پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
ذکر یک حدیث

پرسش 1:
توحيد شرح  1-درسوالي كه قبلا ازشما درباره ماهيت پرسيده بودم جواب داده بوديد كه ماهيات حدود عقلي اشياي عيني است وهمان صورت ذهني ما از آنها است.سپس گفته شد هر آنچه كه داراي ماهيت است ،ممكن الوجود است، زيرا مركب از وجود و ماهيت است و تركيب ازوي‍‍ژگي هاي ممكن الوجود است .  آنچه كه ديده نمي شود(موجودات مجرد مانند ملائكه وروح انسان) چطور؟
 اينها چگونه دردايره ممكن الوجود ها قرار مي گيرند و چگونه اثبات مي شود كه پروردگار عالم از چنين وجودي منزه است؟ 2- حال اگر اثبات شود خداوند صرف الوجود وجود محض است ، هرچيزي كه در عالم ديده مي شود،خداست ،زيرا هر جا وجودي باشد، براي خداوند ثابت است زيرا درسوال قبل ثابت شد او واجب الوجوداست

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
پاسخ در دو محور ارائه مي‌شود:
1ـ دربارة اينکه موجودات مجرد چگونه ماهيت داشتن‌شان قابل درک است، بايد گفت: قاعدة ياد شده در پاسخ پيشين مبني بر اينکه که هر ممکن الوجود مرکب از دو حيثت به نام وجود و ماهيت است، اختصاص به موجودات حسي و قابل ديدن حسي ندارد، بلکه يک اصل عقلي است که فارغ از تجرد و ماديت موجودات است و شامل همگان مي‌شود، يعني اصل ياد شده اصل فلسفي است و نه قاعده تجربي که تنها موجودات مادي و قابل آزمايش را شامل گردد و موجودات فرامادي را شامل نشود.
بنابر اين بر اساس قاعده ياد شده معلوم مي‌شود همه ممکنات اعم از مادي و مجرد پديده‌هاي دو ساحتي‌اند و مرکب او وجود و ماهيت هستند.
2ـ بر خلاف آنچه در پرسش آمده ،بر اساس قاعده «صِرف الوجود» خداوند از هر گونه شائبه اي تنزيه مي‌گردد ،چون وجود صرف وجود منزّه از قيد، حدود، نقص و مانند آن است، در حالي که در عالم خلقت همه پديدها هر کدام متناسب به شرايط خود دچار نقص، حدود و مانند آن است.
بنابر اين مفاد قاعده صرف الوجود آن نيست که در پرسش آمده ،بلکه مفادش اين است که در عالم هستي ذات حق تعالى و آيات و مظاهر و جلوه‌هاي وجود اوست و پديده مستقل از وجود حق تعالى وجود ندارد .هرچه است ،مظاهر و آيات وجود خداوند‌ند، از اين رو در دعاي نوراني عرفه سيد الشهدا آمده:
«كيف يُستدلّ عليک بما هو في الوجود مفتقر إليک، أيکون لغيرک من الظهور ما ليس لک!
چگونه استدلال شود بر وجود تو به چيزي که در هستيش نيازمند توست؟ آيا براي غير تو ظهوري است که از آن تو نباشد!».
بنابر آنچه در مباحث اثبات وجود خدا با رويکرد فلسفي و عرفاني از رهگذر صرف الوجود و مانند آن استفاده مي‌شود ، بازتاب اين گونه آموزه‌هاي متعالي است.