پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
واقعه گوهرشاد به علت كلاه شاپو بوده یا به دلیل كشف حجاب؟
ريشه هاي اصلي قيام مسجد گوهرشاد را بايد در سياست هاي مذهبي، فرهنگي و اجتماعي عصر رضاشاه جستجو كرد.

تاریخ معاصر

با سلام واقعه گوهرشاد به علت كلاه شاپو بوده یا به دلیل كشف حجاب؟ آیا رضاخان سرهنگ اسدی(فرمانده نظامی در مشهد) را بعد از كشتار گوهرشاد اعدام كرده یا نه؟ با تشكر

پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مركز

ريشه هاي اصلي قيام مسجد گوهرشاد را بايد در سياست هاي مذهبي، فرهنگي و اجتماعي عصر رضاشاه جستجو كرد. رضاشاه در سال هاي آغازين ورود به صحنه سياست ايران، سياست مذهبي خود را چنان تنظيم كرد كه به نظر مي رسيد فردي ديندار و مقيد به عمل به شعائر و احكام اسلامي و حفظ آن ها است. زماني كه وي پله هاي ترقي را مي پيمود، خود را مسلماني متعصب معرفي كرد؛ زيرا به ريشه دار بودن مذهب در ميان مردم ايران به خوبي آگاه بود و از پيامدهاي منفي مقاومت و تعارض با روحانيون و نيروهاي مذهبي نيز اطلاع داشت.

اين سياست كه بايد آن را نهايت فريبكاري صبورانه ناميد، تا سال 1305 ش و در برخي موارد تا سال 1306 ش ادامه يافت. از اين تاريخ به بعد كه ديگر احساس مي كرد پايه هاي حكومت و قدرتش تحكيم و تا حدودي تثبيت يافته و مي تواند در مقابل اعتراض ها و مقاومت هاي احتمالي ايستادگي كند، سياست فريب مذهبي را تغيير داد و درصدد اجراي سياست هاي اجتماعي و فرهنگي كه در تقابل و تضاد با مذهب و فرهنگ آميخته به مذهب مردم ايران بود، برآمد.

واقعه مسجد گوهرشاد مربوط به كشف حجاب نيست. موضوع كشف حجاب در 17 دي 1314 اتفاق مي افتد؛ اما برنامه رضاشاه در خصوص كشف حجاب قرار بود در بهار 1315 رسماً اتفاق بيفتد. اتفاقاً پس از آن كه واقعه مسجد گوهرشاد رخ مي دهد، او در جلسه اي از مسئولان امر مي خواهد كه هر چه سريع تر مسئله حجاب را حل كنند و براي همين، به جاي آن كه اين رخداد، يعني كشف حجاب در بهار 1315 اتفاق بيفتد، در دي ماه سال قبل از آن رخ داد. اما واقعه گوهرشاد، در وهله نخست، به اعتراضي بر مي گردد كه مربوط به تحت الحفظ قرار دادن مرحوم آية الله قمي است كه از مشهد به عنوان اعتراض به تهران رفته است و مأموران حكومتي در حرم عبدالعظيم ايشان را نگاه مي دارند و اجازه نمي دهند تا با كسي ارتباط برقرار كنند.

موضوع اعتراض آية الله قمي:

مسئله لباس متحد الشكل و اجباري كردن كلاه شاپو، باعث مشكلاتي براي مردم شده بود و نگراني طيف گسترده اي از جامعه را در برداشت. آية الله شيخ حسين قمي كه در مشهد به سر مي برد، ضمن يك سخنراني اعتراض خود را به اين مسئله، اعلام مي كند و در نهايت، تصميم مي گيرد به تهران رفته و اعتراض خود را به دولت اعلام كند؛ اما عوامل رضاخاني براي ممانعت از تبعات بعدي، ايشان را در حرم حضرت عبدالعظيم نگاه مي دارند. مردم مشهد بعد از اطلاع از اين مسئله اعتراض خود را اعلام كرده و خواستار آزادي ايشان مي شوند؛ اما وقتي پاسخي از سوي دولت به اين درخواست داده نمي شود، با تحصن در مسجد گوهرشاد آزادي آية الله قمي را خواستار مي شوند. در طي دو - سه روزي كه اين عده در مسجد گوهرشاد به سر مي برند، به تدريج سخنراني ها به سوی مخالفت با لباس متحد الشكل سوق پيدا مي كند. از همين روزها، مشهد با بحران مواجه مي شود و اعتراضاتي در گوشه و كنار صورت مي گيرد. در اجتماع مسجد گوهرشاد، شيخ محمد تقي نظام الدين، معروف به بهلول سخنراني هاي تندي كرده و اعلام مي كند كه بايد در مقابل دولت ايستاد و آن را وادار كرد كه ضمن آن كه آية الله قمي را آزاد مي كند، موضوع لباس متحد الشكل را نيز ملغي اعلام كند. در يكي ديگر از سخنراني هايي كه در مسجد گوهرشاد انجام مي شود، نواب احتشام يكي از خادمان حرم كه كلاه شاپويي بر سر دارد، آن را از سر بر مي دارد، زير پايش مي اندازد و مي گويد لعنت بر كسي كه اين كلاه را بر سر ما گذاشت. دولت پس از اين اعتراضات، چندين بار اعلام مي كند كه بايد مسجد تخليه شود؛ اما پاسخي را دريافت نمي كند. بنابراين، لشكر خراسان به دستور استاندار اين استان به صحن مسجد حمله كرده و تعداد زيادي از مردم را به شهادت رسانده و تعداد بسيار زيادي را نيز بازداشت مي كند. بنابراين، مي توان گفت شعارها و اعتراض ها به لباس متحد الشكل است و نه كشف حجاب. (1)

رضا شاه كه از به وقوع پیوستن این واقعه بسیار خشمگین شده بود، دستور رسیدگی بدان را صادر كرد؛ به ویژه آن كه این نگرش مطرح بود كه اسدی در انگیزش و شوراندن مردم برای ایستادگی در برابر دستور دولت و به وجود آمدن این خیزش، مؤثر و مشوق بوده است. سرهنگ بیات، رئیس شهربانی مشهد، بركنار شد و سرهنگ رفیع نوایی، رئیس شهربانی آذربایجان كه پیش تر نزدیك به ده سال رئیس شهربانی خراسان بود، به جای او گمارده شد و برای رسیدگی به این قضیه مأموریت یافت. اما نوایی با اسدی از گذشته خرده حساب داشت و آن این بود كه اسدی به علت نزدیكی به شاه، به مأموران دولتی _ شامل نوایی _ در مشهد چندان اعتنا نمیكرد. نوایی پس از یكی دو ماه، گزارش رسیدگی خود را برای دولت فرستاد؛ وی در آن آشكارا فاجعه گوهرشاد را پیامد انگیزشها و اقدامهای اسدی اعلام كرد. از آنرو، هیئتی از تهران به سرپرستی سرهنگ آقاخان خلعتبری و عضویت سرهنگ عبدالجواد قریب و چند افسر دیگر به مشهد رفت و براساس پرونده تشكیلشده، دستور دستگیری اسدی را صادر كرد. این هیئت به زور و با آزار از اسدی اقرار گرفت. دادگاه صحرایی به ریاست خلعتبری و دادستانی سرهنگ قریب تشكیل یافت. دادگاه اسدی را محاكمه و به اعدام محكوم كرد. (2)

پي نوشت ها :

1. براي آگاهي بيش تر، ر.ك: سايت روزنامه قدس:

http://www.qudsdaily.com/archive/1389/html/4/1389-04-22/page23.html

2.عاقلی، باقر. شرح رجال سیاسی نظامی معاصر ایران. نشر علم، تهران، انتشارات گفتار، ج 1، ص 80