امام هادي(ع)

در سامرا، ایشان از طریق سازمان وکالت به طوری مخفیانه و تشکیلاتی و نیز مناظرات علمی در حضور و بااطلاع متوکل عباسی به تبیین و ترویج مکتب شیعه می‌پرداختند.

پرسش:
امام هادی علیه‌السلام با توجه به اینکه بیشتر مدت امامتش را در حصر بودند، در آن زمان توانستند نقشی را در تبلیغ و ترویج مکتب اهل‌بیت علیهم¬السلام و نشر آموزه‌های شیعی ایفا کنند؟
 

پاسخ:
امام هادی علیه‌السلام در دوران امامت خویش (220 تا 254) با چند تن از خلفای عباسی هم‌عصر بودند. گرچه اهل‌بیت و شیعیان در دوران خلافت عباسیان در تنگنا و فشار بودند، لکن در مقاطعی از این دوران، با کاهش نسبی فشارها و سخت‌گیری‌ها از جانب عباسیان مواجه بودند. علیرغم اینکه امام هادی علیه‌السلام در سال 233 ق توسط متوکل عباسی به سامرا احضار شد و به مدت 14 سال در سامرا زیر سایه کنترل و نظارت عباسیان بود. (1) اما در بقیه ادوار، این فشار و خفقان کاهش پیدا کرد. به‌عنوان مثال، حتی در دوران معتصم عباسی از سال 220 تا 233 ق شاهد مدارای بیشتر معتصم با علویان در مقایسه با دوران امام جواد علیه‌السلام هستیم. (2) همچنین بعدازاینکه منتصر فرزند متوکل بر مسند خلافت نشست تا اندازه زیادی از شدت این فشارها کاسته شد و امام هادی علیه‌السلام و شیعیان وی با فراغ بال بیشتری به فعالیت‌های خویش پرداختند. وی دستور داد تا از خاندان ابوطالب دست برداشته و در تعقیب ایشان نباشند و فدک را به فرزندان حسنین علیهماالسلام برگردانند. (3) ضمن اینکه، حصر در سامرا به معنای زندانی شدن و عدم ارتباط با مردم نیست، بلکه به معنای محدودیت است، چه‌بسا ایشان با افراد مختلفی بدون اینکه برای دستگاه خلافت حساسیت‌برانگیز بوده باشد، ملاقات و دیدار داشتند. لذا حضرت از طرق مختلف برای تبلیغ و ترویج اندیشه تشیع بهره می‌بردند:
1. سازمان وکالت: ازجمله روش‌هایی که ایشان برای تبلیغ تشیع و ارتباط با شیعیان استفاده می‌کردند، سازمان وکالت بود. این سازمان درواقع یک شبکه ارتباطی بسیار قوی و درعین‌حال پنهانی میان شیعیان و ائمه بود. افرادی که در این سازمان به‌عنوان حلقه وصل میان حضرات معصومین و شیعیان ایفای نقش می‌کردند، عموماً از شیعیان برجسته، صاحب فضل و متعهد بودند که در بسیاری از سرزمین‌های اسلامی حضورداشته و تا زمانی که وظایف خویش را به‌درستی انجام می‌دادند، موردعنایت اهل‌بیت بودند. این افراد که از آنان با عنوان «وکلا» یاد می¬شود، وظیفه پاسخ به شبهات شیعیان، جمع‌آوری وجوهات و نیز رساندن نامه¬ها و دغدغه¬ها و مشکلات مردم به امام را داشتند. (4) بدین ترتیب، امام هادی علیه‌السلام به‌واسطه این شبکه مخفی، جامعه شیعه را هدایت و رهبری می‌کردند. مقابله با خطر غلات، راهنمایی شیعیان در پاسخ به مسائل کلامی آن عصر ازجمله مسئله خلق قرآن، شبهه تشبیه یا تجسیم و نیز معرفی و شناساندن جایگاه امام و اهل‌بیت و ایجاد پیوند میان امام و مردم و همچنین جا انداختن مفهوم ظلم‌ستیزی و معرفی مصادیق ظلم در قالب دعا و زیارت، همگی ازجمله اقداماتی بود که ایشان از طریق سازمان وکالت به شیعیان خویش آموزش می‌دادند. (5)
2. مناظرات علمی: گاهی امام هادی علیه‌السلام معارف شیعی را در قالب مناظرات علمی با بزرگان مکاتب دیگر تبیین می¬کردند. در تاریخ، دو مناظره از حضرت هادی علیه‌السلام به یادگار مانده است. مناظره اول، مربوط به گفتگوی حضرت با ابو یوسف‌ یعقوب‌ بن‌ اسحاق‌ معروف به ابن سِکّیت معلم فرزندان متوکل درباره معجزات حضرات موسی و عیسی و رسول گرامی اسلام بود که ابن سِکّیت پس از دریافت پاسخ سؤالات خویش چنین گفت: «سوگند به خداوند مانند تو هرگز ندیده‌ام و جواب راستین چنین است». (6)
مناظره دوم حضرت با قاضی‌القضات سامرّا یعنی یحیی بن اکثم بود. این مناظره که به‌صورت مکتوب در موضوعات کلامی و تاریخی انجام شد، موسی مبرقع برادر امام هادی علیه¬السلام به‌عنوان واسطه پرسش‌ها و پاسخ‌ها را به طرفین انتقال می‌داد. گرچه متوکل عباسی با ترتیب دادن این مناظره قصد داشت تا جایگاه علمی حضرت را بسنجد و در صورت عدم ناتوانی ایشان در پاسخ به سؤالات، از قداست و منزلت حضرت در نظر شیعیان و محبّان بکاهد، اما حضرت ضمن ارائه پاسخ‌های بسیار دقیق و محکم، نه‌تنها توطئه خلیفه را خنثی نمود، بلکه بابی از معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام را به روی شیعیان باز کرد. (7)
با این اوصاف، می‌توان این‌چنین جمع‌بندی کرد که گرچه حضرت هادی علیه‌السلام در برهه‌ای از زمان در دوران امامت خویش در عصر خلفای عباسی تحت نظارت شدید قرار داشتند، اما این جوّ خفقان و سختگیری همیشگی و مستمر نبوده و در مقاطعی بسط ید داشته‌اند. ضمن اینکه در همان ایام حضور ایشان در سامرا، ایشان از طریق سازمان وکالت به طوری مخفیانه و تشکیلاتی و نیز مناظرات علمی در حضور و بااطلاع متوکل عباسی به تبیین و ترویج مکتب شیعه می‌پرداختند.

 واژگان کلیدی:
امام هادی علیه¬السلام، سازمان وکالت، مناظرات امام هادی علیه‌السلام.
منابع برای مطاله بیشتر:
-کتاب «سازمان وکالت»، اثر محمدرضا جباری.
-کتاب «حیات فکری و سیاسی امامان شیعه»، نوشته رسول جعفریان.
-کتاب «سیره پیشوایان، نوشته مهدی پیشوایی.
پی‌نوشت‌ها:
1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ق، ج 1، ص 501.
2. علت این چرخش سیاست از سوی معتصم، می‌تواند مشغولیت مهم‌تر برای وی یعنی سامان دادن به وضعیت ترکان باشد (که وی قبلاً آن‌ها را از ماوراءالنهر به بغداد آورده بود تا از آنان برای امور کشورداری استفاده کند، اما چیزی نگذشت که مجبور شد تا برای اصلاح رفتارهای هنجارشکنانه آن‌ها و خاموش کردن اعتراضات مردم، از تسط آنان بکاهد). دینوری، اخبار الطوال، ص 443-444؛ مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 466؛ سیوطی، تاریخ الخلفا، ص 259. جاسم حسین می‌گوید: «این تغییر رویکرد، ناشی از بهبود اوضاع اقتصادی و کاهش یافتن قیام‌ها از سوی علویان بوده است.» جاسم، محمدحسین، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، مترجم: سید محمدتقى آیت‏اللهى‏، سوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۵ ش، ص 81.
3. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۵۴۲.
4. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، نشر انصاریان، چاپ هشتم، 1384 ش، ص 513.
5. برای اطلاع بیشتر از اقدامات و نقش سازمان وکالت در عصر ائمه علیهم‌السلام ر.ک. به کتاب «سازمان وکالت» نوشته محمدرضا جباری.
6. کلینی، محمد بن یعقوب،الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 1، ص 24.
7. کلینی، همان، ج 7، ص 159؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، بیروت، لبنان، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۴۵۴.
 

متوکل عباسی به‌منظور مقابله با تهدیداتی که ازجانب قیام‌های شیعی وهمچنین امام شیعیان متوجه حکومت نامشروع عباسیان بود،امام هادی علیه‌السلام را به سامرا احضار کرد.

پرسش:
سب اصلی انتقال امام هادی علیه‌السلام به سامرا چه بود و چرا حضرت مانند جدش امام رضا علیه‌السلام نفرمود این سفر بازگشت ندارد؟ مردم مدینه در بدرقه ایشان چه کردند؟ 
 

پاسخ:
از زمان مأمون عباسی به بعد، خلفای عباسی سیاستی را در پیش گرفتند تا از طریق آن قادر باشند تمام تحرکات و ارتباطات امامان شیعه را تحت کنترل و نظارت داشته باشند و مانع از اقدامات ایشان در جهت مقابله با دستگاه خلافت شده و از ارتباط و وابستگی شدید مردم به ایشان بکاهند. از این جهت، تصمیم گرفتند تا ایشان را از مدینه النّبی به مرکز خلافت آن زمان (که در هر دوره‌ای متفاوت بود) احضار کنند. دریکی از این انتقال‌ها متوکل عباسی طی مراحلی، ترتیبی داد تا امام هادی علیه‌السلام را در سال 233 از مدینه به سامرا (مرکز خلافت عباسی در آن زمان) منتقل سازند. (1)
گزارشات تاریخی نیز این مسئله را تأیید می‌کند. (2) شیخ مفید سعایت فردی به نام عبدالله بن محمد هاشمی (امیر مدینه) از امام را سبب احضار ایشان به سامرا دانسته است. (3) ابن جوزی نیز گزارش‌های مختلف به متوکل را مبنی بر علاقه و میل مردن به امام و نیز بدگویی عده‌ای از افراد از ایشان،  دلیل بر احضار امام هادی علیه¬السلام به سامرا می‌داند. (4) بُرَیحه عباسی امام جماعت حرمین از جانب خلیفه عباسی، طی نامه‌ای به متوکل چنین بیان می‌دارد: «اگر مکه و مدینه را می‌خواهی، علی بن محمد را ازآنجا بیرون کن؛ زیرا او به‌سوی خود دعوت می‌کند و شمار زیادی را دور خود جمع کرده است». (5) گرچه امام هادی علیه‌السلام این اتهامات را رد کرد، (6) اما همین گزارشات دورغین سبب شد تا متوکل از ترس به خطر افتادن حکومتش، نامه‌ای برای امام نوشته و از وی خواست تا به سامرا بیاید.
از سوی دیگر، گرچه متوکل سعی داشت تا محترمانه امام را به سامرا منتقل کند، اما برای مردم مدینه مشخص‌شده بود که این سفر یک سفر معمولی و با میل و رغبت امام نیست. نوع برخورد مأموران حکومتی، این مطلب را تأیید می‌کرد. مأمور خلیفه قبل از حرکت به سامرا و همراه بردن امام با خود، اقدام به تفتیش منزل امام کرده و جز کتاب‌های ادعیه و علمی چیزی نیافت. (7) شاهد دیگر این است که یحیی بن هرثمه که مأموریت انتقال امام هادی علیه‌السلام را به سامرا بر عهده داشت، درباره وضعیت شهر مدینه و مردم آن را به هنگام خروج حضرت چنین شرح می‌دهد: «مردم مدینه بسیار ناراحت و برآشفته شدند و دست به یک سری عکس‌العمل‌های غیرمنتظره و درعین‌حال ملایم زدند. به‌تدریج ناراحتی آنان به حدی رسید که ناله و شیون به راه انداختند و تا آن زمان، مدینه چنین وضعی به خود ندیده بود. آن‌ها بر جان امام هادی علیه‌السلام می‌ترسیدند ...». (8) نهایتاً عبدالله بن محمد هاشمی حاکم مدینه و یحیی بن هرثمه امام را تا سه روز مهلت دادند تا خود را برای سفر آماده سازد. (9) خود امام هادی علیه‌السلام نیز در روایتی می‌فرماید: «من را به‌اجبار به سامرا آورده‌اند». (10)
از مطالب فوق دو نکته قابل‌استخراج است: اول اینکه، از همان ابتدا مردم پی به اجباری بودن و خطر این سفر برای امام هادی علیه‌السلام برده بودند لذا، نیازی به تأکید امام مبنی بر بی‌بازگشت بودن این سفر نبود؛ اما در ماجرای احضار امام رضا علیه‌السلام به مرو، مأمون عباسی دلیل این دعوت را سپردن خلافت و یا ولایتعهدی به امام ذکر می‌کند تا هیچ‌گونه حساسیتی از جانب شیعیان و مردم مدینه به وجود نیاید.
و اما نکته دوم که ناظر به قسمت سوم پرسش است، وضعیت مردم مدینه و نوع وداع آنان با امام هادی علیه‌السلام بود؛ 
همان‌طور که از نقل یحیی بن هرثمه برمی‌آید، مردم مدینه بسیار آشفته و نگران حال امام بوده و ناله و فغان سر می‌دادند به‌گونه‌ای که فرستاده متوکل را بسیار متعجّب کرده بود تا جایی که وی می‌گوید تا آن زمان مدینه را بدین شکل برافروخته و نالان مشاهده نکرده بود. (11)
نتیجتاً اینکه، متوکل عباسی به‌منظور مقابله با تهدیداتی که از جانب قیام‌های شیعی و همچنین امام شیعیان متوجه حکومت نامشروع عباسیان بود، تصمیم به احضار امام هادی علیه‌السلام به سامرا نمود. گرچه وی بنا داشت تا محترمانه امام را به سامرا ببرد، اما مقدماتی که برای این سفر مهیا شده بود، نشان‌دهنده اجبار امام به این سفر و خطرات احتمالی آن برای حضرت بود به‌گونه‌ای که مردم مدینه نیز متوجه این خطرات و تهدیدات شده بودند و ازاین‌جهت ناله و شیون می‌کردند. البته تجربه مشابه برای مردم مدینه در احضار امام رضا علیه‌السلام به مرو توسط مأمون و حوادث مرتبط به آن، آنان را به این نتیجه رسانده بود که این نوع رفتارها از سوی دستگاه خلافت می‌تواند جان امام را با تهدید مواجه سازد. لذا بدون اینکه امام هادی علیه‌السلام همانند جد بزرگوار خویش امام رضا علیه‌السلام در آستانه سفر برخورد کنند، مردم مدینه خودشان باحالتی بسیار غمگین و اندوه‌بار، به خطر این سفر برای امام پی برده و یک وداع معنادار و خاصی با ایشان داشتند.
واژگان کلیدی:
امام هادی علیه‌السلام، متوکل، سامرا.
منابع بیشتر برای مطالعه:
-حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
-سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
پی‌نوشت‌ها:
1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1388 ق، ج 1، ص 501.
2. علامه مجلسی نیز دلیل جلب امام هادی به سامرا را، گزارش‌های منفی و سعایت برخی افراد در مدینه برمی‌شمارد. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ج 50، ص 213، به نقل از عیون المعجزات.
3. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ج 2، ص 309.
4. ابن جوزی، سبط، تذکره الخواص، تهران، مکتبه نینوی، ص 359.
5. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیه، قم، انصاریان، ۱۴۲۶ ق، ص ۲۳۳.
6. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، قم، نشر بصیرتی، ص 333.
7. مسعودی، ابوالحسن علی بن حسن، مروج الذهب تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، چاپ دوم، 1409 ق، ج 4، ص 84 ؛  ابن جوزی، پیشین.
8. مسعودی، همان؛ ابن جوزی، همان.
9. مجلسی، پیشین، ج 50، ص 209.
10. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، قم، نشر علامه، چاپ اول، 1379 ق، ج 2، ص 454.
11. مسعودی، پیشین، ج 4، ص 84؛ ابن جوزی، پیشین.
 

امام هادي ـ عليه السّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفي و عدم همکاري حضرت هراس داشتند در نهایت در زمان معتز مسموم گرديد.

پرسش: 
امام هادي عليه السلام چگونه به شهادت رسيدند
 

پاسخ:

امام هادي ـ عليه السّلام ـ در طول دوران امامت خود از سرکشان و حاکمان فاسد بني عباس رنجها و محنت هاي زيادي کشيد "و در اين ميان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلي گوي سبقت را از ديگران ربود".

"متوکل وجود امام هادي ـ عليه السّلام ـ را خطر بزرگي براي حکومت خويش احساس مي کرد، لذا تصميم گرفت تا با دو روش هم زمان در يک اقدام از بحراني تر شدن اوضاع جلوگيري کند. يکي حمله به ياران امام و نابود کردن آثار شيعيان تا حدي که قبر مطهر امام حسين ـ عليه السّلام ـ را نيز تخريب کرد و دوم دور کردن امام از مدينه که پايگاه سازمان تشيع بود.[1]

"عبدالله بن محمد فرماندار مدينه از دشمنان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بود و از امام نزد متوکل سعايت مي کرد و پيوسته قصد آزار آن جناب را داشت. امام هادي ـ عليه السّلام ـ در نامه اي به متوکل سعايت و دروغگويي او را ياد آوري کرد ولي متوکل که زمينه را براي تبعيد امام از مدينه و تحت نظر گرفتن مناسب مي ديد در نامه اي ظاهرا محترمانه از حضرت خواست به سامرا بيايد"[2]

نامه متوکل رسيد و حضرت آماده رفتن به سامرا شد "وقتي آن حضرت به سامرا رسيد متوکل ( با آن همه وعده و احترام که در نامه اش بود) يک روز خود را پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرايي که به کاروانسراي گداها معروف بود فرود آورد".[3]

سپس متوکل دستور داد: "حضرت را کاملا تحت نظر گيرند و خانه شان را محاصره کرده و مانع ديدار شيعيان با ايشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت گردند و حتي ايشان را در تنگنا و محاصره اقتصادي قرار داد و رساندن حقوق شرعيه و هدايا را از داخل و خارج بر حضرت ممنوع کرد و متخلفان را عقوبتي سخت نمود"[4]

اين وضعيت جز در حکومت شش ماهه منتصر تا زمان شهادت امام ادامه داشت و در زمان معتز شدت گرفت.

يکي ديگر از سختگيري هاي متوکل در آزار امام هادي ـ عليه السّلام ـ اين بود که "گاه بگاه به مأموران خود دستور مي داد تا ناگهاني به خانه امام ريخته و آنجا را بازرسي کنند به اميد آنکه سلاح يا مدرکي دال بر فعاليت ايشان عليه حکومت بدست آورند. لکن در اين حمله هاي شبانه جز کتاب هاي علمي و ادعيه چيزي يافت نشد"[5]

گاهي متوکل فرمان مي داد "حضرت را در هر حالتي که هست به دربار آورند. در يکي از اين احضارها امام در حالي بر متوکل وارد شد که او مست و لا يعقل در کنار جامها و سبوهاي شراب و در ميان گروه هاي خنياگر و رقاصه افتاده بود.امام بي توجه به موقعيت خطير و خطرات احتمالي به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصيحت گويي و ياد آوري قيامت پرداخت و فسق و فجور و مي خوارگي و بدکارگي او را محکوم ساخت. متوکل بر آشفت و دستور داد ايشان را در زندان محبوس سازند"[6] حضرت روانه زندان شد و "شخصي از حضرت شنيد که مي فرمودند انا اکرم علي الله من ناقه صالح"[7] و سپس اين آيه را خواندند "تمتعوا في دارکم ثلاثة ايام ذلک وعد غير مکذوب"[8]

بيش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسيد"[9]

منتصر گرچه بر امام سخت نگرفت ولي اين آرامش نسبي امام و شيعيان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راهکار اساسي خلافت در مقابل شيعيان بود "امام هادي ـ عليه السّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفي و عدم همکاري حضرت هراس داشتند و رنج مي بردند تا اينکه تنها راه خويش را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و بدين ترتيب امام هادي ـ عليه السّلام ـ نيز مانند امامان پيشين به مرگ طبيعي از دنيا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم گرديد".[10]

منابع معتبر و مورخان شيعه شهادت حضرت را در " ماه رجب سال 254 ه.ق"[11] مي دانند. مرحوم آيت الله مرعشي نجفي شهادت حضرت را در روز دوشنبه سوم رجب سال 254ه.ق مي داند[12] گر چه برخي منابع شهادت حضرت را در ماه جمادي الثاني[13] يا 27 رجب نيز ذکر کرده اند.

پي نوشت ها:

[1] . اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطالبيين، ص 256

[2] . شيخ مفيد، ارشاد، ص 435

[3] .  همان، ص 438

[4] . قرشي، باقر شريف، زندگاني امام علي الهادي، همان، ص 386

[5] . همان، ص 387

[6] . قرشي، باقر شريف، همان، ص 387.

[7] . ترجمه: من نزد خدا از ناقه حضرت صالح محترم ترم.

[8] . هود / 56، در خانه هايتان سه روز به آسايش و خوشگذراني سپري کنيد (سپس عذاب الهي خواهد رسيد) آن وعده اي است که دروغ نخواهد بود.

[9] . طبرسي، اعلام الوري، ص 363؛

[10] . پيشوايي، سيره پيشوايان، همان، ص 612.

[11] . شيخ مفيد. الارشاد، همان، ص 439

[12] . مرعشي نجفي، سيد شهاب الدين، مجموعه نفيسه، ص 56

[13] . قندوزي، نيابيع المودة، بيروت، ج 3 ص 14

بزرگان و عالمان اهل سنت براي امام هادي(عليه السلام) احترام ويژه‌اي قائل بوده‌اند. آنان علم، سخاوت، زهد و عبادت امام هادي(عليه السلام) را ستوده‌اند.

پرسش: 
لطف کنيد درباره زندگي و امامت امام هادي عليه السلام توضيحاتي بفرماييد.
 

پاسخ:

علي بن محمد مشهور به امام هادي يا امام علي النقي، دهمين امام شيعيان و فرزند امام جواد(عليه السلام) است. آن حضرت از سال 220 تا 254ق به مدت 33 سال، امامت را به عهده داشت. امام هادي(عليه السلام) با چند تن از خلفاي عباسي از جمله متوکل همزمان بود و بيشتر سال‌هاي امامت را در سامرا تحت نظارت حاکمان عباسي گذراند.

در مورد تاريخ دقيق تولد آن حضرت اختلاف وجود دارد،بنابر نظر کليني و شيخ طوسي، امام هادي در 15 ذي‌الحجه سال 212ق متولد شده است.(1)

از زندگي امام هادي، امام جواد و امام عسکري در مقايسه با ديگر ائمه شيعه، اطلاعات چنداني وجود ندارد. برخي از پژوهشگران عمر کوتاه اين امامان، محصور بودن آنان و غيرشيعي بودن نويسندگان کتب تاريخ در آن روزگار را از علل آن دانسته‌اند.

بر اساس نقل مشهور و معروف امام هادي(عليه السلام) بعد از شهادت پدر بزرگوارش امام جواد(عليه السلام)،در سال 220ق در 8 سالگي به امامت رسيد.

متوکل عباسي در سال 233ق تصميم گرفت امام هادي را وادار کند از مدينه به سامرا برود.سبط ابن جوزي، بدگويي برخي افراد عليه امام هادي، و همچنين گزارش‌هاي حاکي از ميل مردم به امام دهم شيعيان را دليل تصميم متوکل عباسي براي احضار علي بن محمد(عليه السلام) به سامرا دانسته است.(2)

بزرگان و عالمان اهل سنت براي امام هادي(عليه السلام) احترام ويژه‌اي قائل بوده‌اند. آنان علم، سخاوت، زهد و عبادت امام هادي(عليه السلام) را ستوده‌اند.

امام دهم در زمان حکومت معتز عباسي مسموم شده و به شهادت رسيد.امام حسن عسکري(عليه السلام) در تشييع جنازه پدر شرکت کرد جنازه را در جاده‌اي که برابر خانه موسي بن بغا بود قرار دادند. قبل از آنکه خليفه عباسي در تشييع شرکت کند امام عسکري بر جنازه پدر نماز خواند. سپس آن را در يکي از خانه‌هايي که حضرت در آن زنداني بود، به خاک سپردند.

 

از امام هادي (عليه السلام) چندين دعا و زيارت نامه برجاي مانده است که از مشهورترين آنها زيارت جامعه ي کبيره است. اين زيارت داراي سند صحيح بوده و از نظر بلاغت نيز در بالاترين درجه قرار دارد. شروح متعددي به فارسي و عربي بر اين زيارت نوشته شده است. زيارت جامعه ي کبيره متضمن مفاهيمي بسيار عالي و مطالبي بديع است.

از ديگر زيارات بر جاي مانده از امام هادي (عليه السلام)، زيارت غدير است که در آن هم خصوصيات و ويژگي هاي حضرت علي (عليه السلام) و هم حادثه ي غدير ذکر شده است.

پی نوشت:

  1. کليني، الکافي، 1407ق، ج1، ص497؛ طوسي، تهذيب الأحکام، 1418ق، ج6، ص104.
  2. سبط ابن جوزي، تذکرة الخواص، 1426ق، ج2، ص493.

فراهم کردن زمینه ورود شیعه به عصر غیبت، از اقدامات اساسی امامان بود، که همواره شیعیان را متوجه این امر می کردند.
امام هادی علیه السلام

امام علی بن محمد الهادی علیه‌السلام در نیمه ذی الحجه سال 212ق نزدیک شهر مدینه در روستای صریا، چشم به دنیا گشود و در ماه رجب سال 254ق در سرّ من رأی (سامرا) توسط معتز عباسی به شهادت رسید. ایشان پس از پدر بزرگوارش 33 سال امامت شیعیان را بر عهده داشتند.(1)
نام مادر آن حضرت سمانه مغربیه بود(2) ؛ البته مدنب، حدیث و غزال هم گفته اند.(3)
لقب های آن حضرت را نقی، هادی، امین، طیب، نجیب، مرتضی و... ذکر کرده اند. کنیه اش ابوالحسن است و به ایشان ابوالحسن ثالث می گویند.(4)
امام از آغاز امامت در مدینه حضور داشتند و در مدت اقامت در این شهر نقش بسیار مهمی در رهبری شیعیان ایفا کردند؛ به طوری که حکومت عباسی از موقعیت ممتاز امام احساس خطر کرده و حضور ایشان در مدینه را به صلاح ندانست، متوکل برای کنترل بیش تر امام تصمیم گرفت ایشان را از مدینه به سامرا منتقل کند. در سال 233 ق بنابه گزارش هایی که جاسوسان از فعالیت های امام داده بودند، متوکل به یحیی بن هرثمه مأموریت داد تا این انتقال را انجام دهد. با ورود یحیی بن هرثمه به مدینه، مردم که سخت مشتاق و شیفته امام خود بودند، اعتراض خود را علنی کردند؛ به طوری که یحیی بن هرثمه اعلام کرد که کاری به امام ندارد و هیچ خطری امام را تهدید نمی کند. پس از مدتی به بهانه این که در منزل امام علیه حاکم عباسی سلاح جمع آوری می شود به خانه امام حمله بردند، ولی چیزی جز قرآن و ادعیه نیافتند.(5)
متوکل دستور داد ایشان را در محلی که مخصوص گداها بود و به «خان الصعالیک» شهرت داشت، وارد کنند. بعد از استقرار امام در سامرا، تمامی رفت و آمدها و ارتباطات امام تحت کنترل بود. در طول مدت حضور امام در سامرا هر روز بر عظمت و محبوبیت حضرت افزوده می گشت و همه خواسته یا ناخواسته در برابر امام متواضع و خاشع بودند و سخت محترمش می داشتند.(6)
متوکل وقتی در اقدامات خود علیه امام ناکام ماند، به نزدیکان خود اعلام کرد که در کار امام درمانده شده است؛ از این رو به محدودیت و فشار اکتفا نکرد و تصمیم به کشتن امام گرفت و حتی اقداماتی هم انجام داد؛ اما پیش از آن که موفق شود، خود به هلاکت رسید.(7)
- برخی از اقدامات امام :
فراهم کردن زمینه ورود شیعه به عصر غیبت، از اقدامات اساسی امامان بود، که همواره شیعیان را متوجه این امر می کردند. در این راستا امام هادی علیه‌السلام اقداماتی انجام داد:
ا) بیان روایات فراوان در مورد فرا رسیدن و نزدیک بودن عصر غیبت؛
ب) بشارت به ولادت حضرت حجت و مخفی بودن ولادت و هشدار این که مبادا مخفی بودن باعث تردید شما شیعیان گردد؛
ج) کم کردن تماس مستقیم شیعیان با حضرت؛ به طوری که در سامرا مسائل شیعیان از طریق نامه یا نمایندگان حضرت  داده می شد؛ تا از قبل برای شرایط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام آمادگی داشته باشند؛(8)
د) تأیید برخی از کتب فقهی و اصول روایی شیعه.
ه) ارجاع سؤالات شیعیان به وکلا و توجیه وکلا نسبت به پرسش های شیعیان؛ با توجه به انحرافات و شبهات آن روز.
- مبارزه با انحرافات:
غالیان کسانی بودند که بر مبنایی نادرست، امامان معصوم را تا مقام خدایی بالا می بردند. امام هادی علیه‌السلام آنان را از گروه شیعه نمی دانست حتی در نامه های مختلف، غالیان را افرادی مشرک و کافر معرفی و بیزاری خویش را از آنان به صورت آشکار اعلام می نمود.(9)
گروه دیگری از منحرفان، صوفیان بودند که معمولاً با کناره گیری از دنیا، به شکل ریاکارانه در مقابل امام می ایستادند. امام شیعیان را از نزدیک شدن آنان برحذر می داشت.(10)
- تربیت نیرو و افراد شایسته:
یکی از اقدامات و فعالیت های ائمه پرورش شاگردان و افراد شایسته بود . امام هادی علیه‌السلامنیز با توجه به پراکندگی شیعیان در مناطق مختلف و وجود شبهات و انحرافات، نیروهایی را که استعدادهای لازم را داشتند ،شناسایی کرده و آنان را جهت پیشبرد اهداف اسلامی تربیت می کرد. برخی از این افراد کسانی هستند که وکالت حضرت را عهده دار بودند. برجسته ترین این افراد عبارتند از:
1. عبدالعظیم حسنی (ره)،
2. حسن بن راشد، مشهور به ابوعلی .
3. عثمان بن سعید عمری.
- تقویت سازمان وکالت:
با توجه به لزوم ارتباط بین رهبری و پیروان و پراکندگی شیعیان در اقصی نقاط بلاد اسلامی و با وجود خفقان عباسی و لزوم حفظ شیعیان و از همه مهم تر با توجه به این که امام در حصر و تحت نظارت و کنترل بود، خیلی از شیعیان در بلا تکلیفی به سر می بردند. به همین علت سازمان وکالت که به صورت مخفی شکل گرفته بود و از زمان امام صادق علیه‌السلامفعالیت خود را آغاز نمود، در دوران امام هادی علیه‌السلامنیاز به تمهیدات بیشتری داشت.(11)
این شبکه ارتباطی چنان اهمیت داشت که متوکل را به فکر کنترل و نابودی آن انداخت و با تشکیل نیروهایی ویژه به دستگیری، شکنجه، حبس و شهادت برخی از وکلای امام در نقاط مختلف اقدام کرد؛ اما موفق نشد این شبکه گسترده را از میان بردارد.
5. تبیین مقام شامخ امامت از طریق زیارت غدیریه و زیارت جامعه در زمان امام هادی علیه‌السلام باید معرفی می گردید؛ چون ائمه و فضائل و جایگاه ایشان رو به فراموشی می رفت. امام هادی پدران و اجداد گرامی خود را با بیان زیارات معرفی می کرد. مجموعه زیارات و ادعیه به عنوان یک دائره المعارف شیعه به حساب می آید و در بردارنده دلایل بسیار استوار در حقانیت ائمه اطهار و اهل بیت علیهم السلام می باشد.
امام هادی در این زیارت شاخصه ها و پایه های اصلی شیعه را بیان فرمود.(12).

پی نوشت:
1. شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید،1413ق، ص297.
2. همان، ص307.
3. حسینی، تاریخ اهل البیت علیه‌السلام، ص123.
4. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب علیه‌السلام، قم ، موسسه نشر علامه، 1379ق، ج4، ص401.
5. سبط بن جوزی، تذکره الخواص، قم، ذوی القربی، 1427ق، ص448و449.
6. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمّه، تبریز، مکتبه بنی هاشم، 1381ق ، ج2، ص383.
7. ابن طاووس، جمال الاسبوع ، ص27 (به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص292).
8. محمد جواد طبسی،حیاه الامام العسکری علیه‌السلام، ص325-316 (با اندکی تصرف و تلخیص).
9. اختیار معرفه الرجال، ص519، به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص 294.
10. خوانساری، روضات الجنات، ص 135 ـ 134، به نقل از تاریخ تشیع، ج1، ص 294.
11. رسول جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص513.
12. مزارالبحار، به نقل از باقر شریف قرشی.

حضرت در خانه «اهل بیت که خداوند آنها را از هر آلودگی پاک کرده است» به دنیا آمد و در این خانه نورانی که معدن حکمت و فضیلت بود پرورش یافت.
امام هادی علیه السلام

حضرت امام علی النقی (هادی) ـ علیه السّلام ـ در سحرگاه نیمه ذی حجه سال 212 هـ.ق در شهر صریا در حومه مدینه به دنیا آمد. پدرش امام جواد امام نهم شیعیان و مادرش سمانه بانویی پاک و باتقوا بود. نامش علی، کنیه اش ابوالحسن و برخی القابش نقی، هادی، عالم، فقیه، امین، طیب، ناصح و مرتضی است.[1]
امام هادی ـ علیه السّلام ـ در 8 سالگی به امامت رسید و پس از 33 سال امامت در سن 41 سالگی به شهادت رسید. دوره امامت حضرت معاصر بود با خلافت خلیفه عباسی معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز که حضرت در ماه رجب سال 254 هـ.ق مسموم شد و به شهادت رسید.[2] دوره زندگی این امام همام در زمان پدر و شش خلیفه عباسی مجموعا هفت دوره است که به اختصار به همراه فضایل و معجزات آن دوره ذکر می شود:
1. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در زمان پدر:
حضرت در خانه «اهل بیت که خداوند آنها را از هر آلودگی پاک کرده است»[3] به دنیا آمد و در این خانه نورانی که معدن حکمت و فضیلت بود پرورش یافت. از همان کودکی به راهنمایی و ارشاد مردم پرداخت و در مکتب عالی دانش و فضیلت خود گروههایی از علاقه مندان و ارادتمندان خاندان نبوت را می پروراند. امام هادی ـ علیه السّلام ـ شش ساله بود که مأمون از دنیا رفت و معتصم جای او را گرفت. دو سال بعد معتصم امام جواد ـ علیه السّلام ـ پدر امام هادی ـ علیه السّلام ـ را مسموم کرد و به شهادت رساند و امام هادی ـ علیه السّلام ـ به امامت رسید.
2. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره خلافت معتصم (217ـ227 هـ.ق):
از بزرگترین معجزات امام هادی ـ علیه السّلام ـ این بود که در سن کودکی به درجه امامت رسید.[4] در همان کودکی تمام فضایل و کرامات و کمال علم و دانش را در خود جمع کرده بود. بارها معتصم مانند برادرش مأمون سعی کرد از این فرصت استفاده کرده و ضربه مهلکی به اساس شیعه و محور اعتقاد آن که همان امامت است، وارد کند ولی خدا خواست که نور الهی روشن بماند. به همین جهت بارها امام هادی ـ علیه السّلام ـ را با سؤالها و مسائل بسیار مشکل و پیچیده آزمایش کردند ولی همیشه ائمه ـ علیهم السلام ـ سربلند بودند[5] و در مقابل هر سئوالی به بهترین و کامل ترین نحو پاسخ می دادند و در نتیجه دشمنان امام در همان دامی می افتادند که خود برای امام گسترده بودند.
3. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره خلافت واثق پسر معتصم (227ـ232 هـ.ق):
در این دوره مسئله خلق قرآن مطرح شد. این مسئله به صورت یک فتنه در آمد و بهانه ای شد برای ریختن خون بسیاری از مخالفان حکومت.[6] عده ای به مخلوق بودن و عده ای دیگر به مخلوق نبودن آن معتقد شدند. امام برای نجات شیعیان از افتادن در این فتنه نامه هایی به تعدادی از بزرگان شیعه نوشت[7] و ضمن اعلام نظر خود دوستان و شیعیان خود را از داخل شدن در این فتنه بر حذر داشت. کرامت دیگر امام هادی ـ علیه السّلام ـ در این دوره خبر از مرگ واثق بود که به خیران خادم فرمودند.[8]
4. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره خلافت متوکل برادر واثق (232ـ248 هـ.ق):
تقریباً نصف دوره امامت حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ با خلافت متوکل معاصر بود. گرچه همه خلفای بنی عباس در آزار و صدمه زدن به شخص امام و سازمان تشیع سعی زیادی داشتند ولی «در این میان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی سبقت را از دیگران ربود»[9]. سختگیری خلفای قبلی برای شیعیان قابل تحمل بود لذا تعداد زیادی از آنها در سامرا مرکز عباسیان ساکن شدند اما متوکل آن چنان سختگیری و ستم کرد که آنها متفرق شدند.[10] این دوره از سخت ترین و طاقت فرساترین دوره های شیعیان بود. در این دوره شیعیان زیادی مقتول یا مسموم یا متواری شدند.[11] از دیگر جنایتهای متوکل تخریب مرقد شریف امام حسین ـ علیه السّلام ـ و تبعید امام از مدینه به سامرا بود[12] تا هم امام و ارتباط شیعیان را تحت نظر بگیرد و هم پایگاه مهم و قوی شیعه در مدینه را تضعیف کند. از دیگر جنایت های متوکل این بود که «گاه بگاه به مأموران خود دستور می داد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و بازرسی کنند به امید آن که سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه حکومت بدست آورند لکن در این حمله های شبانه جز کتاب های علمی و دعا چیزی یافت نشد»[13].
گاهی متوکل فرمان می داد تا امام را در هر حالتی که هست به دربار آورند «در یکی از این احضارها امام در حالی وارد شد که او مست و لا یعقل در کنار جامها و سبوهای شراب و در میان گروه های خنیاگر و رقاصه افتاده بود. امام بی توجه به خطرات احتمالی او را سرزنش کرد و در ضمن خواندن اشعاری به نصیحت گویی و یادآوری قیامت پرداخت. متوکل برآشفت و دستور داد حضرت را محبوس سازند.[14]» سپس شخصی از حضرت شنید که می فرمودند: من از ناقه صالح نزد خدا محترم ترم و سپس آیه «و تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب»[15] را خواندند. بیش از سه روز نگذشت که متوکل بدست فرزندش منتصر به هلاکت رسید.[16] علاوه بر این کرامت، جریان زینب کذّاب نیز از کرامات امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره متوکل است.
زنی ادعا کرد من زینب دختر فاطمه زهرا و نوه پیامبرم. پیامبر دعاکرده که در هر 40 سال جوانی من برگردد. همه گفتند دروغ می گوید ولی نتوانستند دلیلی بیاورند که او را قانع کند. به سراغ امام هادی ـ علیه السّلام ـ رفتند و حضرت فرمود گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است و خود در قفس شیران رفت و همه شیرها دور امام جمع شدند و امام دست نوازش بر سر آنها کشید. در این هنگام زن فریاد زد: به خدا دروغ گفتم و ادعای باطلی کردم.[17]
5. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در زمان خلافت منتصر (248 هـ.ق به مدت شش ماه):
منتصر با طرح نقشه ای پدرش را کشت و به خلافت رسید. او برخلاف پدر خونریز و بی رحمش، بر علویان و شیعیان سخت نمی گرفت. او اجازه داد شیعیان به زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ بروند و فدک را نیز به فرزندان امام حسین ـ علیه السّلام ـ پس داد و پس از گذشت 6 ماه کشته شد.[18]
6 و 7. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در دوره خلافت مستعین (248ـ252 هـ.ق) و معتزّ (252ـ255 هـ.ق):
در زمان مستعین خلافت ضعیف شده بود و ترکان در حکومت نفوذ کرده و قدرتمند شده بودند. در این دوره قیام ها و شورش های زیادی صورت گرفت و شیعیان وضع بهتری نسبت به گذشته داشتند.[19] پس از او معتز که در دشمنی با آل محمد و قتل دشمنان خلافت معروف بود[20]، به خلافت رسید او وجود نورانی امام ـ علیه السلام ـ را برنتابید و در زمان او حضرت مسموم شد و به جهان باقی شتافت. همچنین در این زمان عده زیادی از شیعیان به قتل رسیده و یا آن قدر در زندان ماندند تا وفات کردند.[21]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ زندگانی امام علی الهادیعلیه‌السلام، باقر شریف قرشی.
2ـ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج2، ص417؛ طبرسی، امین الاسلام، اعلام الوری، چاپ سوم، ص355؛ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادقعلیه‌السلام، چاپ سیزدهم، 1381ش، ص567.
[2] . الارشاد، همان، ص440؛ اعلام الوری، همان، ص363؛ سیره پیشوایان، همان، ص612.
[3] . احزاب / 33.
[4] . اعلام الهدایه، مرکز جهانی اهل بیت، قم، انتشارات لیلی، چاپ اول، ج12، ص81.
[5] . همان.
[6] . همان، ص88ـ86.
[7] . همان، ص88، به نقل از امالی شیخ صدوق، ص498.
[8] . همان، ص88، به نقل از اصول کافی، ج ، ص498.
[9] . اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، نجف، مکتبه الحیدریه، ص395؛ ادیب، عادل، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسدالله مبشری، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ شانزدهم، ص256.
[10] . پیشوای دهم، مؤسسه در راه حق، سلمان فارسی، 1369ش، ص6ـ7.
[11] . همان.
[12] . الارشاد، همان، ص437.
[13] . قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، ترجمه سید حسن اسلامی، قم، انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1371ش، ص387؛ اعلام الهدایه، همان، ص112؛ سعد، طعمه، المصابیح الزاهره، قم، دارالاعتصام، چاپ دوم، 1420ق، ج2، ص226.
[14] . المصابیح الزاهره، همان، ص228؛ اعلام الهدایه، همان، ص112؛ اعلام الوری، همان، ص363؛ زندگانی امام علی الهادی، همان، ص386.
[15] . هود /56؛ در خانه هایتان سه روز به آسایش و لذت بپردازید آن (وعده عذاب) وعده ای غیر دروغ است.
[16] . المصابیح الزاهره، همان، ص228؛ اعلام الهدایه، همان، ص112؛ اعلام الوری، همان، ص363؛ زندگانی امام علی الهادی، همان، ص386.
[17] . اعلام الهدایه، همان، ص104، به نقل از بحارالانوار، ج50، ص149.
[18] . پیشوای دهم، همان، ص23؛ اعلام الهدایه، همان، ص114؛ مقاتل الطالبیین، همان، ص396.
[19] . اعلام الهدایه، همان، ص114؛ سیره پیشوایان، همان، ص568ـ569.
[20] . اعلام الهدایه، همان، ص114؛ سیره پیشوایان، همان، ص610.
[21] . اعلام الهدایه، همان، ص114.

متوکل عباسی یکی از جنایت کارترین خلفای عباسی است که از سال 232 هـ.ق تا سال 247 هـ.ق امر خلافت را برعهده داشت
امام هادی علیه السلام

متوکل عباسی یکی از جنایت کارترین خلفای عباسی است که از سال 232 هـ.ق تا سال 247 هـ.ق امر خلافت را برعهده داشت. او در دشمنی با امیرالمؤمنین علی ـ علیه السّلام ـ و خاندان و شیعیان آن حضرت از هیچ کوششی فروگذار نکرد. دوران حکومت او برای شیعیان و علویان یکی از سیاهترین دورانها به شمار می‌ رود. از جمله جنایات وی می‌ توان به:
1. تعقیب و زندانی کردن شیعیان و آزار و اذیت آنها[1]
2. دستور تخریب آرامگاه امام حسین ـ علیه السّلام ـ[2]
3. قتل شیعیانی همانند «ابن سکیت» یار با وفای امام جواد ـ علیه السّلام ـ و امام هادی ـ علیه السّلام ـ . و... اشاره کرد.
بخشی از دوران زندگی حضرت امام هادی ـ علیه السّلام ـ در زمان حکومت متوکل عباسی بوده است. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در سال 212 هـ.ق در شهر مدینه به دنیا آمد و در ماه رجب سال 254 هـ.ق در سامرا رحلت نمود.[3]
مورخان می نویسند: متوکل امام هادی ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به سامرا آورد.[4] درباره علت آن دو قول وجود دارد. ابن شهر آشوب و شیخ مفید و عده ای دیگر نوشته اند: «سبب اینکه حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به سامرا آوردند این شد که عبدا... بن محمد (والی مدینه) پیش متوکل از حضرت هادی ـ علیه السّلام ـ سعایت و بدگویی کرد... هرچند امام هادی ـ علیه السّلام ـ در نامه ای که به متوکل نوشت دروغگویی او را یادآور شد، امّا متوکل با نوشتن نامه ای، امام ـ علیه السّلام ـ را به سامرا دعوت کرد.[5] در روایتی دیگر مسعودی می‌ نویسد: «بریحه عباسی که مسئول نظارت بر اقامه نماز در حرمین (مکه و مدینه) بود بارها به متوکل نامه نوشت که اگر احتیاجی به حرمین داری علی بن محمد را از آنجا اخراج کن زیرا او مردم را به سوی خود دعوت می‌ کند و گروه انبوهی به او گرویده اند.»[6] سرانجام این سعایت ها سبب شد که امام ـ علیه السّلام ـ به سامرا احضار شود.
با توجه به اینکه مدت اقامت امام هادی ـ علیه السّلام ـ در سامرا بیست سال گزارش شده است[7] و با توجه به تاریخ وفات امام هادی ـ علیه السّلام ـ (سال 254 هـ.ق) می‌ توان نتیجه گرفت که متوکل آن حضرت را در سال 234 هـ.ق از مدینه به سامرا فراخوانده است. هر چند نامه متوکل به امام هادی ـ علیه السّلام ـ نامه ای محترمانه بود امّا به نظر می‌ رسد که امام ـ علیه السّلام ـ به اجبار به این سفر رفته اند چرا که اولاً: متوکل یحیی بن هرثمه را به مدینه فرستاد تا آن حضرت را به سامرا بیاورد.[8] ثانیاً: آن حضرت بعدها در سامرا فرمود: مرا از مدینه به اکراه به سامرا آوردند.[9] ثالثاً: اگر امام هادی ـ علیه السّلام ـ دعوت متوکل را قبول نمی کرد این امر تأییدی می‌ شد بر گفتار سعایت کنندگان و باعث تحریک بیشتر متوکل می‌ شد و بهانه بیشتری به دست او می‌ داد که مشکلات فراوانی برای حضرت فراهم کند.[10]»
وقتی امام هادی ـ علیه السّلام ـ به اتفاق یحیی بن هرثمه به سامرا رسید، متوکل دستور داد تا امام ـ علیه السّلام ـ را به «خان صعالیک»[11] ببرند و هدف وی از این کار این بود که از شأن امام و اهمیت ایشان در نزد مردم بکاهد.[12] صالح بن سعید می‌ گوید: نزد امام رفتم و عرض کردم: «قربانت گردم اینان در همه جا می‌ خواهند نور شما را خاموش کنند و از قدر شما بکاهند برای همین شما را در این کاروانسرای کثیف و بدنام جای دادند...»[13] امام هادی ـ علیه السّلام ـ یک روز در این کاروانسرا بود سپس متوکل خانه ای برای امام در نظر گرفت و حضرت در آنجا سکونت گزید.[14] همان گونه که مشخص است متوکل امام هادی ـ علیه السّلام ـ را به سامرا آورد تا آن حضرت را کاملا تحت نظر و مراقبت داشته باشد. بارها متوکل افرادی را می‌ فرستاد تا خانه امام ـ علیه السّلام ـ را تفتیش کنند. ما در این بحث تنها به یکی از این موارد اشاره می‌ کنیم. مسعودی می‌ نویسد: «از حضرت امام علی نقی ـ علیه السّلام ـ در نزد متوکل سعایت کردند، متوکل عده ای را به خانه امام ـ علیه السّلام ـ فرستاد، آنها چیزی نیافتند. آن حضرت مشغول تلاوت قرآن بود. وی را به نزد متوکل بردند... متوکل به آن حضرت شراب تعارف کرد آن حضرت فرمود: «و الله شراب داخل گوشت و خون من نشده. هرگز، مرا معاف دار آنگاه متوکل به آن حضرت گفت: شعری بخوان. حضرت ابتدا خودداری کرد امّا با اصرار وی شعری خواند که مطلع آن چنین است: بر بلندای کوهها شب را به سحر آوردند، در حالی که مردان چیره و نیرومندی از آنان پاس می‌ دادند ولی آن قله کوهها برایشان سودی نبخشید... متوکل و حاضران از شنیدن این اشعار گریستند. سپس خلیفه دستور داد بساط شراب را برچینند و امام ـ علیه السّلام ـ را با احترام به خانه اش بازگردانند.[15]
«متوکل چندین مرتبه افرادی را به مناظره با امام ـ علیه السّلام ـ فراخواند. یحیی بن اکثم یکی از این افراد در پایان یکی از جلسات به متوکل گفت: ما دیگر دوست نداریم از امام بیشتر سئوال بپرسیم چرا که پاسخ های امام باعث تقویت شیعیان می‌ شود.[16]» باقر شریف القرشی در مورد وضعیت امام در سامرا می‌ نویسد: «امام هادی ـ علیه السّلام ـ در این مدت زمانی که در سامرا بود (تا به شهادت رسید) همواره در حصر اقتصادی بود. اگر کسی می‌ خواست حقوق واجبه اش را بپردازد یا هدیه ای به امام بدهد، بدترین عقوبات را می‌ دید، آن حضرت در سختی و حرج روزگار می‌ گذراند. کسی نمی توانست به دیدار آن حضرت برود. متوکل مدتی امام ـ علیه السّلام ـ و همسرش را زندانی کرد»[17] ظلم و ستمی که بر امام هادی ـ علیه السّلام ـ وارد می‌ شد سبب شد صبر امام ـ علیه السّلام ـ کم شود و برعلیه متوکل دعا کند. «و قدْ قلَّ صبری و ضاقت حیلتی...»[18]
خداوند دعای آن حضرت را مستجاب کرد. و بعد از این دعا متوکل سه روز بیشتر زنده نبود.[19]
نتیجه گیری:
متوکل برای اینکه خلافت خویش را حفظ کند دستور داد امام هادی ـ علیه السّلام ـ را از مدینه به سامرا بیاورند. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در این شهر نظامی حدود 20 سال اقامت داشت و همواره تحت نظر و مراقبت بود. متوکل در سال 247 هـ.ق کشته شد.[20]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
2. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ عباس قمی، منتهی الامال، چ 4، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، 1411 هـ.ق، ج 2، ص 681.
[2] . محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، بیروت، التراث العربی، 1378 هـ.، ج 9، ص 185.
[3] . محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، بی تا، ج 2، ص 285.
[4] . همان.
[5] . شیخ مفید، پیشین، ص 296، و ابن شهر آشوب، مناقب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، بی تا، ج 4، ص 417.
[6] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوحیه، چ 4، نجف، مطبعه الحیدریه، 1374 هـ.ق، ص 225.
[7] . محمد بن حسن طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت ـ علیهم السّلام ـ 1427 هـ.ق، ج 2، ص 127.
[8] . شیخ مفید، پیشین، ص 285.
[9] . ابن شهر آشوب، پیشین، ج 4، ص 417، و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1395 هـ.، ج 50، ص 129.
[10] . مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه تحقیقاتی امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، 1376، ص 580.
[11] . کاروانسرای گداها.
[12] . باقر شریف القرشی، حیاة الامام علی الهادی، بی جا، دارالکتاب الاسلامی، 1408هـ.ق، ص 238.
[13] . شیخ مفید، پیشین، ص 299ـ298، محمد بن حسن طبرسی، پیشین، ص 126.
[14] . محمد بن حسن طبرسی، پیشین، ص 125.
[15] . علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، بیروت، دارالاندلس، 1358 هـ.ق، ج 4، ص 11.
[16] . باقر شریف القرشی، پیشین، ص 249، به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 403، و تحف العقول، ص 477.
[17] . همان، ص 262.
[18] . قسمتی از دعای امام هادی ـ علیه السّلام ـ بر علیه متوکل.
[19] . همان، ص 271.
[20] . علی بن حسین مسعودی، اثبات الوحیه، قم، انصاریان، 1417 هـ.ق، ص 242.

حضرت امام هادی در 8 سالگی پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت گردید و پس از 33 سال امامت در سن 41 سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسیدند.
امام هادی علیه السلام

امام علی النقی (هادی) ـ علیه السّلام ـ امام دهم شیعیان جهان است که در نیمه ذی حجه سال 212 هـ. ق در شهر صریا (حومه مدینه) به دنیا آمد. پدرش امام جواد ـ علیه السّلام ـ و مادر گرامیش سمانه نام دارد.[1]
حضرت امام هادی ـ علیه السّلام ـ در 8 سالگی پس از شهادت پدر بزرگوارشان عهده دار مقام امامت گردید و پس از 33 سال امامت در سن 41 سالگی در سامرا در زمان خلافت معتز به شهادت رسیدند.[2]
امامت امام هادی ـ علیه السّلام ـ مقارن با خلافت 6 خلیفه عباسی بود. مقارن بود با 7 سال باقیمانده از خلافت معتصم برادر مأمون، با واثق پسر معتصم به مدت 5 سال، متوکل برادر واثق 16 سال، منتصر پسر متوکل به مدت 6 ماه، مستعین پسر عموی منتصر 4 سال و معتز پسر دیگر متوکل که سه سال خلافت کرد. امام هادی پس از گذشت یک سال از خلافت معتز در سامرا مسموم شده و به شهادت رسید و جسم پاک حضرت در سامرا در خانه مسکونی حضرت مدفون گردید.[3]
نکته مهم در شهادت امام هادی ـ علیه السّلام ـ این است که حضرت در سامراء به شدت تحت نظر بود و به خاطر کنترل بسیار شدید و خفقان حاکم و منع دوستان و شیعیان از دیدار با حضرت و عقوبت سخت متخلفین"[4] حتی نزدیکترین یاران امام نیز از حال و وضع امام بی خبر یا بسیار کم اطلاع بودند. و به همین دلیل است که منابع اشاره دقیقی به نحوه شهادت امام ندارد. منابع فقط شهادت حضرت در زمان معتز را ذکر کرده اند بدون ذکر زمان دستور خلیفه به مسموم کردن و اینکه چه کسانی مأمور این جنایت شدند و چه زمانی این عمل پلید از آنان سر زد و حتی در روز شهادت حضرت هم اتفاق نظر نیست.[5]
امام هادی ـ علیه السّلام ـ در طول دوران امامت خود از سرکشان و حاکمان فاسد بنی عباس رنجها و محنت های زیادی کشید "و در این میان متوکل در ظلم و ستم به حضرت و سنگدلی گوی سبقت را از دیگران ربود".
"متوکل وجود امام هادی ـ علیه السّلام ـ را خطر بزرگی برای حکومت خویش احساس می کرد، لذا تصمیم گرفت تا با دو روش هم زمان در یک اقدام از بحرانی تر شدن اوضاع جلوگیری کند. یکی حمله به یاران امام و نابود کردن آثار شیعیان تا حدی که قبر مطهر امام حسین ـ علیه السّلام ـ را نیز تخریب کرد و دوم دور کردن امام از مدینه که پایگاه سازمان تشیع بود.[6]
"عبدالله بن محمد فرماندار مدینه از دشمنان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بود و از امام نزد متوکل سعایت می کرد و پیوسته قصد آزار آن جناب را داشت. امام هادی ـ علیه السّلام ـ در نامه ای به متوکل سعایت و دروغگویی او را یاد آوری کرد ولی متوکل که زمینه را برای تبعید امام از مدینه و تحت نظر گرفتن مناسب می دید در نامه ای ظاهرا محترمانه از حضرت خواست به سامرا بیاید"[7]
نامه متوکل رسید و حضرت آماده رفتن به سامرا شد "وقتی آن حضرت به سامرا رسید متوکل ( با آن همه وعده و احترام که در نامه اش بود) یک روز خود را پنهان کرد و آن حضرت را در کاروانسرایی که به کاروانسرای گداها معروف بود فرود آورد".[8]
سپس متوکل دستور داد: "حضرت را کاملا تحت نظر گیرند و خانه شان را محاصره کرده و مانع دیدار شیعیان با ایشان و استفاده دانش پژوهان از آن سرچشمه علم و معرفت گردند و حتی ایشان را در تنگنا و محاصره اقتصادی قرار داد و رساندن حقوق شرعیه و هدایا را از داخل و خارج بر حضرت ممنوع کرد و متخلفان را عقوبتی سخت نمود"[9]
این وضعیت جز در حکومت شش ماهه منتصر تا زمان شهادت امام ادامه داشت و در زمان معتز شدت گرفت.
یکی دیگر از سختگیری های متوکل در آزار امام هادی ـ علیه السّلام ـ این بود که "گاه بگاه به مأموران خود دستور می داد تا ناگهانی به خانه امام ریخته و آنجا را بازرسی کنند به امید آنکه سلاح یا مدرکی دال بر فعالیت ایشان علیه حکومت بدست آورند. لکن در این حمله های شبانه جز کتاب های علمی و ادعیه چیزی یافت نشد"[10]
گاهی متوکل فرمان می داد "حضرت را در هر حالتی که هست به دربار آورند. در یکی از این احضارها امام در حالی بر متوکل وارد شد که او مست و لا یعقل در کنار جامها و سبوهای شراب و در میان گروه های خنیاگر و رقاصه افتاده بود.امام بی توجه به موقعیت خطیر و خطرات احتمالی به شدت او را سرزنش و ملامت کرد و به نصیحت گویی و یاد آوری قیامت پرداخت و فسق و فجور و می خوارگی و بدکارگی او را محکوم ساخت. متوکل بر آشفت و دستور داد ایشان را در زندان محبوس سازند"[11] حضرت روانه زندان شد و "شخصی از حضرت شنید که می فرمودند انا اکرم علی الله من ناقه صالح"[12] و سپس این آیه را خواندند "تمتعوا فی دارکم ثلاثة ایام ذلک وعد غیر مکذوب"[13]
بیش از سه روز نگذشت که متوکل به دست فرزندش منتصر به هلاکت رسید"[14]
منتصر گرچه بر امام سخت نگرفت ولی این آرامش نسبی امام و شیعیان پس از شش ماه تمام شد و دوباره آزار و حصر و شکنجه و قتل راهکار اساسی خلافت در مقابل شیعیان بود "امام هادی ـ علیه السّلام ـ با حاکمان ستمگر سازش نکرد و آنها از مبارزه منفی و عدم همکاری حضرت هراس داشتند و رنج می بردند تا اینکه تنها راه خویش را خاموش کردن نور خدا پنداشتند و بدین ترتیب امام هادی ـ علیه السّلام ـ نیز مانند امامان پیشین به مرگ طبیعی از دنیا نرفت بلکه در زمان معتز مسموم گردید".[15]
منابع معتبر و مورخان شیعه شهادت حضرت را در " ماه رجب سال 254 ه.ق"[16] می دانند. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی شهادت حضرت را در روز دوشنبه سوم رجب سال 254 ه.ق می داند[17] گر چه برخی منابع شهادت حضرت را در ماه جمادی الثانی[18] یا 27 رجب[19] نیز ذکر کرده اند.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ زندگانی امام علی الهادی، باقر شریف رضی.
2ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
3ـ سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
4ـ زندگی پیشوای دهم امام هادی، عقیقی بخشایشی.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، ترجمه سید هاشم رسولی محلاّتی، ج2، ص417ـ418؛ پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، موسسة امام صادق، چاپ سیزدهم، 1381ش، ص567؛ طبرسی، امین الاسلام، اعلام الوری، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ سوم، ص355.
[2] . شیخ مفید همان، طبرسی، همان.
[3] . پیشوایی، همان، ص612 به نقل از شبلنجی، نورالابصار، ص166؛ شیخ مفید در الارشاد به جای شهادت از لفظ وفات استفاده کرده است.
[4] . عقیقی بخشایشی، زندگانی پیشوای دهم امام هادیعلیه‌السلام، قم، انتشارات نسل جوان، 1357ش، ص40ـ45؛ ادیب. عادل، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما، ترجمه اسدالله مبشری، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ شانزدهم، 1376ش، ص258ـ256.
[5] . سن امام را بین 40 تا 42 سال ذکر کرده اند و روز شهادت امام را یا ذکر نکرده اند یا سوم رجب یا بیست و هفتم رجب و یا در ماه جمادی الثانی ذکر کرده اند که خواهد آمد.
[6] . اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1385ق، ص395؛ پیشوائی، همان، ص571؛ ادیب، عادل، همان، ص256؛ عقیقی بخشایشی، همان، ص53ـ54؛ قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، انتشارات اسلامی، 1371، ص386.
[7] . شیخ مفید، همان، ص435؛ طبرسی، اعلام الوری، همان، ص365؛ قرشی، زندگانی امام علی الهادی، همان، ص386.
[8] . شیخ مفید، الارشاد، همان، ص438.
[9] . قرشی، باقر شریف، زندگانی امام علی الهادی، همان، ص 386.
[10] . قرشی، باقر شریف، همان، ص 387.
[11] . قرشی، باقر شریف، همان، ص 387.
[12] . ترجمه: من نزد خدا از ناقه حضرت صالح محترم ترم.
[13] . هود / 56، در خانه هایتان سه روز به آسایش و خوشگذرانی سپری کنید (سپس عذاب الهی خواهد رسید) آن وعده ای است که دروغ نخواهد بود.
[14] . طبرسی، اعلام الوری، همان، ص363؛ عماد الدین طبری، مناقب الطاهرین، تهران، انتشارات رایزن، 1379، ج 2، ص 827.
[15] . پیشوایی، سیره پیشوایان، همان، ص612 به نقل از شبلنجی، نوار الابصار، ص 166.
[16] . شیخ مفید. الارشاد، همان، ص439؛ طبرسی، اعلام الوری، همان، ص355؛ پیشوائی، همان، ص567.
[17] . مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، مجموعه نفیسه، ص56.
[18] . عقیقی بخشایشی، همان، ص90 به نقل از قندوزی، شیخ سلیمان بلخی، نیابیع المودة، بیروت، ج3، ص14.
[19] . عقیقی بخشایشی، همان، ص112.

امام هادی چهار پسر داشت و یک دختر. پسران حضرت عبارتند از ابو محمد حسن بن علی که امام یازدهم شیعیان است، محمد، حسین، جعفر و یک دختر به نام عالیه یا علیه یا عایشه
امام هادی علیه السلام

امام علی بن محمد (هادی) ـ علیه السّلام ـ دهمین امام شیعیان است که خداوند آنها را از هرگونه آلودگی پاک کرده است. نامش علی، کنیه اش ابوالحسن و برخی القاب او مرتضی، ناصح، امین، فقیه، عالم، هادی و نقی است.[1] امام هادی و فرزندشان امام حسن ـ علیه السّلام ـ به عسکریین شهرت دارند.
پدرش امام جواد ـ علیه السّلام ـ و مادرش سمانه بانویی پاک و باتقوا بود.[2] حضرت زیر سایه پدر و سر سفره قرآن رشد و تربیت الهی خود را کامل کرد. در کودکی به امامت رسید و آوازه حکمت و فضیلت او همه جا را پر کرد.
با وجود خفقان زیاد و کنترل شدید و سلطه عباسیان، امام هادی ـ علیه السّلام ـ نقش خود را به طور کامل ایفا کرد و با توجه به نزدیکی به عصر غیبت امام دوازدهم سازمان وکالت را که از زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ تأسیس و تا زمان امام جواد ـ علیه السّلام ـ پایه های آن محکم شده بود، به صورت گسترده و سازمان یافته تر مجهز کرد و حضرت جامعه شیعیان را حول محور امامت اتحاد بخشید و یاران و فرزندان خویش را طوری تربیت کرد تا اختلاف و انشقاقی در پیکره آن پدید نیاید. لذا در پذیرش امامت امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ و سپس حضرت ولیعصر (عج) توسط شیعیان مشکل زیادی نبود.

فرزندان امام هادی علیه السّلام :
امام هادی ـ علیه السّلام ـ چهار پسر داشت و یک دختر. پسران حضرت عبارتند از ابو محمد حسن بن علی (امام حسن عسکری) که امام یازدهم شیعیان است، محمد، حسین، جعفر و یک دختر به نام عالیه یا علیه یا عایشه.[3]

شرح حال فرزندان امام علیه السّلام :
1. امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ امام یازدهم شیعیان و پدر گرامی امام زمان (عج) است. "حضرت در ماه ربیع الثانی سال 232 هـ.ق در مدینه چشم به جهان گشود". در مورد روز ولادت اختلاف است ولی روز هشتم مشهورتر است. نامش حسن کنیه اش ابو محمد و برخی القابش السراج و العسکری و ابن الرضاست. "پدرش امام هادی ـ علیه السّلام ـ و مادرش حدیثه (سلیل) بوده است.[4]
حضرت در 22 سالگی به امامت رسید و پس از 6 سال امامت در هشتم ربیع الاول سال 260هـ..ق در سن 28 سالگی در سامرا به دیار باقی شتافت و در همان خانه پدری در جوار پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.[5]
2. حسین: او سیدی جلیل القدر و عظیم الشأن بوده و به او و امام حسن عسکری سبطین می‌ گفتند و به جدشان امام حسن ـ علیه السّلام ـ و امام حسین ـ علیه السّلام ـ تشبیه می‌ کردند. روایت است که صدای امام زمان شبیه صدای عمویش حسین است. حسین از زاهدان و عابدان زمان خود بوده و به امامت برادرش (امام حسن عسکری) اعتراف می‌ کرد. معروف است که قبر حسین در کنار قبر پدر (امام هادی) و برادرش (امام حسن عسکری) در زیر همان مرقد سامرا است.[6]
3. سید محمد: او از اجلاء سادات و دارای کرامات متواتر است. حتی اهل سنت و عربهای بادیه نشین به شدت به او احترام کرده و از او می‌ ترسند. آنها هرگز قسم دروغ به سید محمد نمی خورند و پیوسته برای او نذر می‌ کنند. کرامات بسیار زیادی مانند شفای مفلوج و مرض‌های صعب العلاج و رفع گرفتاری‌های شدید از او نقل شده است.[7]
سید محمد فرزند بزرگ امام هادی ـ علیه السّلام ـ بود و حضرت علاقه شدیدی به او داشت حتی عده زیادی از شیعیان گمان می‌ کردند او امام بعدی و جانشین پدر خواهد شد. امّا سید محمد در زمان پدر از دنیا رفت.
عده ای از بنی هاشم نقل می‌ کنند ما هنگام وفات سید محمد در خانه امام هادی ـ علیه السّلام ـ جمع شده بودیم ناگهان جوانی وارد شد و در طرف راست پدر نشست. ما او را نمی شناختیم پرسیدیم کیست؟ گفتند حسن فرزند امام هادی در آن وقت به نظر بیست ساله بود. از طرز صحبت امام هادی با او فهمیدیم که او امام شیعیان و جانشین پدر است. با مرگ سیدمحمد شیعیان فهمیدند که سید محمد امام نبوده است البته آگاهی دادن امام هادی و فضایل و خصوصیات امام حسن عسکری نیز در تصحیح اعتقاد شیعیان تأثیر داشت.[8] مزار سید محمد در هشت فرسخی سامرا نزدیک روستای بلد است.[9]
4. جعفر: او پس از شهادت امام حسن عسکری به ناحق ادعای امامت کرد و در تلاش بود با نماز خواندن بر جنازه امام حسن عسکری عملا ثابت کند که امام است ولی امام زمان که کودکی تقریباً 5 ساله بود آمد و عمویش را کنار زد و خود بر جنازه پدر به نماز ایستاد. در روایتی از امام زمان آمده که عموی ما جعفر مانند برادران یوسف است. یعنی مثل آنها پشیمان شده و توبه کرده است پس "لا تقول فیه الا خیراً" کلمه کذاب را نگویید و جعفر توّاب بگوئید.
جعفر فرزندان زیادی داشته و تعداد آنها را تا 120 نفر ذکر کرده اند. او در 45 سالگی در سال 271 هـ.ق از دنیا رفت و در سامرا دفن شد.[10]
در مورد تنها دختر امام هادی ـ علیه السّلام ـ منابع چیزی نقل نکرده اند تنها برای او سه نام ذکر کرده اند: عالیه، علّیه، عایشه.

یاران امام هادی علیه السّلام:
با وجود جو اختناق و ستم، امکان استفاده از امام هادی ـ علیه السّلام ـ بسیار محدود بود ولی برخی مشتاقان معارف قرآن و علوم اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ توانستند به زحمت و به قدر ظرفیت از محضر حضرت کسب فیض نمایند. شیخ طوسی 185 نفر از راویان حدیث از محضر امام هادی ـ علیه السّلام ـ را نام می‌ برد که به طور خلاصه به سه نفر از آنها اشاره می‌ شود:
1. عبدالعظیم حسنی: از دانشمندان و راویان بزرگ است که از امام جواد و امام هادی ـ علیهم السّلام ـ روایت کرده است. و او به امور دین آگاه و به مسائل مذهبی و احکام قرآن کاملا آشنا بود. امام هادی ـ علیه السّلام ـ به برخی از اهل ری سفارش می‌ نمود که در مشکلات خود به عبدالعظیم مراجعه کنند.[11] آنقدر بزرگوار و با ایمان بود که امام هادی فرمود: "تو از دوستان واقعی مایی"[12]. او یکبار همه عقاید خویش را به امام هادی ـ علیه السّلام ـ عرضه کرد. امام هادی ـ علیه السّلام ـ فرمود: این همان دینی است که خدای متعال برای بندگانش پسندیده است بر آن ثابت باش.[13]
عبدالعظیم مورد تعقیب حکومت عباسی قرار گرفت و به ایران آمد و در شهر ری پنهان شد. روزها روزه می‌ گرفت و شبها شب زنده داری می‌ کرد و گاهی مخفیانه به زیارت امامزاده حمزه که اکنون در کنار قبر اوست می‌ رفت. پس از چندی بیمار شد و در زمان امام هادی ـ علیه السّلام ـ از دنیا رفت و سپس در کنار امامزاده حمزه در زمینی که برای دفن او و شیعیان وقف شده است دفن شد. در روایتی از امام هادی ـ علیه السّلام ـ ثواب زیارت او به اندازه زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ ذکر شده است.[14]
2. حسین بن سعید اهوازی: از یاران امام رضا، امام جواد و امام هادی ـ علیهم السّلام ـ بود او اهل کوفه بود که به اهواز و سپس به قم مهاجرت کرد و در قم از دنیا رفت. او سی کتاب در فقه و آداب و اخلاق دارد و مورد وثوق علماست. حسین و برادرش حسن از راویانی هستند که روایات بسیار زیادی از ائمه ـ علیهم السّلام ـ نقل کرده اند.[15]
3. فضل بن شاذان نیشابوری: او فقیهی عالی مقام و متکلمی توانا و از اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری بود. او کتابهای زیادی نوشته و کتابهای او مورد توجه علمای بزرگ شیعه قرار گرفته است. امام هادی ـ علیه السّلام ـ با دیدن یکی از کتابهای او فرمود: من بر اهل خراسان غبطه می‌ خورم که فضل بن شاذان را در میان خود دارند. وقتی امام حسن عسکری کتاب الیوم و اللیله او را دید سه بار بر او رحمت فرستاد و فرمود سزاوار است به آن عمل شود. فضل در نیشابور می‌ زیست او به جرم شیعه بودن به سبزوار تبعید شد و پس از مدتی بیمار شد و از دنیا رفت. قبر او در نیشابور قدیم (یک فرسخی نیشابور فعلی) قرار دارد.[16]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ الارشاد، شیخ مفید.
2ـ امالی، شیخ صدوق.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسول محلاتی، ج2، ص417؛ طبرسی، اعلام الوری، ج3، ص355.
[2] . همان.
[3] . مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، مجموعه نفیسه، 1406ق، ص132، در ص469 همین کتاب، همین مطلب را از قول علامه حلی نقل کرده است. ناخوانا، عباسقلی خان‌‌‌‌، ناسخ التواریخ، تهران، انتشارات اسلامیه، ج7، ص332؛ الارشاد، همان، ص440؛ محلاتی، ذبیح الله، اختران تابناک، تهران، انتشارات اسلامیه، ج2، ص180؛ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، موسسه مطبوعاتی حسینی، ج2، ص1010.
[4] . الارشاد، همان، ج2، ص442؛ منتهی الآمال، همان، ص1011.
[5] . منتهی الآمال، همان، ص1010؛ اختران تابناک، همان، ص180.
[6] . همان دو منبع.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . پیشوای دهم، مؤسسه در راه حق، سلمان فارسی، 1369، ص58.
[12] . همان، ص59، به نقل از امالی صدوق، مجلسی 54، ص 204.
[13] . همان، به نقل از همان.
[14] . همان به نقل از عبدالعظیم حسنی، ص 63.
[15] . همان، ص 64.
[16] . پیشوای دهم، همان، ص 65 و 66.

قطب راوندی می‏‌گوید: خصال پسندیده امامت، فضل، علم، صفات نیکو و اخلاق حسنه امام هادی مانند پدران بزرگوارش بود.
امام هادی علیه السلام

قطب راوندی می‏‌گوید: خصال پسندیده امامت، فضل، علم، صفات نیکو و اخلاق حسنه امام هادی مانند پدران بزرگوارش بود. موقعی که شب فرا می‏‌رسید آن حضرت متوجه قبله می‏‌شد و مشغول عبادت و اطاعت پروردگار سبحان می‏گردید و ساعتی از عبادت باز نمی‏‌ایستاد. آن حضرت جبه پشمینه‏‌ای می‏‌پوشید و بالای سجاده‏‌ای از حصیر می‏‌ایستاد.[1]
صدوق در کتاب امالی خود از ابوهاشم جعفری روایت می‏‌کند که گفت: یک وقت فقر و فاقه شدیدی به من روی آور شد. من به حضور حضرت هادی شرفیاب گردیدم، آن بزرگوار اجازه نشستن به من داد، همین که نشستم به من فرمود: ای ابوهاشم شکر کدام نعمت‏‌هایی را که خدا به تو عطا فرموده می‏‌توانی ادا کنی؟ ابو هاشم می‏گوید: من ندانستم چگونه پاسخ دهم ناگاه دیدم آن حضرت آغاز سخن نمود و فرمود: خدا به تو ایمان داده و به وسیله ایمان، آتش جهنم را بر بدن تو حرام کرده، عافیت و سلامتی را به تو مرحمت نموده و بدین وسیله تو را توفیق عبادت و اطاعت داده و صفت قناعت به تو مرحمت فرمود و بدین وسیله آبرو و حیثیت تو را حفظ کرده، ای ابو هاشم! من بدین لحاظ در سخن گفتن بر تو سبقت گرفتم که گمان می‏کردم تو می‏خواهی از آن خدای شکایت کنی که این همه نعمت به تو ارزانی داشته است. اکنون دستور داده‏ام که مبلغ صد دینار زر سرخ به تو بدهند، موقعی که آن مبلغ پول را به تو دادند آن را بپذیر.
یک روز یحیی بن اکثم در مجلس واثق بالله که از خلفای بنی عباس به شمار می‏رفت، حاضر شد. در آن مجلس که دانشمندان و فقیهان حضور داشتند، گفت: هنگامی که حضرت آدم اعمال حج را انجام می‏‌داد، چه کسی سر آن حضرت را تراشید؟ همه از پاسخ دادن به این پرسش عاجز شدند. واثق گفت شخصی هست که پاسخ آن را می‏‌داند، آن گاه حضرت امام هادی را حاضر نمود امام فرمود: مرا از سخن گفتن درباره این موضوع عفو نما، واثق گفت: تو را به خدا قسم می‏‌دهم که پاسخ این پرسش را بگویید. حضرت هادی علیه‌السلام فرمود: اکنون که دست بردار نیستی پس بدان که پدرم از جد بزرگوارم از پدرش و او از جد معظم خویش و او از پیامبر برای من نقل کرد که فرمود: آن دم که حضرت آدم، اعمال حج را بجا می‏آورد، جبرئیل یاقوتی از بهشت آورد و به سر مبارک حضرت آدم مالید. پس موهای سر آن حضرت ریختند و هر جا که بر روشنی آن یاقوت رسید آنجا را جز حرم قرار دادند.[2]
در کتاب جنات الخلود آمده است که حضرت امام علی النقیعلیه‌السلام در نهایت جلالت، وقار، کرم و اعتبار بوده. آن حضرت به قدری محجوب بود که به صورت کسی نگاه نمی‏‌کرد، بر مطلبی اصرار و ابرام نمی‏‌نمود. بلند سخن نمی‏‌گفت، مایل نبود در صدر مجلس بنشیند ولی دیگران همیشه آن بزرگوار را به جهت جلالت و نجابتی که داشت، در صدر مجلس جای می‏‌دادند.[3]
امام علی النقی علیه‌السلام در گفتار شگرف و ژرف خویش در زیارتی به نام زیارت جامعه، از دریای دانش خود ما را بهره‏‌مند ساخته است و بزرگان اهل علم، این زیارت را بهترین زیارت دانسته‏‌اند. شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه و شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام این زیارت را نقل کرده‏‌اند. این زیارت در کتاب مفاتیح الجنان به زیارت جامعه موسوم است.
با آنکه اختناق و ستم در زمان این امام همام، از حد فزون بوده است، در عین حال برخی از مشتاقان توانسته‏‌اند به قدر ظرفیت خویش از امام کسب فیض نمایند. شیخ طوسی 185 نفر از کسانی را که از امام هادی روایت کرده‌‏اند، نام می‌‏برد که در میان آنها چهره‌‏های درخشانی به چشم می‏‌خورد مانند:
الف) حضرت عبدالعظیم حسنی که در شهر ری مدفون است و امام هادی علیه‌السلام درباره ثواب زیارت قبر او می‌‏فرماید: اگر کسی قبر عبدالعظیم را زیارت کند، مثل کسی است که قبر امام حسین علیه‌السلام را زیارت کرده است.
ب) حسین بن سعید اهوازی که از یاران امام رضا و امام جواد و امام هادی علیه‌السلام بود و اهل کوفه بوده است ولی به همراه برادرش به اهواز منتقل شد و از آنجا به قم رفت و در قم دار فانی را بدرود گفت.
ج) فضل به شاذان که از اکابر متکلمان و افاضل مفسران و محدثان بوده است و در زمان امام عسکری از دنیا رفت و قبرش در یک فرسخی نیشابور فعلی، زیارتگاه شیعیان است.[4]
حضرت علی النقی علیه‌السلام در سال 254 هجری در روز سوم ماه رجب به دست متوکل، مسموم شده و به شهادت رسید. امام حسن عسکری بر جنازه پدر نماز خواند و حضرت را در سامرا در خانه خویش به خاک سپرد.
در پایان این گفتار دل‏هایمان را به یکی از گفتار دلنشین این امام همام منور می‏‌کنیم: حضرت فرمود: "الدنیا سوق ربح فیها قوم و خسر الاخرون"؛ دنیا بازاری است که گروهی در آن سود می‏برند و گروهی زیان.[5]
اگر ما معرفت خود را نسبت به ائمه و تعالیم گوهربارشان بیشتر سازیم و سفارش‌‏های آن بزرگواران را به کار ببندیم حتماً از گروهی هستیم که در دنیا سود جسته و در آخرت خرسند و شاد هستند. خداوند توفیق عمل کردن به دستورهای بزرگان دین را به همه ما مرحمت فرماید.

پاورقی:
[1‍] ستارگان درخشان، ج 12، ص 19.
[2‍] همان، ص 23.
[3‍] همان، ص 49.
[4‍] منتهی المقال، ص 242.
[5‍] تحف العقول، ص 358.