كلام

اگر بیماری کرونا برای عذاب یا امتحان ما است، کودکان چه تقصیری دارند؟ آیا این عادلانه است؟ آیا خداوند واقعاً عدالت را رعایت کرده است؟
 بیماری، عذاب، امتحان، کودک، عدل الهی.

اگر بیماری کرونا برای عذاب یا امتحان ما است، کودکان چه تقصیری دارند؟ آیا این عادلانه است؟ آیا خداوند واقعاً عدالت را رعایت کرده است؟

پاسخ اجمالی:

ظهور و شیوع یک بیماری همواره به معنای عملکرد بد انسان و یا عذاب الهی نیست؛ بلکه گاهی به‌منظور امتحان انسان‌ها و حتی کودکان است. همچنین، ممکن است شرور و بیماری، نتیجه طبیعی رفتار انسان‌ها یا طبیعت باشد و چون جهان، یک کل به‌هم‌پیوسته است، کودکان نیز از عملکرد بد یک انسان و یا رفتار طبیعت، استثناء نمی‌شوند. البته خداوند در این‌گونه موارد، برای بی‌گناهان، «اعواض»(پاداش) در دنیا و آخرت در نظر گرفته است.

پاسخ تفصیلی:

خداوند از طریق بیماری و شرور و سختی‌ها، گاهی انسان‌ها را عذاب یا امتحان می‌کند؛ ازاین‌رو، این سؤال پیش می‌آید که چرا خداوند که عادل است، مانع از تسرّی این اتفاقات ناگوار به کودکان نمی‌شود؛ کودکانی که پاک و بی‌گناه‌اند و آمادگی لازم برای این امتحانات سخت را نیز ندارند. در ادامه، با ارائه نکاتی به این پرسش پاسخ می‌دهیم:

نکته اول:

هرچند ممکن است یکی از عوامل بیماری و دشواری در زندگی، عدم اطاعت از فرامین الهی و در حقیقت مکافات اعمال بد انسان باشد ولی این‌گونه نیست که هر جا بیماری وجود دارد، مصداقی از مصادیق «عذاب الهی» است! آری، برخی از این اتفاقات ناگوار، منشأ انسانی داشته و عملکرد انسان‌ها در نوع مناسبات و اتفاقاتی که در یک منطقه و یک دوره می‌افتد، مؤثر است. همچنانکه قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید:

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرَّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کسَبَتْ أَیدِى النَّاسِ لِیذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛ به سبب اعمال مردم، در برّ و بحر فساد آشکار شد تا جزاى بخشى از اعمالى را که انجام داده‏اند به آن‌ها بچشاند شاید بازگردند». (1)

امّا باید توجّه کرد که گاهی هم این اتفاقات ارتباطی به عملکرد انسان ندارد؛ چنانکه ممکن است باران و برف در منطقه‌ای به جهت شرایط جغرافیایی که دارد بیشتر از نقاط دیگر ببارد، نظیر مناطق استوایی و یا مناطقی که در مجاورت دریاهای متعدد قرار داشته و ابرهای باران‌زای بیشتری در آن منطقه فعّال‌اند؛ تا جایی که می‌توان دوره‌های مختلف خشک‌سالی و ترسالی آینده را نیز تا حدودی با ابزار علمی و بر اساس فرمول‌های کاملاً طبیعی پیش‌بینی کرد.

ازاین‌رو ممکن است شیوع برخی از بیماری‌ها، به جهت مساعد بودن شرایط جوی در برخی مناطق، بیش از مناطق دیگر باشد. در این صورت دیگر نمی‌توان ظهور و یا شیوع یک بیماری را مستقیماً مکافات عمل و عذاب الهی نسبت به بندگان دانسته و از این باب برای ما سؤال شود که چرا کودکان دچار بیماری می‌شوند؟

نکته دوم:

در نگرش مبتنی برجهان بینی دینی و الهی، عالم هستی مجموعه‌ای به‌هم‌پیوسته و منسجم است که مخلوق یک موجود کاملِ مطلق بشمار می‌آید. ازاین‌رو همه موجودات عالم بر هم تأثیر داشته و از همدیگر متأثر می‌شوند. (2)

درنتیجه، حوزه تأثیر رخدادهای طبیعی و اعمال انسان تنها به حیطه شخصی او مربوط نشده و می‌تواند زمان‌ها و مکان‌های دیگر را نیز درنوردد؛ به این معنا که ممکن است رخدادی طبیعی مثل زلزله و یا ظلم ما به یک فرد یا خانواده تا مدّت‌ها در کودکان و حتی نسل‌های بعد نیز تأثیر بگذارد. (3) روشن است که هیچ‌کدام از این موارد مربوط به «عذاب الهی» نبوده و فعل مستقیم خداوند به‌حساب نمی‌آیند تا گفته شود کودکان تقصیری نداشته‌اند و چرا خدا آن‌ها را عذاب کرده؟!

نکته سوم:

یکی از سنت‌های الهی، امتحان انسان‌ها است که انواع مختلفی دارد و حتی شامل مرگ و زندگی نیز می‌شود: گاهی به فقر، گاهی ثروت، گاهی به خوشی و گاهی به ناخوشی، گاهی به پیری و گاهی نیز به جوانی امتحان می‌شود. (4) ازاین‌رو، هر ناخوشی و فقر و بیماری را نباید عذاب دانست، بلکه ممکن است زمینه امتحان آدمی و تعالی روح او باشد و از این منظر، هیچ اشکالی ندارد که کودکان نیز امتحان شوند. (5)

به‌عبارت‌دیگر تربیت و تکامل انسان، قانون و سنت دائمی پروردگار است که برای شکوفا کردن استعدادهای نهفته و به فعلیت رساندن آن‌ها و درنتیجه پرورش بندگان، آنان را می‏آزماید؛ یعنی همان‌گونه که فولاد را برای استحکام بیشتر در کوره می‏گدازند تا آبدیده گردد، آدمی را در کوره حوادث سخت، پرورش می‏دهند تا مقاوم شود. امتحان انسان به سختی‏ها وسیله‏ای برای تکمیل و تهذیب بیشتر نفس انسان و خالص شدن گوهر وجودی او است.

امام علی (علیه‌السلام) در نامه‏ای که به عثمان بن حنیف فرماندار بصره نوشته‏اند، می‏فرماید: «در ناز و نعمت زیستن و از سختی‏ها دوری گزیدن موجب ناتوانی می‏گردد و زندگی در شرایط دشوار، آدمی را نیرومند و چابک می‏سازد و جوهر هستی او را آبدیده و توانا می‏گرداند»، در قسمتی از آن نامه آمده است: «درخت بیابانی چوبش سخت‏تر است و درخت‏های سبز و خرم پوستشان نازک‌تر و گیاهان بیابانی شعله آتششان افروخته‏تر و بادوام‏تر است.»(6)

قرآن کریم به این انگیزه در امتحان خداوند تصریح می‏کند و می‏فرماید:

«وَ لِیبْتلی اللّهُ ما فی صُدرِوکم وَ لِیمَحِّصَ ما فی قُلُوبِکم و اللّهُ علیمٌ بِذاتِ الصُّدورِ (7)؛ و تا خداوند آنچه را که در سینه‏های شماست بیازماید و آنچه در دل‌های شماست، مصفا سازد و خداوند ازآنچه در سینه‏ها است آگاه است».

درنتیجه امتحان الهی که نتیجه آن تکامل و رشد انسان است، اختصاصی به بزرگ‌سالان و افراد بالغ ندارد و از جهات منافعی که دارد، کودکان نیز می‌توانند در معرض آزمون الهی قرار گیرند تا رشد کرده و متکامل شوند.

نکته چهارم:

هیچ‌کس مدعی آن نیست که اتفاقات و مناسبات عادی در این دنیا عادلانه بوده و باید به دنبال عدالت کامل در همین عالَم بود! بلکه برعکس باید توجه داشت که اساساً دنیا ظرفیتی برای چنین حدّ از عدالت را ندارد و ناگزیر باید بر این باور باشیم که در جهانی دیگر، عدل الهی به شکل کامل، ظهور و بروز خواهد یافت. اتفاقاً آنچه به‌عنوان مقدمه «برهان عدالت» برای اثبات زندگی پس از مرگ ارائه‌شده است، همین مطلب است.

در همین راستا، به رنج‌دیدگان وعده داده‌شده که در سرای دیگر، به‌واسطه رنجی که تقصیری در آن نداشته‌اند، از اجر و پاداش برخوردار گردند.

امام صادق (علیه‌السلام) درباره پاداش برخی مصائب در زندگی انسان که از مصادیق آن بیماری است، می‌فرماید: «لَوْ یعْلَمُ الْمُؤْمِنُ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْمَصَائِبِ لَتَمَنَّی أَنَّهُ قُرِّضَ بِالْمَقَارِیضِ؛ چنانچه مؤمن می‌دانست که در مصیبت‌هایش چه مقدار پاداش دارد، هرآینه آرزو می‌کرد که «اجزاى بدنش» با قیچى چیده و قطعه‌قطعه شود.»(8)

نتیجه:

کوتاه‌سخن این‌که ظهور و شیوع یک بیماری همواره به معنای عملکرد بدانسان و یا عذاب الهی نیست تا گفته شود چرا کودکان عذاب می‌شوند بلکه بخشی از بلایا ناشی از مداخله انسان و یا عملکرد طبیعی اشیاء است و برخی نیز به‌منظور امتحان و تعالی. درمجموع، اگر به کودک شرّی وارد شد که تقصیری در آن نداشت، قطعاً خداوند آن را برایش در دنیا یا آخرت جبران می‌نماید.

پی‌نوشت‌ها:

  1. روم، آیه 41.
  2. جوادی آملی، عبدالله، اسلام و محیط‌زیست، نشر اسراء، چاپ اول، 1386، ص 185.
  3. نساء، آیه 9.
  4. فجر، آیه 15-17.
  5. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، نشر اسراء، ج 8، ص 485.
  6. سید رضی، نهج‌البلاغه، انتشارات مشهور، 1379، نامه 45.
  7. آل‌عمران، آیه 154.
  8. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 255.

آیا امکان پذیر است در حرم امنی چون خانه خدا هم کرونا نفوذ کند؟
بیماری، کرونا، حرم امن الهی، امنیت، کعبه.

آیا امکان پذیر است در حرم امنی چون خانه خدا هم کرونا نفوذ کند؟

پاسخ اجمالی:

خداوند شهر مکه و اطرافش را حرم امن الهی معرفی کرده است که منظور از آن، حرام بودن ایجاد ناامنی و جنگ و درگیری در این منطقه است نه امنیت از هرگونه بلای طبیعی و ویروس و غیره؛ بنابراین، کاملاً ممکن است حرم امن الهی نیز به‌واسطه حضور بیماران، آلوده به ویروس کرونا باشد و زائران و مردم آن شهر نیز از این طریق، به بیماری مبتلا شوند. به همین جهت، حفظ پاکی این مکان مقدس و تطهیر آن توسط مواد ضدعفونی، امری پسندیده و لازم است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

از مسلمات دینی است که خداوند مکه و اطرافش را محل امن قرار داده؛ ازاین‌رو، از دیرباز این پرسش مطرح بود که منظور از امن بودن خانه خدا، امنیت آن از بیماری و جنگ و حوادث طبیعی است یا معنای دیگری موردنظر است. در ادامه، با ارائه نکاتی، به این پرسش پاسخ می‌دهیم:

نکته اول:

منظور از حرم امن الهی، امنیت از قتل و غارت و آزار و اذیت است؛ یعنی خداوند چنین تشریع نموده است که کسی در این محدوده، حق قتل و غارت نداشته باشد و مردم نیز به‌واسطه فرمان‌بری از این قاعده، این امنیت را پاس بدارند.

توضیح آنکه: زندگی اعراب قبل از اسلام، همواره با جنگ و خونریزی و غارت همراه بوده است، لیکن بااین‌حال، همین افراد برای شهر مکه و خانه خدا، احترام قائل بودند و به ساکنان حرم حمله نمی‌کردند و اموالشان را به غارت نمی‌بردند؛ چنانکه در این آیه به این مطلب اشاره‌شده است: «أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ؛ آرا ندیدند که ما حرم امنى (براى آن‌ها) قراردادیم درحالی‌که مردم را در اطراف آنان (در بیرون این حرم) مى‏ربایند؟»(1)

بنابراین، کعبه و حرم الهی قبل از اسلام مورداحترام بوده و ساکنان آن از امنیت بهره‌مند بودند و از قتل و غارت مصون بودند. خاستگاه این امنیت به دعای حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) بازمی‌گردد که از خداوند خواست مکه را شهر امن قرار دهد: «وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً؛ و (به یادآورید) هنگامى را که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده». (2) خداوند هم دعایش را مستجاب نمود و شهر مکه را «الْبَلَدِ الْأَمینِ» نامید. (3)

این سرزمین نه‌فقط برای مردم آنجا امن است بلکه هرکسی که از خارج نیز می‌آید، باید در امنیت باشد و کسی حق ندارد کاری کند که باعث ناامنی در حرم شود: «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً؛ و هر کس داخل آن‏[خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود». (4) روایت‌شده کسانی که در خارجِ حرم مرتکب جنایتی شوند و بعد به حرم پناهنده گردند تا وقتی‌که در حرم هستند حد بر آن‌ها جاری نمی‌شود (اگرچه برای چنین افرادی محدودیت‌هایی اعمال می‌شود تا ناگزیر از حرم بیرون آیند و سپس در خارج از حرم، حد بر آن‌ها جاری شود). (5) همچنین در روایت آمده که این حرم برای حیوانات نیز امن هست و هیچ‌کس حق ندارد حیوانات وحشی و پرندگان را که در حرم مأوی گرفته‌اند شکار کند. (6)

نکته دوم:

اما آیا حرم الهی از بلایای طبیعی و ویروس محفوظ است؟ نه. آنچه در باب امنیت حرم الهی گفته شد، امنیت به معنای مصون بودن از بلایای طبیعی و ویروس و بیماری نیست بلکه فراتر از این، به معنای مصون بودن از جنگ و خونریزی در هر شرایطی نیست؛ چراکه می‌دانیم عده‌ای حریم این محدوده را حفظ نکردند و در آن جنگ و خونریزی به پا کردند و حتی خانه خدا را تخریب و به آتش کشیدند (ماجرای محاصره مکه توسط سپاه یزید و استفاده از منجنیق و توپ‌های آتشین). همچنین می‌دانیم که بارها سیل، کعبه را فراگرفت و به آن آسیب‌های جدی وارد ساخت و مسلمانان مجدداً آن را بازسازی نمودند؛ بنابراین، خداوند چنین تشریع کرده که در این حرم، هیچ‌کسی (مردم شهر، زائران و حتی برخی حیوانات) مورد اذیت و آزار و قتل و غارت قرار نگیرد؛ اما این‌که مردم حریم این شهر را حفظ کنند و یا مانع از ورود سیل و بیماری به این شهر بشوند، وظیفه‌ای است که مردم و متولیان این شهر باید نسبت به آن اهتمام بورزند.

نتیجه:

با این توضیحات مشخص می‌شود که منظور از امنیت حرم الهی، امنیت از قتل و غارت و آزار و اذیت است که مردم قبل از اسلام و بعد از اسلام آن را مراعات می‌کردند؛ اما بااین‌حال، این امنیت را نباید به معنای امنیت از هرگونه خطر و بلای طبیعی و شرّ انسانی در نظر گرفت. ازاین‌رو، کاملاً ممکن است حرم امن الهی نیز به‌واسطه حضور بیماران، آلوده به ویروس کرونا باشد و زائران را آلوده بسازد. به همین جهت، حفظ پاکی این مکان مقدس و تطهیر آن توسط مواد ضدعفونی، کاری پسندیده و لازم است.

پی‌نوشت‌ها:

  1. عنکبوت، آیه 67.
  2. بقره، آیه 126.
  3. تین، آیه 3.
  4. آل‌عمران، آیه 97.
  5. شیخ کلینی، کافی، دار الکتب الإسلامیة، 1367 ش، ج 4، ص 226.
  6. همان.

 

کلمات کلیدی

بیماری، کرونا، حرم امن الهی، امنیت، کعبه.

آیا شروع بیماری کرونا از قم می تواند دلیل بر کثرت سیئات مردم و روحانیون این شهر باشد؟
بیماری، کرونا، سنت الهی، عذاب، امتحان.

با توجه به آیه شریفه «ما أَصابَک مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ ما أَصابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک‏» (نساء آیه 79) آیا شروع بیماری کرونا از قم می تواند دلیل بر کثرت سیئات مردم و روحانیون این شهر باشد؟

پاسخ اجمالی:

انسان‌ها به‌واسطه بدرفتاری و سبک زندگی نادرست، فساد و مشکلاتی (همچون ابتلا به ویروس کرونا) برای خود یا دیگران ایجاد می‌کنند. ویروس کرونا به‌واسطه عدم اجرای تدابیر مراقبتی لازم، از کشورهای خارجی به شهر مقدس قم و سایر شهرهای ایران عزیز وارد شد. این بیماری برای مردم ایران، زمینه امتحان و تعالی روحی و معنوی است تا روشن شود در شرایط سخت، چه کسی با صبر و ایمان، این شرایط سخت را تحمل کرده و برای رضای خدا، در راستای بهبود بهداشت فردی و عمومی جامعه، اقدامات مفید و لازم را انجام می‌دهد و از احتکار و گران‌فروشی و رفتارهای پرخطر و آسیب‌زا (همچون سفرهای غیرضروری و آلوده کردن محیط پیرامونی و ...) خودداری می‌کند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

خداوند در تدبیر جهان، سنت‌های مختلفی را به کار می‌بندد؛ که یکی از آن‌ها سنت تنبیه گناهکاران است. به همین جهت، باملاحظه بلایای طبیعی و بیماری، اولین چیزی که شاید به ذهن برسد این است که این بیماری، عذاب الهی به خاطر گناهی است که سابقاً انجام داده‌ایم؛ اما در ادامه، روشن می‌شود خداوند سنت‌های دیگری هم دارد و نمی‌شود به‌صورت قاطعانه گفت که این بیماری، به خاطر گناهکاری مردم شهر مقدس قم است:

نکته اول:

در آیه مذکور در پرسش به این اصل تصریح‌شده است که خداوند خیرخواه است و جز خیر از او صادر نمی‌شود؛ و اگر فسادی در دنیادیده می‌شود، نه ناشی از خدا، بلکه ناشی از فساد و بدرفتاری و سبک زندگی نادرست ما است. این مطلب درآیات دیگر نیز به ثبت رسیده است: «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛ فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده‏اند آشکارشده است؛ خدا مى‏خواهد نتیجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (به‌سوی حق) بازگردند». (1)

نکته دوم:

فساد در زندگی و اجتماع، گاهی ناشی از شخص من است و گاهی ناشی از بی‌مبالاتی دیگران که نهایتاً به جهان‌گستر شدن مشکل و گرفتار شدن من می‌انجامد. ابتلا به ویروس کرونا که به مرگ بخشی از جامعه جهانی و ایران منجر شده، نمونه‌ای از این ماجرا است.

این ویروس، خواه ناشی از عدم رعایت بهداشت غذایی در شهری از چین بوده باشد و خواه ناشی از ترور بیولوژیکی آمریکا علیه کشورهای رقیب (ازجمله چین و ایران)، ارتباطی به شهر مقدس قم نداشته اما به‌واسطه عدم اجرای تدابیر لازم از سوی برخی از مسئولان در جلوگیری از ورود این ویروس به ایران، دامن‌گیر مردم عزیز قم و سایر شهرهای ایران نیز شد.

نکته سوم:

بنابراین، نمی‌توان گفت این بیماری ناشی از گناه مردم قم یا سایر شهرهای ایران است؛ اما بااین‌حال، این بیماری، از جهات مختلفی می‌تواند پیامدهای مثبت معنوی برای مردم عزیز ایران داشته باشد.

یکی از پیامدهای مثبت، بخشش گناهان است. دقت شود: نمی‌گوییم این بیماری، ناشی از گناهان و عذاب برای گناهکاران است؛ بلکه می‌گوییم حالا که مؤمن به دلیل بی‌مبالاتی دیگران بیمار شده، این بیماری برایش مایه رحمت و جبران گناهان می‌شود؛ چنانکه امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «اگر بنده‌ای از شیعیان، گناهی که ما او را از آن نهی کرده‌ایم مرتکب شود، قبل از اینکه از دنیا برود به یک گرفتاری مبتلا می‌شود که گناهانش به‌وسیله آن گرفتاری پاک گردد. [این گرفتاری‌ها] یا در مال و یا در فرزند و یا در خودش [ظاهر] می‌گردد؛ تا هنگامی‌که خداوند را ملاقات کند، برایش گناهی نباشد و اگر گناهی از وی باقی‌مانده باشد هنگام مرگ، بر وی سخت گرفته می‌شود تا گناهانش آمرزیده گردد.»(2)

پیامد معنوی دیگر برای بیماری، ارتقای درجه بیمار است؛ چنانکه امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: «[ممکن است] برای بنده‌ای در نزد خدا درجه و رتبه‌ای باشد که از طریق عملش به آن درجه نمی‌رسد، پس خداوند او را به بلا و مصیبتی در بدن و یا مال و یا مصیبت فرزند مبتلا می‌سازد تا اگر صبر و تحمل نماید خداوند او را به آن درجه برساند». (3)

پیامد سوم بیماری، این است که زمینه امتحان مردم است تا از این طریق، عیار صبر و بندگی و ایمان آن‌ها سنجیده شود: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یفْتَنُونَ؛ آیا مردم گمان کردند همین‌که بگویند «ایمان آوردیم»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟!»(4) «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ... لَنَبْلُوَنَّکمْ بِشَی‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ؛ اى مؤمنان ... قطعاً همه شمارا با چیزى از ترس، گرسنگى و کاهش در مال­ها و جان‌ها و میوه‏ها، آزمایش مى‏کنیم؛ و بشارت‌ده به صابران». (5)

در امتحان است که مشخص می‌شود کدام‌یک از ما در این شرایط سخت، دستگیر همدیگر می‌شویم و کدام‌یک مشغول احتکار و گران‌فروشی؛ کدام‌یک در صورت بیماری، در خانه خود قرنطینگی را اعمال می‌کنیم و کدام‌یک بی‌توجه به دیگران، در اماکن عمومی حاضر و ناقل بیماری می‌شویم. همچنین این بیماری می‌تواند نوعی مانور مدیریتی برای کشور باشد و ازاین‌جهت، نقاط ضعف و قوت در عرصه مدیریت بحران را نمایان سازد.

نتیجه:

کوتاه‌سخن این‌که ویروس کرونا یا به‌واسطه عدم بهداشت مناسب در بازار چین بوده باشد و یا ترور بیولوژیکی آمریکا علیه کشورهای رقیب؛ درهرصورت، این ویروس اکنون دامن‌گیر سایر مردم نیز شده تا جایی که ممکن است کسی مقصر نباشد و حتی بهداشت فردی و اجتماعی را مراعات کرده باشد، اما بازهم به بیماری مبتلا شود. حال که چنین شده، قطعاً این بیماری برای مردم مؤمن خالی از فایده نیست و می‌تواند زمینه مناسبی برای پالایش روح و تعالی معنوی و ارتقای درجه و کسب تجربه برای مدیریت بهتر باشد. امید است مردم مؤمن ایران اسلامی، صبر و ایمان پیشه کنند و به توصیه‌های پزشکان عمل نمایند و بهداشت فردی و اجتماعی را مراعات کنند و در حفظ آرامش فردی و خانوادگی بکوشند تا ان‌شاءالله در این امتحان الهی پیروز شوند و در صورت ابتلا به بیماری و رنج، به طهارت روح و کسب پاداش عظیم الهی نائل شوند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. روم، آیه 41.
  2. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 67، ص 230.
  3. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403 ق، ج 71، ص 94.
  4. عنکبوت، آیه 2.
  5. بقره، آیات 153-155.

 

کلمات کلیدی

بیماری، کرونا، سنت الهی، عذاب، امتحان.

آیا درست است که مراجع مانع از قرنطینه قم شدند؟ اگر این طور باشد، نابودی ایران تقصیر آن ها است!
بیماری، کرونا، مراجع تقلید، قرنطینه، بهداشت

آیا درست است که مراجع مانع از قرنطینه قم شدند؟ اگر این طور باشد، نابودی ایران تقصیر آن ها است!

پاسخ اجمالی:

شهر قم از اولین شهرهایی بود که ابتلا به ویروس کرونا در ایران را تشخیص داد. هیچ بعید نیست پیش از آن، این ویروس توسط حضور مسافران خارجی در سایر شهرهای ایران نیز پخش شده و درنتیجه، بنابر نظر مسئولان وزارت بهداشت قرنطینه کردن قم نیز به همین جهت، بی‌فایده بود؛ اما اگر فرضاً چنین کاری به صلاحدید مسئولان بهداشت لازم بود، قطعاً مراجع عظام با آن همراهی می‌کردند و به‌واسطه حمایت فرهنگی، شرایط اجرایش را تسهیل می نمودند. تاکنون هیچ گزارش رسمی که حاکی از این امر باشد که مراجع عظام از قرنطینه شدن قم ممانعت نمودند، انتشار نیافته است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

بعد از ورود ویروس کرونا به ایران، شهر قم از اولین شهرهایی بود که توانست وجود بیمار مبتلابه ویروس کرونا را تشخیص دهد. به همین جهت، این گمانه زنی در رسانه‌ها تقویت شد که قم عامل انتشار ویروس کرونا است و مراجع عظام با ممانعت از قرنطینه شدن قم، سبب انتشار این ویروس به سایر شهرها شدند. در ادامه، با ارائه نکاتی به نقد این گمانه‌زنی می‌پردازیم:

نکته اول:

هنوز مشخص نیست که آیا قم منشأ شیوع کرونا در ایران بوده است یا نه. همین قدر می‌دانیم که اولین تشخیص بیماری کرونا، مربوط به قم است. هیچ بعید نیست مسافران خارجی و داخلی به‌واسطه حضور در شهرهای مختلف، عامل انتقال این ویروس به آن شهرها شده باشند و به همین جهت، به نظر کارشناسان و مسئولان امر قرنطینه کردن قم، تصمیمی کارشناسی نبود.

نکته دوم:

مطلب بعدی این‌که قرنطینه کردن یک شهر، وابسته به تشخیص مسئولان بهداشتی و کشوری و لحاظ امکانات موجود برای اعمال قرنطینه است که تاکنون چنین دستوری ابلاغ نشده است.

مطمئناً اگر چنین دستورالعملی صادر می‌شد، مراجع عظام نه‌فقط مخالفت نمی‌کردند بلکه با آن همراهی کرده و به‌واسطه حمایت فرهنگی از این تصمیم، شرایط اجرای آن را فراهم می‌ساختند.

نکته سوم:

بگذریم از این‌که اساساً منبع خبر مذکور که مراجع عظام مانع قرنطینه شدن شهر باشند، اصلاً مشخص و معین نیست. حداقل اینکه ما به منبع آن دست نیافتیم. از سخنان مراجع در این هفته اخیر، چنین مطلبی فهمیده نمی‌شود.

برای نمونه، آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید بیان فرمودند: مردم باید توصیه‌ها و دستورهایی را که مسئولان بهداشت و درمان کشور برای جلوگیری از ابتلا به ویروس کرونا ارائه می‌دهند با دقت رعایت کنند و انجام دهند و از حضور در اماکن عمومی بپرهیزند.

این مرجع تقلید در یک فایل ویدئویی که شنبه (۳ اسفند) منتشر شد، در این خصوص اظهار کرد: برای مقابله با این بیماری باید بر اعصاب خود مسلط باشیم و از ترس و استرس پرهیز کنیم.

وی با تأکید بر توکل به خداوند تأکید کرد: خوب است در تمام خانه‌ها زیارت عاشورا و حدیث کسا خوانده شود زیرا این دو به همه روحیه می‌دهند و آثار گران بهایی دارند.

آیت‌الله مکارم شیرازی با تأکید بر رعایت مسائل بهداشتی ادامه داد: در این مقطع زمانی معاشرت‌ها و حضور در مراکز عمومی صحیح نیست.

وی بیان کرد: ازجمله مسائلی که بر هر انسانی واجب است، حفظ جان و سلامت است و اگر انسان در این زمینه کوتاهی کند، در پیشگاه خداوند مسئولیت دارد.

این مرجع تقلید افزود: اگر مردم به وظایف خود ازنظر بهداشتی به‌درستی عمل کنند، ان‌شاءالله مشکلی نخواهد بود و ما هم دعا می‌کنیم و امیدواریم مؤثر واقع شود.

توصیه پزشکان برای ما حجت است. (1)

همچنین به گزارش همشهری آنلاین به نقل از عصر ایران، آیت‌الله نوری همدانی در پاسخ با استفتاء مبنی بر جایز بودن سفر به قم به‌قصد زیارت و ادای نذر پاسخ داده‌اند که درصورتی‌که احتمال خطر و ضرر عقلایی می‌دهید در وقت دیگر نذر انجام شود. همچنین آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در پاسخ به همین پرسش گفته‌اند: «چنانچه با رعایت نکات ایمنی و بهداشتی خطر قابل‌توجهی متوجه شما نباشد انجام این سفر مانعی ندارد، در غیر این صورت تکلیفی نسبت به عمل به نذر در شرایط حاضر ندارید و لازم است بعد از رفع خطر به تکلیف خود عمل نمایید.»(2)

 از مطالب فوق، می‌توان دریافت که مراجع تقلید نسبت به‌سلامت مردم بسیار حساس بوده و مردم را از اجتماعات و حتی نذر واجب منع نمودند و معتقدند کسی که در اشاعه این ویروس، کوتاهی کند، می‌بایست در پیشگاه خداوند پاسخ دهد. حال با در نظر گرفتن چنین سخنانی، بعید به نظر می‌رسد که مانع قرنطینه شدن شهر مقدس قم شده باشند.

 البته می‌توان حدس زد چنین مطالب و شبهاتی، بیشتر از رسانه‌های بیگانه، باهدف بی‌اعتمادی به مراجع تقلید، سرچشمه می‌گیرد.

نتیجه:

بنا بر آنچه گذشت، روشن شد ادعای مذکور، فاقد منبع موجه است بلکه مراجع عظام از همان ابتدا، مردم را به پیروی از قانون و تبعیت از دستورالعمل‌های پزشکی توصیه می‌نمودند. ازاین‌رو، پیشنهاد می‌شود اخبار موثق را از منابع رسمی دریافت کنید و به هر خبری که در شبکه‌های مجازی پخش می‌شود اعتماد نکنید. سالم و تندرست باشید.

 پی‌نوشت‌ها:

  1. https://www.hamshahrionline.ir/news/485965 نظر دو مرجع تقلید درباره کرونا و توصیه پزشکان
     
  2. https://www.hamshahrionline.ir/news/487024. مراجع تقلید: سفر به قم جایز نیست؛ حتی به نیت ادای نذر
     
     

کلمات کلیدی

بیماری، کرونا، مراجع تقلید، قرنطینه، بهداشت

چرا علمای ربانی و مراجع که نائب امام زمان هستند از امام زمان راه درمان این بیماری را نمی پرسند؟
بیماری، کرونا، مراجع تقلید، قرنطینه، بهداشت

چرا علمای ربانی و مراجع که نائب امام زمان هستند از امام زمان راه درمان این بیماری را نمی پرسند؟

پاسخ اجمالی:

انبیا و امامان در حوزه رسالتی که داشتند، از علم لدنّی بالفعل برخوردار بودند ولی در سایر حوزه‌ها، از علم لدنّی بالقوه برخوردار بودند و اگر از خدا می‌خواستند و خدا مصلحت می‌دید، در اختیارشان قرار می‌داد. به همین جهت، بسیاری از آن‌ها بااینکه مریض می‌شدند و حتی گاهی بیماران را شفا می‌دادند، اما برای خودشان اکثراً از این علوم غیبی استفاده نمی‌کردند و از طبیب بهره می‌بردند؛ بنابراین، نباید دین‌داری را به معنای بی‌توجهی به علم دانست. همچنین، روشن می‌شود چرا فقیهان که نائب عام امام زمان هستند و از طریق متون دینی، به فهم و اجرای دین می‌پردازند، ادعای علم پزشکی ندارند و همیشه علم پزشکی و طبیبان را موردتکریم و احترام قرار داده و از دستورات پزشکی تبعیت کامل می‌نمودند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

دین مجموعه معارف وحیانی برای هدایت انسان‌ها است و به همین جهت، بخشی از مردم چنین انتظاری دارند که اگر دین اسلام، کامل و جامع است، باید دربردارنده درمان بیماری‌ها باشد؛ و یا اگر فقیهان دین‌شناس و یا نائب امام زمان هستند، باید از شیوه درمان بیماری‌ها نیز باخبر باشند. در ادامه، با ارائه نکاتی روشن می‌کنیم که این انتظار از دین اسلام و فقهای عظام، انتظار ناموجهی است:

نکته اول:

درست است که فقها نائب امام‌اند ولی این نیابت فقط برای فهم دین و اجرای آن است (1). فقیهان دین را از طریق عقل، قرآن، روایت معتبر و اجماع، مورد شناسایی قرار می‌دهند و هیچ‌یک ادعای ارتباط مستقیم با امام زمان و دریافت معارف دینی از ایشان را ندارند.

بنا بر باور شیعیان، فقیهان نائب عام هستند نه نائب خاص. نیابت خاص، اختصاص به غیبت صغرا داشته است و پس از تمام شدن آن دوران، عالمان و مراجع، نایب عام‌اند؛ یعنی امام زمان به‌صورت عام و بدون ذکر نام کسی و یا ارتباط مخفیانه با او، به فقیهان نیابت داده که از منابعی که در دست دارند، دین را بشناسند و به مردم معرفی کنند.

نکته دوم:

بنابر روایات اعتقادداریم که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و اهل‌بیت (سلام‌الله علیهم) «علم ما کان و ما یکون» دارند (2) یعنی به همه گذشته و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، علم‌دارند (مگر موارد خاص چون زمان روز قیامت) و از تمام امور آسمانی و زمینی آگاه هستند. لیکن این علم در برخی مسائل بالفعل است و در برخی عرصه‌ها بالقوه؛ یعنی اگرچه تمام علومشان از جانب خداوند است، اما برخی علومشان را خداوند از ابتدا و بدون اینکه ایشان آن را درخواست کنند به ایشان داده، اما برخی علوم را به‌محض اینکه دانستن را اراده کنند و خدا مصلحت بداند، به ایشان می‌دهد و ایشان را آگاه می‌سازد. (3)

به نظر می‌رسد انبیاء و امامان نسبت به آنچه هدف اصلی از بعثت و برگزیده شدن ایشان است (هدایت به راه درست زندگی توحیدی) علومشان بالفعل است ولی در سایر مسائل، بالقوه است؛ یعنی مثلاً در خصوص احکام و تعالیم اعتقادی یا شریعت در پاسخ هرگز تعلل نکرده یا ابراز بی‌اطلاعی نمی‌کردند اما درجایی که خارج از حیطه رسالت اصلی ایشان بوده علمشان بالفعل نبوده و متوقف بر اراده کردنشان است، یعنی هرگاه اراده می‌کردند خداوند ایشان را نسبت به آن مسئله آگاه می‌نمود. ازاین‌رو، ادعای ما این نیست که امامان و انبیای الهی، تمام امور پزشکی را در قرآن و روایات بیان کرده‌اند؛ همچنین، ادعای ما این نیست که اگر به محضر آن‌ها شرفیاب شویم و از آن‌ها چنین سؤالاتی را بپرسیم، قطعاً جواب ما را می‌دهند چراکه این امور از حوزه رسالت و وظایف آن‌ها بیرون است و تنها در موارد خاصی از این علوم سخن می‌گفتند و یا از آن به شکل غیبی اطلاع می‌یافتند.

نکته سوم:

انبیا و اصحابشان مصائب طبیعی و انسانی بسیاری داشته‌اند. چنان‌که حتی اقوام پیشین انبیای بسیاری را به شهادت رسانده‌اند.(4) ازجمله‌ی این مصائب، بیماری است. داستان بیماری برخی از انبیا مانند حضرت یعقوب، ایوب، یونس و... ع در قرآن کریم مشهور است.(5) بیماری وفات رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم)، بیماری امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) پیش از فتح خیبر، بیماری امام سجاد (علیه‌السلام) در کربلا از نمونه بیماری‌های شدید معصومان (علیهم‌السلام) است که در تاریخ و اخبار شهرت بسیار یافته است. بنا بر برخی اخبار رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) دست بر سنگی نهاد و عقربی ایشان را گزید.(6) هرچند این ذوات مقدس توصیه‌هایی برای مقابله با بیماری‌های جسمی و روحی، داده‌اند (7) و خودشان نیز قدرت شفا دادن بیماران رادارند اما خودشان به پزشک نیز مراجعه می‌کردند مثلاً: اثیر بن عمرو بن هانی طبیب یهودی‌ای به بالین امام علی (سلام‌الله‌علیه) آورده شد، درحالی‌که سه امام آنجا حضور داشتند، هم خود امام علی (سلام‌الله‌علیه)، هم امام حسن (سلام‌الله‌علیه) و هم امام حسین (سلام‌الله‌علیه). (8)

نتیجه:

کوتاه‌سخن این‌که فقیهان نائب عام امام زمان هستند و ارتباط شخصی با امام زمان ندارند و دین را بر اساس منابعی که در دسترس دارند، می‌شناسند؛ و چون دین درصدد بیان حقایق پزشکی نیست، نباید از فقیهان انتظار داشت که چنین حقایقی را بیان کنند.

پی‌نوشت‌ها:

  1.  مثلاً: «الْعُلَمَاءُ أُمَنَاءُ وَ الْأَتْقِیاءُ حُصُونٌ وَ الْأَوْصِیاءُ سَادَةٌ». کلینی، الکافی، ص 33.
  2. کلینی، الکافی، ج 1، ص 260.
  3. همان، ص 257.
  4. برای نمونه، رک: بقره، آیه 61، 87، 91؛ آل‌عمران، آیه 21 و 112؛ مائده، آیه 70.
  5. یوسف، آیه 84، 96؛ الأنبیا، آیه 83؛ ص، آیه 41؛ صافات، آیه 145؛ الشعراء، آیه 80.
  6. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج‏5، ص 366.
  7. محمد بن مسلم گوید: «از امام پرسیدم، چون و با در سرزمینی افتد، آیا از آن کناره گیری کنیم؟ پس فرمود: چه اشکالی خواهد داشت که از و با بگریزی؟» الأصول الستة عشر، شبستری، ص 150، من کتاب العلاء بن رزین. شبیه این روایت در این منبع نیز آمده است: شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 520 و شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص 254.6. البته بوده‌اند فقیهان نام آشنایی که پزشک بوده‌اند. ولی گستره منصب حقوقی فقاهت، دین مردم است.
  8. «انه جمع لعلی ع أطباء الکوفة یوم جرح فلم یکن اعلم بجرحه من اثیر بن عمرو بن هانی السکونی و کان ابصرهم بالطب و کان متطببا صاحب کرسی یعالج الجراحات» امین، اعیان الشیعه، ج 1، ص 532.

 

کلمات کلیدی

نایب عام، علم امام، انتظار از دین، بیماری، فقهاء

آیا از علائم ظهور، گسترش بیماری های صعب العلاج مثل کرونا است؟
علائم ظهور، نشانه های حتمی ظهور، بیماری، ویروس کرونا

آیا از علائم ظهور، گسترش بیماری های صعب العلاج مثل کرونا است؟

پاسخ اجمالی:

زمان ظهور امام زمان را فقط خداوند می‌داند؛ اما در روایات، مواردی به‌عنوان علائم یا نشانه‌های ظهور امام زمان معرفی‌شده است. شیوع برخی بیماری‌ها در آخرالزمان در برخی روایات جزو همان نشانه‌هاست؛ اما با توجه به آسیب‌های تطبیق علائم ظهور بر اتفاقات، نمی‌توان به‌طور قطعی گفت شیوع ویروس کرونا همانی است که در روایات از زبان معصومان نقل‌شده است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

شناسایی علائم ظهور و تطبیق آن بر حوادث و رخدادهای زمان، از علائق عمومی برخی از مردم است که باید آن را با ملاحظاتی دنبال کرد تا به گمراهی و ضلالت نینجامد. یکی از علائم غیر حتمی ظهور، مرگ سفید است که برخی از مردم آن را به بیماری کرونا ارتباط داده‌اند. در ادامه با ارائه نکاتی توضیح می‌دهیم که این تطبیق خالی از اشکال نیست:

نکته اول:

تعیین زمان ظهور برای کسی ممکن نیست. امام رضا (علیه‌السلام) به دعبل خزائی فرمودند: «... حدیث کرد مرا پدر بزرگوارم از پدر بزرگوارش از پدرانش از على (علیه‌السلام) که به پیغمبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) عرض کردند: یا رسول‌الله چه زمان قائم از ذریه تو خروج می‌کند؟ فرمود: مَثَل او مَثل روز قیامت است که آشکارا نکند امر قیامت را مگر خدا» (1)

به همین خاطر در روایات به ما دستور داده‌اند کسانی که برای ظهور تعیین وقت می‌کنند تکذیب کنیم: امام صادق (علیه‌السلام) به مهزم فرمودند: «یا مِهْزَمُ کذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَک الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُونَ. تعیین‌کننده وقت دروغ می‌گوید و آنانی که عجله می‌کنند هلاک می‌شوند و فقط آن‌کسانی که تسلیم هستند نجات می‌یابند». (2)

نکته دوم:

در کتاب‌هایی که از نشانه‌های ظهور بحث می‌شود، برای علائم ظهور دسته‌بندی‌های مختلفی ذکرشده است: متصل (نزدیک) و منفصل (دور)، حتمی و غیر حتمی و غیره. (3)

تنها تقسیمی که در روایات به آن تصریح‌شده، حتمی بودن و غیر حتمی بودن نشانه‌ها است (4)؛ مثلاً امام صادق (علیه‌السلام)، «ندای آسمانی، سفیانی، یمانی، آشکار شدن دست در آسمان و قتل نفس زکیه» را از محتومات برشمرده است. (5)

نکته سوم:

درباره تعداد نشانه‌ها قول ثابتی وجود ندارد. آنچه شیخ مفید با توجه به اصول روایی پیش از خود فهرست کرده و ما را از شمارش کتاب‌های الغیبه و کمال‌الدین بی‌نیاز می‌کند، کمتر از 45 روایت است. (6)

ازجمله اتفاقاتی که در روایات آمده است شیوع بیماری است. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «بَینَ‏ یدَی الْقَائِمِ مَوْتٌ أَحْمَرُ وَ مَوْتٌ أَبْیضُ وَ جَرَادٌ فِی حِینِهِ وَ جَرَادٌ فِی غَیرِ حِینِهِ أَحْمَرُ کالدَّمِ فَأَمَّا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَبِالسَّیفِ [فَالسَّیفُ] وَ أَمَّا الْمَوْتُ‏ الْأَبْیضُ‏ فَالطَّاعُون‏؛ پیش از ظهور، دو گونه مرگ اتفاق می‌افتد: مرگ سرخ و مرگ سفید و ملخ‌هایی پیدا می‌شوند که در فصل و در غیر فصلش، مانند خون قرمز هستند؛ اما مرگ سرخ، شمشیر و مرگ سفید، طاعون است». (7)

نکته چهارم:

عموم نشانه‌های ظهور، قابلیت آن را دارند که بر مصادیق مختلف تطبیق شوند. (8) وجود نمونه‌های تاریخی فهم این مشکل را آسان‌تر می‌کند؛ برای نمونه، رضی الدین حلی (متوفای 703 ق) – برادر علامه حلی- در کتاب العدد القویه، علائم ظهور را بر بسیاری از حوادثی که در زمان خودش رخ‌داده بوده، تطبیق کرده است!(9) درحالی‌که ظهور رخ نداد و روشن شد آن‌ها علائم ظهور نبودند و فقط یک شباهت ظاهری با علائم ظهور داشتند.

نتیجه:

با توجه به آنچه ذکر شد، نمی‌توان به‌صورت یقینی ادعا کرد که شیوع این بیماری از نشانه‌های قطعی ظهور امام زمان است. ممکن است این بیماری مصداقی برای روایات مطرح‌شده باشد و محتمل است نباشد. آنچه اهمیت دارد، آمادگی همیشگی برای ظهور امام زمان است که ان‌شاءالله چنین باشیم.

پی‌نوشت‌ها:

  1. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 266.
  2. شیخ کلینی، الکافی، ج 1، ص 368.
  3. صادقی، مصطفی، تحلیل تاریخی نشانه‌های ظهور، ص 56.
  4. همان، ص 57.
  5. نعمانی، الغیبه، ص 252.
  6. نگر: شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 368 ـ 370.
  7. نعمانی، الغیبة، ص 278؛ شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام النعمة، ج ‏2، ص 655، ح 27. البته دو روایت دیگر نیز هست، ولی آن دو روایت مربوط به نشانه‌های قیامت است. امام صادق (علیه‌السلام) از قول پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: از نشانه‌های قیامت و رستاخیز، گسترش بیماری فلج و مرگ‌های ناگهانی است. (شیخ کلینی، الکافی، ج ‏3، ص 261، ح 39)؛ امام کاظم (علیه‌السلام) از قول پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: پیدایش مرگ‌های ناگهانی، جذام و بواسیر، از نشانه‌های نزدیک شدن قیامت و رستاخیز است. (علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ‏52، ص 269).
  8. آیتی، نصرت‌الله، از تبار دجال، ص 20.
  9. حلی، رضی الدین، العدد القویه، ص 77.

 

کلمات کلیدی

مهدویت، علائم ظهور، نشانه‌های ظهور، بیماری، ویروس کرونا

به نظر شما دینداری بهتر است یا علم؟ کدام مفیدتر و عاقلانه تر است؟
علم و دین، بیماری، دعا، توسل

به نظر شما دینداری بهتر است یا علم؟ دین ما را به توسل و دعا و گریه فرا می خواند تا دری از آسمان گشوده شود و مشکل حل شود، اما علم ما را به آزمایش و تجربه و حل درمان از طریق تلاش و کوشش فرا می خواند؟ کدام مفیدتر و عاقلانه تر است؟

پاسخ اجمالی:

دین اسلام هیچ‌گاه مانع تلاش علمی نبوده و این‌گونه تبلیغ نکرده است که دعا و توسل همه‌جا برای رسیدن به مقصود کافی است. از سوی دیگر حوزه فعالیت علوم تجربی، مسائل تجربی و آزمایشگاهی است و بسیاری از امور معنوی و روحانی را پوشش نمی‌دهد. درنتیجه، اساساً تعارضی میان علم و امور دینی (مثل دعا و توسل) وجود ندارد تا مجبور باشیم یکی را برگزینیم. به باور صحیح، علم و دین مکمل همدیگرند و انسان مؤمن، هم از علم بهره می‌برد و هم از دین چراکه این دو را دو بال برای سیر در آسمان حقیقت می‌داند.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

«رابطه دین و علم» از دیرباز موردتوجه دین‏باوران و اندیشمندان بوده و پیرامون آن بحث‏ها و گفت‏وگوهای فراوانی به میان آمده است؛ که در ادامه، با ارائه نکاتی، دیدگاه صحیح در این زمینه را بیان می‌کنیم:

نکته اول:

به نظر می‌رسد منظور شما از علم، تلقی رایج از علم در روزگار ما، یعنی همان علم تجربی است که از راه آزمایش و تجربه حاصل‌شده و دستاوردهایی چون تکنولوژی را به همراه داشته است. خصوصاً اینکه در سؤال به مواردی چون آزمایش و تجربه نیز اشاره کردید؛ اما مشخص نفرمودید که مراد شما از «دین»، کدام «دین» است؟

اگر منظورتان دین اسلام است، روشن است که اصلاً تقابلی میان اسلام و علم نیست. دین اسلام از ابتدا مشوق عقل و علم بوده و با انتقال مرکزیت حکومت اسلامی از مدینه به عراق و تضارب آرای دانشمندان ملل گوناگون، جریان‌های عقلی و علمی متنوعی در اسلام شکل گرفت. چرا این‌گونه نباشد وقتی کتاب آسمانی دین اسلام و پیامبرش همواره مشوق علم‌آموزی و تحصیل علم است؟! به‌عنوان نمونه از پیامبر گرامی اسلام (ص) این‌گونه روایت‌شده است که فرمودند: «داناترین مردم کسی است که علم مردم را بادانش خود جمع کند و ارزشمندترین انسان کسی است که علمش افزون باشد و کم‌ترین ارزش برای کسی است که دانشش کمتر از دیگران است.»(1)

از دلِ همین تفکر بود که دانشمندان بزرگی چون ابوعلی سینا، خوارزمی، جابر بن حیان، ابن هیثم، ابوریحان بیرونی، فارابی، زکریای رازی و ... در تاریخ فرهنگ اسلامی ظهور کردند که هم عالِم و اسلام‌شناس بوده و هم در علوم دیگر به مفاخر زمان خود تبدیل‌شده بودند.

نکته دوم:

 حوزه فعالیت علوم تجربی، مسائل تجربی و آزمایشگاهی است و تنها در این حوزه است که می‌توانند نظریه‌پردازی کنند. امّا اگر مسئله‌ای موضوعا از دسترس تجربه و آزمون خارج بوده و مربوط به مسائل متافیزیکی و فرامادی باشد، دیگر موضوعی برای علوم تجربی باقی نمانده و تجربه نفیا یا اثباتا نمی‌تواند در خصوص آن نظری داشته باشد.

مواردی که شما در سؤال بدان اشاره فرمودید نیز از همین قسم است.

دعا و توسل از کلیدواژه‌های دینی است که در دایره معارف اسلامی تعریف‌شده و آزمایش و تجربه از کلیدواژگان علم تجربی است که در این حوزه موضوعیت دارد.

علامه شهید مرتضی مطهری در این خصوص می‌فرماید:

دین یک رسالتی دارد که این رسالت از غیر دین ساخته نیست یعنی از عقل و علم و فکر بشر این رسالت ساخته نیست و اگر در حدود علم و عقل بشر می‌بود به همان عقل و علم بشر واگذارمید و دیگر پیغمبران مبعوث نمی‌شدند. اسلام برای عقل بشر فوق‌العاده ارزش قائل است برای تفکر فوق‌العاده ارزش قائل است. برای علم و مطالعه و آزمایش و مشاهده موجودات و به تعبیر خود قرآن برای سیر درآیات آفاق‌وانفس فوق‌العاده ارزش قائل است ولی این‌چنین نیست که عقل و فکر و استدلال و علم و مشاهده و آزمایش هراندازه ترقی کند بتواند آن نشانه‌هایی را که در دین از انسان یا از جهان داده است ارائه کند. این دیگر فقط رسالت دین است و آن مقدار که شما می‌بینید علم و عقل بشر حقایقی را که دین بیان کرده است تأیید می‌کند. (2)

درنتیجه، هیچ‌کدام از این موارد قابل‌مقایسه با یکدیگر نیستند، چراکه در دو حوزه کاملاً متمایز از یکدیگر تعریف می‌شوند و نیز جمع این دو راه نیز مانعی نداشته و هیچ‌کدام جای را برای دیگری تنگ نکرده است بلکه مکمل همدیگرند.

نکته سوم:

دعا کردن نیازی فطری است که در همه ادیان و در همه نحله‌ها وجود دارد و نفی دعا، نفی یک نیاز فطری است.

همه هستی تحت مشیت و اراده حضرت حق بوده و خداوند عالم را به‌واسطه اسباب و علل اداره می‌کند. ازاین‌رو اگر قرار باشد، اتفاق مثبتی در زندگی انسان بیافتد باید با اذن و اجازه او و نیز با وساطت واسطه‌ها حاصل شود. در این میان همچنانکه تلاش‌های علمی و بهره‌مندی از دانش‌های تجربی حکم واسطه فیوضات الهی را داشته و نقش مثبتی را در زندگی ایجاد می‌کند، دعا و توسل نیز واسطه‌ای برای دریافت فیض الهی بوده و این دو در کنار هم می‌توانند آثار مثبت بسیاری داشته باشند.

نتیجه:

پرسش از این‌که دین‌داری بهتر است یا علم، پرسش نادرستی است؛ چنانکه پرسش از این‌که آب نوشیدن بهتر است یا غذا خوردن، پرسش نادرستی است. همان‌طور که بدن ما هم به آب نیاز دارد و هم به غذا، حیات انسانی ما نیز وابسته به تعامل علم و دین است. به باور درست، علم و دین مکمل یکدیگرند و هیچ تعارضی باهم ندارند تا مجبور باشیم یکی را به‌جای دیگری برگزینیم.

پی‌نوشت‌ها:

  1. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 3، ص 219 به نقل از تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، ج 13، ص 314.
  2. شهید مطهرى، مجموعه ‏آثار، انتشارات صدرا، ج‏26، ص 523.

 

کلمات کلیدی

علم و دین، بیماری، دعا، توسل

اگر واقعاً توسل و دعا، شفابخش است پس قم را قرنطینه کنید و امکانات پزشکی به آن ها ندهید تا با همین ادعیه خوب بشوند؟
دعا، بیماری، توسل، شرایط استجابت دعا، درمان

اگر واقعاً توسل و دعا، شفابخش است پس قم را قرنطینه کنید و امکانات پزشکی به آن ها ندهید تا با همین ادعیه خوب بشوند؟

پاسخ اجمالی:

هیچ‌کس منکر تأثیرات دعا و توسل ازنظر روحی و جسمی نیست؛ ولی کسی ادعا نکرده که توسل و دعا بدون هیچ شرطی همواره انسان را به نتیجه‌ای که منتظر آن است می‌رساند. یکی از شرایط استجابت دعا، «عمل متناسب» است که در اینجا به استفاده از دارو و پزشک و امکانات پزشکی تفسیر می‌شود. درنتیجه پذیرش تأثیرات دعا و استمداد از عنایات الهی به معنای نفی اسباب مادی و بهره‌مندی از آن نبوده و اتفاقاً سیره حضرات معصومین ع نیز در بهره‌مندی توأمان از دعا و اسباب مادی دلالت دارد. البته این معنای نفی شفا به شیوه اعجازین و از طریق اسباب ناشناخته نیست که بنا بر حکمت و قدرت نامحدود خداوند گاهی رخ می‌دهد.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

در مواجهه با مشکلات و بیماری، مؤمنان ضمن آن‌که از دارو و درمان و دستاوردهای علم پزشکی استفاده می‌کنند، از دعا و توسل و راز و نیاز باخدا نیز غافل نمی‌شوند. در ادامه، با ارائه نکاتی نسبت دعا و درمان را توضیح می‌دهیم تا سستی اشکالی که در پرسش آمده نمایان شود:

نکته اول:

پیش از هر چیز این نکته را یادآور می‌شویم که دعا و استمداد از نیرویی برتر، از ویژگی‌ها و نیازهای نوع آدمی است و باید ریشه آن را در فراسوی ادیان، در نهاد بشر و در فطرت خداجوی او جستجو کرد.

وقتی سیر و سیاحتی به این کره خاکی می‌کنیم و با ملت‌های مختلف و ادیان گوناگون و سنن و رسوم متفاوت آن‌ها روبرو می‌شویم، می‌بینیم که هرکدام برای خود اوراد و اذکار و دعاهای مخصوصی دارند و هیچ جای دنیا را نمی‌یابیم که مردمش از دعا جدا و بی‌نیاز باشند؛ بنابراین دعا جزء نکات جدی و فطری ماست و تأثیرات روحی و معنوی آن بدین سادگی قابل‌انکار نیست و نباید آن را صرفاً در چارچوب رفع حوائج دنبال کرد.

نکته دوم:

اِعمال اراده الهی در این عالم به‌واسطه اسباب و علل صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصیات و ویژگی‌هایی که در هر یک از آن‌ها قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می‌سازد.

امام صادق (علیه‌السلام) در این خصوص می‌فرماید: «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و سببش جاری می‌سازد». (1)

درنتیجه در این عالم نسبت به اسباب و علل، قوانینی نیز وجود دارد که نظام عالم بر همین مبنا و قانون تنظیم‌شده است. چه این قوانین فیزیکی باشند (مانند قانون جاذبه زمین) و چه متافیزیکی (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه) لذا دعا نیز ازجمله همین اسباب و علل است که برای خود قوانینی دارد.

توضیح واسطه بودن دعا بدین گونه است که شخص دعا کرده و از خداوند چیزی را طلب می‌نماید، در اینجا دعا واسطه‌ای برای ارتباط بنده باخدا و درنتیجه توجه خاص خداوند به بنده است؛ و هنگامی نقش دعا روشن‌تر می‌شود که بدانیم تلاش یک بیمار در خوردن دارو و انجام درمان، تنها زمینه را برای شفا فراهم آورده و درنهایت شفا همواره باید از ناحیه حضرت حق افاضه شود.

نکته سوم:

اما آیا پذیرش تأثیرات دعا، به معنای بی‌نیازی از غیر آن است؟!

هرگز؛ شفای امراض به‌وسیله دعا و توسل بدون حساب‌وکتاب و به‌صورت مطلق نبوده و شرایط و آداب بسیاری بر آن مترتب است و این‌گونه نیست که صرف خواست و بیان جملاتی از سوی انسان، تأثیری تضمینی و صد در صد دررسیدن به خواسته‌ها و تمنیات را داشته باشد. بلکه «هزار نکته باریک‌تر ز مو اینجاست».

یکی از شرایطی که در مسئله دعا و توسل جایگاه روشنی دارد، ضرورت «عمل متناسب» با خواسته است.

همچنانکه امیرمومنان در حدیثی دعاکننده بی‌عمل را این‌گونه تشبیه می‌کند.

«الدّاعی بِلا عَمَلٍ کالرّامی بِلا وَتَرٍ؛ کسى که دعا می‌کند بدون عمل، مانند تیراندازی است که کمانش «زه» ندارد». (2)

درنتیجه اگر کسی طالب شفای ظاهری از راه دعا و توسل نیز باشد، می‌بایست تلاش مقتضی و عمل متناسب با این خواسته را نیز پیشتر انجام داده باشد که یکی از آن‌ها توجه به مسائل بهداشتی و استفاده از نسخه پزشکی برای پیشگیری و درمان در هنگام شیوع بیماری است.

نکته چهارم:

هنگامی‌که انسان در سیره و سنت حضرات معصومین (علیه‌السلام) هم می‌نگرد، درمی‌یابد که ایشان در هنگام عارض شدن کسالت و بیماری و یا رویارویی با مشکلات و مسائل تنها بر دعا و عنایات غیبی اتکا نکرده و علاوه بر آن تمام تلاش خود را نیز در جهت و راستای خواسته خویش مبذول می‌داشتند. ازاین‌رو گوش سپردن به توصیه طبیبان و استفاده از نسخه ایشان، سنت رایج در میان حضرات معصومین (علیه‌السلام) بوده است.

اما دراین‌باره داستانی از حضرت موسی (علیه‌السلام) وجود دارد که بیان آن خالی از لطف نیست.

نقل است که حضرت موسی (علیه‌السلام) را بیماری عارض شد، بنی‌اسرائیل نزد او آمدند و ناخوشی او را شناختند و گفتند: اگر فلان دارو را مصرف کنی شفا یابی.

موسی (علیه‌السلام) گفت: مداوا نمی‌کنم تا خدا مرا بی‌دوا بهبود بخشد. پس بیماری او طولانی شد، خدا به او وحی فرمود: به عزت و جلالم سوگند! ترا عافیت نمی‌دهم تا به دوائی که گفته‌اند درمان کنی. پس به بنی‌اسرائیل گفت: داروئی که گفتید به آن مرا معالجه کنید.

پس او را مداوا کردند و بهبود یافت. این در دل موسی (علیه‌السلام) حالت شکوه و اعتراضی را پدید آورد. خدای تعالی به او وحی فرستاد: خواستی حکمت مرا به توکّل خود باطل کنی، چه کسی غیر از من داروها و منفعت‌ها را در گیاهان و اشیاء نهاد؟!(3)

نکته پنجم:

شفابخشی به‌وسیله دارو به معنای نفی شفا به شیوه اعجازین و از طریق اسباب ناشناخته نیست که بنا بر حکمت و قدرت نامحدود خداوند گاهی رخ می‌دهد؛ چنانکه خداوند عیسی (علیه‌السلام) را قادر ساخت به شیوه اعجاز آمیز بیماران را شفا دهد و حتی مردگان را زنده کند (4). البته ازآنجایی‌که خداوند حکیم است و می‌داند چه زمانی از شیوه اعجازین استفاده کند و چه زمانی شفا را از طریق متعارف فراهم سازد، برای درمان بیماران نیز باید هم از درمان و دارو استفاده کرده و هم باید دعا و توسل را پی گرفت به این امید که خداوند به آن شکلی که خودش صلاح می‌داند، دعایمان را برآورده سازد و بیماران را شفا دهد.

نتیجه:

نتیجه آن‌که هر انسانی باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک و درمان بیماران انجام دهد و در ادامه به خداوند توکل کرده و از او استمداد بجوید به این امید که بیماران را به شکلی که صلاح می‌داند، شفا دهد:

«فَإِذا عَزَمْتَ‏ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ (5)؛ و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل‌کنندگان را دوست مى‏دارد.»

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.

2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 93، ص 372.

3. نراقی، مهدی، جامع السعادات، بیروت، نشر اعلمی، چاپ چهارم، بیتا، ج 3، ص 229-230.

4. مائده، آیه 110.

5. آل‌عمران، آیه 159.

 

کلمات کلیدی

دعا، بیماری، توسل، شرایط استجابت دعا، درمان

به لحاظ علمی بیماری کرونا با ویروس در بدن ایجاد شده و به وسیله دارو از بین می رودچطور می شود توسط حمد و آیت الکرسی، جلوی بیماری کرونا را گرفت؟
دعا، بیماری، شفا، فواید دعا، معجزه.

به لحاظ علمی بیماری کرونا با ویروس در بدن ایجاد شده و به وسیله دارو از بین می رود؛ اما مشخص نیست چطور دعا می خواهد با این ویروس مقابله کند! وقتی ویروس در بدن هست، دعا فایده ای ندارد! چطور می شود توسط حمد و آیت الکرسی، جلوی بیماری کرونا را گرفت؟

پاسخ اجمالی:

همه هستی تحت مشیت و اراده حضرت حق بوده و خداوند عالم را به‌واسطه اسباب و علل اداره می‌کند. ازاین‌رو اگر قرار باشد درمانی حاصل شود نیز باید با اذن و اجازه او و نیز با وساطت واسطه‌ها حاصل شود. همچنانکه یکی از واسطه‌ها دارو و درمان است، یکی از واسطه‌ها نیز دعاست؛ اما نباید دعا را در برابر طی کردن مسیر درمان دانست چراکه بنا بر روایات دینی، دعا بدون کوشش و انجام کارهای لازم، بی‌فایده است.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

مؤمنان در مواجهه با مشکلات و درد و رنج و بیماری، هم‌زمان هم دعا می‌خوانند و باخدا راز و نیاز می‌کنند و هم از دارو و درمان بهره می‌برند. در ادامه، با ارائه نکاتی، تعامل این دو امر را توضیح می‌دهیم:

نکته اول:

هیچ تردیدی نیست که همه رخدادها در جهان خلقت به مشیت و اراده الهی صورت می‏گیرد و هیچ امری خارج از دایره قدرت الهی نیست؛ به‌عبارت‌دیگر مؤثر اصلی در ساحت هستی درنهایت خداست و هر آنچه در این ساحت رقم می‌خورد، در یک نظام طولی بااراده و علم الهی محقق می‌شود.

چنانکه قرآن کریم همه‌چیز را تحت تدبیر خداوند می‌داند: «قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ بگو آيا غير خدا، پروردگارى را بطلبم، درحالی‌که او پروردگار همه‌چیز است؟!»(1)

نکته دوم:

اِعمال اراده الهی در این عالم به‌واسطه اسباب و علل صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصیات و ویژگی‌هایی که در هر یک از آن‌ها قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می‌سازد. امام صادق (علیه‌السلام) در این خصوص می‌فرماید:

 «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و سببش جاری می‌سازد». (2)

درنتیجه هر کاری اگر بخواهد به ثمر برسد، باید اذن و اجازه الهی نیز در آن وجود داشته باشد؛ اما این به معنای بی‌نیازی از اسباب و علل و قوانین نیست؛ چه این قوانین فیزیکی باشند (مانند قانون جاذبه زمین) و چه متافیزیکی (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه).

نکته سوم:

دعا نیز ازجمله همین اسباب و علل است که برای خود قوانینی دارد؛ اما نباید دعا را به‌منزله چیزی در برابر کار و کوشش و استفاده از دارو دانست و از طی کردن مسیر درمان اجتناب کرد؛ چنانکه امام علی (علیه‌السلام) فرمود: «کسى که بدون عمل، دعا می‌کند، مانند تیراندازی است که کمانش زه ندارد»(3).

توضیح واسطه بودن دعا بدین گونه است که شخص دعا کرده و از خداوند چیزی را طلب می‌نماید، در اینجا دعا واسطه‌ای برای ارتباط بنده باخدا و درنتیجه توجه خاص خداوند به بنده است. همچنانکه استفاده از دارو نیز می‌تواند واسطه توجه الهی باشد.

به‌عنوان‌مثال شخصی برای شفای مرض خود، در پیشگاه الهی دعا کرده و پاسخ می‌گیرد. این پاسخ می‌تواند متناسب با علم و حکمت الهی به انحاء گوناگونی محقق شد. از اموری همچون تحقق و تسریع تأثیر داروها گرفته تا معرفی پزشکی حاذق به‌وسیله یکی از دوستان.

نکته چهارم:

اما گاهی هم معجزه می‌شود به این بیان که از طریق اسباب ناشناخته و غیرعادی، بیمار درمان می‌شود؛ چنانکه عیسی (علیه‌السلام) به اذن خدا چنین نمود و بیماران را شفا داد (4).

این معجزات و کارهای خارق‌العاده، همیشگی نیست و ازاین‌رو، هم موظفیم دعا کنیم و به رحمت و قدرت نامحدود خدا امیدوار باشیم و هم موظفیم به حکمت خدا اعتماد کنیم و کارهای عادی مؤثر در درمان بیماری را بپیماییم چراکه ممکن است در این مورد حکمت خداوند چنین اقتضا کرده باشد که شفا نه از طریق معجزه و اسباب ناشناخته و نامتعارف، بلکه از طریق دارو و شیوه‌های متعارف انجام گیرد.

نتیجه:

بنابراین جلوگیری از گسترش یک بیماری تنها فعل انسان (بدون در نظر گرفتن خداوند) نیست تا گفته شود، دعا و عنایت الهی و درنهایت مداخله حضرت حق در این مسئله تأثیری ندارد؛ و از سوی دیگر این امر، تنها منوط به فعل خدا (بدون لحاظ اختیار و اراده انسان) نیست تا دخالت انسان و تلاش او در این مسئله کاملاً بی‌تأثیر باشد.

بلکه باید هر انسانی تمام تلاش خود را برای جلوگیری از گسترش بیماری‌های خطرناک و درمان آن‌ها انجام دهد و در ادامه از خداوند منان و عنایات او نیز استمداد بطلبد به این امید که اگر خداوند صلاح بداند از طریق متعارف و یا به شکل اعجازین، بیماران را شفا دهد.

پی‌نوشت‌ها:

  1. سوره انعام، آیه 164.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.
  3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 93، ص 372.
  4. سوره مائده، آیه 110.

 

کلمات کلیدی

دعا، بیماری، شفا، فواید دعا، معجزه.

تردید دارم که خداوند به صورت معجزه آسا در امور جهان دخالت می کند؟ وقتی همه چیز بر اساس علل خاص خودش است، دخالت خداوند یعنی چه؟
بیماری، معجزه، دعا، امر بین الامرین

تردید دارم که خداوند به صورت معجزه آسا در امور جهان دخالت می کند؟ وقتی همه چیز بر اساس علل خاص خودش است، دخالت خداوند یعنی چه؟ جالب است که برای درمان بیماری کرونا، همه امیدشان به آزمایشگاه و پزشکان و تولید داروی جدید است؛ نه به راز و نیاز و خدا.

پاسخ اجمالی:

خداوند نه «ساعت‌سازی لاهوتی» است که بعد از خلق جهان، آن را به حال خودش وانهد؛ و نه اسباب و مسببات را نفی کرده است بلکه خداوند چنین اراده نموده که هر اتفاقی از طریق علل و اسبابی که دارد، رخ دهد و اراده و افعال اختیاری انسان نیز در این مسیر مؤثر باشد. همچنانکه دارو از عوامل مؤثر در درمان است، دعا نیز از عوامل مؤثر است که تأثیرش گاهی از طریق هدایت ما در استفاده درست و بجا از دارو و مراجعه به پزشک خوب است؛ و گاهی به شکل اعجازین و فراسوی علل و اسباب عادی. تمامی این علل و اسباب، در چارچوب اذن و اراده الهی مؤثر هستند و نباید تأثیر آن‌ها را مستقل از اراده و اذن خداوند تلقی کرد.

پاسخ تفصیلی:

مقدمه:

مؤمنان از آموزه‌های دینی آموخته‌اند که در مواجهه با مشکلات هم باید به راز و نیاز و دعا و توسل پرداخت و هم باید از علل و اسباب متعارف برای حل مشکل بهره بُرد. در ادامه، با ارائه نکاتی، به توضیح این رویکرد می‌پردازیم و موجّه بودنش را اثبات می‌کنیم:

نکته اول:

به‌صورت کلی می‌توان سه نوع نگاه به ساحت هستی در رابطه با تأثیرات الهی داشت:

نگاه اول: اینکه بگوییم خداوند هیچ دخالتی در ساحت هستی نداشته و حوادثی که در پهنای عالَم اتفاق می‌افتد، صرفاً مبتنی بر قوانینی است که خداوند از روز ازل آن را تنظیم کرده است. در این فرض خداوند همچون «ساعت‌سازی لاهوتی» است «که سازنده جهان طبیعت است ولی در آن مداخله و فعالیتی ندارد.» بسیاری از دانشمندان و اهل فلسفه در دو سده اخیر در مغرب زمین چنین تصویری از خداوند در ذهن دارند. (1)

نگاه دوم: اینکه با نگاهی کاملاً جبری بگوییم همه‌چیز (حتی اختیاری که انسان توهم آن را دارد) در دست خداست و ازآنجایی‌که خداوند خالق همه‌چیز است، خالق افعال انسان‌ها و تمام رخدادهایی که در جهان در حال اتفاق افتادن است نیز هست. در این نگاه، خداوند همچون «تایپیستی ملکوتی» تلقی شده که در هرلحظه هر چه اراده کند را می‌نویسد و هر آنچه نوشته‌شده معلول اراده مستقیم اوست. این همان اندیشه جبری است که هرگونه تأثیر و کنش را از ناحیه موجودات (حتی موجودات مختار) نفی کرده و در جامعه اسلامی و در میان اهل سنت، «اشاعره» پرچم‌دار این نگاه به هستی هستند. (2)

نگاه سوم: روشن است که هر دو نگاه اول و دوم، دو سوی افراط‌وتفریط در نگاه به ساحت هستی بوده و به یک اندازه اشتباه و غیرقابل‌قبول می‌نماید. لذا ناگزیر می‌بایست نگاه سومی در این مسئله داشت: درست است که همه‌چیز به اراده خداوند محقق می‌شود، اما خداوند اراده کرده تا انسان نیز اراده داشته باشد. ازاین‌رو اگر فعلی از انسان صادر می‌شود، مستند به اراده و اختیاری است که خداوند به او داده است. نیاز انسان به خداوند، هم از جهت اصل پیدایش است و هم از جهت بقای وجودش و هم از جهت قدرت و اراده‌ای که خدا برایش در نظر گرفته است و هم از جهت اسبابی که به آن‌ها نیاز دارد. به این دیدگاه که نه تفویض است و نه جبر، «امر بین الامرین» گفته می‌شود. درنتیجه همه هستی تحت مشیت و اراده حضرت حق بوده و خداوند، عالم را به‌واسطه اسباب و علل اداره می‌کند. ازاین‌رو اگر قرار باشد، درمانی حاصل شود نیز باید با اذن و اجازه او و نیز با وساطت واسطه‌ها حاصل شود. ازاین‌رو، درمان از طریق دارو و پزشک نیز خارج از چارچوب اذن و شفای الهی نیست.

نکته دوم:

حضور دائمی خداوند ارتباطی با مسئله معجزه و عدم معجزه از ناحیه خدا نداشته و به این معنا نیست که اگر خدا وجود دائمی دارد، پس باید در امور عالم نیز دخالت مکرر، مستقیم و معجزه‌آسا داشته باشد! و یا اینکه بگوییم چون قائل به دائمی‌بودن حضور خداوند هستیم، پس نباید به سراغ پزشک، آزمایشگاه و متخصصین رفته و تنها باید به راز و نیاز باخداوند مشغول باشیم!

انبیا و امامان الهی نیز هنگام بیماری به پزشک مراجعه و استفاده از دارو را تجویز می‌کردند و به سببیت اسباب در جریان امور، اعتقاد داشتند و شفای الهی را نیز در همین چارچوب می‌دیدند. مثلاً وقتی حضرت علی ضربت شمشیر را خوردند، پزشک یهودی آمد و صرفاً به معجزه خدا چشم ندوختند. (3)

نکته سوم:

تذکر به این نکته نیز لازم است که گاهی درمان بیماری، از طریق غیرعادی انجام می‌شود؛ چنانکه عیسی (علیه‌السلام) به اذن خدا چنین نمود و بیماران را فراسوی داروهای متعارف، شفا داد و یا مردگان را زنده کرد. (4)

این معجزات و کارهای خارق‌العاده، همیشگی نیست و ازاین‌رو، هم موظفیم دعا کنیم و به رحمت و قدرت نامحدود خدا امیدوار باشیم و هم موظفیم به‌ حکمت خدا اعتماد کنیم و کارهای عادی مؤثر در درمان بیماری را بپیماییم چراکه ممکن است در این مورد حکمت خداوند چنین اقتضا کرده باشد که شفا نه از طریق معجزه بلکه از طریق انجام کارهای متعارف انجام گیرد (5).

نتیجه:

بر اساس نکاتی بیان شد، این نگاه که «تدبیر جهان یا به دست خدا باشد یا به دست انسان» نگاه نادرستی است و در این مسئله حالت سومی نیز وجود دارد و آن تأثیر هر دو به نحو توأمان و طولی است. از این منظر، همه‌چیز به اراده خداوند محقق می‌شود، اما خداوند نیز چنین اراده کرده که هر اتفاقی از طریق علل و اسبابی که دارد، رخ دهد و اراده و افعال اختیاری انسان نیز در این مسیر مؤثر باشد. به همین جهت، چه‌بسا خداوند بنا بر حکمتی که دارد، شفای برخی از بیماران را از طریق معجزه و علل غیرمتعارف انجام دهد، اما نباید چنین تلقی کرد که این سنت الهی است و افعال اختیاری انسان و دارو و درمان هیچ تأثیری در این زمینه ندارند.

پی‌نوشت‌ها:

  1. باربور، ایان، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362، ص 50.
  2. ر.ک سید شریف جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، شریف رضی، ۱۳۲۵، ج ۸، ص ۱۴۵؛ طوسی، خواجه نصیرالدین، تلخیص المحصل، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵، ص ۳۲۵؛ امام الحرمین جوینی، عبد الملک بن عبدالله، الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶، ص ۷۹.
  3. لسان الملک سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، ج ۴، ص ۲۸۶.
  4. سوره مائده، آیه 110.
  5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.

 

کلمات کلیدی

بیماری، معجزه، دعا، امر بین الامرین

صفحه‌ها