خلقت آسمانها وزمین

در آيات مذکور خداوند در مقام بيان چگونگي خلقت زمين و آسمان است

در آيات بالا خداوند در مقام بيان چگونگي خلقت زمين و آسمان است و دوره هايي كه طي شده تا زمين و آسمان شكل بگيرند، را توضيح داده است.

در آيات بالا فرموده شكل گيري زمين در دو دوره بوده است. در اين آيات از دوره زماني كه مقدارش را خدا مي داند، با "يوم" تعبير شده است.

بعد به بيان خلقت و شكل گيري آسمانها پرداخته و فرموده كه آسمانها قبل از اين شكل گيري توده اي از دود بودند و "ثمّ" در آيات بالا به معناي بعديت زماني نيست بلكه بعديت در گزارش است و هنگام گزارش چند اتفاق همزمان از يكجا شروع مي شود و بعد به زاويه هاي ديگر پرداخته مي شود.

طبيعي است كه زمان با ماده شروع مي شود و در عدم، زماني نيست تا قبل و بعد داشته باشد.

ابتداي خلقت آسمانها، توده گاز و دود بودند و بعد كرات و ... پيدا شدند و آيات ناظر به اين مراحل است و به زمان در قبل از خلقت دودي دلالت ندارد. (1)

پي نوشت ها:

1. ر.ك: طباطبايي، الميزان، قم، انتشارات اسلامي، 1374ش، ج 17، ص553 ؛مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، اسلاميه، 1374ش، ج20، ص227. 

مدت آفرينش آسمان ها و زمين (يعني مجموعه خلقت) شش روز است

مدت آفرينش آسمان ها و زمين (يعني مجموعه خلقت) شش روز است. در آياتي كه در نامه آورده ايد ، به صراحت آمده است. در چهار آيه تصريح دارد كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريديم و در سه آيه ديگر تصريح دارد كه آسمان ها و زمين و آنچه بين آن دو است، در شش روز آفريده شده است. 

بيان آيات سه آيه دوم تفصيل  بيان چهار آيه اول است كه مقداري اجمال و كلي گويي داشت . اين هفت آيه در اين كه جهان خلقت در شش روز آفريده شده ، صراحت دارد و بحثي در آن نيست.

در آيه 9-12فصلت جريان خلقت با تفصيل بيشتري بيان شده:

زمين را در دو روز خلق كرديم ... و لنگرها(كوه ها)را در آن قرار داديم . روزي ها را در چهار روز تقدير كرديم ... آسمان هاي هفتگانه را در دو روز آفريديم.

بعضي گمان كرده اند در آيات فصلت مجموع زمان خلقت 8 روز است ، در حالي كه صحيح نيست، زيرا:

ممكن است آن جا كه مي‏گويد" اربعه ايام" (چهار روز) منظور تتمه چهار روز است، به اين ترتيب كه در دو روز اول از  چهار روز، زمين آفريده شد . در دو روز بعد ساير خصوصيات زمين(تقدير اقوات و جعل رواسي و...) . خلقت آسمان ها نيز در دو روز كه مجموعا شش روز (شش دوران) مي‏شود.

نظير اين تعبير در زبان عرب و تعبيرات فارسي نيز وجود دارد كه  گفته مي‏شود:فرض كنيد از قم تا مكه ده روز راه باشد و از مكه تا مدينه هم پنج روز در مقام بيان گفته ميشود  از قم تا مكه ده روز طول مي‏كشد و از مكه تا مدينه پانزده روز( يعني ده روز قم تامكه را در قسمت دوم هم ذكر كرد )  (1)

 از آن جا كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مي‏كنند و قرينه يكديگر مي‏شوند، تفسير بالا  قابل قبول است ،چون تصريح آيات ديگر بر اين كه خلقت آسمان ها و زمين در شش روز بوده، قرينه مي شود كه منظور از چهار روز در اين جا، تتمه چهار روزي است كه دو روزش صرف خلقت زمين شده است، نه اين كه چهار روز غير از دو روز اول  (2)

ممكن است اربعه ايام (چهار روز) مربوط به خلقت نباشد ، بلكه اشاره به فصول چهارگانه سال باشد، كه مبدء پيدايش ارزاق و پرورش مواد غذايي انسان ها و حيوانات است چون نفرموده خلق كرديم بلكه فرموده قدر فيها اربعه ايام .(3)

بنا بر اين زمين در دو روز خلق شده و  در دو روز براي سكونت آماده گرديده ، دو روز هم صرف خلقت آسمان ها شده ، مجموع مي شود  شش روزي كه در آيات ديگر بدان تصريح شده است.

منظور از روز هم دوره زماني به هم پيوسته مي باشد همچنان كه وقتي مي گوييم:" زندگي و زمانه براي تو دو روز است، رزوي كه به سود توست و روزي كه به ضرر توست"، منظور از روز دوره و برهه زماني مي باشد نه از طلوع آفتاب يا طلوع فجر تا غروب آفتاب و تاريك شدن هوا.

پي نوشت ها:

1. طبق اين تفسير آيه تقديري دارد ، به اين صورت : قدر فيها اقواتها في تتمه اربعه ايام و يا به تعبيري كه در تفسير كشاف آمده :كل ذلك في اربعه ايام‏.

2.حديثي نيز  به اين مضمون در تفسير علي بن ابراهيم  آمده است‏.

3.ترجمه الميزان ، ج10،ص224.

لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُون؛ (1)

آيه اي كه شما به آن اشاره كرديد اين است:
لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لَكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُون؛ (1) آفرينش آسمان ها و زمين از آفرينش انسان ها مهمتر است، ولي بيشتر مردم نمي‏دانند
اما خداوند منان در قرآن مجيد از كرامت و ارجمندي انسان و برتري او بر بسياري از موجودات ديگر سخن به ميان آورده است كه در ذيل آيه را هم مي آوريم:
و در پاسخ سوال شما عرض مي كنيم:
آفريدن آسمان ها و زمين بزرگ تر از آفريدن مردم است، پس براي مردمي كه در خلق و آفرينش ضعيف‏ترند، شايسته نيست كه در مقابل آنچه كه از او بزرگ تر است تكبّر نمايند و كبر بورزند براي همين فرموده است:
آفريدن آسمان ها و زمين بزرگ تر از آفريدن مردم است و خداوند نفرموده است: خود آسمان ها و زمين بزرگ تر است.
تا اشاره و اعلام به اين مطلب نموده باشد كه صورت خلقي و آفرينشي آسمان ها و زمين بزرگ تر از صورت ظاهري و آفرينشي انسان است، ولي نشئه روحي انساني به مراتب بزرگ تر از صورت آسمان ها و زمين است.
و مجادله كننده از مقام روحي امري خويش به صورت خلقي و آفرينشي تنزّل نموده گويي كه اصلا نشئه روحي ندارد.(2)
و در برتري روحي انسان ها بر آسمان و زمين به اين آيه اشاره مي كنيم :
- وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنيِ ءَادَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فيِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَليَ‏ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلا ؛ (3) ما آدميزادگان را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا، (بر مركب هاي راهوار) حمل كرديم و از انواع روزي هاي پاكيزه به آنان روزي داديم و آنها را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرده‏ايم، برتري بخشيديم.
اما اصل كرامت و شرافت انسان، از دو ناحيه قابل برّرسي است:
1. كرامت ذاتي، يعني انسان از نظر ساختار وجودي و امكانات، برتري دارد، كه نشانه عنايت ويژه خداوند به نوع انسان است. انسان بر خلاف حيوان و فرشته، از شهوت و عقل برخوردار است.
2. كرامت اكتسابي، يعني انسان در پرتو ايمان و عمل صالح، كمالاتي را به دست مي آورد. از جهت همين كمال اختياري است كه مي­تواند به مراتب بالاي هستي دست يابد و از فرشتگان نيز برتر شود. مقام والاي انساني نيز از طريق دست يافتن به كمال اختياري تحقق مي يابد.
انسان، تنها موجودي است كه از نيروهاي مختلف مادي و معنوي تشكيل شده و در لابه لاي تضادها مي‏تواند پرورش پيدا كند و استعداد تكامل و پيشروي نامحدود دارد. امام علي(ع) در اين باره مي‌­فرمايد: "خداوند خلق عالم را بر سه گونه آفريد: فرشتگان، حيوانات و انسان ها. فرشتگان عقل دارند، بدون شهوت و غضب. حيوانات مجموعه‏اي شهوت و غضب­اند و عقل ندارند. اما انسان مجموعه‏اي است از هر دو؛ هم عقل دارد و هم شهوت و غضب، تا كدامين غالب آيد. اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است. اگر شهوتش بر عقلش چيره گردد، از حيوانات پست‏تر". (4)
در نتيجه، شرافت انسان در آن است كه مي تواند در ميان تمايلات گوناگون و مختلف و تضادها و تعارضات دروني، زمينه و بستر تعالي و رشد خود را فراهم آورده، به سعادتي عظيم و غير قابل دسترسي ساير موجودات برسد.
بر اين اساس، روشن مي شود كه ماهيت شرافت انسان، امري روحي و دروني است و به امور جسماني و ظاهري ربطي ندارد و اصولاً عظمت آفرينش آسمان و زمين نسبت به انسان هيچ منافاتي با شرافت ذاتي انسان ندارد.
دقت داشته باشيد مراد از روحي اين نيست كه خداوند مانند انسان روح دارد. بلكه منظور اين است كه از روحي كه خالق و مالكش منم در آن دميدم
پي نوشت ‏:
1.غافر(40 ) آيه 57.
2. خاني رضا و حشمت الله رياضي، ترجمه بيان السعادة في مقامات العبادة، ناشر مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پيام‏نور، چاپ تهران،سال 1372 ش، نوبت اول، ج‏12، ص449.
3. اسراء (17)، آيه 70.
4. مكارم شيرازي ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1374 ش، ج 12، ص 200.