نخست باید به علل سکوت امام علی (ع) در برابر خلفا اشاره شود :
یکی از بخش های مهم زندگانی امام علی (ع) دوران سکوت(به معنی عدم اقدام عملی) 25 ساله او در برابر خلفای قبلی است. این امر بدان معنا نیست که امام از حق خود دفاع نکرد و خلفا را تأیید می نمود، بلکه سکوت امام در راستای حفظ وحدت اسلامی، (1) حفظ دین (2) و فراهم نبودن شرایط قیام بود. (3) لذا خود امام بارها به علل سکوت خود تصریح و یاد آور شد که حق وی را غصب نموده اند، اما جهت مصالح عمومی سکوت می نماید. در این جا به برخی سخنان امام علی (ع) اشاره می شود:
1. امام هنگامی که برای سرکوبی پیمان شکنان (طلحه و زبیر) عازم بصره بود، خطبه ای ایراد کرد و فرمود: «هنگامی که خداوند پیامبر خود را قبض روح کرد، قریش با خودکامگی، خود را بر ما مقدم شمرده ما را - که به رهبری امت از همه شایسته تر بودیم- از حق ما باز داشت، ولی من دیدم که صبر و بردباری بر این کار، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریخته شدن خون آنان است؛ زیرا مردم، به تازگی اسلام را پذیرفته بودند و دین مانند مشکی مملوّ از شیر بود که کف کرده باشد و کوچک ترین سستی و غفلت آن را فاسد می سازد، و کوچک ترین فرد آن را وارونه میکند». (4)
2. از آن جا که بسیاری از گروه ها و قبایلی که در سال های آخر عمر پیامبر مسلمان شده بودند، هنوز آموزش های لازم اسلامی را ندیده بودند؛ بعد از در گذشت پیامبر اسلام پرچم «ارتداد» را بلند کردند و حاضر به پرداخت مالیات اسلامی نشدند و با گرد آوری نیروی نظامی مدینه را به شدت مورد تهدید قرار دادند.
به همین جهت نخستین کاری که حکومت جدید انجام داد این بود که گروهی از مسلمانان را برای نبرد با «مرتدان» و سرکوبی شورش آنان بسیج کرد و سرانجام آتش شورش آنان با تلاش مسلمانان خاموش گردید. در چنین موقعیتی، هرگز صحیح نبود که امام پرچم دیگری به دست بگیرد و قیام کند.
حضرت در یکی از نامه های خود که به مردم مصر نوشته است به این نکته اشاره میکند و میفرماید: «به خدا سوگند هرگز فکر نمی کردم و به خاطرم خطور نمی کرد که عرب بعد از پیامبر امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگیرند و (در جای دیگر قرار دهند) و خلافت را از من دور سازند! تنها چیزی که مرا ناراحت کرد، اجتماع مردم در اطراف فلانی (ابوبکر) بود که با او بیعت کنند. (وقتی که چنین وضعی پیش آمد) دست نگه داشتم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد (ص) را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از محروم شدن از خلافت و حکومت بر شما بزرگ تر بود، چرا که این بهره دوران چند روزه دنیا است که زایل و تمام می شود، همان طور که «سراب» تمام میشود و یا ابرها از هم می پاشند. پس در این پیش آمدها به پا خاستم تا این که جلو نادرستی و تباهکاری گرفته شده و دین پابرجا بماند». (5)
3. علاوه بر خطر مرتدین، مدعیان نبوت و پیامبران دروغین مانند: «مسیلمه کذاب»، «طلیحه» و «سجاح» نیز در صحنه ظاهر شده و هر کدام طرفداران و نیروهایی دور خود گرد آوردند و قصد حمله به مدینه را داشتند که با همکاری و اتحاد مسلمانان پس از زحماتی نیروهای آنان شکست خوردند. نيز خطر حمله احتمالی رومیان نیز می توانست مایه نگرانی دیگری برای جبهه مسلمانان باشد.
با در نظر گرفتن نکات مذکور، به خوبی روشن میشود که چرا امام بعد از آن که مکرر حق خود را مطالبه نمود و شدیداً بر غاصبان حقش اعتراض کرد، صبر را بر قیام ترجیح داد و چگونه با صبر و تحمّل و تدبیر و دور اندیشی، جامعه اسلامی را از خطرهای بزرگ نجات داد، و اگر علاقه به اتحاد مسلمانان نداشت و از عواقب وخیم اختلاف و دودستگی نمی ترسید، هرگز اجازه نمی داد رهبری مسلمانان از دست اوصیا و خلفای راستین پیامبر خارج شود و به دست دیگران بیفتد. (6)
سکوت امام در برابر شکنجه حضرت زهرا (س) نیز در راستای سکوت 25 ساله امام شکل گرفته است. بی تردید علی(ع) یکی از شجاع ترین انسانها بود. عدم دفاع امام مبتنی بر ترس از مرگ و یا بی اعتنایی در برابر شکنجه حضرت زهرا (س) نبود، بلکه سکوت امام بدان جهت بود که شرایط دفاع فراهم نبود. امام قدرت لازم برای احقاق حقوق از نظر اجتماعی و یاران را نداشت.
البته قدرت دفاع نداشتن، به معنای ضعف و ترس حضرت نیست، بلکه مقصود این است که به خاطر مصالحی، در موضوع حق حاکمیت بر مسلمانان که بزرگ ترین حق حضرت و حق مردم مسلمان بود، سکوت کرد، در مسایل شخصی مانند شکنجه حضرت زهرا و شکنجه خود نیز سکوت کرد. و این روش امامان دیگر نیز بوده است که در مصالح اسلام و مسلمانان از حقوق خود گذشته و حتی جان خود را فدا نموده و بعضاً راضی شدند که خانواده شان اسیر شود.
این مسئله را در پاسخ حضرت علی (ع) به فاطمه (س) در همین موضوع می یابیم. حضرت زهرا (س) بعد از بیان خطبه در مسجد النبی (ص) خطاب به علی (ع) عرض نمود: ای فرزند ابی طالب! آیا مانند کودکی که در جنین است، پرده پوشیده و در خانه نشسته ای، مانند کسی که به او تهمت زده شده است؟! شاه پرهای بازها را در هم می شکستی، اما اکنون از پر و بال های مرغان ناتوان فرو مانده ای! اینک فرزند ابی قحافه. . . آشکارا با من دشمنی می ورزد و به سختی در سخن من میتازد! (7)
علی (ع) در جواب فرمود: "... غم و اندوه تان را فرو نشانید، ای دختر برگزیده عالمیان و یادگار پیامبر آخر الزمان! من که در دینم هرگز سستی نورزیدم و از حدّ توانم دور نشده ام... آنچه را که برای شما (در آخرت) مهیا و آماده شده، برتر از آن است که از دست شما گرفتند. بنا بر این مسئله را به خدا وا گذارید. (8)
پی نوشت ها:
1. نهج البلاغه، خطبه 72، سیری در نهج البلاغه، شهيد مطهري ، ص 182. ناشر صدرا.
2. شرح ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، چاپ : أول، سال چاپ : 1378 - 1959 م، ناشر : دار إحياء الكتب العربية - عيسى البابي الحلبي و شركاه ج 17 - 18، ص 107؛ سیری در نهج البلاغه، ص 182.
3. الامامة و السياسة، ابن قتيبة الدينوري، تحقيق الزيني ، تحقيق : طه محمد الزيني، ناشر : مؤسسة الحلبي و شركاه للنشر و التوزيع، ص 15.
4. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد، ج 1، ص 308، چاپ : أول، سال چاپ : 1378 - 1959 م، ناشر : دار إحياء الكتب العربية، عيسى البابي الحلبي و شركاه.
5. نهج البلاغه (فیض الاسلام) ، ص 1039، نامه 62، تهران، چاپ آفتاب.
6. جعفر سبحانی، فروغ ولایت، ص 151 - 173، انتشارات صحيفه، چاپ اول، سال 1368؛ مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 63 - 71 ،
7. عزالدین حسینی زنجانی، شرح خطبه حضرت زهرا (س). ناشر موسسه بوستان كتاب، چاپ دهم، 1387ج 2، ص 332.
8. شرح خطبه حضرت زهرا (س)، ج 2، ص 333 - 334.