ریشه به وجود آمدن ادیان مختلف چه بوده است؟ چرا پیامبران مختص به دورهاى خاص بودهاند و با وجود این همه ظلم هیچ پیامبرى ...
پرسش : ریشه به وجود آمدن ادیان مختلف چه بوده است؟ چرا پیامبران مختص به دورهاى خاص بودهاند و با وجود این همه ظلم هیچ پیامبرى مبعوث نمىشود؟
پاسخ :
براى دین تعریفهاى متعددى شده است اما بهترین و جامعترین تعریف دین که شامل تمام ادیان شده و در فرهنگ ما و میان ما شناخته شده تر مىباشد، آن است که به "مجموعه اعتقادات و باورها و احکام و قوانین الهى" دین اطلاق مىشود.
بر مبناى این تعریف که در ادیان آسمانى به آن توجه شده است، ادیان الهى نمىتوانند مختلف باشند؛ به این معنا که باورها و اعتقادات اصیل و اصول ادیان با هم تفاوت داشته باشد، زیرا تمام دینهاى آسمانى از طرف خداوند نازل شده و همه آنها در گوهر و اصول با هم اشتراک دارند. همه ادیان آسمانى به یکتاپرستى و اعتقاد و باور به رستاخیر دعوت کردهاند و همه پیامبران آسمانى در این دعوت با هم مشترکاند، همان گونه که در آیات قرآن به آن اشاره شده است. 1
اگر ادیان در اصول و مبانى و جوهر با هم اختلاف داشته باشند، اختلاف را نه در دین و یا آورندهگان آن (پیامبران الهى) بلکه در پیروان آن ها و اعتقاداتى که به دین بسته شده است باید جستجو کرد.
بنابراین ادیان هیچ گاه با هم تفاوت ندارند و اصولاً براساس فرهنگ دینى ما و آیات قرآن چیزى به نام ادیان وجود ندارد. هر جا سخن از دین در قرآن آمده، به صورت لفظ مفرد (دین) بیان شده و نه ادیان، در عین حال شریعت و راه و روش هر یک از پیامبران الهى با هم متفاوت بوده است. تصورى که در مورد تعدد ادیان الهى مىرود، در واقع تعدد و اختلاف در شریعتها و راه و روش دعوت به سوى خداوند و احکام و قوانین مىباشد که براى سعادت بشر از طرف خداوند وضع شده است.
در آیات قرآن بیان شده که براى هر پیامبرى، شریعت و روش جداگانهاى قرار دادیم. 2
اما چرا پیامبران داراى شریعتهاى جداگانه بودهاند و چرا پس از هر دوره و زمانى، خداوند پیامبرى جدید با شریعت و قانون جدید به سوى بندگان فرستاده است؟
پیش از پاسخ، ابتدا متذکر مىشویم که پیامبران بر دو دسته بودهاند:
پیامبران تشریعى و پیامبران تبلیغى.
پیامبران تشریعى، پیامبران بزرگ الهى مانند حضرت ابراهیم(ع)، موسى(ع)، عیسى(ع) و محمد(ص) بودهاند که صاحب شریعت و آیین و قوانین خاصى براى جامعه و نجات انسانها بودهاند.
پیامبران تبلیغى کسانى بودهاند که از طرف خداوند براى هدایت بشر آمده، اما شریعت و قوانین خاصى (غیر از آنچه پیامبران صاحب شریعت بیان کرده بودند) نداشتند این گروه از پیامبران، شریعت پیامبران بزرگ را تبلیغ مىکردند.
حال مىگوییم: ظهور پیامبران اختصاص به دوره و منطقه خاصى نداشته و براى امتهاى مختلف، پیامبران الهى (خواه تبلیغى یا تشریعى) وجود داشتهاند.
در آیات قرآن آمده که هر قوم و امتى پیامبرى داشته است. 3
اما تجدید نبوتها و آمدن پیامبران مختلف مىتواند به دو علت باشد:
تحریف ادیان و شرایع آسمانى.1-
2-عدم رشد و بلوغ فکرى انسانها و تغییر شرایط و نیازهاى جدید-
در دوران گذشته که پیامبران متعدد آمده و بعضاً شریعت تغییر مىیافت، یا از این جهت بود که شریعت پیامبران سابق و دینشان مورد تحریف واقع مىشد و دست بشر در آن رخنه مىنمود و موجب تغییر و تبدیل دین و شریعت پیامبران مىشد، یعنى عالمان و دانشمندان دین را به دلخواه خود تفسیر و آن را از حقیقت منحرف مىکردند. در نتیجه طبعاً انتظارى که از دین و شریعت پیامبر مىرفت، برآورده نمىشد. و یا به جهت آن که انسانها (چون دوران رشد را پشت سر مىگذارند) در هر دورهاى نیاز به تعالیم جدید و شریعت و قوانین تازه (با توجه به شرایط زمان و نیازهاى عصر خود) دارند، مانند بچهاى که دوران کودکى و دبستان را پشت سر گذاشته و وارد مرحله جدیدى از فراگیرى مىشود که طبعاً باید با توجه به رشد فکرى و نیازهاى او تعالیم و دانشهاى جدید به او داده شود امکان نداشت این تعالیم در دوره قبل به او یاد داده شود.
علت تجدید نبوتها به خاطر این دو مسئله اساسى بوده است، به همین خاطر بعد از شریعت حضرت موسى(ع)، پس از سالیان و قرنهاى بسیار پیامبر جدید (حضرت عیسى(ع)) مبعوث شد، که آیین جدیدى آورد.
حال اگر این دو عامل براى تجدید نبوتها وجود نداشته باشد، یعنى اگر دین و آیین پیامبر مورد تحریف واقع نشود، هم چنین بشر به اندازهاى از رشد و بلوغ فکرى دست یابد که بتواند همه تعالیم را دریافت کند و آنها را حفظ نماید و یا قانونى کلى را دریافت کند که در سایه آن بتواند به نیازهاى زمان خود پاسخ دهد، دیگر علتهاى تجدید نبوت و شریعت وجود نخواهد داشت. با رجوع به قرآن و زمان نزول آن و وضعیت فکرى بشر در آن زمان و پس از آن درمىیابیم که:
1-زمان نزول قرآن یعنى چهارده قرن پیش مقارن است با دورهاى که بشر، کودکى خود را پشت سر گذاشته و مىتوانست آموختههاى علمى و دینى خود را حفظ کند، از این رو در آخرین کتاب مقدس آسمانى یعنى قرآن تحریف رخ نداده است. مسلمانان به هنگام نزول هر آیه عموماً آن را در دلها و در نوشتهها حفظ مىکردند، به گونهاى که امکان هر گونه تغییر، تحریف، حذف و اضافه از بین مىرفت، بنابراین دیگر تحریف و نابودى کتاب آسمانى رخ نداده و این علت (که یکى از علل تجدید نبوت بود) از بین رفت.
2-در دورههاى پیش بشر به علت عدم رشد و بلوغ فکرى قادر نبود یک نقشه کلى براى مسیر خود دریافت کند. و با راهنمایى آن نقشه راه خویش را ادامه بدهد. لازم بود مرحله به مرحله راهنمایى شود و راهنمایانى همیشه او را همراهى کنند، ولى مقارن با دوره رسالت پیامبر اسلام و از آن به بعد، انسان این بلوغ و رشد را پیدا کرد که بتواند نقشه کلى زندگى خویش را دریافت کند، از این رو روش دریافت راهنمایىهاى مرحله به مرحله متوقف گشت.
قرآن کتابى است که روح همه تعلیمات موقت و محدود کتب آسمانى دیگر را (که مبارزه با انواع انحرافها و بازگشت به تعادل است) در بردارد، بنابراین با پیدایش آمادگى در بشر، قانون کلى و جامع زندگى در اختیار او قرار گرفت و باز علت تجدید نبوتها و شریعتها از بین رفت.
3-غالب پیامبران بلکه اکثر قریب به اتفاق آنها پیامبران تبلیغى بودند، نه تشریعى. کار پیامبران تبلیغى، ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتى بود که حاکم بر زمان آنها بود.
در عصر خاتمیت که عصر علم است، با پیروى از پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع)، علماى امت قادرند با شناخت اصول کلى اسلام و شرایط زمان و مکان، آن اصول کلى را با مقتضیات زمانى و مکانى تطبیق دهند و حکم الهى را استخراج و اجرا نمایند. نام این عمل "اجتهاد" است. فقها و علماى شایسته امت اسلامى بسیارى از وظایفى را که پیامبران تبلیغى و قسمتى از وظایف پیامبران تشریعى را (بدون آن که خود شریعتى وضع کنند) با عمل اجتهاد و با وظیفه رهبرى انسانها انجام مىدهند.
از این رو در عین این که نیاز به دین همواره باقى است و بلکه هر چه بشر به سوى تمدن پیش رود، نیاز به دین، افزایش مىیابد، احتیاج به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانى و پیامبر جدید براى همیشه برطرف شد و پیامبرى پایان یافت.
انسان امروزى با وجود تعالیم پیامبران و آخرین پیام الهى (که مصون از تحریف و تغییر مىباشد) نیز با توجه به پیشرفت عقل و اندیشه بشرى، اگر خواهان سعادت و رسیدن به خوشبختى جاودانه در دنیا و آخرت باشد، مىتواند از آموزهها و دینى ماندگار بهرهمند شده و نیاز به تجدید نبوت و آمدن پیامبر جدید نیست اما اگر ظلم و ستم گسترده هم چنان وجود دارد، در زمان پیامبران نیز همین گونه بوده و خود پیامبران بیشترین آزار و ستم را دیدهاند. وجود ظلم و ستم به تنهایى موجب نمىشود که پیامبر جدید بیاید، چنان که آمدن پیامبر جدید به معنى خاتمه یافتن ظلم و ستم نخواهدبود. در عین حال که همه ادیان آسمانى، منتظر ظهور منجى و مصلح بزرگ هستند که با آمدن او ظلم و ستم به یکباره و براى همیشه ریشه کن خواهد شد.
پىنوشتها:
1-نحل (16) آیه 36
2-مائده (5) آیه 48 و شورى (42) آیه 13
3-فاطر (35) آیه 42 و نحل (16) آیه 36