پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
ما در جواب این سوال ابتدا به مسئله استفاده از داروی نظافت میپردازیم و در ادامه به بررسی غسل شب عاشورا میپردازیم .چرا که مسئله استفاده از داروی نظافت خود بحث وجو

سئوال:

باوجود عدم دسترسی امام ویارانش به آب در روز عاشورا  چگونه ایشان درشب عاشورا از داروی نظافت  استفاده کرده اند وغسل نیزنموده اند؟

ما در جواب این سوال ابتدا به مسئله استفاده از داروی نظافت میپردازیم و در ادامه به بررسی غسل شب عاشورا میپردازیم .چرا که مسئله استفاده از داروی نظافت خود بحث وجواب جداگانه ای می خواهد.

اما قبل از آن یاد آوری یک نکته ضروری است که منع آب در کربلا و مسئله عطش از مباحث  مسجل درتاریخ می باشد.[1] و اینکه شبهه را برای این مطرح کرده اند که در این مطلب تشکیک کنند ومستند این شبهه نیز چند منبع تاریخی است. که این منابع   عبارتند از: طبري در: تاريخ الأمم و الملوك[2]، و بلاذري در: انساب الاشراف[3].که درهردو منبع فقط استفاده از نوره آمده است واشاره ای به غسل کردن حضرت نشده است.[4]

بعداز ذکر این مقدمه ما به بیان جواب سوال می پردازیم :

استفاده از داروی نظافت

ماجرای استفاده از داروی نظافت در تاريخ طبری ، و انساب الاشراف با ترتیب این عبارت آمده است: « ثم دخل الحسين ذلك الفسطاط فتطلى بالنوره »و « أمر الحسين بفسطاط فضرب فأطلى فيه بالنورة»[5] آمده است.

دلائل نقد :

1.آنچه باعث ضعف وعدم مقبولیت این گزارش میشود اینست که در برخی منابع مهم تاریخی (که یا مقدم بر این منابع هستند ویا از لحاظ سند در نقل جریان عاشورا یکی هستند)به این جریان اشاره نکرده اند ،برخی  منابع که به استفاده از داروی نظافت  اشاره نکرده اندعبارتند از :

الاخبار الطوال تألیف ابی‌حنیفه ، احمد بن داود دینوری (متوفای 282) که پیش از طبری بوده، نیامده است.[6]در کتاب ارشاد شیخ مفید نیز این موضوع نقل نشده است،[7] در کتاب «وقعه الطف»  [8] و مناقب ابن شهر آشوب[9] (متوفای 588) نیز این مطلب ذکر نشده است.
وحتی این جریان در کتاب‌های با ارزش متاخر مانند مقتل الحسین مقرم[10]، نیز گزارش نشده است  .

با توجه به آنچه بیان شد معلوم میشود که این جریان نمی تواند چندان اعتبار تاریخی داشته باشد .

2. این احتمال نیز وجود دارد که کتبی که این گزارش درآنها ذکر شده است،دچارتصحیف شده باشند.،چراکه متون قدیمی بی نقطه بوده اند واحتمالا درنسخ اصلی  کلمه تور «ظرف برنجي يا سنگي»[11]بوده است که به نوره تصحیف شده و مويد ادعاي فوق آن‌كه اين ترجمه عبارت تور توسط برخي مورّخان به كار رفته است. به عنوان مثال گزارش ابو علي‌مسكويه او تنها سخن از مشك به ميان آورده مي‌نويسد: و أمر الحسين بمسك فميث في جفنة عظيمة و أطلي: حسين(ع) دستور داد در باديه‌‌اي(ظرفي) بزرگ، مُشْكي حل كردند و آن را بر بدن خود ماليد ... [12]

علاوه بر این دراین دو کتاب(تاریخ طبری و انساب الاشراف) قبل از ذکر نوره دستور امام برای آماده کردن مشک  آمده است.واین خود دلیل مهمی برتصحیف میتواند باشد.[13]

باتوجه به آنچه بیان شد واینکه کلمه تور صحیح باشد ، ترجمه اين فراز از تاريخ اين‌گونه مي‌شود: «پس از دستور امام، مُشكي (آورده و آن) را در آن ظرف به هم زدند و آماده كردند و سپس به ترتيب، امام و يارانش بدن خود را با آن خوشبو كردند»

غسل

مسئله غسل کردن در شب عاشورا توسط شیخ صدوق درامالی ذیل بشرح آورده است :«ثم إن الحسين ع أمر بحفيرة فحفرت حول عسكره شبه الخندق و أمر فحشيت حطبا و أرسل عليا ابنه ع في ثلاثين فارسا و عشرين راجلا ليستقوا الماء و هم على وجل شديد و أنشأ الحسين ع يقول ...

ثم قال لأصحابه قوموا فاشربوا من الماء يكن آخر زادكم و توضئوا و اغتسلوا و اغسلوا ثيابكم لتكون أكفانكم ثم صلى بهم الفجر[14].»

نفد :

1.این جریان تنها درامالی بدین گونه آمده  است (واگردرجای دیگری یافت شود بنقل از امالی صدوق است ) و این نقل باایراداتی مواجه است ازجمله اینکه:

 - واقعه آب آوردن حضرت علی اکبر وآنچه بعد از آن ذکر شده بااین اهمیت در متون  تاریخی وحدیثی معتبرچون کتب اربعه حدیثی شیعه نیامده است واین میتواند نشان از ضعف این روایت باشد.

- ضمن اینکه برخی افراد درسند مثل« أبو سعيد الحسن بن عثمان بن زياد التستري »روایت آمده است که درکتب رجالی وتراجم مطلبی درموردشان نیامده است  .

2.مسئله غسل کردن درمتون معتبری چون تاریخ طبری ،انساب الاشراف ، الارشاد ،اخبارالاطوال و وقعه الطف نیامده است ومیتواند نشان از ضعف گزارشات پیرامون این مسئله باشد.

3.در صورت پذیرفتن مسئله غسل این دلیل رامیتوان درچند بندآورد :

- امام حسين ـ عليه السّلام ـ مي‎دانست “ حضرت ویارانش سيراب باشد يا تشنه، ایشان  را به شهادت مي‎رساندند.

ضمن آنکه حضرت مي‎دانست، هيچ يك از اهل‎بيت به خاطر تشنگي هلاك نخواهد شد،چرا که حداکثرزمان تشنگی یک روز بوده است که قابل تحمل برای یک انسان معمولی  است .لذا آنچه درآن شب باعث قوت قلب بیشتر یاران امام میشد آمادگی بیشتر برای شهادت بود که غسل شهادت و آماده شدن برای شهادت را میتوان یک حرکت عالی درجهت این امر دانست.

- امام ـ عليه السّلام ـ مأمور عمل به ظاهر است. و با وجود  این احتمال که یاران حضرت بار دیگر می توانندآب بیاورند غسل کردن ودیگر موارد ذکر شده ایرادی بر حضرت وارد نمی کند .

 

گروه تاریخ مرکز ملی پاسخگویی به سئوالات دینی

 

  

 

 

 

[1] طبري ، ج4، ص 311-312؛ ارشاد، ج2، ص 86. اخبار الطوال، ص 255؛ ارشاد، ج2، ص 86.[2] تاريخ الأمم و الملوك، ج5، ص423؛
[3] انساب الاشراف، ج3ـص 187؛
[4] متن عبارت در تاریخ طبری : امر الحسين بفسطاط فضرب، ثم امر بمسك فميث في جفنه عظيمه او صحفه، قال: ثم دخل الحسين ذلك الفسطاط فتطلى بالنوره
[5] .تاریخ طبری ج5.ص423-انساب الاشراف ،ج3ص187
[6] ابو حنيفه دينورى‏، الأخبار الطوال ،ناشر: رضى‏،مكان نشر: قم‏،سال چاپ: 1368 ش‏، ص 254-256.
[7] ارشاد مفید،ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران ،انتشارات علمیه اسلامیه، ج2، ص 86-96.
این در حالی است که مأخذ شیخ مفید و طبری، در بیان وقایع عاشورا مشابه است .اگر چنین مطلبی معتبر بود، قطعاً شیخ مفید آن را نقل می‌کرد.
[8] وفعه الطف، ص 190-205. (این منبع همان مقتل ابی مخنف است که مهم‌ترین و معتبرترین اثر در حادثه کربلا،که اصل آن کتاب از بین رفته و مطالب آن در کتاب‌های مختلف استوتوسط آقای یوسفی غروری به این نام جمع آوری شده است.)
[9] مناقب، ج4، ص 106-109.
[10] مقتل‏الحسین، (ع)، عبدالرزاق موسوی مقرم، چاپ پنجم،قم، دارالکتاب الاسلامی، 1399 ق، ص 215-220.
[11] ابن‌اثير، مؤلف «النهاية في غريب الحديث و الاثر» در مورد لغت تور مي‌نويسد: في حديث ام سليم أنها صنعت حيسا في تور، و هو اناء من صفر، او حجارة كالاِجانة قد يتوضأ منه- در حديث «ام سليم» آمده است كه او در تور، حيس(غذايي مركب از خرما و روغن و سويق) آماده كرد، تور، ظرفي برنجي يا سنگي است مانند طشت كه گاهي در آن وضو مي‌گيرند. النهاية في غريب الحديث و الاثر، ج1، ص199-  لسان‏العرب، جلد 4، ص 96
[12] تجارب الامم، ج2، ص70
[13] متن عبارت در تاریخ طبری : امر الحسين بفسطاط فضرب، ثم امر بمسك فميث في جفنه عظيمه او صحفه، قال: ثم دخل الحسين ذلك الفسطاط فتطلى بالنوره
[14]الأمالي‏صدوق، مجلس 30،ص : 156-157