ناراضی شدن رعیت از امام معنایش خروج از بیعت و خروج از جماعت نیست، فرض را بر این میگذاریم كه حضرت فاطمه از حكم امیر المومنین ابوبكر ناراضی شد و تا آخر عمر ناراضی ماند، این معنایش این نیست كه او را امام قبول نداشته البته اگر بر امام خروج میكرد و جنگ می نمود آن وقت می توانیم بگوییم كه بیعت ابوبكر را نداشت
خروج بر امام به چه معنا است؟ اگر بیعت نكردن و اطاعت ننمودن و خلیفه را باطل خواندن و مردم را به انكار بیعت او فراخواندن و ... خروج نیست، پس خروج چیست؟ نكند انتظار دارید فوری مانند طلحه و زبیر علیه خلیفه شمشیر بگیرد و مردم مسلمان را به خاك و خون بكشد؟
مگر امام حسین بر علیه یزید خروج نكرد؟ خروج او چه بود؟ آیا جز نپذیرفتن بیعت او و اعلام بی صلاحیتی او و هجرت از مدینه به سوی مكه بود؟ اگر یزید و مأمورانش امام را مجبور به دفاع نكردند، او قصد جنگ نداشت و می خواست با سخن و برهان و آگاهی دادن مردم را بیدار كرده و امور جامعه را سامان دهد؛ ولی یزیدیان او را از ورود به كوفه و باز گشت به مدینه یا مكه و ... مانع شدند و به كربلا كشاندند و در آنجا محاصره كرده و بین بیعت با یزید یا چشیدن شمشیر یزیدیان مخیر ساختند:
«ألا وإن الدعي بن الدعي ، قد خيرنا بين اثنتين : السلة أو الذلة ، وهيهات منا الذلة ! يأبي الله ذلك لنا ورسوله والمؤمنون ، وحجور طابت ، وحجز طهرت ، وأنوف حمية ، ونفوس أبيه؛ (1) آگاه باشید حرامزاده پسر حرامزاده ما را بین دو امر مخیر كرده است: شمشیرهای كشیده آنان یا ذلت و خواری ما (با پذیرش بیعت با یزید ) و دور است از ما ذلت و خدا و رسول و مؤمنان و دامن های پاك و نفسهای سرافراز و با غیرت از پذیرش ذلت از جانب ما ابا دارند».
پس امامان و پیروانشان و شخصیتی مانند حضرت زهرا در صدد شمشیر كشیدن و برادر كشی راه انداختن و جامعه اسلامی را نا امن كردن و ... نیست؛ بلكه می خواهند با برهان و آگاهی دادن و ارائه آیات و بینات مردم را به پاخاستن برای اقامه قسط و پذیرش امام عادل و انكار امام ظالم فرابخوانند:
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط؛ (2) ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسماني) و ميزان (شناسايي حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند».
و این ظالمان هستند كه در مقابل منطق قوی و بیدار كننده آنان به شمشیر و زور و سركوب متوسل می شوند و آنان را به دفاع و دست بردن به شمشیر ، ناچار می سازند.
پی نوشت ها:
1. ابن ابی الحدید معتزلی ، شرح نهج البلاغه ، قم ، اسماعیلیان (افست) ، ج 3 ، ص 249.
2. حدید (57) آیه 25.