پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
بر اساس ثقلين، ويژگي هاي اصلي مومن را بيان فرماييد
در اين مطلب ترديدي نيست كه هر مسلماني، مؤمن نيست، و ايمان شرايط و قيودي دارد كه عده اي از مسلمانان فاقد آن هستند

بر اساس ثقلين، ويژگي هاي اصلي مومن را بيان فرماييد

ضمنا با توجه به روايت زير و روايات مشابه: (الإسلام هو الظاهر الذي عليه الناس: شهادة أن لا إله إلاَّ الله وحده لا شريك له وأنَّ محمّداً عبده ورسوله وإقامة الصلاة وإيتاء الزكاة وحجّ البيت وصيام شهر رمضان، فهذا الإسلام). وقال: (الإيمان معرفة هذا الأمر مع هذا، فإن أقرَّ بها ولم يعرف هذا الأمر كان مسلماً وكان ضالاً).

اسلام همان اعتقاد آشكاري است كه مردم بر آن هستند. يعني گواهي به توحيد خداوند متعال و نبوت پيامبر اكرم وبر پاداشتن نماز و پرداخت زكات و انجام حج و روزه ماه رمضان، اين اسلام است. ولي ايمان عبارت است از اعتقاد به امامت اهل بيت عليهم السلام همراه با مباني قبل (توحيد و نبوت و…)، پس اگر فرد، به اسلام اقرار نمود و ولايت اهل بيت را نشناخت، مسلمان گمراه است. (مؤمن نخواهد بود)

1- آيا كسي كه به ولايت اهل بيت اعتقاد ندارد ولي به بقيه موارد ذكر شده ايمان دارد، ايمانش ناقص است يا از اساس بي ايمان است؟

2- آيا ما مي توانيم حدود يك ميليارد مسلمان سني را از ايمان ساقط كنيم و بگوييم چون ولايت اهل بيت را قبول ندارند، پس هيچگاه مومن نخواهند بود؟

3- اگر جواب سوالات قبل بله است، آيا تمام آيات قرآن پيرامون مومنين، در مورد اهل سنت صدق نخواهد كرد؟ مثلا: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ در اينصورت ديگر اهل سنت برادر ما محسوب نمي شوند!

4- آيا به دليل انحرافات موجود در كتب و عقايد اهل سنت، و تفاوتهاي مهم آن با عقايد ما، خدا و پيامبر آنها را بايد با خود متفاوت ببينم يا خير؟

دوست بزرگوار به چند نكته توجه فرمائيد:

1. در اين مطلب ترديدي نيست كه هر مسلماني، مؤمن نيست، و ايمان شرايط و قيودي دارد كه عده اي از مسلمانان فاقد آن هستند؛ خداوند متعال نيز در قرآن، برخي از مسلمانان را شايسته مقام ايمان ندانسته، و صرفا نام مسلمان را مناسب آنان معرفي مي نمايد:« قَالَتِ الْأَعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَاكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْايمَانُ فيِ قُلُوبِكُمْ »؛«عربهاي باديه‏نشين گفتند: «ايمان آورده‏ايم» بگو: «شما ايمان نياورده‏ايد، ولي بگوييد اسلام آورده‏ايم، امّا هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است!»(1)

همچنين با توجه به دلائل مختلف نظير آيات قرآن (2) و رواياتي(3) كه شما نيز به برخي از آنها اشاره نموديد اعتقاد و ايمان به ولايت اهل بيت (ع) اگر چه از اصول دين نمي باشد (يعني شرط مسلماني نيست) ولي از شروط  اصلي ايمان (با معناي خاصي كه در نكته سوم اشاره مي شود) مي باشد يعني اگر  فردي كه  به ساير اعتقادات اصولي دين نظير توحيد و نبوت و معاد ايمان دارد، اما به ولايت امير المؤمنين(ع) و ساير اهل بيت (ع) اعتقادي نداشته باشد. اگر چه مسلمان محسوب مي شود، ولي ايمان حقيقي ندارد.

اما در پاسخ به اين پرسش كه  آيا چنين فردي از اساس بي ايمان تلقي مي شود يا ايمانش ناقص مي باشد در ابتدا لازم است  با توجه به متعدد و مختلف بودن معاني وكاربردهاي لفظ ايمان، به اين نكته توجه شود كه ايمان با معنا و مفهومي  كه براي تمايز  شيعيان و معتقدين به ولايت اهل بيت (ع) از ساير مسلمين به كار مي رود با معنا و مفهوم عرفي آن كه به هر نوع باور قلبي نسبت به اعتقادات و اصول ديني اعم از توحيد و نبوت و معاد گفته مي شود  متفاوت مي باشد.

در واقع ايمان در اينجا  اگر چه بر حسب ميزان شدت و قوت اعتقاد عملي افراد  به ولايت اهل بيت (ع) شدت و ضعف مي پذيرد ولي قابل تفكيك و تركيب نمي باشد  يعني افراد  با شدت و ضعف در نهايت يا چنين اعتقادي دارند و يا ندارند، يا نسبت به ولايت اهل بيت مؤمن هستند و يا نيستند. ولي در عين حال غير مؤمن بودن نسبت به ولايت اهل بيت(ع) به معناي بي ايمان بودن  فرد با همان معناي عرفي و عام آن نمي باشد.به همين دليل خداوند متعال ولايت را شرط اكمال دين و تكميل ايمان به معناي عام آن مي داند:

الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا؛« امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم» (4) يعني بدون اعتقاد به ولايت اهل بيت(ع) ايمان انسان به معناي عام خود ناقص مي باشد ولي در عين حال چنين فردي فاقد ايمان نسبت به ولايت اهل بيت (ع) تلقي مي شود و از اساس غير مؤمن تلقي مي گردد.

2.با توجه به نكته اول پاسخ سؤال دوم شما نيز روشن مي شود ،اعتقاد و ايمان حقيقي به  ولايت اهل بيت (ع)، ثمرات و نتايج  و بركات مشخص و معين و غير قابل انكاري در رفتار و سكنات و هدايت كامل انسان دارد كه قطعا فردي كه چنين باور و اعتقادي ندارد  از آن محروم خواهد بود.

فردي از اميرالمومنين درباره حداقل ايمان و كفر و گمراهي پرسيد، امام  فرمود: «حداقل ايمان آن است كه خداي بزرگ، خود را به انسان بشناساند، پس انسان به اطاعت خدا اقرار كند، سپس خدا پيغمبرش را بشناساند و انسان به نبوت و دريافت تعاليم دين اقرار كند. (آن گاه خدا) حجت خود بر خلق و گواه بر خلق را به انسان معرفي نمايد و انسان به فرمانبرداري او اقرار نمايد...  حد اقل گمراهي آن است كه انسان حجت خدا در زمين و گواه خدا بر خلق را كه خداوند به اطاعت اوامر نموده و ولايت او را واجب كرده است نشناسد. »(5) حتي اگر اكثريت مسلمانان از آن محروم باشند، اين حقيقت تغيير نمي كند، اما اين به معني محروم بودن آنها  از همه  آثار و بركات اسلام و دين ولو به صورت ناقص نمي باشد . نمي توان اهل سنت را با چنين بهانه اي از  همه بركات و آثار دنيوي و اخروي دين محروم دانست ، افراد زيادي كه به عنوان  اهل سنت  در طول تاريخ زندگي كرده اند همه به صورت يكسان با حقيقت آشنا نشده اند و قطعا بر اساس عدالت و حكمت و رأفت الهي افرادي كه به دلائل مختلف نظير ظلم و جور و تسلط سلاطين و خلفاء مستبد بدون قصور و كوتاهي در شناخت حق ، امكان شناخت و اعتقاد به حقانيت و ولايت اهل بيت(ع) را نداشته اند با افرادي كه با شناخت و صرفا از روي تعصب و با انگيزه هاي مادي و نفساني منكر اهل بيت (ع) شدند سرنوشت يكساني نخواهند داشت ،لذا بر اساس معارف ديني بسياري از اهل سنت نيز متناسب با تقيد و پايبندي آنها به همان ميزان از حقيقت كه شناخته اند اهل نجات و سعادت خواهند بود البته اين بحث اختصاصي به  اهل سنت هم ندارد بلكه در مورد همه انسانهاي حق طلبي كه از شناخت حق محروم مانده اند مطرح مي باشد (6).

3.در مورد سؤال سوم شما نيز همان طور كه اجمالا اشاره نموديم در قرآن كلمه ايمان و مؤمن با تعابير و معاني مختلفي به كار رفته است ، مثلا در برخي از موارد  به افراد اگاه از بين اهل كتاب  خطاب مي شود كه از قرائن موجود در آيه و سخن گفتن از عهد و پيماني كه در گذشته  با خدا بسته اند مشخص مي شود (7) و يا در برخي موارد اتفاقا خداوند افراد  صرفا مسلمان را در ابتدا با لفظ مؤمن خطاب مي كند و در ادامه آنها را به ايمان حقيقي دعوت مي نمايد كه حاكي از غير واقعي و ظاهري بودن و يا سست بودن و يا ناقص بودن  ايمان گذشته آنها مي باشد :

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتابِ الَّذي نَزَّلَ عَلي‏ رَسُولِهِ ِ وَ الْكِتابِ الَّذي أَنْزَلَ مِنْ قَبْل...»؛«اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! به خدا و پيامبرش، و كتابي كه بر او نازل كرده، و كتب (آسماني) كه پيش از اين فرستاده است، ايمان (واقعي) بياوريد»(8)

لذا با توجه به اينكه  خداوند به عموم مسلمانان اعم از كساني كه ايمان كاملي دارند و يا صرفا مسلمان بوده و ايمانشان ظاهري است مؤمن خطاب مي نمايد نمي توان به اين بهانه كه برخي از اهل سنت ايمان به ولايت اهل بيت (ع) ندارد  ادعا نمود كه مورد خطاب قرآن در آياتي نظير آيه اخوت(9) نمي باشند .

 

پي نوشت ها:

1. حجرات(49)آيه14.

2. مائده(5)آيه 3.

3. كليني، كافي، دارالكتب الاسلاميه، 1374ش، ج 2، ص 24 و 24.

4. مائده(5)آيه 3.

5. كافي، همان، ج2، ص 415.

6. رك: مرتضي مطهري، مجموعه آثار، نشر صدرا ،1375ش،ج 1، ص 320 به بعد.

7. مائده(5) آيه 1.

8. نساء(4)آيه 136.

9. حجرات(49)آيه 10.