواب جزاءً والعقاب بواء(4)؛ آگاه باشید خداوند پرده از اسرار درون بندگان با آزمایشهای خود، برداشت، نه به خاطر این که از آن چه انسانها در درون پنهان داشتهاند و از اسراری که فاش نکردهاند، بیخبر باشد، بلکه برای این بود که آنان را در معرض امتحان آورد، تا کدام یک عمل نیکوتر انجام میدهند تا پاداش و کیفر، مفهوم صحیح داشته باشد».
4ـ تمایز میان انسانهای پاک و ناپاک و مدعیان حقیقی از مدعیان دروغی
انگیزه دیگری که در آیات بر آن اشاره شده، جداسازی خوب از بد و بد از خوب است. در جامعهای که همه گروهها خود را مدّعی اصلاح و نیکوکاری میدانند و به ظاهر از آن دفاع میکنند، بهترین ابزار برای شناساندن چهرة واقعی افراد، آزمایش و امتحان الهی است.(5)
خداوند میفرماید «ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیّب(6)؛ چنین نبود که خداوند مؤمنان را همان گونه که شما هستید واگذارد، مگر آن که ناپاک را از پاک جدا سازد».
در آیه دیگر میفرماید: «أحسب الناس أنْ یُترکوا أنْ یقولوا آمنّا وهُم لا یفتنون، ولقد فتنّا الذین من قبلهم فلیعلمنّ الله الذین صدقوا ولیعلمنّ الکاذبین(7)؛ آیا مردم گمان کردند همین که بگویند «ایمان آوردیم» به حال خود رها میشوند و آزمایش نخواهند شد؟! ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم (و اینها را نیز امتحان میکنیم). باید علم خدا دربارة کسانی که راست میگویند و کسانی که دروغ میگویند تحقق یابد».
پینوشتها:
1ـ آل عمران (3) آیه 154.
2ـ جوادی آملی،دروس تفسیر، ذیل آیه 144 سوره آل عمران.
3ـ آل عمران، آیه 142.
4ـ نهج البلاغه، خطبه 144.
5ـ جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج 1، ص 250؛ محمدتقی مصباح، جامعه و تاریخ، ص 43.
6ـ آل عمران، آیه 179.
7ـ عنکبوت (29) آیه 2 و 3.