سیره

رسول گرامي اسلام مظهر همه آداب الهي و نيكو و جلوه پر فروغ عبد صالح خداي متعال بودند.

 

رسول گرامي اسلام مظهر همه آداب الهي و نيكو و جلوه پر فروغ عبد صالح خداي متعال بودند.

آن حضرت در هر زمينه اي از زمينه هاي اخلاقي، ديني، معنوي و...سر آمد اولياء الهي و بندگان خالص خداي متعال بودند، به همين جهت از هر زاويه اي كه به زندگي درخشان حضرت نگريسته شود، فروغ تاب ناكش عالم تاب خواهد بود.

و اما فراخور سوال پرسنده كه از ادب دعا در كلام آن حضرت مسئلت كردند، بايد گفت ايشان در اين زمينه نيز الگوي همه انسان هاي عالم از پيامبران گرفته تا اولياء و بندگان عادي خداي متعال بودند و وقتي رو به دعا مي كردند روي از عالم ناسوت بر مي گرفتند تا پنجره ملكوت به روي شان باز شده در آفاق عرفان و شهود سير كنند، آن گونه كه در شب معراج سفري عارفانه عاشقانه داشتند." سُبْحانَ الَّذي أَسْري‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَي الْمَسْجِدِ الْأَقْصَي الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ" (1)

منزه است آن خدايي كه بنده خود را شبي از مسجد الحرام به مسجد الاقصي كه گردا گردش را بركت داده‏ايم سير داد، تا بعضي از آيات خود را به او بنماييم، هر آينه او شنوا و بيناست.

و اما چه خوب است در اين باب از يكي از كتاب هاي پر باري كه به طور كامل و مفصل به آداب و روش زندگي پيامبر خدا(ص) پرداخته و متعلق به شخصيتي مشهور و بزرگوار يعني علامه طباطبايي رحمت الله است مطالبي در باره آداب دعا از نگاه آن حضرت مي باشد، مطالبي بيان كنيم و البته مراجعه به اصل اين كتاب و نيز كتاب هاي پيام پيامبر نوشته آقاي بهاء الدين خرم شاهي از انتشارات منفرد تهران و نيز كتاب حكمت نامه پيامبر(ص) نوشته آقاي محمدي ري شهري و همكارانش از انتشارات دار الحديث قم  جهت دريافت مطالب بيشتر، توصيه مي شود.

در مقدمه كتاب ترجمه سنن النبي(ص) آمده است:

هر مسلماني شائق(شوق دارد) است كه از رفتار پيامبر خويش آگاه باشد.

مي‏خواهد بداند سيماي پيامبر او چگونه بوده؛ آداب شخصي آن حضرت از قبيل خوردن و آشاميدن، خوابيدن و بيدار شدن، رفت و آمد، نشست و برخاست، نظافت، سفر، لباس و مسكن، معالجه و درمان و ...، و آداب عبادي ايشان مانند نماز و روزه، حج و صدقه، دعا و قرآن خواندن و ...، و آداب خانوادگي او همچون ازدواج، همسرداري و تربيت فرزند و ...، و آداب اجتماعي و معاشرت حضرتش با مردم و دوستان و ياران، و ده‏ها آداب و سنني كه آن بزرگوار رعايت مي‏كرده، چه بوده است‏.(2) 

مولف محترم بعد از ذكر مقدمه و در ادامه به بيان تفصيلي سيره رسول گرامي اسلام (ص) مي پردازد كه در اين پاسخ نامه

و به طور خلاصه به بعضي از آداب دعاي پيامبر به طور خلاصه اشاره مي كنيم:

آداب و سنن آن حضرت در دعا و ذكر پاره‏اي از ادعيه و اذكار

رسول خدا(ص) فرمود: جبرييل به من دستور داد كه قرآن را ايستاده بخوانم، و حمد خدا را در ركوع، و تسبيح او را در سجده انجام دهم، و او را نشسته دعا كنم و بخوانم.

حضرت  هنگام ابتهال و دعا دست ها را بلند مي‏نمود مانند فقيري كه غذا طلب مي‏كند.

ايشان هنگام داخل شدن به مسجد و خروج از آن‏ مي‏ فرمود:

"اللَّهُمَّ افْتَحْ لِي أَبْوَابَ رَحْمَتِك‏"

 خدايا، درهاي رحمتت را به روي من بگشاي. و چون مي ‏خواست از مسجد بيرون رود، مي‏گفت:

"اللّهمّ افتح لي أبواب رزقك."

 خدايا، درهاي روزيت را به روي من بگشاي.

چون به بستر خواب مي ‏رفت به پهلوي راست مي ‏خوابيد و كف دست راست را زير صورت مي ‏نهاد، سپس مي‏ فرمود:

"اللَّهُمَّ قِنِي عَذَابَكَ يَوْمَ تَبْعَثُ عِبَادَك‏"

 خدايا، روزي كه بندگانت را [از قبرها] برمي ‏انگيزي مرا از عذاب خود نگاه دار.

ايشان هنگام خواب "آية الكرسي" را قرائت مي ‏كرد و مي‏فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اي محمّد، عفريتي از طائفه جن به هنگام خوابت براي تو حيله مي‏كند، پس بر تو باد كه هنگام خواب "آية الكرسي" بخواني.

دعاي آن حضرت وقتي كه سفره غذا را نزد او مي ‏نهادند

رسول خدا(ص) وقتي سفره غذا را نزد او مي ‏نهادند، مي‏ فرمود:

"سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ مَا أَحْسَنَ مَا ثَبَتَ لَنَا سُبْحَانَكَ مَا أَكْثَرَ مَا تُعْطِينَا سُبْحَانَكَ مَا أَكْثَرَ مَا تُعَافِينَا "

"اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَيْنَا وَ عَلَي فُقَرَاءِ الْمُسْلِمِين‏ وَ عَلَي فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِين‏"

خدايا تو منزهي، چه نيكوست آنچه ما را به آن آزموده‏اي! تو منزهي، چه بسيار است آنچه به ما بخشيده‏اي! تو منزهي، چه فراوان است سلامتي‏ هايي كه به ما داده‏اي! خدايا، بر ما و بر فقراء اهل ايمان و اسلام گشايش در روزي كرامت فرما.

دعاي آن حضرت هنگامي كه به سوي غذا دست مي ‏برد، مي فرمود:

"بِسْمِ اللَّهِ بَارِكْ لَنَا فِيمَا رَزَقْتَنَا وَ عَلَيْكَ خَلَفُه"‏

 به نام خدا. [پروردگارا] آنچه را به ما روزي داده‏اي بركت ده و در پي آن روزي تازه‏اي هم مرحمت فرما.

دعاي آن حضرت هنگام غذا خوردن و شير نوشيدن‏

مي فرمود:"اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ أَبْدِلْنَا خَيْراً مِنْه"‏

 خدايا، اين غذا را براي ما بركت ده، و بهتر از آن را به ما روزي فرما، ولي چون شير مي‏نوشيد مي‏گفت:

"اللَّهُمَّ بَارِكْ لَنَا فِيهِ وَ زِدْنَا مِنْه‏"

 خدايا اين شير را براي ما بركت ده، و روزي ما را از آن زياد گردان.

و چون چون به قبرستان اهل ايمان مي‏ گذشت، مي‏فرمود:

"السَّلَامُ عَلَيْكُمْ مِنْ دِيَارِ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ وَ إِنَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ بِكُمْ لَاحِقُون‏"

 سلام بر شما باد اي آرميدگان ديار اهل ايمان، و ما نيز به خواست خدا به شما ملحق خواهيم شد.

ذكري كه آن حضرت موقع شنيدن "اذان" مي‏ فرمود:

ايشان چون صداي مؤذّن را مي‏شنيد، جملات او را عينا بازگو مي‏كرد.

 "حَيَّ عَلَي الصَّلَاةِ فَقَالَ فَرِيضَةٌ افْتُرِضَتْ- فَقُلْتُ حَيَّ عَلَي الْفَلَاح‏

حضرت  وقتي نماز صبح را مي ‏خواند تا طلوع آفتاب رو به قبله مي‏نشست و به ذكر خدا مشغول مي ‏شد.

حضرت بعد از هر نماز مي فرمود:

"اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا يَنْفَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا يَخْشَعُ وَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ دُعَاءٍ لَا تُسْمَع"‏

خدايا، از دانشي كه سود نبخشد، و دلي كه خاشع نباشد، و جاني كه سير نگردد، و دعايي كه شنيده نشود به تو پناه مي‏آورم.

وقتي گرفتاري يا همّ و غمّي به رسول خدا(ص) وارد مي‏شد، اين دعا را مي ‏خواند:

"يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ يَا حَيّاً لَا يَمُوتُ يَا حَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت‏"

كاشف الهمّ، مجيب دعوة المضطرّين، أسألك بأنّ لك الحمد، لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض‏ َ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرام‏

رَحْمَانَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة وَ رَحِيمَهُمَا ربّ ارحمني رَحْمَةً تُغْنِينِي بِهَا عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِوَاك‏ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين‏"

اي خداي زنده و پاينده‏اي كه حيات و قوام هر چيز به دست توست، اي خدايي كه مرگ به او راه ندارد. اي خداي زنده، خدايي جز تو نيست كه برطرف كننده هر غم و اندوه، و اجابت‏ كننده دعاي درماندگاني، از تو درخواست مي‏كنم، زيرا كه تمام ستايش و حمدها مخصوص توست، خدايي جز تو نيست كه نعمت بخش و آفريننده آسمان و زمين و صاحب جلالت و بزرگواري و بخشنده و مهربان در دنيا و آخرت هستي، پروردگارا، رحمتي شامل حال من كن كه با آن از رحمت ديگرانم بي‏ نياز سازي، اي مهربان ‏ترين مهربانان.(3)

پي نوشت ها:

1. سوره اسراء،آيه 1.

2. طباطبايي سيد محمد حسين، سنن النبيّ(ص)، ترجمه محمد هادي فقهي، تهران، انتشارات اسلاميه، سال 1378 ه ش، چاپ هفتم، ص 8.

3. همان، از ص 161 تا ص 198. 

درباره سیره فردی امام علی (علیه السلام) توضیح دهید.

پاسخ:
موضوع بسيار گسترده است به اين 3 گفتار توجه نمائيد:
1- شخصيت‏ هاي بزرگ تاريخ، غالباً در يك يا چند بعد از ابعاد مثبت وجودي جلوه مي‏ كنند و شهرت مي‏ يابند؛ مثلاً برخي در جهات علمي، برخي اخلاقي، برخي حماسي و.....
در اين ميان به ندرت كساني يافت مي‏ شوند كه در همه ابعاد والاي انساني و امتيازات بشري، سرآمد ديگران بوده و صفات و ويژگي‏هاي مختلف و گوناگوني را كه به ظاهر با هم قابل جمع نيستند، يك جا دارا باشند. يكي از بارزترين نمونه‏ هاي اين گونه شخصيت‏ ها، شخصيت شگفت‏ انگيز و بي‏ همتاي مولاي متقيان، اميرالمؤمنين(علیه السلام) است. جامعيت علي(ع) در همه ابعاد انساني، هم از سيره آن حضرت كاملاً هويدا است و هم از سخنان گرانبار او به خوبي آشكار مي‏ گردد. سخن هر كسي نماينده دارايي روح اوست و به همان دنيايي تعلق دارد كه روح گوينده‏ اش به آنجا تعلق دارد. طبعاً سخني كه به چندين دنياي متفاوت تعلق دارد، نشان از روحيه‏ اي است كه در انحصار يك دنياي خاص نيست و از آنجا كه روح علي(ع) محدود به دنياي خاصي نبوده، در همه جهان‏ ها حضور دارد و به اصطلاح عرفا، «انسان كامل» و «كون جامع»{1} و دارنده همه مراتب است، سخنش نيز به دنياي خاصي محدود نيست.
از امتيازات سخن علي(ع) اين است كه به اصطلاح شايع عصر ما، چند بعدي است، نه يك بعدي. خاصيت همه جانبه بودن سخن و روح علي(ع)، مطلبي نيست كه تازه كشف شده باشد. بلكه موضوعي است كه از ديرباز اعجاب انديشمندان را برانگيخته است. سيدرضي(ره) كه هزار سال پيش مي‏ زيسته است، شيفته اين جامعيت بوده است. وي مي‏ گويد: «از نكات شگفت‏ انگيز علي(ع) كه ويژه اوست، اين است كه وقتي انسان سخناني كه حضرتش، درباره زهد و موعظه و تنبه فرموده است، تأمل مي‏ كند و موقتاً از ياد مي‏ برد كه اين سخن، از آن كسي بوده كه شخصيت اجتماعي بزرگي داشته، فرمانش همه جا نافذ بوده و مالك الرقاب عصر خويش محسوب مي‏ شده است، ترديد نمي‏ كند كه اين سخن، از آن كسي است كه جز زهد و كناره‏ گيري از دنيا، چيزي را نمي‏ شناسد و كاري جز عبادت و ذكر ندارد و گوشه خانه يا دامنه كوهي را براي انزوا و عبادت اختيار كرده است، به گونه‏ اي كه جز صداي خوش چيزي را نمي‏ شنود و از هياهوي اجتماع كاملاً بي‏ خبر است. كسي باور نمي‏ كند كه سخناني كه در زهد و موعظه تا اين حد موج و اوج گرفته است، از آن كسي است كه در ميدان جنگ، تا قلب لشكر دشمن فرو مي‏ رود، شمشيرش همواره در اهتزاز و آماده ربودن سر دشمن است، دليران را به خاك مي‏ افكند و از دم تيغش خون مي‏ چكد و در همين حال، زاهدترين زاهدان و عابدترين عابدان است.
سيد رضي آن گاه ادامه مي‏ دهد: «من اين مطلب را به طور مكرر با دوستان خود در ميان مي‏ گذارم و اعجاب آن‏ها را نيز برمي‏ انگيزم»
شيخ محمد عبده، شارح نهج‏ البلاغه، نيز تحت تأثير همين جنبه نهج‏ البلاغه قرار گرفته است. تغيير پرده‏ ها در نهج‏ البلاغه و سير دادن خواننده به سوي عوالم گوناگون، بيش از هر چيز ديگر مورد توجه و اعجاب او قرار گرفته، چنان كه خود در مقدمه شرح نهج‏ البلاغه، بدان اشاره كرده است.
افزون بر آن كه سخنان علي(ع) كه نماينده روح والاي اوست، شخصيت اميرمؤمنان علي(ع) يك شخصيت وسيع، همه جانبه و چند بعدي است و همواره در طول تاريخ نيز به اين خصلت ستوده شده است. او در عين اين كه زمامداري است عادل، عابدي است شب زنده‏ دار؛ در محراب عبادت گريان است و در ميدان نبرد خندان؛ سربازي شجاع و بي‏ پرواست و در عين حال سرپرستي مهربان و رقيق القلب؛ حكيمي است ژرف‏ انديش، در عين اين كه فرماندهي است لايق. او هم معلم است و هم خطيب؛ هم قاضي است و هم مفتي، هم كشاورز است و هم نويسنده. در يك كلام، او انسان كامل است.
صفي‏ الدين حلي، متوفاي قرن هشتم هجري، درباره حضرت علي(ع) مي‏ گويد:
جمعت في صفاتك الأضداد و لهذا عزت بك الأنداد
زاهدٌ حاكمٌ حليمٌ شجاعٌ ‏فاتك ناسك فقيرٌ جوادٌ
شيمٌ ما جمعن في بشرٌ قطُّ و لا حاز مثلهنِّ العباد
خلقٌ يخجل النسيم من اللّطف و بأسن يذوب عنه الجماد
جلّ معناك أن تحيط به ‏الشعر و يحصي صفاتك النقاد
در وجود تو صفات متضاد جمع شده‏ اند، و به همين جهت است كه نظيري براي تو نمي‏ توان يافت.
زاهدي حكيم و بردباري بي‏ باك، شجاعي عبادت‏گر و تهي دستي بخشنده/
اوصافي كه تاكنون در هيچ بشري جمع نشده است، و هيچ يك از بندگان خدا نتوانسته‏ اند آن را به دست آورند/
صاحب اخلاقي نيكو كه نسيم از لطافت آن شرمنده مي‏ شود، (و در جاي خود) چنان صلابتي داري كه جماد را آب مي‏ كند/
مقام تو والاتر از آن است كه شعر را ياراي احاطه بر آن باشد، و يا شخص نقاد بتواند صفات تو را برشمارد/
علي(ع) با اين كه از معنويات سخن رانده، فصاحت را به اوج كمال رسانيده است، هرگز از مي و معشوق يا مفاخرت و امثال آن كه ميدان‏ هاي باز و گسترده براي نكته‏ گويي و سخن‏ پردازي است، بحث نكرده است. افزون بر اين، سخن والاي او براي خود سخن و اظهار هنر سخنوري نبوده؛ بلكه سخن براي او وسيله بوده است، نه هدف/
او نمي‏ خواسته است با سخنوري خويش، يك اثر هنري و يا شاهكار ادبي از خود بر جاي بگذارد. از همه بالاتر اينكه، سخن او محدود به زمان و مكان و يا افراد معيني نيست، بلكه مخاطب او انسان است و به همين جهت نه مرز مي‏ شناسد و نه زمان. اين در حالي است كه اين ويژگي‏ ها، ميدان را از نظر سخنوري محدود و سخنور را مقيد مي‏ سازد.
نردبان آسمان است اين كلام هر كه از آن بر رود آيد به بام نى به بام چرخ كان اخضر بود بل به بامى كز فلك برتر بود.( 2 ) واين خصلت فقط در امام علي (ع) وجود داشت.

پي نوشت ها:
1. در شرح نصوص الحكم آمده است: «و الكون الجامع هو الاًّنسان الكامل المسمّي بآدم و غيره ليس له هذه القابليْ و الاًّستعداد»؛ كون جامع، همان انسان كامل است كه آدم ناميده شده است و غير او را چنين استعداد و قابليتي نيست». ، ص 329.
2 ..مجموعه آثار، استاد شهيدمطهري، ج 16، سيري در نهج‏ البلاغه، كتابي شگفت (شاهكارها) ص 374 - 372، انتشارات صدرا: چاپ اول، مرداد 1377، تهران، نقل با تصرف و تلخيص.
-----------------------------

2 -بزرگترين عامل خوشبختي و راز كاميابي خانواده، در گرم و با صفا نگه داشتن كانون خانواده اخلاق پسنديده و محبت و مهرباني و وفاداري در آن است؛ از اين رو امام علي (عليه السلام) فرمودند: «هيچ همنشيني مانند نيك خويي و هيچ ميراثي همسنگ ادب نيست»(1)
آن حضرت كه خود دست پرورده اخلاق خوب پيامبر است، از حضرت آموخته كه رمز پيروزي در زندگي، به ويژه در كانون گرم خانواده، داشتن خلق و خوي پسنديده است.
بر اين اساس، پيامبر تربيت شده الهي و علي (عليه السلام) تربيت شده پيامبر (صلي الله عليه و آله) است؛ يعني از همان چشمه زلال الهي، بهره گرفته است. به عبارت ديگر دو ركن اساسي خانواده علوي علي (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله عليها) هر دو از چشمه سار الهي وحي سيراب شده، به وسيله پيامبر تربيت و پرورش يافته اند؛ بنابراين با هم توافق كامل دارند. علي (عليه السلام)، فاطمه (سلام الله عليها) را به خوبي مي شناسد و براي او احترامي در خور، قائل است. فاطمه (سلام الله عليها) نيز منزلت علي (عليه السلام) مي دانست و او را محترم مي شمرد چنان كه زن مسلمان، به پيشواي خويش احترام مي نهد و به خاطر همين شناخت، و كانون پر از مهر و عاطفه خانوادگي بود كه علي (عليه السلام) مي فرمود:
به خدا سوگند هيچ گاه فاطمه را به اكراه به كاري وانداشتم و او را ناراحت نكردم و خشمگين نساختم، تا خداوند او را نزد خويش برد و او نيز هيچ زمان مرا ناراحت و خشمگين نكرد و از دستور من سرنپيچيد، هرگاه به او نگاه مي كردم همه ناراحتي ها و غم هايم را از ياد مي بردم.(2)
همكاري با همسر:
با اينكه پيامبر (صلي الله عليه و آله) كارها را ميان آنها تقسيم كرده بود به اين شكل كه علي (عليه السلام) موظف به كارهاي بيرون از خانه و فاطمه (سلام الله عليها) به امور داخل خانه مي رسيد با اين حال حضرت علي (عليه السلام) در خانه نيز به حضرت فاطمه (سلام الله عليها) كمك مي كرد و از بار سنگين كارهاي داخل خانه كه بر دوش او بود، مي كاست. و به فاطمه (سلام الله عليها) ياري مي داد.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: «اميرمؤمنان به خانه هيزم و آب مي آورد و جارو مي كرد و فاطمه سلام الله عليها آسياب و خمير مي كرد و نان مي پخت»(3)
اين ها نمونه هايي است از شيوه همسرداري علي (عليه السلام) بود كه نشان مي دهد چگونه به فاطمه (سلام الله عليها) كمك مي كرد و سيره او در خانه و با همسرش بر چه اساسي استوار بود. امام هيچ گاه از ياري و كمك به همسرش در خانه و بيرون از خانه، كوتاهي نكرد و مقررات اسلامي را در مورد وي ناديده نگرفت و در هر حال مدافعش بود.
توسعه در احسان به خانواده:
حضرت در مورد حقوق همسران فرمودند: «مبادا بر زنان خود ستم روا داريد و آنان را از حق خويش محروم سازيد. هر كس به اندازه يك درهم گوشت براي همسر و فرزندان خويش خريداري كند مانند كسي است كه برده اي از فرزندان اسماعيل را آزاد ساخته است.»(4)
پرستاري ووفاداري از همسر:
روزي حضرت زهرا (عليها سلام) بيمار و بستري شد. حضرت علي (عليه السلام) به بالين او آمد و گفت: چه ميل داري تا برايت فراهم كنم؟ فاطمه (عليها سلام) نمي خواست كه شوهرش را به زحمت اندازد در پاسخ گفت: من از شما چيزي نمي خواهم. حضرت علي (عليه السلام) اصرار كرد. فاطمه (عليها سلام) گفت: اي پسرعمو، پدرم به من سفارش كرده كه هرگز چيزي از شوهرت درخواست نكن. مبادا او نداشته باشد و در برابر درخواست تو شرمنده شود. علي (عليه السلام) فرمود: اي فاطمه (عليها سلام) به حق من، هر چه ميل داري بگو. فاطمه (عليها سلام) اكنون كه مرا سوگند دادي اگر اناري برايم فراهم كني خوب است. حضرت علي (عليه السلام) برخاست و براي فراهم نمودن انار از خانه بيرون رفت... (5)

پي نوشت ها:
1.نهج البلاغه ،حكمتها ،حكمت 54
2. بحار الأنوار، علامة المجلسي ،ج43 ص134، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان
3.بحار الأنوار، علامة المجلسي ،43ص31 ، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان
4. دانشنامه امام علي، ج10، ص 26-24. 28ناشر پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامي ،چاپ اول سال 1380
5. رياحين الشريعه، ج 1، ص 142.ناشر دار الكتب الاسلامي، بي تا
-------------------------------

3 - يكي از ويژگي هاي مهم امام علي(ع) ساده زيستي و زهد حضرت مي باشد. امام علي(ع) در نامه اي به عثمان بن حنيف، فرماندار بصره نوشت: "ألا و إنّ لكلّ مأموم إماماً يقتدي به،...(1) بدانيد كه هر پيروي را امامي است كه الگوي خويش را مي شناسند و از نور دانشش روشني مي گيرد. بدانيد كه امام شما از دنياي خود به دو پاره تن پوش و از خوردني هايش به دو قرص نان بسنده كرده است. بدانيد كه چنين رفتاري در توان شما نيست، اما دست كم با پارسايي، تلاش، عفت و استوار يتان مرا ياري دهيد".
امام علي(ع) يكي از علل ساده زيستي خويش را همدردي با محرومان بيان نمود.(2)
در نامه فوق به عثمان تصريح شده كه امام به دو قرص نان اكتفا مي كرده است از اين رو اكتفا نمودن امام به دو قرص نان واقعيت دارد.
اين جملات به آن معنا نيست كه امام غذاهای ديگر را تناول نمي نمودند بلكه با توجه به رواياتي كه در باب غذاي اميرالمومنين موجود است به موارد ديگر برخورد مي كنيم.
1- امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: او تا زنده بود، در دنيا حرام نخورد... در حالي كه خوراكش جز سركه و زيتون نبود و شيريني او، اگر به دستش مي‌رسيد، خرما بود. (3)
2- نيز امام صادق (عليه السلام) از پدرش نقل مي كند كه قنبر، خدمتگزار حضرت علي (عليه السلام)، هنگام افطار براي حضرت كيسه‌اي آورد كه بر آن مهر زده شده بود. مردي كه حاضر بود به حضرت گفت: يا اميرالمؤمنين، اين كار نشانه بخل است كه بر كيسه خوراكت مهر مي‌زني (اگر كسي در كيسه را باز كند معلوم مي شود، زيرا مهر تغيير مي كند.)
حضرت علي (عليه السلام) خنديد و فرمود:« دوست ندارم در شكمم چيزي داخل شود كه نمي‌دانم از كجا بدست آمده است.» آنگاه امام مهر كيسه را شكست و مقداري نان در ظرف آب ريخت و چون خواست بنوشد، فرمود:« به نام خدا، بار خدايا براي تو روزه گرفتيم و با روزي تو افطار كرديم. از ما بپذير كه تو شنواي دانا هستي.» (4)
3- عدي بن حاتم مي‌گويد:
مقابل حضرت علي (عليه السلام) مشك آب كهنه كوچكي ديدم و چند قطعه نان جو و مقداري نمك. به امام گفتم: «اي اميرالمومنين، به نظر من صلاح نيست شما روزها با دشمن جهاد كنيد و شب‌ها به عبادت بپردازيد؛ ولي چنين غذايي بخوريد.»
امام فرمود:« خودت را به قناعت عادت بده و مرض نفست را با قناعت درمان كن كه اگر اين كار را نكني، بيشتر از نياز و ضرورت، از تو درخواست مي‌كند.» (5)
4- عبدالله بن ابي رافع مي گويد: يكي از روزهاي عيد نزد امام علي رفتم، در حالي كه كيسه‌اي مهر خورده در برابرش بود. امام در كيسه را باز كرد و قدري نان جو خشك از داخلش بيرون آورد و ميل كرد. به امام گفتم:« اي اميرالمؤمنين، چگونه است كه كيسه نانت را مهر زده‌اي؟» حضرت فرمود:« از اين دو فرزندم (حسن و حسين) نگرانم كه مبادا نان‌ها را با روغن يا زيتون نرم كنند.» (6)
5- امام علي (عليه السلام) اگر مي‌خواست با نانش، چيزي بخورد، يا سركه مي‌خورد يا نمك، و اگر مي‌خواست قدري غذا را رنگين تر كند، كمي سبزيجات يا كمي شير شتر هم ميل مي‌كرد. گوشت نمي‌خورد، جز مقدار بسيار كم، و مي‌فرمود:« دل‌هاتان را گورستان حيوانات قرار ندهيد.» (7)
6- امامه دختر زينب دختر رسول خدا و خواهر حضرت فاطمه (سلام الله عليها) ـ-كه پس از ارتحال حضرت فاطمه، امام علي به توصيه همسرش با او ازدواج كرد- مي‌گويد:« يكي از شب‌هاي ماه رمضان، براي اميرالمؤمنين خرما و قارچ آوردم و مي‌دانستم آن حضرت، قارچ دوست دارد.» (8)
7- در روايت ديگري، امام صادق (عليه السلام) فرموده است:« غذاي امام علي (عليه السلام) بيشترين مشابهت را به غذاي رسول خدا (صلي الله عليه وآله) داشت؛ خودش نان و سركه و زيتون مي‌خورد، ولي به سايرين نان و گوشت مي‌داد.» (9)
براي آگاهي بيشتر به كتاب، دانشنامه امام علي، ناشر پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامي، مراجعه نمائيد.

پي نوشت ها:
1. فرهنگ آفتاب، عبد المجيد معاديخواه ناشر ذره سال 1372چاپ اول ،ج 6، ص 3030 - 3031.
2. فرهنگ آفتاب، ج 6، ص 3024.
3. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص: 142،ناشر: اسلاميه‏،مكان چاپ: تهران‏،نوبت چاپ: دوم‏
4. وسائل الشيعة (آل البيت) ، نويسنده : الحر العاملي ، جلد : 10 ،ص160، سال چاپ : 1414 ، ناشر : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث ، قم
5. ارشاد القلوب- ترجمه :على سلگى نهاوندى ،ج‏2، ص: 21‏‏،ناشر: ناصر،مكان چاپ: قم‏،سال چاپ: 1376،نوبت چاپ: اول‏
6. نهج الحق و كشف الصدق- ترجمه كهنسال‏، ص: 262،ناشر: عاشورا،مكان چاپ: مشهد،سال چاپ: 1379 ش‏،نوبت چاپ: اول‏،
7. بحار الأنوار، علامة المجلسي ، 41ص130، سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ناشر : دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان
8. كافي ، شيخ الكليني ،ج6،ص369، تحقيق : علي أكبر غفاري ، چاپ : چهارم ، سال چاپ : 1365 ش ، ناشر : دار الكتب الإسلامية - تهران
9. بحارالانوار، ج 40، حديث 12 ص330.