پرسش وپاسخ

حال چگونه مي توانم ايشان را تغيير دهم؟
همانطور كه خود اشاره كرديد، مدت زيادي از زندگي مشترك شما نگذشته است و هرتغيير پايداري نياز به زمان دارد، وگرنه آن تغيير چه مثبت باشد و چه منفي، پايدار نخواهد...

من مدت كوتاهي است با زني كه قبلا حجاب مناسبي نداشته است ازدواج كرده ام. و هم اكنون با صحبتهايي كه با او كرده ام چادر مي زند. ولي رعايت حجاب از طرف او صرفا بخاطر رضايت من است و بخاطر عقيده و علاقه او به حجاب نيست . و هرچه از دين و قيامت براي او صحبت مي كنم مي گويد همه را قبول دارم ولي از كودكي به چادر نزدن عادت كرده ام و نمي توانم آنطور كه تو مي گويي مسائل حجاب و ارتباط با نامحرم مثل دست دادن را رعايت كنم. و اين مسائل و ارتباطات( حجاب ناقص و دست دادن با بعضي از نامحرم ها براي ايشان عادي شده است.حال چگونه مي توانم ايشان را تغيير دهم . خواهشمند است كه بنده را راهنمايي كرده و راه حلي اصولي و كارآمد پيش روي بنده قرار دهيد. 

توجه به چند نكته مي تواند براي شما بسيار راهگشا باشد و كمك كند كه سريعتر به زندگي ايدئال خود برسيد.

1- همانطور كه خود اشاره كرديد، مدت زيادي از زندگي مشترك شما نگذشته است و هر تغيير پايداري نياز به زمان دارد، وگرنه آن تغيير چه مثبت باشد و چه منفي، پايدار نخواهد بود.

2-تلاش شما براي همسرتان، بسيار مقدس بوده و صبر در اين راه نيز از طرف خداوند مأجور خواهد بود إن شاء الله.

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْيَمَنِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ لَا تُقَاتِلَنَّ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ إِلَى الْإِسْلَامِ- وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ وَ لَكَ وَلَاؤُهُ يَا عَلِي.

اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: هنگامي كه رسول گرامي اسلام مرا به سوي يمن مي فرستاد فرمويد:

اي علي، با هيچ كس جنگ نكن تا اين كه او را به اسلام دعوت كني و به خدا سوگند اگر يك نفر به دست تو هدايت شود، براي تو بهتر از آن چيزي است كه خورشيد برآن مي تابد، در حالي كه ولايت تو را پذيرفته باشد.(1)

3- رمز يك تبليغ خوب و اثر گذار،داشتن اخلاق خوب و برخورد مناسب با ديگران است، اگر شما چنين در نظر بگيريد كه من براي خدا سعي در اصلاح ايشان دارم و بايد به عنوان يك شخص دين دار، متدين بودن خودم را با اخلاق خوب، تبليغ كنم، آنوقت مطمئن باشيد كه همسرتان مجذوب اخلاق خوب شما شده و بسيار سريعتر و راحت تر رويه خود را تغيير مي دهد.

4- در اين مدت،لازم است اگر خطائي از همسرتان سر زد، با تندي برخورد نكرده و حتما خود را ناراحت نشان دهيد، به طوري كه ايشان متوجه شوند، شما از اين اشتباه ناراحت شده و آن را نمي پذيريد، ولي بر اساس اخلاق اسلامي تندي و پرخاش نمي كنيد.

5- رفتارهاي مثبت ديني همسرتان را مورد تشويق قرار دهيد و رضايت قلبي خود را به ايشان اظهار كنيد.

6-صرفا ايشان را تشويق به مطالعه نكنيد،بلكه خود نيز اهل مطالعه باشيد و گاهي نكات مفيد كتاب را براي ايشان علامت زده و يا بيان كنيد.

در مورد بحثهاي اعتقادي كتابهاي شهيد دستغيب(توحيد،معاد،نبوت،عدل،امامت) بسيار مفيد بوده و در مورد حجاب نيز كتاب فلسفه حجاب شهيد مطهري بيان خوبي دارد.

عمل كردن به مجموع موارد ذكر شده،إن شاء الله تأثير مثبتي در زندگي شما خواهد داشت.

 

پي نوشت:

1. وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، آل البيت، بيروت، ج 15،  ص 43.

باید چه كنم؟
سعی كنید از تنش و درگیری با آن ها دوری كنید . هر موقع بحثی می شود، با دوری از بحث و رفتن به اتاق تان زمینه را برای بحث شدید از بین ببرید. كاری نكنید...

وقتی با پدر و مادرم اختلاف نظر دارم به طور خیلی شدید باید چه كنم ؟ (بیشتر مشكلمان بر سر رفت و آمد من با دوستانم در خانه و بیرون از خانه است یا بر سر گوشی همراهم )

پرسشگر گرامی! اختلاف نظر با پدر و مادر هیچ اشكالی ندارد، ولی اگر اختلاف شدید شود و باعث بی احترامی یا جر و بحث با آن ها یا اذیت شدن شان بشود، جائز نیست و حرام است.

سعی كنید از تنش و درگیری با آن ها دوری كنید . هر موقع بحثی می شود، با دوری از بحث و رفتن به اتاق تان زمینه را برای بحث شدید از بین ببرید. كاری نكنید( هم در باره دوستان تان یا تلفن كردن تان) كه آن ها را حساس كند. به عنوان مثال برای مدتی گوشی همراه تان را از هر چیزی كه  حساسند خالی كنید . در معرض آن ها قرار دهید تا نسبت به این موضوع دیگر حساسیت نداشته باشند.

 در مورد دوستان تان مدتی طوری كه آن ها می خواهند ، رفتار كنید یا برای مدتی در برخورد با آن ها ، چه در منزل یا بیرون به گونه ای برخورد كنید كه والدین تان حساس نشوند . رفتار كاملا عادی از خود نشان دهید. تا از حساسیت آن ها كاسته شود. حتی اگر لازم است، مدت كوتاهی ارتباط تان را با ایشان قطع كنید تا  حساسیت شان از بین برود.

 والدین ما بیش ترین دلسوزی را برای ما دارند . در بيش تر مواقع حساسيت هاي آنان به جا و به حق مي باشد. نباید به خاطر دوست یا گوشی همراه ، محبت یا اعتمادشان را از دست بدهیم.

اگر در باره جزئیات قضیه توضیح  بدهید ، بهتر می توانیم شما را راهنمایی كنیم.

موفق باشید.

آيا از لحاظ شرعي من كار اشتباهي مي كنم؟
از لحاظ شرعي قطع ارتباط و رفت و آمد با خانواده همسرتان براي شما كار اشتباهي است و اين كه بخواهيد شوهرتان را نيز از رفت و آمد منع كنيد، اصلا جايز نيست و ...

من با خانواده شوهرم اختلاف پيدا كرديم ديگر تحمّلشان را ندارم ديگر نمي خوام رفت وآمدي داشته باشم ومي خواهم شوهرم هم رفت وآمد نداشته باشد، آيا از لحاظ شرعي من كار اشتباهي مي كنم؟

پرسش گر گرامي از لحاظ شرعي قطع ارتباط و رفت و آمد با خانواده همسرتان براي شما كار اشتباهي است و اين كه بخواهيد شوهرتان را نيز از رفت و آمد منع كنيد، اصلا جايز نيست و قطع رحم محسوب مي شود، مخصوصا براي شوهرتان قطع ارتباط با والدينش اصلا جايز نيست و حرام است.

ما نمي دانيم به چه علت شما  اختلاف پيدا كرديد، شايد اگر توضيح بيشتري مي داديد، دقيق تر راهنمايي مي كرديم، ولي به طور خلاصه بايد بگوييم كه اين اختلافات كم و بيش در غالب خانواده ها وجود دارد، و نبايد اين اختلاف ها باعث جدايي شوند، فرزندان در مقابل والدين بايد تواضع كنند و با مدارا و بخشش و مهرباني و مديريت رفتارهاي شان، از اين اختلافات كم كنند، البته والدين يا خانواده همسر نيز به خاطر بد رفتاري ها ودخالت هاي بي جا، حتما در پيش گاه خداوند مسئول هستند، ولي از آن جايي كه غالبا تغيير آن ها ممكن نيست، بهتر است با مدارا و بخشش و مديريت رفتار ها از اين اختلافات كم كنيد.

در مكاتبۀ بعدي با توضيح بيشتر و بيان علت ما را در پاسخ گويي بهتر ياري كنيد.

اگر طلاق بگیرم، گناه می كنم؟
در زندگی مشترك ممكن است انسان به مشكلات و اختلاف سلیقه های زیادی برخورد كند. نمی شود به خاطر این مسائل زندگی اش را به هم بریزد. متاسفانه برای ما ننوشته اید ...

من از زندگی مشترك با همسرم ناراضی هستم و شوهرم اون چیزی نبود كه من می خواستم و می دانم كه با طلاق زندگی آسوده تری دارم می خواستم بدانم اگر طلاق بگیرم، گناه می كنم؟

در زندگی مشترك ممكن است انسان به مشكلات و اختلاف سلیقه های زیادی برخورد كند. نمی شود به خاطر این مسائل زندگی اش را به هم بریزد. متاسفانه برای ما ننوشته اید كه به چه علتی از زندگی مشترك با همسرتان ناراضی هستید و شوهرتان آن چیزی نبود كه می خواستید؟ زیرا معمولا برای ازدواج موفق، قبل از اینكه دو طرف تصمیم به ازدواج بگیرند، خود را كاملاً معرفی كرده و انتظارات و علاقه ها و خواسته ها و نیازها و موضوعاتی را كه برای آن ها مهم است، به طرف مقابل می گویند تا هر دو با آگاهی از شخصیت اصلی همدیگر ازدواج داشته باشند و این دلیل های مختلفی ممكن است داشته باشد از جمله اینكه این امر توسط شما به طور كامل انجام نشده یا نادیده گرفته شده است و یااینكه طرف مقابلتان از صداقت كافی برخوردار نبوده و شاید هم توقعات شما بالا رفته است!...

هم چنین ننوشته اید در كجای مسیر زندگی مشترك هستید؟ ابتدای آن و یا این كه چند سالی است كه زندگی مشتركتان را شروع كرده اید؟ آیا فرزندی هم دارید و یا نه ؟ راهنمایی در باره درست و غلط بودن طلاق در شرایط فعلی نیاز به روشن شدن پاسخ های این سوالات و نیز توضیحات بیشتری از جانب شما دارد كه می طلبد برای ریشه یابی دقیق مشكل و رسیدن به راهكار اساسی، با مشاوری دینی، به صورت حضوری و یا تلفنی صحبت نمایید.جهت این منظور می توانید با شماره(09640) تماس حاصل فرمایید.

نوشته اید :"می دانم كه با طلاق زندگی آسوده تری دارم"

از شما می پرسم این دانایی را از كجا به دست آورده اید ؟ آیا تا به حال درد دل همسرانی كه چند وقتی است طلاق گرفته اند و از آب و تاب افتاده اند گوش كرده اید؟ آیا سرنوشت آنها در جامعه و نوع نگاه مردم به آنها را دیده اید؟

اگر كمی دقت كنیم این واقعیت جامعه را می بینیم كه حتی زنان و مردانی كه از همسران خود به دلایلی محكم جدا می شوند برای شروع زندگی مشترك دیگر با مشكلات زیادی روبرو می شوند كه از جمله آنها سرگردانی و حیران تا ازدواج مجدد و رفتارهای غیر منطقی مردم با ایشان  است.

توصیه ما به شما :

فعلا به طلاق فكر نكنید. حتی از این واژه استفاده ننمایید. طلاق آخرین راه حل است. طلاق، طبق روایات مبغوض ترین حلال هاست كه در شرایط اضطراری محقق می شود. پس سعی كنید علل عدم موفقیت خود در زندگی مشترك را پیدا كنید. شاید خواست خداوند این باشد كه این پیوند گسسته نشود. آیا در این مورد تامل كرده اید؟

پس با كمی فكر و مشورت از دیگران به جای جدایی به فكر حل مشكلات خود باشید. برای اطمینان بیشتر و تصمیم گیری نهایی برای ادامه رابطه و ماندن در ازدواج و یااقدام به جدایی و طلاق، از مشاوران با تجربه كمك بگیرید. در این زمینه نیز می توانید با شماره (09640) بدون كد، تماس گرفته و از راهنمایی های مشاوران این مركز بهره بگیرید.البته  بعد از مشورت با كارشناس، اگر قرار به طلاق گرفتن شد،می توانید اقدام به جدایی كنید و گناهی نكرده اید.

مطالعه كتاب های زیر را توصیه می كنیم:

"تا ساحل آرامش" اثر آقای عباسی

"گلبرگ زندگی" اثرحسین دهنوی

چطور بر خشمم در برابر همسرم غلبه كنم؟
شناخت و آگاهی نسبت به علت رفتار نامناسب و خشم شما، مهم ترین چیزی است كه قبل از پاسخ باید مورد توجه قرار بگیرد و روشن شود. زیرا شناخت ریشه ها و برطرف ساختن ...

چطور بر خشمم در برابر همسرم غلبه كنم؟

شناخت و آگاهی نسبت به علت رفتار نامناسب و خشم شما، مهم ترین چیزی است كه قبل از پاسخ  باید مورد توجه قرار بگیرد و روشن شود. زیرا شناخت ریشه ها و برطرف ساختن انگیزه ها یكي از راه های درمان است.

متاسفانه برای ما ننوشتید علت خشم  چیست؟ یعنی همسرتان چگونه رفتار می كند كه باعث خشم شما می شود؟ مسلماً رفتاری كه همسرتان با شما دارد،یا خشم شما بدون علت نخواهد بود. به همین جهت احتمال تغییر رویه و رفتار با شناسایی و رفع عامل بروز این گونه رفتارها افزایش می یابد.

 لازم است بعضی از موارد توضیح داده شده و برخی از ابهامات برطرف شود:

بداخلاقی بیش تر در چه مواردی است و علت  چیست؟در چه مواردی با همسرتان اختلاف دارید؟ آیا همیشه تندخو هستید و یا در بعضی مواقع، مثل مواقعی كه از كار روزانه خسته باشید؟ در زمانی كه مشكلات روزمره به شما فشار می آورد؟ علاوه بر این كه آیا شما شاغل هستند ؟

لازم است در نامه ای دیگر توضیح بدهید تا بتوانیم راهنمایی های كاربردی را تقدیم كنیم. اما تا فرصت بعدی توصیه می كنیم :

در گام اول سعی كنید علت رفتارهای غلط خود و همسرتان را پیدا كنید.در این زمینه مراجعه به متخصصان مربوطه و روانشناسان و مشاوران با تجربه كه نگرش اسلامی دارند، تا حد بسیار زیادی می تواند شما را كمك كرده،بتوانید علت رفتارها را شناخته و راهكارهای درمانی و تغییر و اصلاح رفتار خود و شوهر را امتحان كنید. از این جهت امیدتان را از دست ندهید. بر تلاش و كوشش تان بیفزایید.

دومین راه از راه اول سخت تر به نظر می رسد. اگر تمامی راه های درمانی را طی كردید و در نهایت به نتیجه ای نرسیدید، شیوه ای را در پیش بگیرید كه مشكلات زندگی شما در همین حد باقی بماند و افزایش نیابد. این راه از آن جهت سخت است كه نیاز به فداكاری بسیار و بالابردن صبر و تحمل و پرهیز از كارهایی دارد كه منجر به تنش در زندگی زناشویی شما می گردد. نیز خویشتنداری و گذشت از بسیاری از خواسته های به حق زندگی، می باشد. البته آنچه مهم است ،داشتن درك و شناخت صحيح از مشكلات و چگونگي برخورد با آن ها و نيز چگونگي توجه به عنايات الهي است. به هر حال امیدوار باشید.

فراموش نكنید تحمل همسر نشانه حلم و صبر در برابر مشكلات است. این برخورد حاكیاز سازگاری و بزرگواریو احساسمسئولیت میباشد. دستور اسلام در اینموارد چشمپوشی با هدف كسب رضایت پروردگار است.

پس با خدا معامله كنید كه خداوند ناظر بر اعمال بندگانش می باشد. صبر و تحملی كه در زندگی متحمل می شوید، در منظر الهی است. یقیناً باعث افزایش درجه و رتبه شما و اجر و ثواب بسیار می گردد.

در صورت تمایل می توانید با شماره 09640 (بدون كد) تماس گرفته و از مشاوره تلفنی مشاوران و كارشناسان این مركز نیز بهره مند شوید.

راهكارهاي تقويت دين در نوجوانان چيست؟
ايمان ديني نيروي معنوي سرشاري را در درون نوجوان به وجود مي آورد كه به كمك آن مي توان مسير پر فراز و نشيب اين دوران را طي كند و در برابر مشكلات و محروميت هاي ...

راهكارهاي تقويت دين در نوجوانان چيست؟

ايمان ديني نيروي معنوي سرشاري را در درون نوجوان به وجود مي آورد كه به كمك آن مي توان مسير پر فراز و نشيب اين دوران را طي كند و در برابر مشكلات و محروميت هاي خاص آن، با رغبت و خواست دروني ايستادگي كند.

اگر تحمل محروميتي از روي اعتقاد و ميل و رغبت باشد، ايجاد عوارض رواني نمي كند. در صورتي كه اگر چنان اعتقاد دروني در كار نباشد، چه بسا محروميت ها به پيدايش عقده ها و ساير عوارض رواني منتهي شوند.

خانواده هايي كه تربيت ديني فرزندان را جدّي نمي گيرند يا خود از تربيت ديني محرومند، بيشترين آسيب ها را در ارتباط با فرزندان نوجوان خود متحمل مي شوند.

اعتقادات ديني اگر به طرز صحيحي در نوجوان شكل گيرد، پناهگاه روحي بي نظيري است كه مي تواند كشتي طوفان زده نوجوان را از خطر واژگوني نجات دهد.(1)

منابع غني اسلامي ما سرشار از آموزش ها و راهنمايي براي برخورداري از شيوه-هاي صحيح زندگي براي انسانهاست. از اين رو شناخت و به كارگيري آنها موجب رشد و تعالي فرد و جامعه خواهد بود.(2)

- راهكارهايي براي تقويت آ گاهانه احساس ديني در نوجوانان:

دانشمندان و پژوهشگران امر تربيت، بهترين و مؤثرترين راهكار وصول به هدف هاي مطلوب تربيتي، به خصوص در امر تربيت دانش آموزان را پنج چيز مي دانند:

1- روش الگويي: روش الگويي بهترين، مؤثرترين و طبيعي ترين وسيله براي انتقال ارزش هاي اخلاقي و فرهنگي در خانواده است. بايد به جاي گفتار و پند و نصيحت، با رفتار و عمل خويش آموزش دهيم و جو خانه را چنان كنيم كه زندگي در آن فضاي تربيتي به تربيت فرزندان كمك كند. چون فرزندان بسان درختاني هستند كه در آب و خاك خانه رشد مي كنند و معمولا متناسب با همان آب و خاك ميوه مي دهند.

اصرار والدين به نماز اول وقت، انجام عبادت در مكان مشخص و ثابتي در منزل، استفاده از سجاده، پوشيدن لباس نظيف و معطر، باعث قداست و معنويت بيشتر عبادت و جذب و گرايش فرزندان به اين فريضه الهي مي گردد.

2- معرفي الگوهاي برتر و تقويت روحيه برترگرايي:

 يكي از ويژگي هاي فطري و اميال دروني انسان «روحيه برترگرايي» و يا «كمال طلبي و جمال گرايي» است. انسان به هر كاري، شغلي، علمي و مقصدي و حتي بازي علاقه داشته باشد، به «برترين ها و قهرمانان» آن گرايش و علاقه دارد. با استفاده از ادبيات نوجوانانه انسان هايي را كه «عبادت» و علاقه به نماز و فرهنگ آن، باعث جاودانگي شان در تاريخ بشريت و محبوبيت آنها نزد خدا و انسان هاي شريف شده است، معرفي كنيد.

3- تشويق: جهت خوشايندسازي دين و مفاهيم و رفتارهاي ديني بايد از ابزارهاي مختلف تشويق كلامي و غيركلامي به خصوص در انظار ديگران بهره جست.

4- بردن نوجوان به مساجد و مجالس جشن مذهبي و عزاداري و شنيدن صداي قرآن با صوت دلنشين، و ديدن اقامه نماز بزرگ ترها و مشاهده زمزمه هاي عاشقانه انسان ها در تلطيف روح وي مؤثر است.

5- استفاده از طبيعت در بيداري حس مذهبي نوجوان: طبيعت سرشار از زيبايي ها و پاكي ها است. هر قدر افراد، از جامعه آلوده فاصله بگيرند و به همان نسبت به مشاهده دشت و بيابان و دامن طبيعت نزديك شوند، به صفا و پاكي فطرت نزديك مي شوند. آنان با نگاه كردن به ستارگان و ماه و مهتاب و كوه ها و صخره ها و آبشارها و جويبارها و حيوانات زيبا همانند پرندگان و ماهيان دريا، ضمن ديدن و آشنا شدن با نشانه ها و نعمت هاي الهي، و پيدا كردن نشاط و سرور روحي و دست يافتن به لذت هاي طبيعي، از غفلت ها و آلودگي هايي كه جامعه امروزي براي كودكان و نوجوانان و جوانان فراهم كرده است، دور مي مانند، در نتيجه فطرت خداجويي آنان در مسير طبيعي رشد پيدا مي كند و با يك تلنگر و اشاره مي توان آنان را به نماز و عبادت و تسبيح موجودات جهان آشنا و مأنوس كرد.

- جهت مطالعۀ بيشتر:

1. بابازاده، علي اكبر، شيوه هاي درماني مفاسد اجتماعي، انتشارات دانش و ادب، قم.

2. نيك خو، مهدي، جواني بهار زندگاني، دارالثقلين، بي چا، قم.

3. دكتر دونالد.اي.گريدانوس، مراقبت از نوجوانان، مترجمان:دكتر پوريا صرّامي فروشاني- دكتر بزرگمهر مطهري، انتشارات رشد، تهران.

4. صفري، غلامرضا، نوجوان و خانواده، انتشارات وراي دانش، بي جا.

پي نوشت ها:

1. سادات، محمدعلي، راهنماي پدران و مادران(شيوه هاي برخورد با نوجوانان)، دفترنشر فرهنگ اسلامي، چاپ ششم، بي جا، 1376، ص 99.

2. نيك خو، مهدي، جواني بهار زندگاني، دارالثقلين، بي چا، قم، 1379، ص 147.

یعنی چه؟
استاد حكیم و فرزانه آیت الله حسن‌زاده آملی در این باب رسالة گرانسنگ به نام «كلمه العلیا در توقفیت اسماء» به نگارش درآورده ، دیدگاه‌های مختلف را در آن ذكر ...

اسماء خدا توقیفی است، یعنی چه؟

مسأله ای میان فقها از یك طرف و متكلمین و اهل معرفت از طرف دیگر مطرح است كه آیا اسماء الله توقیفی است یا توفیقی نیست؟ یعنی آیا ما فقط آن اسمائی را می توانیم بر خدای متعال اطلاق كنیم كه در قرآن یا سنت اجازه داده شده است یا اطلاق نام هایی كه در این منابع نیامده هم ممكن و صحیح است ؟ مثلا اگر به خداوند می گوییم ''متكلم'' از باب این است كه در قرآن كریم به او گفته اند ''متكلم''. یا اگر ما به خدا بگوییم ''شافی''، چون در سنت مثلا آمده است. اما اگر اسمی در كتاب و سنت نیامده باشد آیا ما می توانیم به خداوند اطلاق كنیم یا نه؟

 استاد حكیم و فرزانه آیت الله حسنزاده آملی در این باب رسالة گرانسنگ به نام «كلمه العلیا در توقفیت اسماء» به نگارش درآورده ، دیدگاههای مختلف را در آن ذكر كرده ، مسئله را از نظرگاه كلامی، عرفانی، روایی و تفسیری به تفصیل بازكاوی و بیان فرموده ، گرچه بسیار از بزرگان نظرشان بر توقفیت اسما است و تصریح و تأكید دارند كه باید تنها اسمایی را بر خداوند اطلاق نمود كه در آموزههای دینی بر خدا اطلاق شده.

 نظر شریف استاد این است كه در عین توقیفیت اسما با حفظ ادب میتواند اسما و الفاظی را كه بیانگر كمال و جلال و جمال است و ادب در آن رعایت شده، بر خدا اطلاق نمود، گرچه در آموزههای دینی نیامده باشد. از این رو تصریح نموده: هر نام نیكو كه دلالت بر كمال و صفت كمالیه او كند، بر او اطلاق توان كرد.(1)

علامه طباطبایی نیز در بحث مبسوطی كه در این زمینه ارائه میدهند میفرمایند :

« ... از آنچه گذشت روشن گرديد كه در قرآن هيچ دليلي بر توقيفي بودن اسماء خداي تعالي وجود ندارد بلكه دليل بر عدم آن هست... و اما روايات بسياري كه از طرق شيعه و سني وارد شده كه پيغمبر اكرم فرمود:" براي خدا نود و نه، يعني صد منهاي يك اسم است، هر كس آنها را بشمارد داخل بهشت مي‏شود" و همچنين روايات ديگري كه قريب به اين مضمون است هيچ يك دلالت بر توقيف ندارد، البته همانطوري كه گفتيم اين از نظر بحث تفسيري است، نه بحث فقهي، احتياط اقتضا دارد كه در اسم بردن از خدا به همان اسمايي اكتفاء شود كه از طريق نقل رسيده باشد، همه اين حرفها راجع به اسم گذاردن است، و اما صرف اطلاق، بدون اينكه پاي اسم‏گذاري در ميان بيايد البته اشكالي نداشته و امر در آن آسان است. » (2)

در مجموع به نظر می رسد گرچه  اطلاق نامهایی كه شائبه نقصی و عیب ندارد بر خداوند، بیمحذور باشد، ولی همه كس به آسانی نمیتواند تشخیص دهد كه چه اسمی چنین ویژگی را دارد و مناسب شأن خداوند است، از این رو بهتر است كه غیر از عالمان و حكیمان بزرگ، افراد دیگر به همان اسمائی كه در آموزه‌‌های دینی آمده ،اكتفا كنند تا دچار محذوری نشوند.

امیر مؤمنان(ع) در نهج البلاغه ضمن بیان معناداری، خطاب به كسی كه چنین سؤالی داشته فرمود:

«فَانْظُرْ أَیهَا السَّائِلُ فَمَا دَلَّك الْقُرْآنُ عَلَیهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ وَاسْتَضِیءْ بِنُورِ هِدَایتِهِ، وَمَا كلَّفَك الشَّیطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَیسَ فِی الْكتَابِ عَلَیك فَرْضُهُ، وَلاَ فِی سُنَّةِ النَّبِی صلی الله علیه وآله وَأَئِمَّةِ الْهُدَی أَثَرُهُ، فَكلْ عِلْمَهُ إِلَی اللهِ سُبْحَانَهُ، فَإِنَّ ذلِك مُنْتَهَی حَقِّ اللهِ عَلَیك؛(3) ‏

ای پرسش كننده‏ كه از صفات خدا سؤال كردی! درست‏ بنگر آنچه را كه قرآن ‏از صفات او بیان می‏كند، به آن اقتدا كن و از نور هدایتش بهره گیر. شیطان تو را به مشقت‏ فرا گرفتن بیش از آنچه در كتاب خدا بر تو واجب است و در سنت پیامبر(ص)و ائمه هدی‏آمده است، نیفكند. چیزی را كه از صفات او نمی‏دانی، به خدا واگذار ،چه این منتها حق‏ خداوند بر تو است».

از این سخن به خوبی به دست میآید كه بهتر آن است كه اسامی بر خداوند اطلاق شود كه در آموزههای دینی آمده است.

پینوشت:

1. حسن زاده آملی ، كلمه العلیا در توقفیت اسما ،نشر دفتر تبلیغات اسلامی ،قم، 1371 ش؛ ص 67.

2. طباطبايي سيد محمد حسين‏ ، الميزان في تفسير القرآن‏ ، دفتر انتشارات اسلامي جامعه‏ي مدرسين حوزه علميه قم‏ ، قم‏ ، 1417 ق، ج 8 ص 358-359

3. سید رضی ، نهج البلاغه، فیض الاسلام ، خطبه 91.

به صفاتی چون "مذلّ"، "مانع"،"ضارّ" متصف می شود؟
هرگاه به آنان خوبي مي رسد ،مي گويند اين از ناحيه خداوند است و هرگاه به آن ها مصيبت بدي مي رسد، مي گويند اين از طرف توست. بگو: همه از سوي خداست.

چگونه خداوند كه خیر و كمال مطلق است به صفاتی چون "مذلّ"، "مانع"،"ضارّ" متصف می شود؟

در ابتدا بايد گفت: در قرآن كريم اين آيه آمده:

 وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ؛(1) هرگاه به آنان خوبي مي رسد ،مي گويند اين از ناحيه خداوند است و هرگاه به آن ها  مصيبت بدي مي رسد، مي گويند اين از طرف توست. بگو: همه از سوي خداست.

جمع بين آنچه در ذيل اين آيه آمده و آنچه در آيه ي مطرح شده در پرسش آمده ،به اين است كه گرچه خوبي از ناحيه خدا و بدي از طرف خود آدمي است، ولي همه امور بر اساس اراده  و مشيت الهي به وجود مي آيد.به تعبير آيات  خوبي ها ((من الله = از طرف خدا )) است، ولي بدي ها ((من الناس= از طرف مردم )) است، ولي ((كل من عندالله  = همه از طرف خدا)) است. منشا و سر چشمه همه امور خدا است.

 فرق است بين ((من الله =از خدا )) و ((من عندالله=از نزد خدا)) يعني همه امور از نزد خدا است، ولي همه از خدا نيست (2). اينكه همه امور به اراده و قدرت خداوند در جريان است، حقيقتي است كه تحت عنوان  توحيد افعالي از آن ياد مي شود ؛ گفتني است كه منظور از توحيد در افعال اين است كه خداوند فاعل همه امور عالم بوده و در اين امر يار و شريكي ندارد. فاعل هر فعلي كه در عالم تحقق پيدا مي كند، منحصراً ذات اوست.

همان گونه كه خداوند در ذات خود شريكي ندارد، در فاعليت نيز هيچ گونه شريكي ندارد:«ماشأ اللّه لا قوّة إلاّ باللّه »(3) هر چه خدا بخواهد، همان مي شود و نيرويي جز به [قدرت] خدا نيست.

پس فاعل هاي طبيعي و انساني در جهان، در عرض فاعليت خداوند نيستند ؛يعني خود آن ها مستقل در تأثير نيستند، بلكه چون خداوند قدرت و اراده داده، مي توانند در تحقق امري فاعل باشند؛ پس اين فاعل ها در طول فاعليت خداوند هستند.(4)

بنا بر اين اراده كار خدا در عرض اراده كار انسان نيست، بلكه اراده  عمل انسان در طول اراده خدا مي‏باشد؛ يعني، خداوند اراده كرده كه بتوانيم اراده كنيم. وقتي تمام وجود انسان و قدرت‏ها و توانايي‏هايش از خدا و به اراده اوست ،پس اراده عمل انسان نيز در طول اراده خدا مؤثر مي‏شود. مي‏توان فعل را هم به اراده انسان (به عنوان علت مياني) و هم به اراده خدا نسبت داد. مثلاً در نقش بر كاغذ كه از حركت قلم پيدا شده، حركت قلم از حركت دست و حركت دست از اراده انسان و اراده از نفس او پيدا شده، مي‏توان نقش‏هاي كاغذ را به هر يك از اين علت‏ها نسبت داد. نتيجه بحث اين شد كه بي ترديد خداوند در همه امور و كارهاي انسان نقش دارد و همه امر از نزد خدا است، ولي از خدا نيست.

باتوجه به مطالب ياد شده اسامي الهي نظير آنچه در پرسش آمده روشن است اينكه بر اثر عمل كرد خود آدمي خداوند با آن گونه صفات بر او تجلي مي كند و خداوند بالذات از آن صفات منزه است، ولي در مقام فعل عمل بندگان زمينه ظهور آن گونه امور را فراهم مي كند چه اين كه بر اثر عمل كرد بد انسان ها چه بسا ممكن است خداوند عطاي خود را از كسي بگيرد  ويا عزت را بگيرد و يا نفع ونعمت خود را بگي و در نتيجه زمينه براي بروز و ظهور منع و ذلت و ضرر فراهم شود.

پي نوشت ها:

1. نساء (4)آيه 78 .

2. ناصر مكارم، تفسير نمونه، نشر دار الكتب الاسلاميه ،تهران، 1378 ش، ج4، ص20.

3. كهف(18)آيه 39.

4. آية اللّه مصباح يزدي، معارف قرآن، انتشارات در راه حق، قم 1368 ش؛  3 ـ 1، ص 78 ـ 116.

چرا عدّه اي از گرسنگي مي ميرند؟
به چند نكته توجه فرمائيد: 1. خداوند متعال جهان خلقت را بر اساس سنت هاي ثابتي اداره مي نمايد كه نتيجه آن هدايت و رشد انسان و رسيدن او به سوي سعادت باشد، 2- ...

اگر خدا رزّاق است، چرا عدّه اي از گرسنگي مي ميرند؟

به چند نكته توجه فرمائيد:

1. خداوند متعال جهان خلقت را بر اساس سنت هاي ثابتي اداره مي نمايد كه نتيجه آن هدايت و رشد انسان و رسيدن او به سوي سعادت و كمال باشد، يكي از مهمترين سنتهاي الهي در اين جهت دادن قدرت اختيار و انتخاب به انسان مي باشد تا هر انساني پس از شناخت راه درست  از بيراهه با انتخاب و اختيار در مسير هدايت قدم بگذارد. زيرا هدايت اجباري افراد هيچ بهره اي در رشد و كمال آنها نخواهد داشت  خداوند متعال نيز به اين مطلب اشاره مي نمايد كه مسير هدايت را به انسان نشان داديم و او را در انتخاب  راه آزاد گذاشتيم:«إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا»؛«ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!»(1) طبيعي است كه لازمه اين حق انتخاب اين است كه اگر عده اي با وجود همه اين ارشادات و راهنمائي ها اراده كنند كه احكام و ضوابط راهنماي الهي را ناديده گرفته و نسبت به خود و يا ديگران ظلم و تعدي نمايند نبايد خداوند به صورت كامل مانع تحقق انتخاب آنها شود، اگر چه مي تواند از طريق دستور به مؤمنان در جهت امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با ظلم و تعدي به گونه اي افراد را از مسير تعدي و ظلم باز نگه داشته و يا حق مظلومان را به آنها باز گرداند. ولي عملي شدن اين راه نيز وابسته به ميزان اطاعت و فرمانبرداري مؤمنان دارد.

2. همان طور كه اشاره كرديد يكي از سنت هاي قطعي الهي روزي رساني به همه بندگان و مخلوقات و روزي خواران  مي باشد. اگر چه اين روزي مقدر براي همه يكسان نيست، و با اهداف خاصي نظير فراهم شدن زمينه حركت در جامعه و يا زمينه امتحاب برخي ديگر يراي عده اي بيشتر و براي عده اي كمتر ارزاني شده است (2)، اما در عين حال خداوند روزي عموم افراد را متناسب با تقدير آنها از طرق طبيعي به آنها مي رساند، يعني جهان آفرينش به گونه اي تنظيم شده است كه اگر دخل و تصرف عدواني و خارج از ضابطه برخي انسانهاي سود جو نباشد روزي مقدر همه افراد از طرق خود به آنها مي رسد. اما به هر حال بر اساس همين قدرت انتخاب و اختياري كه انسان دارد، عده اي از افراد همواره در طول تاريخ با سوء استفاده  از اختيار خود، با ظلم و تعدي نسبت به ديگران روزي مقدر الهي كه براي همه بندگان خود اعم از مؤمن و كافر ارزاني داشته است را از مسير طبيعي آن خارج نموده و به نفع خود جلب مي نمايند، معني اين سخن اين است كه نرسيدن روزي برخي افراد كه به خاطر فقر و گرسنگي تحميلي نظامهاي سلطه و استكباري عالم به آنها بوجود مي آيد به صورت مستقيم به خواست و اراده الهي مربوط نمي شود. بلكه مربوط به ظلم ديگران است.

3. در عين حال برخي از گرسنگي ها و فقر ها علاوه بر ظلم و تعدي حاكمان و يا مستكبران عالم به عدم تلاش كافي و لازم از سوي خود افراد و يا جوامع فقير نيز بر مي گردد، زيرا همان طور كه اشاره شد خداوند عالم را بر اساس سنت هاي ثابت و طبيعي اراده مي نمايد و يكي از همين سنتها اين است كه به هر كس به همان مقدار كه تلاش مي كند نتيجه داده خواهد شد: «وَ أَن لَّيْسَ لِلْانسَانِ إِلَّا مَا سَعَى»؛«و اينكه براى انسان بهره‏اى جز سعى و كوشش او نيست»(3)يعني براي رسيدن به همان ميزان روزي مقدر نيز تلاشي متناسب از ناحيه خود بندگان لازم است كه گاهي بايد در جهت كسب و اقتصاد تلاش كنند و گاهي در زمينه رفع ظلم مستكبران و گرفتن حق خود از زورگويان و ... به هر حال به همين ميزان نيز نمي توان قصور و كوتاهي خود افراد را در برخي مواقع از ناحيه خداوند دانست.

پي نوشت ها:

1. انسان(76)آيه 3.

2. سبأ(34)آيه 39.

3. نجم(53)آيه 39.

پس بدی ها از كجا نشأت گرفته اند؟
در ابتدا بايد گفت: تعبير "بدي" فارسي در عين حال كه تعبيري عام و تا حدي مبهم است. اما در شايع ترين استعمالش در برابر خوبي به كار مي رود. اين دو تعبير هم معادل...

اگر خداوند خیر مطلق و كمال مطلق است پس بدی ها از كجا نشأت گرفته اند؟

 در ابتدا بايد گفت: تعبير "بدي" فارسي در عين حال كه تعبيري عام و تا حدي مبهم است. اما در شايع ترين استعمالش در برابر خوبي به كار مي رود. اين دو تعبير هم معادل"خير"و "شر" در عربي هستند؛ اگر از همين معنا به بدي نگاه كنيم، ابتدا لازم است شناخت درستي از اصل بدي و شر و آن گاه از شروري كه در عالم وجود دارد، داشته باشيم، سپس به تحليل منشا آن بپردازيم.

شر چيست؟

شر در مقابل خير است. خير در مورد ما انسان‏ها به چيزي گفته مي شود كه با وجود ما هماهنگ بوده، مايه پيشرفت و بهره مندي و منفعت ما شود. در نتيجه شر چيزي است كه ناهماهنگ با وجود ما باشد و مايه ضرر و نقصان و زيان ما گردد؛ اما آيا شر امري وجودي است كه خلق شده باشد يا عدم وجود است و ما به لحاظ نبود خيري كه مد نظرمان است، عنواني براي آن قرار داده ايم؟ 

  اگر دقت كنيم در مي يابيم كه شر امر وجودي نيست، بلكه  به نوعي نبود يا منشا  نبودي است؛ مثلا كوري، نبود بينايي است. ناداني، نبود دانايي است. فقر، نبود دارايي است. موجودات شر موجوداتي هستند كه منشا فقدان مي گردند مثلا گزندگان با گزيدن سبب از دست دادن سلامتي و مرگ مي شوند وگرنه شر به معناي چيزي كه در خارج وجود داشته باشد، بي معنا است. بنابراين، شر چيزي نيست تا مخلوق باشد و نياز به خالق داشته باشد.(1)

اما مي توان پرسيد كه فارغ از اينكه آنچه وجود دارد چيست و چه نام و عنواني دارد، چرا خداوند عالم را به گونه اي آفريد كه چنين مشكلات و نابساماني هايي در آن وجود داشته باشد؟ قبول داريم كه شر در عالم نيست. اما يقينا برخي عوامل هستند كه مانع بهره مندي ما از همه خير ها و خوبي ها هستند مانند بيماري ها و يا حيوانات درنده يا حوادث ناگوار طبيعي مانند سيل و زلزله و... چرا اين ها در عالم قرار گرفت و خداوند عالم را خالي از  بدبختي ها و مشكلات و موانع خوشبختي خلق نكرد؟

 اگر اين گونه امور شر محسوب گردند، بايد ببينيم كه اين گونه امور حقيقتا چيستند؛ آيا شرور كاملا شر هستند يا به نوعي خير هم محسوب مي شوند؟

اگر خوب دقت كنيم مي بينيم كه در عالم شر مطلق وجود ندارد، زيرا بر حسب فرض خير و شر بر سه گونه است:

أ) خير مطلق كه هيچ گونه بدي در آن راه ندارد، مانند خداوند كه خير مطلق است.

ب) شر مطلق كه هيچ گونه جهت مثبتي در آن وجود ندارد.

ج) خير و شر نسبي كه بين دو قسم بالا است.

با تحقيق و تجربه مي توان به اين يقين رسيد كه هيچ موجودي در جهان هستي نيست كه شر مطلق بوده و هيچ جهت خيري در آن نباشد؛ در تفكر ديني، از شيطان شرتر سراغ نداريم، ولي شيطان شر مطلق نيست، بلكه براي آشكار شدن انسان هاي خدا ترس از غير خداترسان ، وجود اين موجود دعوت كننده به گمراهي لازم است. وقتي شيطان تمام توانش را براي گمراه كردن بنده به كار مي گيرد و بنده خدا ترس با توكل و پناه بردن به خدا از مبارزه با او سربلند بيرون مي آيد، ارزش بنده براي كائنات آشكار مي گردد. شايسته مي شود كه خدا به  بنده بر موجودات مباهات كند.

 بنا بر اين وجود شيطان به عنوان دام گمراهي بر راه مؤمن لازم آمد. از جهت اين لزوم، شيطان از شر مطلق بودن خارج شد.

 از نظر ديگر مي توان ديد كه غالب شرور "نسبي" هستند، يعني به خودي خود بد نيستند، بلكه وقتي نسبت به چيزي سنجيده مي شوند، شر به حساب مي آيند. به طور مثال گرگ ذاتاً حيوان خوبي است كه داراي خلقتي عجيب و يكي از مخلوقات الهي است كه باعث تعادل چرخه طبيعت مي شود. گرگ نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستي مفيد و خير است. اگر گرگ با درختان، گياهان و سنگ‏ها سنجيده شود، نسبت به آن‏ها هيچ گونه بدي ندارد، لكن نسبت به گوسفند يا انسان شر است. (2)

نيز عقرب و مارهاي گزنده كه نيش آن‏ها براي جانداران مضر است، ولي براي خودش لازم است. مولوي مي گويد:

پس بد مطلق نباشد در جهان

بد به نسبت باشد، اين را هم بدان

زهر مار آن مار را باشد حيات

نسبتش با آدمي باشد ممات

پس در عالم، شر و بدي مطلق وجود ندارد. آنچه شر دانسته مي شود، نسبي است، يعني به نسبت با حيات موجودي مانند ما انسان ها بد و شر خوانده مي شود، ولي به خودي خود خير است، اما اين كه چرا خداوند آن‏ها را آفريده است، مصالح و فوايد بسياري مي تواند داشته باشد. بايد در مجموع جهان هستي سنجيده شود، يعني فلسفه  اين گونه مشكلات و به اصطلاح شرور در زندگي را بايد در نگاهي عميق و گسترده كه دنيا و آخرت و فلسفه خلقت انسان و قرار گرفتنش در جهان ماده را مد نظر داشته باشد، مورد توجه قرار داد.

 در اين باره نسبت به انسان‏ها مي توان گفت هدف اين بوده كه آدمي دل بسته و اسير زَرق و برق جهان نباشد . آن را جاودانه نپندارد، زيرا دل بستگي مانع تكامل انسان است. برخي از شرور و مصائب، شكننده تفاخر و غرور انسان‏ها هستند. خطراتي كه مي تواند باعث غفلت فرد از حيات حقيقي آخرتي  گردد و او را در دنيا و دنيا طلبي غرق نمايد. اصولا شرور و مشكلات داراي آثار تربيتي فراواني هستند، مانند شكوفايي استعداهاي نهفته، زيرا انسان در پرتو مصائب و مشكلات، قواي ادراكي خود را به كار مي اندازد و به قله‏هاي رفيع علم و آگاهي مي رسد.

اگر سختي‏ها و محروميت‏ها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نمي‏رفت. شرور در انسان روح مقاومت و پايداري را تقويت مي كند. او را در برابر حوادث، صبور و بردبار بار مي آورد. طوفان حوادث نمي‏تواند درخت و جود او را از جا بركند. نيز زندگي او را از يكنواختي بيرون مي بَرد و او را از غفلت بيدار مي كند.(3)

البته خداوند هيچ گاه سختي و بلا و مصيبت ما را نخواسته، بايد تلاش كنيم  با تلاش علمي و كوشش هاي اجتماعي جلوي بسياري از بيماري ها و حوادث طبيعي را بگيريم. بلا بودن يك زلزله كوچك تنها به خاطر كمبود و  رفتار ما در مقاوم سازي ساختمان ها و... است. سيل بزرگ با وجود سد هاي محكم و سيل بند هاي متعدد بزرگ ترين رحمت خداوند است، نه بلايي خانمان برانداز؛ همچنين آشوب ها و مشكلات بشر در غالب موارد مربوط به رفتارهاي غير عقلاني و غير انساني ما است و ربطي به خداوند ندارد.

به علاوه مهم ترين فلسفه قرار گرفتن انسان در عالم دنيا بروز ماهيت و حقيقت دروني او در برابر آزمون هاي دنياست تا با كيفيت برخوردش با آزمون ها و گزينه هاي مختلف، مرتبه و جايگاه خود در زندگي آخرتي را براي خود رقم بزند. اين گونه مشكلات و شرور و بلاها بالاترين و سخت ترين آزمون هاي خداوند براي انسان ها هستند. اگراين امور نباشد، خلقت انسان و قرار گرفتنش در مجموعه نظام هستي و عالم ماده بي معنا و بي هدف خواهد بود.

پي نوشت‏ها:

1. مطهري، عدل الهي، نشر صدرا،1370 ش، ج 1، ص 216.

2. استاد سبحاني، الهيات و معارف اسلامي، نشر توحيد، قم 1378ش، ص 158.

3. ر ك به عدل الهي از شهيد مطهري.

صفحه‌ها