چرا ما فارس زبانان باید نماز ، که در واقع عبادت و گفتگو با خدا است را با زبان عربی بخوانیم ، که این مسئله باعث می شود خیلی از مردم عام مثل خود من که به زبان عربی تسلط نداریم ، هنگام نماز چون نمی توانیم به معنای ذکر ها دقت کنیم طوطی وار ذکرهای نماز را بخوانیم . درست است که پیامبر ما با زبان عربی نماز خوانده است ولی زبان عربی زبان اصلی ایشان بوده اگر ایشان یک فارس زبان بود ولی نمازشان را عربی میخواند انگاه میتوانستیم به دلیل گفته شده استناد کرد .
حتی اگر معانی اذکار نماز را نیز یاد گرفت و حفظ کرد ، مجبوریم حین نماز گفته هامان را به فارسی برگردانیم تا بتوانیم بفهمیم که چه میگوییم .
در دیگر ادیان این مشکل وجود ندارد و یک مسیحی فارس زبان در کلیسا با زبان فارسی به عبادت می پردازد .
از طرفی ما حتی دعاهایمان را نیز به زبان عربی می خوانیم که اکثر مردم حین دعا اصلا نمی دانند چه چیزی می گویند !

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
درباره ضرورت خواندن نماز به صورت عربي و با الفاظ و كلماتي كه پيامبر مي خواند، دلائل مختلفي دارد كه به برخي اشاره مي كنيم:
اول: تعبدى و توقيفى بودن خواندن نماز به لفظ عربى، به اين معنا كه شريعت اسلام دستور به عربى خواندن نماز داده است. با توجه به اين كه روح عبادت بر تسليم و تعبد است، انساني كه مي خواهد عبادت خدا كند، كاري را انجام مي دهد كه خداوند خواسته است. طبق آيات و روايات و سيره پيامبر، نماز، اين واجب و تكليف ديني به اين شكل واجب شده است، اگر چه انسان مي تواند در غير نماز با هر زباني با خداوند سخن گويد، اما نماز به عنوان يك دستور ديني و تكليف الهي بايد به همان شكل و قالبي كه خداوند مقرر فرموده انجام شود و ميزان تبعيت از اين دستورات حاكي از روح و فلسفه اصلي جعل دستورات ديني يعني تسليم بودن و عبوديت حقيقي است.
دوم: جهت ايجاد زبانى مشترك ميان همه پيروان اسلام و فراهم سازى وحدت و پيوند بين المللى دينى كه اگر امروزه مي بينيم نماز به عنوان يك عبادت شناخته شده براي همه مسلمانان امري كاملا بديهي و يكسان و مشابه است نتيجه همين تعبد و تلاش در همسان سازي شكل و فرم انجام آن است.
سوم: قرائت و اذكاري كه در نماز است، به صورت دقيق در هيچ زباني ترجمه ندارد؛ يعني نمي توان مفاهيمي را كه در اذكار نماز است، به صورت دقيق ترجمه كرد و آن را بيان نمود. چه بسا برخي از كلمات يا جملات، معاني بسياري در خود جاي داده كه با يك يا چند جمله نتوان همه آن ها را بيان نمود.(1)
به عنوان مثال از سوره حمد نام مى‏بريم كه هيچ ترجمه‏اى كه بتواند تمام مفاهيم آن را به زبان ديگر بيان كند، نيست. حتى كلمه الله، هيچ معادلى در زبان ديگر ندارد (اگر چه در قالب جمله اي بتوان ترجمه كرد). كلمه خدا در زبان فارسى نيز معادل معناى الله نيست.
در كنار همه اين ها تجربه زندگي انسان‌ها نشان داده آن جا كه دست­هاي انساني در كارهاي مختلف دخالت كرده است، آن را به صورت‌هاي مختلف در آورده كه گاهي با اصل و حقيقت خود فاصله بسيار دارد. در مورد احكام و تكاليف ديني نيز ما اين مسئله را در اديان ديگر مشاهده مي كنيم كه دست بردن انسان‌ها در احكام و دستورهاي ديني آن ها را به چه وضعي در آورده، گاهي آن را به صورت كلي پاك كرده و از بين برده است.
در مورد نماز و عبادت نيز امروزه در اديان ديگر چيزي نمي بينيم كه خواسته الهي باشد تا پيروان آن اديان خود را موظف به انجام آن بدانند. به همين خاطر ارتباط دائمي و هميشگي كه مسلمانان با خدا دارند، در اديان ديگر مشاهده نمي‌كنيم.
شايد يكي از رموز خواندن نماز به زبان عربي و با ديگر شرايط و آداب، حفظ نماز بعد از قرن‌ها است، در حالي كه در اديان ديگر اثري از آن نمي بينيم. چه بسا اگر به همان صورت خود كه پيامبران گفته بودند، عمل مي كردند و به خواست خود با آن برخورد نمي‌كردند، آن ها نيز پرستشي به عنوان نماز مي‌داشتند.
هشام بن حكم از امام صادق(ع) پرسيد: چرا نماز واجب شد، در حالي كه هم وقت مي گيرد و هم انسان را به زحمت مي‌اندازد؟ امام فرمود:
«پيامبراني آمدند و مردم را به آيين خود دعوت نمودند. عده اي هم دين آنان را پذيرفتند، امّا با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آن‌ها از ميان رفت. خداوند اراده فرمود كه اسلام و نام پيامبر اسلام(ص) زنده بماند و اين از طريق نماز امكان پذير است»؛(2) يعني علاوه بر آن كه نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مكتب و احياي دين است.
در مسائل عبادى بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه خواست و اراده ما در آن نقشى ندارد، بلكه بايد آن‏ها را طبق دستور شرع انجام دهيم تا مقصود و هدف و مصالحى كه شارع (خداوند) در نظر دارد و ما از آن بى خبريم، حاصل گردد. همان گونه كه در اصل نماز تعبّد و تسليم وجود دارد، در اجزاء و شرايط مختلف و از جمله عربى خواندن، اين نكته مهم نهفته است. اميرمومنان (ع) در روايتي پس از بيان اينكه معناي اسلام، تسليم شدن در مقابل پروردگار است كه نشان تسليم در عمل آشكار مي شود، مي‌فرمايد:
« مومن، بناي دين خود را بر اساس رأي و نظر شخصي نمي‌گذارد، بلكه برآنچه از پروردگارش رسيده بنيان مي نهد». (3)
در پايان اوجه به دو نكته ضروري است:
1- اگر چه با توجه به اسبابي كه ذكر كرديم، نماز بايد به زبان عربي خوانده شود، اما بدان معني نيست كه انسان نتواند به هيچ زبان ديگري با خداوند سخن بگويد. انسان مي تواند با هر زباني كه خواست در غير نماز با خدا سخن گفته و با او راز و نياز كند و دردها و نيازهاي خود را با او در ميان گذارد؛ يا در قرائت قرآن و ادعيه هم هيچ ضرورتي بر عربي خواندن آن ها نيست، هرچند اين قرائت عربي مي تواند بركات و نورانيت خود را به همراه داشته باشد، اما در مواردي خواندن ترجمه و درك مفاهيم آن بسيار باارزش تر است .
2- انصاف آن است كه تعابير نماز و آيات و اذكار محدودي كه در آن خوانده مي شود، چيزي نيست كه انسان نتواند ترجمه آن را به ذهن بسپارد و به همان آساني كه يك فرد مي تواند عبارات نماز را حفظ كند، در زماني به مراتب كمتر مي تواند معاني اين الفاظ را نيز به ذهن بسپارد و با تكرار كوتاه تداعي معاني در برابر خواندن الفاظ، ذهن خود را آشنا با معاني اين الفاظ محدود بنمايد.
اين مساله نظير وضعيت افرادي است كه به دليل ويژگي هاي شغلي در موقعيت هاي كاري موظف به استعمال الفاظ و كلمات زبان هايي غير از زبان مادري خود هستند نظير پزشكان كه نسخه ها را به زبان انگليسي مي نويسند و يا خلبان ها كه در ارتباطات راديويي تنها از واژگان انگليسي بهره مي برند و همين طور مترجمان و ... .
بديهي است كه اين افراد به آساني معاني الفاظ تكرار شده را در ذهن دارند و در زمان كوتاهي انس ذهني با معاني آن پيدا مي كنند و صحبت كردن آن ها به هيچ وجه جنبه صوري ندارد؛ در نتيجه اگر ضرورتي اقتضا كند، موظف بودن تكلم فرد به زباني ديگر مانع درك كامل و دقيق معاني اين الفاظ نيست و اگر كوتاهي در اين جهت وجود دارد ناشي از كم اهميت بودن مساله پيش خود ماست نه دشواري اين كار.
فراموش نكنيد كه حتي اگر موظف بوديم نماز خود را كامل به زبان فارسي بخوانيم باز به دليل تكررا زياد اين عمل، توجه و تمركز انسان نسبت به معنا از دست مي رفت و اكثر ما عبارات نماز را - همچون شعري كه در خلوت خود يا در وقت تفكر بر زبان مي آوريم - مي خوانديم بدون آنكه نسبت به معناي آن توجه و تمركزي داشته باشيم و به تعبير شما بفهميم چه مي گوييم.
3- تقيد بر حفظ زبان مرجع و مادر، حقيقتي است كه در همه اديان به نوعي وجود دارد و در بسياري از اديان اذكار و اوراد ديني بر اساس همان زبان اصلي ادا مي گردد؛ همان گونه كه يهوديان حتي يهوديان ايران مقيدند آداب ديني خود را بر اساس زبان عبراني انجام دهند يا ارامنه ايران هم اصرار بر حفظ زبان ارمني در اجراي برنامه هاي ديني دارند.
البته در برخي اديان مانند مسيحيت كه شريعت جايگاه اصلي خود را از دست داده و يا در اديان غير اسلامي كه از اساس يا متون اصلي وحياني براي آن ها باقي نمانده يا الفاظ متون ديني موجود براي آن ها معيار و ارزش وحياني ندارد و تنها توجه به معنا براي آن ها اصل محسوب مي گردد، به طور طبيعي توجه و تقيد به زبان اصلي دين جايگاه ضعيف تري دارد، اما به هر جهت به دليل همين كم توجهي به حفظ زبان اصلي و مرجع و تلاش در تعبد بر همان قالب و فرم اصلي مي بينيم كه اختلافات عميق شكلي و اعتقادي در بين مذاهب اديان مختلف به وجود آمده است تا جاي ي كه شكل و محتواي اعمال ديني برخي فرق يهود و يا مسيحيت هيچ شباهتي با هم ندارد .
پى‏نوشت‏ها:
1. استاد محمد تقى مصباح يزدى، قرآن‏شناسى، چاپ مؤسسه آموزش و پژوهشى امام خمينى، 1380 ه' ش. ص 102 - 92.
2. صدوق علل الشرايع، نشر دار الحجه للثقافه، بيروت، 1416 ق، ج 2، ص 10.
3. شيخ عباس قمي، سفينه البحار، نشر موسسه معصومه، قم، ج4، ص233، ماده سلم.
موفق باشید.