سلام
آیا میشه از روی اسم افراد طالع و آیندشون رو پیشگویی کرد؟
در دین اسلام در این مورد هم صحبت شده؟
آیا کتابهای شیخ بهایی در این زمینه درسته؟
فال ابجد چطور؟
علم جفر
اگه اینا حقیقت داره پس اگه کسی اسمش رو عوض کنه طالعش عوض میشه؟
آیا خداوند با توجه به یک اسم واسه بنده هاش تقدیر مینویسه؟
آیا آدم هیچ اختیاری نداره؟
همون که میگن قضا و قدر منظور همیناست؟
لطفا جواب سوالاتم رو بدین ممنون میشم
پرسشگر گرامی با سلام سپاس از ارتباط تان با این مرکز.
پاسخ در چند محور بیان می شود :
الف) در باره فراز اول باید گفت:
کف بینی و طالع شماری که نوعاً کار افراد شیاد است، هیچ مستند شرعی ندارد. از نظر اسلام و قرآن اعتقاد به آن صحیح نیست. آن ها معمولاً با بیان مسائل کلی که قابل انطباق با روحیات مختلف است، یا با بیان یک سری مطالب متشابه سعی در جلب نظر مشتریان دارند. یا بر اثر حدسیات چیز هایی را بیان میکنند که به صورت اتفاق برخی از آن ها واقع میشود. انسانها خیال میکنند که پیشگوییهای آن ها قطعی بوده است. هیچ یک از امور یاد شده از نظر عقل و شرع اعتباری ندارد. اما عقل به ما می گوید تصمیم گیری انسان باید بر اساس اندیشه و دور اندیشی و مشورت با عاقلان مؤمن صورت گیرد. سرنوشت انسان نباید از طریق طالع بینی و مانند آن تعیین شود.
در آموزه های دینی تاکید شده "تأثیر یا بی تأثیری این گونه امور در روان انسان تابع موضعی است که در مقابل آن اتخاذ می کند. اگر آن را ناچیز و بی تاثیر بداند، بی اثر خواهد بود. اگر آن را مهم بپندارد، مهم خواهد بود. اگر به آن ترتیب اثر ندهد، هیچ و بی اثر خواهد بود". (1) بنا بر این هیچ اطمینانی به این گونه امور نمی توان داشت. تنها به صورت تفریح و تفنن از سوی عده ایی سود جو به کار برده می شود. باید توجه داشت که
این گونه کارها علم شمرده نمی شود.
برای این که مسلمانان تحت تأثیر این گونه امور و پیشگویی های شیادان قرار نگیرند، و خویشتن را تسلیم نادانیها و خرافات ننمایند. اولیای دین نه تنها پیروان خود را از این قبیل کارهای موهوم و زیانبار بر حذر داشته اند، بلکه پذیرش سخنان این قبیل افراد را مخالفت با تعالیم الهی خوانده اند". (2) از این رو از سوی مراجع معظم تقلید این امور تحریم شده و رمالی و طالع بینی و مانند آن مطلبی خرافی است. مراجعه به رمال و طالع بین و فالگیر جایز نیست. پول گرفتن و پول دادن در برابر آن جائز نیست مگر این که دهنده پول آن را به عنوان هدیه بدهد. (3)
ب) اما در باره علوم غریبه، علومی مانند علم حروف و اعداد، علم اوفاق، جفر، (جفر صغیر و جفر کبیر) خافیه، کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا، ریمیا و علوم دیگر است که شیخ بهایی این علوم را در کتاب «کلّه سرّ» جمع کرده است که هر حرفی اشاره به علمی دارد.
علوم غریبه همان طور که از نام آن پیداست، غریب است . کم تر کسی در باره آن اطلاع دارد. از این جهت بیان دیدگاه دقیق و کامل در باره آن کار آسانی نخواهد بود ؛ اما به طور مختصر به مطلبی در خصوص اصل این علوم اشاره می شود؛ علومى که از عجائب و غرائب آثار بحث مىکند، بسیار است، به طورى که نمی توان در تقسیم آن ها ضابطهاى کلى داد.
این چهار فن با فن پنجمى که نظیر آن ها است، و از کیفیت تبدیل صورت یک عنصر، به صورت عنصرى دیگر بحث مىکند، یعنى علم کیمیا همه را علوم خفیه پنجگانه مىنامند که مرحوم شیخ بهایى در باره آن ها فرموده:
بهترین کتابى که در این فنون نوشته شده، کتابى است که نامش (کلّه سر: همهاش راز) است، که حروف آن از حروف اول این چند اسم ترکیب شده، یعنى کاف کیمیا و لام لیمیا، و ها هیمیا، و سین سیمیا و راء ریمیا، (4) در خصوص علم جفر باید گفت این علم ،یکی از معروف ترین اقسام علوم غریبه است که به اقسامی مانند جفر صغیر و جفر کبیر و جامع تقسیم می شود. به وسیله آن، می توان به پاسخ برخی مجهولات و برخی از اطلاعات آینده دست یافت. پایههای این دانش، بر نوعی ریاضیات پیچیده استوار است.
البته نتیجه گیری از این علم وابسته به رعایت بسیاری از شرائط و ظرایف است. شناخت دارندگان واقعی آگاهی از این علم با مدعیان بی شمار کاذب بسیار دشوار است.
مسیرهای انحرافی و اشتباهات ویرانگر در مسیر یادگیری و استفاده از این علم بسیار است. به این دلایل و دلایل دیگر پیگیری در مسیر این علم را توصیه نمیکنیم؛ گفتنی است که تغییر اسم و مانند آن موجب تغییر طالع نمی شود و اساسا آن امور واقعیت ندارد طالعبینی که با نگاه کردن در ساعت، روز، ماه و سال به دنیا آمدن یک شخص و نگاه کردن به اوضاع ستارگان در آن وقت، حکم به آینده شخص میشود، نوعی نجوم احکامی است. در استعمال عامه به آینده بینی به وسیله رمل و مانند این ها طالعبینی گفته میشود. و باید توجه داشت این گونه طالع بینی ها اعتبار شرعی و علمی ندارد، بلکه بر اساس حدس و گمان است، اگر چه گاهی در برخی موارد مطابقت با واقع داشته باشد. برای رفع احتمالات با پرداخت صدقه و دعا می توان از عوارض آن به دور بود. نکته دیگر این که باید توجه داشت که این علوم ارتباطی با امور ماورایی و برخی خرافات مطرح در سطح جامعه نظیر آنچه در پرسش اشاره شده ندارند ؛ اصولا علوم غریبه مانند جفر و رمل، علوم واقعی و قابل قبول هستند که آموزش و به کار گیری آن ها توسط افراد قابل و دارای ظرفیت مشکلی ندارد. (5)
ج) درباره فراز اخر پرسش باید گفت: اولا انسان موجودی کاملا مختار است و مسئله قضا و قدر نیز ربطی به امور یاد شده در پرسش ندارد برای روشن شدن مساله اندکی توضیح میدهیم:
قدر: یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی و در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است.
قضا: یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش، موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانه شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آنها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت، این مرحله از تحقق را قضا مینامند.
بدیهی است این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد، زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که میگوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است. بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه زمین خواه ناخواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی میکند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی میبیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آنها را انتخاب کند ندارد و سایر راهها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آنها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین میکند.(6)
این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرّر کرده است که انسان با اختیار و اراده خود، یکی از راهها را انتخاب کند و آن راهی که انسان با اراده خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است. گفتنی است که انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشتهای گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آنها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
پینوشتها :
1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1380 ق، ج 8، ص 197.
2. روضة کافی، نشر پیشین، ج8، ص 293.
3. جامع المسائل، نشر مطبوعات امیر قم 1376 ش ج 1، ص 630، مسئله 2202؛ آیت الله مکارم، استفتائات جدید، نشر مدرسه امام علی قم 1381 ص 156، س 563 و آیت الله خامنهای، رساله اجوبه الاستفتائات نشر پیام عدالت تهران 1389 ش ، س 1229.
4. علامه طبا طبایی، تفسیر المیزان، نشر جامعه مدرسین قم، 1377 ش، ج 1 ،ص 367 و 368.
5. علامه حسنزاده آملی، هزار و یک کلمه، نشر موسسه فرهنگی رجا، تهران، 1375 ش، کلمه 343.
6. مرتضی مطهری مجموعةآثار،نشر صدرا، 1378 ش. ج1، ص 384.