سادات و فرزندان ائمه

آيا حضرت فاطمه معصومه (س) به شهادت رسيده اند؟
در سال 200هـ.ق و يك سال پس از سفر تبعيدگونه حضرت رضا (ع) به شهر « مرو» حضرت فاطمه معصومه همراه عده اي از برادران و محارم خود براي ديدار برادر(امام رضا) راهي...

آيا حضرت فاطمه معصومه (س) فرزند امام موسي كاظم(ع) به شهادت رسيده اند؟

در باره شهادت ايشان در منابع كهن و معتبر، مطلبي يافت نشد، ولي برخي نوشته اند كه:

در سال 200هـ.ق و يك سال پس از سفر تبعيدگونه حضرت رضا (ع) به شهر « مرو» حضرت فاطمه معصومه همراه عده اي از برادران و محارم خود براي ديدار برادر(امام رضا) راهي ديار غربت شد. در طول راه به شهر ساوه رسيدند، ولي از آن جا كه در آن زمان مردم ساوه از مخالفان اهل بيت بودند، با ماموران حكومتي همراهي نموده و با همراهان حضرت وارد نبرد و جنگ شدند. عده اي از همراهان حضرت در اين حادثه غم انگيز  كشته شدند.(1) سپس حضرت به طرف قم حركت نمود.

بزرگان قم وقتي از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند ،به استقبال آن حضرت شتافتند. در حالي كه موسي بن خزرج  بزرگ خاندان اشعري زمام شتر آن خضرت را به دوش مي كشيد؛ ايشان در ميان شور و احساسات مردم قم وارد آن شهر  شد. به منزل شخصي موسي بن خزرج رفت.(2)

 فاطمه معصومه هفده روز در قم به سر برد. در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود. واپسين روزهاي عمر پربركت خويش را با خضوع و خشوع در برابر ذات پاك الهي به پايان رساند. سرانجام بعد از هفده روز دار فاني را وداع نمود و به ديار حق شتافت.

در  باره علت مريضي نا به هنگام و مرگ زودرس آن حضرت گفته شده است: زني در شهر ساوه ايشان را مسموم نمود. اين مطلب با توجه به درگيري دشمنان اهل بيت با همراهان حضرت و شهادت عده اي از آنها در ساوه و جو نامساعد آن شهر و حركت نا به هنگام حضرت معصومه در حال مريضي به سوي شهر قم، مطلبي قابل قبول مي باشد. (3)

بعد از وفات  حضرت را غسل دادند و كفن نمودند. سپس در قبرستان بابلان تشييع و دفن كردند.

بنا براين اظهار نظر قطعي در اين باره مشكل است .

پي نوشت ها:

1 . زندگي حضرت معصومه، مهدي منصوري، قم، كتابفروشي صحفي، 1380ق، ص 14.

2. تاريخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمي، ترجمه حسن بن علي بن حسن عبد الملك قمي، تحقيق سيد جلال الدين تهراني، تهران، توس، 1361ش، ص 213.

3. وسيله المعصوميه، ميرزا ابوطالب بيوك، ص 68؛ الحياه السياسيه للامام الرضا(ع)، جعفر مرتضي العاملي، ناشر جامعه مدرسين قم  سال 1362، ص 428.

چه كسي لقب كريمه اهل بيت را به حضرت معصومه داد؟
اين لقب بر اساس رؤياي صادقانه يكي از بزرگان، از سوي اهل‌بيت به اين بانوي گرانقدر داده شده است.

چه كسي لقب كريمه اهل بيت را به حضرت معصومه داد؟

با سلام و سپاس از ارتباط شما پرسشگر گرامي با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني.

با تحقيقاتي كه در برخي منابع معتبر انجام شد به اين مطلب دست نيافتيم كه لقب " كريمه اهل بيت" را كدام معصوم به حضرت معصومه (س) داده است، اما در برخي سايت ها آمده است : اين لقب بر اساس رؤياي صادقانه يكي از بزرگان، از

سوي اهلبيت به اين بانوي گرانقدر داده شده است.

ماجراي اين رؤياي صادقانه بدين شرح است: مرحوم آية اللّه سيّد محمود مرعشي نجفي، پدر بزرگوار آية اللّه سيد شهاب الدين مرعشي (ره) بسيار علاقهمند بود كه محل قبر شريف حضرت صدّيقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبي انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسّل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدّس حضرت باقر (ع) و يا امام صادق (ع) مشرّف شد. امام به ايشان فرمودند: «عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْل ِ الْبَْيت ِ»؛ يعني به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن.

ايشان به گمان اين كه منظور امام (ع) حضرت زهرا (س) است، عرض كرد: «قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براي دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرّف شوم. امام فرمود: «منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است».

سپس افزود: «به دليل مصالحي، خداوند ميخواهد محل قبر شريف حضرت زهرا سلام الله عليها پنهان بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه (س) را تجلّيگاه قبر شريف حضرت زهرا (س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتي براي آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه (س) داده است».

مرحوم مرعشي نجفي هنگامي كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بربندد و به قصد زيارت حضرت معصومه (س) رهسپار ايران شود. برگرفته از :

http://www.tabnak.ir/fa/news/150844 ر ك: كتاب كريمه اهل بيت ، جواد محدثي ، ص43

ريشه سادات از چه طريقي به پيامبر(ص) و علي(ع) ميرسد؟
اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بني هاشم- سيد- مي‏گويند. برخي از اينان به عموهاي پيامبر مثل ابوطالب، عباس و حمزه مي‏رسند. بنابراين فرزندان عباس عموي پيامبر ...

با وجود عرب بودن پيامبر، چرا عده زيادي از ايرانيان سيد هستند؟ و ريشه سادات از چه طريقي به پيامبر(ص) و علي(ع) ميرسد؟

سيد به معناي آقا، سرور و بزرگ آمده است. (1) در عرف به نسل و ذريه پيامبر(ص) از فاطمه زهرا (س) و اولاد پيامبر اطلاق مي گردد (2)، ولي از نظر شرعي سيادت عنواني است براي مردان و زناني كه در طول نسب خويش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) مي‏رسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف يا فرزندان او برسد، سيد محسوب مي‏شود.(3)

اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بني هاشم- سيد- مي‏گويند. برخي از اينان به عموهاي پيامبر مثل ابوطالب، عباس و حمزه مي‏رسند. بنابراين فرزندان عباس عموي پيامبر كه اصطلاحاً به آنان بني عباس مي‏گويند، سيد محسوب مي‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏هاي طالب و عقيل و جعفر طيار و علي(ع) و نسل آنان (تاكنون هر چه هستند) سيدند. پيامبر اسلام از جهت پسرانش، چون در كودكي از دنيا رفتند، نسلي ندارد. فقط از طريق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پيدا كرد. فرزندان حضرت زهرا به نام‏هاي حسن و حسين و زينب و ام كلثوم از طريق پدرشان علي(ع) سيد بودند. تمامي ائمه معصومين و فرزندان شان از طريق علي(ع) به هاشم مي‏رسند و سيد هستند.

سيادت تنها انتساب به پيامبر نيست، بلكه از جهت انتساب به طالب و علي و عقيل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهاي پيامبر) سيادت حاصل شده و علي(ع) و فرزندان او نيز سيد هستند.

سادات ايران نيز از نسل امامان ما هستند، يعني درپي مهاجرت سادات علوي و شيعيان در ايران(4) سيادت شكل و گسترش يافت، زيرا آنان با ايرانيان ازدواج نمودند كه نتيجه آن زيادشدن سادات در اين كشور مي باشد.

در اين جا لازم است درباره علل مهاجرت سادات وعلويان به ايران ا شاره شود. در مهاجرت اينان به ايران عوامل متعدد نقش داشتند، از جمله امنيتي كه در مناطق ايران وجود داشت، موجب شد كه آنان به ايران مهاجرت نمايند، چون ايران دور از دسترس حكومت هايي بود كه مركز آنها در شام و يا عراق قرار داشت. فشارهاي عباسيان و قبل از آنها امويان، باعث شد تا آنها، بدين مناطق مهاجرت كنند. از ميان علويين، كساني كه در قيامهائي چون قيام «زيد»، «محمد بن عبد الله»، «ابراهيم بن عبد الله» و «حسين بن علي» (شهيد فخ) شركت كرده بودند، احساس خطر بيشتري مي‏كردند.

دليل ديگر مهاجرت آنها، همان دليلي بود كه ساير اعراب را به اين مناطق، جذب مي كرد. رفاهي كه اين شهرها، مي‏توانست در بر داشته باشد، براي عده‏اي از آنها، قابل توجه بود. اين مهاجرتها، بيشتر از قرن دوم به بعد بود، واولين دسته از سادات علوي مهاجر را كساني دانسته‏اند كه از ظلم و جور امويان و به ويژه سفاكي هاي حجاج به اين حدود پناه آورده‏اند. بعد از آن كه «يحيي بن زيد» به ايران آمد، راه اين مهاجرت گشوده شد. و لذا كساني كه از ترس «منصور عباسي» و به جرم حمايت از «محمد بن عبد الله» و برادرش «ابراهيم» تحت تعقيب بودند، به سرعت روي بدين منطقه آوردند. پس از آن، اين مهاجرتها رو به گستردگي نهاد.

يكي از دلايل آمدن آنها پس از اين ماجرا، «جذب نيرو» براي «قيام» بوده است. مردم ايران كه يك بار به هنگام روي كار آمدن عباسيان، علاقه خود را جهت «تغيير حاكميت» عربها نشان داده، امتحان خوبي نيز داده بودند، مي‏توانستند بار ديگر چنين كنند. همين تصور بود كه علويان را بسوي اين مناطق، جذب مي‏كرد. «يحيي بن عبد الله بن الحسن بن الحسن عليه السلام» از جمله كساني بود كه در قيام حسين بن علي (شهيد فخ)، شركت كرد او پس از شكست اين قيام به سوي مشرق گريخت. و همراه با عده‏اي از كوفيان به مناطق شمالي ايران(ديلم) رفت. هارون رشيد كه به شدت از اين حركت ها، هراس داشت به«فضل بن يحيي برمكي» دستور داد تا به هر صورتي شده او را دستگير كند. به نظر مي‏رسد حركت يحيي، اولين «قيام شيعي» در«ديلم» بوده است. منطقه ديلم، يكي از مناطقي است كه در مقابل مسلمين، به شدت مقاومت كرد. و تا مدتها، اسفهبدان كه از قبل بر آن حاكم بودند، تسلط خود را بر آن منطقه حفظ كردند.در اين فاصله، گاهي بين آنها و خلفا، صلح مي‏شد. و گاهي نيز درگيريها و تهاجمها از دو طرف، ادامه داشت ... پس از اين ماجرا با آمدن حضرت علي بن موسي عليه السلام به ايران، گروههايي از «سادات»، راهي ايران شدند تسامح مأمون در مقابل سخت گيري پدرش رشيد، نسبت به سادات، در رشد و سربلندي علويان، تأثير بسزايي داشت. او گر چه با قيامهاي آنها به شدت برخورد كرد، اما در حالت عادي به علت اعتقادي كه به برتري علي بر ساير خلفا داشت، نسبت به علويين نيز احترام زيادي گذاشت. (5)

دراين باره به منابع زير مراجعه فرماييد:

رسول جعفريان ، تاريخ تشيع در ايران؛

نقشي از سادات در تاريخ ايران، محمد رضا محتشم ؛

پي نوشت ها :

1. محمد معين ، فر هنگ معين، ج2 ، ص1975.

2 مصطفي حسيني، معارف و معاريف ، قم ، دانش، 1376.چاپ دوم، ج6، ص 149.

3. عروة الوثقي، ج 2، كتاب الخمس، فصل 2، مسئله 3.

4. http://tooba.net/Books/Show/396/12

5. http://imamalinet.net/per/ps/psc/pscc/pscc5.htm

آنهایی كه مادرشان سادات است آیا خودشان هم سادات هستند؟
آیت الله خامنه ای می فرماید: منتسبين به پيامبر اكرم «صلي اللّٰه عليه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اكرم «صلي اللّٰه عليه و آله» محسوب مي‌شوند، ولي ...

میخواستم بدونم كه آنهایی كه مادرشان سادات است آیا خودشان هم سادات هستند؟

آیت الله خامنه ای می فرماید:

 منتسبين به پيامبر اكرم «صلي اللّٰه عليه و آله» از طرف مادر هم از اولاد رسول اكرم «صلي اللّٰه عليه و آله» محسوب ميشوند، ولي ملاك ترتب آثار و احكام شرعي سيادت، انتساب از طرف پدر است.(1 )

ایت الله مكارم می فرماید:

 از جهاتي حكم سيّد دارند، و از جهاتي ندارند. خمس نميتوانند بگيرند، و از لباس مخصوص سادات نميتوانند استفاده كنند؛ امّا از جهاتي شرافت سيادت دارند.(2 )در واقع از نظر شرافت معنوی و محرمیت، مانند سادات هستند. روایاتی كه در فضیلت سادات وارد شده، شامل انان نیز می شود.

پی نوشت ها :

1. اجوبه الاستفتاءات، س 10090.

2. استفتاءات جديد (مكارم)، ج، ص 114 سؤال 341.

عنوان سیدی چگونه به هاشم ابن عبد مناف و فرزندانش اختصاص یافته است؟
اين عنوان و احكام مربوط به آن تعبدي است و به جهت مصالح وحكمتهايي كه خداوند از آن آگاه است اين احكام براي آنان جعل شده است.

عنوان سیدی چگونه به هاشم ابن عبد مناف و فرزندانش اختصاص یافته است؟

اين عنوان و احكام مربوط به آن تعبدي است و به جهت مصالح وحكمتهايي كه خداوند از آن آگاه است اين احكام براي آنان جعل شده است.

سید به معناي آقا و اطاعت شده (مطاع)، رئیس و بزرگ آمده است.و از آن رو كه هاشم بزگ اين قوم بود به او عنوان سيد (بزرگ قوم خود )اطلاق مي شد.

 سیادت عنواني است اعتباري، نه تكویني و عنواني است براي مردان و زناني كه در طول نسب خویش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) مي‏رسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف یا فرزندان او برسد، سید محسوب مي‏شود.(1)

اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بني هاشم مي‏گویند. برخي از اینان به عموهاي پیامبر مثل ابوطالب، عباس و حمزه مي‏رسند. بنابراین فرزندان عباس عموي پیامبر كه اصطلاحاً به آنان بني عباس مي‏گویند، سید محسوب مي‏شوند. فرزندان ابوطالب به نام‏هاي طالب و عقیل و جعفر طیار و علي(ع) و نسل آنان (تا كنون هر چه هستند) سیدند.

یی نوشت:

1. عروه الوثقي، ج 2، كتاب الخمس، فصل 2، مسئله 3.

سید عبدالعظيم حسني چه رابطهاي فاميلي با امامان داشتند؟
عبدالعظيم عليه السّلام فرزند عبدالله بن علي، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت مي رسد.

سید عبدالعظيم حسني چه رابطهاي فاميلي با امامان داشتند؟

عبدالعظيم عليه السّلام فرزند عبدالله بن علي، از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام است و نسبش با چهار واسطه به آن حضرت مي رسد .

پدرش عبدالله نام داشت و مادرش فاطمه دختر عقبه بن قيس .

ولادت با سعادت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سال 173 هجري قمري در شهر مقدّس مدينه واقع شده است و مدّت 79 سال عمر با بركت او با دوران امامت چهار امام معصوم يعني امام موسي كاظم عليه السّلام ، امام رضا عليه السّلام، امام محمّدتقي عليه السّلام و امام عليّ النّقي عليه السّلام مقارن بوده ، محضر مبارك امام رضا عليه السّلام ، امام محمّد تقي عليه السّلام و امام هادي عليه السّلام را درك كرده و احاديث فراواني از آنان روايت كرده است .

اين فرزند حضرت پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم، از آنجا كه از نوادگان حضرت امام حسن مجتبي عليه السّلام است به حسني شهرت يافته است .

حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام از دانشمندان شيعه و از راويان حديث ائمه معصومين عليهم السّلام و از چهره هاي بارز و محبوب و مورد اعتماد ، نزد اهل بيت عصمت عليهم السّلام و پيروان آنان بود و در مسايل دين آگاه و به معارف مذهبي و احكام قرآن ، شناخت و معرفتي وافر داشت .

ستايشهايي كه ائمه معصومين عليهم السّلام از وي به عمل آورده اند، نشان دهنده شخصيّت علمي و مورد اعتماد اوست؛ حضرت امام هادي عليه السّلام گاهي اشخاصي را سؤال و مشكلي داشتند، راهنمايي مي فرمودند كه از حضرت عبدالعظيم الحسني عليه السّلام بپرسند و او را از دوستان حقيقي خويش مي شمردند و معرّفي مي فرمودند .

در آثار علماي شيعه نيز، تعريفها و ستايشهاي عظيمي درباره او به چشم مي خورد، آنان از او به عنوان عابد، زاهد، پرهيزكار، ثقه، داراي اعتقاد نيك و صفاي باطن و به عنوان محدّثي عاليمقام و بزرگ ياد كرده اند؛ در روايات متعدّدي نيز براي زيارت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ، ثوابي همچون ثواب زيارت حضرت سيّد الشهدا، امام حسين عليه السّلام بيان شده است.

زمينه هاي مهاجرت حضرت عبدالعظيم عليه السّلام از مدينه به ري و سكونت در غربت را بايد در اوضاع سياسي و اجتماعي آن عصر جستجو كرد؛ خلفاي عبّاسي نسبت به خاندان حضرت پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم و شيعيان ائمه عليه السّلام بسيار سختگيري مي كردند.

سادات و علويّون در زمان او در بدترين وضع به سر مي بردند .حضرت عبدالعظيم عليه السّلام نيز از كينه و دشمني خلفا در امان نبود و بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفتند و گزارشهاي دروغ سخن چينان را بهانه اين سختگيري ها قرار مي دادند، درچينن دوران دشوار و سختي بود كه حضرت عبدالعظيم عليه السّلام به خدمت حضرت امام هادي عليه السّلام رسيد و عقايد ديني خود را بر آن حضرت عرضه كرد، حضرت امام هادي عليه السّلام او را تأييد فرموده و فرمودند: تو از دوستان ما هستي .

ديدار حضرت عبدالعظيم عليه السّلام در سامرا با حضرت امام هادي عليه السّلام به خليفه گزارش داده شد و دستور تعقيب و دستگيري وي صادر گشت، او نيز براي مصون ماندن از خطر، خود را از چشم مأموران پنهان مي كرد و در شهرهاي مختلف به صورت ناشناس رفت و آمد مي كرد و شهر به شهر مي گشت تا به ري رسيد و آنجا را براي سكونت انتخاب كرد.

حضرت عبدالعظيم عليه السّلام ميان شيعيان شهرري بسيار ارجمند بود و پاسخگويي به مسايل شرعي و حلّ مشكلات مذهبي آنان را برعهده داشت ، وجود او محور تجمّع شيعيان و تمركز هواداران اهل بيت عليهم السّلام بود.برگرفته از :http://rasekhoon.net/article/show-12474.aspx

حضرت فاطمه معصومه(س) داراي چه مقامات و نورانيتي هستند؟
امام رضا فرمود: « من زار المعصومه بقم كمن ‏زارني؛ (6) هر كس معصومه را در قم زيارت كند، مانند كسي است كه مرا زيارت كرده است».

مقام حضرت فاطمه معصومه(س)

شرح : سلام عليكم در مورد مقام حضرت فاطمه معصومه(س)كمي توضيح دهيد. و به چه جهت هايي است كه اين قدر ايشان در دل مردم و خصوصا علما و مراجع جايگاه دارند. آيا ايشان مقام عصمت دارند و داراي چه مقامات و نورانيتي هستند.با تشكر

در شأن و منزلت حضرت معصومه (س) روايات متعدد وجود دارد، از جمله:

1. جمعي از مردم ري به محضر امام صادق (ع) رسيدند و حضرت فرمود: خدا را حرمي است كه مكه مي باشد و پيامبر را حرمي است كه مدينه مي باشد و اميرمؤمنان را حرمي است كه كوفه مي باشد و ما اهل بيت را حرمي است كه قم مي باشد و زني از فرزندان من به نام فاطمه در آنجا دفن مي شود كه هر كس او را زيارت كند، بهشت بر او واجب مي گردد. (1) راوي گويد اين كلام را امام صادق زماني فرمود كه هنوز فرزندش موسي متولد نشده بود.

2. از امام رضا روايت شده كه به سعد اشعري قمي فرمود: ... ما را نزد شما قبري است، قبر فاطمه دختر موسي بن جعفر كه هر كس او را با معرفت به حقش زيارت كند، بهشت بر او واجب مي شود... . (2)

3. از امام جواد روايت شده كه فرمود: هر كس قبر عمه ام در قم را زيارت كند، بهشت بر او واجب مي شود. (3) اين روايات از طرف فقيهان بزرگ پذيرفته شده و بر طبق مضمون آن فتوا داده اند مثلا صاحب جواهر در مورد زيارت حضرت معصومه مي نويسد: زيارت حضرت معصومه مستحب است و هر كس قبر اين بانو را زيارت كند، بهشت براي اوست.(4) در كامل الزيارات هم روايات معتبر در اين خصوص وجود دارد. (5)

بر اساس روايتي، لقب معصومه از سوي امام رضا (ع) به ‏اين بانوي عظيم الشأن اعطا گرديد. امام رضا فرمود: « من زار المعصومه بقم كمن ‏زارني؛ (6) هر كس معصومه را در قم زيارت كند، مانند كسي است كه مرا زيارت كرده است». اين تعبير را امام پس از وفات آن بانو به كار برده اند و شايد دلالت بر اين دارد كه آن بانو، داراي نوعي مقام عصمت مي باشند. گفتني است گرچه نصاب تام عصمت، يعني عصمت مطلق اختصاص به چهارده نفر دارد، ولي ممكن است مراتب نازل از عصمت نصيب ساير افراد نيز بشود؛ زيرا گوهر اصلي انسان كه نفس ناطقهاو است، به گونه اي آفريده شده كه اگر بخواهد، با تأمين برخي شرايط مي تواند به قله بلند عصمت برسد؛ زيرا نفس انسان با تكامل معنوي، از قوه به فعليت رسيده و مي تواند از آفتهاي سهو، نسيان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاكي مصون باشد؛ چون محدوده نفوذ شيطان، محصور به مراحل وهم و خيال است كه وابسته به طبيعت انسان است؛ اما مراتب عقل و قلب كاملاً از قلمرو و نفوذ شيطان مصون است. سهو، نسيان، غفلت و جهل و هر ناپاكي ديگر، در آن ساحت قدسي راه نمييابد. بنابراين، چون شئون هستي انسان محدود به مراتب طبيعي، خيالي وهمي نيست، اگر كسي به مرتبه عقل خالص و قلب سليم راه يافت، مي تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش هاي علمي و عملي مصون بماند. (7) بنابراين، خداوند هيچ كس را از رسيدن به مقام عصمت محروم نكرده است. از اين رو، عصمت منحصر به پيغمبران و امامان معصوم (ع) نيست؛ (8) چنان كه حضرت مريم (س)، حضرت فاطمه (س) و مخلصاني ديگر (9) كه نه پيامبر بودند و نه امام، به مقام شامخ عصمت دست يافته‏اند. از طرف ديگر، عصمت مراتب متعدد دارد. مراتب پايين تر عصمت كه عصمت از گناه باشد، براي ديگران نيز دست يافتني است. (10) بنابراين، ممكن است كه حضرت معصومه (س) برخي از مراتب عصمت را داشته باشد؛ گرچه نمي توان گفت در چه مرتبه از عصمت بوده است. با توجه به اين فضايل و جايگاه است كه حضرت معصومه (س) مورد توجه علما و مراجع قرار گرفته است.

پي نوشت ها:

1. محدث نوري، مستدرك الوسائل، بيروت، مؤسسه آل البيت، 1408 ق، ج 10، ص 368.

2. همان، 368-369؛ مجلسي، بحار الانوار، بيروت، الوفا ، 1404 ق، ج 99، ص 266 - 267.

3. مجلسي، همان، ص 265.

4. نجفي، جواهر الكلام، تهران، اسلاميه، ج 20، ص 103.

5. ابن قولويه، كامل الزيارات، قم ، انتشارات اسلامي، 1419 ق، ص 536.

6. معلم، محمد علي،فاطمة المعصومة (س)، ص 65، بي تا، بي جا؛ محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، تهران ، نشر دار الكتب الاسلاميه،1385 ش. ج 5، ص 35

7. جوادي آملي، وحي و نبوت در قرآن، قم ، نشر مركز اسرا ، 1381 ش، ص 201.

8. جوادي آملي تفسير موضوعي قرآن كريم، قم ، نشر مركز اسرا، 1378ش. ج 9، ص 20-22.

9. علامه طباطبايي، الميزان، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، ج3، ص 205.

10. سبحاني، جعفر، الالهيات، قم، نشر موسسه امام صادق (ع)، 1423 هـ . ق. ج 3، ص 203- 205.

اخیرا بعضی ازمردم می گویند كه امامزاده صالح سه امامی هستندو حتی برادر
اگر كسی چنین حرفی زده، از او مدرك بخواهید و اصولا ما تا به حال شیعه سه امامی نشنیده ایم...

لطفابه سه سوال من پاسخ دهید: 1-اخیرا بعضی ازمردم می گویند كه امامزاده صالح سه امامی هستندو حتی برادر امام رضانیستند.آیا این شبهه درست است واگرحدیثی دراین رابطه وجود دارد ذكر فرمایید؟

بسیاری از امامزاده هایی كه در ایران هستند، ساداتی می باشند كه به چندین واسطه به امامان می رسند و از جور حكومت بنی عباس، از عراق  و حوزه قدرت حكومت عباسی فرار كرده و در بلاد دور دست ایران مانند طبرستان و ری و خراسان و ... ساكن شده اند و غالبا هم به طور ناشناس زندگی می كرده اند از این رو  تاریخ زندگی غالب آنان روشن و واضح و قطعی نیست.

اگر كسی چنین حرفی زده، از او مدرك بخواهید و اصولا ما تا به حال شیعه سه امامی نشنیده ایم.

شاید منظور این باشد كه ایشان از قائلان به امامت محمد حنفیه برادر امام حسن و امام حسین بعد از امام حسین می باشد و اگر منظور این است، باید دلیل ارائه دهد.

در هر حال به این ادعاها نمی توان بها داد و مطلب نیز به درجه ای از اهمیت نیست كه برایش وقت گذاشته شود و راهی هم برای اثبات آن وجود ندارد؛ زیرا تاریخ روشنی از زندگی این بزرگواران در دست نیست.

برخی بر این عقیده هستند كه قبر حضرت در محلی به نام «راویه» در یك فرسخی دمشق می‌باشد، كه الان به نام زینبیه معروف است.
حضرت زینب سلام الله علیها

بعد از حادثه كربلا حضرت زینب علیهاالسلام، حدود یك سال و شش ماه زندگی كرد. حضرت در كاروان اسیران، همراه دیگر باقی ماندگان قافله كربلا به كوفه و سپس به شام برده شد. اگر چه در واقع رهبری بازماندگان بر عهده امام سجاد علیه‌السلام بود، اما به ظاهر زینب كبری علیهاالسلام رهبری را برعهده داشت.
سخنرانی قهرمانانه زینب علیهاالسلام در كوفه، موجب تحول در افكار عمومی شد. وی در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه كه به پیروزیش می‏نازید و می‏گفت: "كار خدا را با خاندانت چگونه دیدی؟!" با شهامت و شجاعت و صف ناپذیری گفت: "ما رأیت الا جمیلا؛ جز زیبایی چیزی ندیده‌‏ام. شهادت برای آنان مقدر شده بود. آنان به سوی كشتن گاه خویش رفتند. به زودی خداوند آنان و تو را می‏آورد تا در پیشگاه خداوند داوری خواهید.
آن گاه كه ابن زیاد دستور قتل امام سجاد علیه‌السلام را صادر كرد، زینب علیهاالسلام با زیركی تمام، زمام عواطف را به دست گرفت و برادر زاده‏‌اش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستی او را بكشی ،مرا هم بكش. به دنبال حركت زینب علیهاالسلام، ابن زیاد از كشتن امام سجاد علیه‌السلام منصرف شد.
كاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب علیهاالسلام توانست افكار عمومی را متحول نماید. در جلسه‏‌ای كه یزید به عنوان پیروزی ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه كربلا، سربریده حسین علیه‌السلام را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستی به صورتش می‏زد، زینب كبری علیهاالسلام با سخنرانی خویش غرور یزید را در هم كوفت و او را از كرده خویش پشیمان كرد. سرانجام یزید مجبور شد كاروان را با احترام به مدینه برگرداند.
در مدینه نیز زینب علیهاالسلام، پیام آور شهیدان، ساكت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حكومت یزید شوراند. حاكم مدینه در پی تبعید حضرت زینب  برآمد. به نوشته برخی حضرت به شام سفر نمود و در همان جا درگذشت. برخی دیگر گفته‏‌اند: حضرت به مصر هجرت نمود و در تاریخ پانزدهم رجب سال 62 هجری درگذشت.(1)
در این كه مرقد مطهر حضرت زینب كجاست، میان مورخان اختلاف نظر است كه به آنها اشاره می‌شود:
1ـ برخی بر این عقیده هستند كه قبر حضرت در محلی به نام «راویه» در یك فرسخی دمشق می‌باشد، كه الان به نام زینبیه معروف است.
اینان بر این عقیده‌اند كه چون در مدینه قحطی و تنگدستی شدیدی به وجود آمد و عبدالله جعفر( شوهر حضرت زینب) هرچه داشت، به دیگران بذل و بخشش كرد و دیگر چیزی برای كمك و احسان به دیگران نداشت،  ناراحت و در رنج بود كه همراه زینب از مدینه به شام رفتند و در آنجا درگذشتند(2).
2ـ گروهی دیگر بر این عقیده‌اند كه حضرت زینب در قاهره، پایتخت مصر، مدفون است و بقعه و بارگاه مجلّلی در همان جا به نام حضرت موجود است.
اینان بر این باورند كه چون حضرت زینب در مدینه مردم را علیه حكومت بنی امیه تحریك می‌كرد، یزید دستور داد كه او را از مدینه تبعید نمایند، حضرت مصر را انتخاب كرد و حاكم مدینه او را همراه عدّه دیگری از زنان بنی هاشم به مصر فرستاد.(3)
3ـ برخی دیگر معتقدند كه حضرت در قبرستان بقیع در مدینه مدفون است.
 اینان معتقدند كه حضرت پس از ورود به مدینه ، همراه اهل بیت(ع) در همان جا زندگی كرد و در سال 62 در مدینه درگذشت.(4) محققانی چون سید محسن امین (نویسنده اعیان الشیعه) و محلاتی (نویسنده ریاحین الشریعه) و علامه بیرجندی (نویسنده كبریت احمر) همین دیدگاه اخیر را پذیرفته‌اند اما قبری كه در شام است و معروف می‌باشد كه متعلق به زینب كبری، دختر علی است، متعلق به ام كلثوم (همسر مسلم بن عقیل است كه بعد از شهادت حضرت مسلم، با عبدالله جعفر ازدواج كرد) یا مربوط به ام كلثوم صغري یا یكی از زنان اهل بیت است كه كنیه او ام كلثوم می‌باشد(5) اما  كسی كه در مصر است، زینب دختر یحیي(6) نوه امام سجاد است، یا دختر حسن بن زید، از نوه‌های امام مجتبي علیه‌السلام.(7)
 هر كدام از دیدگاه‌های مذكور، طرفدارانی دارد، ولی  مسلّم است در هر كدام از این زیارتگاه‌ها، حضرت را زیارت كنیم، مأجور خواهیم بود.
دكتر سید جعفر شهیدی، نویسنده و محقق، در این باره می‌نویسد:
«پایان زندگانی شیر زن كربلا روشن نیست. مسلّم است كه زینب علیهاالسلام پس از بازگشت از شام، مدتی دراز زنده نبود. چنان كه مشهور است سال شصت و دوم از هجرت به جوار حق رفته است. در كجا؟ مدینه؟ دمشق؟ قاهره؟ هر یك از نویسندگان سیره برای درستی رأی خود، دلیلی و یا دلیل‌هایی آورده است... این زیارتگاه‌ها (شام و مصر) از مصادیق بیوتی است كه نام خدا در آنها به بزرگی یاد می‌شود و دوستداران اهل بیت یا خلوص نیّت فراوان، مراتب ارادت خود را به كسی كه آن مزار به نام اوست، بیان می‌دارند و با پیغمبر خود و خانواده او تجدید عهد می‌كنند»(8).
محمد بحرالعلوم در كتاب فی رحاب السیده زینب علیهاالسلام می‌نویسد: تفاوتی ندارد كه سرانجام سفر زینب علیهاالسلام عقیله بنی هاشم، به دمشق بوده یا مصر. تفاوتی ندارد كه خورشید كجا غروب كرده است. آنچه اهمیت دارد ،شعاع آن آفتاب روشنی بخش است كه در طول زمان غروب نمی‌كند. كلمات جاودانی از زینب علیهاالسلام باقی مانده  كه برای همیشه حكومت وهیبت بنی امیه و هر باطلی را تهدید می‌كند، و در هر زمان و در سراسر زمین همواره زنده است و مرگ نتوانسته و نمی‌تواند آن فریاد را خاموش كند.(9)
بعد از وفات، تربت ما، در زمین مجوی          در سینه‌های مردم عارف مزار ماست
آری، مزار زینب علیهاالسلام در واقع دل‌های مردم عارف، بلكه دل‌های همه ماست. به او سلام می‌فرستیم، خود را از ارادتمندان آن بزرگوار می‌دانیم(10) و هر جا به نام او باشد، برای ما قابل احترام است.

پی‌نوشت‌ها:
1. زینب پیام آور عاشورا، سید عطاء الله مهاجرانی، ص 287 به بعد.تهران ،انتشارات اطلاعات ،1374 .ش
2. وسیلة الدارین، ص 433؛ سید ابراهیم موسوی زنجانی، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 37. تهران ،اسلامیه .
3. ریاحین الشریعه، ج 3، ص 34؛ صادقی اردستانی، زینب قهرمان كربلا، ص 398 ـ 399.تهران ، مطهر ،1372 ش .
4. اعیان الشیعه، ج 11، ص 63؛ . سید محسن امین، اعیان الشیعه، ،بیروت ،دار التعارف للمطبوعات ،1420 ه ق ،چاپ پنجم ، تحقیق سید حسن امین .
 ریاحین الشریعه، ج 3، ص 37 و 207.
5. اعیان الشیعه، ج 11، ص 58.
6. همان، ص 67.
7. ریاحین الشریعه، ج 3، ص 36.
8. زندگانی حضرت فاطمه(ع)، ص 262. سید جعفر شهیدی .
9. سید عطاءالله مهاجرانی، پیام‌آور عاشورا، ص 356.
10. زینب قهرمان، ص 403.

چنین مطلبی در كتاب های معتبر نیامده و با مقام و منزلت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها تناسب ندارد
حضرت زینب سلام الله علیها

مسلم گچكار نقل می كند  كه:
 مردم كوفه را ديدم كه بر اطفال اهل بيت رقّت و ترحّم مي كردند و نان و خرما و گردو براي ايشان مي آوردند. آن اطفال گرسنه هم مي گرفتند، امّ كلثوم آن نان پاره ها و گردو و خرما را از دست و دهان كودكان مي ربود و مي افكند، پس بانگ بر اهل كوفه زد و فرمود: «يا اَهْلَ الْكُوفَة ! اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنا حَرامٌ؛ دست از بذل اين اشياء بازگيريد كه صدقه بر ما اهل بيت روا نيست! ».
زنان كوفيان از مشاهده اين احوال زار زار مي گريستند، امّ كلثوم سر از محمل بيرون كرد، فرمود: اي اهل كوفه ! مردان شما ما را مي كشند و زنان شما بر ما مي گريند، خدا در روز قيامت ما بين ما و شما حكم فرمايد.
هنوز اين سخن در دهان داشت كه صداي ضجّه و غوغا برخاست و سرهاي شهدايي را كه بر نيزه كرده بودند، آوردند، و از پيش روي سرها سر حسين عليه السّلام را حمل مي دادند و آن سري بود تابنده  و درخشنده ، شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي اللّه عليه و آله و سلّم و سياهي محاسن شريفش  مانند شَبَه مشكي بود و بن موها سفيد بود؛ و طلعتش چون ماه مي درخشيد و باد، محاسن شريفش را از راست و چپ جنبش مي داد، زينب را چون نگاه به سر مبارك افتاد، جبين خود را بر چوب مقدّم محمل زد! چنانچه خون از زير مقنعه اش فرو ريخت و از روي سوز دل با سر خطاب كرد  و  اشعاري فرمود كه: صدر آن اين بيت است:
«يا هِلالاً لَمَّا اسْتَتَمَّ كَمالاً -غالَهُ خَسْفُهُ فَاَبْدي غُروب »
 ( مرحوم شیخ عباس قمی ) گويد كه:
ذكر محامل و هودج در غير خبر مسلم جصّاص نيست ، و اين خبر را گرچه علاّمه مجلسي نقل فرموده، لكن مآخذ نقل آن: منتخب طُريحي و كتاب نورالعين  است كه حال هر دو كتاب بر اهل فن حديث مخفي نيست ، و نسبت شكستن سر به جناب زينب عليهاالسّلام و اشعار معروفه نيز بعيد است از آن مخدره كه عقيله هاشميين و عالمه غير مُعَلّمه و رضيعه ثدي نبوّت و صاحب مقام رضا و تسليم است .
و آنچه از مقاتل معتبره معلوم مي شود حمل ايشان بر شتران بوده كه جهاز ايشان پَلاس و رو پوش نداشته؛ بلكه در ورود ايشان به كوفه موافق روايت حذام (يا حذلم ) ابن ستير به حالتي بوده كه محصور ميان لشكريان بوده اند؛ چون خوف فتنه و شورش مردم كوفه بوده ؛ چه: در كوفه شيعه بسيار بوده و زن هايي كه خارج شهر آمده بودند، گريبان چاك زده و موها پريشان كرده بودند و گريه و زاري مي نمودند. بنا براین چنین مطلبی در كتاب های معتبر نیامده و با مقام و منزلت حضرت زینب سلام‌الله‌علیها تناسب ندارد.

صفحه‌ها