پرسش وپاسخ

آيا خود ارضايي گناه است؟
:«َ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ »(1) نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمى‏دارد.

  اگر كسي با هر حرف و يا عكس شهوتي بشه نمازش قبول نيست؟ و آيا خود ارضايي گناه است؟

پرسش گر گرامي صحبت كردن و ديدن عكس هايي كه باعث شهوتي شدن انسان شود حرام است؛ جايز نيست انسان كاري كند يا در جمع هايي حاضر شود يا صحنه هايي را ببيند كه مي داند شهوتي مي شود، و اين گناهان اگر چه باعث باطل شدن نماز نمي شود، ولي گناه در عدم قبولي نماز تاثير دارد. بهترين سخن، سخن خداست. خداوند متعال درباره قبولي نماز، معياري را در قرآن بيان كرده است كه با كمي دقت قابل فهم است:«َ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ »(1) نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمى‏دارد.

نشانه قبولي نماز، اين است كه انسان از گناه دوري كند؛ زيرا نماز باعث مي شود كه انسان به ياد خداوند باشد و اين، باعث خوفِ از نافرماني مي شود.امام صادق(ع) در روايتي فرموده است: «هر كس دوست دارد بداند نمازش قبول شده يا نه، ببيند كه آيا نمازش او را از گناه و زشتي باز مي دارد يا نه؟ پس به هر اندازه كه نمازش او را از گناه باز بدارد به همان مقدار نمازش قبول واقع شده است.»(۲)

البته لازم به تذكر است كه با توبه واقعي و ترك گناه ،اين امكان وجود دارد كه اعمال انسان قبول شود و خداوند به فضل  و رحمت خود اعمال توبه كار را قبول مي كند.

اما در مورد خود ارضايي بايد بگوييم اين كار، طبق برخي از روايات از گناهان كبيره و حرام است كه بر آن وعده عذاب داده شده  و حتي مجازات دنيوي نيز براي آن تعيين شده است.

 حرمت چنين عملي از اين آيه  به دست مي آيد: "كساني كه براي ارضاي غريزه جنسي خود راهي غير از ازدواج طلب كنند، تجاوزگرند".(3)

 در حديثي حضرت صادق (ع) در مورد استمنا، مي فرمايد: يكي از كساني كه خداوند در روز قيامت با آنها تكلم نمي كند و به آنها نگاه نمي كند كسي است كه با خودش ازدواج مي كند يعني استمناء مي كند.(4)

در برخي روايات از معصوم سؤال از "خضخضه" شده، امام  آن را از فواحش دانسته(5)  كه در قرآن تحريم شده است ،معناي خضخضه، استمنا است.

پي نوشت ها:

1. سوره عنكبوت (29) آيه 45.

2. موسوى همدانى سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم - قم، چاپ پنجم، 1374 ش، ج 16، ص 212.

3. سوره مؤمنون(23) آيه 7.

4. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، ناشرمؤسسه آل البيت، قم، سنه النشر/1409 ه.ق، ج20، ص 353.

5. همان.

چگونه می توان جلوی نگاه كردن به نامحرم و گناه كردن را گرفت؟
برای كنترل نگاه از گناه راهكارهایی وجود دارد كه مهم‏ترین آن ها عبارتند از: 1-خداباوری 2-توجه به آثار فروبستن چشم 3-توجه به عواقب چشم چرانی 4-طرد افكار شیطانی...

 چگونه می توان جلوی نگاه كردن به نامحرم و گناه كردن را گرفت؟

برای كنترل نگاه از گناه راهكارهایی وجود دارد كه مهم‏ترین آن ها عبارتند از:

1- خداباوری:

اعتقاد به خدا و یقین داشتن به این كه انسان در محضر خدا است . خدا ناظر بر تمام احوال و درون آدمی است، به انسان كمك می‏كند نگاه خود را كنترل نماید. امام صادق (ع) می‏فرماید: «فروبستن چشم از گناه میسّر نیست مگر این كه انسان عظمت و جلال پروردگار را در قلبش مشاهده كرده باشد».

ِ وَ سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع بِمَا يُسْتَعَانُ عَلَي غَمْضِ الْبَصَرِ فَقَالَ بِالْخُمُودِ تَحْتَ سُلْطَانِ الْمُطَّلِعِ عَلَي سَتْرِكِ؛

از امام علی (ع) سؤال شد: توانایی بر كنترل چشم چگونه حاصل می‏شود؟ حضرت فرمود: «این كه خود را تحت قلمرو سلطان آگاه از همه مسائل بدانی و تسلیم او باشی». (1)

2- توجه به آثار فروبستن چشم:

 اگر انسان بداند كنترل نگاه چه آثار و بركاتی دارد، قطعاً بر ادامه آن تشویق خواهد شد. آثار و فوائدی كه بر چشم پوشی مترتب است، عبارتند از:

الف) راحتی دل:

 كسی كه چشمش را فرو بندد، دلش را آرام كرده است.

با چشم چرانی انسان احساس آرامش نمی‏كند، زیرا احساسات و غرایز شهوانی تمام ناشدنی و سیری‏ناپذیر است . نفس اماره انسان را به بدی و زشتی هر چه بیش تر وادار می‏كند.

امام علی (ع) می‏فرماید: «كسی كه چشم فرو بندد، دلش را صفا داده است». (2)

ب) كشف حقایق:

قَالَ النَّبِيُّ ص غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ تَرَوْنَ الْعَجَائبِ؛

رسول اكرم (ص) می‏فرماید: «چشم تان را فرو بندد تا عجائبی را ببینید». (3)

ج) شیرینی عبادت را حس كردن:

پیامبر اسلام (ص) می‏فرماید: «مسلمانی چشم خود را از زن نامحرم فرو نمی‏بندد مگر آن كه خداوند شیرینی عبادتش را در دل او ایجاد می‏كند». (4)

د) تزویج حور العین:

امام صادق (ع) می‏فرماید: «كسی كه نگاهش به زن نامحرمی بیفتد، پس چشمش را به سوی آسمان افكند و یا نگاهش را فرو بندد، خداوند حورالعین را به ازدواج او در می‏آورد». (5)

3- توجه به عواقب چشم چرانی:

كسی كه بداند چشم چرانی چه پیامدهای ناگواری دارد، قطعاً به ضرر خود اقدام نخواهد كرد و نگاهش را كنترل خواهد كرد. رسول اكرم (ص) می‏فرماید: «كسی كه چشمش را از حرام پر كند، خداوند روز قیامت چشمش را از آتش پر خواهد كرد، مگر آن كه توبه كند و برگردد». (6)

حضرت مسیح فرمود: «از نگاه به نامحرم بپرهیزید كه بذر شهوت و رشد دهنده فسق است». (7)

4- طرد افكار شیطانی:

برای كنترل نگاه، باید اندیشه را از نفوذ افكار شیطانی دور نگه داشت، زیرا گام نخست در انحراف، فكر كردن درباره آن است. امام علی (ع) می‏فرماید: «من كثر فكره فی المعاصی دعته إلیها؛

كسی كه در اطراف گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن گناه كشیده خواهد شد». (8)

5- پرهیز از عوامل تحریكزا:

تخیلات تحریك كننده، رفت و آمد در جاهایی كه نامحرم است، گفت و گو با نامحرم، دیدن فیلم‏ها و عكس‏های مبتدل، زمینه را برای چشم چرانی فراهم می‏كند.

6- دقت در دوستیابی:

بررسی‏ها نشان می‏دهد كه نوجوانان، اوّلین قدم‏های انحراف و تباهی را به كمك دوستان ناباب برداشته، سپس در سراشیبی سقوط قرار گرفته‏اند. آلودگی و انحراف، به سرعت از طریق دوستان نااهل به افراد پاك و سالم سرایت می‏كند و چشم چرانی از این قاعده مستثنا نیست.

 

7- ازدواج:

یكی از راه‏های مؤثر در كنترل نگاه، ارضای صحیح غریزه جنسی از طریق ازدواج است. رسول خدا (ص) می‏فرماید:

يا معشر الشباب من استطاع منكم الباه فليتزوج فإنه أغض للبصر و أحصن للفرج؛

ای گروه جوانان! هر یك از شما كه قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام كند، زیرا این بهترین وسیله است كه چشم را از نگاه‏های آلوده و عورت را از بی عفّتی محافظت می‏كند». (9)

8- تقویت اراده:

چشم چرانی اگر به صورت عادت در آمده باشد، همچون خصایص طبیعی و ذاتی، دامنه دار و پر نفوذ می‏گردد و به منزله طبیعت دوم در می‏آید. در این حال رهایی از این عادت ناپسند، نیاز به تصمیم و عزمی راسخ دارد. آن چه در شروع كار مهمّ است، خواستن و انگیزه داشتن است. برای مبارزه با چشم چرانی باید دو كار انجام گیرد:

الف) به خواسته نفس پاسخ مثبت داده نشود،

ب) عادت پسندیده‏ای جایگزین گردد . خود را به كارهای پسندیده مانند مطالعه كتاب و ورزش مشغول سازد.

 

پینوشت‏ها:

1. علامه مجلسي، بحار الانوار، مؤسسه وفاء، بيروت،1404 ه.ق ، ج 101، ص 41.

2. محمدی ری شهری،میزان الحكمه،4جلدی، دارالحدیث، ج 4، ص 3289.

3. بحارالأنوار، ج101،ص41

4. میزان الحكمه، ج4، ص 3292.

5. همان.

6. همان،ص   3291.

7. همان، ص 3288.

8. عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، غرر الحكم و درر الكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم، 1366 هجري شمسي، ص186،حدیث3543.

9. رضي الدين حسن بن فضل طبرسي، مكارم الأخلاق، يك جلد، انتشارات شريف رضي قم، 1412 هجري قمری، ص197.

استاد نسبت به شاگرد خود چه حقي دارد؟
این مسأله به سه چیز مربوط می‏شود: 1-استاد 2-رابطه با شاگردان 3-چگونگی تدریس ...

استاد نسبت به شاگرد خود چه حقي دارد؟

با توجه به اینكه در سوال شما احتمال حق شاگرد بر استاد و حق استاد بر شاگرد داده می شود ، در هر دو زمینه مطالبی می آوریم.

 حق شاگرد بر گردن استاد و وظایف استاد در قبال او:

این مسأله به سه چیز مربوط می‏شود:

1- استاد،

2- رابطه با شاگردان،

3- چگونگی تدریس.

1- درباره شخص استاد رعایت مسائل زیر ضروری است:

ا) وقار و متانت،

ب ) آراستگی ظاهر،

ج ) عشق ورزیدن به كار خویش،

د ) حسن خلق و داشتن فضایل اخلاقی از قبیل اخلاص، شجاعت، همت، ایثار و فداكاری.

2- در باره شاگردان مسائل زیر رعایت شود:

ا) علاقه‏مندی در تربیت و بالندگی شاگردان،

ب ) ترغیب در علم و دانش،

ج ) محبت و عواطف،

د ) احتراز از عصبیت،

ه ) مدیریت در كلاس.

 توجه به ابعاد ذیل لازم است: استقلال فكری، اتكای به نفس، قضاوت درست، ابتكار و خلاقیت،جامعیت فكری، پیش‏بینی احتمالات، داشتن نظم، منصف بودن، قاطعیت، رعایت اصول اخلاقی.

3- درباره تدریس نیز توجه به مطالب زیر پرفایده است:

ا) تخصص لازم،

ب ) حضور دائم و منظم،

ج ) تنظیم و كلاسه كردن مطالب درسی،

د ) ابتكار در عمل،

ه ) تدریس در حال اعتدال،

ز ) رعایت تدریج در تدریس.

مهم ترین وظائف ویژه معلم عبارتند از:

1- ایجاد خلوص نیت در شاگردان :

نخستین وظیفه­اي كه باید معلم در رابطه با شاگردان، مورد توجه و اهتمام خویش قرار دهد، این است كه شاگردان

را  گام به گام به آداب و آئین­هاي پسندیده، شیوه­هاي ستوده و تمرین روحي نسبت به آداب دیني و حقایق و اسرار دقیق آئین مقدس اسلام، آشنا نموده، انس و عادت به صیانت نفس را در تمام شئون آشكار و نهان زندگي آن­ها بارور سازد، به ویژه اگر احساس كرد كه شاگردان وي از رشد عقلي متناسبي برخوردار هستند، باید سعي كند كه چنین عادات مهم و پرارزش را در آ­ن ها به ثمر رساند.

 2-ایجاد شوق به علم در شاگردان:

 معلم  شاگردان خود را به علم و دانش تشویق نماید. فضائل و ارزش­ها و مزایاي علم و علما را به آنان تذكر دهد. یادآور گردد كه علما و دانشمندان، وارثان انبیاء و پیغمبرانند. بر كرسي­ها و پایگاه هائي بلند و فرازنده و درخشاني از نور، جاي دارند. كرسي ها و پایگاه هائي كه مورد رشك انبیاء و شهدا و جانبازان راه خدا بوده، این موجودات مقدس به حال آن ها غبطه مي خورند.

3- دلسوزي نسبت به شاگردان:

باید معلم درباره شاگردان، خواهان اموري باشد كه  نسبت به آن امور احساس علاقه و دلبستگي مي­نماید. هرگونه شر و بدي را كه براي خویش نمي­پسندد، براي شاگردان نیز نپسندد؛ زیرا این گونه برابر اندیشي نسبت به شاگردان، حاكي از كمال ایمان معلم و حسن رفتار و برادري است و نمایانگر روح  همبستگي و دلسوزي معلم نسبت به شاگردان مي باشد.

4- استفاده از روش هاي مختلف تنبیه شاگردان :

براي پیشگیري از سوء رفتار شاگردان و جلوگیري از ارتكاب خلاف آنان، لازم است معلم با اشاره و كنایه، راهگشاي تربیت اخلاقي شاگردان بوده و از تخلف آن ها جلوگیري كند. در صورتي كه ضرورت ایجاب نكند و نیازي در كار نباشد، باید از آشكارگوئي و تصریح به تخلف شاگرد، خودداري نماید. همواره از عامل لطف و محبت و مهر و مودت - براي ارشاد شاگردان - استفاده كند. آن ها را به خاطر تخلف و سوء رفتار، توبیخ نكرده و تا مي تواند از این روش استفاده ننماید؛ چون اولا تصریح و آشكارگوئي، پرده هیبت و ابهت استاد را از هم دریده ؛موجب شدت و فزوني جرات و جسارت شاگردان در ارتكاب خلاف و سوءرفتار و تخلف هاي اخلاقي مي­گردد.

 ثانیا باعث می­شود كه آنان - بیش از پیش - با حرص و ولع زیادتري در تخلف هاي اخلاقي اصرار ورزند.

5- فروتني و نرمش معلم نسبت به شاگردان:

نباید معلم نسبت به شاگردان خویش، رفتاري تكبرآمیز را در پیش گیرد و نسبت به آن ها بزرگي ورزد؛ بلكه باید فروتني و نرمش را - در برخورد با شاگردانش به كار برد. میان معلم و شاگردان، حقوق متقابل دیگري از قبیل :

حق مصاحبت و همنشیني،

 احترام در رفت و آمد و ملاقات و برخوردها،

شرافت محبت و دوستي راستین و عاري از هر نوع شائبه  وجود دارد .

 این حقوق و معیارها مي تواند رابطه معلم شاگردانش را به طرز جالب و دلنشیني سازمان بخشیده و آن ها را با هم پیوند دهد.

6-تفقد از احوال دانشجویان :

وظیفه مذكور از حس شفقت و دلسوزي معلم، ریشه مي گیرد .  اگر یكي از شاگردان و یا حاضران حلقه درس استاد، در جلسه درس حضور نیافت، و غیبت او غیرعادي به نظر رسید و طولاني گشت، باید از او و احوالش و علت غیبتش پرس و جو كند. اگر از پرس و جوي خود، نتیجه اي كافي نگرفت و نتوانست راجع به او خبري به دست آورد، باید كسي را براي اطلاع از احوال او به خانه و محل سكونت وي بفرستد، یا شخصا به منزل او برود - كه این كار داراي فضیلت بیش تري است. رسول گرامي اسلام با اصحاب و یاران خود همین گونه عمل مي كرد، یعني اگر ملاحظه مي فرمود كه یكي از ملازمان او در میان جمع حاضران، حضور به هم نرسانده است، شخصا به منظور احوال پرسي به خانه او مي رفت و از او تفقد به عمل مي­آورد.

7-اطلاع از نام و مشخصات شاگرد :

باید معلم، راجع به نام و نسب و فامیلي و شهر و احوال و مشخصات دانشجویان و یا حاضران جلسه درس،

اطلاعاتي را كسب كرده و ترتیباتي در این زمینه فراهم آورد و بدان توجه نماید.

8-القای مطالب علمي باید در خور استعداد شاگردان باشد. باید معلم در بذل و توزیع محصولات و فراورده هاي علمي و معارف خود، با سخاوت باشد. در طرز القای درس بر دانش پژوهان، ناهموار نباشد؛ بلكه باید كیفیت تدریس او هموار و دلنشین بوده، با آمیزه لطف، و توام با رفق و مدارا و نصیحت و اندرز باشد. به قصد ارشاد شاگردان به امور مهم، به آنان سود رسانده و بهره مندشان سازد. معلم باید شاگردان خود را به صیانت و نگاهباني اندوخته­هاي نفیس و گرانبهاي علمي - كه در اختیار آن ها قرار داده است - تشویق كند.

 

 شاگرد هم  وظایفی نسبت به استاد خود دارد كه به صورت فهرست وار به آن ها اشاره می كنیم:

1-بزرگداشت مقام استاد.

2-ضرورت كاوش و جستجو از استاد لایق و شایسته.

3-استاد را باید به عنوان پزشك معالج جان و روان بداند.

4-تواضع و فروتنی نسبت به استاد.

5-باید از استاد با احترام یاد كرد.

6-سپاسگزاری از ارشاد و هشدارهای استاد.

7-آمادگی ذهنی و روحی برای درس.

8-بايد در انتظار استاد و شرفيابي از محضر او به سر برد.

9-آراستن و پيراستن برون ، و آمادگي درون به هنگام ورود بر استاد.

10-شاگرد بايد مراقب حركات و رفتار و حالات خود در محضر استاد  باشد.

11-تنظيم صدا و مواظبت از رفتار و گفتار در پيشگاه استاد.

12-رعايت ادب و نزاكت در خطاب به استاد.

13-پيشدستي نكردن شاگرد به پاسخ پرسش ها در محضر استاد.

14-لزوم تمركز حواس و شنیدن دقيق به سخنان استاد.

15-عدم تكرار سؤ ال هاي فرساينده و تلف كننده فرصت.

 

 ر. ك: آداب تعلیم وتربیت اسلامی، محمد جواد حجتی (ترجمه منیة المرید).

آيا معلمين مي توانند در مدرسه دانش آموزان را تنبيه بدني بكنند؟
يكي از ابعاد نگران كننده و فراگير كودك آزاري و خشونت، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان، مربيان و كاركنان محيط هاي آموزشي است.

آيا معلمين مي توانند در مدرسه دانش آموزان را تنبيه بدني بكنند؟

يكي از ابعاد نگران كننده و فراگير كودك آزاري و خشونت، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان، مربيان و كاركنان محيط هاي آموزشي است. به رغم آن كه در مقررات داخلي و بين المللي به ويژه پيمان نامۀ حقوق كودك، ناروايي چنين اقداماتي مورد تأكيد قرار گرفته و افزون بر آن، پيامدهاي ناگوار آزار و تنبيه بدني در جسم و روان كودكان مشخص شده است، مع الاسف بسياري براساس پندارهاي بي پايه و رسم هاي غلط، حق تنبيه بدني را براي معلمان و مربيان باور دارند و عده اي نيز با استناد به آموزه هاي ديني، اين حق را تأييد و حتي ولايت بر تنبيه بدني را براي معلم قائل شده اند.

از ديدگاه مقررات داخلي و بين المللي، تنبيه بدني كودكان توسط معلمان ممنوع بوده و ناروايي آن از ديدگاه فقه اسلامي را مطرح است.

- عوارض نامطلوب تنبيه بدني دانش آموزان:

1- تنبيه بدني كودكان داراي اثرات مخرب كوتاه و بلندمدت بر جسم و روح آنان است و عوارض نامطلوبي همچون ترس، عدم يادگيري رفتار درست، توجيه صدمه زدن به ديگران، پرخاشگري نسبت به عامل تنبيه كننده، جانشين شدن يك پاسخ نامطلوب به جاي پاسخ نامطلوب ديگر و الگوبرداري از آن توسط ديگران را به همراه دارد.

2- همچنين مشكلات رفتاري مثل پرخاشگري عملي و كلامي، گوشه گيري و عدم همكاري، در كودكاني كه توسط معلمين تنبيه مي شوند نسبت به آن ها كه تنبيه نمي شدند بيشتر است.

3- روش تربيت اسلام، محبت و پند و نصيحت توأم با مدارا و احتياط يعني جذب دانش آموزان است كه بايد در عين حال دلنشين و مؤثر باشد. لذا تنبيه و مجازات، يكي از عوامل تربيتي در اسلام نيست، بلكه ابزاري است كه در صورت سودمند واقع نشدن رفق و محبت، در ايجاد عادات خوب به كار مي آيد. در تربيت اسلامي زياده روي ديده نمي شود و فقط از اين راه مي توان افراد را معتدل تربيت كرد؛ به طوري كه تمام قواي او اشباع و تعديل شوند و جسم و روح و عقل، هماهنگ باشند.

4- از تنبيه تا نتيجه معكوس!

تنبيه ميتواند سبب افزايش مقاومت رواني و حق مقابله به مثل در مقابل تهديد كننده شود. چه بسا تنبيه شونده با خود بگويد «فوقش دو تا كشيده ميخورم». به اين ترتيب دانشآموز مانند مجرمي كه دوره محكوميت يا مجازات هر جرمي را ميداند، ميان سود حاصل از انجام رفتار نامطلوب و نوع و ميزان تنبيه دست به ارزيابي ميزند و اگر تنبيه بعدي به منفعت فعلي بيارزد، اغلب به عمل خلاف مبادرت ميورزد. به عبارت ديگر، مواقعي وجود دارد كه كودك يا نوجوان رفتار مطلوب مغاير با رفتار نامطلوب را آموخته است. اما به دليل اينكه فايده انجام ندادن آن بيشتر از انجام دادن آن است يا ضرر انجام ندادن آن در مقابل منفعت حاصل از عمل خطا ناچيز است، به رفتار مطلوب روي ميآورد. براي مثال، گاهي دروغگويي سودي براي كودك دارد كه راستگويي ندارد يا سرزنش به قدري است كه به دريافت فلان مقدار تنبيه ميارزد. در چنين حالتي بايد پاداش رفتار مطلوب و يا ميزان و شدت تنبيه رفتار نامطلوب را زياد كرد. بديهي است كه راه اول بيشتر منتهي به ايجاد انگيزه دروني و راه دوم بيشتر منجر به اجبار بيروني است. اگر اعمال مدت، شدت و فراواني زيادي داشته باشد، به تجربه و كرات ثابت شده است كه در نهايت فرد تنبيه شده به تنبيه كننده آسيب ميرساند. تنبيه بدني، تنها براي تنبيه شونده آزار دهنده و ناراحت كننده نيست بلكه آثار زيانبار آن متوجه شخص تنبيه كننده نيز ميگردد. بديهي است كه تنبيه دانشآموز مستلزم آن است كه نظام زيستي- رواني فرد تنبيه كننده وضعيت خاصي پيدا كند. هرچند چنين وضعيتي در كوتاه مدت ممكن است با تخليه عصبانيت و ناراحتي تنبيهكننده و كاهش موقتي رفتار تنبيه شده رضايتخاطر ايجاد كند. اما در صورت ادامه و تكرار به ايجاد تنش و فشار در عضلات بدن، افزايش ضربان قلب و نبض، به هم خوردن تعادل شيميايي خون و... منجر ميشود. كه اثرات كوتاه مدت آن به شكل خستگي و بيزاري از كار و فرسودگي زودرس ظاهر ميشود. تنبيه (بهخصوص بدني) علاوه بر بروز واكنشهايي كه به صورت مقاومت مستقيم و يا مقابله به مثل بروز ميكند، ميتواند به بيتفاوتي و بيخيالي در دانشآموزان منجر شود.

- قانون امروز در اين مسأله:

معاونان و معلمان تحت هيچ شرايطي حق تنبيه بدني دانش آموزان را ندارند و در اين زمينه با معلمان خاطي طبق قانون برخورد ميشود. هرگونه تنبيه بدني دانش آموزان در مدرسه ممنوع است و هچ يك از معلمان و معاونان تحت هيچ شرايطي به علت انجام ندادن تكاليف درسي و يا موارد انضباطي، حق تنبيه بدني دانش آموزان را ندارند.

هيچ دانش آموزي نيست كه قابل ارشاد نباشد و علت اصلي خطاي دانش آموزاني كه موارد انضباطي دارند و يا تكاليف خود را انجام نميدهند، از روي ناآگاهي است، لذا بايد براي ارشاد آنها وقت صرف شود.

- حاصل سخن اينكه:

بر اساس آييننامه فعلي آموزش و پرورش هرگونه تنبيه بدني، اهانت و تعيين تكاليف درسي به منظور تنبيه دانشآموزان، ممنوع اعلام شده است. در فصل پنجم و ششم اين آييننامه، طي مواد ۶۸ تا ۸۵ به مسأله تنبيه پرداخته شده و در ماده ۷۶ درباره ممنوعيت تنبيه بدني، خصوصا در دوران دبستان به شدت تذكر داده شده است. بر اساس اين قانون معلمان و مسؤولان مدرسه حق تنبيه خطاكارترين دانش آموزان حتي با ضعيف ترين شكل آن را ندارند، چرا كه براي موارد انضباطي، قانون مصوب شده است و بر اساس آن با دانش آموزان خاطي برخورد ميشود.

آيا معناي لهو و لعب، كار عبث انجام دادن و یا سخنان بيهوده گفتن است؟
در صورتی كه این بازی ها مفاسد جانبی نداشته باشد، به صورت محدود و برای رفع خستگی، مانعی ندارد و گاه در شرایط خاص می تواند ابزاری كمكی در جهت برنامه های زندگی ...

آيا بازي هاي رايانه ای، جزء لهو و لعب به شمار مي آيد؟ آيا معناي لهو و لعب، كار عبث انجام دادن و یا سخنان بيهوده گفتن است؟

در صورتی كه این بازی ها مفاسد جانبی نداشته باشد، به صورت محدود و برای رفع خستگی، مانعی ندارد و گاه در شرایط خاص می تواند ابزاری كمكی در جهت برنامه های اصلی زندگی یك نوجوان یا كودك قرار گیرد؛ اما لحاظ و رعایت سه نكته، مفید و لازم است:

1. استفاده از بازی ها به صورت محدود و برنامه ریزی شده باشد تا از اتلاف عمر و نیز بروز زیان های عصبی و جسمی در این بازی ها جلوگیری شود.

2. برای استفاده از بازی ها، گزینش صورت گیرد تا نه تنها حاوی مفاسد اخلاقی نباشد، بلكه سطح تأثیرات نامطلوب هیجانی و عصبی ناچیز باشد و یا بتوان از بازی هایی استفاده نمود كه فواید هوشیِ یا علمی نیز داشته باشند.

3. باید عنایت داشته باشید كه منع كلی نسل جدید از این بازی ها، گاه زیان های جدی را به دنبال دارد. مهم آن است كه این مسئله، مدیریت صحیح شود. 

بنابراین، هرگونه بازی یا تفریح مشروع اگر با انگیزه درست و منطقی و در جهت اهداف زندگی دیندارانه باشد و انسان را از مسیر بندگی خدا خارج نسازد، چه از ناحیه بزرگسالان باشد و چه نوجوانان، لهو  و لعب مذموم در لسان شرع مقدس محسوب نمی گردد.

                                                                  موفق باشید

چگونه با ماهواره مبارزه كنيم ؟
با وجود اينكه برنامه هاي ماهواره اي محتواي علمي و آموزنده نيز دارند، ولي امروزه بيشتر نوجوانان و جوانان و حتي بزرگسالان استفاده صحيح از آن نمي كنند.

 چگونه با ماهواره مبارزه كنيم ؟

بهتر بود قدري واضح تر مرادتان از مبارزه با ماهواره بيان مي كرديد و مي فرموديد دنبال چه نوع مبارزه اي هستيد؟ پيشگيري يا درمان به صورت جمع و قطع آن و...؟ چه را كه در صورت دوم، مبارزه مطلق به معنايي غير از فرهنگ سازي براي استفاده صحيح از ماهواره، امري غير ممكن و بر فرض امكان، امري غلط است و البته در صورت اول پرهيز از آن امري ممكن و البته نياز به راهبردي موثر دارد.

پرسشگر گرامي؛

استفاده از ماهواره، تلفن همراه و ديگر وسايل ارتباط جمعي كه امروزه به آساني در دسترس همگان قرار دارد و مورد استفاده قرار مي گيرد و روزه به روز بر قابليت ها، تنوع و اَشكال آن افزوده مي شود همانند بسياري از ابزار زندگي، هم استفاده مفيد و هم استفاده غير مفيد و مضر دارند. به عبارت ديگر، هم مي توان از اين گونه وسايل در جهت صحيح آن استفاده نمود و هم مي توان با به كارگيري غلط از آنها، آسيب ها و زيان هاي بسياري را به پيكره جامعه و خود انسان وارد نمود و در كنار آن زشت ترين رفتارها و حتي بدترين جنايات ها را مرتكب شد.

با وجود اينكه برنامه هاي ماهواره اي محتواي علمي و آموزنده نيز دارند، ولي امروزه بيشتر نوجوانان و جوانان و حتي بزرگسالان استفاده صحيح از آن نمي كنند. از طرف ديگر، پخش گسترده فيلم هاي غير اخلاقي و مبتذل، برنامه هايي با پوشش هاي زننده همراه تيزر هاي تبليغاتي كه نمايش بدن هاي عريان و... از اساس جدانشدني اين گونه برنامه ها هستند به اضافه، تصويرهاي مستهجن كه به طور اتفاقي بر صفحه تلويزيون نقش مي بندد و امكان هرگونه عكس العملي را از ما مي گيرد، خطرات اساسي براي فرد و جامعه به دنبال دارد كه به جرأت غيرقابل تخمين است بنابراين، بايستي در كنار مزايا و منافع اين گونه وسايل ارتباط جمعي به تأثيرات منفي و آسيب ها و مضرات آن نيز توجه داشت و تدابير لازم جهت پيشگيري از انحرافات اخلاقي و رفتاري كودكان و نوجوانان، اتخاذ كرد.

در گام نخست مي توان بسياري از آسيب هاي شبكه هاي ماهواره اي را بيان كرده و با كودكان، نوجوانان و جوانان و والدين ايشان به بحث نشست و آنان را با استدلال و منطق مجاب نمود و به مرور ايشان را قانع كرد تا از اين وسيله استفاده صحيح شود:

برخي از معايب و اثرات و كاركردهاي منفي شبكه هاي ماهواره اي به شرح زير است:

1. بدآموزي و تهديد سلامت جسمي، رواني و رفتاري كودكان و نوجوانان.

2. ارائه صحنه هاي خشونت آميز و رواج خشونت و پرخاشگري.

3. جريحه دار كردن عواطف كودكان و نوجوانان.

4. بازداشتن كودكان و نوجوانان از كارهاي تحصيلي و بيگانه ساختن آنها از پرداختن به مطالعه كتاب هاي درسي و غير درسي مفيد.

5. ايجاد نيازهاي كاذب و تسريع در بلوغ زودرس نوجوانان، ترويج و تشديد انحرافات اخلاقي و نيز اشاعه فحشا و بي بند و باري.

6. بي تفاوت كردن كودكان و نوجوانان نسبت به دردها و رنج هاي انساني.

7. رواج رفتارهاي ضد اجتماعي و ضد ديني و  برانگيختن حالت تهاجمي از طريق مشاهده و يادگيري.

8. تسخير ذهن كودكان و نوجوانان و شستشوي مغزي آنان.

9. محدود كردن قدرت ابتكار و خلاقيت.

10. ناديده گرفتن قيد و بندهاي اجتماعي از طريق همانند سازي با شخصيت هاي نمايش هايي كه در آنها شيوه هاي پرخاشگرانه و مهارتهاي خلافكاري نشان داده مي شود.

11. ايجاد درگيري ذهني در كودكان و نوجوانان به علت تماشاي فيلم هاي ويژه سنين بالاتر و فيلم هاي غير اخلاقي.

12. ايجاد ترس و كابوس هاي شبانه براي كودكان و نوجوانان.

13. كاهش مدت زمان خوابيدن كودكان و نوجوانان.

14. افزايش حالت انفعالي و بي تفاوتي.

15. مسخ كودكان و نوجوانان و فرو بردن آنها در دنياي تخيلي و ايجاد فاصله با واقعيت ها.

از طرف ديگر، مي توان با استفاده از برخي از راهكارهاي زير آسيب هاي ماهواره و ديگر وسايل ارتباط جمعي را به حداقل رسانيد:

الف) استفاده از ماهواره را در خانه محدود كنيد، البته بايد در اين خصوص خود والدين پيشگام شوند و استفاده از ماهواره را فقط منحصر در برنامه هاي مفيد آن كرده و دستورالعملي براي استفاده صحيح براي همه افراد خانواده تعريف بكنند و به آن مقيد باشند.

ب) در گام دوم مي توان استفاده از ماهواره، كامپيوتر، اينترنت و ديگر وسايل ارتباط جمعي را منحصر در اتاق نشيمن كه در ديد همه افراد خانواده است، كرد و از قرار دادن آن در اتاق اختصاصي فرزندان و يا اتاق هايي كه امكان دسترسي همگان به آن وجود ندارد، خودداري نمود تا فرصت سوء استفاده هاي ناپسند از بين برود.

ج) در صورت عادت به استفاده از ماهواره، منع كامل دسترسي به ماهواره، نياز نيست و توصيه نيز نمي شود. بلكه بايد ساختاري ايجاد كرد كه در نهايت به كاهش اين دسترسي تا مرز اعتدال منجر شود.

د) فهرستي از فعاليت هاي جايگزين و مفيد تهيه كرده و به تناوب استفاده از ماهواره، آن را با ديگر سرگرمي هاي جذاب جايگزين نمود.

س) بهتر است در ازاي كاهش استفاده از ماهواره، براي كودك و نوجوان پاداشي در نظر بگيريد و يا در صورت تخطي جريمه اي در نظر بگيريد و بدين شيوه مجازاتش كنيد.

و) استفاده مفرط و پنهاني از ماهواره و ديگر وسايل ارتباط جمعي مي تواند پوششي براي مشكلات مختلفي باشد كه فرد با آن روبه روست و در اين حالت نياز به درمان هايي خارج از خانه به كمك متخصصين مربوطه و روانشناسان و روانپزشكان احساس مي شود در اين حالت مي توان از مشاوران مراكز درماني و خدمات روانشناختي كمك گرفت.

ي) بايد زمينه هاي مذهبي و ديني افراد را بيش از پيش تقويت كرد و با تشويق و ترغيب رفتارهاي ديني آنان به آنها معيار داد و منتظر بود كه آنها خود، از برنامه هاي غير مفيد و ناسالم فاصله بگيرند.

توجه داشته باشيد كه تنها با دروني كردن معيارها مي توانيد راه درست را در فرد نهادينه كرد و او را بيمه گرداند و گرنه دور از چشم شما و در بيرون و حتي در خانه دوستان و بستگان فرصت هاي لغزش بسياري براي آنها ايجاد مي شود و اگر اين معيارها در آنها دروني نشده باشد به راحتي و با كمال ميل در دام هاي مختلف گرفتار مي شوند.

لطف كنيد بهم كتاب معرفي كنيد؟
توصيه مي كنيم مطالعۀ كتاب هاي شهيد مطهري كه داراي سير منطقي است را شروع كنيد.

اينجانب علاقه مند به مطالعه كتاب مي باشم و دوست دارم چيزهايي رو كه بايد يك بچه مسلمون بدونه تا معرفتش نسبت به دين و اطلاعات روز و ... بيشتر بشه رو بيشتر از ايني كه ميدونم ياد بگيرم، ميشه لطف كنيد بهم كتاب معرفي كنيد؟

مطالعۀ كتاب هاي ديني نياز به انگيزه دارد كه الحمدلله در شما يافت مي شود. به نظر مي رسد مطالعات بدون مبنا و برنامه ريزي اثرات آنچناني كه شما انتظار داريد، نداشته باشد. لذا توصيه مي كنيم مطالعۀ كتاب هاي شهيد مطهري كه داراي سير منطقي است را شروع كنيد.

- نكاتي دربارۀ مطالعۀ كتاب هاي شهيد مطهري(ره):

1- براي پيمودن هر راهي در ابتدا بايد انگيزۀ رهرو، براي پيمودن آن راه به حد بالايي برسد تا اگر موانعي ايجاد شد، هيچ ترديد و تزلزلي در او پديد نيايد. بسياري از كساني كه كتب استاد را براي مطالعه انتخاب كرده و خواندن آنها را هم آغاز نموده اند، به دليل نداشتن انگيزۀ بالا، در همان ابتدا به قول خودمان بريده اند. دانستن اهميت مطالعۀ كتب شهيد مطهري، بزرگ ترين عاملي است كه مي تواند ما را با انگيزۀ بالايي به طرف اين كتب ارزشمند سوق دهد.

2- براي فرار از اين عاقبت شومِ فكري، بايد ابتدا اصول قطعي و محكمي را بپذيريم و آنگاه قدم به قدم در مسير علم و دانش گام برداشته، با استدلال مناسب به استقبال مسائل مختلف برويم. البته اين توهم پيش نيايد كه قرار است مقلد بي چون و چراي افكار و نظرات شهيد مطهري باشيم، زيرا به جز كلامي كه متصل به سرچشمه وحي است، هرچه باشد در تضارب افكار عرصه‏هاي علمي دستخوش تحول و تكامل مي‏گردد. بلكه غرض آن است كه نردبان انديشه خود را در جاي محكمي قرار دهيم.

3- ما در مطالعۀ كتابهاي استاد مطهري(حداقل در دور اول) در پي حفظ تك تك جملهها نيستيم؛ بلكه در پيآن هستيم تا به وسيلۀ كتابهاي استاد مطهري با چهرۀ زيباي اسلام آشنا شويم و ديدگاهي نو و مطابق با واقع نسبت به اين دين كامل به دست آوريم. اين آشنايي، با مطالعه حاصل ميشود؛ حتي اگر جملات و داستانهاي كتب در ذهنمان باقي نماند.

4- آسان بودن كتاب هاي اول سير، موجب بي اهميتي ما به عمق مطالب نشود. كتاب «داستان راستان» كه از ساده ترين كتب استاد است، از عميق ترين كتاب هاي ايشان نيز هست كه جايزۀ بين المللي «يونسكو» را به خود اختصاص داده است.

5- از آنجا كه هدف ما حفظ كردن نيست، پس نبايد از فراموشي مطالب هراسي داشته باشيم. هميشه اين نكته در ذهنمان باشد كه مفيد بودن مطالعۀ يك كتاب، فقط در گرو حفظ آن نيست. حواسمان باشد كه بسياري از مطالب به ضمير ناخودآگاه رفته و در موقعيتي مناسب، مثل بحث يا سئوال يادآوري مي شود.

- در زمينۀ مطالعۀ كتاب هاي ديگر علماء توصيه مي كنيم: براي اينكه در ابتدا صاحب تمركز و مباني شويد، همان كتاب هاي شهيد مطهري(ره) را مطالعه بفرماييد و بعد از اتمام آنها به كتاب هاي ديگر دانشمندان مراجعه كنيد، زيرا:

1. محتواي مطالب در كتاب هاي دانشمندان مختلف، بعضاً متفاوت است و اين اختلاف جزئي ممكن است شما را سر در گم كند و روحيۀ مطالعاتي شما را كمرنگ كند؛ ضمناً تمركز در مباني يك فرد بهتر جواب مي دهد.

2. ادبيات و قلم بكار برده شدۀ نويسنده هاي مختلف تمركز انسان را كم مي كند و ممكن است ذهن انسان نتواند در اين پراكندگي و اختلاف الفاظ كارايي لازم را داشته بشد.

- توصيۀ پاياني:

در تمام مراحل مطالعه از هنگامي كه تصميم به مطالعه مي گيريد تا زماني كه مطالعه را آغاز مي كنيد، از توكل بر خدا و توسل به اهل بيت(ع) غافل نشويد. در جلساتي كه به نام آل الله(ع) برگزار مي شود، از امام زمان(ع) و اجداد طاهرينش بخواهيد كه شما را در اين راه كمك كرده و ذهنتان را براي درك معارف ناب دين، آماده و لايق بگردانند. اين را توجه داشته باشيد كه يكي از علل مهم شكست در مسير مطالعۀ كتب استاد مطهري و در هر راه معنوي ديگر، اتكا به خويشتن و غفلت از خداوند است. همه بايد بدانيم كه بدون توفيق خداوند و ياري ائمۀ معصومين(ع) هر كاري براي رسيدن به معارف قرآن و اهل بيت(ع) ناقص و ابتر خواهد ماند.

و در آخر: اگر در فهم مسأله اي از مطالب كتاب باز مانديد، از كارشناسان مذهبي استفاده كنيد تا موضوع را برايتان شرح دهند. البته گاهي در مطالعۀ يك كتاب سئوالاتي پيش مي آيد كه پاسخ بسياري از آنها طبق اين سير، در كتاب هاي بعدي يافت مي شود.

- براي اينكه از اطلاعات ديگر پيرامون سير مطالعاتي كتاب هاي شهيد مطهري(ره) بهره مند شويد به لينك هاي زير مراجعه فرماييد:

1- سير مطالعاتي بايد چگونه باشد؟

http://ketabestaan.ir/?p=497

2- معرفي سير مطالعاتي و 12 نكته بسيار مهم در مطالعه آثار شهيد مطهري(ره):

http://rasekhoon.net/article/show-28805.aspx

3- سير مطالعاتي كتب موضوعي استاد مطهري(ره):

http://ketabestaan.ir/?p=490

یكی از فلسفه های امامان تبیین احكامی است كه در زمان رسول خدا ممکن نبود
امیر مؤمنان (ع) در این باره بیان زیبا و عمیق دارد:محمد همانند ستارگان آسمانند كه هر گاه یكی از آن ها غروب كند، ستاره‌ای دیگر طلوع می‌كند...

گفته می شود كه یكی از فلسفه های وجود امامان شیعه تبیین احكامی است كه در زمان رسول خدا ممكن نبود و از طرفی تعداد امامان در 12 متوقف شد!و از طرف دیگر  می بینیم كه فقها حتی در آن مسائلی كه روایات در مورد آن وجود دارد اختلاف دارند(مانند مسئله حج) حال اگر دین از طرف خداوند باشد خداوند نمی توانست راه حل طبیعی برای این مشكلات بیابد كه این همه اختلاف را شاهد نباشیم(مثلا تعداد امامان این قدر محدود نشود)

گرچه ائمه (ع)  تعداد شان اندك اند، ولی وجودشان مستمر  است كه از آغاز تا كنون عالم در پرتو نور وجود آنان  به سر می برند و هم اكنون  عالم خلقت در پرتوی نور وجود آخرین سلسله و حلقات نور او  به سر می برد. امیر مؤمنان (ع) در این باره بیان زیبا و عمیق دارد:

«ألاَ أنّ آل محمّد(ص) كمثل النجوم السماء إذا هَوي نجمٌ طلعَ نجمٌ، فكأنّكم قد تكاملت مِن الله فیكم الصنائع وآتاكم ما كنتم تأملون؛ (1) آگاه باشید، آل محمد همانند ستارگان آسمانند كه هر گاه یكی از آن ها غروب كند، ستارهای دیگر طلوع میكند. گویا میبینم در پرتوی خاندان پیامبر نعمتهای خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید، رسیدهاید».

این كلام حضرت گویای اسراری فراوان است كه  حقایق بسیاری را روشن میسازد پس  اگر به دلیل طولانی نبودن عمر مباركشان و یا به دلیل فراهم نبودن شرایط، آن گونه كه شایسته و لازم است نتوانستند حقایق را به مردم بیان كنند، ولی همین كه هر كدام به نوبة خود در زمانی خاصی به عنوان حجت الهی روی زمین وجود داشتهاند، به تناوب مسئولیت را به عهده میگرفتند و هیچگاه زمین از حجت خدا خالی نبوده است.

 ثانیا: تعدد و كثرت ائمه راه حل این معضل نبود اگر به فرض هم  بر تعداد آن ها افزوده می شد، باز هم  همان عوامل كه سبب غیبت حضرت مهدی شده در آنها نیز  وجود داشت  وامام غایب می شد  ومردم به همین سر نوشت كنونی دچار می گردید.

ثالثا: مردم از دین شان بی اطلاع نماند اند  وبه اندازه كافی از طریق آموزه های دینی موجود احكام دین بدست بشر می رسد  وبه اصطلاح حجت بر مردم تمام است و بیشتر از آنچه از طریق معرفت فقیهانه بدست می آورند تكلیفی متوجه آنان نیست.

رابعا: بسیار از اسرار بر ما پوشیده است كسی چه می داند كه چرا فرایند موجود برای بشر رقم خورده است. در مجموع می توان به این كلام پر مغز دانـشـمـنـد بزرگ و فیلسوف عالیقدر اسلام مرحوم خواجه نصیر الدین طوسي در كتاب تجرید العقائد رسید كه:

«وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا؛ (2) وجود امام زمان لطف الهی است. حضور و تصرفات ظاهری لطفی دیگر (كه فعلا از آن محرومیم). نبودن و غیبتش هم ناشی از ( اعمال و رفتار) خود ماست».

پس طبق این  نگاه گرچه خداوند لطف خور را نموده  و ما را  هدایت نموده و هادی برای ما قرار داده و به انداز نیاز و ضرورت نصاب تام هدایت در اختیار ماست؛ ولی عمل خود ما سبب محرومیت از فیض تشریعی  امامت شده است گرچه  فیض تكوینی او همواره بر سر ماست. پس اگر بر تعداد  ائمه به مراتب از این افزوده می شد باز هم كار بشر بود و مسئله  ضرورت غیبت امام معصوم.

 خامسا: بدین نكته نیز باید اشاره شود كه فقها در اكثر مسائل اتفاق نظر دارند.  چه این كه  اختلاف آن ها در استنباط  احكام شرعی  باعث رشد و بالندگي فقه شيعه شده است. و همچنین  اختلاف ناشي از عدم بيان نيست؛ بلكه ناشي از اختلاف برداشت ها از بيان ائمه وادله است.

پینوشتها:

1.  نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین،  قم،  1380 ش ، خطبه 100.

2.  علامه حلی، كشف المراد، نشر  جامعه مدرسین  قم،  بی تا، ص363.

چرا هر انسانی نمی تواند پیامبر خود باشد تا به سعادت برسد؟
فلسفه بعثت انبیا، آشنا كردن بشر به خواست‌های فطری آنان و شكوفایی عقل آن ها بوده است. عقل و فطرتی كه به دلایل و انگیزه های مختلف، یا خاموش می­شوند و یا از مسیر..

چرا خداوند برای هدایت انسان ها پیامبرانی را فرستاده است؟ چرا هر انسانی نمی تواند پیامبر خود باشد تا به سعادت برسد؟

سؤال شما از دو بخش تشكيل شده است:

نخست این كه چرا خداوند براي هدایت انسان ها پیامبرانی را فرستاده است؟

برای پاسخ به این پرسش باید گفت كه بر اساس آموزههای وحیانی، انسان از اول با فطرت توحیدی خلق شده است: «كلّ مولودٍ یولد علي الفطرة»؛ (1) «همه مردم بر فطرت پاك توحیدی خلق میشوند». بنابراین، آدمی در عمق جان، رابطه خود را با خدا میتواند درك كند. شخصی به امام صادق(ع) عرض كرد: خدا را به من آن گونه معرفی كن كه گویی او را میبینم. حضرت از او سؤال كرد: «آیا هیچ وقت از راه دریا مسافرت كردهای؟» گفت: آری. حضرت فرمود: «اتفاق افتاده است كه كشتی در دریا بشكند؟» گفت: بلی، اتفاقاً در سفری چنین قضیهای واقع شد. امام فرمود: «به جایی رسیدی كه امیدت از همه چیز قطع شود و خود را مشرف به مرگ ببینی؟» گفت: بلی، چنین شد. حضرت فرمود: «در آن حال، امیدی به نجات داشتی؟» گفت: آری. «به چه كسی امیدوار بودی؟» آن شخص متوجه شد كه در آن حال، گویا دل او با كسی ارتباط داشت؛ در حدی كه گویی او را میدیده است. (2)

حال اگر آدمی فطرتاً خداپرست و در مسیر تكامل است، چه نیازی به انبیا دارد و انبیا برای چه مأمور هدایت شدهاند؟

خداوند بعد از آفرینش ملائكه كه فقط او را عبادت و بندگی می كنند، اراده نمود موجودی بیافریند كه حق اختیار و انتخاب در بندگی داشته باشد. در عین حال كه در ذات این موجود كشش به  خدا و بندگی او وجود دارد، اختیار و انتخاب نیك و بد نیز در او وجود داشته باشد. خداوند موجودی آفرید كه خداپرستی او از روی اختیار است، نه اجبار. این موجود، انسان است. هنگامی كه پای اختیار به میان آمد، برخی به بیراهه رفته و از بندگی خدا سر برتافتند. از این رو، پیامبر برای هدایت انسان ها و دعوت  به راه اصلی و خلقت اصلی كه خدا پرستی است، مبعوث شد. امیر مؤمنان (ع) سخن زیبایی در این باره دارد. ایشان فرموده:

«خداوند پیامبرانی را از فرزندان آدم برگزید و از آنان در ابلاغ و امانتداری در رساندن دستورات الهی به مردم پیمان گرفت؛ در زمانی كه بیش تر مردم چیزی دیگری به جای آن نشانده بودند و حق او را نشناخته و برای خدا شریك قرار داده و شیاطین آنان را از معرفت به او باز داشته، رشته پرستش خدا را بریده بودند. در چنین زمانهای بود كه خداوند رسولان خود را برانگیخت و پیامبرانش را پی در پی به سوی مردم فرستاد، تا از آنان بخواهند كه عهد فطرت الهی را ادا نمایند و نعمتهای فراموش شده خدا را به یادشان آورند و با ابلاغ احكام الهی یا ارائه دلایل، حجت را برایشان تمام كنند و توانمندیهای پنهان عقلهای آنان را برانگیزانند و آیات با عظمت الهی را به آنان بنمایانند؛ همچون آسمان بلند كه مانند سقفی بر بالای سرشان برافراشته و زمین كه چون گهوارهای زیر پای آنان گسترده و معیشتهایی كه ایشان را زنده میدارد». (3)

فلسفه بعثت انبیا، آشنا كردن بشر به خواستهای فطری آنان و شكوفایی عقل آن ها بوده است. عقل و فطرتی كه به دلایل و انگیزه های مختلف، یا خاموش می­شوند و یا از مسیر خود به انحراف كشیده می شوند.

اما در خصوص پاسخ به این سؤال كه چرا هر انساني نمي تواند پيامبر خود باشد، می گوییم كه دنيا محل تكامل انسان ها است. سنت الهي، بر اين قرار گرفته است كه آدمی با بهره گيري از اختيار خود، به جايگاه مطلوب مورد نظر خداوند نايل شود. اگر خداوند بعضي از كمالات را به طور جبري در اختيار انسان قرار دهد، مقام انسان را پايين آورده است؛ چرا كه تكامل آگاهانه كه فلسفه آفرينش انسان است، از نظر ارزش، قابل مقايسه با تكامل جبري نيست؛ به عبارت ديگر، اگر خداوند به طور قهري به انسان كمالاتي عنايت كند، در اين صورت فرشته آفريده، نه انساني كه به فرشته دستور سجده بر او را به وي داده است.

افزون بر این، بايد گفت انسان ها با ظرفيت هاي گوناگوني آفريده شده اند و هر انساني اين جايگاه و ظرفيت را ندارد تا وحي الهي را دريافت نمايد. اين موقعيت ممتاز از طرف خداوند، صرفاً به بعضي از انسان ها عطا مي شود. گزینش اولیای الهی و علم و اراده و عصمت خدادادی‏شان از سوي خداوند، معلول شایستگی‏های آنان بوده است؛ یعنی علم خداوند به این كه آنان در شرایط عادی و پیش از عطای "علم و اراده و عصمت" ویژه، حداكثر ظرفیت استعدادهای خود را كه در نهاد هر انسانی وجود دارد، در طاعت و بندگی و تقرّب به خدا به كار می‏گیرند، سبب شده تا از میان همه انسان‏ها برگزیده شوند. اگر چه در این مسیر، بیش تر انبیا مورد آزمایش های گوناگونی قرار گرفتند، اما در برخی موارد عده ای نیز از كودكی به این مقام نایل شدند؛ زیرا نوع انتخاب مسیر و چگونگی حركت آن ها از علم خداوند مخفی نبود؛ «الله أعلم حیث یجعل رسالته»؛ (4) «خداوند بهتر می داند كه رسالت خود را در چه كسی و كجا قرا دهد».

گوهر پاك بباید كه شود قابل فیض       ورنه هر سنگ و كلوخ لؤلؤ و مرجان نشود

پینوشتها:

1. عوالی اللئالی، نشر سید الشهدا، قم 1403ق، ج 1، ص 35.

2. نقل از: معارف قرآن، ص 30، نشر مؤسسه در راه حق، قم 1367ش.

3. نهج البلاغه، خطبه 1.

4. اعراف (7) آیه 23.

حكمت بعثت پيامبران تبليغي چيست؟
در ابتدا بايد اشاره شود: پيامبران الاهي دو دسته‌اند: دسته‌اي از آنها داراي شريعت مستقل هستند كه تعداد آنها از تعداد انگشتان يك دست تجاوز نمي‌كند ...

حكمت بعثت پيامبران تبليغي چيست؟

در ابتدا بايد اشاره شود: پيامبران الاهي دو دستهاند: دستهاي از آنها داراي شريعت مستقل هستند كه تعداد آنها از تعداد انگشتان يك دست تجاوز نميكند كه عبارت اند از: حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسي، حضرت عيسي (ع) و حضرت محمد بن عبدالله (ص)كه به آنان پيامبران « اولوالعزم و تشريعي » اطلاق ميگردد. دسته ديگري از پيامبران -كه بيشتر آنها را تشكيل ميدادند- داراي شريعت مستقل نبوده، بلكه مُبلّغ شريعت پيشين بودند و غبار تحريف را از شريعت قبل از خود برميداشتند و مروج آن بودند كه به اين دسته از پيامبران « پيامبران تبليغي » اطلاق ميگردد. اسلام وقتي ختم نبوت را اعلام كرد. نه تنها به نبوت تشريعي، بلكه به نبوت تبليغي هم خاتمه داد.

 پس فلسفه نبوت تبليغي در امّت هاي گذشته، به ويژگيهاي امت هاي آن عصر بر مي گردد. پيامبران تبليغي در عصري بودند كه بشر هنوز قادر به تبليغ شريعت زمان خود نبوده و توان اين را نداشت كه درباره شريعت خود تجزيه و تحليل نمايند. عقل و علم بشر آن زمان قادر به چنين عملي نبود. به همين دليل بود كه كتاب هاي آسماني انبياي گذشته به مرور زمان از بين مي رفت و آثاري از آنها باقي نمي ماند و منجر به تحريف ميشد.  براي حفظ آموزه هاي ديني آنها انبيا ي تبليغي از سوي خداوند مي آمدند، ولي امت پيامبر خاتم (ص) به درجهاي از علم و شناخت رسيد كه توانست (با رعايت اموري) اصول دينشان را حفظ كرده و در آن تفقه نمايند؛ از اين رو، ديگر نياز به انبياي تبليغي نداشتند. امت هاي انبيا گذشته  همانند كودك مكتبي  بوده اند  كه توان نگه داري كتاب خود را ندارد و پس از مدت كوتاهي آن را پاره پاره ميكند.(۱) بنابراين، از حكمتهاي بعثت پيامبر تبليغي حفظ و صيانت محتواي دعوت پيامبر قبلي، از تحريف و نابودي است با توجه به رشد علمي و عقلي امت پيامبر خاتم (ص) و تربيت يافتن عالمان ديني،پيامبري تبليغي هم خاتمه يافته و عالمان دين جانشين پيامبران تبليغي شدند.

پي نوشت:

۱. مطهري، مرتضي، مجموعه آثار، انتشارات صدرا. 1378 ش، ج ۳، ص ۱۷۵.

صفحه‌ها