تاريخ خلفا

سني ها معتقدند كه عمر در هنگام نماز كشته شده است آيا صحت دارد يا خير؟
از منابع و متون تاريخي استفاده مي شود كه عمر در مسجد در حال نماز توسط ابو لوء لوء ضربت خورد (1) بعد از آن در خانه خود به قتل رسيد. طبري گزارش مي كند: ...

عمر در چه مكاني و در چه موقعيتي توسط ابولولو(هرمز) كشته شد؟ Ԟ با سلام

 سني ها معتقدند كه عمر در هنگام نماز كشته شده است آيا صحت دارد يا خير

از منابع و متون تاريخي استفاده مي شود كه عمر در مسجد در حال نماز توسط ابو لوء لوء ضربت خورد (1) بعد از آن در خانه خود به قتل رسيد. طبري گزارش مي كند:

مسور بن مخرمه گويد: روزي عمر بن خطاب به گردش بازار رفت و ابو لؤلؤه غلام مغيرة بن شعبه وي را بديدابو لؤلؤه كه نصراني بود، به عمر گفت:«اي امير مؤمنان در كار مغيرة بن شعبه با من نيكي كن كه خراجي سنگين بر عهده دارم» عمر گفت: «خراج تو چند است؟» گفت: «هر روز دو درم» گفت: «صناعت تو چيست؟» گفت: «نجارم و نقاش و آهنگر» گفت: «بنظر من با اين همه كار كه مي‏كني خراج تو سنگين نيست» آنگاه عمر گفت: «شنيدم گفته‏اي اگر بخواهم آسيابي بسازم كه به كمك باد كار كند» گفت: «اگر سالم ماندم آسيايي برايت بسازم كه مردم مشرق و مغرب از آن سخن كنند» آن گاه ابو لؤلؤه برفت و عمر گفت:«اين غلام هم اكنون مرا تهديد كرد» گويد: آنگاه عمر سوي منزل خويش رفت و روز بعد عمر جهت نماز بيرون رفت.

گويد: ابو لؤلؤه جزو مردم در آمد، خنجري به دست داشت كه دو سر داشت و دستگيره آن در ميانه بود، شش ضربت به عمر زد كه يكي زير تهيگاه وي بود و همان بود كه او را كشت، كليب بن ابي بكير ليثي نيز كه پشت سر عمر بود كشته شد. و چون عمر سوزش اسلحه را احساس كرد از پاي در آمد و گفت: «عبد الرحمن بن عوف ميان مردم هست؟» گفتند: «آري اي امير مؤمنان اينك اوست» گفت: «پيش بيا و با مردم نماز كن.» گويد: عبد الرحمن بن عوف با مردم نماز كرد، عمر همچنان افتاده بود، آنگاه وي را برداشتند و به خانه‏اش بردند. –مردم - : گفتند: «اي امير مؤمنان چه شود اگر طبيب بخواهي.» طبيبي از مردم بني الحارث را پيش خواندند كه نبيذي به او خورانيد و نبيذ برون آمد كه رنگ نامشخص داشت.

طبيب گفت: «شير به او بنوشانيد» گويد: «شير سفيد برون آمد، به او گفتند: «اي امير مؤمنان وصيت كن» گفت:«كرده‏ام» گويد: عمر شب چهار شنبه سه روز مانده از ذي حجه سال بيست و سوم درگذشت(2)

پي نوشت ها:

 1. رك : أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقي (م 774)، البدايه والنهايه بيروت، دار الفكر، 1407/ 1986، ج 7، ص 111؛ أبو عمر يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (م 463)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، تحقيق علي محمدالبجاوي، بيروت، دار الجيل، ط الأولي، 1412/1992، ج3، ص1153.

2. محمد جرير طبري، تاريخ طبري، قاهره، مطبعه الاستقامه بالقاهره، ج 3، ص 263.

ما قائل هستیم که در زمان خلیفه ی اول و یا دوم، کتابت و نقل حدیث در تمام سرزمین اسلامی ممنوع شده است. سؤال بنده این است که کیفیت این منع به چه صورت بوده است؟ آیا به صورت یک قانون حکومتی مطرح شده است؟ به این معنا که با متخلفین از این قانون برخورد قضایی بشود و این قانون بصورت بخشنامه به دیگر بلاد اسلامی ارسال شود؟ یا اینکه این منع تنها به صورت یک توصیه بوده است و الزامی از طرف حکومت متوجه مردم نبوده است.

پاسخ:
علیرغم سفارشات و توصیه های پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مبنی بر حفظ، نقل و کتابت احادیث، متأسفانه بعد از رحلت آن بزرگوار، خلفا، به ممنوعيت حديث پرداختند، بر اين اساس سالهای متمادی «سنّت» متروک ماند و چنان جو خفقان وحشتناکی بر جامعه ی اسلامی سایه افکنده بود، که بیان احادیث ناب محمّدی(ص) جرم محسوب می گردید و به همه ی ارگان ها بخشنامه کردند که کسی حق نقل و تدوین احادیث را ندارد، حتّی برای جلوگیری از نشر احادیث، به صحابه اجازه خروج از مدینه را نمی دادند. ابابكر و عمر، اولین کسانی بودند که پرچم مبارزه با احادیث نبوی را به دست گرفتند. خلیفه دوم نیز پس از به خلافت رسیدن، تمام تلاش خویش را در جهت ممانعت از نقل، کتابت و نشر احادیث به کار بست؛ وی به ممنوعیت کتابت حدیث اکتفا نکرد، بلکه دستور سوزاندن حدیث را نیز صادر کرد: «من کان عنده منها شیء فلیمحه». (1) بر اين اساس به عمال خود دستور مي داد كه كمتر احاديث پيامبر را نقل كنند. همچنين عمر با كسانى را كه با اين سياست مخالفت مى كردند، برخورد مي نمود، چنانچه ابوذر و ابوالدرداء ابومسعود انصارى را سرزنش وحبس نمود(2). طبرى مى گويد: هر وقت خليفه، حاكم و يا استاندارى را براى نقطه اى اعزام مى كرد، به او چنين سفارش مى كرد: فقط قرآن بخوانيد و از محمد (ص) كمتر روايت نقل كنيد و من هم با شما هم صدا هستم (3)" ...أخبرنا سفيان بن عيينة عن بيان عن الشعبي قال: قال قرظة بن كعب الأنصاري أردنا الكوفة فشيعنا عمر إلى صرار فتوضأ فغسل مرتين و قال: تدرون لم شيعتكم؟ فقلنا: نعم. نحن أصحاب رسول الله. ص. فقال: إنكم تأتون أهل قرية لهم دوي بالقرآن كدوي النحل فلا تصدوهم بالأحاديث فتشغلوهم. جردوا القرآن و أقلوا الرواية عن رسول الله(ص) امضوا و أنا شريككم(4)؛ سفيان بن عيينه از شعبي نقل مي كند: قرظة بن كعب انصارى مى گويد: هنگامي كه قصد عزيمت به كوفه را كرديم، عمربن الخطاب تا منطقه «صرار» به بدرقه ما آمده و گفت: مى دانيد چرا شما را بدرقه كردم؟ گفتيم: لابد بخاطر اينكه ما از صحابه رسول اللّه (ص) هستيم؟ گفت: شما وارد آبادى و روستايى مى شويد كه قرآن مى خوانند، مبادا آنان را با خواندن و قرائت احاديث پيامبر از خواندن قرآن بازداريد! تا مى توانيد از پيامبر حديث كم نقل كنيد.ذهبي مي گويد: بعد از رحلت رسول خدا ابابكر پانصد حديث را جمع و سپس سوزاند (5)
دراين باره به منابع زير مراجعه نماييد:
-زين العابدين قرباني، علم لحديث
- مهدي مهريزي، آشنايي با متون ونهج البلاغه

پي نوشت ها:
1 .
http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=61862&Magazin eNumberID=5982 <http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=61862&Magazin1 eNumberID=5982>
2 . زين العابدين قرباني، علم حديث، قم، انتشارات انصاريان ،1382، چاپ پنجم ، ص 43.
3. طبري تاريخ الامم و الملوك، قاهره، مطبعه الاستقامه بالقاهره ، 1357 ،ج 3، ص 27 .
4. ابن سعد كاتب واقدى‏، الطبقات الكبرى،‏ بيروت، دار الكتب العلمية ،1418 چاپ دوم‏، ج 6، ص87.
5 . مهدي مهريزي، آشنايي بامتون حديث ونهج البلاغه، قم، ناشر: شهريار ،1378، چاپ دوم، ص 49.

طبق گواه تاریخ وقتی که اسرا ایرانی رو برای عمر حرومزاده فرستادن زنهای اعراب صف واستاده بودن تا برن این نجیب زاده های ایرانی رو فقط تماشا کنن و وقتی بیرون میومدن همه از تعجب به خاطر زیبایی این افراد انگشت به دهان بودن وقتی عمر این صحنه رو دید رفت داخل خیمه ایرانی ها و میخواست به زور نقاب صورت بی بی شهربانو رو بکشه که یکی از اون افرادی که اونجا خودشو سریع به خونه حضرت علی میرسونه و میگه بیا تا این عمر دوباره آبروی مسلمون ها رو نبرده یه کاری بکن که حضرت میان و با یکی از اون نگاههای غضبناک به عمر بی ناموس میفهمونه که نباید این کار رو انجام بده راستی این حرف رو از زبون یه روحانی معروف شنیدم پس خواهشا کتمانش نکنید راستی از این بعد در رفع ابهام دوستان اگه امکان داره ار کتب آقای مطهری استفاده نکنید چون ایشون اگه تربیت کردن بلد بودن پسرشون علی رو خوب تربیت میکردن تا در مواقع حساس شمشیر رو از رو بر علیه نظام نمیبست یکم هم واقع نگر باشین و به اتفاق هایی که در حمله تازیها به ایران افتاد با چشم دل نگاه کنید فراموش نکنید هنگامیکه اعراب وارد ایران شدند گفتن ما این همه عبادت کردیم و جهاد کردیم تا بهشت خدا رو نصیب بشیم ولی نمیدونستیم بهشت همین کشور ایران که بدون هیچ سختی به دستمون اومد راستی امیدوارم این همه تهمت و افطرایی که به مردان بزرگ تاریخ رو میزنید رو بتونید اون دنیا جواب بدین

هر مطلبی که در تاریخ امده را نمی توان تلقی به قبول کرد .واظهار نظر در باره هرعلمی از جمله تاریخ احتیاج به تخصص دارد . با میل وعلاقه شخصی نمی توان مطلبی را پذیرفت یا رد کرد .شهید مطهری ،مورد قبول تمام اندیشمندان باانصاف است .اوکسی است که امام خمینی ،تمام نوشته های اورا تایید نمود. که امام در باره هیچ کس از نویسنگان چنین عقیده ای نداشت . سعی کنید در نوشتن وگفتن از توهین به افراد پرهیز نمائید . شما می توانید سخنان شهید مطهری را بدون توهین به ایشان ( اگه تربیت کردن بلد بودن پسرشون علی رو خوب تربیت میکردن ...) نپذیرید .
در این جا در باره شهربانو مطالبی امده که دکتر سید جعفر شهیدی هم داستان او را نمی پذیرد .

ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو ،صحت ندارد.
با رجوع به منابع مختلف شیعه و سنى در مى‏یابیم که از میان امامان شیعى بیش ترین اختلاف در باره نام مادر امام سجاد(ع) وجود دارد تا جایى ‏که برخى از محققان با استفاده از منابع مختلف چهارده نام(3)و برخى دیگر تا شانزده‏(4)نام براى مادر حضرت ذکر کرده‏اند(5).مجموع نام‏ها چنین است:
1. شهربانو،
2. شهربانویه،
3. شاه زنان،
4. جهان شاه،
5. شه زنان،
6. شهرناز،
7. جهان بانویه،
8. خولة،
9. برّة،
10. سلافة،
11. غزالة،
12. سلامة،
13. حرار،
14. مریم،

با آن که در منابع تاریخى اهل سنّت بر روى نام‏هایى چون سلافة، سلامة، غزالة بیش تر مانور داده شده ،(6)اما در منابع شیعى و به خصوص منابع روایى آنان، نام شهربانو بیش تر مشهور شده است.
بنا به نوشته برخى از محققان(7)اولین بار این نام در کتاب «بصائر الدرجات» محمد بن حسن بن فروخ صفار قمى (م290ه.ق) دیده شده است.(8) بعدها محمد بن یعقوب کلینى،محدّث معروف شیعى (م 329 ه.ق) روایت همین کتاب را در کتاب کافى آورد.(9) بقیه منابع یا از این دو منبع بهره گرفته و یا آن که روایاتى ضعیف و بدون سند معتبر را در نوشته‏هاى خود آورده‏اند.(10)
در این روایت آمده است:
چون دختر یزدگرد را نزد عمر آوردند، دوشیزگان مدینه براى تماشاى او می آمدند. بعد از گفتگویی که بین دختر یزدگرد و عمر پیش آمد ،امام علی(ع) به عمر فرمود: به او اختیار ده که خودش مردى از مسلمانان را انتخاب کند . در سهم غنیمتش حساب کن. عمر به او اختیار داد. دختر آمد و دست خود را روى سر حسین(ع) گذاشت. امیرالمؤمنین على(ع) به او فرمود: نام تو چیست؟ گفت: جهان شاه. حضرت فرمود: بلکه شهربانویه باشد.
سپس به حسین فرمود: اى اباعبدالله! از این دختر بهترین شخص روى زمین براى تو متولد مى‏شود . على بن حسین(ع) از او متولد گشت. حضرت را ابن الخیرتین (پسر دو برگزیده) مى‏گفتند؛ زیرا برگزیده خدا از عرب «هاشم» بود و از عجم «فارسى».(11)
این روایت از جهت سند و متن محل بحث واقع شده است. از جهت سند در آن افرادى مانند ابراهیم بن اسحاق احمر(12) و عمرو بن شمر وجود دارند که به غلو متهم شده اند. علمای شیعه آن دو را مورد تأیید قرار نداده‏اند.(13) از جهت متن نیز اشکالاتی دارد، بدین شرح : اسارت دخترى از یزدگرد در زمان عمر و به ازدواج امام حسین(ع) درآمدن محل تردید است . در هیچ‏یک از منابع معتبر شیعى به جز این روایت، لقبى با عنوان «ابن الخیرتین» براى امام سجاد(ع) نقل نشده است.
دکتر سید جعفر شهیدی و استاد شهید مطهری ،ازدواج امام حسین (ع)با شهربانو را ،نمی پذیرند .
پی نوشت ها:
1 . ملاآقا دربندى، اکسیر العبادات فى اسرار الشهادات، ج 3، ص 110.
2. شهیدى، زندگانى على بن الحسین(ع)،ص11.
3. همان ص 10 و 11.
4. مقاله «حول السیدة شهربانو» نوشته شیخ محمد هادى یوسفى، مندرج در مجله رسالة الحسین(ع)، سال اوّل، شماره دوّم، ربیع‏الاول 1412
5 .بحارالانوار، ج 46، ص 8-13
6. افتخارزاده، شعوبیه ناسیونالیسم ایران، ص‏305 که از منابعى چون انساب الاشراف بلاذرى، طبقات ابن‏سعد، المعارف ابن‏قتیبه دینورى و الکامل مبرّد اسامى فوق را نقل مى‏کند
7. ‏ زندگانى على بن الحسین(ع)، ص 12
8. بحارالانوار، ج 46، ص 9، ح 20.
9 . اصول کافى، ج 2، ص 369
10. براى آگاهى از سیر تاریخى شهربانو در منابع ر.ک: شعوبیه ناسیونالیسم ایرانى، ص 289-337.
11. با استفاده از ترجمه حاج سید جواد مصطفوى (اصول کافى، ج 2، ص 369).
12. آیت الله خویى، معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 202 و ج 13، ص 106.
13. همان.
برای بحث وگفتگو ،می توانید . با اتاق اين مر كز - در الفور- ( اتاق دين، جوان و پرسمان) ارتباط برقرار وسوالات خود را مطرح نماييد .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.