حديث

مگر اهل سعادت هم «غَيْرِ أَهْلِ الْخُلُودِ» دارند؟
حضرت فرمود: اين دو آيه در مورد كساني از اهل شقاوت و سعادت نازل شده كه در بهشت و دوزخ جاويدان نيستند، كه اگر خداوند بخواهد آنها را خارج مي كند، و گمان نكني اي...

با سلام

در بحث خلود، در ذيل آيات 107 و 108 سوره هود از امام باقر عليه السّلام نقل شده: هَاتَانِ الْآيَتَانِ فِي غَيْرِ أَهْلِ الْخُلُودِ مِنْ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ وَ السَّعَادَةِ، إِنْ شَاءَ اللَّهُ يَجْعَلُهُمْ خَارِجِينَ، وَ لَا تَزْعُمْ يَا زُرَارَةُ أَنِّي أَزْعُمُ ذَلِكَ (تفسير العيّاشي). الف. معناي بخش اخير اين حديث چيست؟ ب. مگر اهل سعادت هم «غَيْرِ أَهْلِ الْخُلُودِ» دارند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

حضرت فرمود: اين دو آيه در مورد كساني از اهل شقاوت و سعادت نازل شده كه در بهشت و دوزخ جاويدان نيستند، كه اگر خداوند بخواهد آنها را خارج مي كند، و گمان نكني اي زراره! كه من چنين عقيده دارم.

در بخش اخير روايت حضرت به زراره مي فرمايد: «گمان نكني اي زراره! كه من چنين عقيده دارم».

به نظر مي رسد منظور حضرت اين است که زراره فکر نکن که من گمان مي کنم خداوند آنها را خارج نمي کند به عبارت ديگر منظور امام اين است که خداوند اين کار را انجام مي دهد. همچنان که  شيح حر عاملي در کتاب «الفصول المهمة في أصول الأئمة» نيز به اين نکته اشاره مي کند و مي گويد: وَ لَا تَزْعُمُ يَا زُرَارَةُ، أَنِّي أَزْعُمُ ذَلِكَ يَعْنِي أَنَّهُ يَشَاءُ.(1)

نمونه اين تعابير در آيات قرآن نيز وجود دارد؛ قرآن مي فرمايد:

زَعَمَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنْ لَنْ يُبْعَثُوا قُلْ بَلى‏ وَ رَبِّي لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِما عَمِلْتُمْ وَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسيرٌ (2)

كافران پنداشتند كه هرگز برانگيخته نخواهند شد، بگو: «آرى به پروردگارم سوگند كه همه شما (در قيامت) برانگيخته خواهيد شد، سپس آنچه را عمل مى‏كرديد به شما خبر داده مى‏شود، و اين براى خداوند آسان است!»

اما سوال دوم شما که گفته ايد: مگر اهل سعادت هم «غَيْرِ أَهْلِ الْخُلُودِ» دارند؟

از آنجا كه شقاوتمندان همگى الزاما افراد بى‏ايمانى كه مستحق خلود باشند نيستند، بلكه ممكن است در ميان آنها گروهى از مؤمنان خطاكار وجود داشته باشند بنا بر اين استثناء مربوط به اين گروه است.

در مورد مومنان خطاكار نيز اين چنين است كه چه بسا برخي براي مدتى بايد در آغاز به دوزخ بروند و پاك شوند سپس به صف بهشتيان بپيوندند. (3)

به عبارت ديگر اشخاص خوشبخت هميشه در بهشت‏اند، مگر آن مدّتى كه خدا خواسته كه قبل از دخول در بهشت آنها را به خاطر گناهانشان به جهنم ببرد. (4)

همچنان که امام رضا عليه السلام فرمود:

إِنَّ اللَّهَ لَا يُدْخِلُ النَّارَ مُؤْمِناً وَ قَدْ وَعَدَهُ الْجَنَّةَ وَ لَا يُخْرِجُ مِنَ النَّارِ كَافِراً وَ قَدْ أَوْعَدَهُ النَّارَ وَ الْخُلُودَ فِيهَا، وَ مُذْنِبُوا أَهْلِ التَّوْحِيدِ يَدْخُلُونَ النَّارَ وَ يَخْرُجُونَ مِنْهَا وَ الشَّفَاعَةُ جَائِزَةٌ لَهُمْ. (5)

 

پي نوشت ها:

1.       الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، ج‏1، ص 375.

2.سوره التغابن، آيه 7.

3.تفسير نمونه، ج9، ص247.

4.       ترجمه جوامع الجامع، ج‏3، ص 17.

5.       الفصول المهمة في أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، ج‏1، ص 376.

با توجه به روايت معصومين پاداش زيارت امام حسين (ع) چه مي باشد؟
امام صادق عليه السّلام ‏فرمودند: در روز قيامت براى زوّار حسين بن على عليهما السّلام بر ساير مردم فضيلت و برترى مى‏باشد ...

با توجه به روايت معصومين پاداش زيارت امام حسين علیه السلام چه مي باشد؟

با سلام و عرض تسليت به مناسبت ايام سوگواري و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني.

 

سوال شما بسيار کلي است و امکانش نيست به صورت کامل به اين سوال پاسخ داده شود به دليل اين که روايات صادر شده از معصومان عليهم السلام در مورد زيارت امام حسين عليه السلام زياد است. اما از باب نمونه به چند مورد اشاره مي شود و سپس آدرس از کتاب هاي معتبر شيعه داده مي شود تا اين که خودتان مراجعه کنيد.

1-امام صادق عليه السلام فرمودند:

هنگامى كه روز قيامت شود منادى نداء مى‏كند: كجا هستند زوّار حسين بن على عليهما السّلام؟

گردن‏هاى تعدادى از مردم كشيده مى‏شود (افرادي بلند مي شوند) كه عدد آنها را غير از خداوند متعال كس ديگرى نمى‏داند. پس به ايشان گفته مى‏شود قصد شما از زيارت قبر حضرت حسين بن على عليهما السّلام چه بود؟

مى‏گويند: پروردگارا آن حضرت را زيارت كرديم بجهت محبّتى كه به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و حضرت على و فاطمه عليهما السّلام داشته و به منظور طلب رحمت براى صاحب قبر به ازاء آنچه از آن حضرت صادر گرديد.

پس به آنها گفته مى‏شود:

ايشان محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين سلام اللَّه عليهم بوده، ملحق به آنها شويد شما با ايشان و در درجه و مرتبه آنها هستيد، به لواء و پرچم رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ملحق گرديد. پس بطرف لواء آن حضرت رهسپار شده و در سايه آن قرار مى‏گيرند در حالى كه لواء به دست امير المؤمنين على عليه السّلام مى‏باشد و بدين ترتيب به بهشت وارد مى‏شوند ايشان جلو پرچم و سمت راست و جانب چپ و پشت آن بوده و چهار طرف لواء را گرفته‏اند.(1)

2-امام صادق عليه السّلام ‏فرمودند:

در روز قيامت براى زوّار حسين بن على عليهما السّلام بر ساير مردم فضيلت و برترى مى‏باشد.

راوي پرسيد: فضيلتشان چيست؟

حضرت فرمودند:

پيش از ديگران و چهل سال قبل از آنها به بهشت داخل مى‏شوند در حالى كه مردم در حساب و موقف مى‏باشند.(2)

همچنين مي توانيد به اين منابع نيز رجوع کنيد:

1-الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌4، ص 580؛ بَابُ فَضْلِ زِيَارَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ، ج‌4، ص 584 و 587.

2-الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌7، ص 457.

3-كامل الزيارات، ص 111؛ الباب الثامن و الثلاثون زيارة الأنبياء للحسين بن علي، ص 114‌؛ الباب التاسع و الثلاثون زيارة الملائكة الحسين بن علي، ص 116‌؛ الباب الأربعون دعاء رسول الله (ص) و علي و فاطمة و الأئمة لزوار الحسين‌، ص 117‌ و  118، ص 121؛ الباب الثالث و الأربعون إن زيارة الحسين‌(ع) فرض و عهد لازم له و لجميع الأئمة (ص) على كل مؤمن و مؤمنة، ص 131 و 132، ص 141؛ الباب الخامس و الخمسون من زار الحسين(‌ع) حبا لرسول الله و أمير المؤمنين و فاطمة.

4- من لا يحضره الفقيه، ج‌2، ص 582، 594، 599.

5-كتاب المزار (للشيخ المفيد)، ص 26‌.

6- تهذيب الأحكام، ج‌6، ص 42.

7- جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج‌20، ص 95.

 

پي نوشت:

1.کامل الزيارات، ص 141.

2. همان، ص 137.

تفسير بند 7، 8 و 9 دعاي جوشن کبير را لطفا ارسال بفرماييد.
يَا ذَا الْحَمْدِ وَ الثَّنَاءِ: (اي صاحب حمد و ثتاء) «حمد» به معناي ستايش موجودي است كه داراي جمال اختياري است. مدح اعم از حمد است، زيرا مدح در باره ستايش ...

با سلام. تفسير بند 7، 8 و 9 عاي جوشن کبير را لطفا ارسال بفرماييد. با سپاس

شرح و تفسير اين سه بند خيلي زياد است و از سویي مشخص نيست که منظور شما تفسير و شرح در چه سطحي مي خواهيد، تفسير يک مورد ارسال مي شود و بندهاي ديگر را به شرح «شرح اسماء الحسني، تأليف ملا هادي سبزواري» مراجعه کنيد.

شرح اجمالي بند 8 دعاي جوشن کبير:

يَا ذَا الْحَمْدِ وَ الثَّنَاءِ: (اي صاحب حمد و ثتاء)

«حمد» به معناي ستايش موجودي است كه داراي جمال اختياري است. مدح اعم از حمد است، زيرا مدح در باره ستايش زيبائي هاي غير اختياري نيز به كار مي رود مثلا درباره بوي خوش گل يا تلألؤ مرواريد مدح به كار مي رود، ولي حمد به كار نمي رود . جمالش اختياري نيست و خدادادي است. با تأمل در اين نكته روشن مي شود كه هيچ حمدي از هيچ حامدي در برابر هيچ امر محمودي سر نمي‏ زند مگر آن كه در حقيقت حمد خدا است، زيرا همه مخلوقات فعل خداوند هستند. هر جمالي كه موجودات داشته باشند، به خداوند متعال بر مي گردد.(1)

«ثناء» هم به معناي ستايش و مدح مي باشد.

يَا ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهَاءِ: (اي صاحب فخر و بهاء)

«فخر» به معناي مباهات و نازيدن به دارايي هاست(2). اين كار براي انسان مذموم و براي خداوند متعال ممدوح است زيرا انساني كه به دارايي هاي خود مي نازد ، به دارايي هايي كه مالك اصلي آن خداوند متعال است مي نازد. فخر فروشي با دارايي هاي كه مالك اصلي آن شخص ديگري است مذموم است. اما دارايي هاي خداوند متعال متعلق به خود اوست. نازيدن به آن مذموم نيست.

«بهاء» هم به معناي حُسن و جمال است.(3)

يَا ذَا الْمَجْدِ وَ السَّنَاءِ: (اي صاحب مجد و سناء)

«مجد» به معناي نهايت و كثرت شرافت و بزرگواري است (4) . «سناء» هم مترادف مجد مي باشد.

 يَا ذَا الْعَهْدِ وَ الْوَفَاءِ: ( اي صاحب عهد و وفا)

معناي عهد و وفاداري  واضح است . منظور از اين عبارت اين است كه خداوند متعال عهدي دارد كه وفادار نسبت به آن عهد نيز مي باشد. اما درباره اينكه مراد از آن عهد الهي چيست كه به آن وفادار است ،ممكن است منظور همان مطلبي باشد كه در آيه 60 و 61 سوره يس بيان شده:

« أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَابَنيِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ  إِنَّهُ لَكمُ‏ْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ(*) وَ أَنِ اعْبُدُونيِ  هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيم.» «آيا با شما عهد نكردم اي فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد، كه او براي شما دشمن آشكاري است(*) و اينكه مرا بپرستيد كه راه مستقيم اين است».

يَا ذَا الْعَفْوِ وَ الرِّضَاءِ (اي صاحب عفو و رضا)

عفو به معناي گذشت از گناه است . رضا هم به معناي خشنودي مي باشد ،يعني خداوند متعال اهل آمرزش بندگان و رضايت و خشنودي از ايشان است:« فَأُولئِكَ عَسَي اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً(5) ؛ پس آن ها هستند كه اميد است خداوند از آنان در گذرد، و خدا همواره بسيار عفوكننده و آمرزگار است».

يَا ذَا الْمَنِّ وَ الْعَطَاءِ: (اي صاحب نعمت و عطا)

كلمه «مَنّ» در اصل به معناي سنگ هايي است كه با آن وزن مي‏كنند . به همين دليل هر نعمت سنگين و گرانبهايي را «منت» مي‏گويند. اگر جنبه عملي داشته باشد، يعني كسي عملا نعمت بزرگي به ديگري بدهد، كاملا زيبا و ارزنده است  اما اگر كسي كار كوچك خود را با سخن، بزرگ كند و به رخ افراد بكشد، كاري است بسيار زشت، بنا براين منتي كه نكوهيده است، منت زباني و بزرگ شمردن نعمت‏ها در گفتار است. اما منتي كه زيبنده است ،منت عملي و بخشيدن نعمت هاي بزرگ است (6). آنچه درباره خداوند متعال مطرح هست، منت عملي است، يعني خداوند متعال كسي است كه نعمت هاي بزرگي را به انسان ها عطا مي نمايد:« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِ...(7) ؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگي بخشيد] هنگامي كه در ميان آن ها، پيامبري از خودشان برانگيخت».

عطاء هم  اعطا نمودن يك چيز از روي فضل و احسان را مي گويند. «عطو» در قرآن در مطلق اعطا و پرداخت هم به كار برده شده است.(8) 

يَا ذَا الْفَصْلِ وَ الْقَضَاءِ: (اي صاحب فصل و قضا)

فصل و قضا را دو جور مي توان معنا كرد:

يك: قضا را به معناي حكم وحتم، و فصل را به معناي جدائي بدانيم. در نتيجه صاحب فصل بودن خدا يعني اين كه خداوند جداكننده حق و باطل است. قضا هم به معناي حكمراني بعد از جدا نمودن بين حق و باطل است.

معناي ديگر :قضا را به معناي اصطلاحي آن بگيريم. مراد از فصل را در اين جا همان قدر بگيريم. بنابراين مراد از اين بند اين مي شود : خداوند صاحب قضا و قدر و تعيين كننده آن هاست.(9)

يَا ذَا الْعِزِّ وَ الْبَقَاءِ: (اي صاحب عزت و جاودانگي)

عزت به معناي سربلندي و غلبه مي باشد . خداوند متعال در قرآن كريم متذكر شده كه «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً؛(10) تمام عزّت از آن خداست.» بنابراين گرچه برخي از انسان ها به ظاهر قدرت و عزت يافته اند. اما منشأ همه عزت ها و سربلندي ها به خداوند متعال بر مي گردد. منافقاني كه عزت را در سايه حكومت كافران مي جويند، به بيراهه رفته اند.

بقا و جاودانگي هم به اين معناست كه غير از خداوند هر موجودي فرض شود، در ذات خود فاني است. اگر موجودي بقا مي يابد، به واسطه فيض خداوند متعال است. جاودانگي اصيل از آن خداست:« كلُ‏ُّ مَنْ عَلَيهَْا فَانٍ(*) وَ يَبْقَي‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الجَْلَالِ وَ الْاكْرَامِ(11) ؛همه كساني كه روي آن [زمين‏] هستند فاني مي‏شوند، (*)  تنها ذات ذو الجلال و گرامي پروردگارت باقي مي‏ماند.»

يَا ذَا الْجُودِ وَ السَّخَاءِ: (اي صاحب كرم و بذل )

«جود» و «سخاء» اعم و اخص هستند . معمولا «سخاء» در مورد بذل مال به كار مي رود. «جود» درباره بذل جان و مال و آبرو و ..نيز به كار مي رود.

فرق ديگري كه بين «جود» و «سخاء» ذكر كرده اند : جواد همانند كريم بدون درخواست مي بخشد ،ولي سخاوتمند بعد از درخواست سائل مي بخشد.(12)

يَا ذَا الْآلَاءِ وَ النَّعْمَاء: (اي صاحب نعمت هاي باطني و نعمت هاي ظاهري)

«آلاء» به نعمت هاي باطني در مقابل نعمت هاي ظاهري گفته شده و عكس اين مطلب را هم نقل كرده اند (13). به هر حال معناي اين مي شود كه خداوند متعال صاحب و مالك اصلي تمام نعمت هاي انسان اعم از نعمت هاي مادي و معنوي مي باشد.

 

پي نوشت ها:

1. تفسير الميزان، ج‏1، ص 19.

2. مصباح المنير، ج، ص 464.

3.همان، ص65.

4. معجم مقائيس اللغة، ج5، ص 297.

5. نساء(4)، آيه 99.

6. تفسير نمونه، ج‏3، ص 158.

7. آل عمران(3)، آيه 164.

8. قاموس قرآن، ج5، ص 17.

9. شرح اسماء الحسني، تأليف ملا هادي سبزواري، ص 61.

10. يونس(10)، آيه 65.

11. الرحمن(55)، آيه 26 و 27.

12. شرح اسماء الحسني، تأليف مهدي افتخار، ج 1، ص 168.

13. همان.

بايد چه کنم؟
اگر منظورتان از «بستگي سنگين و دعا» همان سحر و طلسم است؛ بدانيد که هرچند سحر و طلسم وجود دارد. اما در هر مشكلي نمي توان پاي سحر و طلسم را به ميان كشيد و ...

با سلام.به من چندين نفر مختلف گفتن دعا و بستگي سنگين داري در ازدواج. وواقعا هر کسي که سر راهم قرار ميگيره حتي وقتي همه چي خوبه ميزاره ميره.

بايد چه کنم؟

اصلا همچين چيزي هست؟

با سلام و عرض تسليت به مناسبت ايام سوگواري و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني.

 

اگر منظورتان از «بستگي سنگين و دعا» همان سحر و طلسم است؛ بدانيد که هرچند سحر و طلسم وجود دارد. اما در هر مشكلي نمي توان پاي سحر و طلسم را به ميان كشيد و مشكل را به آنها نسبت داد از سوي ديگر فهم اينکه اين مشکل به خاطر سحر بوده يا نه، بسيار سخت است. چون طلسم و سحر کار راحتي نيست که با خواندن چند دعا بتوان شخصي را طلسم کرد و خيلي از افرادي که چنين حرف هايي به شما مي زنند حقيقت ندارد. از سوي ديگر طلسم و سحر بر عليه مومن به راحتي صورت نمي گيرد به عبارت ديگر دست يک مسلمان، براي مقابله با طلسم يا هر کار شيطاني ديگري پر است. همانطوری که در آِیه شریفه هست می فرماید شیطان بر کسانی که ایمان داشته باشند و بر خدا توکل کنند سلطه ندارد بنابراین برای ایمنی از سحر علاوه بر ایمان باید با توکل بر خدا ذکر و دعاهائی که گفته شد مثلا معوذین را خواند تا از سحر در امان باشیم به فرض که بپذیریم این آیه برای سحر هم  باشد همچنان که خداوند در سوره النحل آيه 99-100 مي فرمايد:

«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُون * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ»

ترجمه: چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده‏اند و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند تسلطى نيست * تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمى‏گيرند و بر كسانى كه آنها به او [=خدا] شرك مى‏ورزند».

طبق اين دو آيه «ايمان و توکل»، بهترين و قوي‌ترين و مطمئن‌ترين سپر و محافظ براي جلوگيري از تأثير هر رفتار و وسوسه شيطاني، از جمله سحر است و نپذيرفتن ولايت شيطاني، (يعني چه در اعتقاد و چه در عمل اگر شيطان بر ما تسلط نداشته باشد) خود مؤثرترين پادزهر و خنثي کننده‌ سحر است.

 بنابراين اگر واقعا شما ازدواج نکردن خود را ناشي از يک علتي مي دانيد، بهتر است که در پي کشف واقعي آن مشکل و سپس برطرف کردن آن باشيد. چون برخي از مشکلات مثلا به خاطر بي تدبيري و رعايت نکردن برخي امور اتفاق مي افتد و با بخاطر علت هاي مادي و معنوي متعدد ديگر اتفاق مي افتد.

با اين وجود اگر بر فرض، سحر يا طلسم در كار باشد، راه ‏هايي براي بطلان آن وجود دارد مانند:

1- خواندن و نوشتن آيات 75 تا 82 سوره يونس.

2-دعا و تضرع به درگاه خداوند.

3-درخواست دعا از اولياي واقعي خداوند (توسل به حضرات معصومين عليهم السلام).

4- صدقه دادن و قرباني كردن بسيار مفيد است.

5-همچنين در مفاتيح الجنان دستوري ذکر شده است به اين صورت که امام علي(ع) فرمود:

براي باطل كردن سحر، اين دعا را بنويسند، و با خود نگاه دارند: "بسم اللّه و باللّه، بسم اللّه و ماشأاللّه، بسم اللّه و لاحول و لاقوة الا باللّه قال موسي ما جئتم به السحر، انّّّ اللّه سيُبطِلُهُ، انّ اللّه لايصلح عمل المفسدين، فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون، فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين. (1)

هم چنين در كتاب مزبور پيامبر اكرم نيز، براي دفع شياطين و جادوگران مي فرمايد: "آيه سخره را بخوانند: "ان ربكم اللّه الذي خلق السموات و الارض في ستة ايام ثم استوي علي العرش يغشي الليل النهار يطلبه حثيثاً و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره الا له الخلق و الامر تبارك اللّه رب العالمين اُدعوا ربكم تضرعاً و خفيه انه لايحب المعتدين و لاتفسدوا في الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفاً و طمعاً ان رحمة اللّه قريب من المحسنين."(2)

در حديث ديگري از امام صادق عليه السلام آمده است: مَنْ أَكْثَرَ قِرائَةَ «قُلْ أُوحِىَ» لَمْ يُصِبْهُ فِى الْحَياةِ الدُّنْيا شَىْ‏ءٌ مِنْ أَعْيُنِ الْجِنِّ وَ لا نَفَثِهِمْ وَ لا سِحْرِهِمْ، وَ لا كَيْدِهِمْ، وَ كانَ مَعَ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله فَيَقُولُ يا رَبِّ لا أُرِيْدُ مِنْهُ بَدَلًا وَ لا أَبْغِى عَنْهُ حِوْلًا:

«هر كس سوره «جنّ» را بسيار بخواند، هرگز در زندگى دنيا چشم زخم جنّ، جادو، سحر و مكر آن ها به او نمى‏رسد، او با محمّد صلى الله عليه و آله همراه خواهد بود، و مى‏گويد: پروردگارا! من كسى را به جاى او نمى‏خواهم، و هرگز از او به ديگرى متمايل نمى‏شوم»(3)

همچنين مى¬توان از سوره ها و آيات قرآنى بهره جست; مانند چهار سوره«ياأيّهاالكافرون»، «قل هو الله أحد»، «قل أعوذ بربّ الفلق»، «قل أعوذ بربّ النّاس». نيز مى توان از «آية الكرسى» و آيه «انّى توكّلت على الله ربّى و ربّكم ما من دابّة الاّ هو آخذ بناصيتها إنّ ربّى على صراط مستقيم»(4)

 و نيز اين دعاها مکررا خوانده شود:حسبي الله و کفي،و سمع الله لمن دعا ،ليس وراءالله منتهي و اللهمّ انّک لا يکفي منک احد و انت تکفي من کل احد من خلقک فاکفني شرّ الجنّ والانس.

البته پيشنهاد مي شود به جاي فکر کردن به اموري مانند باطل کردن سحر و.... موارد ذيل را انجام دهيد:

1- سيد بن طاووس در کتاب جمال‌الاسبوع از پيامبر اکرم نماز حاجتي را نقل مي کند که شيوه آن به صورت ذيل است:

چهار رکعت (دو نماز دورکعتي با دو سلام)

در رکعت اول بعد از حمد ۱۱بار سورۀ توحيد

در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱بار سورۀ توحيد

در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱بار سورۀ توحيد

در رکعت چهارم  بعد از حمد ۴۱بار سورۀ توحيد

بعد از سلام نماز دوم ۵۱ بار سورۀ توحيد و ۵۱ بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند و سپس به سجده برود و ۱۰۰بار «ياالله ياالله» بگويد و هرچه مي ‌خواهد از خدا درخواست کند.

پيامبر اکرم صلي‌ الله ‌عليه‌ و آله فرمود:اگر از خدا بخواهد که کوهي را جا به  جا کند خدا انجام مي دهد يا اگر  نزول باران را بخواهد به ‌يقين باران نازل مي‌ شود؛ همانا هيچ‌ چيز مانع ميان او و خداوند نيست.(5)

2-خواندن نماز جعفر طيار (مخصوصا در روزهاي جمعه) که در مفاتيح آمده است.

3- طبق آيه 10 سوره نوح، زياد استغفروالله گفتن نيز تاثير زيادي داري و باعث افزايش روزي و... مي شود.

 

پي نوشت ها:

1. بحار الانوار، ج 64، ص 235.

2. مفاتيح الجنان، شيخ عباسي قمي، ص 520 و 521، مطبوعات ديني، قم.

3. همان.

4. تفسير نمونه، ج‏25، ص 107.

5. جمال الأسبوع بكمال العمل المشروع، صفحه 111.

يه دعا ميخوام‌ بنويسم همراه من باشه
ذهن و قوه خيال انسان و نيز تلقين ديگران مي تواند حالاتي را براي جسم انسان به وجود بياورد و انسان تصور كند كه اين حالات جسمي، در اثر نفوذ جن و مانند آن است ...

تمام نشانه ها رو دارم . هر چيزي فکر کنيد . يه سمت بدنم سنگين ميشه به طوري که گردن درد دارم ميميرم . ميچسبن به سر شونه هام . پشتم . پاهاي من . سايه زياد ميبينم که ميرن اينور و انور . زير بغل من من رو کلافه کرده . حضورشون دقيقاً مثل يه چشم شفاف جلو يه چشم ميبينم . و در منزل پرنده نگه ميدارم . جيغ ميکشه بي دليل . در کارخانه سگ دارم يکدفعه به انتهاي سالن حمله ميکنه .صادقانه عرض کنم . چهره زيبايي دارم . قد بلند . نگاه مردم‌ تو خيابون رو ميبينم . در ?? سالگي هنوز مجرد هستم . تا  با شخصي اشنا ميشم نهايت دو روز کنسل ميشه .  سوره ناس . فلق . چهارقل ذکر لب من هستش . دشمن زياد دارم .

يه دعا ميخوام‌ بنويسم همراه من باشه ديگه به من نزديک نشن . چه آيه از قرآن رو بنويسم يا چه دعايي رو بنويسم . خواندن هم ميخوانم ولي دوست دارم هميشه گردنم باشه . تحقيقاتي که کردم نشون دهنده ورود به بدن هستش . .

خيلي لطف ميکنيد . وقتتون هم بخير.

ذهن و قوه خيال انسان و نيز تلقين ديگران مي تواند حالاتي را براي جسم انسان به وجود بياورد و انسان تصور كند كه اين حالات جسمي، در اثر نفوذ جن و مانند آن است. چه بسا اين نکته براي شما نيز احتمال داشته باشد يعني بسياري از اين موارد تصورات و توهمات باشد نه اين که از سوي مثلا اجنه باشد. به عبارت ديگر بسياري از اين موارد خيالات، پندارها و توهماتي بيش نيست كه مي تواند بر اثر عوامل متعدد و برخي از آشفتگي هاي رواني مانند ترس، هراس و تلقين افراطي به وجود آمده باشد. به همين خاطر، از منظر روانشناختي، توصيه مي شود كه نسبت به حالات پيش آمده و احياناً مشاهداتي كه مي بينيد كاملاً بي اعتنا و بي تفاوت باشيد.

با اين وجود براي رفع مشكل خود موارد ذيل را رعایت بفرماييد:

1.       اولا از نظر ديني و الهي مطمئن باشيد كه هيچ گاه جن نمي تواند بر انسان با خدا و متقي تسلط پيدا كند و به او ضرر بزند پس نترسيد و ارتباط خود را با خدا و نماز و دعا و اهل بيت زياد تر كنيد.

2.       . سعي كنيد شب ها تنها در يك اطاق نخوابيد و اگر ممكن نيست، در فضاي بازتري مثل حال بخوابيد و در هر صورت، تغييري در جاي خواب خود بدهيد كه اين امر در كاهش فكر و خيال شما تاثير دارد.

3.       در طول روز، كار و تلاش جدي داشته باشيد كه اين امر هم سبب سلامتي شما مي شود و هم خواب راحت و بهتري خواهيد داشت.

4.       بدانيد كه خداوند متعال در همه جا حضور دارد و همين طور وجود مقدس اوليائ الهي و لذا خود را به خدا بسپاريد و معوذتين (سوره هاي ناس و فلق ) را بخوانيد و با خيال راحت بخوابيد.

امام صادق(ع) نقل شده كه درباره آثار و بركات سوره الناس فرمود:

«كسي كه سوره ناس را در منزلش قرائت كند، از جن و وسوسه ها محفوظ مي ماند».(1)

5.       در مفاتيح الجنان از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه  ميفرمايند براي دفع شياطين (جنيان) "آيه سخره ( سوره اعراف آيه 54 تا56) را بخوانند: « إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فيِ سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَي‏ عَليَ الْعَرْشِ يُغْشيِ الَّيْلَ النهََّارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّرَاتِ  بِأَمْرِهِ  أَلَا لَهُ الخَْلْقُ وَ الْأَمْرُ  تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَلَمِينَ * ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً  إِنَّهُ لَا يحُِبُّ الْمُعْتَدِينَ * وَ لَا تُفْسِدُواْ فيِ الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَ ادْعُوهُ خَوْفًا وَ طَمَعًا  إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِين»

همچنين فرموده اند:

1-      هنگام خواب خواندن اين دعا كه از پيامبر(ص) منقول است، مستحب مي باشد: اُعيذُ نَفسي و ذُرّيتي و اهل بيتي و مالي بكلماتِ الله التّامّات من كلّ شيطانٍ و هامّةٍ و من كلِّ عَينٍ لامّةٍ.(2)

2-      امام سجاد(ع) فرمود: هر گاه اين كلمات را بگويم، اگر جنّ و انس براي ضرر زدن به من جمع شوند، باكي ندارم: بسم الله و بالله و من الله و الي الله و في سبيل اله و علي ملّة رسولِ الله (صلّي الله عليه و آله) اللهم اليك اَسلَمتُ نفسي و اليك وجّهتُ وَجهي و اليك ألجَأتُ ظَهري و اليك فوَّضْتُ اَمري اللهم احفَظني بحفظِ الايمان من بين يديَّ و من خَلفي و عن يميني و عن شمالي و من فَوقي و من تحتي و ما قِبَلي و ادفَعْ عنّي بحولك و قُوّتِك فانّه لاحولَ و لا قوّةَ الّا بك.(3)

3-      دعاي پيامبر اكرم(ص) براي در امان ماندن از جنّ و انس: بسم الله الرحمن الرحيم لا اله الّا الله عليه توكّلتُ و هو ربّ العرش العظيم ما شاء الله و ما لم يشَأ لم يكُن اشهدُ انّ الله علي كلّ شيءٍ قدير و انّ الله قد احاطَ بكلّ شيءٍ علماً اللهمَ انّي اعوذ بك من شرّ نفسي و شرّ كلّ دابّةٍ انتَ آخذٌ بناصيتها انّ ربّي علي صراطٍ مستقيمٍ.(4)

4-      امام علي(ع) فرمودند: هر كه سوره قل هو الله احد را در وقتي كه به خوابگاه خود مي رود سه مرتبه بخواند، خداوند فرشتگاني را در آن شب براي پاسباني او، مأمور مي كند.(5)

در روايات نيز سفارش شده است که براي بطلان سحر، رفع وسوسه، شک، تحير، نيات بد و... هفتاد بار اين آيات قرائت شود. پيشنهاد مي شود که در اين موضوع با مركز ما به شماره 09640 به صورت تلفني نيز صحبت کنيد.ضمنا طبق دستور روايات بخور حضرت مريم  مفيد است براي توضيح  بيشتر با 09640گروه حديث تماس بگيريد .

 

پي نوشت ها:

1. البرهان في تفسير القرآن، جلد 10،صفحه 550.

2. عباس قمي، برگزيده حلية المتقين، صفحه 102.

3. حاشيه مفاتيح الجنان، صفحه 625.

4. همان، صفحه 775.

5. مفاتيح الجنان، صفحه 925.

منظور از این حديث چيست؟
حلم به‌عنوان يکی از خصائص مثبت، دارای آثار و فوایدی است و از سوی ديگر اموری نيز هستند که آفت حلم هستند يعنی اگر شخصی آن‌ها را داشته باشد سبب می‌شود که ديگر ...

امام على (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «آفةُ الحِلمِ الذُّلُّ» آفتِ بردبارى، خوارى است. (غررالحکم/3940)

منظور از این حديث چيست؟ مگر کسی براثر بردباری خوار می‌شود؟ اين چه نوع خواری و ذلتی است؟

هر چيزی در اين عالم دارای آثار، فواید و آسیب‌هایی هست، مثلاً امام صادق (علیه‌السلام) در مورد علم می‌فرمایند: «الْخَشْيَةُ مِيرَاثُ الْعِلْمِ» يعنی خشيت نتيجه و اثر علم است. (1) به‌عبارت‌دیگر يعنی کسی که دارای علم است، اين علمش سبب خشيت می‌شود.

از سوی ديگر برخی از امور هستند که آفت اين علم هستند يعنی سبب می‌شوند که علم نتايج مثبت خود را از دست بدهد؛ هم چنان‌که حضرت در ادامه حديث می‌فرمایند: «آفَةُ الْعُلَمَاءِ ثَمَانِيَةٌ الطَّمَعُ وَ الْبُخْلُ وَ الرِّيَاءُ وَ الْعَصَبِيَّةُ وَ حُبُّ الْمَدْحِ وَ الْخَوْضُ فِيمَا لَمْ يَصِلُوا إِلَى حَقِيقَتِهِ وَ التَّكَلُّفُ فِی تَزْيِينِ الْكَلَامِ بِزَوَائِدِ الْأَلْفَاظِ وَ قِلَّةُ الْحَيَاءِ مِنَ اللَّهِ وَ الِافْتِخَارُ وَ تَرْكُ الْعَمَلِ بِمَا عَلِمُوا»؛ يعنی براى علماء ده نوع آفت وجود دارد: طمع، بخل، ريا، عصبيت، حب مدح، وارد شدن و بحث از مسائلى كه در آن‌ها و فهميدن حقيقت آن‌ها براى او محال است، تكلف در تزيين کلام به الفاظ زائد، کم شدن حیا از خداوند، افتخار (روى عناوين و جهات دنيوى و امور مادى افتخار و مباهات نمودن) و سستى كردن در مقام عمل.

 

بعد از بيان اين مقدمه، اشاره می‌شود که حلم به‌عنوان يکی از خصائص مثبت، دارای آثار و فوایدی است و از سوی ديگر اموری نيز هستند که آفت حلم هستند يعنی اگر شخصی آن‌ها را داشته باشد سبب می‌شود که ديگر حليم نباشد.

مثلاً امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «الْحَلِيمُ‏ مَنِ‏ احْتَمَلَ‏ إِخْوَانَهُ‏»؛ يعنی از ویژگی‌های انسان حليم اين است که ديگران را تحمل می‌کند. (2)

هم‌چنین رسول خدا (صلی‌الله عليه و آله) فرمودند: «فَأَمَّا الْحِلْمُ‏ فَمِنْهُ رُكُوبُ الْجَمِيلِ وَ صُحْبَةُ الْأَبْرَارِ وَ رَفْعٌ مِنَ الضِّعَةِ وَ رَفْعٌ مِنَ الخَسَاسَةِ وَ تَشَهِّی الْخَيْرِ وَ تَقَرُّبُ صَاحِبِهِ مِنْ مَعَالِی الدَّرَجَاتِ وَ الْعَفْوُ وَ الْمَهَلُ وَ الْمَعْرُوفُ وَ الصَّمْتُ فَهَذَا مَا يَتَشَعَّبُ لِلْعَاقِلِ بِحِلْمِهِ‏»؛ يعنی ده چيز به بركت حلم‏ حاصل می‌شود: کردار شايسته، هم‌نشینی با نيكوكاران، برطرف شدن پستى، رهایی از فرومايگى، اشتياق به نيكى، دستيابى به درجات بالا، گذشت، مدارا، احسان و سكوت‏. (3)

 

پس با توجّه به روايت بالا يکی از ثمرات حلم، آراسته شدن به زیبایی‌هاست؛ اما در مقابل، بر اساس روايات برخی امور، آفت و آسيب حلم هست يعنی اگر شخصی حليم نباشد کارهايی را انجام می‌دهد که نتيجه آن خواری می‌شود. به‌عبارت‌دیگر امور مثبت مانند حلم، پيوسته در معرض آسيب و آفت هستند و به‌وسیله اين آفت‌ها، حريم، حلم متزلزل می‌شود و ديگر شخص از ويژگی حلم جدا می‌شود. همان‌گونه که در روايت آمده است که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ»؛ (4) يعنی حسد، عجب و فخر سبب می‌شود که به دین‌داری شخص ضربه وارد شود و آن شخص ديگر دین‌دار به‌حساب نيايد.

 

تفسير ديگر که می‌توان از روايت «آفَةُ الْحِلْمِ‏ الذُّلُ‏» ارائه کرد اين است که انسان حليم به جهت برخوردش با انسان‌های جاهل، خوار می‌شود، هم چنان‌که امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «الْحِلْمُ يَدُورُ عَلَى خَمْسَةِ أَوْجُهٍ أَنْ يَكُونَ عَزِيزاً فَيُذَلَّ أَوْ يَكُونَ صَادِقاً فَيُتَّهَمَ أَوْ يَدْعُوَ إِلَى الْحَقِّ فَيُسْتَخَفَّ بِهِ أَوْ أَنْ يُؤْذَى بِلَا جُرْمٍ أَوْ أَنْ يُطَالَبَ بِالْحَقِّ وَ يُخَالِفُوهُ فِيهِ فَإِنْ آتَيْتَ كُلًّا مِنْهَا حَقَّهُ فَقَدْ أَصَبْتَ...» (5) يعنی پنج چیز است که بردبارى می‌طلبد: 1- شخص عزیز باشد و خوار شود، 2- راست‌گو باشد و نسبت ناروا داده شود، 3- به‌حق دعوت کند و سبکش بشمارند، 4- بی‌گناه باشد و اذیت شود، 5- حق‌طلبی کند و با او مخالفت کنند.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. مصباح الشريعة، ص 20.

2. عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 44.

3. تحف العقول، النص، ص 16.

4. الكافی (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 307.

5. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج ‏68، ص 422.

دعا برای تسريع ازدواج می‌خواهم؟
از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) نقل‌شده کسی که قصد ازدواج دارد، دو رکعت نماز گذارد در هر رکعت پس از «حمد» سوره «ياسين» بخواند. پس از اتمام نماز ...

دعا برای تسريع ازدواج می‌خواهم؟

در روايات متعدد حضرات ائمه (علیهم‌السلام) ما را به دعا کردن و نمازخواندن براى دست يافتن به يک ازدواج موفق توصيه و سفارش نموده‌اند. راه رسيدن به آن و شيوه دعا کردن هم بسيار ساده است.

از اميرالمؤمنين (علیه‌السلام) نقل‌شده کسی که قصد ازدواج دارد، دو رکعت نماز گذارد در هر رکعت پس از «حمد» سوره «ياسين» بخواند. پس از اتمام نماز حمد و ثناى پروردگار گذارد و اين دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَةً وَدُوداً وَلُوداً شَكُوراً غَيُوراً إِنْ أَحْسَنْتُ شَكَرَتْ وَ إِنْ أَسَأْتُ غَفَرَتْ وَ إِنْ ذَكَرْتُ اللَّهَ تَعَالَى أَعَانَتْ وَ إِنْ نَسِيتُ ذَكَّرَتْ وَ إِنْ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهَا حَفِظَتْ وَ إِنْ دَخَلْتُ عَلَيْهَا سَرَّتْنِی وَ إِنْ أَمَرْتُهَا أَطَاعَتْنِی وَ إِنْ أَقْسَمْتُ عَلَيْهَا أَبَرَّتْ قَسَمِی وَ إِنْ غَضِبْتُ عَلَيْهَا أَرْضَتْنِی يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ هَبْ لِی ذَلِكَ فَإِنَّمَا أَسْأَلُكَهُ وَ لَا آخُذُ إِلَّا مَا مَنَنْتَ وَ أَعْطَيْتَ وَ قَالَ مَنْ فَعَلَ ذَلِكَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا سَأَلَ فَإِذَا زُفَّتْ [إِلَى‏] زَوْجِهَا وَ دَخَلَتْ عَلَيْه‏»(1)

البته متوسل شدن به ائمه (علیهم‌السلام) در امر ازدواج و دعا کردن برای بهره‌مند شدن از همسری شايسته و صالح، با تحقيق و بررسی و جستجو با توجه به ملاک‌هایی که در آیات و روايات آمده منافاتی ندارد. به‌عبارت‌دیگر نبايد دست روی دست گذاشت و از طلب و تحقيق و جستجو دست برداشت و منتظر بود که امام رضا (علیه‌السلام) و امامان (علیهم‌السلام) همسری شايسته و صالح برای ما پيدا کنند. عالَم، عالم اسباب و مسببات است و بايد برای رسيدن به مقصد و مقصود، راه‌های طبيعی آن را پيمود و در کنار آن بايد از توسل و دعا و درخواست از خدا و اوليای او بهره جست.

امام صادق (علیه‌السلام) به «ابوبصير» می‌فرمایند: هرگاه خواستی ازدواج کنی ابتدا دو رکعت نماز بجا بياور، سپس حمد و سپاس خداوند نما و بعد بگو: «اللَّهُمَّ إِنِّی أُرِيدُ أَنْ أَتَزَوَّجَ فَقَدِّرْ لِی مِنَ النِّسَاءِ أَعَفَّهُنَّ فَرْجاً وَ أَحْفَظَهُنَّ لِی فِی نَفْسِهَا وَ فِی مَالِی وَ أَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً وَ أَعْظَمَهُنَّ بَرَكَةً وَ قَدِّرْ لِی وَلَداً طَيِّباً تَجْعَلُهُ خَلَفاً صَالِحاً فِی حَيَاتِی وَ بَعْدَ مَمَاتِي»؛ خداوندا! من می‌خواهم ازدواج کنم، خداوندا! برای من پاک‌دامن‌ترین زنان را مقرر فرما و کسی که خویشتن‌دار از همه نسبت به خود و نگهداری کننده­ترین فرد در مالم باشد که به‌واسطه آن نفسم (حالم) و مالم محفوظ بماند، کسی که فراخ‌ترین روزی و بيشترين برکت را در زندگی داشته باشد و از وی برای من فرزندی طيب در نظر بگير که جانشينی شايسته در حيات و ممات من باشد. (2)

خواندن نماز امام زمان (ع) و درخواست از آن حضرت هم مفيد است.

دستور ديگر در اين زمينه از امام صادق (علیه‌السلام) واردشده که فرمودند درصورتی‌که اراده ازدواج نمودی دو رکعت بعد از نماز جمعه بخوان و رکوع و سجده را طولانی بنما، بعد از نماز اين عبارات را بخوان: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِمَا سَأَلَكَ بِهِ زَكَرِيَّا إِذْ قَالَ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوارِثِينَ اللَّهُمَّ هَبْ لِی ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ اللَّهُمَّ بِاسْمِكَ اسْتَحْلَلْتُهَا وَ فِی أَمَانَتِكَ أَخَذْتُهَا فَإِنْ قَضَيْتَ فِی رَحِمِهَا وَلَداً فَاجْعَلْهُ غُلَاماً وَ لَا تَجْعَلْ لِلشَّيْطَانِ فِيهِ نَصِيباً وَ لَا شِرْكاً»(3)

از دستورات ديگر که می‌توان به‌صورت عمومی برای گرفتن حاجت بهره برد، نماز جعفر طيار، زيارت آل يس و نماز حضرت زهرا (سلام‌الله عليها) است که دستور آن در «مفاتیح‌الجنان» بیان‌شده است.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. الجعفريات (الأشعثيات)، ص 109.

2. الكافی (ط - الإسلامية)، ج ‏3، ص 482.

3. همان.

اصلاً چرا در قرآن کريم و روايات، این‌گونه آمده است؟
منظور از «كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند» يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (علیه‌السلام) نازل كرد ولى رهايش كردند و ...

آيا می‌شود به زن­ها همانند خطبه 80 نهج‌البلاغه گفت: ناقص‌العقل، ناقص الايمان، ناقص المال؟ يا به اهل کتاب گفت: شما همانند خرهايی (الاغ) می‌مانید که کتاب حمل می‌کنند؟ اصلاً چرا در قرآن کريم و روايات، این‌گونه آمده است؟

ابتدا به اين نکته در فهم روايات بايد دقت شود که معانی آن‌ها درست و صحيح ترجمه شود و برای فهم درست حديث نيز لازم است که مجموعه احاديث آن موضوع نيز مطالعه شود که به اين عمل در اصطلاح علوم حديث، تشکيل خانواده حديث گفته می‌شود. هم‌چنین مراجعه به شروح حديث نيز در کشف مراد معصومان (علیهم‌السلام) بسيار مهم است که نبايد از شروح علمای بزرگ غافل شد. البته بر اساس سفارش اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، نقل حديث نيز آدابی دارد، مثلاً برخی احاديث بايد با توجه به مخاطب بيان شود و هر حديثی در هرجایی نقل نشود، هم چنان‌که ائمه نيز نسبت به آموزش شاگردان خود اين ويژگی را در نظر می‌گرفتند و با توجه به فهم مخاطب سخن می‌گفتند. (1)

 

در فهم و تفسير آيات قرآن نيز بايد نکاتی را در نظر داشته باشيم و برداشت سطحی از آيات صورت نگيرد. خداوند در آيه 5 سوره جمعه می‌فرماید:

«مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمين‏»؛ كسانى كه مكلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند درازگوشى هستند كه کتاب‌هایی حمل می‌کند، (آن را بر دوش می‌کشد اما چيزى از آن نمی‌فهمد)! گروهى كه آيات خدا را انكار كردند مثال بدى دارند و خداوند قوم ستمگر را هدايت نمی‌کند.

 

علامه طباطبایی (ره) در تفسير اين آيه می‌گوید: منظور از این‌که فرمود: «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْراةَ» (مثل آن‌هايى كه تورات بر آنان تحميل شد)، به شهادت سياق اين است كه تورات به آنان تعليم داده شد؛ و مراد از این‌که فرمود: «ثمُ‏ لَمْ يحَمِلُوهَا» (ولى آن را حمل نكردند)، اين است كه به آن عمل نكردند.

به‌عبارت‌دیگر و منظور از «كسانى كه تورات تحميلشان شد ولى آن را حمل نكردند» يهوديانى است كه خدا تورات را بر پيامبر آنان موسى (علیه‌السلام) نازل كرد و او معارف و شرايع آن را تعليمشان داد، ولى رهايش كردند و به دستورات آن عمل ننمودند. لذا خداى تعالى برایشان مثلى زد و آن‌ها را به الاغى تشبيه كرد كه کتاب‌هایی بر آن بارشده و خود آن حيوان هيچ آگاهى از معارف و حقائق آن کتاب‌ها ندارد و درنتیجه از حمل آن کتاب‌ها چيزى به‌جز خستگى برايش نمی‌ماند.

بنابراين، خداوند در اين آيه به عالمان اهل کتاب توهين نکرده است، بلکه تشبيه کرده است (توهين با تشبيه متفاوت است) که عالمانی که سخن خدا و حضرت موسی را شنيدند، ولی به آن هیچ عملی نکردند، مانند چهارپایانی هستند که بر روی دوش خود کتاب دارند ولی از محتوای آن بی‌خبر هستند. هم چنان‌که متعدد در روايات نيز وجود دارد که عالم بی‌عمل را مذمت می‌کند و فرقی هم ندارد که مسلمان باشند يا غیرمسلمان. (2)

 

آیت‌الله مکارم نيز ذيل اين آيه می‌گوید:

اين گوياترين مثالى است كه براى عالم بی‌عمل می‌توان بيان كرد كه سنگينى مسئوليت علم را بر دوش دارد بی‌آنکه از بركات آن بهره گيرد و افرادى كه با الفاظ قرآن سروکار دارند ولى از محتوا و برنامه عملى آن بی‌خبرند (و چه بسيارند اين افراد در بين صفوف مسلمين) مشمول همين آیه‌اند. (3)

 

برخی از مفسران نيز گفته‌اند: منظور از اين آيه، توبيخ يهود است، ولى غرض و مقدمه براى گروهى از مسلمانان است كه در هنگام سخنرانى و خطبه رسول (صلی‌الله علیه و آله) در نماز جمعه براى به دست آوردن سود و تجارت، از مجلس حضور رسول (صلی‌الله علیه و آله) پراكنده شدند و حرمت رسول (صلی‌الله علیه و آله) را رعايت ننمودند، آنان خود را دانشجوى مكتب قرآن و پيرو برنامه، معرفى می‌نمایند، درحالی‌که آن‌چنان نيستند و بايد در حذر باشند از این‌که مورد غضب و خشم پروردگار قرار بگيرند. (4)

 

پس با تلاوت ظاهر آيه نيز متوجه می‌شوید که مقصود هر عالم يهودی نيست، بلکه کسانی است با در دست گرفتن کتاب، خود را عالم دينی معرفی می‌کنند و مردم را (برای اغوا و سلطه خود) به يهوديت دعوت می‌کنند، درحالی‌که خودشان هيچ اعتقادی به آن نداشته و به فرمان‌هایش عمل نمی‌کنند. این‌ها آيات الهی را دروغ پنداشته‌اند.

 

اما درباره ناقص‌العقل بودن زن­ها نيز بايد در ترجمه، دقت لازم شود:

 

اولاً شارحان نهج‌البلاغه توضيحات متعددی ذيل اين حديث بيان کرده‌اند، مثلاً آیت‌الله جوادی آملی شأن صدور روايت را در مورد خاصی می‌دانند و قائل‌اند كه گاهی‌ حادثه‌ و يا موضوعی، در اثر يك‌ سلسله‌ عوامل‌ تاريخی، زمان، مكان، افراد، شرايط‌ و علل‌ و اسباب‌ آن، ستايش‌ يا نكوهش‌ می‌شود. معنای‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ بعضی‌ حوادث‌ يا امور جنبی‌ حادثه، اين‌ نيست‌ كه‌ اصل‌ طبيعت‌ آن‌ شیء، ستايش‌ و يا نكوهش‌ شده، بلكه‌ احتمال‌ دارد زمينه خاصی‌ سبب‌ اين‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ شده‌ است‌ و اين‌ نكوهش‌ نهج‌البلاغه‌ راجع‌ به‌ زن، ظاهراً‌ به‌ جريان‌ جنگ‌ جمل‌ برمی‌گردد.

همان‌گونه‌ كه‌ از بصره‌ و كوفه‌ نيز در اين‌ زمينه‌ نكوهش‌ شده‌ است‌ با این‌که‌ بصره، رجال‌ علمی‌ فراوانی‌ تربیت‌کرده‌ و كوفه‌ نيز مردان‌ مبارز و کم‌نظیری‌ را تقديم‌ اسلام‌ نموده‌ و بسياری‌ از كسانی‌ كه‌ به‌ خونخواهی‌ سالار شهيدان‌ برخاستند از كوفه، نشأت‌ گرفتند و هم‌اکنون‌ نيز كوفه‌ جايی‌ است‌ كه‌ به‌ انتظار ظهور حضرت‌ مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در آنجا نماز می‌خوانند، مسجدی‌ دارد كه‌ مقامات‌ بسياری‌ از صالحين‌ و صديقين‌ در آن‌ واقع‌شده‌ و نمی‌توان‌ گفت‌ كه‌ چون‌ مثلاً‌ از كوفه‌ يا بصره‌ نكوهش‌ شده، آن‌ دو شهر برای‌ هميشه‌ و ذاتاً‌ سزاوار نكوهش‌ می‌باشند.

قضايای‌ تاريخی‌ در يك‌ مقطع‌ خاص‌ و حساس، زمينه‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ فراهم‌ كرده‌ و سپس‌ باگذشت‌ آن‌ مقطع، مدح‌ و ذم‌ نيز منتفی‌ می‌شود. (5)

 

ثانیاً در روايات، نقص عقل صفت ويژه انحصاری برای زنان نيست، بلکه همين وصف به مردان و نوع انسانی هم نسبت داده‌شده است. مثلاً امام علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «إِعْجَابُ‏ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ‏ دَلِيلٌ‏ عَلَى‏ ضَعْفِ عَقْلِهِ»؛ يعنی خودبينی شخص، نشانه ضعف (کمی و نقصان) خرد اوست. (6)

 

بنابراين به‌صورت کلی نمی‌توان گفت که تمام زنان ناقص‌العقل هستند و نمی‌شود با آن‌ها مشورت کرد؛ بلکه بعضی مواقع، حالتی به انسان دست می‌دهد که سبب زایل شدن عقلش می‌شود، مثلاً زنان به دليل این‌که خداوند يک ويژگی خاصی به آن‌ها داده است و احساسات بيشتری دارند در برخی مواقع نمی‌توانند از روی عقل تصميم بگيرند، همان‌طور که برای مردان نيز چنين است، مثلاً امام علی (علیه‌السلام) فرمودند: «مَنِ‏ اسْتَمْتَعَ‏ بِالنِّسَاءِ فَسَدَ عَقْلُهُ»؛ يعنی مردی که در طلب کام‌جویی از زنان است، دچار فساد عقل می‌شود. (7)

 

در پايان به اين نکته نيز اشاره می‌کنیم که در روايات ائمه، تمجيدهای ویژه‌ای نيز از زنان به‌عمل‌آمده است، مثلاً امام باقر (علیه‌السلام) در جريان ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) فرمودند: «يُنَادِی بِاسْمِ الْقَائِمِ وَ اسْمِ أَبِيهِ حَتَّى تَسْمَعَهُ الْعَذْرَاءُ فِی خِدْرِهَا فَتُحَرِّضُ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا عَلَى الْخُرُوج‏»؛ يعنی ندايی ملکوتی به گوش می‌رسد که به اسم قائم [آل محمد (ص)] و نام پدرش ندا سر می‌دهد، به‌گونه‌ای که دختران در پرده نشسته نيز شنيده و پدر و برادران خويش را بر خروج و همراهی وی تشويق می‌نمایند. (8)

 

بر اساس اين روايت زنان در زمان ظهور امام زمان، مردان را به رفتن در رکاب حضرت تشويق می‌کنند؛ حال‌آنکه اگر زنان در تمام امر ناقص‌العقل بودند و مشورت کردن با آن‌ها جايز نبود، پس فهم زنان از حقانيت ظهور حضرت و توصيه مردها به حضور در رکاب حضرت، موردتمجید امام باقر (علیه‌السلام) قرار می‌گرفت؟!

همچنين امام رضا (علیه‌السلام) به نقل از پيامبر اکرم (صلی‌الله عليه و آله) و سلم می‌فرماید: « إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حُرْمَةٌ إِلَّا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ خداوند تبارک‌وتعالی به زنان مهربان‌تر از مردان است. هيچ مردى نيست كه زنى از محارم خود را خوشحال سازد، مگر این‌که خداوند متعال در روز قيامت او را شادمان گرداند. (9)

 

پی‌نوشت‌ها:

1. برای مطالعه بيشتر در اين زمينه مراجعه کنيد به کتاب «منطق فهم حديث»، نويسنده عبدالهادی مسعودی.

2. ترجمه الميزان، ج ‏19، ص 44.

3. تفسير نمونه، ج ‏24، ص 115.

4. انوار درخشان، ج ‏16، ص 349.

5. زن در آيينه جلال و جمال، عبد الله جوادی آملی، صص ۳۳۰-۳۳۲.

6. کلینی، الكافی (ط - الإسلامية)، ج ‏1، ص 27.

7. غررالحکم و درر الكلم، ص 591.

8. الغيبة (للنعمانی)، ص 254.

9. الکافی، ج 5، ص 515.

برای رفع عذاب قبر، چه دعايی بايد بخوانم؟
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر چيزى قلبى دارد و قلب قرآن سوره ياسين است‏؛ کسی که آن را قرائت کند از فشار قبر ايمن خواهد بود ...

برای رفع عذاب قبر، چه دعايی بايد بخوانم؟

در روايات به اين موضوع پرداخته‌شده و به عوامل ذيل برای از بين رفتن عذاب قبر اشاره گرديده است که صرف دعا نیست زيرا برخی از اين اعمال جنبه قوی‌تری از ذکر تنها دارند:

1. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر چيزى قلبى دارد و قلب قرآن سوره ياسين است‏؛ کسی که آن را قرائت کند از فشار قبر ايمن خواهد بود. (1)

2. امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسى که بر تلاوت سوره «زخرف» مداومت نمايد، خداوند در قبر، او را از حشرات و حيوانات سمى زمين و فشار قبر ايمن می‌نماید تا زمانى که در پيشگاه خداوند حاضر شود. (2)

3. امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: کسى که بين ظهر پنج‌شنبه تا ظهر جمعه از دنيا برود، خداوند او را از فشار قبر ايمن می‌گرداند. (3)

4. منصور بن حازم گويد: از امام صادق (علیه‌السلام) پرسيدم پاداش کسى که چهار بار حج بجا آورده چيست؟ فرمود: اى منصور کسى که چهار بار حج بجاى آورد هرگز فشار قبر نبيند. (4)

5. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: کسى که در هر جمعه سوره «نساء» را بخواند از فشار قبر ايمن خواهد بود. (5)

6. امام باقر (علیه‌السلام) در ضمن بيان اثرات زيارت امام حسين (علیه‌السلام) می‌فرمایند: زيارت امام حسين (علیه‌السلام) باعث ايمن بودن زائر از عذاب قبر می‌شود. (6)

7. پيامبر اسلام (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: سه طايفه از زن­ها هستند که عذاب قبر از آن‌ها برداشته و با فاطمه (علیها السلام) محشور می‌شوند: زنى که بر غيرت شوهرش صبر کند، زنى که با شوهر بداخلاق بسازد و زنى که مهریه‌اش را ببخشد. (7)

8. از رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) روایت‌شده است که صدقه دادن مؤمن از او آفت‌های دنيا و عذاب قبر و عذاب روز قيامت را برطرف می‌کند. (8)

 

در پايان يادآور می‌شویم اگرچه عذاب قبر بسيار رنج‌آور و سخت است، ولی همين فشار و عذاب قبر، کفاره گناه مؤمنان است تا در قيامت و هنگام رسيدگی به اعمال، از گناهان آنان کاسته شده باشد. در روايات متعددی به اين حقيقت اشاره‌شده است؛ «سکونى» از امام صادق (علیه‌السلام) و ايشان از پدرش و از پدرانش، از اميرمؤمنان (علیه‌السلام) نقل کرده است که رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: فشار قبر براى مؤمن، کفّاره نعمت‌هایی است که تباه کرده است. (9)

حديث آخر بسيار حائز اهميت است؛ عامل اين عذاب را بی‌توجهی به نعمات الهی معرفی نموده است. بر اين اساس توجه بيشتر به اين مسئله می‌تواند انسان را از شر اين عذاب نجات بخشد.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ترجمه: بندرريگى، ص 223، انتشارات اخلاق، قم، 1379 ش.

2. همان، ص 243.

3. همان، ص 419.

4. صدوق، محمد بن علی، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 217، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413 ق.

5. همان، ص 223.

6. محدث نوری، مستدرک ‏الوسائل، ج 10، ص 309، انتشارات موسسه آل البيت، قم، 1408 ق.

7. ديلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب (ترجمه رضايى)، ج ‏1، ص 413، انتشارات اسلاميه، تهران، 1377 ش.

8. همان، ج ‏1، ص 444.

9. ثواب الاعمال، پیشین، ص 425.

منظور از فقر و ناداني و سود عقلاني چيست؟
این سخن از پیامبر (ص) خطاب به امام علی (ع) و از ایشان خطاب به فرزندان و جامعه صادر شده و به شرح زیر است: ...

رسول خدا فرمود يا علي هيچ فقري بدتر از ناداني و جهالت نيست و هيچ مالي سودمندتر از عقل نيست لطفا توضيحي درباره اين مطلب ارائه فرمائيد منظور از فقر و ناداني و سود عقلاني چيست و چه نوع فقري منظور نظر مي باشد؟

این سخن از پیامبر (ص) خطاب به امام علی (ع) و از ایشان خطاب به فرزندان و جامعه صادر شده و به شرح زیر است :

«يا علي لا فقر أشد من الجهل و لا مال أعود من العقل»؛ (1)

در شرح این جمله نوشته اند:

انسان به كمك عقل به منافع و خیراتی نایل می گردد كه با مال به دست نمی آیند؛ همچنان كه با جهل و نادانی منافعی را از دست می دهد كه فقر مالی در قبال آن بسیار كم اهمیت می باشد. دیگر این كه با عقل می توان تحصیل مال كرد، ولی با مال نمی توان به عقل رسید. (2)

یكی دیگر از شرح دهندگان احادیث در شرح این حدیث نوشته است:

مال سبب رسیدن به لذات مادی جسمی است و عقل سبب رسیدن به لذات معنوی و روحانی است . با توجه به این تعریف و فایده رسانی ، معلوم است كه نبود عقل شدید تر از نبود مال است؛ زیرا با فقدان مال ، فرد از لذات مادی محروم می گردد؛ ولی با فقدان عقل فرد از لذات معنوی و روحی محروم می شود و محرومیت دوم شدیدتر از محرومیت اولی است.

علاوه بر آن ، مال بدون عقل نفع و فایده ای ندارد به خاطر مفسده های زیادی كه بر این توانگری بار می شود (در حدیث است كه مال ماده شهوت ها و طلب های بدون حساب و كتاب است) (3) اما عقل صاحب خود را از ملامت در دنیا و پشیمانی آخرت نجات می دهد؛ چون فرد را بر راه صحیح نگه می دارد  و از جهت سوم مال حداكثر وسیله كسب خیر است؛ ولی عقل راهنمای به سوی خیر است و راه رسیدن به آن را نشان داده و ما را به آن می رساند . (4)

پی نوشت ها :

1. كلینی ، كافی ، پنجم ، تهران ، دار الكتب ، 1363 ش ، ج 1 ، ص 25.

2. همان ، ص 26 (پاورقی). 

3. محمد عبده ، خطب امام علی (نهج البلاغه) ، اول ، قم ، دار الذخائر ، 1370 ش ، ج4 ، ص 14.

4. مولی صالح مازندرانی ، شرح اصول كافی ، اول ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1421 ق ، ج1 ، ص 310 - 311.

صفحه‌ها