بنیان گذار مذاهب ارتدوکس که شاخه ای از دین مسیحیت است چه کسی است؟
پرسش:بنیان گذار مذاهب ارتدوکس که شاخه ای از دین مسیحیت است چه کسی است؟ و در چه سالی به وجود آمد و خطوط فکری و اصول عقاید آن چیست؟
پاسخ:تاریخ دین مسیحیت و انشعابات آن تا حدودى با تاریخ امپراتورى روم در دورة قدیم و قرون وسطى گره خورده است. اینک براى توضیح مذهب ارتدکس لازم است نیم نگاهى به تاریخچة دولت قدیم روم بیاندازیم.
دولت قدیم روم قبل از دورة قرون وسطى سه دورة پادشاهی، جمهورى و امپراتورى را پشت سر گذاشت.
1ـ دورةپادشاهى حدوداً از سال 753 تا 500 قبل از میلاد.
2ـ دورة جمهورى حدوداً از سال 500 تا 27 قبل از میلاد(دورة جمهورى اشرافی).
3ـ دورة امپراتورى از سال 27 قبل از میلاد تا سال 395 میلادی.
در دورة سوّم، امپراتورى روم با دین مسیحیّت برخورد داشت. در بیست و پنج سال آغازین دین مسیح که آن را دورة کلیساى شهادت نام نهادند ، مسیحیان با دولت امپراتورى روم درگیر بودند. این ها از قوانین دولت و دین رسمى سرباز مى زدند، و دولت هم با آنان به خشونت رفتار مى کرد و مسیحیان را مى کشت.
در سال 260 م . با اسیر شدن «والریانوس» امپراتور روم توسط ارتش ایران، امپراتورى روم دچار هرج و مرج شد.
در سال 284 م . «دیو کلسین» امپراتور شد، و در صدد اصلاح حکومت و نظم اجتماعى بر آمد که در نتیجه امپراتورى را به دو بخش شرقى و غربى تقسیم نمود که این تقسیم مقدمة تجزیة امپراتورى شد.
در سال 313 م. به موجب منشور میلان توسط امپراتور کنستانتین اول دین مسیحیت آزاد شد. وى این دین را هم طراز با سایر ادیان شناخت و مسیحیان توانستند در حوزة امپراتورى روم آزادانه فعالیت مذهبى داشته باشند. وى شهر بیزانس (قسطنطنیه) را بنا نهاد و در سال 330 م. پایتخت را از روم به بیزانس منتقل کرد.
در سال 380 م. امپراتور ، «تئودوس کبیر» دین مسیح را تنها دین رسمى در قلمرو حکومتى خود شناخت.
در سال 395 م. پس از وفات امپراتور «تئودوسیوس اول» امپراتورى روم به دو کشور شرقى و غربى تجزیه شد. در غرب «هونوریوس» و در شرق «آرکادیوس » به سلطنت نشستند.
در سال 476 م. امپراتور روم غربى «رومولوس آوگوسترلوس» توسط «اودوآکر» سرکردة گوت ها خلع شد و بدین وسیله امپراتورى روم غربى منقرض و قرون وسطى آغاز شد. از این تاریخ به بعد روم اهمیّت سیاسى خویش را از دست داد و جنبة دینى آن اهمیت بیشترى پیدا کرد. از این تاریخ به بعد حکومت هاى غربى زیر چتر اقتدار کلیساى روم قرار گرفتند.
کلیساى روى را کلیساى کاتولیک و لاتینى و کلیساى بیزانس یا قسطنطنیه را کلیساى ارتدکس و یونانى گویند.
ارتدکس به معناى سنتى و کاتولیک به معناى عمومى است. سابقة کلیساى کاتولیک از دیگر کلیساها بیشتر است و کاتولیک ها براى کلیساى روم و پاپ نقش محورى قائلند. و علتش این است که مى گویند : وقتى که عیساى مسیح دستگیر شد ، حواریون عیسى را تنها گذاشتند جز پطروس حوارى که تا لحظات آخر با عیسى بود. بعد از مصلوب شدن حضرت عیسى ، «پتر » یا «پطروس» در رأس تشکیلات مسیحیّت قرا ر گرفت. او ارکان کلیسا را بنیان گذارد. حواریون که مورد آزار یهودیان قرار مى گرفتند، به ناچار به دیار دیگر مهاجرت نمودند. پطروس که رهبرى هسته ها و دسته هاى مسیحى را در دست داشت، به روم هجرت کرد و نخستین کشیش آن شهر شد. این امر سبب شد که آن جا در دیدة بسیارى از مسیحیان مکان مقدسى قرار گیرد و براى کشیش روم اهمیت ویژه اى قائل شوند. آنان اسقف روم را جانشین و قائم مقام «پتر» مقدس و رئیس اسقف ها و کشیش هاى دیگر به شمار مى آورند و بعد ها به او لقب «پاپ» داده اند. (1)
اما ارتدکس عنوان کلیساهاى مسیحیان خاورى بیزانسى است که در سال 1054 میلادى در زمان «میخائیل کارولاریوس» بطریق (سرخلیفه) قسطنطنیه از کلیساى کاتولیک جدا شد.
تا این تاریخ دو نوع کلیساس لاتینى و یونانى با هم مراوده و همکارى داشتند، اما از این تاریخ به بعد به صورت رسمى از هم جدا شدند. علت جدا شدن این دو کلیسا این بود که در این سال، پاپ روم رئیس کلیساى کاتولیک، بطریق قسطنطنیه رئیس کلیساى ارتدکس را تکفیر کرد، بطریق قسطنطنیه نیز واکنش نشان داد و پاپ را ملحد معرفى کرد. این حرکت اوج اختلافات دو کلیساى مستقر در دو امپراتورى روم شرقى وغربى بود که منجر به استقلال هر یک از دیگرى شد.
قبل از تحقق این نقطة اوج اختلاف ، بین عالمان مسیحى مستقر در دو حوزة امپراتورى روم اختلافاتى بدین شرح وجود داشت:
ـ آوگوستینوس، اصلى را تعلیم داد که روح القدس هم از «پدر» و هم از «پسر» به طور مساوى منبعث مى شود. در سال 589میلادى شورایى از زعماى کلیساى غرب در اندلس تشکیل شد و متن این اصل مذکور را در اعتقاد نامه «آتاناسیوسی» تحت عنوان «فیلیوک» (= ابن) گنجانیدند. زعماى کلیساى شرق بر این عمل اعتراض کردند و گفتند: این به معناى نفى مصدریت مطلق از ذات خداوند است و در حقیقت انکار قدرت کامل الهى است. این کشمکش اعتقادى چندین قرن بین دو کلیسا وجود داشت. سرانجام در سال 876 میلادى شوراى علما در شهر قسطنطنیه تشکیل شد و پاپ را به دو دلیل (یکى فعالیّت سیاسى و دیگرى علاقه مندى به اصل «فیلیوک») محکوم ساختند. در واقع حق حکومت مطلق بر کلیسا را از پاپ سلب کردند و سرانجام در سال 1054 جدایى مطلق بین دو کلیسا برقرار شد.
ـ امپراتورى روم از طرف شمال در معرض هجوم ژرمن ها و از طرف جنوب شرقى نیز مورد حملة جنگجویان عرب قرار داشت. اثر مستقیم فتوحات مسلمانان یک نتیجة عمده به بار آورد، یعنى کلیسا را به دو قسمت تجزیه کرد. امپراتور لئوسوم در قسطنطنیه پس از آن که لشکر مجاهدین عرب را در کنار بوسفور شکست داد، براى جلوگیرى از خطر نفوذ تعالیم اسلام به برخى اصلاحات مذهبى مصمم شد و از این سبب پاپ «گرگوریوس دوم» را ناراضى ساخت. امپراتور ملاحظه نمود که مسلمانان وحتى برخى از خود مسیحیان کلیسا را در معرض انتقاد قرار مى دهند و احترام در حد پرستش نسبت به تصاویر و تماثیل مقدس در نماز خانه ها که معمول بود را نوعى از بت پرستى به شمار مى آورند و به کلیسا خرده مى گیرند.از این رو، در سال 726 میلادى فرمانى صادر کرد و نصب تصاویر را در کلیساها ممنوع کرد.
این عمل واکنش شدیدى را در پى داشت. امپراتور با نیروى نظامی، فرمان خود را در حوزة شرقى اجرا کرد، ولى در شهر روم از اجراى حکم قیصر سرپیچى کردند و پاپ جلسة مشورتى تشکیل داد و فتوا صادر کرد که هر کس تماثیل مقدس در کلیسا را مورد احترام قرارندهد، از ایمان خارج مى شود. پاپ ، امپراتور را تکفیر نمود و به دنبال این کار امپراتور در صدد تنبیه پاپ بر آمد و ناحیة سیسیل در جنوب ایتالیا را از حوزة حکومت پاپ خارج ساخت و این مناطق را تحت امر بطریق و سرخلیفة کلیساى یونان (کلیساى ارتدکس) قرار داد. پاپ در واکنش بعدى از شارل مارتر که در فرانسه لشکر اسلام را شکست داده بود و از این کار براى خود آبرویى کسب کرده بود، استمداد جست. در این زمان پاپ «گرگوریوس» و «شارل مارتر» هر دو مردند، پسر مارتر که جانشین پدر شد به ایتالیا لشکر کشید و آن جا را تصرف کرد و ناحیة «راونا» واقع در شمال شرق ایتالیا را تصرف نمود و به پاپ هدیه داد. این پادشاه شارلمانى که نسبت به کلیسا و پاپ نهایت احترام را رعایت مى کرد، در آغاز سال 800 میلادى به روم آمد، و در روز عید میلاد مسیح پاپ لئوسوم تا ج امپراتورى را بر سر او نهاد و او از آن پس شارلمانى امپراتو رمقدس معرفى شد.
این حادثه در حقیقت آغاز انفصال عالم مسیحیت به دو بخش شد و چند سال بعد لئوپنجم این لقب « مقدس » را براى شارلمانى به رسمیت شناخت و از آن زمان امپراتورى و کلیسا به دو بخش منقسم شد. کلیساس ارتدکس در مجموعة امپراتورى روم شرقى و کلیساى کاتولیک در امپراتورى روم غربی.
در بخش غربى امپراتورى اصحاب کلیسا (کلیساى کاتولیک) به مسیحیّت بیش تر از جنبة قضایى و حقوقى مى نگریستند. همانند «ترتولیانوس» ، ولى در بخش شرقى (کلیساى ارتدکس) نگاهشان بیشتر جنبة فلسفى داشت. تصور ارتدکس ها از انجیل هاى چهار گانه این بود که آن ها به صورت مقدماتی، سرآغاز قانون جدیدى هستند.
ـ کلیساهاى ارتدکس در مواد اصلى علم لاهوت متفق الکلمه اند. اعتقاد نامه هاى دیرین را همه قبول دارند. تعالیم رسولان قدیم را همه ابدى و زوال ناپذیر مى دانند و از مبادى و قواعدى که قدیمى ترین آباى کلیسا، یعنى یحیى دمشقى وضع نمود تخلف نورزیده اند. آن چه که یحیى دمشقى یک قرن بعد از غلبة مسلمانان بر سوریه دربارة اعتقاد نامة آباى بطریق ها وضع نمود، اصل آن ضابطة کلّى صفت خاص کلیساهاى ارتدکس است. که خلاصة آن چنین است.
«ایمان استوار به تجسم خداوند، عقیدة حیات در شخص عیسى که به عصر و زمان حاضر به وسیلة مقدسات سبعه و دیگر عبادات منتقل شده و به ما رسیده است. و انجام اعمال و مناسک دینى از روى خلوص نیت در کلیسا.». (2)
یحیى دمشقى در برابر امپراتور لئوسوم، از نقوش و تصاویر دفاع کرد و گفت قیصر حق مداخله در امور دینى را ندارد. او مى گفت چون شوراى علما (سینودها) در صورت هاى مذهبى تجسم روح القدس را تشخیص داده اند، عیناً همان طور که خدا (پدر) در پیکر عیسی( پسر) تجسم یافت، از این رو صورت هاى مذکور در عداد مقدسات قرار گرفته اند و وسیلة نقل و انتقال لطف و رحمت الهى به مؤمنان مى باشند.
درست شبیه به کتاب هاى مقدس هستند، یعنى همان منزلت که واژة مذهبى کتاب مقدس براى مؤمنان با سواد دارد، صورت ها و تماثیل براى بى سوادان همان اثر را دارا است.
نه تنهاصورت ها و تماثیل، بلکه تمام آداب و مناسک و کلمات و مؤسسات کلیسا همه داراى همان درجه و حرمت قدسى اند. همه واسطة انتقال روح الهى و لطف خداوندى به مؤمنان خواهند بود.
ـ کلیساهاى شرق (ارتدکس) تصاویر مقدس را داراى طبیعت و روح الهى مى دانند، ولى کلیساهاى روم(کاتولیک) به تصاویر مریم و دیگر قدیسین منزلت بشرى مى دهند.
ـ در کلیساهاى کاتولیک مریم را به جهت مادر عیسى که داراى احساسات مادرى است احترام مى گذارند، ولى در کلیساهاى ارتدکس او را مانند خداى تعالى پرستش مى کنند و او را موجودى فوق بشرى مى دانند.
ـ کلیساهاى ارتدکس این سخن را قبول ندارند که اسقف شهر روم ریاست عالى بر تمام جامعه کلیسایى را داشته باشد، امّا کاتولیک ها این را پذیرفته اند.
ـ کلیساهاى ارتدکس مى گویند: حواریون به طور مساوى از عیسی، نیروى روحانى کسب کردند، امّا کلیساهاى کاتولیک مى گویند آنان به طور مساوى کسب نکردند، بلکه پطروس حوارى که رئیس آنان بود بیش از همه کسب کرد و اسقف روم جانشین پطروس است.
ـ در کلیساى ارتدکس فرایض دینى از سال 1274 م . در هفت چیز خلاصه مى شود:
تعمید، اداى شهادت، مسح با روغن مقدس، تناول ، توبه، مسح بیماران و مراسم ازدواج، امّا در کلیساهاى کاتولیک بدین قرار است: تعمید ، قربانی، توبه، اقرار به مقام روحانى رؤساى دین، تناول، ازدواج و مسح بیماران در حال موت.
ـ شکل کلیساهاى ارتدکس : چهار گوش است و در دو سطح قرار دارد. در قسمت مرتفع محل اولیاى دین و به منزله آسمان است و قسمت پایین آن محل اجتماع آحاد مسیحیان و معرف زمین است، اما شکل کلیساهاى کاتولیک در یک سطح قرار دارند. و محراب از بناى اصلى جدا نیست .
ـ کاتولیک ها عصمت پاپ را قبول دارند، امّا ارتدکس ها این را قبول ندارند.
ـ مراسم دینى در کلیساهاى ارتدکس به زبان یونانى اجرا مى شود. بعد از فتح قسطنطنیه که مرکزیت کلیساهاى ارتدکس به مسکو منتقل شد ( در سال 1589) در آن جا مراسم دینى به زبان اسلاوى قدیم اجرا مى شود، امّا در کلیساهاى کاتولیک مراسم دینى به زبان لاتینى اجرا مى شود. (3)
پی نوشت ها :
1.عبدالله مبلغی، ادیان و مذاهب جهان، ج 2، ص 727 ـ 730.
2.جان بى . ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت ، ص 648.
3.توضیح الملل، ج 1، ص 333.