گفته شده افرادی به دلایل مختلف مثل بیماری نتوانستند امام حسین(ع)را یاری کنند مگر امام در هنگام هرکت به سمت کوفه قصد جنگ داشتند من شنیدم حتی ادوات جنگی رو در تهیه کردن که بیماری مثل کوری یا فلجی مانع آنها برای رسیدن به امام بشه؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
تاريخ گواه بر اين است كه امام حسين نه به قصد جنگ، بلكه براي اجابت دعوت كوفيان كه نامه‌هاي بسياري نوشته و فرستاده‌هايي نزد امام حسين گسيل داده بودند و دست ياري به سوي امام دراز كرده بودند كه با حضرت بيعت كنند، مكه را به سوي عراق ترك كرد، چنانكه امام حسين (ع) به اين مطلب اشاره نمود و فرمود :" ... من به سوي شما نيامدم. مگر پس از آنكه دعوت نامه شما (پي درپي) به من رسيد فرستاد گانتان آمدند و گفتند به سوي ما بيا، ما امام نداريم، اميد است خدا ما را بواسطه شما هدايت كند، پس اگر برعهد و پيمان خود هستيد به شهر شما مي آيم.(1)
طبيعي است كه در چنين شرايطي به قشون كشي و گرد آوري همرزم نه نيازي هست و نه اصلا شايسته مي‌باشد. پس بناي امام بر اين نبوده كه با لشكري كه داراي آرايش نظامي و جنگي است به سوي عراق حركت كند.
حضرت از مكه با خانواده خود و چند تن از دوستداران و مواليان خويش به سمت عراق سفر كردند بدون آن كه قصد جنگ داشته باشند. حتي پيشاپيش پسر عموي خويش مسلم بن عقيل را راهي كوفه نمود(2)، تا چنانچه كوفيان بر عهد و پيمان خويش باشند، او را با خبر كند. اين موارد همگي گواه هايي است كه امام حسين به قصد جنگيدن سفر را آغاز نكرده بود، اما در نزديكي كوفه با بي‌وفايي كوفيان مواجه شد، در حالي كه مسير را بر آن ها بسته بودند، و آن ها را درحلقه محاصره محبوس كرده بودند. در چنين شرايطي باز هم آن حضرت مايل به آغاز جنگ نبود، و كوفيان آغازگر جنگ بودند.
شايد برخي مانند محمد حنفيه مريض بودند. اما چرا بسياري حتي از خواص توفيق همراهي با امام حسين را نداشتند؟
پاسخ چرايي اين مطلب را از كلام صاحب تنقيح المقال بيان مي داريم:
وي معتقد است امام حسين (ع) در مدينه يا مكه فردي را مكلف به همراهي نكرد. او مي نويسد: امام حسين هنگامي كه از حجاز به طرف عراق حركت كرد، خود مي دانست كه به فيض شهادت خواهد رسيد، ولي به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حركت نكرد، تا بر همه ي مكلفين واجب شود كه به عنوان جهاد، با او همراه شوند؛ بلكه بر اساس وظيفه خود، يعني به دست گرفتن رهبري ظاهري و پيشوايي مردم، كه حضرتش را دعوت كرده بودند، حركت كرد. در اين صورت بر ديگران واجب نيست كه با او هم سفر شوند و اگر كسي هم همراهي نكند، گناهي را مرتكب نشده است. آري گناهكار فردي است كه در قيام كربلا و محاصره ي امام حسين در روز عاشورا حضور داشته و با آن حال از امام تخلف كرده، به ياري حضرتش نشتافته است.
اما كساني كه در حجاز بودند و از همان اول با امام نيامدند، از ابتدا مكلف به حركت و همراهي با امام نبودند و عدم همراهي آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نيست . مامقاني پس از بيان اين مقدمات مي گويد:
بنا بر اين، تعدادي از صالحان و خوبان بودند كه در آن هنگام، شرف شهادت براي آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شكي نيست كه احدي در عدالت آنان ترديدي نداشته است. پس نيامدن محمد حنفيه و عبدالله جعفر به علت سرپيچي يا انحراف ايشان نبوده است.(3)
پي نوشت ها:
1. محمد جرير طبري، تاريخ طبري، قاهره، مكتبه التجاريه الكبري، ج4، ص303.
2. شيخ مفيد، ارشاد، ترجمه رسولى محلاتى،‏ ناشر اسلاميه‏، ج2، ص28.
3. تنقيح المقال في علم احوال الرجال، مامقاني، عبدالله، ص‏112، بي جا، مطبعة الحيدرية؛ بحارالانوار، ج 42، ص 81 .
موفق باشید.