ماه محرم

امام حسین علیه السلام و همه ی لحظه لحظه های زندگی او، به ویژه حماسه ی کربلایش، تفسیر عینی و عملی قرآن از ابتدا تا انتها است.

اگر بخواهیم در جست و جوی ارتباط های مستقیم (و نه کلی و عمومی) بین امام حسین علیه  السلام و آیات قرآنی باشیم، آیات متعددی هستند که برخی اساساً بر قامت رعنای امام دوخته شده  اند و برخی، هرچند معنایی عام دارند، اما در قامت حضرت به  زیبایی، معنا و مصداق پیدا کرده  اند.
دسته ای از این آیات در سوره ی مبارکه ی اسراء قرار دارند که در این مقاله به آن ها اشاره می شود.
آیات 4 تا 8 (و قَضَینا الی بنی اسرائیلَ فی الکتابِ لَتُفسِدُنَّ فی الارضِ مَرَّتَینِ...) که ترجمه ی آن چنین است:
ما به بنى اسرائیل در كتاب (تورات) اعلام كردیم كه دو بار در زمین فساد خواهید كرد و برترى جویى بزرگى خواهید نمود. هنگامى كه نخستین وعده فرا رسد، مردانى پیكارجو را بر شما مى فرستیم (تا سخت شما را در هم كوبند، حتى براى به دست آوردن مجرمان) خانه ها را جست و جو مى كنند، و این وعده اى است قطعى. سپس شما را بر آن ها چیره مى كنیم و اموال و فرزندانتان را افزون خواهیم كرد و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار مى دهیم. اگر نیكى كنید به خودتان نیكى مى كنید، و اگر بدى كنید باز هم به خود مى كنید. و هنگامى كه وعده ی دوم فرا رسد (آن چنان دشمن بر شما سخت خواهد گرفت كه) آثار غم و اندوه در صورت هایتان ظاهر مى شود و داخل مسجد (اقصى) مى شوند، همان گونه كه در دفعه ی اول وارد شدند، و آنچه را زیر سلطه ی خود مى گیرند در هم مى كوبند. امید است پروردگارتان به شما رحم كند، اگر شما برگردید (و رفتارتان را تکرار کنید) ما نیز باز مى گردیم. و ما جهنم را زندان سخت كافران قرار داده ایم. در این آیات، سخن از دو انحراف اجتماعى بنى اسرائیل منجر به فساد و برترى جویى مى گردد به میان آمده است، كه به دنبال هر یك از این دو، خداوند مردانى نیرومند و پیكارجو را بر آن ها مسلط ساخته تا آن ها را سخت مجازات كنند و به كیفر اعمالشان برسانند.
این آیات به انسان ها درس عبرت می دهند تا بدانند خدا هیچ ظلم و ستم و تجاوز و فسادی را بدون مجازات نمى گذارد و هر ستمگری در همین دنیا دست کم به بخشی از کیفر اعمالش خواهد رسید.
آنچه از تاریخ بنى اسرائیل استفاده مى شود این است كه نخستین كسى كه بر آن ها هجوم آورد و بیت  المقدس را ویران كرد، «بُخت  نُصَّر» پادشاه بابل بود که هفتاد سال بیت المقدس به همان حال باقى ماند، تا یهود قیام كردند و آن را نوسازى نمودند. دومین كسى كه بر آن  ها هجوم برد، قیصر روم، «اسپیانوس» بود كه وزیرش «طرطوز» را مأمور این كار كرد. او به تخریب بیت  المقدس و تضعیف و قتل بنى  اسرائیل كمر بست، و این حدود یكصد سال قبل از میلاد مسیح علیه  السلام بود.(1)

منظور از «ثم رَدَدنا لکُم الکَرَّةَ علیهم» رجعت امام حسین است با هفتاد نفر از یارانش که وقتی اجل حضرت حجت فرا می رسد، امام حسین می آید و او را غسل و کفن و دفن می کند؛ سپس حضرت زمام امور را به دست می گیرد و آن  قدر حکومت می  کند که ابروانش (از شدت پیری) بر چشمانش سایه می افکند

اما در تفاسیر، روایاتی ذکر شده است که در آن ها این آیات به امام حسین علیه السلام تطبیق شده است. برای نمونه در تفسیر نور الثقلین آمده است:
در روضه ی کافی از امام صادق علیه  السلام نقل شده است که حضرت درباره ی این آیات فرمود: منظور از «دو بار فساد»، کشتن علی بن ابیطالب و تیر و نیزه زدن به پیکر امام حسن علیهما السلام است و منظور از «برتری جویی بزرگ»، کشتن امام حسین علیه  السلام است.
منظور از «وعدُ اُولاهما»، یاری و خونخواهی امام حسین است و منظور از «عباداً لنا اُولی بأسٍ شدید»، گروهی است که خداوند آن ها را قبل از قیام قائم بر می انگیزد که تک  تک دشمنان اهل بیت پیامبر را مجازات می کنند.
منظور از «ثم رَدَدنا لکُم الکَرَّةَ علیهم» رجعت امام حسین است با هفتاد نفر از یارانش که وقتی اجل حضرت حجت فرا می رسد، امام حسین می آید و او را غسل و کفن و دفن می کند؛ سپس حضرت زمام امور را به دست می گیرد و آن  قدر حکومت می  کند که ابروانش (از شدت پیری) بر چشمانش سایه می افکند.(2)
در روایتی دیگر امام صادق علیه السلام می فرماید: اولین کسی که به این دنیا رجعت می کند حسین بن علی و یزید بن معاویه و یاران او است که آن ها را دقیقاً به همان شکل جرم و جنایت خودشان مجازات می کند و می کشد، سپس امام صادق علیه السلام تلاوت فرمود: «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیْهِمْ...»(3)
روشن است كه هرگز مفهوم این احادیث، تفسیر این آیات در محتواى لفظی نیست؛ چرا كه این آیات با صراحت تمام از بنى  اسرائیل سخن مى  گوید؛ بلكه منظور این است كه مشابه همان فسادها و مجازات های بنی اسرائیل در این امت نیز رخ مى  دهد و این  که برنامه فوق هر چند در مورد بنى  اسرائیل ذكر شده اما یك قانون كلى است در همه اقوام و ملل و یك سنت جارى عمومى است در طول تاریخ بشر.(4)
آیه ی دیگری از سوره ی اسراء که معنای عامی دارد ولی بر امام حسین علیه السلام به عنوان مصداق تام و بارز، تطبیق شده است، آیه ی 33 است: كسى را كه خداوند خونش را محترم شمرده، نكشید، مگر به  حق. و آن كس كه مظلوم كشته شده، براى ولیّ اش سلطه (و حق قصاص) قرار دادیم اما در قتل زیاده روی نكند؛ چرا كه او مورد حمایت است: وَ لاتَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالحَقِّ  وَ مَن قُتِلَ مَظلُومًا فَقَد جَعَلنَا لِوَلِیِّهِ سُلطَانًا فَلَایُسرِف فى القَتلِ  إِنَّهُ كاَنَ مَنصُورًا.
از امام صادق درباره ی معنای این آیه سوال شد. حضرت فرمود: این آیه درباره ی حسین علیه  السلام نازل شده است و اگر برای قصاص او همه ی اهل زمین (همه ی کسانی که در قتلش شرکت کردند یا به این کار راضی بودند) کشته شوند، زیاده روی نخواهد بود.(5)
امام باقر علیه  السلام نیز در تفسیر این آیه می فرماید: «منظور حسین بن علی است که مظلوم کشته شد. ما نیز ولیّ دم او هستیم. هنگامی که قائم ما قیام کند، از او خونخواهی خواهد کرد.»(6)
آیه ی دیگر، آیه ی 71 است که درباره ی همراهی پیروان با امامشان در روز قیامت است: یَوْمَ نَدْعُواْ كُلَّ أُنَاسِ  بِإِمَامِهِمْ...: روزی که هر گروه از مردم را با امامشان فرا می  خوانیم.

روشن است كه هرگز مفهوم این احادیث، تفسیر این آیات در محتواى لفظی نیست؛ چرا كه این آیات با صراحت تمام از بنى  اسرائیل سخن مى  گوید؛ بلكه منظور این است كه مشابه همان فسادها و مجازات های بنی اسرائیل در این امت نیز رخ مى  دهد و این  که برنامه فوق هر چند در مورد بنى  اسرائیل ذكر شده اما یك قانون كلى است در همه اقوام و ملل و یك سنت جارى عمومى است در طول تاریخ بشر

امام باقر علیه  السلام در توضیح این آیه می  فرماید: «رسول خدا با گروه و قوم خود به صحنه ی محشر خواهد آمد و امام علی در میان شیعیان خود خواهد آمد و امام حسن را گروه او همراهی می کنند و امام حسین جلودار گروه حسینیان است. هر کس میان یاران و پشتیبانانش بمیرد آن گروه با وی محشور خواهند شد.(7)
نیز می فرماید: «هنگامی که این آیه نازل شد، مسلمانان از رسول خدا پرسیدند: مگر شما امام همه  ی مردم نیستید؟ حضرت فرمود: من رسول خدا هستم برای همه  ی مردم ولی بعد از من از اهل بیتم امامانی برای مردم از سوی خدا خواهند بود که سردمداران کفر و ضلالت و پیروانشان آنان را تکذیب و به آن  ها ستم خواهند کرد. هر کس که ولایت این ائمه را گردن نهد و از آن ها پیروی نماید، از من و با من است و به دیدار من خواهد رسید. آگاه باشید هر کس که به آن  ها ستم کند و آنان را تکذیب کند، از من و با من نیست و من از او بیزارم!»(8)
پی نوشت ها:
1. تفسیر نمونه، ذیل آیه
2. تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 13
3. همان
4. تفسیر نمونه، ذیل آیه
5. تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 16
6. همان
7. تفسیر الصافی، ج 3، ص: 20
8. همان

کوفی بودن یعنی اظهار محبت به امام، ولی در فتنه «زر و زور و تزویر» رد شدن ...

بعد از پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) اکثر مسلمین در خواب غفلت فرو رفتند، با توجه به علم داشتن به حقانیت اهل بیت پیامبر، در یاری ایشان کوتاهی کردند و با سکوت خود، با ظالمین همراهی کرده و اهل باطل را مدد رساندند؛ قرآن کریم علت انحطاط جامعه  آن روز را دو عامل معرفی می کند؛ یکی اعراض و کوتاهی از ذکر خدا که مصداق بارز آن نماز است و دوم پیروی از شهوات و دنبال زخارف دنیا رفتن؛ در یک کلام، اشرافی گری و عافیت طلبی؛ «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا[مریم/59] سپس جانشین آن مردم خداپرست قومى شدند که نماز را ضایع گذارده و شهوت هاى نفس را پیروى کردند و اینها به زودى کیفر گمراهى را خواهند دید».
خداوند متعال اولین علت انحطاط جامعه مسلمین را، ضایع و فاسد کردن نماز214546 می  شمارد، سهل انگاری در این فریضه  کبری که آمد، بلافاصله بعد از آن، شهوات رانی و حرام خواری هم می آید، به همین علت است که حضرت حق می فرماید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ[ماعون/4] واى بر نمازگزارانى که... الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ[ماعون/5] در نماز خود سهل انگارى مى کنند.»
ادا نشدن حق نماز یعنی سهل  انگاری و اعراض از ذکر خدا،که نتیجه اش سختیِ معیشت و بی  برکتیِ رزق است: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً...[طه/124] و هر کس از یاد من اعراض کند همانا (در دنیا) معیشتش تنگ شود...»؛ درآمد هم که بالا باشد، باز خرجش به دخلش نمی رسد، دارائیش برکت ندارد، احساس کمبود می کند؛ این وعده ی خداست، زیرا یاد خدا که رفت، شیطان در قلبش راهبری و دنیا برایش جلوه  گری می کند، به تجملات و ثروت اندوزی حریص تر، مال حرام خوردن و حقوق اضافی و نجومی از بیت المال برداشتن برایش آسان می  شود؛ شکم ها که از مال حرام پر شد، دیگر سخن حق شنیده نمی  شود؛ اینجاست که رذیلت  ها جایگزین فضیلت  ها و ارزش  های والای انسانی، جای خود را به اشرافی گری و شهوترانی خواهد داد و مقدماتِ تکرار کربلا فراهم می شود.
آن هایی که در مقابل امام حسین (علیه السلام) آمده بودند، نماز می خواندند، روزه می گرفتند، روش رفتاری داشتند، کمونیست نبودند. کسانی بودند چه بسا به ظاهر رفتارشان، رفتار اسلامی بود، پس چه طور شد این ها اینگونه شدند؟

تأثیر لقمة حرام
یک لقمه حرام درون شکم رود، چهل روز نمازش قبول نمی  شود. پیامبر می -فرماید: «روی عن رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم): مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَة» اگر کسی یک لقمة حرام بخورد، نمازش تا چهل روز قبول نمی شود. حالا گسترده تر از این هم از پیغمبر نقل شده است که حضرت فرمودند: «روی عن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْل» عبادت همراه حرام خواری مانند بنا کردن بنا روی شن روان است.
روایت از امام باقر (علیه السلام) است که فرمودند: «إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا أَصَابَ مَالًا مِنْ حَرَامٍ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ حَجٌّ وَ لَا عُمْرَةٌ وَ لَا صِلَةُ رَحِمٍ حَتَّى أَنَّهُ یَفْسُدُ فِیهِ الْفَرْجُ» کسی که مال حرام به دستش آمده است، نه مکه  اش، نه عمره  اش، نه صلة رحم  اش، هیچ کدام از آنها مقبول نیست و این لقمه، حتی روی نطفه  اش اثر می  گذارد.

تأثیر لقمة حرام در کربلا
دشمنان امام حسین نماز می  خواندند، روزه می گرفتند، به هیچ دردی نمی خورد! امام حسین روز عاشورا دو مرتبه سخنرانی کرد که در تاریخ هست؛ خوارزمی می نویسد: مرتبه دوم که آمد صحبت کند، تا شروع کرد، لشکر شروع کردند به های و هوی و جنجال کردن. هلهله کردند که حرفش را گوش نکنند. حضرت به آن ها خطاب کرد: «وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی» وای بر شما! چرا ساکت نمی شوید که حرف های مرا گوش کنید؟! سر و صدا، جار و جنجال راه انداختید که حرف های مرا گوش نکنید؟!
« وَ إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَ مَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَ کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی» اگر حرف مرا گوش کنید شما را هدایت می کنم و اگر نشنوید، همه تان گناهکار خواهید بود. شماها یک دسته تان تطمیع شدید، به شما پول داده اند که به جنگ با من آمده اید. «فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ» شکم هایتان الآن پر از حرام است. چون لقمه حرام خورده اید، چیزی نمی فهمید و هیچ عبادتی از شما اثر نمی کند و باعث نمی شود که به حرفای من گوش دهید. (بحارالأنوار 45)
روایت از امام باقر (علیه السلام) است که فرمودند: «إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا أَصَابَ مَالًا مِنْ حَرَامٍ لَمْ یُقْبَلْ مِنْهُ حَجٌّ وَ لَا عُمْرَةٌ وَ لَا صِلَةُ رَحِمٍ حَتَّى أَنَّهُ یَفْسُدُ فِیهِ الْفَرْجُ» کسی که مال حرام به دستش آمده است، نه مکه اش، نه عمره اش، نه صلة رحم اش، هیچ کدام از آنها مقبول نیست و این لقمه، حتی روی نطفه  اش اثر می گذارد.
چرا که عده ای که عمرسعد از کوفه آورده بود، غذاهایشان را همراه خودشان آورده بودند؟ تمام غذاهایشان از بیت المال مسلمین بود. چند روز که آنجا بودند، عمرسعد به آنها غذا می داد. از کجا این  ها را آورده بود؟ همه اش از بیت  المال مسلمین بود. مال مسلمین را به حرام آورده بود و در شکم این  ها می ریخت. لذا شکم همه از حرام پر بود. نماز می خواندند، ولی مال حرام مانع اثرگذاری نماز بود. اصلاً گوش نمی کردند؛ جار و جنجال راه می اندازند که صدای امام را نشنوند.

کلام آخر:
شهید محمد جهان آرا می گفت: بچه ها اگر شهر سقوط کرد خیلی جای نگرانی نیست دوباره فتحش می  کنیم، مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند.
حسین بن علی ها بی سر، شیخ فضل  الله ها حلق  آویز، نواب صفوی ها ترور، خمینی ها و زکزاکی  ها شکنجه، تبعید و حبس شدند تا جوامع اسلامی بیدار شوند و بیدار بمانند.

منابع: 
سایت فارس 
بیانات حاج اقا مجتبی تهرانی 
کتاب «منزلت امام حسین (علیه السلام)» نوشته حجت الاسلام و المسلمین اسد الله محمدی نیا

 

به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری سالارشهیدان
به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری سالار شهیدان، ویژه نامه خیمه عزای سیدالشهداء در انجمن گفتگوی دینی منتشر شد.

به گزارش خبرنگار پاسخگو، ویژه نامه ماه محرم با عنوان خیمه عزای سیدالشهداء علیه السلام ، به مناسبت ایام سوگواری سالار شهیدان در انجمن گفتگوی دینی (http://www.askdin.com) منتشر شد.
کتابخانه حسینی با کتابهای همچون کتابشناسی محــــرم، کتاب زیارت ناحیه مقدسه امام ‏زمان عجل الله تعالی فرجه شریف، سخنرانیهای مکتوب محرم (ویژه اهل منبر)، زندگانى حضرت زينب سلام اللّه عليها(کتاب)، كتاب موبايل چهل حديث امام حسین علیه السلام، دانلود کتاب مرثیه و روضه خوانی ویژه مبلغین ومداحان، دانلود - شبهات محرم - پاسخهای برگزیده ویژه ماه محرم، غروب دهم - داستان مصور نبرد امام حسين (علیه السلام )در روز عاشورا، شبهات محرم، داستانهاي شگفت از زيارت عاشورا و تربت سيدالشهداعلیه السلام، غروب دهم داستان مصور نبرد امام حسين (علیه السلام )در روز عاشورا، مقتل امام حسین علیه السلام، مقتل علی اکبر، مقتل العباس، سیصد و سیزده نفر شهداء حسینی، سوگنامه كربلا (ترجمه لهوف )، حماسه حسيني، در دسترس استفاده عموم قرار دارد.
در بخش دیگری از این ویژه نامه, نرم افزارهای عاشورایی با توجه به مناسبت ایام عزاداری فهرست شده و امکان دریافت ایجاد شده است.
از جمله بخش های این ویژه نامه بخش پرسش ها و شبهات است که در این بخش سوالات و شبهات مختلف پیرامون قیام اباعبدالله الحسین و یاران وفادار ایشان مطرح و پاسخ گفته شده است.
نوای محرم و محرم به روایت تصویر نیز از بخش های چندرسانه ای این ویژه نامه می باشد.
برای مشاهده و استفاده از ویژه نامه خیمه عزای سیدالشهداء علیه السلام , اینجا کلیک کنید.

از آسیب های مهم که بطور گسترده مردم دچار آن بودند و کاملا هم رواج داشت و به گونه های متفاوت بین مردم شایع بود، جهل بیش از حدی بود که بر مردم حاکم بود.

از آسیب های مهم که بطور گسترده مردم دچار آن بودند و کاملا هم رواج داشت و به گونه های متفاوت بین مردم شایع بود، جهل بیش از حدی بود که بر مردم حاکم بود که معاویه در این آسیب (جهل) نقش زیادی داشت.  مسعودی درباره ی جهل مردم زمان امام (علیه السلام) می گوید: «از پیر مردی سئوال شده بود: علی کیست؟ وی گفت: پدر فاطمه پرسیدند: فاطمه کیست؟ گفت: زوجه پیغمبر (علیه السلام) دختر عایشه خواهر معاویه و علی همان کسی بود که در جنگ حنین با رسول الله جنگ کرده است». [1] .این بخوبی نمایانگر آن است که واقعا چقدر نادانی حاکم بوده که حتی مردی مسن علی را نمی شناسد که چه کسی بوده است.درد دیگر مردم بی دردی و همج الرعاع بودن آنهاست.
آنها به این درد بی درمان بطور وسیع دچار بودند. برایشان مهم نبود که در اطرافشان چه می گذرد. هر چه که دستور داده می شد همان را انجام می دادند و به درست و نادرست بودن آن اصلا فکر نمی کردند. حضرت روز عاشورا به این آسیب اشاره می کند و در یکی از خطبه هایشان چنین می گوید: «تبا لکم ایها الجماعه و ترحا.» ای گروه هلاکت باد شما را و مرده باد این جمعیت را که در اینجا فراهم شده اند برای کشتن من و بدبختی و رسوایی خویش «حین اسرتصرختمونا و الهین فاصرخناکم مرجغین» مگر نه شما همان مردمی هستید که یک ماه پیش از این ناله های شما از محیط عراق و کانون عراق یعنی کوفه بلند بود که ما یزید بن معاویه را به عنوان رهبر نمی شناسیم و ما آمدیم و به ناله شما پاسخ مساعد دادیم، حالا چه می کنید. این نکته را توجه کنید «سللتم علینا سیفا لنا فی ایمانکم و حششتم علینا نارا اقتدحناها علی عدونا و عدوکم» می دانید حسین بن علی را با چه قدرتی می کشید می دانید رادمردان و تربیت کنندگان و بزرگترین سربازان فداکار صمیمی اسلام را با چه شمشیرهایی که ما به دست شما دادیم به رخ ما کشیده اید و همان آتشی را که ما برافروخته ایم برای دشمن خود و دشمن شما همان آتش را اکنون برای سوزانیدن و از بین بردن ما به کار می برید.
«فاصبحتم البا لأعدائکم علی اولیائکم» سخن حسین بن علی (علیه السلام) این است که این یزید بن معاویه که امروز خلیفه شما مسلمین است این شخص دشمن شماست نه دوست شما، و شما مردمی که تشخیص را از شما گرفته اند و نمی توانید دوست و دشمن خود را از هم جدا کنید نمی توانید حافظ منافع و مضیع منافع خود را بشناسید همه تان یکدست و یکداستان شده اید علیه دوستان و به نفع دشمنان خود. «بغیر عدل افشوه فیکم» بی آنکه عدل و دادی در میان شما اظهار کرده باشند «و لا امل اصبح لکم فیهم» و بی آنکه راستی امیدی و آروزیی به آنها داشته باشید» [2] .امام (علیه السلام) با زیبایی تمام این آسیب را حقیقتا برای آنها ظاهر می کند آنجا که می فرماید شما کسانی هستید که تشخیص را از شما گرفته اند و نمی توانید دوست و دشمن خود را تشخیص دهید یعنی چه این جمله؟ یعنی شما چشم و گوش بسته مثل گوسفند به هر طرف که هدایتتان کنند بی چون و چرا می روید و هیچ اختیاری از خود ندارید و کورکورانه مجری مطیعی هستید این است درد بی درمانی که همه چشم و گوشها را بسته است و امام از آن می نالد و می فرماید شما یک ماه پیش به من نامه نوشتید چگونه به این زودی تغییر یافتید.
زنده شدن اخلاق جاهلی
مشکل و انحراف مهم دیگر مردم مشکل زنده شدن تمایلات و تعصبات قبیله ای زمان جاهلیت بود که مردم کاملا گرفتار آن بودند و این یکی از سیاستهای مهم معاویه برای حکومت بود که با حیای اخلاق زمان جاهلی بر آنها حکومت خود را استمرار می داد. دیگر اینکه «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» حاکم نبود و دوباره همان فخرهای نسبی و خونی زنده شده بود. مسعودی درباره مردم می نویسد: «از منکری اعراض نکرده و معروفی را نمی شناختند، رفت و آمدشان به جای مکتب و مدرسه اغلب نزد شعبده بازان افسونگر و قصه سرایان دروغگو بود و اگر اجتماعی داشتند یا آنجا بود که شخصی را شلاق می زدند و یا مردی را دارآویز می نمودند. اسباب تشویقشان به لهویات وکارهای بیهوده فراهم بود و عموما از برابری بدکار با نیکوکار باکی نداشتند. از الحاق دیندار به کافر واهمه نمی کردند و خلاصه همان بودند که علی (علیه السلام) فرمود: «همج الرعاع اتباع کل ناعق...» انسانهای مذبذب که نه ایمان داشتند و نه بی دین بودند مانند شاخه بید موافق هر بادی می رقصیدند.» [3] . جمله ای دیگر از امام حسین (علیه السلام) درباره این مردم است که می فرماید: «و الله لخذل فیکم المعروف و قد و شجت علیه عروقکم و توارث علیه اصولکم...» یعنی قسم به خداوند ای مردم، خوبیها و معارف بین شما خوار شده و رگ و ریشه زندگی شما بیدن خواری نشود و نمو یافته است. [4] امام با یک بیان چهره کلی مردم را بیان می کند و می فرماید که ریشه شما در بین خواری و ذلت رشد یافته است و همین بس است که آسیب جامعه را بیان کند.

پی نوشت:
(1).مطهری، مرتضی، حماسه حسینی،...، ج 3، ص 49
(2).سیف الهی سیف ا...: مبانی جامعه شناسی، نشر مرند، تهران، 1373 ص 224
(3).شیخاوندی، د: جامعه شناسی انحرافات و...، ص 24
(4).همان: ص 17 و 18

علاقه مندی به تاریخ و واقعه عاشورا و زندگی امام حسین علیه السلام نه تنها برای مسلمانان و به خصوص شیعیان بلکه برای غیر مسلمانان دارای نکات و ظرافت های بسیاری است

علاقه مندی به تاریخ و واقعه عاشورا و زندگی امام حسین علیه السلام نه تنها برای مسلمانان و به خصوص شیعیان بلکه برای غیر مسلمانان دارای نکات و ظرافت های بسیاری است که آنها را مجذوب خویش ساخته است. نوشتار حاضر به معرفی دو شخصیت غیر مسلمان می پردازد.
کارستن نیبور
در سال (1179 ه. 1765 م) جهانگردی آلمانی با نام کارستن نیبور از راه خلیج فارس وارد بصره شد و بوسیله کشتی بادی از طریق نهر فرات به نجف اشرف آمد و سپس از راه حله به کربلا رفت. این جهانگرد آلمانی کربلا را از جهت کثرت خرما و سکنه شهر به نجف مثال زده.
وی شهر کربلا را اینگونه توصیف می کند:
«این شهر پنج درب داشت. اطراف صحن چراغان بود و شبکه های بدیع و جالبی اطراف آن قرار داشت. دور تا دور صحن را خانه های علما و سادات فراگرفته بود و در باب ورودی اصلی، یک شمعدان بزرگ وجود داشت که شمع های زیادی در آن روشن بود.» او از زیادی کبوترهای حرم و نگاه احترام آمیز مردم به آنها سخن گفته و از تربت و تسبیح و عکسهای براق و ذوالجناح و کعبه و شمشیر ذوالفقار تعریف کرده، می گوید یک قطعه پارچه را که شامل همه ی آن آثار دینی بوده تهیه کرده است. این مستشرق آلمانی ادامه می دهد که: «مشهد حسین (علیه السلام) که در یک میدان و جایگاه وسیع واقع است که اطراف و جوانب آن را خانه های سادات و منازل علما احاطه کرده اند. در مقابل درب بزرگ صحن یک شمعدان مسی وجود دارد که شمعهای زیادی در آن جای می گیرد و نظیر آن در مشهد علی علیه السلام هم وجود داشت ولی در طلاکاری به ضریح علی علیه السلام نمی رسد. در خارج شهر و اول راه، مزاری به چشم می خورد. و می گویند آنجا محلی است که حسین علیه السلام از اسب افتاده».
مستشرق آلمانی در توضیحات خود از بارگاه عباس بن علی علیه السلام با بزرگی یاد کرده و درباره خیمه گاه می گوید:
«در این محل باغ بزرگی بود که در آن استخر آبی قرار داشت. گویند این همان محلی است که عباس بن علی علیه السلام حفر چاه نموده و آبی درنیامده. در کربلا عده زیادی از اشرار وجود داشتند که اکثر آنان را تبعید شدگان تشکیل می دادند. اغلب آنها متعرض زوار می شدند و برای شیعیان مزاحت ایجاد می کردند. مأمورین دولت نیز از اشرار کمتر نبودند بلکه خود آنان هم مردم را می چاپیدند. در مدت اقامت خود دیدم که عده ای زوار وارد شهر شدند در حالیکه مأمورین حکومتی آنان را لخت کرده بودند».

مستر جون اشیر
«مستر جون اشیر» که مستشرق و عضو هیئت جغرافیایی انگلستان بود در سال 1284 ه. 1864 م وارد عراق گردید. او شهر کربلا را این گونه توصیف می کند: «شهری بود پرهیجان و پر تجارت که اصلا تعطیلی نداشت. همه وقت بازارها پر از زوار بود و در شهر یک وجب زمین خالی دیده نمی شد. یا ساختمان بود یا مشغول ساختمان سازی بودند. اغلب ساکنین شهر از مسلمانان هند، ایرانی و عرب بودند. سکونت غیر مسلمانان در شهر کربلا ممنوع بود از شهرهای دور جنازه ی مرده ها را به شهر کربلا منتقل می کردند، اول آنها را به دور قبر حسین (علیه السلام) طواف می دادند بعد به خاک می سپردند. حکومت ترک نیز چیز مختصری بابت هر جنازه می گرفت. گاه سیل جنازه به سوی شهر سرازیر می گردید و مسؤولین دروازه ها از ورود آنها ناراحت می شدند، زیرا ترافیک عمومی شهر به هم می خورد و بیش از هر چیز احتمال شیوع مرض دولت را به وحشت می انداخت.گاهی اوقات از کشور ایران هزار جنازه در یک زمان می رسید و با هر جنازه حداقل یک یا دو نفر از نزدیکان متوفی همراه می آمدند.

منابع:
1. دانشنامه امام حسین علیه السلام
2. سایت عاشوراپژوهی

در اين اثر، به طور خلاصه چهار نظريه ي تحليلي (تعبد، انقلاب، دفاع، اصلاح) درباره قيام عاشورا ارائه ميشود و از پرداختن به جزئيات واقعه پرهيز مي شود.

چكيده
در اين اثر، به طور خلاصه چهار نظريه ي تحليلي (تعبد، انقلاب، دفاع، اصلاح) درباره قيام عاشورا ارائه ميشود و از پرداختن به جزئيات واقعه پرهيز مي شود.
در تحليل كليت حركت آن امام، موضوعاتي چون امكان پيدايي، زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي به طور عام، عقلانيت پنهان در واقعه كربلا مورد بررسي قرار مي گيرد.
اهميت بحث حاضر در اين است كه از يك جهت با توجه به گستردگي اي كه در مباحث كلامي و اعتقادي حال حاضر پديد آمده، به واقعه عاشورا نيز از جنبه استدلالي توجه نموده است و از سوي ديگر، از ميان انگيزه هاي مختلفي كه در آثار پيشروان و متأخرين وجود داشته، مهم ترين آنها استخراج شده، طبق شيوه كلامي، مورد بررسي قرار مي گيرد.
كليد واژه ها: عاشورا، امام حسين (عليه السلام)، قيام، علم امام، تعبد، انقلاب، دفاع، اصلاح.

مقدمه
تقريبا تمامي متون تاريخي كهن مربوط به اسلام، در خصوص واقعه عاشورا مطالبي را درج كرده اند؛ اما در اكثر قريب به اتفاق اين روايت ها، بيشتر به روايت واقعه توجه شده از تحليل آن صرف نظر گشته است؛ در اين ميان گزارش هاي تكان دهنده اي كه مربوط به جزئيات واقعه بوده، توسط راويان و شاعران در هر كوي و برزني سروده و بيان مي شد كه به دليل فضاي نامناسب زمان، به «جن سروده هاي يا هاتفانه ها» مشهور شدند (سردرودي، 1381، ص 20).
در پي اين موضوع، تحريف هاي مورخان را نيز نبايد ناديده انگاشت. از جمله ي اين افراد مي توان به ابن كثير، ابن عربي (قاضي ابوبكر) و ابن تيميه اشاره كرد كه نوع بيان و واقعه در آثارشان از کينه توزي خالي نيست. در ادامه، افراد بزرگي چون ابن خلدون نيز در اين باره بحث كرده اند. نوع نگاه ابن خلدون به مقوله كلي تاريخ، نگاهي عقلاني است؛ اما در خصوص واقعه عاشورا، فلسفه وي فلسفه ي غلبه و قدرت است كه مي گويد: «الحق مع غلب كائنا من كان»: حق با كسي است كه غالب شود؛ هر كسي كه مي خواهد باشد (همان، ص 70).
خلاصه سخن اينكه: در ميان پيشروان، اعم از سني و شيعه، بزرگاني نظير شيخ مرتضي (رحمه الله)، شيخ طوسي، سيدبن طاووس و محمدباقر مجلسي آثار گرانقدري بر جاي گذاشته اند كه در روشنگري واقعه، بعد از تحريف هاي بسياري كه صورت گرفته بود، بسيار مؤثر افتاد؛ اما در تمامي اين آثار، بُعد رواني واقعه مد نظر بوده است؛ با وجود اين در دهه هاي اخير، در نهضتي كه به روشنگري در واقعه عاشورا شهرت دارد، آثار تحليلي بزرگي نگارش يافت؛ در اين ميان مي توان از حماسه حسيني، اثر استاد شهيد مرتضي مطهري، قيام امام حسين (عليه السلام) اثر سيدجعفر شهيدي و آثار و سخنراني هاي پراكنده دكتر علي شريعتي در كنار اثر شهيد جاويد صالحي نجف آبادي ياد كرد كه هر كدام وجهي از فلسفه قيام عاشورا را تحليل و بررسي كرده، آن را در كنار مقوله هايي نظير عبوديت به عنوان يكي از انگيزه هاي قيام جنبه ي عقلاني بخشيدند.

فرضيه
چنان كه در چكيده يادآور شديم، در اين مقاله سعي شده از چهار نظريه مهم، از ميان نظريات مطرح در واقعه عاشورا، سخن به ميان آيد. در نظريه تعبد سؤال اصلي اين است كه آيا انگيزه ي قيام امام حسين (عليه السلام) صرفا انجام وظيفه ي الهي بدون توجه به نتايج آن بود، يا خير؟ همچنين در نظريات انقلاب، دفاع و اصلاح نيز چنين برداشتي مد نظر است. با تحليل و بررسي هر يك از عوامل و زمينه ها با صبغه ي تحليل كلامي، نتايجي حاصل مي آيد كه با مقوله هاي عصمت، علم امام و... منافاتي ندارد.

1. نظريه تعبد
طبق نظريه فوق، امام حسين (عليه السلام) از سر تسليم و تعبد پاي در راه نهاد و حركت عاشورايي خود را آغاز كرد و در اين راه از اسارت اهل بيتش نيز سر بر نتافت؛ به بياني ديگر امام حسين (عليه السلام) اسطوره ي آسماني است و مرغ سعادتي است كه با شهادت‌، در قله قاف نشسته است و كسي توان آن را ندارد كه به اين وادي اسرارآميز وارد شود و عقل را در اين حريم مقدس جايي نيست.
اعتقاد كساني كه حركت عاشورا را از اين منظر نگريسته اند، برگرفته از چنين حديثي بود: «هر يك از امامان معصوم (عليه السلام) صحيفه اي از طرف خدا داشته اند كه آن را باز مي كردند و مطابق آن عمل مي نمودند و هر گاه صحيفه مذكور، به صفحات پاياني مي رسيد. امام (عليه السلام) نيز به پايان عمر خود پي مي برد و طبق آن به استقبال مرگ و لقاءالله مي رفت.» (مجلسي، 1403ق، ص202).

تجزيه وتحليل اين نظريه
فهم درست نظريه، منوط بر اين است كه امام حسين (عليه السلام) چنان معرفي شود كه در باور شيعيان مي گنجد؛ يعني بسان تنديسي از كمال انساني كه ابعاد وجود ايشان از فرط كمال به تمامي براي آدمي روشن نمي شود و جز خداي متعال، كسي از عهده ي فهم كمالات ايشان بر نمي آيد؛ با اين حال در عبوديت نيز چنان است كه جز با رضا و اراده ي خداي متعال، هيچ عملي انجام نمي دهد. در باور شيعيان، چنين كسي «امام» خوانده مي شود (كافي، 1364، ج1). بر اين اساس، امام همه ي احكام الهي را مي داند؛ بنابراين اگر در موردي فرماني از خداي متعال وجود داشته باشد، به هيچ روي از دايره دانايي امام بيرون نخواهد بود.

ملاحظاتي چند درباره اين نظريه
بدون اين مبنا، نظريه تعبد را نمي توان سامان داد؛ زيرا نظريه بر اين اصل استوار است كه اين حركت، فرماني بوده از طرف خداوند و امام حسين (عليه السلام) نيز به سرانجام آن آگاهي داشته است. طبق اصل «عصمت» در تفكر شيعي، اين مسئله بحث بر نمي دارد و از اصول مسلم و مشخص تفكر شيعي است. امام بر اساس اين اصل و به توفيق عصمت، هيچ گاه به نافرماني درنمي غلتد. امام كه بر قله كمال انساني جاي دارد، از بطالت عبث و كثافت كينه و حقارت عناد به دور است و در حقيقت نفي بيهودگي كينه و لجاجت در وجود متعالي امام، زمينه اي فراهم مي آورد كه در آن نظريه تعبد جلوه نمايد و با توفيق تمام از عهده ي توجيه حركتي كه پايان آن در ابتدا معلوم و ناخوش است، برآيد؛ بنابراين با پذيرش آگاهي امام حسين (عليه السلام) از انجام حركت، در صورتي راه به نظريه ي تعبد باز مي شود كه توجيه هاي ديگر مبتني بر امور ياد شده براي كاري كه از همان ابتدا انتهاي غم آلود آن پيدا بود، ممكن نباشد.

وجوه نظريه تعبد
نظريه تعبد بر مفاهيم زير استوار است:
1. علم امام؛
2. عصمت امام؛
3. وجود فرمان الهي.
علم امام: بدين معني كه امام همه ي حوادث آينده را به كمك علم لدني خود مي داند و از نتايج كارهايي كه انجام مي دهد، باخبر است. براي چنين شخصيتي، معني ندارد كه بگوييم «برنامه ريزي و تلاش كرد و به هدف دلخواه خود نرسيد». چنين كسي اگر حركتي را آغاز كرده و به هدف نرسيده، معلوم مي شود مصلحتي پنهان در كار بوده است و فقط به جهت تعبد آن حركت را آغاز كرده است.
عصمت امام: امام در عقيده شيعه، شخصيتي معصوم است و به گناه و حتي ترك اولي نيز درنخواهد افتاد؛ بر اين مبنا، گرچه براي حركت عاشورا ـ حسب ظاهر ـ فرجام دلخواه نبود، اما امام معصوم هيچ گاه از فرمان الهي سر نمي پيچد و در برابر تكاليف او تسليم است.
وجودت فرمان الهي: اين مفهوم از مصلحت پنهان حكايت مي كند؛ مصلحتي كه دست كم در آن زمان براي كسي معلوم نبود.
نهايت اينكه: نظريه تعبد، راه حل گزاره هاي متناقض نماي تاريخي از يك سو و كلامي از سوي ديگر است. نظريه تعبد حاكي از آن است كه امام حسين (عليه السلام) مي دانست كه حركت او به ناكامي پايان خواهد پذيرفت؛ اما چون تسليم و متعبد به فرمان الهي بود، حركت خود را آغاز كرد و به سرانجام خونين ختم نمود.

نقد نظريه
از اين ديدگاه، حركت عاشورايي، به دليل آنكه سرانجامش در آغاز پيدا بود، در حوصله تدبير نمي گنجد؛ بدين معني كه در حركت امام حسين(عليه السلام) هدف، جلب رضايت پروردگار بود. اساسا تعبد از ريشه عبوديت به قصد انجام فرمان الهي در زمينه اي صورت مي گيرد كه شخص متعبد سازو كار منطقي جداگانه اي جز تعبد به فرمان الهي ندارد؛ پس حتي اگر اميد به توفيق هم نداشته باشد، پاي در راه مي نهد و بر اساس فرمان الهي حركت مي كند.
در فضاي تعبد، فرصتي براي تحليل حركت و انديشه ورزي وجود ندارد يا اگر وجود داشته باشد، تأثيري در ايجاد انگيزه و حركت ندارد. كساني كه نظريه تعبد را مطرح مي كنند، بر اين باورند كه بر اساس تحليل شرايط سياسي و اجتماعي آن روزگار، حضرت از آغاز حركت خود، به شهادت خود در كربلا علم داشتند؛ حتي از چگونگي شهادت، زمان و مكان شهادت آگاهي داشتند. اين گروه با چنين پيش فرضي، راهي ندارند جز آنكه حركت عاشورا را با منطق وقوع تعبد توجيه كنند؛ بدين جهت راهي براي توضيح آن حركت باقي نمي ماند كه در خور شأن والاي امام (عليه السلام) باشد، به جز تعبد؛ بنابراين حركت ايشان نه از سر شوق برنامه و هدف، بلكه از لذت رضايت پرودرگار نيرو مي گرفت.
سؤال اساسي در نظريه تعبد اين است: آيا امام حسين (عليه السلام) به كليه حوادث مسير كربلا علم داشتند و پيشاپيش مي دانستند كه اين حركت با شهادت پايان خواهد پذيرفت يا خير؟ و بر فرض دانش امام به سرانجام حركت، آيا خواست الهي به حتميت شرعي وقوع اين حركت بوده است يا خير؟
به عبارت ديگر، حضرت تكليف داشتند با حركت عاشورايي خود قيام كنند يا خير؟
پس دو نكته در اين نظريه وجود دارد: يكي علم امام و ديگري فرمان الهي كه زمينه اظهار تعبد را براي امام حسين (عليه السلام) فراهم مي سازد.
درباره علم امام حسين (عليه السلام) بايد گفت: راه آن حضرت براي نيل به آن دانايي، تنها به علم امامت منحصر نبود، بلكه مي توان پيشگويي هاي معتبري از منابع تاريخي و ديني به دست آورد كه پيشاپيش از پايان كار عاشورا خبر مي داد و امام حسين (عليه السلام) از همه ي آنها آگاه بود(طوسي، بي تا، ج4، ص182)؛ براي نمونه سيدبن طاووس در لهوف، خطبه اي از پيامبر(عليه السلام) نقل مي كند كه آن حضرت بر فراز منبر از شهادت فرزندش حسين (عليه السلام) سخن گفت و اندوه خود را اظهار نمود و حاضران نيز از اندوه پيامبر (عليه السلام) متأثر شدند.
همچنين از امام حسين (عليه السلام) نقل است كه فرمود: «پدرم علي (عليه السلام) به من خبر داد كه رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) از شهادت من و او خبر داده و فرموده است قبر من نزديك قبر پدرم خواهد بود».
نظريه تعبد، نظريه اي است كه در بستر عقايد ديني درباره علم امام معصوم (عليه السلام) شكل مي گيرد و پذيرش آن به وفاق عقايد كلامي و وقايع تاريخي مي انجامد.
غالب دينداران همواره نگران اين مسئله بودند كه اگر حركت امام حسين(عليه السلام) ناكام بود، چرا آن حضرت حركت خود را آغاز كرد؟ به ويژه آنكه امام (عليه السلام) بيش از همه به آن وقايع اطلاع دارد و نتايج كارها را مي داند. نظريه تعبد، بيشتر به اين دغدغه ها پاسخ مي دهد؛ در حقيقت خاستگاه نظريه تعبد در حوزه باورمندان به مسائل اعتقادي شيعه، به قصد پاسخگويي و حل شبهات به وجود آمده است.
حقيقت آن است كه دغدغه و نگراني ياد شده، اساس استوار ندارد. مي توان همه ي آن عقايد كلامي در باب امام را نيز حفظ كرد و واقعه عاشورا را هم همراه با آن پذيرفت. ناكامي حركت عاشورا، با نامحدود بودن علم امام معصوم (عليه السلام) هيچ ناسازگاري ندارد؛ زيرا يقينا امامان (عليه السلام) در زندگي جاري خود به علوم متعارف عمل و رفتار مي كردند و هيچ گاه به علوم پنهان خود، زندگي و رفتار نمي كردند.
تذكار پاياني در نقد نظريه تعبد اينكه: حضرت (عليه السلام) تكليف شرعي داشتند كه قيام كنند. فهم اين تكليف شرعي از دو راه ميسر بوده است: يكي از راه علم لدني امام به احكام شرعي واقعي و دوم از راه اجتهاد. با مراجعه به منابع اوليه اسلامي، راه دوم در سخنان امام حسين (عليه السلام) به وضوح توضيح و تفسير شده است. حضرت در سخنراني هاي بسياري اشاره داشتند كه بر اساس كتاب و سنت، هر مسلماني در شرايط آن روزگار تكليف دارد براي حفظ اسلام به قيام بپردازد؛ بنابراين فهم تكليف شرعي به حركت و جنبش، چندان با پيچيدگي و دشواري از سوي امام (عليه السلام) روبرو نبوده است.
 

3. نظريه دفاع
بر اساس نظريه ي دفاع، امام حسين (عليه السلام) در همه حال از مدينه تا كربلا، موضوع دفاعي داشت. پاسخ به آراي عمومي مردم كوفه نيز تدبيري دفاعي بود براي رفع خطرهاي احتمالي آينده و كسب موقعيت ايمن تر؛ يعني علم رغم دعوت مردم كوفه براي پذيرش خلافت، حركت امام (عليه السلام) به قصد پذيرش آن نبود، بلكه تصميمي كه خلافت موجود بر حذف امام (عليه السلام) از عرصه ي زعامت ديني مسلمانان داشت، ايجاب مي كند امام حسين (عليه السلام) به قصد ماندگاري و حفاظت از حوزه رهبري ديني مردم، تصميم به كوچ بگيرد و با اين سياست، از كيان امامت محافظت و پاسداري كند؛ از اين رو حتي پس از به دست گرفتن امارت كوفه توسط نماينده اش نيز دست به هجمه عليه مركز خلافت نمي زند و هدف او فقط صيانت از موجوديت امامت و و ماندگاري و تثبيت موقعيت زعامت ديني مسلمانان بود.

تجزيه و تحليل نظريه
بني اميه با تكيه بر قدرت قهرآميز خود، امام حسين (عليه السلام) را مورد فشار قرار دادند تا از آن حضرت براي تأييد خلافت اموي رأي بگيرند. اين تأييد به خلافت آنان مشروعيت مي بخشيد و از فعاليت هاي اعتراض آميز امام حسين (عليه السلام) در آينده جلوگيري مي كرد.
به اين طريق، رفتار بني اميه حالتي هجومي پيدا مي كند و طبعا «دفاع» از جانب امام حسين (عليه السلام) كاملا طبيعي و مسلم تصور مي شود؛ لذا بدون وجود هجمه و اثبات آن نمي توان به موضع دفاع رسيد و نظريه دفاع را اثبات كرد.
امام حسين (عليه السلام) بيش از دو راه، پيش روي خود نداشت: مقاومت يا تسليم در برابر فشار. مبارزه و قيام به منظور غلبه بر قدرت حاكم به نيرو و امكانات برتري نياز داشت كه در آن روز فراهم نبود.
با توجه به اينكه براندازي خلافت اموي به دليل بي لياقتي و فساد ضرورت داشت،«دفاع» در صورتي درست بود كه براندازي ممكن نبوده باشد، و گرنه با وجود امكان براندازي و مبارزه تا غلبه بر حاكميت غير اسلامي، دفاع معني نخواهد داشت، بلكه نوعي ضعف نيز شمرده مي شد كه از ساحت عظيم امامت به دور است؛ از اين رو براي تنظيم نظريه دفاع، بايد امكان براندازي را منتفي دانست؛ زيرا وقتي كسي از قدرت برتر برخوردار است، معني ندارد به دفاع روي آورد.
تسليم شدن و در نهايت تأييد مشروعيت خلافت خاندان بني اميه، عملي بود خلاف مصالح اسلام و امت اسلامي؛ به ويژه آنكه تسليم در مراحل پاياني حركت، آميخته با ترس و پذيرش اجبار مي شود كه به فرموده آن حضرت، خداي متعال بر ايشان نمي پسنديد.
به ناچار نظريه ي دفاع نياز به آن دارد كه تسليم و پذيرش حاكميت اموي به هيچ روي نه به دليل ديني و نه به دليل سياسي، منطقي ننمايد.

جهات اين نظريه
با عنايت به مطالب پيشگفته، مباني نظريه دفاع به قرار ذيل است:
1. نبود امكان براندازي خلافت اموي؛ زيرا با فرض امكان براندازي، فرصتي براي طرح نظري ي دفاع فراهم نخواهد بود.
2. تصميم حكومت به حذف قدرت رقيب (امام حسين (عليه السلام) و ياران او) كه تهديدي دائمي براي خلافت اموي به شمار مي آمد.
3. مخالفت پذيرش و مقبوليت خلافت اموي بر اساس اصول عقايد شيعي، مانند نفي ذلت پذيري و ممنوعيت تقويت حاكمان ظالم.
هر يك از اين مباني، با عنايت به شرايط واقع حاكم در جامعه ي آن روز و اصول روايت هاي تاريخي كه امروزه در دست ماست، امكان اثبات دارند.

نقد نظريه
نظريه ي دفاع، از سوي كساني مطرح مي شود كه به پديده ي انقلاب در آن روزگار و آن فضا باور ندارند؛ به اين معني كه ايجاد انقلاب منطقي نبوده است؛ به عبارت ديگر فرض بر اين بوده كه قدرت بني اميه، با وقوع انقلاب قابل فروپاشي نبوده است؛ براي همين، اقدام به انقلاب،‌منطقي به نظر نمي رسد؛ لذا اينان معتقدند: حركت امام حسين (عليه السلام) نه انقلاب بوده و نه تعبد، بلكه حركت دفاعي بوده است.
بني اميه با تكيه بر قدرت فائقه ي خود، سعي داشت امام (عليه السلام) را به عنوان يك قدرت مؤثر در جامعه، با زور، با خود همراه كند و امام (عليه السلام) از پذيرش چنين امري امتناع كرد. در اين گيرو دار، حركت عاشورايي پديد آمده است؛ چنان كه حضرت بارها اشاره كرده است كه اين لئيم زادگان مي خواهند مرا به ذلت وادار كنند و «هيهات من الذله».
طرفداران نظريه ي دفاع، حركت عاشورا را نتيجه ي سرسختي و پافشاري امام (عليه السلام) در مقابل خواست نامشروع قدرت مي دانند. قدرت سلطه ي بني اميه با شكست بيگانه بود و هيچ قدرتي نمي توانست با آن مقابله كند. اين مطلبي است كه اثبات آن تأثيري تام در توفيق نظريه دفاع دارد. در اين باره دو نكته حائز اهميت است:
1. برخي به غلط پنداشته اند امام حسين (عليه السلام) راهي جز پافشاري و تسليم نشدن در پيش روي نداشت و به عبارت ديگر، پافشاري آن حضرت از سر اجبار بود؛ يعني چون مي دانستند در هر حال چه تسليم شوند و چه بر رأي منفي خود اصرار ورزند، سرانجامي جز شهادت ندارند؛ از اين رو به ناچار پافشاري را برگزيدند؛ نه از روي انتخاب و براي تأمين مصالح اسلامي؛ در حالي كه در مباني ياد شده، تسليم ناپذيري و پافشاري ايشان بر رأي منفي، با انگيزه ي حفظ مصالح اسلامي دانسته شده است؛ ولي چنان كه گفته شد؛ پافشاري امام حسين (عليه السلام) در پاسخ منفي به خواست حاكميت اموي، ناشي از عنايت به تأمين مصالح اسلام و امت اسلامي و به پشتوانه ي آزادگي ذاتي ايشان بوده است و از سر انتخاب صورت گرفت، نه اجبار و تنها همين توضيح با شأن عظيم آن حضرت تناسب دارد(آيتي، [بي تا]، ص 879).
2. «تقيه» كه در اعتقادات شيعي جايگاهي استوار دارد، براي حفظ اسلام است نه مسلمان؛ حال اگر اسلام در خطر بود، مسلمان بايد خطر آن را به جان بخرد و بقاي مكتب را بر زندگي خود ترجيح دهد (مكارم شيرازي، 1382، ج3، ص41)؛ از اين رو، ديگر مجالي براي اين سخن باقي نمي ماند كه تقيه مي توانست امام را از خطر تعرضات دشمن مصون نگاه دارد و كار به تدبير تدافعي نكشد.
پذيرش حاكميت اموي اگر چه به صورت تقيه باشد، هيچ به مصلحت اسلام و مسلمانان نبود، بلکه سبب مي شد آن حاكميت بدون مواجهه با هيچ اعتراضي و حتي با كسب مشروعيت از رأي كساني چون امام (عليه السلام) به راه خود ادامه دهد و روز به روز اسلام را به نابودي نزديك تر كند؛ لذا در اين موارد، ديگر تقيه مشروع نيست؛ به ديگر سخن، آنچه را كه امام برگزيد، بنابر نظر دفاع، معقول ترين حركت به قصد دفاع از كيان امامت بود؛ يعني امام حسين (عليه السلام) امام حسني ديگر بود كه تنها شيوه ي دفاع آن دو باهم تفاوت داشت؛ دفاع خونيني كه اصالت حركت شيعي و حقانيت آن را بيمه كرد.

منبع: شيعه شناسي 25

عاشورا پيامها و درسهايي دارد. عاشورا درس مي دهد که بايد براي حفظ دين فداکاري کرد. در راه قرآن بايد از همه چيز گذشت.

عاشورا پيامها و درسهايي دارد. عاشورا درس مي دهد که بايد براي حفظ دين فداکاري کرد. در راه قرآن بايد از همه چيز گذشت. درس مي دهد که در ميدان نبرد حقّ و باطل، کوچک و بزرگ، زن و مرد، پيرو جوان، شريف و وضيع، امام و رعيّت، همه با هم در يک صف قرار مي گيرند و جبهه ي دشمن با همه ي تواناييهاي ظاهري، بسيار آسيب پذير است. همچنان که جبهه ي بني اميّه به وسيله ي کاروان اسيران عاشورا در کوفه آسيب ديد، در شام و در مدينه آسيب ديد، بالاخره هم به فناي جبهه ي سفياني منتهي شد. درس مي دهد که در ماجراي دفاع از دين، بيشتر از همه چيز براي انسان بصيرت لازم است. بي بصيرتها فريب مي خورند و در جبهه باطل قرار مي گيرند، بدون اين که خود بدانند. همچنان که در جبهه ي ابن زياد کساني بودند که از فسّاق و فجّار نبودند، بلکه از بي بصيرتها بودند.
اينها درسهاي عاشورا است. البتّه همين درسها کافي است که يک ملت را از ذلّت به عزّت برساند. همين درسها مي تواند جبهه ي کفر و استکبار را شکست بدهد. درسهاي زندگي سازي است (1)

استقامت حسيني
درمورد امام حسين عليه السلام استقامت به اين صورت است که او تصميم گرفت تسليم يزد و حکومت جابرانه ي او نشود. مبارزه از اين جا شروع شد؛ عدم تسليم در مقابل حاکميت فاسدي که راه دين را بکلّي منحرف مي کرد. امام که از مدينه حرکت فرمود، با اين نيّت بود. بعد که در مکّه احساس کرد ياور دارد، آن وقت اين را با قيام هم همراه کرد؛ و الّا جوهر اصلي اعتراض و حرکت در مقابل حکومتي بود که بر طبق موازين حسيني، اين حکومت قابل تحمّل و قابل قبول نبود. اوّل، امام حسين عليه السلام در مقابل اين حکومت ايستاد. هنوز خبري نبود و مشکلات خودش را نشان نداده بود. بعد، امام حسين عليه السلام با مشکلات يکي پس از ديگري مواجه شد: مسأله ي ناگزيري خروج از مکّه و سپس درگيري در کربال و فشاري که درحادثه ي کربلا بر شخص امام حسين عليه السلام وارد آمد.

عذرهاي شرعي سدّ راه انسان
يکي از چيزهايي که در کارهاي بزرگ جلوي انسان را سدّ مي کند، عذرهاي شرعي است. کار واجب و تکليفي را انسان بايد انجام بدهد، ولي وقتي انجام اين کار مستلزم اشکال بزرگي است - فرضاً عدّه ي زيادي کشته خواهند شد -در اين جا انسان احساس مي کند که ديگرتکليف ندارد. شما ببينيد در مقابل امام حسين عليه السلام از اين گونه عذرهاي شرعي که يکي پس از ديگري پديدار مي شد و مي توانست هر انسان ظاهر بيني را از اين راه منصرف بکند، چه قدر بود. اوّل، اعراض مردم کوفه و کشته شدن مسلم بود. در اين جا بايد امام حسين مي فرمود که ديگر عذر شرعي است و تکليف ساقط شد. ما مي خواستيم با يزيد بيعت نکنيم، ولي معلوم گرديد که در اين اوضاع و احوال نمي شود چنين کاري نکرد، مردم تحمل نمي کنند. پس، تکليف ساقط است و از روي اجبار و ناچاري بيعت مي کنيم.
مرحله ي دوم، خود حادثه ي کربلاست. در اين جا امام حسين مي توانست در مواجهه ي با يک مسأله، به صورت انساني که مي خواهد حوادث بزرگ را با اين منطقها حل بکند، بگويد اين زن وبچه دراين صحراي سوزان طاقت ندارند. بنابراين، تکليف برداشته است و طبيعتاً تسليم بشود و آن چيزي را که تا آن وقت قبول نکرده بود، قبول کند. يا بعد از آن که روز عاشورا شد و حمله ي اينها شروع گرديد و عدّه ي زيادي از اصحاب امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، دراين جا مشکلات بيشتر خود را به امام حسين عليه السلام نشان مي داد و مي توانست آن بزرگوار بگويد که حالا ديگر معلوم شد که نمي شود مبارزه کرد و نمي شود پيش برد و نتيجتاً عقب بکشد. يا آن وقتي که معلوم گرديد امام حسين عليه السلام شهيد خواهد شد و بعد از شهادت او، آل الله و حرم اميرالمؤمنين و حرم پيامبر، در دست مردان نامحرم در بيابان تنها خواهند ماند، اين جا ديگر مسأله ي ناموس پيش مي آيد. امام حسين عليه السلام در اين جا هم به عنوان يک انسان غيرتمند مي توانست با خود بفرمايد که ديگر تکليف برداشته است. اگر اين راه را ادامه بدهيم و کشته بشويم، زنهاي خاندان پيامبر و دختران اميرالمؤمنين و پاکيزه ترين و طيّب و طاهرترين زنان عالم اسلام، به دست دشمنان و مردهاي بي سر و پايي که از شرف و ناموس هيچ چيز نمي فهمند، خواهند افتاد. پس، تکليف برداشته است.
برادران و خواهران! توجه کنيد، اين مطلب مهمي است که بايد در حادثه ي کربلا، بر اين اساس و از اين ديدگاه دقت بشود که اگر امام حسين عليه السلام مي خواست در مقابل حوادث بسيار تلخ و دشوار - مثل حادثه ي شهادت علي اصغر و اسارت زنان و تشنگي بچه ها و کشته شدن همه ي جوانها و حوادث فراوان ديگري که در کربلا قابل احصاست - با ديد يک متشرّع معمولي نگاه کند و عظمت رسالت خود را به فراموشي بسپرد، هر قدم به قدم مي توانست عقب نشيني کند و بگويد ديگر تکليف نداريم. حالا با يزيد بيعت مي کنيم، چاره چيست. «الضّروات تبيح المحذورات ». اما امام حسين عليه السلام چنين نکرد. اين، «استقامت » امام حسين است. استقامت، يعني اين.

استقامت در برابر عذرهاي شرعي
استقامت، همه جا به معناي تحمل مشکلات نيست. تحمل مشکلات براي انسان بزرگ آسانتر است تا تحمل آن چيزهايي که بر حسب موازين شرعي و عرفي و عقلي ساده، ممکن است خلاف مصلحت به نظربيايد. تحمل اينها از تحمل دشوارتر مشکلتر است. يک وقت به کسي مي گويند اين راه را نرو، ممکن است شکنجه بشوي. انسان قوي مي گويد شکنجه بشوم، چه مانعي دارد؟راه را مي روم. يا مي گويند نرو، ممکن است کشته بشوي. انسان بزرگ مي گويد کشته بشوم، چه اهميت دارد؟ مي روم. يک وقت صحبت کشته شدن و شکنجه شدن و محروميت کشيدن نيست. مي گويند نرو، ممکن است که گروهي از مردم به خاطر اين حرکت تو کشته بشوند. در اين جا ديگر پاي جان ديگران در بين است. نرو، ممکن است بسياري از زنان و مردان و کودکان، به خاطر پيش رفتن تو سختي بکشند. اين جاست که آن کساني که کشته شدن برايشان مهم نيست، پايشان مي لرزد. آن کسي پايش نمي لرزد که اوّلاً در حدّ اعلي بصيرت داشته باشد. و بفهمد چه کار بزرگي را انجام مي دهد. ثانياً قدرت نفس داشته باشد و ضعف نفس گريبان او را نگيرد. اين دو خصوصيت را امام حسين در کربلا نشان داد. لذا حادثه ي کربلا مثل خورشيدي بر تارک تاريخ درخشيد. هنوز هم مي درخشد و تا ابد الدّهر هم خواهد درخشيد (2)

پي نوشت ها :
1-ديدار با فرماندهان گردانها، دسته هاي عاشوراي نيروي مقاومت بسيج71/4/22.
2-روزنامه جمهوري اسلامي، 1375/3/16.
منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 5)،( شخصیت و سیره امام حسین (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383

شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند و دارایی و جان خویش را در راه ما بذل می کنند، آنان از ما هستند و بازگشتشان به سوی ما است

با سلام و قدردانی از ارتباطتان با این مرکز
عزاداری برای کسانی که از دنیا رفته اند، امر منطقی و عقلانی است . داده های تاریخی و سرگذشت اقوام گذشته نیز نشان می دهد ،اگر عزیزی از خانواده ايی از دنیا می رفت و یا یکی از شخصیت های تأثیر گذار در فرایند جامعه کشته یا از دنیا می رفت ، مردم برای او عزاداری می نمودند . البته نحوه و شیوه عزاداری به حسب فرهنگ ، بافت فرهنگی و سنت های حاکم در جامعه تفاوت داشت . امروزه نیز همین فرهنگ وجود دارد . مردم برای عزیزان از دسته رفته و کشته شده قهرمانان شان سالگرد ، پاسداشت و مراسم می گیرند تا یاد و خاطره فدا کاری آنان در تاریخ بماند و نسل های بعد از فداکاری آنان آگاه شوند، و از آنها تجلیل كنند .
عزاداری برای امام حسین (ع) نیز امر منطقی و مبتنی بر عقل و شرع می باشد . زیرا عزاداری برای امام در حقیقت تجلیل از فداکاری و پاسداشت از یک شخصیت جهانی است که همه زندگی خود و خا نواده اش را فدای دین ، فرهنگ و ظلم ستیزی نمود . تجلیل از این شخصیت در حقیقت تجلیل از همه خوبی ها است . عزاداری برای آن امام همام یکی از قالب های حفظ یاد و خاطره حضرت و یاران او می باشد ، افزون برآن عزاداری برای امام (ع) فواید و آثاري هم دارد که به خاطر آن به این امر تأکید شده است؛ چنانکه معصومان (ع) هم خود برای امام حسین (ع) عزا داری مي كردند و هم اين كه دیگران را به این امر سفارش می کردند. لذا بایسته است فلسفه عزاداری مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد .
آثار و فواید اجتماعی عزاداري براي امامان:
الف) محبت و دوستى:
قرآن و روایات، دوستى خاندان رسول اکرم(ص) و اهل‏بیت (ع) را بر مسلمانان واجب کرده است.‏(1) دوستى لوازمى دارد و دوستدار صادق، کسى است که شرط دوستى را - چنان که باید و شاید - به جا آورد. یکى از مهم‏ترین لوازم دوستى، هم دردى و هم دلى با دوستان در مواقع سوگ و اظهار سرور و شادی در شادى آنان است. از این رو در احادیث، بر برپایى جشن و سرور در ایام شادى اهل‏بیت(ع) و ابراز حزن و اندوه در مواقع سوگ آنان، تأکید فراوان شده است.
حضرت على(ع) در روایتى مى‏فرماید:
«یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا و یبذلون اموالهم و انفسهم فینا،اولئک منّا و الینا؛(2) شیعه و پیروان ما در شادى و حزن ما شریکند و دارایی و جان خویش را در راه ما بذل می کنند، آنان از ما هستند و بازگشتشان به سوی ما است.»
امام صادق(ع) نیز فرمود:
«شیعتنا جزء منا خلقوا من فضل طینتنا یسوؤهم ما یسؤنا و یسرّهم ما یسرّنا؛(3) شیعیان ما پاره‏ايى از وجود ما هستند و از زیادى گل ما آفریده شده‏اند؛ آن چه که ما را بدحال یا خوش حال مى‏سازد، آنان را بدحال و خوش حال مى‏گرداند.»
بر این اساس وظیفه عقلانى و شرعى، ایجاب مى‏کند که در ایام عزادارى اهل‏بیت (ع)، حزن و اندوه خود را به «زبان حال»؛ یعنى، با اشک، آه و ناله و زارى، و با کم خوردن و کم آشامیدن، مانند افراد غم‏زده، اظهار نمایيم.
امام رضا (ع) به ریان بن شبیب، که روز اول محرم به محضر آن حضرت شرفیاب شد، فرمود :
«ای پسر شبیب اگر بر مصیبتی گریه می کنی ، بر حسین بن علی گریه کن! چون که آن بزرگوار را همانند گوسفند سر بریدند ...؛ سپس حضرت فرمود: اگر خوش حال می شوی از این که در درجات عالی بهشت با ما باشی ، در حزن ما محزون و در شادی ما شاد باش. » (4)
ب) انسان‏سازى:
از آن جا که در فرهنگ شیعى، عزادارى باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم‏دردى با آن عزیزان، در واقع یادآورى فضایل، مناقب و آرمان‏هاى آنان است و بدین شکل، آدمى را به سمت الگوگیرى و الگوپذیرى از آنان سوق مى‏دهد. فردى که با معرفت در مجالس عزادارى، شرکت مى‏کند، شعور و شور و شناخت و عاطفه را درهم مى‏آمیزد و در پرتو آن، انگیزه‏اى قوى در او پدیدار می گردد و هنگام خروج از مراسم عزادارى مانند محبى مى‏شود که فعّال و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است.
ج) جامعه‏سازى:
هنگامى که مجلس عزادارى، موجب انسان‏سازى گشت؛ تغییر درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مى‏شود و آدمى مى‏کوشد تا آرمان‏هاى اهل‏بیت(ع) را در جامعه حکم‏فرما کند.
به بیان دیگر، عزادارى بر اهل‏بیت(ع)، در واقع با یک واسطه، زمینه را براى حفظ آرمان‏هاى آنان و پیاده کردن آنها فراهم مى‏سازد. به همین دلیل مى‏توان گفت: یکى از حکمت‏هاى عزادارى، ساختن جامعه براساس الگوى ارائه شده از سوى اسلام است.
د) انتقال‏دهنده فرهنگ شیعى به نسل بعد:
کسى نمى‏تواند منکر این حقیقت شود که نسل جدید در سنین کودکى، در مجالس عزادارى با فرهنگ اهل‏بیت(ع) آشنا مى‏شوند. عزادارى و مجالس تعزیه، یکى از عناصر و عوامل برجسته‏اى است تا آموزه‏هاى نظرى و عملى امامان راستین، به نسل‏هاى آینده منتقل شود. مراسم عزادارى، به دلیل قالب و محتوا، بهترین راه براى تعلیم و تربیت نسل جدید و آشنایى آنان با گفتار و کردار اهل‏بیت(ع) است.
هـ) زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب:
احیا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوت‌ها و تربیت کننده و پرورش دهنده روح حماسه و ایثار است. گریه بر مصائب سالار شهیدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسینی است. چنان که به اسارت رفتن خاندان امام باعث پایمال نشدن خون شهیدان کربلا شد. در اثر رساندن پیام امام به مردم کوفه و شام توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)، نهضت عاشورا به ثمر نشست.
گریستن در سوگ شهدای کربلا، تجدید بیعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذیه فکری و روحی با این مکتب است. اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا و ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. از این رو ائمه(ع) به گریستن بر مظلومیت شهدای کربلا تأکید کرده ‏اند.
برای گریه بر مصیبت‏های امام حسین(ع) ثواب‏ها و فضیلت‏های فراوان ذکر کرده و فرموده‏اند که: چشم گریان بر کربلائیان، چشمه فیض خدا است؛ زیرا اشک ریختن در عزای حسین(ع) نشانه پیوند قلبی با اهل بیت(ع) و سیدالشّهدا(ع) است.
اشک، دل را سیراب می‏کند، عطش روح را برطرف می‏سازد، و نتیجه محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل می‏شود. به تعبیر شهید مطهری «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح وی و موافقت با نشاط و حرکت او است».(5) گریه در فرهنگ عاشورائیان سلاح همیشه برّانی است که فریاد اعتراض به ستمگران را دارد. اشک زبان دل است و گریه فریاد عصر مظلومیت، رسالت اشک نیز پاسداری از خون شهید است. به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) «گریه کردن در عزای امام حسین، زنده نگهداشتن نهضت است. گریه بر مظلوم، فریاد مقابل ظالم است».(6)
پی نوشت ها:
1. شورى (42)، آیه 23، هود (11)، آیه 29.
2. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسى ،‏ ج10 ، ص 114، اسلاميه‏.
3. همان ، ج64، ص76 .
4. أمالي الصدوق،‏ شيخ صدوق ، ص130‏ ، اعلمى، بی تا.
5. مرتضی مطهری، شهید (ضمیمه قیام و انقلاب مهدی) ص 124، بی نام.
6. صحیفه امام ، ج 8، ص 70 ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

علت حرکت امام حسین (علیه السلام) به کربلا در ماه محرم چه بوده؟ با علم بر اینکه اعراب در محرم جنگ نمی کردند، چرا امام حسین (ع) در ماه غیر حرام، راهی کربلا نشده اند! با تشکر

 

پاسخ:
بدون ترديد فلسفه وجودى ماه‏ هاى حرام از سوى خدا و به خاطر دست کشیدن از قتل و خون ریزى وجدال است، تا دامنه آرامش و امنیّت فراگیر شود و آدمیان در این مدّت با آسایش خاطر بتوانند در سایه عبادت و بندگى خدا سعادت خویش را تأمین نمایند.
در زمانی که سپاه «حر» در مسیر راه به امام برخورد کرد، بعد از آن که امام نماز را به جا آورد، همراهان «حر» را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «... اگر شما ما را نمی‌پذیرید و حق ما را پاس نمی‌دارید و دیدگاه‌تان، غیر از آن است که در نامه‌های‌تان بر آن تأکید کرده‌اید، بر می‌گردم».(4)
همچنین در روز عاشورا که مردم را مورد خطاب قرار می‌دهد، به نامه‌هایی که مردم از کوفه فرستاده و او را دعوت نموده‌اند، اشاره می‌کند.(5)
چون عبدالله بن مطیع از امام می‌پرسد: چه باعث شد که حرم خدا و حرم جدّت را رها کردی؟ فرمود: «چون مردم کوفه مرا دعوت کردند که به سوی آنان بروم.»­(6)
نیز در پاسخ فرستادة «عمر سعد» که از امام سؤال کرد: چرا به این جا آمده‌اید، فرمود: «اهالی این شهر (کوفه) مرا دعوت کردند و از من خواستند که به سوی ما بیا که پیشوا و رهبری نداریم. اگر وجود مرا ناخوشایند می‌دانید، بر می‌گردم».(7)
وقتی در نزدیکی کربلا، زهیر بن قین به امام پیشنهاد کرد جنگ با اینان (سپاه حر) برای ما آسان تر است، چون در آینده گروه بیشتری خواهند آمد که توانایی مقابله با آنان را نداریم، امام فرمود: «آغازگر جنگ نخواهم بود».(8)
این گزارش‌ها و مانند آن، نشانگر آن است که امام بنا نداشت روحیه تهاجمی داشته باشد. و در ماه حرام اغاز به جنگ حرام است نه دفاع.