حديث

در مورد خطبه شماره 12 توضيح دهيد.
امام فرمود: پس او با ما بوده و (علاوه بر او)در این میدان با ما بوده اند كسانی كه هنوز در پشت پدران یا در رحم مادران هستند ( و به دنیا نیامده اند) و در آینده ...

در مورد خطبه شماره 12  توضيح دهيد.

خطبه مورد نظر به شرح زیر است:

لما أظفره الله بأصحاب الجمل قال له بعض أصحابه : وددت أن أخي فلانا كان شاهدنا ليري ما نصرك الله به علي أعداءك . فقال ( عليه السلام ) : أهوي أخيك معنا ؟ قال : نعم قال : فقد شهدنا ولقد شهدنا في عسكرنا هذا قوم في أصلاب الرجال وأرحام النساء سيرعف بهم الزمان ويقوي بهم الايمان . (1)

بعد از این كه امام و همراهانش در جمل پیروز شدند، یكی از یاران امام خطاب به ایشان فرمود: كاش برادرم با ما بود و این پیروزی خدایی شما بر دشمنان را مشاهده می كرد.

امام پرسید آیا دل برادرت با ما بود؟

گفت : آری.

امام فرمود: پس او با ما بوده و (علاوه بر او)در این میدان با ما بوده اند كسانی كه هنوز در پشت پدران یا در رحم مادران هستند ( و به دنیا نیامده اند) و در آینده به دنیا خواهند آمد و باعث قوت ایمان خواهند بود.

این كلام امام تكرار همان كلام رسول خداست كه هنگام بازگشت از تبوك  فرمود:

مؤمنانی بودند كه در مدینه ماندگار شدند و مرض (یا موانع واقعی دیگر) به آنان اجازه همراهی با شما نداد. ولی در هر مسیری كه رفتید و در هر منزلی كه فرود آمدید (دلشان) با شما بود ( و در ثواب با شما شریك بودند). (2)

این مبنایی است كه خداوند در اسلام بیان كرده كه رابطه ایمانی و اعتقادی و محبت و رضایت، افراد را یگانه كرده در فعل و ترك همدیگر شریك می سازد .

وقتی فردی به اعتقاد و عمل فرد یا گروهی عاشق بود و آرزوی همراهی با آنان را به واقع داشت و از همرنگی با آنان فروگذار نكرد ، با آنان یگانه شده و در فعل و ترك آنان شریك می گردد. بر این مبنا است كه ناقه صالح را فقط یك نفر پی كرد، ولی خدا در كتابش آن را به قوم صالح نسبت می دهد. (3) زیرا همه آن قوم به آن عمل شنیع راضی و كمك كار فكری ، روحی و عملی پی كننده بودند و بر این اساس اصل زیر اعلام شده است:

الراضی بفعل قوم كالداخل فیه معهم (4)

هر كس به رفتار قومی راضی و خشنود باشد مثل این است كه در آن رفتار با آنان همراه بوده است.

پی نوشت ها:

1. مجلسی، بحار الانوار ، بیروت، الوفا ، 1403 ق، ج 32، ص 245.

2. محمودی، نهج السعاده ،نجف، نعمان، 1387 ق، ج 4، ص 102.

3. شعراء (26) آیه 157.

4. محمد عبده ، خطب الامام علی (ع)، قم، دار الذخائر، 1412 ق، ج 4 ، ص 40.

معني اين حديث چيست؟
كسي كه ممانعت از (بدي) را نيكو نداند، نيكو نمي داند كه به ديگري عطا كند. يعني هر كس در نگه داري مال كوتاهي كند به يقين در بخشيدن آن هم كوتاهي مي كند و آن را...

در روايتي از امام حسن عسكري عليه السّلام آمده: «مَنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يَمْنَعَ، لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُعْطِي‏». معني اين حديث چيست؟

اين روايت در كلامي از امام حسن عسگري (ع) نقل شده است:

مَنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يَمْنَعَ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُعْطِي‏: (1) كسي كه ممانعت از (بدي) را نيكو نداند، نيكو  نمي داند كه به ديگري عطا كند. يعني هر كس در نگه داري مال كوتاهي كند به يقين در بخشيدن آن هم كوتاهي مي كند و آن را عطاء نمي كند.

 پي نوشت:

1. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسي‏، ناشر اسلاميه، ‏تهران، ‏سال چاپ، نوبت چاپ، ج‏75، ص 380.

چگونه این دو حدیث را با یكدیگر جمع كنیم؟
مراد از علم چیست؟ اگر علم به معنای آگاهی مطلق است، پس دایره ای بسیار وسیع تر از آن چه ما فكر می كنیم دارد و شامل تمام علومی می شود كه از قبل تاكنون و در ...

در حدیثی از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می خوانیم  : العلم ثلاث :آیة محكمه ، فریضة عادله أو سنة قائمه و در حدیث دیگری می خوانیم : العلم علمان :علم الأدیان و علم الأبدان .چگونه این دو حدیث را با یكدیگر جمع كنیم؟ بالاخره پزشكی جزء علوم قرار می گیرد ؟ با توجه به اینكه فراگیری علم واجب كفایی است ، آیا فراگیری هیچ یك از این علوم بر ما واجب است ؟ اگر واجب است ، فراگیری كدام یك واجب است؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مركز

 مراد از علم  چیست؟ اگر  علم  به معنای آگاهی مطلق است، پس دایره ای بسیار وسیع تر از آن چه ما فكر می كنیم دارد و شامل تمام علومی می شود كه از قبل تاكنون و در همه زمینه ها وجود داشته و خواهد داشت.

در فرهنگ قرآن، علم و جهل معنايي گسترده‏تر از دانستن و ندانستن دارد. عالم كسي است كه انديشه و عمل او بر اساس حقّ و حقيقت باشد، گرچه قدرت خواندن و نوشتن هم نداشته باشد . جاهل كسي است كه فكر و عمل او بر باطل باشد، گرچه همه‏ علوم را بداند.(1)

از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است، نه هدف؛ آن هم وسیله‏ای كه انسان را به كمال می‏رساند . دنیا و آخرت او را آباد می‏كند. 

ارزش هر علم به ارزش موضوع آن  است . در این جهت علوم الهی و دینی( با توجه به موضوع آن ) از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولی این بدین‏ معنا نیست كه علوم دیگر بی‏اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست. در نگاه كلی قرآن، هر علمی كه انسان را به دنیاپرستی سوق دهد ، به چنگال مادیات بسپرد ، فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بكشاند، هدف نهایی او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزی جز ضلالت و گمراهی نیست ،هر چند علمی باشد كه به طور مستقیم با عقاید و احكام دینی  سر و كار داشته باشد.

قرآن فرمود:ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدي‏ (2) ؛ حال كه چنين است، از كسي كه از ياد ما روي مي‏گرداند و جز زندگي مادي دنيا را نمي‏طلبد، اعراض كن!

پس این آخرین حد آگاهی آن ها است . خداوند به حال آن كه از راه حق گمراه شده آگاه است.

علوم بشری نیز می‏تواند نقش‏آفرین بوده و موجبات سعادت آدمی را فراهم كند. این در صورتی است كه هدف تلقی نشود،بلكه وسیله پیشرفت و رسیدن به كمال باشد.

 علمی كه در روایات و آیات بر آن تأكید شده و از آن ستایش گشته و به عنوان برترین علوم محسوب می گردد، علم خداشناسی است، زیرا معلومات این علم از معلومات سایر علوم برتر  است .

امام موسی ابن جعفر سلام الله علیه فرمود:

علم واقعي آن است كه از نزد عالم ربّاني رسيده باشد.(3) 

در عین حال، هر علمی به اندازه معلومات خود ارزش دارد . روشن است كه كسب معرفت و جهان بینی و خداشناسی منحصر به یك رشته نیست.

شخصی ممكن است از علم شیمی چنان خدا را بشناسد كه از مطالعه كتاب های دینی نشناسد . پس آن چه مهم است ،شناخت كیمیای هستی است . البته باید پذیرفت بعضی از علوم و رشته ها به این هدف نزدیك تر و كم واسطه ترند. در غیر این صورت از علوم مختلف به عنوان فضل نام برده شده ،نه كمال.

علم و دانشی كه ثمره دنیوی دارد و آن عبارت است از: آثار و نتایجی كه بر هر علمی متناسب با رشته خاص خود مترتب می شود، مانند حل مسایل فلسفی برای علم فلسفه، معالجه بیماران در دانش پزشكی، طرح نقشه های خوب در رشته معماری. یك ثمره اُخروی دارد كه عبارت است از نعمت های جاویدان بهشت و رضوان الهی. داشتن این ثمره برای هر دانشی، بسته به این است كه طالب علم نیّتش رضای خدا باشد.

هر علمی كه به حال اسلام و مسلمانان سودمند باشد و دردی را دوا كند، تحصیل این علم اگر برای خدمت و همراه با اخلاص باشد، دارای ثمره بزرگ اُخروی است. مشمول اجر و ثواب هایی است كه در تحصیل علم وارد شده است. حضرت فرمود:  طلب العلم فریضة علی كل مسلم، ألا انّ الله یحب بغاة العلم.(4) یعنی طلب علم بر هر مسلمانی واجب است. خدا دانشجویان را دوست دارد.

 آن چه در بعضی از احادیث از جمله احادیث مورد سوال در مورد بیانات مختلف در باره علم  آمده، این است كه امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین وقتی سخن از علم و دانش به میان می آمد و یا در این زمینه ها مورد سوال واقع می شدند، نسبت به هر سوالی پاسخ مخصوص به  سوال را می دادند. تعابیر متفاوت از علم، از این جهت ناشی می شود، یعنی پاسخ امام متناسب با سوال پرسشگر و یا وضع و حال جلسه است . تفاوت علوم موجب تفاوت تعبیر می شود.

از این قبیل تعابیر متفاوت اما همسو در مورد علم فراوان در قرآن دیده می شود كه به چند مورد اشاره می شود.

1. علم واقعي، انسان را به سوي آخرت و تقوي و عمل صالح سوق مي‏دهد.

 "قالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَيْرٌ" (5) عالم آگاه كسي است كه زرق و برق دنيا او را مجذوب نسازد و دنياگرايان را تحقير كند.

2. علم خشيت آور است و موجب خدا ترسی می شود :

"إِنَّما يَخْشَي اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ"(6) یعنی، تنها عالمان از خدا مي‏ترسند.

3. علم به انسان ديد و بينش مي‏دهد. "وَ يَرَي الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ" (7)

4.قرآن علم و دانايي را ريشه‏ ايمان مي‏داند. "أُوتُوا الْعِلْمَ ... يَخِرُّونَ" (8)

5.نشانه‏ علم واقعي دريافتن حقّانيّت قرآن و پذيرفتن آن است. بدون علم و معرفت، حق‏شناسي ممكن نيست. "أُوتُوا الْعِلْمَ ... هُوَ الْحَقَّ"  (9)

6.علم واقعي آن است كه انسان را در برابر حق، به خضوع وادار كند. "أُوتُوا الْعِلْمَ، يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً" (10)

 اما فراگیری علومی كه به حال جامعه سودمند است، به ترتیب اولویتی كه می توان از پاسخ متوجه شد، واجب كفایی می باشد . اگر  افرادی كه این مهم را به عهده بگیرند نبودند، در صورت داشتن توانایی و استعداد یاد گیری شخص،فراگیری آن علم خصوصا علم پزشكی كه مربوط به نجات جان آدمی است،  واجب می شود.

پس مراد  حضرت علومي است كه رابطه مستقيم با كمال و سعادت انسان دارد و ندانستن آن ها مانع رسيدن  به كمال و سعادت است . همه ما به ارزش و اهميت علوم ديگر از جمله پزشكي آگاهيم. اما علم پزشكي علمي نيست كه دانستن آن براي همه انسان ها ضرورت داشته باشد و ندانستن آن مانع كمال و سعادت انسان بشود.   از اين رو بزرگان فرموده اند منظور از اين سه علم ، علم عقايد و خلاق و احكام است كه رابطه مستقيم با رشد و ترقي انسان دارند .

پی نوشت ها:

1. تفسير نور، ج‏6، ص 385.

2.  نجم(53) آیه 30.

3. الحياة با ترجمه احمد آرام، ج‏1، ص 70.

4. اصول كافی، ج1، ص35، حدیث1،كتاب فضل العلم.

5.  قصص(28) آیه 80  .

6.  فاطر(35) آیه 28  .

7. سبا (34)آیه 6 .

8.  اسراء(17) آیه 107.

9.  سبا ،آیه 6.

10.  اسراء، آیه 107.

دردعاهاي مفاتيح آمده اگر گناهان به اندازه كف درياها باشد بخشیده می شود
در مورد ثواب زيارت ها يا ثواب بعضي اعمال مستحبي يا ثواب بعضي اذكار توجه به چند نكته لازم است: ...

چطور در مجالس و روايات مي گويند كه ريختن تنها قطره اشكي براي امام حسين باعث مي شود تمام گناهان و پليديهاي انسان بخشيده شود؟Ԟاينكه در دين اسلام بيان شده ديدن حتي 1تارموي زن گناه است و عذاب هاي فلان دارد چطور است كه اين مذهب اين همه سختگير و متعصب است ولي با نشان دادن حزن و اندوه و يا قطره اشكي در مجلس عذاداري امام حسين تمام گناهانش بخشيده مي شود؟ يا با خواندن يك ورد رو به قبله خواندن كه در دعاهاي مفاتيح آمده اگر گناهان به اندازه كف درياها و ريگ بيابان ها باشد بخشيده مي شوند؟!!

در مورد ثواب زيارت ها يا ثواب بعضي اعمال مستحبي يا ثواب بعضي اذكار توجه به چند نكته لازم است:

1. در مورد فضيلت تلاوت سوره ها و اعمال مستحبي اولا بايد سند آن را بررسي كرد .

البته رواياتي داريم به اين مضمون كه اگر بنا بر حديثي از رسول خدا بر انجام عملي وعده پاداشي داده شده باشد و فرد به خاطر وعده پيامبر و براي رسيدن به ثواب موعود آن عمل را انجام دهد، خدا آن ثواب را به وي خواهد داد حتي اگر آن حديث سخن پيامبر نباشد.(1)

با توجه به اين روايات كه متعدد و معتبر هستند، عالمان نسبت به سند روايات ثواب تلاوت سوره ها يا زيارت ها يا اذكار سخت گيري نكرده و مؤمنان را به همان وعده اجمالي وا گذارده اند.

2.  وعده ها اجمالي است و قيد و شرط آن ها در روايات ديگر به صراحت و بارها ذكر شده است. مثلا آيه شريفه مي فرمايد:" َ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين‏"(2)؛ خدا فقط از با تقوايان مي پذيرد".

اين آيه قيد عامي را به همه عبادات و اعمال ما مي زند و آن "رعايت تقوا " است. خدا در اين آيه با حصر "انما" اعلام مي كند كه فقط از باتقوا ها مي پذيرد. بنا بر اين اگر كسي تقوا سرلوحه اعمالش نباشد و به جاي يك بار ،هزار بار سوره "يس" بخواند، دردي از او دوا نخواهد كرد.

3. مراد از روايت خواندن به تنهايي نيست. چون در آيات و روايات زيادي كساني كه فقط به خواندن كتب آسماني اكتفا مي كنند، مذمت شده اند، بلكه منظور خواندن به همراه عمل است.

يا گريه بدون معرفت ارزشي ندارد. گريه اي ارزشمند است كه حداقل ناشي از معرفت گريه كننده به مظلوميت امام باشد و گرنه خود سپاه عمر سعد و اهل كوفه هم اشك زيادي بر حضرت ريختند.

كساني كه بعد از كشته شدن امام و يارانش به خيام حرم هجوم بردند، اشك ريزان حرم را غارت كردند، ولي اين گريه آنان را از گناه عظيم شركت در قتل امام پاك نمي كرد.

4. امام خميني در زمينه احاديث چنيني بيان زيبايي دارند:

"هر كس مراجعه كند به وصيت هايي كه رسول اكرم (ص) به حضرت امير المؤمنين(ع) مي‏كردند، و وصيت هاي ائمه بعضي به بعضي، و وصيت هايي كه به خواص شيعيان مي‏فرمودند و تأكيدات و سفارش هاي خيلي بليغي كه مي‏فرمودند و آن ها را از معصيت خداي تعالي بر حذر مي‏نمودند، كه در اصول و فروع تكاليف، كتب اخبار از آن پر است، علم قطعي حاصل مي‏كند كه اگر بعض روايات‏ به حسب صورت و ظاهر مخالف با آن احاديث وارد شده است، ظاهر آن ها مراد نيست. پس، اگر طوري ممكن بود تأويل آن كه منافات با آن احاديث قطعيه صريحه، كه از ضروريات دين است، نداشته باشند، آن را تأويل مي كنيم، يا جمع عرفي داشت جمع مي كنيم، و الا ردّ علم آن به قائلش مي‏نماييم‏...

اين است چند حديث از احاديث شريفه صريحه به اينكه اين اشتهاي كاذبه كه ما اهل دنيا و معصيت داريم( كه با يك عمل جزيي و بدون توبه و تدارك گناهان به ثواب هاي عظيم برسيم و از عذاب و كيفر گناهان مان نجات يابيم) غلط و باطل است، و از هوس هاي شيطاني و مخالف با عقل و نقل است. و ضميمه نما به آن آيات شريفه قرآنيه را، مثل قول خداي تعالي:

كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ. (3) و مثل قوله تعالي: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ. (4) و مثل قوله تعالي: لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ(5) و غير اين‏ها از آيات شريفه كه در [هر] صفحه از كتاب الهي موجود است، كه تأويل و تصرف در آن خلاف ضرورت است.

در مقابل اين‏ها احاديث ديگري است كه آن ها هم در كتب معتبره مذكور است( مشابه حديث بالا با سند معتبر)، ولي نوعا جمع صحيح عرفي دارد. و اگر جمع نيز پسند نيفتد و قابل تأويل نباشند، مقاومت با اين همه حديث صحيحه صريحه متواتره مؤيّده به ظواهر قرانيه و نصوص فرقانيه و عقل سليم و ضرورت مسلمين ننمايد... مردم مطلقا به اعمال خود گرفتارند و مؤاخذ در زشتي ها هستند، مگر آن هايي كه ايمان آورند و توبه از گناهان كنند و عمل صالح به جا آورند. و اين سه در هر كس جمع شود، رستگار و مورد الطاف خداوند است و در پيشگاه مقدس حق محترم است، و سيّئات و گناهان [او] مبدل به حسنات شود...

پس اي عزيز، شيطان تو را مغرور نكند و هواهاي نفسانيه تو را گول نزند. البته انسان تنبل مبتلا به شهوات و حب دنيا و جاه و مال، مثل نويسنده، هميشه دنبال بهانه است از براي تأييد تنبلي خود، و هر چه موافق با شهوات او باشد و مؤيد هواهاي نفسانيه و خيالات شيطانيه او باشد، اقبال به آن نمايد و چشم و گوش خود را به آن باز كند، بدون آنكه فحص از مغزاي آن نمايد يا به مقابلات و معارضات آن نظر نمايد.

بيچاره گمان مي‏كند به مجرد دعوي تشيع و حب اهل بيت طهارت و عصمت(و انجام بعض اعمال مستحب يا تلاوت بعض سور و ادعيه) جواز ارتكاب هر محرّمي را خداي نخواسته دارد و قلم تكليف، نعوذ باللّه، از او برداشته شده! بدبخت نمي‏داند كه شيطان بر او تعميه كرده(بينايي او را گرفته)، و در آخر عمر بيم آن است كه محبت بي مغز بيفايده نيز از دستش برود و با كف تهي در صف نواصب اهل بيت محشور گردد. آخر دعوي محبت كسي [كه‏] بيّنه نداشته باشد پذيرفته نيست.

ممكن نيست من با شما دوست باشم و محبت و اخلاص داشته باشم، و بر خلاف تمام مقاصد و مطلوبات شما اقدام كنم. درخت محبت ثمره و نتيجه‏اش عمل بر طبق آن است، و اگر اين ثمره را نداشته باشد، بايد دانست كه محبت نبوده، خيال محبت بوده.

پيغمبر اكرم و اهل بيت مكرم او، صلوات اللّه عليهم، تمام عمر خود را صرف در بسط احكام و اخلاق و عقايد نمودند و يگانه مقصد آن ها نشر احكام خدا و اصلاح و تهذيب بشر بوده و هر قتل و غارت و ذلت و اهانتي را در راه اين مقصد شريف سهل شمردند و از اقدام باز نماندند، پس محبّ و شيعه آن ها كسي است كه در مقاصد آن ها با آن ها شركت كند و پيروي از آثار و اخبار آن ها كند. اينكه در اخبار شريفه اقرار به لسان و عمل به اركان را از مقوّمات ايمان شمرده ،بيان يك سرّ طبيعي و سنّة اللّه جاريه است، چون كه حقيقت ايمان ملازم با اظهار و عمل است. عاشق در جبلّه طبيعيه اوست. اظهار عشق و تغزّل در شأن معشوق، و عمل به لوازم ايمان و محبت خدا و اولياي او. [اگر] عمل نكرد مؤمن نيست و محبت ندارد. و اين صورت ايمان و محبت بي مغز و معني نيز با جزئي حوادث، و في الجمله فشار، از بين مي‏رود و صفر اليد به دار جزاي اعمال منتقل شود.(6)

بنا بر اين، احاديث وارد شده در ثواب زيارت و گريه بر امام حسين ما را به خوبي تشويق مي كند و وعده اجمالي مي دهد. اگر كسي دنبال اين وعده برود و سعي در تحصيل نمايد، خود را در معرض توبه و هدايت و عمل صالح قرار داده، اميد است كه اصلاح كند و نجات يابد . عملش كيميا شده و همه اعمال بدش را به خوب تبديل كرده، خوبي هايش را خالص ساخته و شايسته برترين ثواب ها گرداند كه خداي بزرگ فرمود:

إلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّه سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّه غَفوراً رَحيما؛(7)

(زنا كاران و قاتلان و مشركان در جهنم جاويدند.)مگر كسي( از آنان) كه توبه كند و ايمان آورد و عمل صالح به جا آورد كه خدا گناهان اينان را بدل به خوبي مي كند و خدا آمرزنده و مهربان است.

گريه براي اباعبدالله از اين جهت كه مظلوم واقع شد و خود و اصحابش بي گناه به شهادت رسيدند و بر خانواده اش سختي فراوان رفت، عملي ارزشمند است و ثواب دارد.

البته طبيعي است كه هر چه انگيزه فرد عزادار بلند مرتبه تر باشد، ثواب بيش تري دارد. ثواب كسي كه فقط بر مظلوميت اباعبدالله مي گريد، با ثواب كسي كه علاوه بر آن، بر محروميت خود از همراهي با اين قافله هم مي گريد و بر اين كه چرا با اين قافله همراه نيست، اشك مي ريزد و در اين عزا و گريه از خدا توفيق همرنگي و همراهي مي طلبد، به طور طبيعي همسان نيست و ثواب فرد دوم به مراتب بالاتر است؛ ولي همان گريه بر مظلوميت، نهال عشق است كه با اشك چشم آبياري مي شود و تناور مي گردد و عشق به هم رنگي و همراهي را در پي دارد.

در باب گناهان هم اين گونه است. اين وعيدهاي شديد و غليظ براي اين است كه بنده از گناه احتراز كند و حريم بگيرد و گر نه همين خدايي كه اين همه تهديد مي كند و وعيد مي نمايد، به طور اجمال وعده مي دهد كه خدا غير از شرك را اگر بخواهد مي آمرزد و لو اين كه بنده توبه نكرده از دنيا برود:

إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ (8)

خداوند (هرگز) شرك را نمي‏بخشد! و پايين‏تر از آن را براي هر كس (بخواهد و شايسته بداند) مي‏بخشد.

پي نوشت ها:

1. بحارالانوار، ج2، ص256.

2. مائده(5)آيه27.

3. مدثر(74)آيه38.

4. زلزال(99)آيه7-8.

5. بقره(2)آيه286.

6. شرح چهل حديث، ص568-576.

7. فرقان(25)آيه70.

8. نساء(4) آيه48.

توسل به امام هادي (ع) را لطفا برايم توضيح دهيد.
توسل به حضرت امام هادي(ع) با توسل به ساير ائمه عليهم السلام فرقي نمي كند.به طور كلي در توسل به انبياء و ائمه و اولياي الهي، چند نكته را بايد در نظر داشت

گفته شده براي امر ازدواج به امام هادي (ع) متوسل شويد . چگونگي توسل به امام هادي (ع) را لطفا برايم توضيح دهيد.

توسل به حضرت امام هادي(ع) با توسل به ساير ائمه عليهم السلام فرقي نمي كند.به طور كلي در توسل به انبياء و ائمه و اولياي الهي، چند نكته را بايد در نظر داشت.

1- اجابت دعا و برآورده شدن حاجات تنها در دست خدا است، هيچ كسي - خواه انبياء و ائمه و فرشتگان باشند يا غير آنان - به طور مستقل نمي تواند كمترين حاجت كسي را برآورده كند. توسل جستن و طلب شفاعت كردن از ائمه و ساير اولياي الهي به اين معنا است كه آنان به دليل شأن و منزلت و مقام قُربي كه در نزد خدا دارند، از خدا مي خواهند كه حاجات توسل جوينده اجابت شود، و يا زودتر به اجابت برسد. البته اگر خير و مصالح توسل جوينده اقتضا كند، با دعا و توسل جستن به ائمه و اولياي الهي، دعا مستجاب و حاجت برآورده مي شود، و اگر خير و صلاحش نباشد، اساسا معصومين عليهم السلام از خدا نمي خواهند، و در حق توسل جوينده شفاعت نمي كنند و واسطه فيض نمي شوند.

2- توسل جستن، نوعي دعا كردن است. بنابراين همه مقدمات و آداب و شرايطي كه براي استجابت دعا وجود دارد، در توسل نيز بايد رعايت شود. از جمله آداب عبارتند از:

- طهارت ظاهري (وضو و غسل) و باطني و قلبي

- رو به قبله ايستادن

- پيش از دعا بسم الله گفتن و صلوات فرستادن و در حق همه زنان و مردان مؤمن دعا كردن

- با حضور قلب و حال اضطرار دعا كردن و اشك ريختن

- هنگام دعا توجه قلبي داشتن و حال اضطرار پيدا كردن

- اصرار بر دعا و توسل و مأيوس نشدن. برخي دعاها بايد حداقل يك سال، هر روز و شب از خدا خواسته شود.

- زمان شناسي در دعا و غنيمت شمردن اوقات شريف مانند: دعا و توسل هنگام سحرگاهان، روز عرفه، ماه رمضان، روز جمعه

- مكان شناسي: دعا در ميان جمع مؤمنان، در مسجد، در حرم ائمه اطهار عليهم السلام مخصوصا در حرم مولانا اباعبدالله الحسين(ع)، در روضه منوره پيامبر اكرم(ص) و در مسجدالحرام و هنگام طواف و سعي صفا و مروه

- هنگام دعا دست ها را به سمت آسمان بلند كردن و در پايان دعا پس از فرستادن صلوات بر محمد و آل محمد دست ها را به صورت كشيدن.

- ذكر كردن حاجات: خداوند از حاجت دعا كنندگان خبردار است. اما دوست دارد بندگانش خواسته‏هاي خود را ذكر كنند.

- آنچه ذكر شد برخي از آداب ظاهري دعا و توسل بود، دعا و توسل آداب باطني نيز دارد، مهم ترين آن عبارت است از: توبه‏ي از گناه و استغفار، پرداخت حقوق مردم، توجه كامل به ذات مقدس حق تعالي در مواجه شدن با حلال و حرام، پيش از توسل و دعا، دو ركعت نماز خواندن – مخصوصا نماز جعفر طيار – و بعد از سلام نماز خدا را حمد و ستايش كردن،

- پيشنهاد مي كنيم با  خواندن زيارت جامعه كبيره، كه انشاء امام هادي(ع)است، به آن حضرت متوسل شويد.

تذكر: براي امر ازدواج، هر شب سوره يس بخوانيد.

عشق قبل از ازدواج چه حكمی دارد؟
البته مراد حضرت دوست داشتن همسران خودش است نه مطلق زنان زیرا در مقام بیان لذتها است.

باسلام در حدیثی از پیامبر خواندم كه پیامبر از سه چیز خوشش می آمد كه یكی از آنها زن می باشد.منظور ازاین نوع خوش آمدن آیا زنان خود پیامبر است یادركل بیانگر نوعی دوست داشتن جنس زن در كل. آیا اصولا اگر كسی از زن دیگری خوشش بیاید،اگرچه زن خودش نباشد، موضوع بی اهمیتی است یامكروه است چون بالاخره نیت هم درآن دنیا حساب دارد یا نوعی سادگی است. البته نه اینكه به او چیزی بگوید.آیا درقرآن كه به مودت ورحمت میان زن وشوهر اشاره شده است ، این همان عشق میان زن وشوهر است ؟ عشق جنسی میان زن وشوهر چه حكمی دارد؟ اصلا عشق دراسلام چه جایگاهی دارد ، مستحب یا مكروه است ؟ عشق قبل از ازدواج چه حكمی دارد؟ بعضی اوقات ممكن است انسان میل و گرایشی به زنان دیگر در وجود خود احساس كند ، آیا این موضوع مكروه است یا موضوعی عادی در زندگی است؟ اگر این به عشق خفا كشیده شود ، چه حكمی دارد؟

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباطتان با این مركز

مراد پیامبر(ص) این نیست كه  فقط در دنیا همین سه چیز را دوست دارم. بلكه علاوه بر چیزهای دیگر ، این سه چیز را بیش تر دوست دارم . نگاه و برخورد خاصی به این موارد دارم.

2- هر حكمی دارای فلسفه ای است ، حكمت و دلیل خیلی از مسائل دینی در روایات اسلامی و كلام بزرگان دین آمده است كه با دقت  می توان به آن ها پی برد . بعضی از آن ها  را عرض می كنیم :

اما عطر :

 استفاده و به كارگیری بوی خوش «عطر» از سنّت پیامبر است. ایشان هم خود از بوی خوش به طور مدام استفاده میكرد و هم به امّت خود سفارش اكید نموده است. در این باره احادیث فراوان به ما رسیده كه در برخی به حكمت و دلیل نیز اشاره شده است، از جمله استفاده از بوی خوش، عقل را كامل میكند؛ به وی صورت زیبایی میبخشد؛ در سرور و شادابی روح و اخلاق و خویشتنداری و صبر تأثیرگذار است.

نیز آمده است بوی خوش قلب را جلا میدهد و محكم میكند . در تصمیمگیریهای مهم، اراده را قوی و نیرومند مینماید.  بوی خوش و عطر، جزئی از نظافت و پاكیزگی است. در احادیث وارد شده كه در هر چیزی اسراف است، ولی برای هزینه بوی خوش، هر  قدر كه باشد اسراف نیست.(1)

 پیامبر  فرموده : «بوی خوش قلب را تقویت می كند و بر نیروی جنسی می افزاید». (2)

اما زن :

 چون در دوران جاهلیت زن از ارزش و جایگاه مناسبی برخوردار نبود ،با این روش می خواست مردم را به جایگاه زن در اسلام آشنا سازد، چون :

 این جوامع  زن را انساني همسطح حیوان و ضعیف مي دانستند كه اگر آزاد و مستقل باشد ، براي جامعه فساد  و تـباهي به بار مي آورد!

 زن را به مثابه خانه یا غذا كه از شرایط لازم براي زندگي است ، به  حـسـاب مـي آوردند ، نه عضو و عنصري سازنده اجتماع ! براي زن هیچ حقي و مالكیتي را به  رسـمیت نمي شناختند ، مگر به تبع مرد و تا آن جا كه براي مرد مفید است ؛

 اساس رفتار با زنان بر سلطه و به كار گیری استوار بود .

 امـا اسـلام زن را مـانند مرد انسان مي داند . همه انسان ها را برابر مي داند، مگر آن كه تقوایش بیش تر  است (  اِنَّ اكرمكم عنداللّه اتقیكم) (3)  .

 عشق و علاقه پیامبر به زن، به یقین به هدف شهوترانی و هوسرانی نیست. بلكه محبت و عشقی است كه باید بین زن و شوهر باشد تا زندگی به حد كمال برسد . اگر محبت ویژه و علاقه خاص نباشد، زندگی به مرور زمان از بین می رود و به تبع آن زندگی و جامعه رو به كاستی و نابودی خواهد رفت . پیامبر اسلام نگاه ویژه به زن دارد.  

اما نماز :

نماز مهم ترین و زیباترین روش خدا پرستی و تشكر و قدر دانی از خالق هستی است . اولین سوال الهی در روز قیامت است و جذاب ترین روش مانوس شدن با خدا است

و ده ها دلایل و حكمت های دیگر كه در آن وجود دارد و می شود ارائه داد كه چرا پیامبر به این سه چیز و چیز های دیگر علاقه مند بود و دوست شان داشت و همه این ها از سنت پسندیده پیامبر است كه ما هم باید درس بگیریم و به آن ها عمل كنیم.

البته  مراد حضرت دوست داشتن همسران خودش است نه مطلق زنان زیرا در مقام بیان لذتها است .

 

پی نوشت­ها:

1. آثار الصادقین، صادق احسانبخش، ج 12، ص 106.

2. وسائل الشیعه، ج2، ص143، شماره حدیث 1752؛ مستدرك الوسائل، ج1، ص419، حدیث 1046.

3. حجرات(49) آیه 13.

آیا در پیشگاه عدل الهی سایر اعمال حسنه اش مورد قبول واقع نمی شود؟
آنچه در مورد نماز گفته اید، در برخی روایات آمده كه نماز ستون دین است و چون آن پذیرفته شود، اعمال دیگر نیز پذیرفته می شود.

تفسیر حدیث "... و ان قبلت قبل ما سواها..." چیست؟ اگر كسی در طول عمر خود در انجام حسنات و ترك محرمات كوتاهی نكند و در كسب مكارم اخلاق كوشا باشد، ولی به فرض یك هفته نماز نخواند و یا یك ماه نماز اشتباه بخواند و قضا نكند، آیا چنین فردی سزاوار حبط سایر اعمال حسنه اش است؟ آیا در پیشگاه عدل الهی سایر اعمال حسنه اش مورد قبول واقع نمی شود؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه عزیز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با مركز؛

آنچه در مورد نماز گفته اید، در برخی روایات آمده  كه نماز ستون دین است و چون آن پذیرفته شود، اعمال دیگر نیز پذیرفته می شود.

اما چرا نماز به عنوان اصل و پایه معرفی شده  و آیا واقعاً بدون نماز، اعمال دیگر بی ارزش است؟

برای این كه عملی "حسنه" باشد و در درگاه خدا مورد توجه قرار گرفته و قبول شود ، باید هم خود عمل حسن و زیبایی داشته باشد و هم فاعل و انجام دهنده آن را به نیت خوب و پسندیده ای انجام دهد.

بر این اساس نباید تصور كرد كه چون  پزشك جان بیماری را نجات داد ، حتما كارش مستحق ثواب و پاداش است ؛ چون چه بسا هیچ انگیزه خدا دوستانه ای نداشته وتنها  جهت كسب درآمد و به دست آوردن شهرت  چنین كاری انجام داده باشد .

بنا بر این شرط قبولی اعمال صالح و خوب این است كه آنها را "مؤمنانه" و برای رضای خدا انجام دهد:

وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّة (1)

و كسي كه چيزي از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالي كه ايمان داشته باشد، چنان كساني داخل بهشت مي‏شوند

ایمان هم یعنی اعتراف به توحید و الوهیت و ربوبیت خدا و عبودیت او و نماز برترین نماد این اعتراف و اقرار است.

نماز ابراز خضوع و اطاعت و خاكساری به پیشگاه خالق جهان است و در قبال این خضوع و  اطاعت و خاكساری ، گردن فرازی ، نافرمانی و تكبر در برابر خداست همان كه شیطان را با آن همه عبادت از درگاه قرب راند:

فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبي‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرین  (2)

همگي سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد، و تكبر ورزيد، (و به خاطر نافرماني و تكبرش) از كافران شد.

كسی كه نماز نمی خواند یا نمازش بی روح است و نشان بندگی نیست كه قبول شود ، اعمال دیگرش هم روح ندارد و مقبول واقع نمی شود. بله ممكن است كارهای او برای بسیاری از افراد جامعه مفید و سودمند باشد ولی او آنها را به قصد جلب رضای خدا و خدمت به بندگان خدا انجام نداده است تا خدا به او پاداش دهد زیرا كسی كه به خدا باور داشته و در صدد جلب رضای خدا باشد ، اولین اقدامش سجده و نماز و ساییدن پیشانی بندگی بر ساحت اوست. او اهداف دیگر داشته كه یا به آنها رسیده یا نرسیده ولی برای خدا كار نكرده كه از خدا پاداش طلب داشته باشد.

پس نماز نماد عبودیت و بندگی است و اگر این نماد مقبول باشد و رنگ عبودیت در اعمال دیگر او وجود داشته باشد ، آنها هم پذیرفته می شوند ولی اگر این نماد حقیقت نداشته باشد ، نشانگر این است كه  در دیگر اعمالش هم رنگی از عبودیت و خدایی بودن نبوده بلكه دل و خواست خودش مطرح بوده و او تصور و گمان كار خدایی داشته است بنابراین مقبول نمی شود.

مطلب دیگر این كه نماز به عنوان یك واجب كلی مورد نظر است نه تك تك نماز ها، اگر نماز فردی قبول نشود ، دیگر كارهایش قبول نمی شود و اگر نمازش قبول شود ، كارهای دیگرش هم قبول می شود. بنا بر این ممكن است كسی هیچ وقت نمازش را ترك نكرده باشد. ولی نمازش ارزش قبول شدن نداشته باشد و كس دیگری گاهی در اثر كسالت یا تنبلی برای چند روزی هم نماز نخوانده باشد ، ولی نمازهایش رنگ نماز داشته و ارزشمند و مقبول باشد و از آن چند روز هم توبه كرده باشد  وقضایشان را بجا آورد، كه این نمازش قبول می شود.

پینوشتها:

1. نساء (4) آیه 124.

2. بقره (2) ایه 34.

منظور از این حدیث چیست؟
غریزه جنسی نیرومندترین و سركش‏ترین غرایز انسان است كه به تنهایی با دیگر غرایز برابری می‏كند، انحراف آن، نیمی از دین و ایمان را به خطر خواهد انداخت.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیكم

منظور از این حدیث كه پیامبر اكرم (ص) می فرمایند : « انسان با ازدواج نصف دینش كامل می شود » ، چیست ؟

غریزه جنسی نیرومندترین و سركش‏ترین غرایز انسان است كه به تنهایی با دیگر غرایز برابری می‏كند، انحراف آن، نیمی از دین و ایمان را به خطر خواهد انداخت.(1)

رسول گرامی اسلام در حدیثی فرمودند:« َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثٌ أَخَافُهُنَّ عَلَي أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي الضَّلَالَةُ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ مَضَلَّاتُ الْفِتَنِ وَ شَهْوَةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْج‏»(2)

مي‏ترسم سه چيز بعد از من امت مرا گمراه كند، و آنها عبارتند از گمراهي بعد از شناخت و فتنه‏هاي گمراه‏ كننده و شهوت شكم و فرج.

یكی از چیزهایی كه پیامبر اكرم آن را موجب گمراهی امت معرفی كردند شهوت فرج همان غریزه جنسی است.

خدا به منظور صیانت ذات و تأمین شئون مختلف زندگی بشر و حفظ حیات فردی و نوعی انسان، غرایز و تمایلاتی را در نهاد آدمیان به ودیعه گذاشت. وجود هر یك از آن غرایز و خواهش‏ها در جای خود ضروری می‏باشد. اگر غرایز به ویژه غریزه جنسی به خوبی تعدیل گردند و از سركشی جلوگیری شود، اگر احساسات هر یك با اندازه‏گیری صحیح و در جای مناسب خود اعمال شود، موجب خوش بختی و كمال بشر و مایه سعادت فرد و اجتماع خواهد بود.

اما اگر غرایز واحساسات مهار نشود. اگر آزادانه و بدون قید و شرط اعمال گردد، اگر در مسیر سركشی و هیجان‏های نابه جا قرار گیرد، آدمی را به جنایات عظیمی وا می‏دارد و انسان را از هر حیوانی پست‏تر خواهد ساخت.(3)

اگر جلوی آتش شهوت جنسی گرفته نشود، نسل‏ها و خانواده‏ها و ارزش‏های انسانی از بین می‏رود. جامعه ناامن می‏شود. ناموس انسان در خطر قرار می‏گیرد. در نتیجه دین انسان از بین می‏رود.

بر همین اساس حضرت رسول خدا(ص) فرمود:«  مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِهِ- فَلْيَتَّقِ اللَّهَ فِي النِّصْفِ الْبَاقِي‏ »هر كسی ازدواج كند، نصف دینش را از خطر سقوط حفظ می كند، نصف دیگرش از راه تقوا و پرهیزگاری حفظ نماید.(4)

موقعی كه احساسات و تمایلات غریزی به هیجان می‏آیند، موقعی كه شهوت طغیان می‏كند و وجود بشر را طوفانی می‏كند، دیوانه وار آدمی را به كارهای ناروا وا می‏دارد و سرانجام مفاسد بزرگ و احیاناً غیر قابل جبرانی به بار می‏آورد. ازدواج شهوت جنسی را مهار می‏كند. با مهار آن انسان از خطر سقوط و تباهی نجات می‏یابد.

پی نوشت‏ها:

1. مكارمشیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات اسلامیه، ج14، ص 463.

2. كلینی، كافی، انتشارات آل البیت، ج2، ص79.

3. محمد تقی فلسفی، جوان، ج 1، ص 245.

4. وسائل الشیعه، كتاب نكاح، چاپ احیاء التراث، ج 14، ص 5، حدیث 11، 12.

كم راه رفتن چگونه باعث سلامتي مي شود؟
فهم درست هر كلام نیازمند درك قرائن و وضعیت موجود در زمان بیان آن است. دلیل ایجاد این سوال در ذهن شما این است كه این فرمایش حضرت را در زمانی می شنوید كه ...

باسمه تعالي، سلام عليكم روايتي از پيامبر اكرم (ص) ديدم: هر كاري را چاره اي است و چاره تندرستي در دنيا چهار چيز است، كم سخن گفتن، كم خفتن، كم راه رفتن و كم خوردن. لطفا توضيح دهيد كه كم راه رفتن چگونه باعث سلامتي مي شود در حالي كه در مورد فايده ورزش پياده روي زياد شنيده ايم.

مطلبی كه فرموده اید مربوط به روایت مشهوری است كه در مورد معراج رسول گرامی اسلام وارد شده كه در آن،  این گونه نقل شده كه:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَي السَّمَاءِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ (ع) قَدْ أَمَرْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ أَنْ تُعْرَضَ عَلَيْكَ قَالَ فَرَأَيْتُ الْجَنَّةَ وَ مَا فِيهَا مِنَ النَّعِيمِ وَ رَأَيْتُ النَّارَ وَ مَا فِيهَا مِنَ الْعَذَابِ وَ الْجَنَّةُ فِيهَا ثَمَانِيَةُ أَبْوَابٍ عَلَي كُلِّ بَابٍ مِنْهَا أَرْبَعُ كَلِمَاتٍ كُلُّ كَلِمَةٍ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لِمَنْ يَعْلَمُ وَ يَعْمَلُ بِهَا وَ لِلنَّارِ سَبْعَةُ أَبْوَابٍ عَلَي كُلِّ بَابٍ مِنْهَا ثَلَاثُ كَلِمَاتٍ كُلُّ كَلِمَةٍ خَيْرٌ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا لِمَنْ يَعْلَمُ وَ يَعْمَلُ بِهَا فَقَالَ لِي جَبْرَئِيلُ ع اقْرَأْ يَا مُحَمَّدُ مَا عَلَي الْأَبْوَابِ فَقَرَأْتُ ذَلِكَ أَمَّا أَبْوَابُ الْجَنَّةِ فَعَلَي أَوَّلِ بَابٍ مِنْهَا مَكْتُوبٌ ... وَ عَلَي الْبَابِ الثَّالِثِ مَكْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ حِيلَةٌ وَ حِيلَةُ الصِّحَّةِ فِي الدُّنْيَا أَرْبَعُ خِصَالٍ قِلَّةُ الْكَلَامِ وَ قِلَّةُ الْمَنَامِ وَ قِلَّةُ الْمَشْيِ وَ قِلَّةُ الطَّعَام‏(1)

از حضرت رسول اكرم - درود خدا بر او و خاندان شریفش باد - نقل شده كه فرمودند:

«زمانی كه مرا به معراج بردند جبرئیل علیه السلام به من گفت:

"به بهشت و جهنم دستور داده ام كه خود را بر شما عرضه دارند"

پس من بهشت و نعمت هایش و جهنم و عذاب هایش را دیدم. در بهشت هشت در بود كه بر هر دری چهار كلمه (جمله) نوشته شده بود كه ارزش هر جمله در نزد كسانی كه آن را بشناسند و به آن عمل كنند، بالاتر از تمام دنیا و هر آن چه كه در آن است می باشد. و جهنم هفت در داشت كه بر هر دری سه جمله نوشته شده بود كه ارزش هر جمله ای (از آن) برای آنان كه بشناسندش و به آن عمل نمایند، بهتر از تمام دنیا و آن چه در آن است می باشد.

پس جبرئیل به من گفت:

" ای محمد؛ آن چه بر روی درها نوشته شده را بخوان"

و من آنها را خواندم. اما آن چه كه بر درهای بهشتی نوشته شده بود:

بر در اول بهشت نوشته شده بود: ...

و بر در سوم آن نوشته شده بود:

" لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ (هیچ خدائی جز الله وجود ندارد محمد فرستاده ی خداست و علی سرپرست مردم از جانب خدا) هر چیزی چاره ای دارد و چاره ی سلامتی چهار چیز است: كم حرفی، خواب كم، پیاده روی كم و كم خوردن»

این روایت، از حیث سندی ضعیف به حساب می آید ولی از حیث محتوا مطالب با ارزشی دارد. برای این كه بتوانیم برداشت درستی از روایت داشته باشیم باید به این نكته توجه كنیم كه:

فهم درست هر كلام نیازمند درك قرائن و وضعیت موجود در زمان بیان آن است. دلیل ایجاد این سوال در ذهن شما این است كه این فرمایش حضرت را در زمانی می شنوید كه متاسفانه مردم دچار كم تحركی و زندگی ماشینی شده اند. برای كوچك ترین كارها با وسیله ی نقلیه جابجا می شوند و عملا كمتر می بینیم افراد پیاده روی را بر سواره رفتن ترجیح دهند. اما فضای صدور این روایت زمانی بوده كه نهایت چیزی كه برخی مردم داشتند حیوانی برای سواری و باربری بود. بسیاری از مردم با پای پیاده مسافت های طولانی را طی می نمودند. قطعا همین دستور پزشكی كه پیاده روی را توصیه می كند افراط در آن را مفید نمی داند. دقیقا مثل تكه ی بعدی روایت كه از كم خوابیدن یاد می كند. قطعا منظور این تكه از روایت كم خوابی ای كه باعث بیماری شود نیست پس معنای نوشته های روی این درب، توجه دادن به عدم افراط و تفریط است و چه حكیمانه به مقتضای زمان بیان گردیده است. این روایت هیچ تنافی ای با لزوم ورزش و مفید بودن پیاده روی برای اهل این زمان ندارد.

سربلند و شادكام باشید.

پی نوشت:

(1)     علامه ی مجلسی، بحار الانوار، موسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 11، ص 72.

يا اينكه حتمابايد به زبان هم آورد؟
اين دو حكمت در صدد بيان مراتب امر به معروف و نهي از منكر هستند. بنا بر بيان اين دو حكمت امر به معروف و نهي منكر سه مرتبه دارد: ...

باتوجه به حكمت 373و374نهج البلاغه اگر نهي از منكركردن تنها قلبي باشد گناه نيست؟يا اينكه حتمابايد به زبان هم آورد؟

اين دو حكمت در صدد بيان مراتب امر به معروف و نهي از منكر هستند.

بنا بر بيان اين دو حكمت امر به معروف و نهي  منكر سه مرتبه دارد:

مرتبه اول كه بيزاري از منكر و علاقه به معروف است. وقتي ببيند معروفي ترك شده، ناراحت مي شود و دوست دارد كه كاش آن معروف اجرا گردد و تحقق يابد يا وقتي مي بيند منكري عمل شده، منزجر مي گردد و دوست دارد كه كاش آن منكر از بين برود.

اين مرتبه در توان همه انسان ها هست و هر كس اين مرتبه را نداشته باشد و انجام ندهد، گناهكار است و به بيان امام در حكمت 374 ، مرده اي است كه بين زندگان راه مي رود. وجود اين مرحله فرد را از گناهكاران جدا مي كند. زيرا رضايت به فعل به معناي مشاركت در آن است و  بي تفاوتي در مقابل ترك معروف و فعل منكر هم گناه است و با اين مرحله فرد از گناهكار بودن و مشاركت در فعل خارج مي شود. ولي به زمره مجاهدان و اقدام كنندگان براي تحقق معروف و منكر هم وارد نمي شود.

مرتبه دوم انكار زباني است . فرد كه با انكار قلبي از زمره گناهكاران خارج شد ، اگر توان انكار زباني با شرايطي كه در كتاب امر به معروف آمده، داشته باشد، با انجام اين مرحله به صف مجاهدان و مبارزان راه حق مي پيوندد و مستحق پاداش مي گردد. اگر كسي توان نداشته باشد، او  با انجام همان مرتبه اول وظيفه خود را انجام داده و ديگر گناهي بر او نيست. (1)

البته اگر كسي توان امر و نهي زباني با توجه به شرايط مطرح در كتب فقهي را داشته و احتمال تاثيرگذاري هم باشد و او امر و نهي زباني نكند، در اينجا به خاطر انجام ندادن وظيفه گناهكار است و فقط تنفر قلبي كافي نيست.

مرتبه سوم اقدام عملي براي از بين بردن منكر و تحقق بخشيدن به حق است كه برترين مرحله بوده و بالاترين پاداش را دارد و توانمندان بر اين مرحله محدود تر از مراحل قبلي هستند. بسياري از افراد توان انجام اين مرحله و مرحله قبل را ندارند و فقط توان مرحله اول را دارند از اين رو با انجام مرحله اول وظيفه خود را انجام داده و  به خاطر امر و نهي زباني و عملي نكردن گناهكار نيستند. اما محدود افرادي كه توانمند بر اين مرحله هستند، بايد به امر و نهي عملي اقدام كنند و اگر اقدام نكنند، گناهكارند.  بنا بر اين اگر فرد فقط از ترك معروف و فعل منكر منزجر باشد و توان امر و نهي زباني و عملي نداشته باشد، از گناهكاران متمايز شده و مستحق كيفر همراهان و بي تفاوت ها نيست.

مرحله زباني و عملي بر هر كس واجب نيست و غالب افراد به دليل عجز ، با انجام ندادن اين دو مرحله از گناهكاران به حساب نمي آيند. در روايت آمده:

سئل عن الامر بالمعروف والنهي عن المنكر أواجب هو علي الأمة جميعا ؟ فقال: لا، فقيل له: ولم ؟ قال: إنما هو علي القوي المطاع العالم بالمعروف من المنكر

سوال شد آيا امر به معروف و نهي از منكر بر همه افراد واجب است؟

فرمود: نه، و در علت فرمود: اين وظيفه افراد توانمند مورد اطاعتي است كه معروف و منكر را مي شناسند ( و به احكام اين وظيفه آگاهي و به انجام آنها قدرت داشته و كلامشان تاثير گذار است) . (2)

بنا بر اين عموم مردم در اين زمينه جز انزجار قلبي و اظهار آن وظيفه اي ندارند و به خاطر انجام ندادن مراحل ديگر گناهكار نمي باشند.

پي نوشت ها:

1. محمد عبده، نهج البلاغه (خطب الامام علي)، قم، دار الذخائر، 1370 ش، ج 4، ص 89 (پاورقي).

2. شيخ حر عاملي ، وسائل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربي، ج 11، ص 400.

صفحه‌ها