معارف قرآن

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيا

از نگاه قرآن كريم ، عاقبت اهل كتاب كه پس از ظهور اسلام، مسلمان نشده اند و بر شريعت خود تا به امروز باقي مانده اند در آخرت چه خواهد شد ؟ لطفا شرح مفصل با ذكر آيات ؟

از آيات و روايات استفاده مي‏شود بهشت براي كساني است كه ايمان به خدا و پيامبر اسلام (ص) داشته باشند و عمل صالح و تقوا پيشه كرده باشند: " الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبي‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب"(1)كساني كه ايمان و عمل صالح دارند، خوشا به حال آنان كه خوش جايگاهي خواهند داشت.
مراد، ايمان به خدا و پيامبر و وحي الهي است و مراد از عمل صالح، عمل به دستورهاي قرآن و اطاعت از پيامبر صلوات الله عليه  است.
پيروان ديگر اديان الهي هم به حكم كتاب خودشان كه در آن اشاره به آمدن پيامبر اسلام شده  و هم به حكم عقل كه بايد به آخرين پيام الهي گوش فرا دهند،اگر بخواهند آخرتي آباد داشته باشند؛ بايد دين اسلام را بپذيرند.
اين نص صريح كتاب خدا است كه فرمود: " وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ"(2)يعني هر كسي غير از اسلام (دين واقعي) ديني را بپذيرد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در آخرت از زيان كاران خواهد بود.
بنابراين، پيروان ساير اديان الهي وظيفه دارند درباره دين خود و دين اسلام تحقيق كنند و دستورهاي اديان را با هم مقايسه كنند و پس از تحقيق دقيق و علمي، به حقيقت اسلام و حقانيت اين دين پي خواهند برد و آن را خواهند پذيرفت.
در عين حال اگر به هر دليلي نتوانستند در مورد دين اسلام آگاهي پيدا كنند و يا به حقانيت آن دست يابند و به اين نتيجه رسيدند كه دين خودشان درست است و از طرفي به محتواي دين خود عمل كردند و بر كسي ظلم نكردند، چون حجت و دليل بر اعتقاد خود دارند، خداوند آنان را عذاب نمي ‏كند و چه بسا به مرتبه اي نائل شوند كه اهل بهشت شوند، ولي اگر تحقيق نكردند و با لجاجت بر دين خود پا فشاري كردند و با اين كه احتمال دادند دين اسلام دين حقي باشد، به دنبال آن نرفتند، در وظيفه خود كوتاهي كرده، در نتيجه مورد مواخذه قرار مي گيرند.
بنابراين اصل در حق طلبي انسان ها و تسليم در مقابل آن، يا انكار حقيقت است.
شهيد مطهري نوشته است: اگر كسي در روايات دقت كند، مي‏يابد كه ائمه سلام الله عليهم اجمعين تكيه ‏شان بر اين مطلب بوده كه هر چه بر سر انسان مي‏آيد، از آن است كه حق بر او عرضه بشود و او در مقابل حق، تعصب و عناد بورزد و يا لااقل در شرايطي باشد كه مي ‏بايست تحقيق و جستجو كند، اما افرادي كه ذاتاً و به واسطه قصور فهم و يا به علل ديگر در شرايطي به سر مي‏برند كه مصداق منكر و يا مقصر به شمار نمي ‏روند، در رديف منكران و مخالفان نيستند.
ائمه اطهار بسياري از مردم را از اين طبقه مي‏دانند. اين گونه افراد داراي استضعاف و قصور هستند و اميد عفو الهي درباره آنان مي‏رود.
وي از مرحوم علامه طباطبايي نقل مي‏كند: همان طوري كه ممكن است منشأ استضعاف، عدم امكان تغيير محيط باشد، ممكن است اين جهت باشد كه ذهن انسان متوجه حقيقت نشده باشد و به اين سبب از حقيقت محروم مانده باشد.(3)
بنابراين،اين امكان وجود دارد كه غير مسلمانان نيز داخل بهشت شوند و اين ها گروهي هستند كه به عنوان مستضعفان شناخته مي شوند، يا واقعا و حقيقتا دنبال دين حق بودند،اما به دلايلي بر آن دست نيافتند و نيز انسان هاي درست كار و پاك بودند و  طبق فطرت پاك و عقل خود عمل كرده اند.
محاسبه  اعمال آنان، بر پايه عدل خداوندي است و بر اساس عقل و فطرت و كردارشان، هم چنين اعتقادات و باورهايشان (اگر صحيح و مطابق با اسلام باشد) مورد حساب قرار مي ‏گيرند.

پي‌نوشت‏ها:
1. رعد، آيه 29.
2. سوره آل عمران،آيه 85.
3. مطهري مرتضي، مجموعه آثار،تهران،انتشارات صدرا،بي تا، ج 1، ص 323.
 

 

مي گويند خداوند كريم به فكر گناه كسي را عذاب نمي كند و لي به فكر صواب و خوب پاداش مي دهد...

مي گويند خداوند كريم به فكر گناه كسي را عذاب نمي كند و لي به فكر صواب و خوب پاداش مي دهد. الف) اگر اين جمله درست است لطفا منبع قرآني و حديثي آن را ذكر كنيد ؟ ب) چرا خداوند اين گونه عمل مي كند هر دو اينها كار را انجام نداده اند. چرا يك جور برخورد نمي كند ؟

خداوند خالق و قادر مطلقي است كه بر مبناي عدل و احسان با بندگانش رفتار مي كند و به هيچ وجه از او ظلمي سر نمي زند.
ظلم از خداوند حكيم و قادر و عالم قبيح است و خدا به هيچ وجه به بندگانش ظلم نمي كند اما عدل و احسان زيبنده خداست و خدا در احسان دستي گشاده دارد:«إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً يُضاعِفْها؛ (1) خداوند (حتّي) به اندازه سنگيني ذره‏اي ستم نمي‏كند و اگر كار نيكي باشد، آن را دو چندان مي‏سازد و از نزد خود، پاداش عظيمي (در برابر آن) مي‏دهد.
اين فضل خدا براي جذب بندگان است كه هيچ گاه به آنها ظلم نمي كند و به گناه ناكرده توبيخ و تنبيه نمي نمايد و علاوه بر آن اگر نيت گناه كنند ، بر اين نيت چشم مي پوشد و تا مرتكب گناه نشده باشند ، بر آنان چيزي نمي نويسد و حتي بعد از ارتكاب گناه ساعاتي مهلت مي دهد تا اگر پشيمان شدند ، نديده بگيرد و بعد هم حداكثر ، همان گناه را مي نويسد و به همان اندازه كيفر مي دهد ولي در جهت ثواب و حسنه همين كه نيت كردند ، يك حسنه براي آنان مي نويسد و اگر به نيت خود جامه عمل پوشاندند ده حسنه و اگر نيت آنان خلوص داشته باشد تا هفتصد و بلكه بيشتر براي آنان مي نويسد:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزي‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُون (2)هر كس كار نيكي بجا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هر كس كار بدي انجام دهد، جز بمانند آن، كيفر نخواهد ديد و ستمي بر آنها نخواهد شد.
«مَثَلُ الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ في‏ سَبيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ في‏ كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ؛ (3) كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي‏كنند، همانند بذري هستند كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد و خداوند آن را براي هر كس بخواهد (و شايستگي داشته باشد)، دو يا چند برابر مي‏كند و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسيع، و (به همه چيز) داناست».
امام صادق فرمود: «إذا هم العبد بحسنة كتبت له حسنة فإذا عملها كتبت له عشر حسنات ، وإذا هم بسيئة لم تكتب عليه ، فإذا عملها أجل تسع ساعات ، فان ندم عليها واستغفر وتاب لم تكتب عليه وإن لم يندم ولم يتب منها كتبت عليه سيئة واحدة؛ (4) هر گاه بنده اراده به انجام كار خوب كند ، خدا برايش يك حسنه مي نويسد و اگر آن را انجام داد برايش ده حسنه مي نويسد و اگر تصميم به انجام كار بد گرفت، چيزي بر او نمي نويسند تا آن را انجام دهد و بعد نه ( هفت) ساعت به او مهلت مي دهند تا توبه كند كه اگر پشيمان شد ،توبه كرد و آمرزش طلبيد باز هم بر او چيزي نمي نويسند و اگر نه براي او يك گناه مي نويسند».
ظلم و بيشتر از گناه كيفر كردن بر خدا زيبنده نيست و خلاف عدالت است ولي احسان و عفو پوشش و بخشيدن سزاوار كريم است.
البته گر چه خدا به فضل و كرمش بر فكر گناه مؤاخذه و كيفر نمي كند ولي انسان بايد از فكر گناه دوري كند چون هم ظلمت دروني مي آورد و هم چه بسا انسان را به وادي گناه بكشاند. امام علي (ع) فرمود: «من كثر فكره في المعاصي دعته اليها؛ (5) هر كس زياد به گناه فكر كند، اين فكر زياد او را به گناه مي كشاند».

پي نوشت ها:
1. نساء (4) آيه 40.
2. انعام (6) آيه 160.
3. بقره (2) آيه 261.
4. مجلسي ، بحارالانوار ، بيروت ، الوفا ، 1403 ق ، ج 68 ، ص 246.
5. ري شهري ، ميزان الحكمه ، قم ، دار الحديث ، 1416 ق ،ج 3 ، 2465.
 

در قرآن كريم آمده است كه خداوند ابرها را به سوي زمين هاي مرده ارسال مي كند و زمين مرده را زنده مي كند...

در قرآن كريم آمده است كه خداوند ابرها را به سوي زمين هاي مرده ارسال مي كند و زمين مرده را زنده مي كند. پس چرا هميشه باران در جاهايي مانند اروپا مي بارد و بالعكس جاهايي مانند سومالي از اين نعمت الهي محرومند كه يكي از علل فقر و محروميت گسترده مردم است. اگر بارش باران تابع شرايط است، چرا خداوند اولا در قرآن اين شرايط را ذكر نكرده است و صرفا فرموده است كه خداوند باران را ارسال مي كند و زمين مرده را زنده مي كند و ثانيا چرا خداوند اين شرايط را فراهم نمي كند؟ ثالثا چرا خدواند اين شرايط را فقط در جاهايي مانند اروپا فراهم كرده است؟

خداي متعال فرمود:"وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ" (1)
و خدا از آسمان باران فرستاد و زمين مرده را با آن زنده كرد. براي مردمي كه گوش شنوا دارند در اين، عبرتي است.
مي توان بيان كرد پر بارشي يا كم بارشي بعضي از نقاط زمين تابع مقرارت وضع و مكان جغرافيايي است و انتخاب مكان هاي خاص در پر بارشي يا كم بارشي، سليقه اي نيست و مي دانيم عمدتا عوامل جغرافيايي خاص نظير نزديكي به اقيانوس ها و دريا ها و و نيز وجود كوه هاي بلند  و نزديكي آن ها به دريا خود يكي از دلايل مهم تغييرات آب و هوايي و پر بارش بودن مناطق مختلف است مثل شمال ايران و استان هاي مازندران و گيلان به واسطه نزديكي به دريا و نيز احاطه شدن با كوه هاي بلند البرز كه سلسله وار از غرب به شرق چون سدي بلند كشيده شده است، وضع بارشي كاملا متفاوتي با ساير استان هاي كشور دارند و اگر مي بينيم جنوب كشور با داشتن دريا اين وضع را ندارد چون در فاصله نزديكي از دريا ارتفاعات بلند و سلسله واري چون البرز و جود ندارد كه اگر هم وجود داشته باشد آن قدر دور است كه نمي تواند چون كوه هاي شمالي مانع خروج و پراكندگي ابرها شود به همين دليل مقدار ريزش باران و ساير نزولات جوي بسيار كم است.
بيان اين مثال فقط به دليل بهتر فهميدن اين موضوع است كه چرا بعضي از مناطق از نظر ريزش باران و برف با ديگر مناطق متفاوت است.
و اين مقايسه را مي توان درساير نقاط كره زمين اجرا كرد و علت اين كه در بعضي از مناطق چون اروپا، آمريكا، جنوب شرقي آسيا، هند، جنگل هاي استوايي واقع در قاره هاي آسيا آمريكا و اقيانوسيه بيشتر از كوير ها و صحراهاي خشك باران بسيار بيشتري مي بارد را فهميد.
و اما چرا اين وضع نبايد تغيير كند تا همه نقاط زمين به طور يكسان از نعمت هاي الهي بهره مند شود بايد گفت:همان طور كه اشاره شد، سنت هاي الهي و مجموعه قوانين آن در جهان هستي، تابع مديريت نظام اسباب و مسببات است و خداي متعال هرگز اين سنت ها را تغيير نمي دهد، مگر كه بشر عامل تغيير آن شود و به طور مثال با تخريب جنگل ها وضع آب و هوايي زمين را تغيير دهد كه آن هم تابع اسباب و علل سوء است.
مثلا آتش بايد بسوزاند، هوا بايد لطيف باشد، مناطق دور از دريا و كوه بايد كوير و صحرا باشد در مناطق استوايي بايد طول شب و روز يكسان باشد و ...كه اگر نباشد بايد اشكال گرفت كه مثلا آتشي كه كارش سوختن و سوزاندن است اگر جايي مطابق طبع خود عمل نكرد جاي سوال دارد كه چرا نبايد بسوزاند.
بعلاوه در مورد اشكالي كه داشتيد بايد گفت خداي متعال با اين آيه قاعده اي كلي را بيان فرمود هر جا زمين مرده اي باشد و آن جا باران ببارد آن زمين زنده و آباد خواهد شد پس نقطه خاصي معلوم نشد.
حالا چه اين زمين در قلب اروپا باشد يا آمريكا يا آفريقا يا در قلب جنگل هاي استوايي باشد فرقي نمي كند، ولي با توجه به عوامل محيطي  وضع جغرافيايي و مطالبي كه بيان شد، هر نقطه اي از زمين اگر آمادگي باران و برف را داشته باشد، آن جا آباد خواهد شد. اين قانون نظام هستي است و هرگز تغيير پذير نيست. البته تخريب مناطق جنگلي به دست انسان ها مي تواند ضربه هاي هولناكي بر پيكره زمين وارد و مناطق سبز و پر باران را به مناطق كويري تبديل كند.
درعين حال آيه اشاره به اصل باران و منافع آن به طور كلي دارد و در ضمن اجباري در سكونت در مناطقي كه به طور طبيعي كم بارش بوده است وجود ندارد و در قرآن آياتي وجود دارد كه به انسان ها ياد آوري مي كند كه در زمين سير و از مكاني به مكان ديگر كوچ كنند.در گذشته  و حال انسان هايي  به هر دليل از مناطق خود به كشورهايي كه داراي آب و هوايي مناسب است، كوچ كرده اند و به طور مساوي با ديگران از مواهب طبيعي كه در آن مناطق وجود دارد بهره مي برند.
در ضمن افرادي كه نمي توانند از وطن خود به مكاني ديگر نقل مكان كنند، بايد بدانند در هر منطقه اي از مناطق زمين مواهب و نعمت هاي خاص به خود چون معادن مختلف وجود دارد كه مي توانند از آن بهره ببرند. مثلا كشور عربستان از مناطق كم بارش زمين مي باشد، اما روي درياي نفت قرار گرفته است و يا در بعضي از مناطق آفريقا، ذخاير با ارزش طلا و الماس وجود دارد. پس نعمت فقط در باران و برف خلاصه نمي شود.

پي نوشت:
1. سوره سوره نحل، آيه 65.
 

در آيات بسياري از قرآن ذكر شده:« يضل من يشاء و يهدي من يشاء » آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه هر كسي رو هم كه بخواهد ...

در آيات بسياري از قرآن ذكر شده:« يضل من يشاء و يهدي من يشاء »
آيا اين بر خلاف عدالت خدا نيست كه هر كسي رو بخواهد هدايت مي كنه هر كسي رو هم كه بخواهد گمراه مي كند ؟؟!!

خداوند فعال مايشاء و حاكم مطلق است و هدايت و ضلالت به دست اوست و هر كس را بخواهد هدايت مي كند و هر كس را بخواهد گمراه مي گرداند و مجبور به هدايت كردن كسي يا گمراه كردن ديگري نيست. اما هدايتگري خدا و گمراه كنندگي بي حساب و كتاب نيست. خداوندي كه فعال ما يشاء است، خودش را عادل، حكيم، لطيف، رحيم  و واجد همه صفات حسني در حد اطلاق و بي نهايت مي شمارد و چنين خداوندي هدايت جويان و هدايت خواهان را هدايت مي كند و عدالتش با تحميل هدايت بر گمراهي طلبان سازگار نيست. خداوند نه كسي را به زور به بهشت مي برد و نه كسي را به زور به جهنم زيرا تحميل را نمي خواهد. او مي خواهد همه مخلوقاتش را هدايت كند از اين رو كتاب هايش و پيامبرانش را به سوي همه مي فرستد و همه را از فرعون و نمرود گرفته تا هدايت خواهان و هدايت جويان خطاب مي كند و دعوت مي نمايد و راه هدايت را بر كسي نبسته و كسي را هم به اجبار به هدايت نكشانده كه اگر مي خواست، مي توانست.
آيات زير نشان مي دهد كه خدا چه كساني را خواسته هدايت مي كند و چه كساني را هدايت نمي كند:
يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ (1)
وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ أَناب(2)
َ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيب(3)
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ (4)
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ (5)
وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقين (6)
إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّارٌ (7)
 إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(8)
پس خداوند كساني كه دنبال يافتن حق هستند و به سوي او بازگشت و انابه دارند و جوياي رضوان او هستند را هدايت مي كند و كساني كه كافر، ظالم، مسرف و فاسق هستند و از اين رويه دست بردار نيستند، را هدايت نكرده و بر گمراهي آنان مي افزايد.
عزت و ذلت دادن خدا هم به همين نحو است. گروه اول را عزت مي دهد و گروه دوم را ذليل مي گرداند.

پي نوشت ها:
1. مائده(5) آيه16.
2. رعد(13) آيه27.
3. شوري(42) آيه13.
4. بقره(2) آيه258.
5. همان، آيه264.
6. مائده(5) آيه108.
7. زمر(39) آيه3.
8. غافر(40) آيه28.
 

آيا خداي قرآن منشأ رنج و گناه انسان نيست ؟ چرا كه او شما را نه براي شادي بلكه براي درد و رنج آفريد. چنانكه الله در جاي ديگر ميگويد...

آيا خداي قرآن منشأ رنج و گناه انسان نيست ؟ چرا كه او شما را نه براي شادي بلكه براي درد و رنج آفريد. چنانكه الله در جاي ديگر ميگويد: ما انسان را در رنج و مشقت آفريديم (سور? 90 بلَد آي? ?)

اما اين كه فرموده:
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ كَبَدٍ (1)
كه ما انسان را در رنج آفريديم (و زندگي او پر از رنجهاست)!
يا اشاره به واقعيت زندگي دنيا است كه چون دار ماده و محدوديت و تزاحم است به طور طبيعي با رنج و مشقت آميخته است ... (2) و در هر حال خبر از واقعيت بيروني است و دلالتي بر ظالم بودن خدا و ... ندارد.
حالا با توجه به اين توضيح ببينيد نويسنده چقدر ناآگاهانه بر خداي قرآن تاخته كه : "خداي قرآن منشأ شر و گناه انسان است... و تمام رنجها و مصيبتهاي زندگي روزمر? شما را قبل از اينكه بدنيا بياييد براي شما آماده كرده بود. او شما را نه براي شادي بلكه براي درد و رنج آفريد. "

پي نوشت ها:
1. بلد (90) آيه 4.
2. فيض كاشاني، الاصفي، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1418 ق، ج 2، ص 1444.

قرآن مي فرمايد هر بلا و مصيبتي كه به سر شما مي آيد مسبب آن خودتان و گناهتان هست اين را با توجه به اين شعر كه هر كه در اين بزم مقربتر است، ...

 قرآن مي فرمايد هر بلا و مصيبتي كه به سر شما مي آيد مسبب آن خودتان و گناهتان هست اين را با توجه به اين شعر كه هر كه در اين بزم مقربتر است، جام بلا بيشترش مي دهند چگونه توضيح مي دهيد؟

يكي از مسائل كليدي در فهم معارف قرآن كريم اين است كه آيات قرآن كريم به صورت ترتيب موضوعي بيان نشده است تا همه قيود و شرايط يك مسئله يك جا بيان شده باشد. بلكه آيات و معارف قرآن به طور پراكنده و در سوره هاي مختلف بيان شده است و از آنجا كه آيات قرآن كريم داراي گزاره هاي عام و خاص و مطلق و مقيد و ناسخ و منسوخ و .. مي باشد. لذا به طور مستقل نمي توانيم درباره آيات قرآن اظهار نظر كنيم و نمي توانيم نسبت به مسائل عام و مطلقي كه در قرآن بيان شده اظهار نظر بدوي داشته باشيم؛ بلكه بايد با قراردادن هر يك از آيات قرآن در كنار آياتي كه از لحاظ موضوع و مسئله با هم مشترك هستند و همچنين توجه به روايات معصومين (ع) معارفي كه قرآن كريم در صدد بيان آن است را استنباط كنيم.
درباره آيه مذكور هم نبايد از اين نكته غافل باشيم يعني اگرچه در اين آيه خداوند متعال به صورت عام مي فرمايد:« وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير»(1)
«آنچه از مصائب و ناملايمات به شما رسد به خاطر اعمالي است كه خود انجام داده‏ ايد.»
اما واضح و روشن است كه معصومين (ع) از اين حكم استثناء هستند. زيرا معصوم مرتكب معصيت نمي شود تا مصيبت وي به سبب فعل خودش باشد. بلكه مصائبي كه براي معصومين (ع) رخ مي دهد جنبه امتحاني داشته و براي ارتقاء رتبه آنها است. چنانكه خداوند متعال درباره حضرت ابراهيم (ع) مي فرمايد:« وَ إِذِ ابْتَلي‏ إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً»(2)
«و [به ياد آر] هنگامي كه ابراهيم را پروردگارش به اموري بيازمود، پس او همه را به نحو كامل انجام داد پروردگارش گفت: همانا من تو را براي مردم امام و پيشوا كردم.»
چنانكه مفسران نوشته اند مقصود از «كلمات» در اين آيه يك سلسله وظائف سنگين و مشكل بوده كه خدا بر دوش ابراهيم گذارده بود، و اين پيامبر مخلص همه آنها را به عاليترين وجه انجام داد، اين دستورات عبارت بودند از:
بردن فرزند به قربانگاه و آمادگي جدي براي قرباني او به فرمان خدا، بردن زن و فرزند و گذاشتن آنها در سرزمين خشك و بي آب و گياه مكه در جايي كه حتي يك نفر سكونت نداشت، قيام در برابر بت پرستان بابل و شكستن بتها و دفاع بسيار شجاعانه در آن محاكمه تاريخي و قرار گرفتن در دل آتش، و حفظ خونسردي كامل و ايمان در تمام اين مراحل! مهاجرت از سرزمين بت پرستان و پشت پا زدن به زندگي خود و ورود در سرزمينهاي دور دست براي اداي رسالت خويش، و ...(3)
مسلم است كه تحمل همه اين مشكلات به سبب مجازات الهي و ارتكاب گناه از سوي حضرت ابراهيم نبوده، بلكه جنبه امتحاني داشته است.
درباره شهادت امام حسين (ع) و مصائبي كه براي حضرت رخ داد  نيز همين نكته وجود دارد و نمي توان مصائب حضرت را نشأت گرفته از گناهان خود حضرت و مجازات وي دانست زيرا امام حسين (ع) معصوم است و معصوم گناه نمي كند تا مصائب وي به سبب گناهانش باشد بلكه مصائب ايشان جنبه امتحاني داشته و لذا مي بينيم هنگامي كه در مجلس شام، يزيد خطاب به امام علي بن الحسين (ع)  گفت: يا علي! «ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ» (4) اين آيه را خواند تا اشاره كند كه حوادث كربلا نتيجه اعمال خود شما بود.
ولي امام علي بن الحسين (ع) فورا در پاسخ فرمود:
كلا! ما هذه فينا نزلت، انما نزل فينا «ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلي‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» (5) فنحن الذين لا ناسي علي ما فاتنا من امر الدنيا، و لا نفرح بما اوتينا »(6)
« چنين نيست، اين آيه در مورد ما نازل نشده، آنچه در باره ما نازل شده آيه ديگري است كه مي‏گويد: «هر مصيبتي در زمين يا در جسم و جان شما روي دهد پيش از آفرينش شما در كتاب (لوح محفوظ) بوده، و آگاهي بر اين امر بر خداوند آسان است، اين براي آن است كه شما به خاطر آنچه از دست مي‏ دهيد غمگين نشويد، و به خاطر آنچه در دست داريد زياد خوشحال نباشيد»
يعني هدف از اين مصائب عدم دلبستگي شما به مواهب زودگذر دنيا است و يك نوع تربيت و آزمون براي شما است.
سپس امام افزود: «ما كساني هستيم كه هرگز به خاطر آنچه از دست داده‏ايم غمگين نخواهيم شد، و به خاطر آنچه در دست داريم خوشحال نيستيم.»
اين سخن را با حديث ديگري از امام صادق (ع) تكميل مي كنيم: هنگامي كه از حضرت تفسير آيه 30 سوره شوري را خواستند فرمود: مي‏دانيد علي (ع) و اهل بيتش بعد از او گرفتار مصائبي شدند، آيا به خاطر اعمالشان بود؟! در حالي كه آنها اهل بيت طهارتند، و معصوم از گناه، سپس افزود: « إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ يَتُوبُ إِلَي اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ مِائَةَ مَرَّةٍ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ إِنَّ اللَّهَ يَخُصُّ أَوْلِيَاءَهُ بِالْمَصَائِبِ لِيَأْجُرَهُمْ عَلَيْهَا مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ »(7)
«رسول خدا (ص) پيوسته توبه مي‏كرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار مي‏نمود، بي‏آنكه گناهي مرتكب شده باشد، خداوند براي اولياء و دوستانش مصائبي قرار مي‏دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از او پاداش گيرند بي‏آنكه گناهي مرتكب شده باشند.»

---------------------------------------------------------------
پي نوشت ها:
1. شوري(42) آيه 30.
2. بقره(2) آيه 124.
3. آيت الله مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374ش، ج‏1، ص 436.
4. شوري(42) آيه 30.
5. حديد(57) آيه 22 و 23.
6. عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1415ق، ج‏4، ص580.
7. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ ق‌، ج 2، ص 450.
 

با توجه به اينكه در روايات دينداري در آخرالزمان بسيار سخت توصيف شده آيا پس از مرگ ميزان دقت و بررسي در اعمال مردم آخرالزمان همانند مردمي است كه صدها سال پيش مي

 با توجه به اينكه در روايات دينداري در آخرالزمان بسيار سخت توصيف شده آيا پس از مرگ ميزان دقت و بررسي در اعمال مردم آخرالزمان همانند مردمي است كه صدها سال پيش مي زيستند؟

عدالت خداوند اقتضا مي كند كه هر كس را مطابق سختي كه كشيده و مقاومتي كه به خرج داده و تلاشي كه كرده ، پاداش دهد . از هر كس متناسب با امكاناتي كه به او داده، انتظار داشته باشد .
خداوند به همسران رسول خدا كه در كنار ايشان بودند و آيات خدا در خانه هاي شان نازل مي شد و ... انتظار بيش تري دارد از كساني كه از چنين امكاني بهره مند نبودند. از اين رو خطاب به آنان مي فرمايد:
يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَي اللَّهِ يَسيراً وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً؛ (1)
اي همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشي مرتكب شود، عذاب او دو چندان خواهد بود . اين براي خدا آسان است .هر كس از شما براي خدا و پيامبر خضوع كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت، و روزي پر ارزشي براي او آماده كرده‏ ايم.
بنا بر اين امكاني كه به همسران رسول خدا داده شده، بسيار بيش تر از ديگران است . به همين خاطر انتظار از آن ها هم بيش تر است. اگر انتظار را برآورده نكنند و بيراهه روند ، با كيفري دو برابر مواجه مي شوند .
در روايت آمده:
يغفر للجاهل سبعين ذنبا قبل الغفران للعالم ذنب واحد؛ (2)
از ناداني (كه در تعليم و ياد گرفتن تقصير نكرده ) هفتاد گناه آمرزيده مي شود،پيش از آن كه يك گناه از عالم آمرزيده گردد.
صريح  روايت اين است:  ناداني كه تقصير ندارد و جاهل است و در اثر جهل خطا مي كند ،به آمرزش بسيار نزديك تر از عالمي است كه مي داند و با دانستن بر خدا جرأت كرده و مرتكب گناه مي شود.
با توجه به اين اصل عقلي و مورد تاييد نقل هم چنان كه دينداري در آخر الزمان سخت تر است و سالم ماندن از مهلكه ها و گرداب هاي فراواني كه سر راه دينداري مي باشد ، مشكل تر است ، پاداش خدا براي دينداران هم بيش تر و عفو و بخشش خدا هم به لغزش خطاكاران نزديك تر است.
خداوند آگاه مطلق است. وضع افراد و زمان ها و امت ها را دقيق مي داند . هر فرد و امتي را با توجه به نعمت هايي كه به آن ها داده و سختي و آساني هايي كه براي آن ها وجود داشته ، كيفر و پاداش مي دهد. اگر در زمانه اي امكان دينداري بيش تر بوده ، انتظار از مردم آن زمان هم بيش تر و حساب آن ها هم سختگيرانه تر است . اگر در زماني دينداري سخت و مهلكه ها فراوان باشد ، خداوند به دينداران پاداش عظيم تر داده و با لغزش لغزندگان هم آسان گيرانه مواجه مي شود . از اين رو در روايت آمده است كه پيامبر (ص) فرمود : بهترين اعمال آن است كه زحمت و سختي آن بيش تر باشد (أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ أَحْمَزُهَا ) (3)

------------------------------------------------------------
پي نوشت ها:
1. احزاب (33) آيه 30-31.
2. سيد بن طاووس ، سعد السعود  ، قم ، شريف الرضي ، 1363 ش ، ص 89.
3.بحارالأنوار، مجلسي ، موسسه الوفاء بيروت ،‌ ج  67 ،ص  191  ، باب 53- النية و شرائطها و مراتبها...
 

آیاتی که به ازدواج ترغیب و تشویق می کند، آیاتی که حقوق زن و شوهر را تبیین می کند، آیاتی که مربوط به فرزندان است.
ازدواج

قرآن و به تعبیری اسلام، برنامه منسجمی برای این جهت از زندگی بشر دارد. (همان گونه که در سایر مسائل نگاه جامع وجود دارد) مساله ای  که از یک سو، توالد و تناسل بشر در آن قرار دارد و از سویی نیاز غریزی انسان را تامین می کند و از سویی نیز اولین و مهمترین کانون اجتماع را تشکیل می دهد و اولین حلقه تربیتی نیز هست.

بیان کامل تمام ابعاد این مساله، بسیار فراتر از این مجال است و آیات آن نیز بسیار است. آیاتی که به ازدواج ترغیب و تشویق می کند، آیاتی که حقوق زن و شوهر را تبیین می کند، آیاتی که مربوط به فرزندان است. آیاتی که تخطی کنندگان از مسیر صحیح ازدواج را توبیخ کرده و مجازات آن ها را تبیین می کند، ایاتی که با بیان لزوم عفت و حجاب، عطش های بی جا را ریشه کن می کند. آیاتی که آفت های کانون خانواده را مورد بررسی قرار می دهد و راهکارهایی برای حل معضل تبیین می کند و ... حتی آن جا که قرآن از نفس اماره می گوید، به این مساله گره می خورد، چون تمام ابعاد بشر به یکدیگر مرتبط است و تغییر در هر گوشه ای، ما را با معادله ای جدید مواجه می کند.

بنابراین ضمن توجه دادن به این سیستم منسجم و یک پارچه باید گفت که ازدواج در قرآن بسیار مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است:

1. «وَ أَنْكِحُوا الْأَیامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ؛[نور/۳۲] مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهید و همچنین غلامان و كنیزان صالح را، اگر فقیر و تنگدست باشند. خداوند از فضل خود آنان را بى ‏نیاز مى ‏سازد خداوند گشایش دهنده و آگاه است».

2. «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِى ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ؛[روم/۲۱] و از نشانه‏ هاى او این است كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در كنار آنان آرامش یابید و در میانتاتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانه ‏هایى است براى گروهى كه تفكر مى ‏كنند».

3. «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِى الْیَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلَّا تَعُولُوا؛[نساء/۳] و اگر مى ‏ترسید كه [به هنگام ازدواج با دختران یتیم‏] عدالت را رعایت نكنید [از ازدواج با آنان چشم پوشى كنید و] با زنان پاك [دیگر] ازدواج كنید دو یا سه یا چهار همسر و اگر مى ‏ترسید عدالت را [در باره همسران متعدد] رعایت نكنید، تنها یك همسر بگیرید و یا از زنانى كه مالك آنهایید، استفاده كنید. این كار از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى ‏كند».

همچنین علاوه بر آیات، روایات بسیارى نیز در این زمینه وجود دارد چنان كه از پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نقل شده است: «هر كس ازدواج كند، به درستى كه از نصف دینش پاسدارى كرده است».[۱]

یا اینکه ایشان فرموده اند: «ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله عز و جل من التزویج؛[۲] هیچ بنایى در اسلام محبوب‏تر از ازدواج، نزد خداوند بنا نشده است. »

بنابراین کوچکترین تردیدی در جایگاه عالی ازدواج در نگاه اسلام از منظر اخلاقی و اجتماعی نیست. هر چند ممکن است در بعضی از آئین ها، این پیوند را مقدس نداند و پرهیز از آن را نیکو بشمارند! مانند راهبان مسیحی که از نظر ما راهی صحیحی نمی روند.

[۱]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۵.

[۲]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۳.

ولايت فقيه به معناي اين است كه در زمان غيبت امام مهدي(عج الله) فقيهان و اسلام شناسان با داشتن يك سري شرايط و ويژگي ها و لياقت ها امور سياسي ...
آيه و روايتي درباره ضرورت ولايت فقيه وجود دارد؟

پرسش:
آيه و روايتي درباره ضرورت ولايت فقيه وجود دارد؟

پاسخ:
پرسشگر محترم سوال شما را بعد از ذكر يك مقدمه كوتاه در دو قسمت پاسخ مي دهيم:
ولايت فقيه به معناي اين است كه در زمان غيبت امام مهدي(عج الله) فقيهان و اسلام شناسان با داشتن يك سري شرايط و ويژگي ها و لياقت ها امور سياسي و رهبري امت مسلمان را برعهده بگيرند. ولايت به معناي حكومت و تصدّي امر و سرپرستي و صاحب اختياري كاري است.(1) حكومت اسلام، حكومت قانون است. در اين طرز حكومت، حاكميت منحصر به خدا است و قانون، فرمان و حكم خدا است. قانون اسلام يا فرمان خدا، بر همه افراد و بر دولت اسلامي، حكومت تامّ دارد و همه افراد از رسول اكرم (ص)گرفته تا خلفاي آن حضرت و ساير افراد، تا ابد تابع قانون هستند.(2)
امام خميني مي فرمايد: حكومت اسلامي نه استبدادي است و نه مطلقه، بلكه مشروطه است. البته نه مشروطه به معناي متعارف فعلي آن كه تصويب قوانين، تابع آراي اشخاص و اكثريت باشد. مشروطه از اين جهت كه حكومت كنندگان در اجرا و اداره، مقيد به يك مجموعه شرط هستند كه در قرآن كريم و سنت رسول اكرم معيّن گشته است. مجموعه شرط، همان احكام و قوانين اسلام است كه بايد رعايت و اجرا شود. لذا آن چه كه براي اثبات اين نظريه گرفته­اند، بيانگر ضرورت آن مي باشد. در اين راستا به بيان نظريه و دليل ولايت فقيه از منظر قرآن وروايت مي پردازيم
اول : اثبات ولايت فقيه از آيات  قرآن:
قرآن منبع اصلي معارف و احكام اسلام است و پيامبر مفسر، مبين و معلم قرآن است (3). تفصيل جزئيات احكام و معارف را در سخنان و رفتار ايشان (سيره)بايد يافت. اين منصب بيان و تفسير و تعليم به امر خدا بعد از ايشان به خلفاي ايشان واگذار شده است.
عقل نور خدايي و پيامبر باطني است (4). دريافت هاي عقل در زمينه معارف و حسن و قبح معتبر و مورد تاييد خداست.
بنا بر اين با توجه به اين توضيحات ، منبع احكام و معارف اسلام، قرآن، سنت و عقل است. نبايد انتظار داشت همه احكام و معارف و جزئيات آن ها را در قرآن يافت.
لزوم حكومت از نگاه عقل بديهي است. قرآن شرايط حاكم را بيان كرده از جمله:
شرط اول : اسلام و ايمان.
لايتخذ المومنون الكافرين اولياء  من دون المومنين و من يفعل ذالك فليس من الله في شي ؛(5) مومنان نبايد كافران را به جاي مومنان  ولي و سرپرست خود بگيرند. هر كس چنين كند، از لطف و ولايت خدا بي بهره است .
شرط دوم : عدالت.
ولاتركنوا الي الذين ظلموا فتمسكم النار؛(6) به ستم پيشگان گرايش نيابيد كه آتش دوزخ به شما خواهد رسيد.
ركون در روايات به دوستي و اطاعت تفسير شده است.
قال اني جاعلك للناس اماما"قال و من ذريتي قال لاينال عهدي الظالمين‌؛(7) خدا فرمود :  تو را پيشواي مردم گماردم گفت: و از فرزندان من ؟ فرمود: عهد من به ستمكاران نمي رسد.
شرط سوم: فقاهت.
حاكم اسلامي بايد عالم به احكام و معارف و اهداف اسلام باشد. تا بتواند آن ها را اجرا كند و اهداف را محقق سازد. در زمان پيامبر ( ص ) و امام معصوم (ع ) اين علم از سوي خداوند به آنان داده شده است. در زمان غيبت امام معصوم ( ع ) داناترين مردم به احكام و معارف و اهداف قرآن بايد متصدي اين مقام باشد.
قرآن درباره شرط علم مي فرمايد:
افمن يهدي الي الحق احق ان يتبع امن لايهدي الا ان يهدي فمالكم كيف تحكمون ؛ (8)
آيا كسي كه به راه حق هدايت مي كند ، سزاوارتر است . از او پيروي شود يا كسي كه راه نمي يابد ، مگر آن كه راه برده شود ، شما را چه مي شود؟ چگونه داوري مي كنيد؟
فقيه كسي است كه با تخصصي كه سال ها در تحصيل آن كوشش كرده، مي تواند احكام و معارف و اهداف اسلام را از قرآن و سنت و عقل و اجماع به دست آورد. غير فقيه كسي است كه اين تخصص را ندارد. بايد  اسلام را از فقيه و اسلام شناس بياموزد.
فقيه و اسلام شناس عادل و توانمند شبيه ترين فرد به معصوم است. در نبود معصوم به حكم شرع و عقل بايد منصب زعامت سياسي جامعه را به كسي سپرد كه صلاحيت بيش تري دارد. فقيه عادل و توانمند صلاحيت دارترين فرد است.
قرآن مي فرمايد:
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلي‏ أَهْلِها؛ (9) خدا امر مي كند امانت ها را به اهل و صاحبان صلاحيت بدهيد.
كسي كه مي خواهد در راس حكومت در جامعه اسلامي باشد، بايد هم دين جامعه را به خوبي بشناسد؛ هم عدالت در اجرا داشته باشد؛ هم توان اداره جامعه و تدبير امور را داشته باشد. اگر واجدين اين شرايط متعدد هستند ، به حكم عقل و شرع بايد صلاحيت دارترين فرد براي تصدي اين مسئوليت شناخته شود.
اما دوم : روايات در قرآن:
تعداد رواياتي كه براي اثبات ولايت فقيه، مورد استدلال قرار گرفته اند و مباحث مربوط به آن ها، به اندازه اي است كه نيازمند تدوين كتاب و يا مقاله اي گسترده است(10). در اين مجال، امكان پرداختن به اين مبحث وسيع وجود ندارد. تنها براي آشنايي كلّي با برخي، نخست تعدادي را به صورت مختصر نقل مي كنيم:
1. در روايت معتبري، سكوني از امام صادق(ع)و ايشان از پيامبر اكرم (ص)روايت مي كنند:
الفُقَهاءُ اُمناءُ الرُّسُلِ مالَم يَدْخُلُوا في الدُّنْيا;(11) فقيهان تا زماني كه دنيا زده نشده اند، امين و مورد اعتماد پيامبران هستند.
2. شيخ كليني، از امام هفتم(عليه السلام)نقل كرده است كه در قسمتي از سخنان خود در باره  منزلت دانشمندان ديني فرمود:
الفُقَهاءُ حُصُونُ الاِسلامِ كَحِصْنِ سُورِ المَدينَهِ لَها;(12) فقيهان دژهاي مستحكم اسلام هستند، همچون دژهاي شهر كه حفاظت از آن را بر عهده دارند.
3. شيخ صدوق، توقيع شريفي(13) را از امام زمان نقل مي كند; در آن توقيع، حضرت نگاشته اند:و اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فيها اِلي رُواهِ اَحاديثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتي عَلَيْكُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَيْهِم؛(14) امّا حوادث جديدي كه اتفاق مي افتد، درباره آن ها به راويان حديث (علماء) ما رجوع كنيد; زيرا آن ها حجّت من بر شمايند و من حجت خدا بر آن ها هستيم.
4 در مقبوله عمر بن حنظله، نقل است:از امام ششم پرسيدم: در صورتي كه دو تن از دوستان و ياران شما در مسئله اي مثل ارث يا دِيْن، اختلاف داشتند، آيا مي توانند براي داوري به حاكم و قاضي دستگاه خلافت رجوع كنند؟  فرمود:نزاع را نزد طاغوت مطرح كرده اند. هر آنچه كه به نفع آنان حكم كند، هرچند حق مسلّم شان باشد، حرام است; زيرا حقّ خود را با حكم طاغوت ستانده اند، درحالي كه، خداوند در قرآن كريم، فرمان داده است كه به طاغوت كفر ورزند. پرسيدم: پس چه كنند؟ فرمود:يُنْظُرانِ اِلي مَنْ كانَ مِنْكُمْ، قَد رَوي حَديثِنا وَ نَظَرَ في حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْكامَنا فَلْيَرضُوا بِهِ حَكَماً فَاِنّي قَد جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حاكِماً، فَاِذا حَكَمَ بِحُكْمِنا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ، فَاِنَّما بِحُكْمِ اللّهِ اسْتَخَّفَ وَ عَلَيْنا رَدَّ وَ الرّادُّ عَلَيْنا اَلرّادُّ عَلَي اللّهِ فَهُوَ عَلي حَدِّ الشِّرْكِ بِاللّهِ؛(15) از ميان خود كسي را پيدا كنند كه راوي حديث ماست. در حلال و حرام، صاحب نظر است، حكم خود را به او واگذار كنند، تا ميان ايشان داوري نمايد؛ چرا كه من، چنين شخصي را بر شما حاكم قرار داده ام . هرگاه او به حكم ما داوري نمود و حكم او پذيرفته نشد، يقيناً حكم خداوند را كوچك شمرده و ما را انكار كرده اند. كسي كه ما را انكار كند و نپذيرد ،خدا را انكار كرده ، و اين در حدّ شركِ به خداست.

پي نوشت:
1. امام خميني، ولايت فقيه، ص 40.
2. همان، ص 34.
3. نحل (16) آيه 44.
4. كافي، ج1، ص 25.
5. آل عمران (3) آيه 28.
6. هود (11) آيه 124.
7. بقره (2) آيه 35.
8. يونس (10) آيه 35.
9. نساء (4) آيه 58.
10. محقّق نراقي، عوائد الايّام، چاپ اول، 1417 - 1375 م، مركز نشر وابسته به مكتب الإعلام الإسلامي، ص 532.
11. شيخ كليني،كافي، تحقيق: علي أكبر غفاري، چاپ چهارم، 1365 ش، دار الكتب الإسلامية - تهران، ج 1، ص 147.
12. شيخ كليني، كافي، تحقيق: علي أكبر غفاري، چاپ چهارم، 1365 ش، دار الكتب الإسلامية - تهران ، ج 1، ص38  .
13. اصطلاح توقيع، مخصوص نامه ها و پاسخ هايي است كه امام زمان (عج) در اوايل غيبت براي نوّاب و ياران نزديك خود مي فرستاد.
14. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة ،محرم الحرام 1405 - 1363 ش، مؤسسة نشر إسلامي وابسته به جماعة مدرسين قم ، ص 485.
15. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعة موسسه آل البيت قم،سال 1409ق ج 1، ص 34.

 

 

مدت زماني كه با ولادت پيامبر اسلام (ص) آغاز مي شود و با شروع رستاخيز بزرگ پايان مي يابد و از اينرو آن پيامبر رحمت را، پيامبر آخرالزمان نيز ناميده اند.
ويژگي آخر زمان از ديدگاه قرآن و عترت چيست؟

پرسش:
ويژگي آخر زمان از ديدگاه قرآن و عترت چيست؟

پاسخ:
اصطلاح «آخر الزمان» در معارف اسلامي داراي دو كاربرد مي باشد:
1.مدت زماني كه با ولادت پيامبر اسلام (ص) آغاز مي شود و با شروع رستاخيز بزرگ پايان مي يابد و از اينرو آن پيامبر رحمت را، پيامبر آخرالزمان نيز ناميده اند.
|2. مدت زماني كه با ولادت حضرت مهدي (عج) آغاز مي شود و همة اتفاقات عصر غيبت و عصر ظهور را در دل خود دارد و سپس با شروع قيامت پايان پيدا مي كند. خود اين قسم نيز داراي دو مرحله مي باشد:
الف: دوران نخست كه انسان به مراحل پاياني انحطاط اخلاقي رسيده، فساد اخلاقي و ستم همه جوامع بشري را فرا مي گيرد و به تعبير روايات جهان پر از ظلم و جور مي شود.
بعضي از ويژگي هاي اين دوره طبق روايات (1) چنين است:
وضع حكومت ها: افراد، فاسد و ظالمند و حكومت ها، ضعيف، استبدادي، زود گذر و متزلزل  هستند.
وضع دين: از اسلام و قرآن، فقط اسمي مي ماند و مساجد، زيبا؛ امّا بدون جمعيّت است و مردم از دين خارج مي شوند.
وضع اخلاق: عواطف انساني ضعيف مي شود و ترحم به يك ديگر وجود ندارد. انواع فسادهاي اخلاقي، علني و بدون نهي و جلوگيري در جامعه انجام مي شود.
وضع امنيت: ترس و اضطراب، فراگير و راه ها ناامن است. جنايت هاي هولناك صورت مي گيرد و مردم، آرزوي مرگ مي كنند. مرگ هاي ناگهاني، زلزله، جنگ، فتنه، بيماري و مرگ زياد مي شود.
وضع اقتصاد: باران و محصولات كشاورزي كم مي گردد و رودها و چشمه ها خشك مي شوند. گراني، فقر، گرسنگي و عدم رونق تجارت و بازار، غوغا مي كند.
البته ناگفته نماند كه در همين دوران هم مشاهده مي كنيم كه افراد شايسته اي وجود دارند كه از ايمان راسخي بهره مند هستند چنانكه در روايتي آمده كه :« يَا عَلِيُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَي بَيَاض‏»(2) « اي علي! عجيب ترين مردم در ايمان و بزرگ ترين آنان در يقين، گروهي هستند كه در آخرالزمان هستند، پيامبر را نديده اند، امام آنان نيز در غيبت است و آنان بوسيله سياه هاي بر روي سفيد (نوشته اي كه بر روي كاغذ است) ايمان مي آورند.»
ب: دوران دوم وعده الهي تحقق پيدا مي كند و آن منجي اعظم ظهور مي كند و حكومتي جهاني تشكيل مي دهد و به كفر ستيزي و ظلم ستيزي مي پردازد و هستي را از عدالت پر مي كند.
قرآن كريم نيز در آيات متعددي به اين مرحله از زندگي بشر اشاره نموده چنانكه فرموده:« وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ (3) « در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد!»
و در جاي ديگر فرموده:« وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضي‏ لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني‏ لا يُشْرِكُونَ بي‏ شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ (4) « خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده‏ اند وعده مي‏ دهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‏ دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيّت و آرامش مبدّل مي‏ كند، آن چنان كه تنها مرا مي پرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت. و كساني كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند.»

پي نوشت ها:
1. ر.ك: علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‏18، ص: 146و همان، ج‏22، ص: 452.
2. شيخ صدوق‏، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1404ق، ج‏4، ص: 366.
3. أنبياء (21) آيه 105.
4. نور(24) آيه 55.
 

 

صفحه‌ها