طبق ایه 102 سوره بقره که به این نکته اشاره میکند ایاخداوند قادر میگذارد که بین زن و مرد اختلاف ایجاد شود؟یک تفسیر کلی از این آیه را ارسال نمایید.با تشکر

پرسشگر گرامی باسلام و تشکر و تسلیت ایام عزای امام حسین (ع)
پاسخ سئوالتان را در دو بخش می توان بیان کرد:
بخش اول که به بیان وجود سحر (و ملحقات آن) می پردازد و بخش دوم و بنا به خواست پرسشگر، تفسیر کلی این آیه را از قول یکی از مفسرین نقل می کنیم.
1. و اما در مورد بخش اول باید گفت:
ما در عالمی زندگی می کنیم که محصولی از زنجیره سبب و مسبب است و همه حوادثی که در آن شکل می گیرد، بدون جهت و علتی نبوده، بلکه از منشأیی صادر و در مقصدی ظاهر می شود. حال اگر آن منشأ، محل نیک باشد، شاکله نیز نیک خواهد بود و سرانجام برگ و باری نیک خواهد داد و این، نشانه آشکار طلب و طالب و مطلوب است که در یک هم آوایی واحد، نمادی متحد از خود می نماید.
و اگر آن منشأ از وسوسه و نفث در عقد و چینش رسم شیطان برخاسته باشد، جز دام سحر و تنیدن طلسم نخواهد بود که برای ایمنی از آن، هم راه و هم راهنما، معین است و می توان از آن گریخت و یا از دامش رهید.
در هر صورت، سنت حاکم بر جهان، قانون عمومی اسباب و مسببات یا همان علت و معلول است. خداوند جهان را آفریده و آن را بر اساس قانون علت و معلول نظام داده است. این نظام را بر همه اجزای هستی حاکم کرده ، اراده اش بر این است که همه چیز از این مجرا، یعنی از طریق علت خود و با نظم و نظام به وجود آید و دوام یابد و از بین برود .
سحر و جادو هم یک سبب است که ساحر با به کار بردن آن بر کارهایی که حرام است، توانمند می گردد. به قول قرآن می تواند بین زن و شوهر اختلاف بیندازد و...، (1)
اما خدا برای بندگان، پناهگاه قرار داده و آن پناه بردن به خود او است. خدا اجازه داده سحر ساحر اثر کند، همچنان که اجازه داده استعاذه و پناه بردن مؤمن هم اثر گذار باشد و تأثیر گذاری سحر ساحر را خنثی کند.
این که مؤمنان به پناه بردن به خدا و خواندن دعاها و آیات وارد در این موضوع با خلوص و تضرع دعوت شده اند، راه نجاتی است در برابر سحر ساحران. اگر خود را به خدا بسپاریم، هیچ ساحر و غیر ساحری نمی تواند به ما ضربه ای بزند! زیرا که خدا در حق بندگان پناه جو، باطل السحر است.
در روایات برای دفع سحر ساحران و چشم زخم حسودان و...، دعاهایی وارد شده، راه هایی نشان داده شده که یکی از مهم ترین آن ها بعد از پناه بردن به خدا و خود را در حصار امن او قرار دادن، صدقه است.
دیگری هم ذکر ها و دعاهایی که وارد شده است؛ این دعاها پناه بردن صادقانه به خدا و توسل به دعاها و ذکرهای وارد به نحو معتبر و در کتب معتبر را سفارش کرده و از افتادن به این ورطه ها باز می دارد.
و اما آنچه در قرآن در این باره وجود دارد، با عنوان سحر آمده است ، نه طلسم.
از بررسی حدود 51 مورد کلمه سحر و مشتقّات آن در قرآن به این نتیجه می رسیم که:
سحر از نظر قرآن به دو بخش تقسیم می شود:
1. بخشی از سحر، فریفتن و تردستی و شعبده بازی و چشم بندی است و حقیقتی ندارد، چنان که قرآن می فرماید:
ریسمان ها و عصاهای جادوگران زمان موسی در اثر سحر خیال می شد که حرکت می کنند.(2)
هم چنین آمده است:
هنگامی که ریسمان ها را انداختند، چشم های مردم را سحر کردند و آنان را ارعاب نمودند. (3)
از این آیات استفاده می شود که بخشی از سحر، حقیقتی ندارد و اثری نمی گذارد، بلکه نوعی تردستی و چشم بندی است و واقعیت ندارد.
2. بخشی از سحر اثر می گذارد؛ آیه 102سوره بقره، داستان هاروت و ماروت را بیان می کند و می فرماید:
سحر هایی را به مردم می آموختند، ولی آنان که سحر را فرا می گرفتند ، بین مرد و زن جدایی می انداختند. (فیتعلمون منهما ما یفرّقون به بین المرء و زوجه) و نیز چیزهایی می آموختند که به آنان ضرر می رساند و نفعی نمی بخشید.
بنابراین: سحری که می تواند بین زن و مرد جدایی اندازد، در قرآن به عنوان یک حقیقت مطرح شده است، ولی اصل و حقیقت آن در دسترس مردم و شیادان نیست و بیشتر مشکلاتی که در زندگی زن و شوهر پیش می آید، از عوامل طبیعی، سرچشمه می گیرد.
گاهی حساسیت های زیادی و بیجای برخی همسران، سوء ظن های غلط، دخالت کردن زن یا شوهر در همه کارها یا کارهای ریز و غیر قابل توجه، بی توجهی به اصول کاربردی و اساسی در زندگی مشترک مانند: عفو و گذشت ، اعتماد به یکدیگر و...!
خدای متعال در همان آیه 102 بقره می فرماید:
اگر چه ساحران تلاش می کنند بین زن و مرد جدایی بیافکنند، لیکن باید بدانند که آنان هرگز نمی توانند ضرر و زیانی به آنان برسانند، مگر آن که خدا بخواهد.
خداوند برای رسیدن به هر مقصدی راهکار و اسباب و عللی قرار داده است. برای بطلان سحر نیز راهی مشخص کرده است.
اگر چنین چیزی را که می گویید، واقعیت داشته باشد، با راهکارهای زیر می توان سحر و طلسم را باطل کرد:
1. پناه بردن به خداوند (گفتن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) و خواندن سوره های فلق و ناس؛
2. خواندن آیه51 و52 سوره قلم (یعنی از : و إن یکادالّذین...) و هم چنین خواندن «آیه الکرسی»
3. حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان از امیر المؤمنین(ع) مطلبی نقل نموده است که جهت باطل کردن سحر، می توان به آن مراجعه نمود. (4)
و اما این که چگونه خدای متعال اذن و اجازه تأثیر سحر را می دهد؛ باید گفت:
سحر هم سبب و علتی از اسباب و علل عالم هستی است که اگر تأثیر خود را نگذارد؛ بر عالم هستی که تار و پودش از هم آمیختگی علت و معلول تکوین یافته باید خرده و عیب گرفت.
سحر نیز قدرتی از قدرت های الهی است هم چون آتش که وقتی به ما نزدیک شود، می سوزاند و اگر نسوزاند، آتش نخواهد بود. سحر هم اگر تأثیر خود را نگذارد، فایده ای نخواهد داشت و به طور معمول اگر سبب دیگری چون دعا و توکل مانع نشود، آن هم به طور معمول تأثیر خود را خواهد گذاشت و خدای متعال مانع آن نخواهد شد.
با این حال خدای متعال می تواند با قدرت ما یشاء خود، جلو تأثیر هر سبب و مسببی را بگیرد که این کار را نیز از طریق سببی قوی تر که همانا اراده برتر اوست، انجام می دهد! در جایی که بنده اش به او توکل کند و از سحر ساحران و مکر کاهنان نهراسد.
مفسرین در توضیح اذن الهی در تأثیر سحر نوشته اند:
مراد از اذن آن است كه خدا ابطال نفرمايد اثر سحره را، بلكه تخليه نمايد بين آن و مردم در سوء اختيارشان، چنانچه تخليه فرمايد ميان ايشان و ساير معاصى و انواع ظلم.
حاصل آنكه بعد از حصول سحر و فعل آن به سبب سوء اختيار بنده، خدا جلوگيرى نفرمايد از اثر آن، بلكه واگذارد آنها را و اگر به قهر و جبر منع آن نمايد، هر آينه منافات با تكليف خواهد بود. (5)
و نیز نوشته اند:
سحر هم مستند به اسرار خفيه است و تأثير آن مستند به اذن و مشيّت الهى است؛ به اين معنى كه اثر سحر امر لازمى نيست كه خداوند قدرت بر رفع و ابطال آن نداشته باشد، لكن اثر آن را باطل نمي كند و بين آن و اراده مردم رها نموده و مانع نمي شود؛ چنانچه بين مردم و سائر گناهان و تجاوزات آنان مانع نمي شود براى حكمتى كه در اين عالم مقدّر فرموده است و اين است معنى اين جمله:
وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ‏(6)
و اما در مورد بخش دوم که مربوط به تفسیری کلی از آیه شریفه است، مطالب یکی از تفاسیر را نقل می کنیم:
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ؛
یعنی :
(يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى‏خواندند پيروى مى‏كردند، سليمان هرگز (دست به سحر نيالود و) كافر نشد، و لكن شياطين كفر ورزيدند و به مردم تعليم سحر دادند (و نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل هاروت و ماروت، نازل شد پيروى كردند، (آنها طريق سحر كردن را براى آشنايى به طرز ابطال آن به مردم ياد مى‏دادند) و به هيچ كس چيزى ياد نمى‏دادند مگر اينكه قبلا به او مى‏گفتند ما وسيله آزمايش شما هستيم، كافر نشويد (و از اين تعليمات سوء استفاده نكنيد) ولى آنها از آن دو فرشته مطالبى را مى‏آموختند كه بتوانند به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند (نه اينكه از آن براى ابطال سحر استفاده كنند) ولى هيچگاه بدون فرمان خدا نمى‏توانند به انسانى ضرر برسانند، آنها قسمت هايى را فرا مى‏گرفتند كه براى آنان زيان داشت و نفعى نداشت، و مسلما مى‏دانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد بهره‏اى در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن مى‏فروختند اگر علم و دانشى مى‏داشتند!
- سليمان و ساحران بابل‏
از احاديث چنين بر مى‏آيد كه در زمان سليمان پيامبر، گروهى در كشور او به عمل سحر و جادوگرى پرداختند، سليمان دستور داد تمام نوشته‏ها و اوراق آنها را جمع‏آورى كرده در محل مخصوصى نگه‏دارى كنند (اين نگهدارى شايد به خاطر آن بوده كه مطالب مفيدى براى دفع سحر ساحران در ميان آنها وجود داشته).
پس از وفات سليمان، گروهى آنها را بيرون آورده و شروع به اشاعه و تعليم سحر كردند، بعضى از اين موقعيت استفاده كرده و گفتند: سليمان اصلا پيامبر نبود؛ بلكه به كمك همين سحر و جادوگريها بر كشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام مى‏داد! گروهى از بنى اسرائيل هم از آنها تبعيت كردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آنجا كه دست از تورات نيز برداشتند.
هنگامى كه پيامبر اسلام (ص) ظهور كرد و ضمن آيات قرآن اعلام نمود سليمان از پيامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى يهود گفتند: از محمد تعجب نمى‏كنيد كه مى‏گويد سليمان پيامبر است در صورتى كه او ساحر بوده؟.
اين گفتار يهود علاوه بر اينكه تهمت و افتراى بزرگى نسبت به اين پيامبر الهى محسوب مى‏شد، لازمه‏اش تكفير سليمان (ع) بود، زيرا طبق گفته آنان سليمان مرد ساحرى بوده كه خود را به دروغ پيامبر خوانده و اين عمل موجب كفر است.
آيات فوق به آنها پاسخ مى‏گويد.
به هر حال نخستين آيه مورد بحث فصل ديگرى از زشتكاريهاى يهود را معرفى مى‏كند كه پيامبر بزرگ خدا سليمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى‏گويد:
آنها از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى‏خواندند پيروى كردند.
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطِينُ عَلى‏ مُلْكِ سُلَيْمانَ.
ضمير در جمله «و اتبعوا»، ممكن است اشاره به يهوديان معاصر پيامبر باشد و يا معاصران سليمان و يا همه آنان.
منظور ازشياطين نيز ممكن است، انسانهاى طغيانگر و يا جن و يا اعم از هر دو باشد.
سپس قرآن به دنبال اين سخن اضافه مى‏كند: سليمان هرگز كافر نشد! وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ
او هرگز به سحر توسل نجست، و از جادوگرى براى پيشبرد اهداف خود استفاده نكرد؛ ولى شياطين كافر شدند، و به مردم تعليم سحر دادند.
وَ لكِنَّ الشَّياطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ.
آنها (يهود) همچنين از آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت نازل گرديد، پيروى كردند؛
وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ.
آرى آنها از دو سو دست به سوى سحر دراز كردند، يكى از سوى تعليمات شياطين در عصر سليمان، و ديگرى از سوى تعليماتى كه بوسيله هاروت و ماروت دو فرشته خدا در زمينه ابطال سحر به مردم داده بودند.
در حالى كه دو فرشته الهى (تنها هدفشان اين بود كه مردم را به طريق ابطال سحر ساحران آشنا سازند) و لذا به هيچكس چيزى ياد نمى‏دادند، مگر اينكه قبلا به او مى‏گفتند: ما وسيله آزمايش تو هستيم، كافر نشو! (و از اين تعليمات سوء استفاده مكن) وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ.
خلاصه، اين دو فرشته زمانى به ميان مردم آمدند كه بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند، ولى از آنجا كه خنثى كردن يك مطلب (همانند خنثى كردن يك بمب) فرع بر اين است كه انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثى كردن آن را ياد بگيرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلا شرح دهند.
ولى سوء استفاده كنندگان يهود همين را وسيله قرار دادند براى اشاعه هر چه بيشتر سحر و تا آنجا پيش رفتند كه پيامبر بزرگ الهى، سليمان را نيز متهم ساختند كه اگر عوامل طبيعى به فرمان او است يا جن و انس از او فرمان مى‏برند، همه مولود سحر است؛ آرى اين است راه و رسم بدكاران كه هميشه براى توجيه مكتب خود، بزرگان را متهم به پيروى از آن مى‏كنند.
به هر حال آنها از اين آزمايش الهى پيروز بيرون نيامدند! از آن دو فرشته مطالبى را مى‏آموختند كه بتوانند به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيافكنند؛ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ.
ولى قدرت خداوند ما فوق همه اين قدرتها است، آنها هرگز نمى‏توانند بدون فرمان خدا به احدى ضرر برسانند؛ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّه.
آنها قسمت هايى را ياد مى‏گرفتند كه براى ايشان ضرر داشت و نفع نداشت. وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ.
آرى آنها اين برنامه سازنده الهى را تحريف كردند و بجاى اينكه از آن به عنوان وسيله اصلاح و مبارزه با سحر استفاده كنند، آن را وسيله فساد قرار دادند! با اينكه مى‏دانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد بهره‏اى در آخرت نخواهد داشت. وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ.
چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند! اگر علم و دانشى مى‏داشتند؛ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ.
آنها آگاهانه به سعادت و خوشبختى خود و جامعه‏اى كه به آن تعلق داشتند، پشت پا زدند و در گرداب كفر و گناه غوطه‏ور شدند؛ در حالى كه اگر ايمان مى‏آوردند و تقوا پيشه مى‏كردند، پاداشى كه نزد خدا بود براى آنان از همه اين امور بهتر بود، اگر توجه داشتند؛ وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَيْرٌ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ.
- ماجراى هاروت و ماروت‏
در باره اين دو فرشته كه به سرزمين بابل آمدند، افسانه‏ها و اساطير عجيبى بوسيله داستان‏پردازان ساخته شده و به اين دو ملك بزرگ الهى بسته‏اند تا آنجا كه به آنها چهره خرافى داده‏اند، و حتى كار تحقيق و مطالعه پيرامون اين حادثه تاريخى را بر دانشمندان مشكل ساخته‏اند، آنچه از ميان همه اينها صحيح تر به نظر مى‏رسد و با موازين عقلى و تاريخى و منابع حديث سازگار است، همان است كه در ذيل مى‏خوانيد:
در سرزمين بابل سحر و جادوگرى به اوج خود رسيده و باعث ناراحتى و ايذاء مردم گرديده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر كنار دارند.
ولى اين تعليمات بالاخره قابل سوء استفاده بود، چرا كه فرشتگان ناچار بودند براى ابطال سحر ساحران طرز عمل آن را نيز تشريح كنند، تا مردم بتوانند از اين راه به پيشگيرى پردازند، اين موضوع سبب شد كه گروهى پس از آگاهى از طرز سحر، خود در رديف ساحران قرار گرفتند و موجب مزاحمت تازه‏اى براى مردم شدند.
با اينكه آن دو فرشته به مردم هشدار دادند كه اين يك نوع آزمايش الهى براى شما است و حتى گفتند: سوء استفاده از اين تعليمات يك نوع كفر است، اما آنها به كارهايى پرداختند كه موجب ضرر و زيان مردم شد. (7)
پی نوشت ها:
1. بقره(2) آیه102.
2. طه (20) آیه 66.
3. اعراف (7) آیه 116.
4. مفاتیح ، باقیات صالحات ، باب سوم .
5. تفسير اثنا عشري، ج‏1، ص: 219.
6. أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: 131.
7. تفسير نمونه، ج‏1، ص: 374.