پرسش وپاسخ

آیا روایتی داریم كه بفرماید از تازه به دوران رسیده چیزی طلب نكنید؟
امام صادق به او فرمود آیا تو را نهی نكردم از اینكه قرض بگیری برای من از كسی كه ابتدا چیزی نداشته و بعدا به دست آورده است.

آیا روایتی داریم كه بفرماید از تازه به دوران رسیده چیزی طلب نكنید؟

« عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ قَالَ اسْتَقْرَضَ قَهْرَمَانٌ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ رَجُلٍ طَعَاماً لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَأَلَحَّ فِي التَّقَاضِي فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ )ع( أَ لَمْ أَنْهَكَ أَنْ تَسْتَقْرِضَ لِي مِمَّنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ فَكَانَ »(1)

حفص بن بختری گفت: خدمتكار امام صادق از مردی غذایی برای ایشان طلب قرض كرد و در تقاضای خود پافشاری نمود امام صادق به او فرمود آیا تو را نهی نكردم از اینكه قرض بگیری برای من از كسی كه ابتدا چیزی نداشته و بعدا به دست آورده است.

منظور این است كه از كسی كه خودش هم زمانی محتاج بوده و نیاز به قرض گرفتن بوده و حالا كه صاحب ثروتی شده از روی میل و رغبت حاضر نیست قرض بدهد.

پی نوشت:

1. كلینی،محمد بن یعقوب،كافی،انتشارات آل البیت،ج 5 ،ص 159.

آیا روایت معتبری در خصوص ثواب آن داریم؟
آنچه در روایات درباره تمام ماه های قمری مطرح شده روزه گرفتن در اولین پنجشنبه ماه و چهارشنبه اول در دهه دوم و پنج شنبه آخر ماه است...

آیا روایت معتبری در خصوص روزه داری در روزهای اول، پانزدهم و سی ام ماه قمری و ثواب آن داریم؟ اگر هست با ذكر منبع بفرمایید.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با مركز ملي پاسخگويي به سوالات ديني

آنچه در روایات درباره تمام ماه های قمری  مطرح شده روزه گرفتن در اولین پنجشنبه ماه و چهارشنبه اول در دهه دوم و پنج شنبه آخر ماه است. چنانكه در روایتی زراره نقل می كند كه به امام صادق (ع) عرض كردم استحباب روزه در چه روزهایی می باشد حضرت فرمود:« ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ مِنْ كُلِّ شَهْرٍ- الْخَمِيسِ فِي الْعَشْرِ الْأَوَّلِ وَ الْأَرْبِعَاءِ فِي الْعَشْرِ الْأَوْسَطِ وَ الْخَمِيسِ فِي الْعَشْرِ» (1) « سه روز از هر ماه؛ پنجشنبه دهه اول ، چهار شنبه دهه دوم و پنجشنبه دهه آخر»

البته در خصوص ماه رجب توصیه به روزه گرفتن در اول و وسط و آخر این ماه شده است چنانكه در حدیثی از امام رضا (ع) نقل شده كه حضرت می فرماید:

« مَنْ صَامَ أَوَّلَ يَوْمٍ مِنْ رَجَبٍ رَغْبَةً فِي ثَوَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ صَامَ يَوْماً مِنْ وَسَطِهِ شُفِّعَ فِي مِثْلِ رَبِيعَةَ وَ مُضَرَ وَ مَنْ صَامَ يَوْماً فِي آخِرِهِ جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مُلُوكِ الْجَنَّةِ وَ شَفَّعَهُ فِي أَبِيهِ وَ أُمِّهِ وَ ابْنِهِ وَ ابْنَتِهِ وَ أَخِيهِ وَ أُخْتِهِ وَ عَمِّهِ وَ عَمَّتِهِ وَ خَالِهِ وَ خَالَتِهِ وَ مَعَارِفِهِ وَ جِيرَانِهِ وَ إِنْ كَانُوا مُسْتَوْجِبِي النَّارَ»؛ (2)

« كسی كه روز اول ماه رجب روزه بگیرد بهشت بر او واجب می شود و كسی كه وسط ماه رجب روزه بگیرد شفاعتش در همچون ربیعه و مضر نیز پذیرفته است و كسی كه روز آخر ماه رجب روزه بگیرد خداوند وی را از ملوك بهشت قرار می دهد و شفاعتش درباره پدر و مادر و فرزندان و بردار و خواهر و عمو و عمه و خاله و دایی و آشنایان و همسایگانش پذیرفته می شود گرچه مستوجب آتش جهنم باشند».

پی نوشت ها:

1. شيخ صدوق‏، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسین، 1404ق، ج، ص 84.

2. سید بن طاووس، الإقبال بالأعمال الحسنة، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1415ق، ج، ص 191.

آیا در روایات، به مستحب بودن تهیه قبر، پیش از فوت، اشاره ای شده است؟
مرحوم آیت الله سید محمد كاظم یزدی ره در عروه الوثقی می نویسد: شایسته است مومن قبری برای خود تهیه كند و ...

آیا در روایات، به مستحب بودن تهیه قبر، پیش از فوت، اشاره ای شده است؟

چرا بعضی افراد، قبل از فوت ، برای خود قبر تهیه می كنند كه البته مجبور به پرداخت خمس آن نیز بشوند؟

مرحوم آیت الله سید محمد كاظم یزدی ره در عروه الوثقی می نویسد: شایسته است مومن قبری برای خود تهیه كند و ... (1) اما در استحباب این عمل بحث است و روایت صریحی در این زمینه دیده نشده است از این رو برخی گفته اند استحباب آن معلوم نیست (2) و بعضی از فحوای پاره ای روایات استحباب آن را فهمیده اند. (3) در هر حال تهیه قبر جایز است. اگر انسان با خریدن و نگاه به آن مكان  به یاد مرگ و معاد بیفتد. ( كه غالبا همین طور است )كار شایسته ای است و پرداخت خمس هم یك وظیفه شرعی است و هیچ اشكالی ندارد.

پی نوشت ها:

1. یزدی، سید محمد كاظم طباطبائی، العروه الوثقی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ج 1، ص 455.

2. میزا محمد تقی آملی، مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی، ج 7، ص 50 و آیه الله مكارم شیرازی، ناصر، العروه الوثقی مع التعلیقات، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب(ع)، ج 1، ص 364

3. اشتهاردی، علی پناه، مدارك العروه الوثقی، دار الاسوه للطباعه و النشر، ج 9، ص 194 .

آيات و احاديثي كه در اين مورد ( اذن پدر درازدواج دخترباكره )آمده چيست؟
در این مورد احادیث فراوان است كه در كتاب "وسائل الشیعه " در چندین باب آمده اند و احادیث دیگری هم كه این حكم را می رساند ، در باب های دیگر هست كه جمع آوری ...

آيات و احاديثي كه در اين مورد ( اذن پدر درازدواج دخترباكره )آمده چيست؟

در این مورد احادیث فراوان است كه در كتاب "وسائل الشیعه " در چندین باب آمده اند و احادیث دیگری هم كه این حكم را می رساند ، در باب های دیگر هست كه جمع آوری همه روایات ، احتیاج به جستجوی فراوان دارد .

در "كتاب النكاح" از "وسائل الشیعه" چندین باب تحت عنوان " ابواب عقد النكاح و اولیاء العقد" آمده از جمله باب سوم كه با عنوان زیر است:

(برادر و پدر و غیر اینها بر زن بیوه رشیده ولایت ندارند و امر ازدواج او به عهده خودش می باشد)

در روایات این باب تصریح شده كه "بیوه" بر خوش ولایت دارد و تصمیم ازدواجش با خودش می باشد و دیگران حق تصمیم گیری برای او را ندارند. (1)      

مفهوم این روایات این است كه غیر بیوه نمی تواند مستقلا تصمیم به ازدواج بگیرد و ازدواج كند.

در یكی از روایات این باب از امام صادق (ع) آمده:

الجارية البكر التي لها  الأب لا تتزوج إلا باذن أبيها  (2)   

دختر باكره كه پدر دارد ، بدون اذن پدر اردواج نمی كند .

عنوان باب چهارم  عبارت است از : " ان البكر البالغ الرشيدة التي ليس لها أب أمرها بيدها "= دختر بالغ رشیده كه پدر ندارد ، متولی امر ازدواج خویش می باشد و كس دیگری بر او ولایت ندارد."

در این باب از امام صادق آمده :

الجارية البكر التي لها أب لا تتزوج إلا باذن أبيها (3)

دختر باكره بدون اذن پدر ازدواج نمی كند.

باب پنجم (4) هم در باره اذن گرفتن از دختر توسط پدر است كه نشان می دهد امر ازدواج باكره به دست خودش و پدرش می باشد.

عنوان باب نهم (5) نیز به شرح زیر است: "ان الولاية في عقد البكر البالغ الرشيدة مشتركة بينها وبين أبيها فلا بد من رضاهما إذا لم يعضلها" كه دلات دارد امر ازدواج باكره به دست خودش و پدرش می باشد و خودش به تنهایی بدون اذن پدر حق ازدواج ندارد مگر این كه به جهت موافقت نكردن پدر  برایش معضله پیش آید.

اینها مواردی است كه بر لزوم اذن پدر در عقد باكره دلالت دارد و چون این امر از امور اجتهادی است و باید همه روایات كه بیان های مختلفی دارند لحاظ شود و با توجه به مبانی اجتهادی ، از مجموع استنباط حكم گردد ، باید به فتوای مجتهد عمل كرد.  

پی نوشت ها :

1. حر عاملی محمد بن حسن ، وسائل الشیعه ، پنجم ، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1104 ق ، ج14 ، ص 201- 204.

2. همان ، ص 202.

3. همان ، ص 205.

4. همان ، ص 205- 206.

5. همان ، ص 213- 216.

در روايات به اين كارها توصيه شده؟
پيغمبر اكرم (ص) فرمود: از اسفند درخت يا برگ يا ميوه‏اي نمي رويد، مگر آن كه فرشته‏اي بر آن گماشته شده است تا آن را به آن كه بايد برساند، يا خشك شود، و در ريشه...

آيا اسفند دود كردن و شكستن تخم مرغ براي چشم زخم و نظر كردن منشأ اسلامي دارد و در روايات به اين كارها توصيه شده؟  يا اين كارها خرافاتي بيش نيستند؟

اسفند را به عربي "حَرْمَل" گويند (1) و در دائرة المعارف آمده: گياه اسفند به سبب داشتن خاصيت‏هاي طبي در درمان برخي از بيماري‏ها به كار مي‏رود".(2) در مورد دود كردن اسفند حديثي نيافتيم ولي درباره روياندن اسفند و خواص آن رواياتي وارد شده ؛ در حديث است كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود: از اسفند درخت يا برگ يا ميوه‏اي نمي رويد، مگر آن كه فرشته‏اي بر آن گماشته شده  است تا آن را به آن كه بايد برساند، يا خشك شود، و در ريشه و ساقه‏اش شفا است، و در دانه آن داروي 72 بيماري است(3) نيز از محمد بن حكم نقل شده است: پيغمبري به خداوند از ترسويي امتش شكايت كرد، خداوند به وي وحي فرمود: دستور ده  امتت اسفند بخورند كه شجاعت را زياد مي‏كند. (4)

اما شكستن تخم مرغ براي چشم زخم از خرفات است كه متاسفانه مرسوم شده به جاي شكستن و دور انداختن آن كه نوعي اسراف است آن را به فقير صدقه بدهيد

پي نوشت‏ها:

1. مصطفي حسيني دشتي، معارف و معاريف، ج 2، ص 178 ماده اسفند.

2. دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج 6، ص 333، ماده اسفند.

3. مكارم الأخلاق،ترجمه مير باقري، ج‏1، ص 355.

4. آسمان و جهان، ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، ج‏6، ص 184 باب هشتاد و سوم: اسفند و كندر، ص182.

----------------------------------------------------------------

 با سلام وآرزوي بهروزي براي شما دوست عزيز

 بد نيست ابتدا به اصل مساله چشم زخم نگاهي دقيق بيندازيم :

«چشم زخم در آيات و روايات»

در عصر پيامبر(ص) ميان قبيله بني اسد بد چشماني بودند كه چشمانشان اثرات به خصوصي در اشيا مي‏نهاد. اينان تصميم گرفتن با چشم خويش پيامبر را صدمه و زياني بزنند كه آيه: «و إنْ يكاد الّذين...»(1) نازل شد.

مرحوم طبرسي مي‏فرمايد: «معناي آيه اين است كه وقتي ذكر (قرآن) را از تو مي‏شنوند، با نظري سرشار از كينه و خشم به تو نظر مي‏كنند، به طوري كه مي‏خواهند با نگاه تيزشان تو را بكشند».(2)

حضرت يعقوب به فرزندانش فرمود: «اي فرزندانم! از يك در داخل نشويد و از درهاي گوناگون وارد شويد».(3) مفسران نقل نموده‏اند كه حضرت يعقوب(ع) بيم آن داشت كه مردم به فرزندانش رشك برده و مورد چشم زخم واقع شوند،(4) زيرا، اين احتمال را مي‏داد كه وقتي يازده برادر جوان و رشيد با هم وارد بر عزيز مصر شوند، مورد چشم زخم قرار گيرند.

رسول خدا(ص) فرمود: «چشم زخم حقيقت دارد تا آن جا كه قلّه كوه را فرود آورد» و اميرمؤمنان مي‏فرمايند: «چشم زخم حق است و توسّل به دعا براي دفع آن نيز حق است».(5)

«چشم زخم از جهتِ مباني علمي»

حقيقت مسئله از ديدگاه دانش بشري كاملاً مشخص نمي‏باشد، هر چند نظريه هايي ابراز شده ، از آن جمله بسياري از دانشمندان معتقدند در برخي از چشم‏ها نيروي مغناطيسي خاصي نهفته است كه كارآيي زيادي دارد، حتي با تمرين و ممارست مي‏توان آن را پرورش داد.

خواب مغناطيسي از طريق نيروي مغناطيسي چشم‏ها است.

«اشعه ليزر» شعاعي است نامريي و توانسته كاري كند كه از هيچ سلاح مخرّبي ساخته نيست. حال پذيرش وجود نيرويي در برخي چشم‏ها كه از طريق امواج به خصوصي در ديگران اثر بگذارد، امر عجيبي نخواهد بود.(6)

روح انسان بر اثر رياضت‏ها به درجه‏اي مي‏رسد كه آثاري در جسم بر جاي مي‏گذارد، حال جسم گاهي اعضاي بدن است كه شمشير و سوزن و ميخ و آتش در آن اثر نمي‏كند و گاهي چشم است كه مي‏تواند آثاري را بر جاي گذارد كه چشم زخم از آن جمله باشد.

پس اگر چه مسئله از جهت علمي كاملاً روشن نمي‏باشد، اما جايي براي انكار وجود ندارد و نظريه‏هاي علمي نمي‏تواند خلاف آن را ثابت كند.

مرحوم طباطبائي(ره) در ذيل آيه 51 سوره قلم مي‏فرمايد: «... مراد از آيه چشم زدن است كه نوعي از تأثيرات نفساني است و دليل عقلي بر نفي آن نداريم، بلكه حوادثي ديده شده كه با چشم زدن منطبق است و رواياتي طبق آن وارد شده، دليلي ندارد كه آن را انكار نموده و بگوييم عقيده خرافي است».(7)

« راه ها وادعيه مقابله با چشم زخم»

در روايات وارد شده كه پيامبر براي امام حسن و امام حسين(ع)  اين دعا را خواندند: «أعيذكما بكلمات التامة و أسماء اللَّه الحسني كلّها عامة، مِن شر السامة و الْهامة، و مِن شرِّ كل عينٍ لامة، و مِن شر حاسدٍ إذا حسد؛ شما را به كلمات تامه و اسماي حسناي خداوند از شر مرگ و حيوانات موذي و هر چشم بد و حسود آن گاه كه حسد ورزد مي‏سپارم».(8)

حضرت امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه بخواهيد با هيأتي آراسته و چشمگير از خانه بيرون رويد، معوذتين (قل اعوذ برب الفلق... و قل اعوذ بربّ النّاس...) را بخوانيد تا چشمي در شما اثر نكند«.(9)

از امام صادق عليه السلام نقل شده :"چشم [زخم] حق است .... اگر در اين مورد ترسيدي ، پس بگو: ما شاءالله [لا حول و] لا قوّه إلاّ بالله العليّ العظيم،(10)

اين جملة  سه بار ادا شود"

 در هر صورت پذيرش وجود چشم زخم، نبايد آدمي را به دامان خرافه و امور عوامانه سوق دهد. در خصوص تخم مرغ شكستن هم مدركي وجود ندارد .با تعاليم و فرهنگ ديني و عقل هم فاصله دارد . اصولاً پناه بردن به برخي امورخرافي براي دفع چشم زخم موجب توهين به دين وخلاف شرع است ولي در هر حال اين كارها چه درست وچه غلط شرك نيست زيرا استفاده از ابزاري براي حل مشكل است ؛مانند استفاده از دارو جهت رفع بيماري .

مشكل شرك زماني آغاز مي شود كه انسان همه راه ها و ابزارها را جداي از قدرت خدا داراي تاثير بداند و آنها را مستقل از قوانين حاكم بر عالم كه خداوند قرار داده فرض كند. ولي خيلي بعيد است كسي چنين اعتقادي داشته باشد .

در مجموع نبايد فراموش كرد  دامنه تأثير اموري مانند چشم زخم و... محدود است و همه عالم هستي  تحت فرمان خدا است .با وجود توكل به خدا نبايد از اين گونه امور به وحشت افتاد و دست به كارهاي نامعقول زد كه  مصداق اسراف وحرام است .

پينوشت‏ها:

1. قلم (68) آيه 51.

2. مجمع البيان، ج 10، ص 341.

3. يوسف (12) آيه 67.

4. اين قول به مفسراني همچون ابن عباس، قتاده و ضحاك نسبت داده شده است.

5. نهج البلاغه، حكمت 400.

6. تفسير نمونه، ج 24، ص 426.

7. تفسير الميزان، ج 19، ذيل آيه.

8. تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 400.

9. بحارالانوار، ج 95، ص 133.

10. همان، ج 60، ص 26، حديث 23 چاپ بيروت.   

منظور از یزیدا خامسا در زیارت عاشورا كیست؟
خدایا یزید(پسر معاویه ) را به عنوان پنجمین كسی كه سردمدار ظلم به اهل بیت شد، لعن كن .

منظور از یزیدا خامسا در زیارت عاشورا كیست؟ منظور از آل مروان چه كسانی هستند و چرا لعن می شوند؟

پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مركز

در زیارت عاشورای معروف آمده:

اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی و ابدأ به اولا ثم العن الثانی و الثالث و الرابع.

ابتدا اولین بانی ظلم به اهل بیت پیامبر  را كه پایه گذار این سنت و روش شوم بود، لعن می كند. بعد می خواهد كه لعن را از او شروع كرده و شامل حال دومین و سومین و چهارمین ظالم  قرار دهد . بعد ادامه می دهد:

اللهم العن یزید خامسا و العن عبید الله بن زیاد و ابن مرجانه و عمر بن سعد و شمرا و آل ابی سفیان و آل زیاد و آل مروان الی یوم القیامه ؛

خدایا یزید(پسر معاویه ) را به عنوان پنجمین كسی كه سردمدار ظلم به اهل بیت شد، لعن كن . بعد عبید الله پسر زیاد و پسر مرجانه بدكاره را و عمر بن سعد و شمر و آل ابی سفیان (فرزندان و نوادگان او كه همگی از این شجره خبیث و ظالم به حق و اهل بیت بودند) و آل زیاد(فرزندان و نوادگان زیاد  پدر عبیداله ) و آل مروان را لعن كن.

مروان ، پسر حكم بن ابی العاص و از بنی امیه بود. حكم از كسانی بود كه رسول خدا او را لعن كرد و نفرین نمود و از مدینه اخراج و تبعید كرد. مروان كه خود از سران فتنه اموی بود، بعد از معاویه دوم  (پسر یزید )برای مدتی كوتاه عهده دار خلافت شد. بعد از مرگ وی، چهار پسر خبیثش یعنی عبدالملك، سلیمان،ولید و هشام و بعد نوادگانش خلیفه شدند . این تیره تا زمان امام صادق حكومت كردند و به وسیله ابوالعباس سفاح سرنگون شدند.

آل مروان كه این افراد و خلفای مروانی بودند، از ظالمان به اهل بیت بودند كه نسبت به اهل بیت و سادات حسنی و حسینی و از جمله امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام ظلم فراوان روا داشتند و سزاوار لعن و نفرین ابدی گردیدند.

بعد از مدتی دختره بهونه گیری می كرد و می گفت كه ما بدرد هم نمی خوریم
در نامه خود ماجراي رابطه عاطفي خود با دختري را بيان كرديد كه در نهايت با عهد شكني دختر پايان يافته است. عهد شكني در روابط براي طرف مقابل واقعا سخت و دردناك است

 بنده مدتی بود كه با دختری به قصد ازدواج آشنا شدم . رابطه ما بیشتر تلفنی بود. خانواده هامون هم از این رابطه مطلع بودند. ما هر 2 تامون آدمای مذهبی بودیم و مراقب رابطمون بودیم. حدود چند ماهی با همدیگه رابطه داشتیم. و خیلی بهم دیگر وابسته شده بودیم. و بهم دیگه قول ازدواج داده بودیم و عهد كردیم كه بغیر از هم دیگه با هیچ كس ازدواج نكنیم. همه می دونستن. ولی بعد از مدتی دختره بهونه گیری می كرد و می گفت كه ما بدرد هم نمی خوریم؛ درحالی كه مشكل خاصی بین ما نبود. تا اینكه از من جدا شد. بعد فهمیدم كه براش خواستگار اومده و ازدواج كرده. و من ضربه روحی خیلی شدیدی خردم. آیا بنظر شما این دختر كه به من قول داده بود ، و به قولش عمل نكرده مرتكب گناه شده؟یا اون حق انتخاب داشته چون ما رسما و قانونا هیچ تعهدی نداریم. فقط كلاماً به هم دیگه قول دادیم. آیا درجه این جور گناه ها چیه كه باعث شكستن دل یك آدم می شه؟ با تشكر از جوابتان.

 در نامه خود ماجراي رابطه عاطفي خود با دختري را بيان كرديد كه در نهايت با عهد شكني دختر پايان يافته است. عهد شكني در روابط براي طرف مقابل واقعا سخت و دردناك است؛ لذا تا حدودي طبيعي است كه دچار دلشكستگي شويد. اما با در نظر گرفتن برخي نكات ميتوانيد قلب شكسته خود را ترميم كرده و خود را مهياي حوادث آينده كنيد.

در ادامه سه نكته مهم ذكر ميكنيم كه توجه به آن ها مي تواند مفيد باشد:

الف) مناسب است ريشه اشتباهات خود را بازنگري كنيد تا در آينده دوباره دچار چنين مشكلاتي نشويد.

يكي از ريشه های اين اشتباه ايجاد رابطه عاطفي قبل از ازدواج با دختر است.

به نظر ما وجود اينگونه روابط قبل از ازدواج - كه به حد وابستگي عاطفي برسد - اصلا خوب نيست و ميتواند آثار بدي داشته باشد.

دوست گرامي ! با توجه به صحبت هاي شما و با در نظر گرفتن اينكه هر دو در سن جواني و بروز عواطف قرار داريد ، به نظر ميرسد كه ارتباط شما با دختر به وابستگي عاطفي رسيده بوده است.

رابطه اي كه بيشتر بر اساس عواطف شكل  گرفته و شناخت دقيقي و كاملي پشت آن نباشد، نميتواند براي هميشه مستحكم بماند. وابستگي عاطفي ممكن است نگذارد عيوب همديگر را ببينيد و در نتيجه تصميمات عجولانه بگيريد. به هر حال اين را مدنظر داشته باشيد كه بعد از فروكش كردن عواطف كم كم عيب ها ظاهر شده و باعث اختلاف ميگردد.

برادر گرامي !

درست است  كه دختر مورد نظر به شما قول داده بود؛ ولي يادتان باشد كه به احتمال زياد ايشان در شرايط عاطفي اين كار را انجام داده بوده به طوريكه بعد از فروكش كردن عواطف به هر دليلي شما را مناسب خودش نميداند و تصميم ميگيرد با فرد ديگري ازدواج كند.

ب) نكته ديگري كه لازم است متذكر شويم اين است كه: به هر حال خوب يا بد ، رابطه شما با دختر قطع شده است؛ خوب است به جاي فكر كردن به گذشته با استفاده از تجربه هايي كه كسب كرديد به فكر آينده باشيد. هر چه بيشتر به گذشته فكر كنيد بيشتر عذاب ميكشيد و روحيه افسرده اي پيدا ميكنيد. با روح افسرده نميتوانيد موفقيتهاي آينده را كسب كنيد از اين رو بهتر است از شكست قبلي به عنوان تجربه استفاده كرده و در انتخاب آينده خود بيشتر دقت كنيد.

با توجه به اين مسئله سعي كنيد از اين به بعد رابطه عاطفي با دختری قبل از عقد ايجاد نكنيد؛ بلكه اگر احيانا خواستيد با دختري ازدواج كنيد، براي بدست آوردن شناخت، بهتر است تحت نظر بزرگان و با مشورت آنان ملاقات هاي محدودي با دختر داشته و گفتگوهاي ضروري و مهم را - كه مربوط به زندگي مشترك است - مطرح كنيد تا شناخت كاملتري بدست آوريد.

ج) دوست گرامي با توجه به نامه ایی كه فرستادهايد، احساس ميشود فكر شما نسبت به اين قضيه درگير است، براي اينكه بتوانيد از اينگونه ناكاميها و وابستگي عاطفي، زودتر رها شويد، بهتر است به نكات و توصيههايي - كه در ادامه امده است - توجه فرماييد:

1. يكي از راه هاي خلاص شدن از اين گونه افكار اين است كه او را ببخشيد و از اين مسئله رد شويد و الا اگر بخواهيد روي آن تمركز داشته باشيد، افسردگي به شما روي خواهد آورد. در ضمن يادتان باشد كه بخشش از بزرگان است نه نشانه ضعف.

 2. به اين واقعيت توجه داشته باشد كه به هر حال موردي كه به آن اشاره كرديد، از شما روي گردانده و به ديگري علاقه پيدا كرده است ؛ بنا بر اين جا دارد اندكي به جاي انديشيدن به ايشان به اين مسئله فكر كنيد كه علاقه به او يا فكر كردن به نامردي او، چه سودي براي شما دارد؟ الا اين كه فرصتهاي عالي را از شما سلب كرده و بيش از پيش متضرر ميشويد.

3. به خود تلقين كنيد كه: «من نبايد علاقه و عواطف خود صرف كسي كنم كه با من ازدواج نكرد، من بايد اين علاقهها و عواطف را براي زندگي آينده خودم حفظ كنم» .

4. هر موقع احساس كرديد ذهنتان به فكر او مشغول شده است، با قاطعيت به خود بگوييد: « بسه ديگه ! » و مشت خود را به زمين يا ميز زده و تغيير حالت دهيد.

مواقعي كه فكر آن دختر شديداً شما را اذيت ميكند، سعي كنيد با انجام كارهايي عملي از قبيل تلفن كردن به آشنايان و صحبت با آن ها، نگاه كردن به فيلم جذاب و آموزنده، رفتن به بيرون و ملاقات با دوستان و ... حواس خود را پرت كنيد.

5. روابط دوستانه و اجتماعي خود را با افراد بانشاط و مذهبي بيشتر كنيد.

6. تا حد امكان از تنهايي و بيكاري دوري كنيد. و دز زندگي خود ورزش، تفريح و مسافرت را فراموش نكنيد.

7. توجه به نماز و امور عبادي - معنوي ( مخصوصا اموري كه زودتر لذت آن را احساس ميكنيد مثل: تفكر در نعمت هاي الهي، در دل كردن صميمانه با خدا، كمك به فقير با دست خود و ...) سعي كنيد تدريجا عشق حقيقي به خدا را وارد قلب خود كرده و عشق دختر مورد نظر را دل خود بيرون كنيد.

8. زوايه ديد خود را نسبت به اين مسئله مقداري تغيير دهيد.

شما فقط از اين زوايه نگاه نكنيد كه دختر نامردي كرده و با كس ديگر ازدواج كرده است؛ بلكه از سوي ديگر شما بايد خوشحال باشيد كه دختر عدم علاقه خود را قبل از عقد اعلام كرده است. اگر بر فرض با شما ازدواج ميكرد و قلبش در نزد مرد ديگري ميبود، آن موقع شرايط خيلي بدتر ميشد و امكان داشت دچار شكست هاي بزرگتری شويد. لذا بهتر است مقداري زوايه ديد خود را نسبت به اين مسئله تغيير دهيد.

 چه بسا ممكن چيزي را بد بدانيد؛ ولي در واقع خير باشد: «... كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسي‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسي‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ؛ چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد، حال آن كه خيرِ شما در آن است. و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آن كه شرِّ شما در آن است. و خدا مي‏داند، و شما نمي‏دانيد» .

لطفا سخنی به من بیاموزید یا نصیحتی من را كنید تا دل گرم شوم
براي ازدواج و انتخاب همسر، عاشق شدن به تنهايي كافي نيست، بلكه شايد بد هم باشد، چون كه موجب مي شود كه عيوب طرف مقابل را درست متوجه نشويد.

 بر سر دوراهی تصمیم گیری افتاده ام كه برای اولین بار اعتراف میكنم كه نمیدانم چكار كنم 1) قبلا برایتان نوشتم كه عاشق همكلاسیم شدم 2سال پیش الان دیگر 30 روز دیگر مانده كه دانشگاه تمام شود اما هنوز جرات كفتنش را پیدا نكردم نمیدانم چكار كنم گذشتن از این موضوع یك طور برایم سخت است و گفتنش طوری دیگر بارها در نمازهایم از خدا خواسته ام اما شاید به چشم من آمده كمكم نكردهاست یكی از دلایل نگفتنم به استثنائ خجالت از او و چون پسر كوچك خانوادهام و برادر و خواهر بزرگتر از خودم دارم. این است چون مشكلات بسیاری دارم میترسم با گفتنش یك طور خود خواهی باشد زیرا معلوم نیست كه آیندهام چه میشود بعدم دوست دارم كه واقعا زحماتی كه پدر ومادرم برایم كشیدهاند را جبران كنم و آن هم ادامه تحصیل است كه آنها دوست دارند اما از طرفی دیگر این خانمی است كه در سر راهم آمده البته من به خدا هیچ حرفی به او نگفته ام ایشان یسیار دختر محجوبی هستن و بسیار نجیب مانده ام چكار كنم آیا استخاره با قرآن در باره چاره كار است لطفا سخنی به من بیاموزید یا نصیحتی من را كنید تا دل گرم شوم

در مورد دختري كه صحبت كرده ايد آيا شناخت كافي در مورد روحيات و رفتارش هم داريد يا اينكه فقط عاشق او شده ايد؟ براي ازدواج و انتخاب همسر، عاشق شدن به تنهايي كافي نيست، بلكه شايد بد هم باشد، چون كه موجب مي شود كه عيوب طرف مقابل را درست متوجه نشويد. براي ازدواج بايد شناخت كافي از طرف مقابل و خانواده اش داشته باشيد. به نظر مي رسد كه شما هيچ شناخت جدي اي از اين دختر نداريد، و احتمالا به واسطه ظواهر او و بعضي از مسائل سطحي، به ايشان علاقه مند شده ايد، وگرنه بدون اينكه با او صحبت كنيد و بدون اينكه در مورد مسائل مختلف او را بررسي كنيد قادر به شناخت جدي در مورد او نخواهيد بود. در هر صورت اگر فكر مي كنيد كه اين دختر، مورد خوب و مناسبي براي ازدواج است مي توانيد اين مسئله را با خانواده در ميان بگذاريد، تا مادر يا خواهر شما با ايشان صحبت كند و نظرش را جويا شود. اينكه برادر و خواهر بزرگتر از خودتان داريد نمي تواند مانع ازدواج شما باشد، مگر اينكه در خانواده شما حساسيت خاصي در اين مورد وجود داشته باشد، اما در هر صورت شما كار خودتان را انجام بدهيد و با آنها مطرح كنيد. البته مسئله اي كه بايد به آن دقت كنيد اين است كه شما براي تشكيل خانواده بايد توانايي داشته باشيد كه حداقل نيازهاي ضروري يك خانواده كوچك را تامين كنيد، لذا بايد در حدي باشيد كه بتوانيد از راهي حلال، درآمدي را داشته باشيد، كه البته اگر تلاش بكنيد و سستي  و تنبلي نكنيد مي توانيد بعضي از كارهاي موقتي را انجام دهيد و درآمد كمي داشته باشيد.

استخاره براي اين جور موارد نيست، بلكه براي جايي است كه با فكر خودتان به نتيجه اي نرسيده ايد و مشورت هم كرده ايد اما باز هم به نتيجه نرسيده ايد، در اين موارد مي توانيد استخاره كنيد،اما در اينجا شما بايد شرايط خودتان را در نظر بگيريد و در اين مورد مشورت هم بكنيد، اگر اين كارها را انجام بدهيد تا حدود زيادي تكليفتان مشخص مي شود و ديگر جاي استخاره نيست.

در مجموع كاري كه بايد شما انجام بدهيد اين است كه يك شخصي را واسطه قرار دهيد تا با ايشان صحبت كند و نظرش را در مورد شما جويا شود، اگر ايشان هم اظهار تمايل كرد و اجازه داد بايد بقيه كار را به خانواده بسپاريد و خودتان هم درصدد شناخت دقيق و كامل در مورد ايشان باشيد. از خدا خواستن و در نمازها دعا كردن بسيار خوب است اما كافي نيست، بلكه بايد حركتي كنيد و كاري انجام بدهيد.

براي ازدواج بسيار مهم است كه از ملاك هاي صحيح انتخاب همسر آگاهي داشته باشيد و آنها را در خودتان و طرف مقابلتان جستجو كنيد. هر مقدار كه در شرايط و ويژگي هاي شخصي و خانوادگي تناسب بيشتري داشته باشيد احتمال موفقيت در ازدواجتان بيشتر است. در مورد انتخاب همسر و ملاك هاي آن مي توانيد به كتاب "جوانان و انتخاب همسر" تاليف آقاي علي اكبر مظاهري و كتاب "انتخاب همسر" آيت الله اميني مراجعه كنيد.

موفق باشيد.

از دست خودم خسته شدم
واقعيت اين است كه عشق و دوست داشتن افراطي كه به كاهش عملكرد بينجامد (كما اين كه در شما انجاميده است) ريشه در سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب، وسواس فكري...

از دست خودم خسته شدم.فردي را دوست داشتم براي ازدواج.با روحيات من بازي كرد گول ظاهر دين فريبش را خوردم . فريب مسجد رفتن و نماز خواندنش.5 سال با او ساختم اما به دلايل مسخره خودش كه چون الان با هم نميسازيم فردا هم با هم نميسازيم . هربار كه ترك كرديم همديگر را به هر دليلي دوباره سراغم آمد با احساسم بازي كرد و دوباره با من قرار مي گذاشت و نمي آمد . ولي من هنوز ساده لوح و زودباورم و فكر مي كنم مرا دوست دارد و روزي بالاخره باهم ازدواج مي كنيم . دينم را زندگيم را نابود كرد . نمي توانم فراموشش كنم هنوز دوستش دارم اما ديگه از دست خودم كلافه ام .هر كاري از دستم برآيد براي موقعيت شغلي اش مي كنم اما احساس مي كنم توي دلش دارد به زرنگي خودش و سركارگذاشتن من مي خندد . گاهي از او متنفر مي شوم . خدا را دوست دارم مي خواهم پيش او برگردم به اندازه موهاي سرم توبه كردم اما دوباره اين عشق لعنتي باعث غفلت من از او شد.دختر مذهبي و اهل مسجد هستم و حجاب تقريبا كاملي دارم اما از پس اين مشكل بر نمي آيم.ميخواهم براي هميشه او را فراموش كنم اما تقريبا باهم همكاريم و او يكي از اساتيد محل كار من است و اگه قرار باشد او را فراموش كنم باز او را مي بينم و ....فقط خدا را مي خواهم به من بگوئيد چه كنم به طور كلي او را فراموش كنم و با ديدنش دست و دلم نلرزد

پيشاپيش از شما خواهر گرامي به خاطر گزش احتمالي قلم پوزش مي طلبم به اميد آن كه بيشتر در مطالب آسيب شناسانه و نه همدلانه ذيل تأمل نماييد.

متاسفانه اين عشق مرضي باعث شده شما ناخواسته از برهه خواستگار جدي داشتن گذر كنيد و در سن 30 سالگي گويا چاره اي نداريد جز اين كه به هر قيمتي با ايشان ازدواج كنيد يا بسوزيد و بسازيد. واقعيت اين است كه عشق و دوست داشتن افراطي كه به كاهش عملكرد بينجامد (كما اين كه در شما انجاميده است) ريشه در سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب، وسواس فكري و افسردگي دارد. اگر نيك در خود بنگريد اضطراب شما از حد نرمال بسيار بالاتر است و شما با هر هجوم افكار اضطرابي ناخواسته به او و خاطراتش (به عنوان يك آرامشگر كاذب) پناه مي بريد. همين امر باعث مي گردد كه شما نتوانيد خاطرات وي را كنار بگذاريد و به محض بالا آمدن اضطراب به ايشان بينديشيد. پيوند شرطي بين اضطراب شما و آرامشگري دروغين اين پسر، راز پايداري چند ساله اين عشق صد درصد مرضي است. همچنين عشق مرضي چيزي جز يك فكر يا رفتار وسواسي نيست. همان گونه كه فرد مبتلا به وسواس فكري نمي تواند فكرش را از يك موضوع پيش پا افتاده يا مهم خلاص كند، ذهن وسواس زده شده هم نمي تواند از اين فكر وسواسي (يعني عشق اين پسر) خود را رها سازد. وسواس فكري - عملي از جمله اختلالات رواني است كه به صرف اراده يا خوددرماني (يا به قول شما توبه) پايان نمي پذيرد. وسواس فكري - عملي نيازمند جلسات متعدد رواندرماني و احياناً دارودرماني مي باشد. پس اگر يك فرد وسواسي بدون رواندرماني و دارودرماني نمي تواند از شر وسواسش خلاص شود، شما هم با هزار بار توبه يا اقدامات خود درمانگرانه نمي توانيد عشق وسواسي اين پسر را كنار بگذاريد. در برخي موارد يك دارودرماني ساده و موقت، سهم بسزايي در كاهش بار رواني (ناشي از فشار مرض عشق) دارد.

همان طور كه از لا به لاي نامه شما بر مي آيد عزت نفس شما متأسفانه بسيار اندك است. گويا شما شأن و منزلت خاصي براي خود قائل نيستيد و همه وجود خود را در آينه اين پسر غيرخويشتندار به نظاره مي نشينيد و اگر يك روز اين آينه از شما روي برگرداند شما خوديتي براي خود نمي يابيد. اين عزت نفس پايين باعث گشته شما سال ها همه وجود خود را به زير پاي اين پسر بريزيد. پسري كه هيچ گونه مسووليتي نسبت به خوش خدمتي ها و مهرباني هاي شما حس نمي كند. اگر از طريق مشاوره و رواندرماني مي توانستيد به بازسازي عزت نفس فرو پاشيده خود اقدام كنيد، به راحتي هر چه تمام تر، ده ها پسر بالاتر از اين پسر را زير پاي ذهن خود مي گذاشتيد و يك ثانيه هم به خواهش محبت يا ازدواج از آنان نمي پرداختيد. عزت نفس پايين يكي از ويژگي هاي اختلال افسردگي است. افسردگي اي كه اين پسر بي مقدار و ظاهرساز را به يگانه معناي زندگي شما مبدل ساخته است. افسردگي نيز از جمله اختلالات رواني است كه نيازمند رواندرماني و دارودرماني مي باشد. به ياد داشته باشيد كه ما در درمان عشق هيچ نيازي به حذف يا فراموشي عشق نداريم، چرا كه اين كار نه تنها ضرروت ندارد، بلكه اساساً امكان چنين كاري وجود ندارد. فراموشي عشق به اين است كه بار هيجاني عشق به حداقل برسد، به گونه اي فرد با معشوقش با كمترين نوسان هيجاني مواجهه نماييد. كأنه معشوقش يك فرد عادي مثل ساير افراد جامعه مي باشد. در هر صورت يگانه راه برون رفت شما از اين شرايط محنت زا، همانا درمان تخصصي اختلالات بستر ساز عشق يعني اضطراب و.. از طريق رواندرماني و دارودرماني مي باشد. هرگونه طفره رفتن شما از اين مسأله و اكتفا به خوددرماني يا... متأسفانه هيچ نتيجه مثبتي براي شما به همراه نخواهد داشت و شرايط شما خداي ناكرده بدتر و بدتر خواهد شد.

لطفا برایم توضیح كامل دهید؟
اول اینكه تعریفی كه ازعشق وجود دارد، دو طرفه بودن آن را می نمایاند. لذا شما باید مطمئن شوید كه آن خانم نیز به شما علاقه مند است وگرنه چه بسا ...

 آیا علاقه به یك دختر همسن خود در صورتی كه ندانیم او نیز به من علاقه مند است عشق محسوب می شود لطفا برایم توضیح كامل دهید؟

در راستای پاسخ به پرسش شما باید عرض نمایم:

 اول اینكه تعریفی كه ازعشق وجود دارد، دو طرفه بودن آن را می نمایاند.  لذا شما باید مطمئن شوید كه آن خانم نیز به شما علاقه مند است وگرنه چه بسا كه او كسی دیگری را دوست داشته و یا دیر یا زود ازدواج كند و در این صورت كسی كه ضربه روحی خواهد دید، شما هستید. عشق درصورتی كه هدف آن وصال نباشد یك تخیل محسوب می شود كه ممكن است مانع انگیزه ی پیشرفت یك فرد شود.

 دوم اینكه عاشق شدن و ازدواج در صورتی كه تنها معیار انتخاب در آن، برخوردهای ظاهری و عشق های زود گذر و لحظه ای باشد و بدون در نظر گرفتن شاخص های اصلی صورت بگیرد با درصد ریسك بسیار بالایی مواجه خواهد شد. و به قول پرفسور آرون تی بك در كتاب عشق هرگز كافی نیست، چندی بعد این دو نفر كه تمام عیبهای همدیگر را حسن می دیدند و به هم نامه های عاشقانه می نوشتند چنان تغییر می كند كه حسنهای یكدیگر را نیز عیب می بینند و شدیدا از یكدیگر متنفر می شوند و این داستانی است كه هزاران هزار بار اتفاق افتاده و این برای این است كه به جای انتخاب عقلانی شریك زندگی یك انتخاب احساسی داشته اند. ساده اندیشی است كه فكر كنیم: «من با یك نفر زندگی مشترك تشكیل می دهم، با خانواده او چه كار دارم !؟ نكته همینجاست. ازدواج، به معنی برخورد دو فامیل، دو خانواده و دو منطقه است. نادیده گرفتن خانواده ها، نظرات و خواسته های منطقی آنان و خاستگاه فرهنگی، بزرگترین بی تجربگی جوانان در انتخاب همسر محسوب می شود. خوب است قبل از ایجاد علاقه و ورود به دنیای لطیف عاطفه، پس ازانتخاب اولیه كه مبتنی بر منطق و در نظر گرفتن معیارها و عوامل مؤثر در سعادت زندگی مشترك خواهد بود، انتخاب خود را با خانواده در میان بگذارند و از نظرات آنها و دلایلی كه برای موافقت یا مخالفت با این پیوند دارند آگاه شوند. پس از موافقت خانواده و آشنا شدن هر دو خانواده با هم، جوانان نیز می توانند در سایه استفاده از تجربیات خانواده و در محیط خانه، به اطلاعاتی كه لازمه شناخت همسر برای تشكیل یك زندگی مشترك است دست یابند و در كمال صداقت، انتظارات، اهداف و خواسته های خود را از ازدواج بیان كرده و نظرات شریك احتمالی زندگی آینده خود را نیز بشنوند، و در سایه این گفت و شنودها، تشابهات و اختلافات شخصیتی خود را محك بزنند. در سایه این شناخت، پیوند مناسب تشخیص داده می شود و یا پیش از آن كه اتفاقی بیفتد متوجه تفاوت های اساسی شده و از بروز اشتباه در انتخاب پیشگیری می شود. در همین راستا شما را به خواندن كتابهای زیر دعوت می كنم:

1-عشق هرگز كافی نیست/ پرفسور آرون تی بك/ ترجمه مهدی قراچه داغی كه كتابی بسیار عالی وروشن گر در زمینه عشق و عاشقی و ناپایداری ازدواج بر پایه وهمیات است كه مولف در آن نمونه های عینی خوبی در این مورد مطرح نموده و به بحث گذارده است.

2- آیا تو آن گمشده ام هستی؟ نوشته باربارا دی آنجلیس

صفحه‌ها