قرآن

دراين كه رسم الخط عربي در زمان پيامبر (ص) و مدتي بعد از آن نقطه و حركت هاي اعرابي و صداها را نداشته ، تقريبا شكي نيست . گفته مورخان و كشفيات تاريخي مؤيد اين مطلب است. اما حديثي كه نقل كرده ايد و به حضرت علي منسوب است، استنادش محكم نيست ،چنان كه در هيچ كدام از كتب حديثي مهم شيعه و سني نيامده است . مرحوم سيد مصطفي خميني در تفسيرش (1) آن را از مشارق انوار اليقين ، ص 21 و ينابيع الموده ، ص 69 نقل كرده و ملا صدرا هم در اسفار بدان اشاره نموده است (2)

يا منظور از نقطه در اين جا معنايي ديگر (يعني خط بسيار كوتاه و كوچك) است ،همچنان كه در حديث زير از امام علي به اين معنا مي باشد:

 أنا النقطة ، أنا الخط ، أنا الخط ، أنا النقطة ، أنا النقطة و الخط. (3)

در هر حال اگر اين حديث از امام صادر شده باشد ، ما منظور دقيق حضرت را متوجه نمي شويم .

برخي مفسران مانند آيت الله جوادي هم در آغاز سوره حمد راجع به اين روايت توضيحاتي داده اند. ايشان معتقدند درست است كه در آن زمان نقطه به شكل كنوني نبوده اما عرب ها براي اين كه تشخيص دهد فعل به كار رفته در جمله « خرّ» است يا «حرّ» يا «جرّ»علامتي را كه نشانگر تفاوت ها باشد داشتند. 

در كتب عرفاني (مانند تفسير سوره حمد امام خميني ) براي اين حديث معاني اي ذكر كرده اند كه جهت اطلاع بيش تر مي توانيد به دو كتاب فوق مراجعه كنيد.

پي نوشت ها:

1.  مصطفي خميني ، تفسير القرآن الكريم ،چ اول ، تهران ، مؤسسه نشر آثار امام خميني ، 1376 ش ، ج 1 ، ص 161 .

2. ملا صدرا ، الحكمه المتعاليع (الاسفار) ،چ سوم ، بيروت ، دار احياء التراث العربي ، 1981 م ، ج3 ، ص 32. 

3. خميني  ، همان ، ص 161.

 

 

رسم الخط ها در همه زبان ها رو به تكامل و رواني و آساني تغيير مي كند و زبان عربي هم از اين قاعده مستثنا نيست

. در ابتدا در خط عربي نقطه و اعراب وجود نداشت و بعضي حروف شبيه به هم بود و تشخيص آنها از هم مشكل مي نمود. بعد با نقطه گذاشتن بر حروف و با اعراب ها و حركات افراد را به طرز خواندن صحيح كمك كردند.

در زماني صداي كشيده را به صورت الف، واو و ياي كوچكي بر روي حرف صدا دار نشان مي دادند و بعد با قرار دادن اين حروف بعد از حرف صدادار در نوشتن، او را در خواند صحيح كمك كردند و ...

نمي دانيم منظور شما از "حروف ا  بر روي آيات چيست؟ اما اگر الف كوچكي منظور است كه براي نشان دادن صداي كشيده فتحه، بر روي حرف صدادار قرار مي دادند، الآن آن الف را در كلمه بعد از حرف صدادار مي نويسند و نه تنها مشكلي ايجاد نكرده، بلكه بهتر است.

اين كه اين تغيير و اصلاح رسم الخط ها از نظر شما مشكل ساز است، احتمالا به خاطر عدم آشنايي شما با رسم الخط جديد است. اگر در باره رسم الخط فعلي مطالعه كنيد خواهيد ديد كه اين اصلاحات در جهت روان تر سازي و كمك به خوانندگان است.

 

. قرآن به صورت نوشته بر پيامبر نازل نشده، بلكه به قلب پيامبر القا مي شد و پيامبر آن را بر مردم مي خواند و مردم به حافظه خود مي سپردند و افرادي كه نوشتن بلد بودند ، با خط بسيار ساده و ابتدايي رايج در آن زمان، آن را مي نوشتند.

خود پيامبر هم بعد از ورود به مدينه افرادي را به كتابت قرآن گمارد و آنان قرآن را با نوشت افزار هاي مرسوم آن زمان و بر قطعه هاي پوست، فلز، گل، ساقه هاي پهن خرما و ... مي نوشتند.

در اين كه زمان پيامبر چه خطي معمول بوده ، اختلاف است و از زمان پيامبر نوشته اي قطعي وجود ندارد كه با استناد به آن بتوان نظريه قطعي داد و نامه هاي منسوب به پيامبر و نسخه هاي كهن قرآن كه وجود دارد ، شباهت با خط كوفي ندارد. (1)

در آن رسم الخط از نقطه، اعراب و ... خبري نبود . ظاهرا اولين كسي كه در نوشتن قرآن از نقطه ها براي نشان دادن اعراب و  صدا هاي فتحه و كسره و ضمه و تنوين استفاده كرد تا افراد قرآن را صحيح بخوانند ، ابو الاسود دوئلي شاگرد امام علي (ع) بوده است كه زمان حكومت زياد بر بصره ، به اين مهم اقدام كرد. (2)

بعد مردم مدينه براي "تشديد" نشانه اي ابتكار كردند و ... همين طور تا رسم الخط عربي كامل شد و پيشرفت كرد.

يحيي بن يعمر عدواني كسي بود كه زمان حجاج نقطه گذاري حروف را باب كرد تا حروف از هم شناخته گردند. (3)

 محمد بن ابي يزيد طيفور ملقب به شمس الدين و مكني به ابي الفضل السجاوندي قاري وفات يافته به سال 560 ه.ق كه چند كتاب در وقف قرآن و تفسير نوشته ، اولين كسي بوده كه نشانه هاي هفت گانه وقف را به كار برده و به همين جهت اين نشانه ها را سجاوندي و قرآن هايي كه اين نشانه ها را دارد "قرآن سجاوندي" مي خوانند. (4)

2. اين كه بعض قرآن ها علامت گذاري شان اشتباه است، ممكن است اشتباه از ناشر باشد يا تفاوت رسم الخط باشد (كه طبيعي است). مثلا در بعض رسم خط هاي عربي براي نوشتن صداهاي كشيده از الف، ياء و واو استفاده مي كنند و در بعض رسم خط ها به جاي استفاده از اين حروف به صورت بزرگ در خود كلمه ، اين حروف را به صورت كوچك بالاي حرف صدادار مي نويسند و ...

رسم الخط ها در هر خط و زباني در بعض موارد به چند صورت است و در فارسي هم اين تفاوت در مواردي وجود دارد، اما از لحاظ خواندن، همه به يك صورت خوانده مي شوند و اين مهم است كه در خواندن اختلاف و تعدد پيش نيايد.

قرآن به صورت نوشته نازل نشده تا نسخه اصلي داشته باشد. بلكه به صورت شفاهي نازل شده و بعد كتابت شده است و كتابت هم تكامل يافته است. اما اصل خواندن تغيير نكرده است. (براي اطلاع بيشتر به : سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، مراجعه كنيد.)

اما اين كه نوشته ايد قرآن هاي چاپ ايران اشتباهات فراواني دارد، يك ادعا است و خوشبختانه در ايران اداره نظارت بر چاپ و نشر قرآن در سازمان تبليغات اسلامي وظيفه نظارت بر چاپ قرآن را دارد تا مبادا قرآن هايي با غلط املايي چاپ شود و باعث جريحه دار شدن اعتبار جمهوري اسلامي گردد و اگر شما مواردي سراغ داريد ، به اين اداره اطلاع دهيد تا سريعا بررسي شود.  

3. هيچ ترجمه اي را نمي توان بهترين و معتبر ترين ناميد زيرا هر ترجمه اي محسنات و معايبي دارد (به خاطر محدوديت زبان فارسي  انتقال تمامي نكات عربي در ترجمه مشكل است .و اگر بخواهيم تمام نكات را در ترجمه پياده كنيم تفسير ميشود نه ترجمه  )

 ترجمه هاي خوبي در بازار از اساتيد حوزه و دانشگاه هست از جمله ترجمه آيت الله مكارم شيرازي، مجتبوي ، فولاد وند ، انصاريان و...

پي نوشت ها:

1. سيد مجمد باقر حجتي ، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، 1377ش ، 212-213.

2. همان، ص 465-467.

3. همان.

4. دهخدا، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، ج8، ص11883.

عرب صدر اسلام اهل خواندن و نوشتن نبود . خط عربي صدر اسلام بسيار ابتدايي و خالي از نقطه و اعراب (صداها) و...بود و حروف شباهت زياد به هم داشتند و...

اين خط بعد از اسلام با وام گرفتن از زبان هاي ديگر رشد كرده، اعجام و نقطه گذاري و علامت گذاري و...بعد از اسلام در آن ايجاد شد. اتفاقا بيش تر اين خدمات هم از جانب اديبان مسلمان و براي خدمت به قرآن و تلاش جهت حفظ آن از تحريف و...صورت گرفته است.

قرآن بر قلب پيامبر نازل شد. بر زبان ايشان جاري شد و به گوش مسلمانان رسيد. بنا بر اين در ابتدا و بعد از آن در سده هاي اول قرآن بيش تر از طريق شنيدن منتقل مي شد. محتاج خط و نوشتن و خواندن نبود. مسلمانان در زمان پيامبر آنچه را از زبان  ايشان شنيدند، با رسم الخط متداول و ابتدايي آن زمان ثبت كردند تا بعد با ديدن آن نوشته ها و شكل ها و علامت ها، شنيده خود را به ياد آورند. اين رسم الخط با همه ايرادها و نواقصش براي يادآوري مطلب شنيده شده كافي بود، همچنان كه خط هيروگليف و تصويري براي رساندن پيام ها كافي بود.

سخن وحياني پيامبر براي مخاطبان از مشرك و كافر كاملا روشن و مفهوم بود. به وضوح مراد و منظور كلام را بدون شك و ترديد مي فهميدند. به همين خاطر سران شرك آن را مخالف عقايد و باورهاي موروثي خود ديده، بنيان عقايد و دين كهن خود را در معرض تهاجم آن كلام يافتند. از اين رو به شدت به مقابله قهرآميز برخاستند و از هيچ اقدامي در مبارزه فروگذار نكردند.

طبيعي است كه زبان مردم هر منطقه اي از زبان افراد و قبايل سابق ساكن در مناطق همجوار تاثير و وام گرفته و تولد يافته است و بعد آن زبان در گفتار و نوشتار تكامل يابد و زبان عربي هم از اين قاعده استثنا نيست.

مفهوم خدا يك چيز است و كلام و صوت و نوشته و رسم الخطي كه اين مفهوم را به ذهن برساند، چيز ديگري است كه مي تواند مختلف باشد. اهل يك زبان يك صوت و واژه براي بيان آن به كار مي برند. اهل زبان ديگر صوت و واژه ديگر . هر كدام ، اين مفهوم را به شكل خاص و با الف باي خاص خود مي نويسد، ولي همه يك مفهوم را مي گويند.

بشر ابتدايي با در آوردن صداهاي خاص منظور خود را منتقل كرد. كم كم زبان و كلمه ها و واژه هاي ابتدايي وضع شد و تكامل يافت. بعد به انتقال مفاهيم از طريق نوشتن توجه كرد. زبان هاي مختلف نوشتاري و الفباهاي مختلف در نقاط گوناگون جهان پيدا شد كه ريشه در ديگري داشتند يا از آن ها وام گرفته بودند و...

زبان عربي هم در گفتار و نوشتار از اين قاعده مستثنا نيست. داستان خاص خود را دارد. ولي در هر حال قرآن گفتاري نازل شد و به گوش مردم رسيد و در قلب شان حك شد و به ثبت آن با رسم الخط ابتدايي موجود پرداختند و بعدها اين رسم الخط تكامل يافت تا به صورت امروزي در آمد.

براي اطلاع دقيق تر از رسم الخط عربي از ابتدا تا كنون مي توانيد به كتاب "پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، سيد محمد باقر حجتي ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، 1377 ش ، ص 157-186 و 463-486 مراجعه كنيد.

 

 

در اين حضرت علي(ع) و جمعي ديگر از اصحاب ،كاتب و نويسنده وحي به امر و دستور رسول خدا بودند بحثي نيست .

اما اميرمومنان علي (ع)  از طرف پيامبر (ص) مامور شد كه بعد از رحلت پيامبر قرآن را بر اساس ترتيب نزول به همراه تفسير و شان نزول آيات جمع آوري كند. حضرت به مدت شش ماه در منزل نشستند و اين كار را انجام دادند كه آن مصحف علاوه بر جمع آوري بر اساس نزول به همراه  شان نزول و تفسير آيات و مشخص شدن ناسخ و منسوخ و...بود كه متاسفانه با بي مهري خلفا و دستگاه وقت مواجه شد . حضرت هم فرمود آن را ديگر نخواهيد ديد .(اگر آن مصحف به دست ما بود خدا مي داند كه چقدربراي مسلمانان مفيد بود.كساني كه ما را از آن همه معارف بي بهره كردند و مانع انتشار آن شدند چه جوابي را مي خواهند به جامعه اسلام بدهند )

براي اطلاع كامل تر مي توانيد به كتاب "تاريخ قرآن كريم" از سيد محمد باقر حجتي و

"تاريخ جمع قرآن كريم" از سيد محمد رضا جلالي ناييني و

علوم قرآني آيت الله معرفت مراجعه كنيد.

 

 

اين واقعه طبق روايات، معتبر است و عالمان شيعه و سني آن را نقل كرده اند. ابن سعد(نويسنده الطبقات)و ابن ابي داود و غير اين دو از عالمان بزرگ اهل سنت از محمد بن سيرين نقل كرده­ اند:

بعد از وفات رسول خدا علي در بيعت با ابوبكر تاخير كرد. وقتي خليفه از او پرسيد كه آيا حكومت ما را خوش نداري؟ گفت: قسم خورده ­ام كه جز براي نماز ردا به دوش نيندازم تا اين كه قرآن را جمع آوري كنم.

گمان اين است كه علي قرآن را بر حسب ترتيب نزول جمع آوري كرد(تا ناسخ و منسوخ و مطلق و مقيد و خاص و عام آن معلوم باشد). كاش آن كتاب در دست بود كه علم حقيقي درآن بود( و با بودن آن بسياري از حقايق روشن مي­شد).(1)

جمله آخر دلالت دارد كه زحمت امام مورد قبول جامعه قرار نگرفته است.

سيوطي مي گويد: ابن اشته اين حديث را از طريق ديگري از ابن سيرين نقل مي كند. در آن آمده كه در آن كتاب ناسخ و منسوخ مشخص بود.

ابن سيرين مي­گويد: خيلي در طلب آن بودم ولي بدان دست نيافتم.(2)

جمله ابن سيرين دلالت دارد محصول كار امام مورد قبول قرار نگرفت، و اجازه استفاده عمومي از آن داده نشد.

در كتب شيعه هم از امامان به تواتر نقل شده كه امام قرآن را با بيان ناسخ و منسوخ و... جمع آوري كرد و به جامعه تحويل داد. حاكمان از قبول آن امتناع كردند. امام آن را به خانه آورد و از دسترس عموم خارج كرد و از مواريث امامت قرار داد.

پي نوشت ها:

1. واقدي، ابن سعد، الطبقات الكبري، ج2، ص238، المصاحف، ص 16؛ سيوطي، عبد الرحمان، تاريخ الخلفاء، ص 173؛ سيوطي، عبد الرحمان، الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص127؛ متقي هندي، علي بن حسام، كنز العمال، ج2، ص 558 و. . .

2. الإتقان في علوم القرآن، ج1، ص127.

دو احتمال در اين تقديم وتاخير وجوددارد:

ما شيعيان ادعا داريم كه آيه 3 سوره مائده بعد از غدير خم توسط رسول خدا ابلاغ و تلاوت شد ، يعني زماني كه حضرت رسول(ص)  امام علي(ع) را به جانشيني منصوب كرد و مردم را به  بيعت فراخواند و با اجابت عمومي مواجه شد . عموم مسلمانان حاضر در غدير با امام علي(ع) به عنوان وليّ بعد از رسول خدا(ص) بيعت كردند، رسول خدا اين آيه را تلاوت كرد و اعلام نمود كه حالا با معين شدن ولي دين بعد از من، كافران از برانداختن و منحرف كردن دين شما مايوس شدند و دين كامل گشت و نعمت خدا تمام شد .

حالا يا  حكم نصب امام علي به جانشيني(آيه 3) در روز عرفه سال دهم هجرت همراه با آيات ديگر سوره مائده نازل شده بود و پيامبر به دلايلي آن را ابلاغ نكرد و تا روز هيجدهم به تاخير انداخت و با نزول آيه 67 و گرفتن تامين از خدا، آن را ابلاغ كرد و بعد از انجام مراسم اين آيه سوم را تلاوت و ابلاغ نمود يا اين حكم انتصاب نه در روز عرفه بلكه در غدير خم و روز هيجده ذي حجه بر ايشان وحي شد و ايشان به انتصاب اقدام كرد و بعد از انجام آن مراسم  اين (آيه 3) نازل شد.

مرحوم علامه طباطبايي بيان داشته اند:

با توجه به اوضاع داخلي مجتمع اسلامي، در پايان عمر رسول(كه به صراحت قرآن منافقان در درون جامعه اسلامي تشكيلات قوي داشتند و در صدد ترور و ضربه زدن به دين بودند و مسجد ضرار ايجاد كردند و زمينه هاي ارتجاع به جاهليت را فراهم مي آوردند) و با توجه به ذيل آيه 67 سوره مائده(و الله يعصمك من الناس: كه خدا پيامبر را از اين توطئه ها ايمني مي دهد)، پي مي بريم كه موضوع ولايت امام علي(ع) قبل از روز غدير نازل شده و رسول خدا(ص) از اظهار و ابلاغ اين حكم خودداري كرده( يا منافقان در جريان ابلاغ اغتشاش كرده و ايشان را منصرف نموده اند); زيرا مي ترسيد مردم آن را تحمل نكرده و نپذيرند و عليه آن سوء قصد كنند . در نتيجه امر دعوت مختل شود، از اين رو تبليغ آن را به تأخير مي انداخت، تا آن كه آيه "يـاَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّك..." نازل شد و حضرت را از  خطر احتمالي مصونيت داد، حضرت بي درنگ در همان روز، يعني غدير (هيجدهم ذي الحجة) حكم مزبور را اعلام نمود.

بنابراين، احتمال دارد كه خداوند ، در روز عرفه (نهم ذي الحجه)، قسمت عمده سوره مائده را همراه با(حكم انتصاب و) آيه اكمال (اليوم اكملت لكم دينكم) ،نازل فرموده، ولي رسول خدا بيان و ابلاغ ولايت را تا روز غدير خم، تأخير انداخته باشند (1)

روايات زيادي هم حاكي از آن است كه عبارت"اليوم يئس الذين كفروا..." در روز غدير و بعد از جريان منصوب شدن و بيعت كردن مردم نازل شده يا رسول خدا آن زمان آيه را تلاوت كرده  و مردم گمان كرده اند كه آن زمان نازل شده است.

ابن ابي حاتم و ابن مردويه و ابن عساكر (از علما و محدثان اهل سنت)از ابي سعيد خدري نقل مي كنند كه آيه ابلاغ(آيه 67)در غدير خم و در شان جانشيني علي بن ابي طالب  نازل شد . باز ابن مردويه از ابن مسعود نقل مي كند كه در زمان رسول خدا اين آيه را اين گونه تلاوت مي كرديم: اي رسول، آنچه بر تو نازل شده كه علي مولاي مؤمنان است،  ابلاغ كن  كه اگر ابلاغ نكني، رسالت خدايي را انجام نداده اي و خدا تو را از توطئه هاي مردم حفظ مي كند.(2)

در ينابيع الموده آمده كه وقتي رسول خدا ولايت امام علي را اعلام كرد و ابلاغ نمود ، آيه 3 مائده نازل شد . اكمال دين و اتمام نعمت و ياس كافران را بيان كرد . با نزول آن رسول خدا فرمود : الله اكبر به خاطر اكمال دين و اتمام نعمت و رضايتش به رسالت من و ولايت علي بعد از من.(3)

اما چرا آيه 3 با اين كه بعد از آيه 67 نازل شده، قبل از آن ثبت شده؟  چرا در ضمن آيه بيان محرمات به صورت يك جمله معترضه مطرح شده است؟

دليل آن را نمي دانيم و خدا و رسول مي دانند .جايگاه آيات را رسول به امر خدا تعيين مي كرد . بارها اتفاق مي افتاد كه آيه اي نازل مي شد و پيامبر مي فرمود: اين آيه را در فلان موضع از فلان سوره قرار دهيد . همه امت اسلام قبول دارند كه ترتيب فعلي به دستور رسول خداست و با ترتيب نزول يكي نيست.

پي نوشت :

1. علامه طباطبايي ،تفسير الميزان،: ترجمه موسوي همداني ،ناشر دفتر انتشارات اسلامي جامعه‏ي مدرسين حوزه علميه قم،سال 1374 ش،نوبت پنجم ج 5، ص 196.

2. ابن كثير دمشقي اسماعيل بن عمرو،تفسير القرآن العظيم (ابن كثير) ناشردار الكتب العلمية، منشورات محمدعلي بيضون، بيروت،سال  1419 ق،نوبت اول، ج‏3، ص 25.

3. حسكاني عبيد الله بن احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل،ناشر سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامي،تهران،سال ( 1411 ق)،نوبت  اول، ج‏1،ص 201.

 

قرآنی كه بر قلب پيامبر نازل شده و بر زبان ايشان جاري گشته و به گوش مردم رسيده و در قلب مؤمنان حك گرديده ، يكي بيش نيست

پيامبر علاوه بر اين كه قرآن بر قلبش نازل شده و خود حافظ قرآن در قلبش بود ، مؤمنان را هم به حفظ و كتابت قرآن تشويق كرد . افرادي را براي كتابت قرآن تعيين نمود . چون نزول قرآن تدريجي بود و تا آخرين روزهاي عمر شريف پيامبر ادامه داشت ، امكان اين كه قرآن به صورت يك كتاب جمع آوري شده بين دو جلد ارائه شود ، وجود نداشت. البته پيامبر سوره ها و آيه ها كه نازل مي شد ، جايگاه آن ها را تعيين مي نمود . نويسندگان به امر ايشان آيات را مي نوشتند . مجموعه نوشته ها در همياني در مسجد رسول خدا و پشت منبر ايشان نگهداري مي شد.

 علي بن ابي طالب شاگرد خاص رسول خدا بود . علم رسول الله به ايشان منتقل شده بود . بر همه ناسخ و منسوخ ، مطلق و مقيد ، عام و خاص  و ديگر ريزه كاري هاي قرآن اشراف كامل داشت. به امر رسول خدا موظف شد بعد از وفات ايشان در اولين اقدام قرآن را طبق رهنمود هاي پيامبر با شرح و تفسير كامل جمع آوري كرده و در اختيار جامعه قرار دهد . اين كار را كرد، ولي چون در مجموعه اي كه ايشان گرد آورده بود ، با توجه به بيانات تفسيري و ...بسياري از حقايق روشن را مي نمود و شخصيت علمي و برتر امام را روشن مي ساخت ، حاكمان زمان محصول كار ايشان را نپذيرفتند . خودشان جمع آوري و تدوين قرآن را مطابق رهنمود هاي پيامبر به عهده گرفتند.

بنا بر اين قرآن امام علي از حيث قرآنيت با قرآن موجود هيچ فرقي ندارد . تفاوت آن در بيانات تفسيري و روشنگرانه اي بود كه امام اضافه كرده بود . آن قرآن كه به همراه تفسير آيات بود  مجموعه علمي بي نظيري مي باشد. در دست امامان بود و الان در دست امام زمان است.

قرآني كه امروز در دست مسلمانان است ،  قرآن نازل شده بر رسول خداست كه در قلب مسلمانان و در نوشته هاي ايشان ثبت شده بود . براي در امان ماندن از تحريف و كم و زياد ، به فاصله كوتاهي بعد از وفات رسول خدا توسط افراد آگاه و توانمندي در نظر عموم تدوين و تصويب شد . هيچ كس جرأت كم و زياد كردن حتي حرفي در قرآن را نداشت.

ر.ك:مصحف فاطمي،عبدالله اميني،چ دوم،دليل ما،قم،1385.

حضرت علي(ع) و جمعي ديگر از اصحاب ،كاتب و نويسنده وحي به امر و دستور رسول خدا بودند

رسول خدا هم در باب قرآن فقط مامور بود آيات را بر مردم بخواند و ابلاغ كند . به افرادي ماموريت داده بود آيات و سوره هاي نازل شده را بر نوشت افزار هاي معمول آن روز بنويسند.

معمولا نزول سوره ها از ابتدا شروع مي شد . وقتي پايان مي يافت با نزول "بسم الله الرحمن الرحيم" جديد پيامبر و اصحاب متوجه مي شدند، سوره تمام شده و سوره جديد شروع شده است.

البته محدودي از آيات وقتي نازل شدند، رسول خدا كه مامور بود ،به اصحاب دستور داد اين آيه را در فلان موضع از فلان سوره قرار دهيد ،ولي اين محدود بود.

ترتيب فعلي سوره ها نيز به نظر بسياري از عالمان اسلام و بر اساس دلايل محكم، طبق دستور رسول خدا بوده ، ايشان به امر خدا اين ترتيب را قرار داده اند . اين ترتيب غير از ترتيب نزول است.

اين كه چرا اين چيدمان انتخاب شده، وجهش را نمي دانيم . خداي عالم و حكيم به پيامبر چنين دستوري داده است و خدا نيك مي داند كتابش را چگونه ترتيب دهد.

در مورد اولين آيات نازل شده هم اختلاف است. مشهور آن است كه آيات سوره علق به خصوص آيات ابتدايي، اولين آياتي بود كه به رسول خدا نازل شد . ايشان با نزول اين آيات مبعوث شدند و مامور به ابلاغ گرديدند، ولي قبل از آن آياتي بر ايشان نازل شده بود.

البته اميرمومنان علي (ع) از طرف پيامبر (ص) مامور شد كه بعد از رحلت پيامبر قرآن را بر اساس ترتيب نزول جمع آوري كند. حضرت به مدت شش ماه در منزل نشستند و اين كار را انجام دادند كه آن مصحف علاوه بر جمع آوري بر اساس نزول به همراه  شان نزول و تفسير آيات و مشخص شدن ناسخ و منسوخ و...بود كه متاسفانه با بي مهري خلفا و دستگاه وقت مواجه شد . حضرت هم فرمود آن را ديگر نخواهيد ديد .

براي اطلاع كامل تر مي توانيد به كتاب "تاريخ قرآن كريم" از سيد محمد باقر حجتي و

"تاريخ جمع قرآن كريم" از سيد محمد رضا جلالي ناييني و

علوم قرآني آيت الله معرفت مراجعه كنيد.

 

پس از پيامبر اسلام(ص)جمع آوري قرآن صورت گرفت

برخي قائلند به اين كه در زمان خود رسول خدا قرآن به شكل كنوني درآمده است . هر يك از بزرگان بر حسب دانش و شايستگي خود به جمع آوري آيات و مرتب كردن سوره هاي قرآن دست زدند . هر يك مصحف خاصي براي خود گرد آوردند . در اين ميان اولين كسي كه قرآن را بر اساس ترتيب نزول جمع اوري كرد و تفسير و شان نزول آيات هم در كنار آيات نوشت، اميرالمومنين علي عليه السلام بود كه بعدها اين مصحف مورد بي مهري خلفا قرار گرفت .

با توجه به تعدد مصحف ها و ارتباط كم جمع آوري كنندگان با يكديگر و نفوذ لهجه هاي مختلف در قرائت باعث اختلاف در مصحف ها و قرائت ها شد . به تبع آن بين مردم اختلاف ايجاد شد . اين امر سبب شد تا دست به يكسان سازي مصحف هاي قرآن زده شد. (1 ) براي اين كه يك قرائت در جامعه اسلامي وجود داشته باشد . اجماع شيعه بر اين است كه قرآن كامل و جامع همين قرآن موجود است كه در اثر يكسان سازي صورت گرفت( 2).

عثمان براي يكسان سازي مصحف قرآن از چهار نفر به نام هاي زيدبن ثابت و سعيدبن عاص و عبدالله بن زبير و عبدالرحمان بن حارث بن هشام

 استفاده نمود . زيد بن ثابت بر آنان رياست داشت. (3) اما بعد از مدتي به جهت مخالفت عبدالله بن مسعود ، عثمان مسئوليت اين گروه را به عهده گرفت . (4 ) ولي به جهت عدم كفايت لازم اعضا و اهميت فوق العاده و كارآمد شدن اين كار تعدادي به اين گروه افزوده شد كه جمعا 12 نفر شدند. رياست اين دوره به عهده ابيّ بن كعب افتاد.(5)

 عثمان كسي نبوده قرآن را جمع آوري كرده است، بلكه به خاطر لهجه هاي مختلف دست به يكسان سازي قرآن زد . امام علي (ع) مي فرمايد:

سوگند به خدا كه عثمان درباره مصاحف(قرآن) هيچ عملي را انجام نداد مگر آن كه با مشورت ما بوده است.(6 )

در اين زمينه مي توانيد به كتاب هاي ذيل مراجعه نمائيد:

پژوهشي در تاريخ قرآن كريم،دكتر محمد باقر حجتي ص437 ؛

علوم قرآني ، محمد هادي معرفت، ص124

پي نوشت ها:

1.علوم قرآني، محمدهادي معرفت، ص120.

2.بحارالانوار، ج92 ،ص41 به نقل از:علوم قرآني، محمدهادي معرفت، ص120.

3.صحيح بخاري ،ج6 ، ص 226.

4.مصاحف سجستاني ، ص25.

5.همان، ص30 .

6. الاتقان سيوطي ، ج1 ،ص59.

صفحه‌ها