پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

سلام چرا خداوند بندگان صالح خود را رنج میدهد ولذت میبرد؟؟ آیا این عدالت است که کسی زجر بکشد وسختی و خداوند لذت ببرد؟؟؟ چرا برای امتحان الهی باید سر امام حسین بریده شود وآنوقت خداوند رضایت دهد ولذت ببرد از پر پر شدن و قطعه قطعه شدن امام حسین؟ این دور از انسانیت ومردانگی است؟؟؟ چرا خداوند صالحان وپاکان را زجر میدهد وخودش لذت میبرد وشاد میشود؟؟؟؟

در ابتدا باید اشاره شود که بر خلاف آن چه در پرسش آمده خداوند از رنجی که از سوی ستمگران بر بندگان صالح او تحمیل می شود نه تنها خوشحال نشده و به تعبییر پرسشگر محترم لذت نمی برد. بلکه از آن رخ ها شدیدا غضبناک و به تعبیر قرآن متاسف می شود و چه بسا در همین انتقام بندگان صالح خود را از افراد ظالم می گیرد لذا فرمود: «فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعين» (1)امّا هنگامى كه ما را به خشم آوردند، از آنها انتقام گرفتيم و همه را غرق كرديم.
پس حکمت امتحانات الهی نسبت به بندگان خود حتی بندگان صالح خویش برای آن اموری نیست که در پرسش تصور شده، بلکه فلسفه آن را باید در اموری دیگری جستجو نمود که به نمونه های از آنها اشاره می شود:
چون خداوند، قادر و عالم مطلق بوده و فضل و رحمت او بی نهایت است، باید زیباترین و کامل‏ترین جهان را خلق می کرد .زیباترین وجود و کامل‌ترین جهان، دنیایی است که موجودی با اختیار خود در عرصه‏های سخت امتحان در حالی که عشق به خدای نادیده می‏ورزد صحنه‏های زیبایی از عشق به معشوق را خلق کند.
اگر در جهان خلقت صحنه هایی که در کربلا رخ داد ، ویا ابراهیم (ع) در ذبح اسماعیل (ع) به رغم محبت به فرزندش آفرید، نبود و یا نمایش عشق یوسف (ع) و اعتماد او به خداوند در حالی که در اوج جوانی و زیبائی بود و همه چیز برای او فراهم بود، اگر این ها در عرصه‏های جهان نبود، آیا جهان بدون این صحنه‏های عالی و شگفت آور و زیبا باز کامل‏ترین و زیباترین جهان بود ؟ این نکته همان است که از آن به نظام احسن تعبیر می‏شود .
پس اصولا یکى از مهم ترین سنت هاى الهى، امتحان و آزمایش الهى است. انسان ها در هر لحظه از زندگى خود در حال گذراندن آزمون هاى متفاوت هستند، و در دوره گذار به سر مى‏برند. آزمون ها ، همیشگى دائمى و فراگیر مى‏باشند.
از لحظه‏اى که تکلیف متوجه انسان است تا زمانى که مرگ انسان را فرا مى‏گیرد، چنین است .صرف گفتن شهادتین و ایمان آوردن کافى نیست که انسان دین دار واقعى باشد. باید ایمان از مرحله لسان به اعماق جان رسوخ نماید. خدا در سوره عنکبوت مى‏فرماید:
«آیا مردم گمان کردند به حال خود رها مى‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟! کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم، (و این ها را نیز امتحان مى‏کنیم) (1)
مفهوم آزمایش خداوند با آزمایش هاى ما بسیار متفاوت است. آزمایش هاى ما براى شناخت بیش تر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمایش الهى «پرورش و تربیت» است.
در قرآن متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است. این یک قانون کلّى و سنّت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعداد هاى نهفته و پرورش دادن بندگان، ‌آنان را مى آزماید؛ به این معنا که انسان ها را به میدان عمل مى کِشد تا ورزیده و آزموده و پاک شوند و لایق قرب خدا گردند.
امتحان خدا به کار باغبانیِ پر تجربه اى شبیه است که دانه هاى مستعد را در زمین هاى آماده مى پاشد. دانه ها با استفاده از مواهب طبیعى شروع به رشد مى کنند و با مشکلات مى جنگند و با حوادث پیکار مى نمایند و در برابر طوفان هاى سخت و سرماى کشنده و گرماى سوزان، ایستادگى به خرج مى دهند تا شاخة گلِ زیبایی، یا درختى تنومند و پرثمرى بار آید که بتواند به زندگى و حیات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد. این رمز آزمایش هاى الهى است.
قرآن مجید به این حقیقت تصریح کرده: «او آنچه را در سینه دارید،‌ مى آزماید تا دل هاى شما کاملاً خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است».(2)
اگر آزمایش الهى نبود، استعداد ها شکوفا نمى شد . میوه هاى اعمال بر شاخسار نمایان نمى گشت. معلوم است که امتحان براى پاداش و کیفرى است که بشر با آن مواجه خواهد شد.(3)
علامة طباطبائى (ره ) مى فرماید: امتحان الهى صرفاً براى این است که صلاحیت باطنى انسان از نظراستحقاق ثواب و یا عذاب به منصه ظهور برسد (4). این یک شیوه کلى و سنت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته و از قوه به فعل رساندن، آن ها را مى آزماید، یعنى همان گونه که فولاد را براى استحکام بیش تر در کوره مى گذارند تا به اصطلاح آب دیده شود و فلز خالص تر به دست آید، آدمى را نیز در کوره حوادث سخت پرورش مى دهند تا مقاوم و خالص گردد.(5)
از طرف دیگر آنچه در نتیجه این آزمون ها متجلی می گردد، ملاک مرتبه و جایگاه انسان ها در زندگی حقیقی اخروی شان است.در دادگاه محاسبه خداوند به همبن نتایج در برابر انسان ها استدلال می شود تا جای عذر و انتقادی در مقابل ایشان نباشد ؛ على علیه السلام مى فرماید:
گرچه خداوند بزرگ به روحیات بندگانش از خودشان آگاه تر است، ولى آن ها را امتحان مى کند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است، از آن ها ظاهر گردد.(6)
پس آزمون‌ها از دو جهت هدف خلقت را تأمین می‏کند:
نخست خلق زیباترین و کامل‏ترین عالم .
دیگری که از دل نکته نخست در می‏آید: اراده الهی به آن تعلق گرفته که کمال انسان در کوره آزمایش‌ها و در پس سختی‏ها به دست او برسد، مانند سنگ و فلزات مختلف که باید در آزمایشگاه‌های مختلف و در کوره‏ها و درجات مختلف، حرارت و آزمایش دیده شود تا فلز خالص پدید آید.
همه زیبایی و کمال عالم هستی و همه جمال خلقت انسان نیز رسیدن به نتیجه قرب خداوند و به فعلیت رساندن کمالات بالقوه درونی در کوره حوادث و آزمایش دنیا و با اختیار و انتخاب خود است. نهادن اولیه این کمالات در وجود او جلوه و زیبایی به مجموعه خلقت نمی بخشد و موجود برتری چون انسان را در مجموعه عالم متجلی نمی سازد .
بنابر این کمال و ماهیت انسان به گونه ای است که در سایه آزمون های جهان هستی، سختی‌ها، مشکلات و حوادثی که برای او اتفاق می افتد، و نحوه برخورد با آن‌ها استعدادهای بالقوه به صورت بالفعل درآمده، راه سعادت و شقاوت خود را تعیین می‌نماید. انسان ها برای تکامل آفریده شده اند، اما نه تکامل اعطایی و ناخود اگاه بلکه تکاملی خود خواسته و به دست آْمده از پس آزمون ها و امتحانات سخت و دشوار.
در حقیقت رسیدن به درجات بالای تعالی و کمال حقیقتی، دست یافتنی و از مقوله "شدن " می باشد که لازم است انسان خود را به آن برساند. خداوند از ما می خواهد که خود را به این مرتبه و مقام برسانیم. حقیقتی که در ابتدا به طور غیر ارادی و بدون اختیار دارا بودیم، این بار در طی آزمایش گوناگون و با تلاش خود به دست آوریم تا بهشت حقیقی را که نتیجه کمال و تعالی است،به دست آوریم .به طور خلاصه میتوان گفت سوال از آزمایش یا انتظار نبود آزمایش مساوی است با سوال از اصل آفرینش انسان و بیهوده شدن اصل آفرینش، اگر قرار بود با اراده الهی جنایت یزید و یزیدیان منع میشد دیگر خلقت انسان بیهوده میشد ،ولی خداوند انسانها را مختار آفرید و راه خوبی و بدی را به آنها نشان داد و در امتداد رفتار آنها برای حسینیان بهشت و یزیدیان جهنم را قرار داد.
پی‌نوشت‌ها :
1. عنکبوت(29)آیه 2 و 3.
2. نهج البلاغه، نشر موسسه امیرالمو منین قم 1375 ش، کلمات قصار، جمله 93.
3. علامه طبا طبایی، تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین، ج 20، ص 5 - 10؛ ونیز : ناصر مکارم تفسیر نمونه، نشر دار الکتب الاسلا میه تهران بی تا، ‌ج1، ص 526 - 530 و ج 24، ص 314 - 318،
4. علامه طبا طبایی همان ج 4، ص 61.
5. نهج البلاغه فیض الاسلام، کلمات قصار، جمله 90 .
6 . کلینی، اصول کافى، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران 1380 ق، ج 4، ص 148.