عرض سلام و خسته نباشید. من چند سؤال را در اوایل مردادماه مطرح کرده بودم که گویا بعد از مشکل سایت، به کل فراموش شده اند، حتی به سؤالم در مورد تاریخ قرآن، که یکی دو هفته بعد از آنها مطرح کرده بودم، جواب داده شد، ولی به این موارد جواب داده نشد، پس این موارد در سه ارسال تکرار می کنم:

لطفاً به این پرسش همان کارشناسی که به سؤال اوّل من در مورد تحدی پاسخ دادند، پاسخ بدهند.

از پاسخ شما در مورد شبهات وارد بر تحدی سپاسگذارم. امّا گاهی تلاشهایی برای آوردن مثل قرآن وجود دارد، مثل آن سورۀ معروف مسیلمه(الفیل، ما الفیل، ما ادراک مالفیل، له خرطوم طویل)، یا کتاب الفرقان الحق. در این مورد:

1.برخی افراد سعی می کنند، ایرادها و نقدهایی را به نوشتۀ مورد نظر وارد کنند، که بگویند نمی تواند مثل قرآن باشد، نظر به اینکه این ایرادات قابل رفع هستند، آیا این نقدها وارد هستند؟

2.نقدی که معولاً مدافعین آماتوری مثل من، از ان استفاده میکنند، این است که عنصر تقلید و نه مثل آوری را در سوره بررسی می کنند، مثلاً در سورۀ مسیلمه، آیات ابتدایی سورۀ قارعة نقل شده است و تنها واژۀ «قارعة» جای خود را به «فیل» داده است و فقط یک "له خرطوم طویل" بدان اضافه شده است. از این لحاظ الفرقان الحق نیز، قابل نقد است. آیا این نقد منطقی و قابل قبول است؟

3.غیر از اینها چه نقدهای کارشناسانه ای به این "مثل آوردنها" وارد است؟

با سپاس
به امید ظهور

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز!
درباره سؤال اول شما باید بگوییم که: منظور شما از اینکه گفته اید این ایرادات قابل رفع است؛ برای ما روشن نیست و گرچه بتوان به برخی از ایرادها اشکال گرفت. اما مسلما برخی از ایرادات قابل قبول و پذیرش است؛ در عین حال اگر نقدی بر ایرادات دارید می توانید آن ها را برای ما إرسال نمائید تا در باره آن ها بحث و بررسی نمائیم.
در باره سؤال دوم شما هم باید بگوییم که: این پاسخ که شما ارائه داده اید آماتوری نیست؛ بلکه بدلیل اینکه بطلان این معارضات با قرآن واضح و روشن است، لذا شما هر شخص آماتوری نیز به این اشکال پی می برد؛ یعنی هر شخص عاقلی می فهمد که اسلوبى كه مسیلمه اتخاذ كرده، از اسلوب خود قرآن اتخاذ كرده است و معلوم است كه اقتباس از چيزى و تبديل كلمه‏هاى آن به چيز ديگر معارضه با اصل نيست؛ زيرا براى معارضه شرائطى است كه از جمله آن ها آوردن جملات جديد است كه با اصل، مساوى و يا بالاتر باشد نه تقليد از آن، و آوردن كلماتى كه فقط در لفظ آن تغيير داده شود.
در پاسخ به سؤال سوم شما هم باید بگوییم که یکی ديگر از شرائط معارضه، اتحاد در مضمون است هر چند که كم باشد، مانند اينكه هر دو در مدح يا ذم چيزى و يا مانند آن ها باشد چنانچه در مسابقه امرؤ القيس با علقمة بن عبده مثلا مشاهده مى‏شود، مى‏گويند: اين دو نفر در مدح و وصف اسب مسابقه گذاشتند؛ پس امرؤا القيس گفت:
فللزجر الهوب و للساق درّه
و للسوط منه وقع اهوج منعب‏
يعنى: هر گاه به آن فشار آوردم چنان سريع بدود كه سنگ ها در زير نعل‏هاى آن جرقه بلند كنند و هر گاه با تازيانه بزنم مانند شجاعان سر را بالا گيرد و راه رود.
و علقمه گفت:
فعفّى على آثارهن بحاصب
و غيبة شؤبوب من السدملهب‏
فادر كهن ثانيا من عنانه
يمرّ كمرّ الرائح المتحلب‏
خلاصه اين كه:
دم فرو كشد و در تعقيب آن ها سريع مى‏رود و شعله آتش از سنگ ها بلند كند و دو باره آن ها را ادراك مى‏كند و مرورش مانند مرور كسى است كه سيل عرق از او سرازير است.
پس امرؤ القيس و رقيبش هر دو، زن امرؤ القيس را داور قرار دادند؛ پس آن زن در شعرها دقت كرد و به شوهرش گفت: علقمه از تو بهتر شعر گفته است زيرا تو در مقام تعريف اسب، آن را با كتك و تازيانه و تحريك مى‏رانى و او مى‏دود، و اما علقمه در تعريف اسب مى‏گويد: آن فرارى‏ها را تعقيب مى‏كند و بدون زحمت و مشقت به آن ها مى‏رسد. (1)
و روشن است که مفادی که سوره فیل مسیلمه، إفاده می کنند قابل رویارویی با معارف بلند قرآن کریم و در راستای همانند آوری نیست. و هيچ جنبه معرفتي در آن وجود ندارد!!
پی نوشت ها:
1. میر محمدی زرندی، سید ابولفضل، تاريخ و علوم قرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1377ش، ص194.