آیا قران پاسخگوی تمامی سئوالات دینی و غیر دینی ما بطور واقعی است ؟
قرآن می تواند پاسخ گوی تمام سوالات دینی باشد ، البته برای فهم آیات و یافتن پاسخ ها باید علوم و دانش های خاصی را کسب کرد و به آگاهی های خاصی دست یافت و در آنجا که انسان از فهم عاجز است ، از آگاهان و علوم ائمه معصومین باید بهره گرفت ، اما این که قرآن کتابی باشد که همه علوم و دانش های بشری در آن وجود داشته باشد و تمام سوالات غیر دینی را نیز در آن یافت ، عقیده صحیح به نظر نمی رسد ؛ زیرا قرآن کتاب هدایت و رستگاری انسان ها است و برای رسیدن انسان ها به کمال نازل شده است و طبعا باید از آیات آن همین انتظار را داشت و انتظار بودن تمام علوم و دانش های بشری که در جهت آن اهداف نیست ، انتظاری شایسته نیست ؛ اما چون این نظریه طرفدارانی دارد ، آن را به صورت تفصیلی مورد بررسی قرار داده ایم.
برخى گمان می کنند که قرآن مشتمل بر تمامى اصول و مبانى علومطبیعى و ریاضى و فلکى و حتى رشتههاى صنعتى و اکتشافات علمى و غیرهمىباشد و چیزى از علوم و دانستنىها را فرو گذار نکرده است.
خلاصه قرآن علاوهبر یک کتاب تشریعى ، کتاب علمى نیز به شمار مىرود.براى اثبات این ادعای خود ،خواستهاند دلایلى از خود قرآن ارائه دهند،از جمله آیه و نزلنا علیکالکتاب تبیانا لکل شیء (1) ،قرآن را بر تو فرستادیم تا بیانگر همه چیز باشد». ما فرطنا فیالکتاب من شیء (2) ،در کتاب-قرآن-چیزى فرو گذار نکردیم». و لا رطب و لا یابس الافی کتاب مبین (3) ،هیچ خشک و ترى نیست مگر آن که در کتابى آشکار[ثبت]است».
در حدیثى از عبد الله بن مسعود آمده:<من اراد علم الاولین و الآخرین فلیتدبرالقرآن (4) ،هر که علوم گذشتگان و آیندگان را خواهان باشد،همانا در قرآن تعمقنماید».
اولین سؤال که متوجه صاحبان این عقیده مىشود آن است که از کجا و چگونهاین همه علوم و صنایع و اکتشافات روز افزون از قرآن استنباط شده،چرا پیشینیان بهآن پى نبرده و متاخرین نیز به آن توجهى ندارند؟!
دیگر آن که آیات مورد استناد با مطلب مورد ادعا بى گانه است.زیرا آیه سورهنحل در رابطه با بیان فراگیر احکام شریعت است.آیه در صدد اتمام حجتبرکافران است که روز رستاخیز هر پیامبرى با عنوان شاهد بر رفتار امتهاى خودبر انگیخته مىشود و پیامبر اسلام نیز شاهد بر این امت مىباشد،زیرا کتاب وشریعتى که بر دست او فرستاده شده کامل بوده و همه چیز در آن بیان شده است وجئنا بک شهیدا على هؤلاء.و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدى و رحمة و بشرىللمسلمین (6) .یعنى جاى نقص و کاستى در بیان وظایف و تکالیف شرعى باقىنگذاردیم،تا هدایت و رحمت و بشارتى باشد براى مسلمانان.لذا با ملاحظه شاننزول و مخاطبین مورد نظر آیه و نیز صدر و ذیل آیه،به خوبى روشن است کهمقصود از<تبیانا لکل شىء»همان فراگیرى و جامعیت احکام شرع است.
اصولا شعاع دائره مفهوم هر کلام،با ملاحظه جایگاهى که گوینده در آن قرارگرفته،مشخص مىگردد.مثلا محمد بن زکریا که کتاب<من لا یحضره الطبیب»رانگاشت و یاد آور شد که تمامى آن چه مورد نیاز است در این کتاب فراهم ساختهاست،از جاى گاه یک پزشک عالى مقام سخن گفته است،لذا مقصود وى از تمامىنیازها،در چار چوب نیازهاى پزشکى است.
بر همین شیوه مرحوم صدوق کتاب<من لا یحضره الفقیه»را تالیف نمود،تا مجموع نیازهاى در محدوده فقاهت راعرضه کند.
هم چنین است آن گاه که خداوند بر کرسى تشریع نشسته،در رابطه باکتب و شرایع نازل شده بر پیامبران،چنین تعبیرى ایفا کند که صرفا به جامعیتجنبههاى تشریعى نظر دارد!
همین گونه است آیه ما فرطنا فی الکتاب من شیء (7) اگر مقصود از<کتاب»قرآنباشد.در صورتى که ظاهر آیه چیز دیگر است و مقصود از کتاب،کتاب تکوین و دررابطه با علم ازلى الهى است.
آیه چنین است: و ما من دابة فی الارض و لا طائر یطیربجناحیه الا امم امثالکم.ما فرطنا فی الکتاب من شیء ثم الى ربهم یحشرون (8) .یعنى ماهمه موجودات و آفریدهها را زیر نظر داریم و هیچ چیز بیرون از علم ازلى ما نیست و سرانجام همه موجودات به سوى خدا است.
آیه و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین (9) ،در اینجهت روشنتر است،که همه موجودات و رفتار و کردارشان در علم ازلى الهى ثبتو ضبط است و حضور بالفعل دارد.
و اما حدیث ابن مسعود،صرفا در رابطه با علومى است که وى با آن آشنایىداشته و آن،علوم و معارف دینى است و مقصود از اولین و آخرین،سابقین ولا حقین انبیا و شرایع آنان مىباشد،که تمام آن چه در آنها آمده در قرآن فراهماست.
گذشته از آن که به کارگیرى ابزار علمى براى فهم معانى قرآنى،کارى بسدشوار و ظریف است،زیرا علم حالت ثبات ندارد و با پیش رفت زمان گسترش ودگرگونى پیدا مىکند و چه بسا یک نظریه علمى-چه رسد به فرضیه-که روزگارىحالت قطعیت به خود گرفته باشد،روز دیگر هم چون سرابى نقش بر آب،محو ونابود گردد.
لذا اگر مفاهیم قرآنى را با ابزار ناپایدار علمى تفسیر و توجیه کنیم،بهمعانى قرآن که حالت ثبات و واقعیتى استوار دارند،تزلزل بخشیده و آن را نااستوارمىسازیم.خلاصه،گره زدن فرآوردههاى دانش با قرآن،کار صحیحى به نظرنمىرسد.
آرى اگر دانشمندی با ابزار علمى که در اختیار دارد و قطعیت آن برایش روشناست،توانست از برخى ابهامات قرآنى-که در همین اشارهها نمودار است-پردهبردارد،کارى پسندیده است.مشروط بر آن که با کلمه<شاید»نظر خود را آغاز کند وبگوید:شاید-یا به احتمال قوى-مقصود آیه چنین باشد،تا اگر در آن نظریه علمىتحولى ایجاد گردد،به قرآن صدمهاى وارد نشود،صرفا گفته شود که تفسیر او اشتباهبوده است.
اما به این نکته باید توجه داشت که هرگز نباید میان دیدگاههاى استوار دین وفراوردههاى ناپایدار علم،پیوند ناگسستنى ایجاد نمود.
در قرآن اشارات علمى بسیار است.
برخى از این اشارات از دیرزمان و برخى در سالیان اخیر با ابزار علم روشن شده و شاید بسیارى دیگر را گذشتزمان آشکار سازد
.دانشمندان -به ویژه در عصر حاضر-در این باره بسیارکوشیدهاند،گرچه افرادى به خطا رفته ولى بسیارى نیز موفق گردیدهاند. ،
---------------------------------------------------------------------------------------
پىنوشتها:
1- انعام 6:38.
2- انعام 6:59.
3- غزالى،احیاء العلوم باب 4،آداب تلاوة قرآن،ج 1،ص 296.
4- مانند ابو الفضل مرسمى(متوفاى 655).و ابو بکر معروف به ابن العربى معافرى(متوفاى 544).و شایدظاهر کلام ابو حامد غزالى و زرکشى و سیوطى نیز همین باشد،البته قابل تاویل نیز مىباشد.که در مقدمه ج 6 التمهید آوردهایم.
5- نحل 16:89.
6- انعام 6:38.
7- همان.
8- انعام 6:59.
9- ر.ک:دکتر احمد ابو حجر،التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان،ص 131.